فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۸٬۴۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
الگوی سفرقهرمان ووگلر، الگویی شناخته شددرفیلمنامه نویسی هالیودی است.باتوجه به همزمانی همکاری ووگلردرپروژه های دیزنی باشکل گیری آنچه رنسانس دیزنی خوانده میشودو پیروی انیمیشنهای متاخردیزنی از این ساختار،این مقاله قصد داردپس ازبررسی ساختارسفرقهرمان زن دردوانیمیشن محبوب دوره رنسانس دیزنی - پری دریایی(1989)،دیو و دلبر(1991)و دو انیمیشن محبوب میازاکی - همسایه من توتورو(1988) ، شهر اشباح(2001) ، بررسی کندکه سفر قهرمانان زن میازاکی چه تفاوتی با قهرمانان زن دیزنی دارد و چه وجوه تفارقی میان این دو دسته انیمیشن است که روایت میازاکی را از دیزنی متمایز کرده و باعث میشودتجربه این انیمیشنهابرای مخاطب متفاوت باشد.این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و مشخص می کند با وجود تطابق روایت میازاکی با الگوی سفر قهرمان،پدرسالارانه نبودن جهان میازاکی، وجود شخصیت های مکمل زنی که درسفر قهرمان زن اثر گذارند،نبود آنتاگونیست سنتی که در تمام داستان نقاب سایه را به چهره می زند،فعال بودن قهرمان زن در تمام طول سفر،تحول بیشتر آنها و متنوع بودن اکسیر قهرمان از عواملی هستندکه سفر قهرمانان زن میازاکی را از دیزنی متمایز می کند.همچنین استفاده از نقاط اوج آرام در برابر نقاط اوج فیزیکی دیزنی که درآنها سایه نابود می شود، تجربه متفاوتی را برای مخاطب رقم می زند و شخصیت،روایت و جهان میازاکی را از دیزنی متمایزمی کند.
تئاتر تخطی مجاز: بررسی تئاتر به مثابه آیینی رهایی بخش تحکیم کننده در جامعه با تکیه بر آراء ویکتور ترنر
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
65 - 74
حوزههای تخصصی:
این مقاله پژوهشی است پیرامون ماهیت شناسی و چیستی تئاتر. بر این مبنا بر خاستگاه آیینی تئاترها مبتنی بر دیدگاه های ویکتور ترنر تأکید می شود. مقاله بر این فرض استوار است که تئاترهایی که در یک بستر فرهنگی تولید و عرضه می شوند به این دلیل که ماهیتاً آیینی هستند، به عنوان مقوم و نگهدارنده آن نظام فرهنگی عمل می کنند حتی اگر مؤلفه های ضد ساختاری یا انتقادی داشته باشند. برای اثبات فرضیه خود به ویژگی های شبه آیینی، شبه آستانه ای و مکالمه ای تئاترها تأکید می شود. و درنهایت مقاله به این نتیجه می رسد که به واسطه حداقل همین سه ویژگی، کنترل تئاترها امری بی مورد ، تماشای تئاترها امری رهایی بخش و طرح مسائل سیاسی توسط هنرمندان امری تداوم بخش است. تئاترها به واسطه دارا بودن این سه ویژگی دارای مشخصه برجسته ای به نام: «تخطی مجاز» هستند. یافته ها نشان داده است که تئاترهای مدرن شبه آیین هایی هستند که در مقطعی کوتاه جامعه می تواند خودش را و مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی اش را از بیرون ببیند، ارزیابی کند و درباره خودش تأمل کند. نمونه ای از آن تخت حوضی ها هستند که در آنها تندترین انتقادات از سردرمداران هژمونی صورت می گرفت اما نظام فرهنگی، استوارترین وضعیت خودش را داشته است. این تصور غلطی است و ریشه در دیدگاه های افلاطون دارد که طرح مسائل انتقادی در تئاترها به بدنه فرهنگی و سیاسی جامعه لطمه وارد می کند. بلکه هنرمندان با طرح مسائل انتقادی در تئاترها-که ریشه در دیدگاه های ارسطو دارد خواسته یا ناخواسته اقدام به آزاد سازی انرژی های نهفته مردمان و از طریق تخلیه و درمانگری، ستون های فرهنگی جامعه را استوارتر می کنند. دیدگاه های ویکتور ترنر مردم شناس و اجراپژوهش که نگاهی آیینی به تئاترها دارد به عنوان میانی نظری بحث انتخاب شده است.
مطالعه تأثیرات ایدئولوژی سرمایه داری در برساختن جایگاه سوژگی شخصیت ها در نمایشنامه همه پسران من
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
59 - 70
حوزههای تخصصی:
همه پسران من نمایشنامه ای است منتقدانه که شیوه زیست در جامعه سرمایه داری و عواقب هولناک ناشی از آن را بازتاب می دهد. در این نمایشنامه آرتور میلر به تناقض های موجود در نظام مبتنی بر اقتصاد لیبرالیستی در آمریکا می پردازد که از یک سو مدعی آزادی فردی و بهره-مندی از فرصت ها است و از سوی دیگر به پرداخت بهایی سنگین در اقشاری گسترده از جامعه منجر می شود. این تناقض از نگاه ایدئولوژیکی سرچشمه می گیرد که جامعه سرمایه داری، به زعم میلر، در بطن خود حامل آن است. پژوهش حاضر افزون بر نگاه انتقادی آرتور میلر در مقام نمایشنامه نویس، بر آراء و اندیشه های لوئی آلتوسر متکی شده است. در خوانش آلتوسر، افراد جامعه در برابر سیطره ایدئولوژی لیبرالیستی تبدیل به سوژه هایی مطیع و فرمانبر می شوند. در مقاله حاضر قصد آن است که با تحلیل نمایشنامه همه پسران من از منظر آلتوسر به این پرسش اساسی پرداخته شود که چگونه برساخت ایدئولوژیک می تواند با فراخوانی شخصیت های نمایشنامه، مخاطب ساختن آنان و تعریف آن ها در مقام "سوژه" بر روابط و مناسبات افراد تأثیر بگذارد و سمت و سوی کنش اجتماعی و کردار فردی آنان را تعیین کند. به این ترتیب هدف مقاله حاضر تحلیل کاراکترهای اصلی نمایشنامه همه پسران من در ساز و کار ایدئولوژیک جامعه سرمایه داری است. در این پژوهش از روش تحلیلی و توصیفی برای بررسی شخصیت ها یا سوژه های نمایشنامه بهره جسته ایم و تلاش کرده ایم کنش های آنان را بر مبنای برساخت های ایدئولوژیک جامعه سرمایه داری آمریکا تفسیر کنیم. نمایان شدن شکاف و تضاد بین "وعده های ایدئولوژیک" و "جایگاه سوژه" نتیجه حاصل از این واکاوی بوده است.
پدیدارشناسی مفهوم حضور و غیاب در نمایشنامه فعل محمد رضایی راد
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
97 - 108
حوزههای تخصصی:
یکی از متفکرانی که با رویکرد هستی شناسانه ی خود موجب شد دو مفهوم حضور و غیاب در فلسفه ی قرن بیستم اهمیت ویژه ای پیدا کنند، مارتین هایدگر بود. تفسیر هستی شناسانه ی مارتین هایدگر از دو مفهوم فوق، توانست توجه را به این نکته جلب کند که حضور الزاماً به معنای آن چیزی که حاضر است، نیست و غیاب نیز الزاما به معنای آن چیزی که ناپیدا است، نیست؛ بلکه یک پدیده میتواند در غیاب خود حاضر باشد و یا ذاتش در حاضر بودنش غایب گردد. این دو مفهوم امکانی هستند تا هستی، خود را بر ما آشکار کند و ما بتوانیم پدیده ها را از وجه هستی شناسانه ی آنها به فهم در آوریم. این مقاله به بررسی نسبت هستی شناسانه ی حضور و غیاب و نحوه ی تجلی آنها در نمایشنامه ی فعل محمد رضایی راد می پردازد. نمایشنامه ی فعل را بدین علت برگزیدیم که در آن، نسبت حضور و غیاب موجب خلق روایت شده و عاملی بنیادین در ساختار اثر است. هدف پژوهش این است که با تمرکز بر نحوه ی کار کرد دو مفهوم مذکور در ساختار این اثر نشان دهیم که بنیان این نمایشنامه بر نسبت میان حضور و غیاب بناشده است. نتایج حاصل از این پژوهش به این نکته می پردازد که دیالکتیک مذکور صرفاً در حدود فلسفه قرار نمی گیرد بلکه ژرف نگری در آن می تواند امکانی برای خلق اثر هنری را نیز برای ما میسر سازد.
تاثیر مشارکت تماشاگر بر شکل گیری متن اجرا در گیم تئاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گیم-تئاتر یک پدیده بینارسانه ای و نوظهور در هنرهای اجرایی است، که از پیوند فضای ویدئوگیم ها و تئاتر پدید آمده است. مشارکت تماشاگران در گیم-تئاتر رکنی ضروری و جدانشدنی از آن است. بنابراین اگرچه پیشرفت اجرا و شکل گیری درام از الگوهای معمول تئاتر ارتودوکس پیروی نمی کند اما هسته درام می تواند با استفاده از مفهوم جایگشتی از متون در نظریه بینامتنیت از الگوی درام ارسطویی شکل گیرد. با بررسی عناصر و الگوی ساختاری درام ارسطویی، تحول و تبدیل شاخصه های درام و ساختار متن اجرا در گیم-تئاتر مورد توجه قرار گرفته است. در گیم-تئاتر نمایشنامه به عنوانی متنی نوشتاری و معین، ماده اولیه ای است که در ترکیب با ضروریات پرفورماتیو تئاتر فراگیر به تولید «متن اجرا» ی پویا و منعطف منجر می شود. پیش بینی گزینه هایی برای انتخاب تماشاگران جهت پیش برد کنش ها، شخصیت بخشی به مشارکت کنندگان و چگونگی ایجاد فضای یک تئاتر فراگیر گام هایی مهم در پروسه تولید «متن اجرا» است. درام ارسطویی متن آشنای تماشگر-اجراگر است که فرصت کنشگری را فراهم می کند. این مقاله با بررسی تأثیرات و اهمیت حضور تماشاگر در نقش یکی از کاراکترها و بدل شدن او به اجراگر در فضای اجرا برای پیشبرد کنش های نمایشنامه، به چگونگی اثرگذاری امر مشارکت در متن اجرای گیم-تئاتر به عنوان تئاتری بینارسانه ای و فراگیر می پردازد.
رسانه سینما پیوستاری سیال و دوگانه باور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سینما هنری است که شکل گیری، پیوستگی و پویایی اش وابسته به تماشاگری است که بطور مداوم با جامعه پیرامونش ارتباطی زنده و لحظه ایی دارد. بیننده گاه در طلب غوطه ور شدن در خیال خود و گریز از واقعیتهای اجتماعی و گاه برای درک و رویت امور واقعی ندیده به تماشای گونه های فیلم می نشیند. ارتباط دو طرفه سینما وابسته به تغییرات دایم محیطی است که تکنولوژی، ایدئولوژی و سواد رسانه ایی بر آن تاثیرگذار است. از این روی سینما در گذر تاریخی تبدیل به رسانه ایی پر از جهش و پویا شده است. این پژوهش با هدفی بنیادین صورت گرفته و مسئله اصلی آن امکان سنجی حضور و تعامل مخاطب در جهان سیال فیلمیک و سینماتیک سینما می باشد. روش تحقیق تحلیل محتوا و بر اساس جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و آرشیوهای صوتی و تصویری و مصاحبه می باشد. نتیجه حاصله نشان از آن دارد که تماشاگر متاثر از عواملی همچون همذات پنداری، باورپذیری و لذت که در هر دوره دارای ویژگی خاص و متاثر از بافت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره می باشد، خواسته یا ناخواسته خود را در جهان فیلم قرارداده و سعی دارد حضورش را به روابطی تعاملی و آگاهانه تر تبدیل نماید.
نقش خاطره در برساخت تاریخ و شکل دهی جامعه در درام تاریخی دوران پهلوی اول بر اساس آرای پل ریکور
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
33 - 45
حوزههای تخصصی:
تاریخ ماحصل بازنمایی خاطره هاست. پل ریکور خاطره را به دو دسته خاطره فردی و خاطره جمعی تقسیم می کند که به امر بازنمایی گذشته می پردازند. اما همواره بخشی از گذشته دیگر در دسترس نیست. این امر ناشی از فراموشی بخش هایی از خاطره است که باعث ایجاد اختلال در بازنمایی گذشته می شود. بنابراین تاریخ همواره با واقعه تاریخی اختلاف دارد. نهادهای اجتماعی و سیاسی نیز از این اختلال استفاده کرده و جوامع را با ایدئولوژی مدنظر خود کنترل و هدایت می کنند. نحوه چگونگی ارائه خاطره و تاریخ نیز وابسته به سیاست نهاد ارائه دهنده است. در دوران پهلوی اول حاکمیت با استفاده از همین سیاست خاطره توانست یک تاریخ برساخت شده را از ایران باستان ایجاد کند که این امر به مدد هنر تئاتر در جامعه شکل گرفت. پژوهش حاضر با استناد به داده های کتابخانه ای و با روش توصیفی-تحلیلی بر آن است تا با بررسی برخی درام های تاریخی مهم این دوره چگونگی انجام سیاست خاطره و تزریق ایدئولوژی برای برساخت تاریخ را در دوران پهلوی اول از طریق تئاترها را بررسی کند. در این مسیر نقش پررنگ دستگاه های سیاسی و چگونگی دستکاری خاطره و تاریخ مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همچنین این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه حاکمیت از وجوه تئاتری جامعه برای رسیدن به این هدف استفاده کرده و روشنفکران نیز-خواسته یا ناخواسته- در این ایدئولوژی نقشی یاری دهنده داشتند.
تمایز ناسیونالیسم میرزاده ی عشقی با گفتمان غالب ناسیونالیستی زمانه اش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبنای دیدگاه های برخی ار مهم ترین پژوهشگران و مورخان که به پژوهش در دوره ی تاریخی رضاشاهی پرداخته اند، همچون همایون کاتوزیان یا ماشاءالله آجودانی، رضاخان در دوران صدرالوزرایی و سپس پادشاهی اش، تمام تلاش خود را مصروف به گسترش نوعی ناسیونالیسم رمانتیک باستان گرای فاشیستی و شوونیستی در کشور می کند. شبه مدرنیسمی که رضاخان به دنبالش است، قرار است ایران را به وضعیتی شبیه به دوران پر از شکوه و افتخار باستانی بازگرداند. بنابراین قدرت گفتمانی در طلب این مقصود به کار گرفته می شود. میرزاده ی عشقی نیز، که در همین دوران نمایشنامه می نویسد، در نمایشنامه هایی چون رستاخیز شهریاران ایران و ایده آل دهگانی معتقد به نوعی ناسیونالیسم رمانتیک مبتنی بر بازگشت به شکوه و افتخار گذشته است اما عشقی ناسیونالیسم بسیار متفاوتی را نسبت به رضاخان و گفتمان غالب زمانه اش طلب می کند که همچون مقاومتی گفتمانی در برابر قدرت گفتمان مسلط ناسیونالیسم رضاشاهی قد علم می کند. این پژوهش بر اساس یک گزاره ی کلیدی که ناسیونالیسم عشقی رمانتیک است در پی پاسخ به این پرسش است که اولاً ناسیونالیسم رمانتیک ویژه ی عشقی در نمایشنامه هایش چه ویژگی هایی دارد و ثانیاً چگونه ناسیونالیسم رمانتیک ویژه ی عشقی همچون مقاومتی گفتمانی در مقابل قدرت گفتمان مسلط رضاشاهی قد علم می کند.
بررسی شیوه اقتباس از متون دینی در پنج نمایشنامه کودک و نوجوان منتشر شده در دهه های 1380و 1390 بر مبنای الگوی اقتباس لیندا سیگر
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
83 - 96
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در صدد است تا با مطالعه موردی چند نمایشنامه کودک و نوجوان که با اقتباس از متون دینی نگارش و در دهه ۸۰ و ۹۰ شمسی منتشر شده اند، شیوه اقتباس را در آن ها بررسی کند. در این تحقیق پنج اثر از نویسندگان شاخص حوزه کودک و نوجوان انتخاب شد که عبارت اند از: «آواز داوود» اثر «منوچهر اکبرلو»، «کشتی حیوانات» اثر «داوود کیانیان»، «خوبی کن و با خدا باش» اثر «حسن دولت آبادی»، «به خاطر مروارید» اثر «حسین فدایی حسین» و «نجات آهو» اثر «امیر مشهدی عباس». نویسندگان این آثار همگی از افراد پیشکسوت حوزه نمایش کودک و نوجوان هستند و نمایشنامه های منتخب نیز از آثار پر تیراژ دهه ۸0 و ۹۰ شمسی در بین نمایشنامه های کودک و نوجوان با رویکرد اقتباس از متون دینی هستند. در ادامه با مبنا قرار دادن نظریه اقتباس لیندا سیگر و استخراج الگویی از آن برای سنجیدن اثر اقتباسی از منظر دراماتیک، نمایشنامه های منتخب را تحلیل و واکاوی کردیم تا قوت ها، کاستی ها، نارسایی ها و خلأهای نمایشنامه های مورد نظر را از جنبه دراماتیک بررسی کنیم. بنابراین پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، و مطالعات نظری آن به صورت کتابخانه ای و از طریق مقالات، کتاب ها، مجلات و سایت های معتبر جمع آوری گردیده است. درآخر با بررسی این پنج نمایشنامه، نتیجه گرفتیم که ضعف اصلی این آثار از جنبه دراماتیک مربوط به خلق داستان و پیش بردن محور جهت از منظر لیندا سیگر است و همچنین در بیشتر آن ها هدف شخصیت اصلی از نظر دراماتیک قوی نیست و کشمکش، مخاطره افزایش یابنده و نقطه عطف نیز دیده نمی شود.
تأثیرپذیری در موسیقی عاشیقی ترکان قشقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قشقایی ها مهاجرانی بوده اند که از مناطق مختلف به جنوب ایران آمده اند. در گذشته جامعه ی قشقایی جامعه ای طبقاتی بود و خاندان ایل خانی در رأس این نظام طبقاتی قرار داشت. موسیقی همواره در تمام طبقات اجتماعی ایل قشقایی حضور داشته است. کارگان عاشیق ها یکی از پنج کارگانِ فرهنگ موسیقایی قشقایی ست که تحولات بسیاری را تجربه کرده است؛ تغییراتی در سازبندی، تغییر فرم اجرا و تضعیف کارگان که در نهایت به از میان رفتن این سنت موسیقایی انجامید. عاشیق ها که در فرودست ترین طبقات اجتماعی ایل جای داشتند با حمایت ایل خانان به قوم قشقایی پیوستند و هنر خود را ارتقاء بخشیدند؛ در نهایت نیز با از میان رفتن نظام ایل خانی، سنت موسیقایی آنها نیز رو به انحطاط رفت. اغلب تأثیرپذیری ها و تغییرات حاصل از آن در موسیقی عاشیقیْ ریشه در نظام طبقاتی ایل دارند. تغییرات ایجادشده در این موسیقی نیز غالباً با حضور افرادی از طبقات بالای اجتماع همراه بوده که پذیرشِ مرجعیت این طبقات توسط مردمْ پذیرشِ تغییرات را نیز به همراه داشته است. این پژوهش که به معرفی موسیقی عاشیقی قشقایی و بررسی تأثیرپذیری در این کارگان می پردازد بر اساس کار میدانی در مناطق قشقایی نشین و گفت وگو با موسیقیدانان قشقایی به انجام رسیده و هدف از آن معرفی و بررسی تغییراتِ حاصل از برخوردهای فرهنگی، تغییر شرایط زندگی، شهری شدگی و تجددگرایی قشقایی ها در این موسیقی است.
تاثیرگذاری نظریه ی بازی درونی موسیقی بر مهارت های ذهنی در اجرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین دغدغه های نوازندگان در جهان، کنترل اضطراب اجرا و عدم افت مهارت نوازندگی در صحنه به دلیل وجود فشارهای ذهنی و مداخله ی درونی است. روش های درمانی مختلفی برای درمان و کنترل اضطراب اجرا تا به حال شناخته و مورد مطالعه قرار گرفته اند. در ایران اما به ندرت به این مسئله پرداخته شده است و جای خالی تحقیقی میدانی و کاربردی در جامعه آماری موسیقی ایران دیده می شود. هدف از این پژوهش میدانی با رویکرد ت حلیلی-کاربردی، این است که با مطالعه، آنالیز و آزمایش یکی از نظریه های شناخت و کنترل اضطراب اجرا به نام «بازی درونی موسیقی» و همچنین با جمع آوری داده از آن با شرکت ده دانشجوی سال آخر مقطع کارشناسی، میزان تاثیرگذاری مهارت های ذهنی در کنترل مداخله ی درونی و اضطراب اجرا و دست یابی به اجرای موفق مورد مطالعه قرار گیرد. این تحقیق به دلیل ابراز نگرانی دانشجویان از اجرای عملی پایان نامه ی خود در دوران همه گیری کرونا و عدم امکان اجرای زنده به مدت یک سال و نیم صورت گرفت. مطالعه ی بینارشته ای و میدانی پیش رو نشان می دهد که استفاده از مهارت های ذهنی تاثیر به سزایی در افزایش توانایی های فیزیکی و بهبود کیفیت اجرایی نوازندگان، کاهش پیش آمد ترس و اضطراب از اجرا و همچنین تسلط بیشتر در کنترل استرس دارد.
انتظامِ مُدالِ دستگاه و تأثیر آن بر نمودِ موجودیّت های مُدال و امکان گسترش کارگان (مطالعهٔ موردی بیاتِ اصفهانِ قدیم – مخالفِ سه گاه و نیشابورکِ ماهور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقِ دستگاه همواره دربردارندهٔ یک انتظامِ مُدال از یک سطح زیرایی بم به سطحی زیرتر بوده است. نکتهٔ حائز اهمّیت در این انتظام ها این است که برخی از موجودیّت های مُدال در دستگاه های مختلف با اسامی یکسان و گاهی هم متفاوت ظاهر می شوند. در نتیجه ممکن است یک موجودیّت یکتا نسبت به سطحِ زیرایی مبنای دستگاه های مربوطه در سطوحِ زیرایی متفاوتی ظاهر شود. به نظر می رسد یک موجودیّت مُدال در انتظامِ دستگاه های متفاوت، به نوعی انطباقات دچار می شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش های توصیفی، تحلیلی و تطبیقی و دو نمونهٔ مطالعاتی «مخالف سه گاه - بیاتِ اصفهان» و «نیشابورکِ ماهور» به مطالعهٔ انتظام مُدالِ دستگاه و تأثیر آن بر نمودِ موجودیّت های مُدال و امکان گسترش کارگان در این نظام پرداخته است. این پژوهش نشان می دهد انتظامِ مُدال دستگاه و سطوح زیرایی نسبیِ موجود در آن در سه وجه تأثیرگذار و دارای اهمّیت است: ۱. جایگاه یک مُد نسبت به «درآمد»؛ ۲. جایگاه یک مُد نسبت به مُدهای پیشین و پسین؛ ۳. کلّیت یکپارچهٔ دستگاه به عنوان یک نوبت مرتّب. همچنین تفاوت های ریزساختاری مخالف و بیاتِ اصفهان قدیم ناشی از همین انطباقات درون یا خارج از منطقِ دستگاه است. به طورکلی نتایج پژوهش حاضر حاکی از وجودِ ظرایفی است که تغییر در هر یک از آن ها منتج به گسترش کارگان در سطوح مختلف خواهد شد.
معرفی و مطالعه گونه (ژانر) قطعه در سنت آهنگسازی موسیقی کلاسیک ایرانی از منظر فرم و بافت؛ مطالعه موردی چکاد اثر پرویز مشکاتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه آهنگسازی در موسیقی کلاسیک ایرانی حوزه ای نوپا است. این در حالی است که در عرصه عمل موسیقایی بخش قابل توجهی از کارگان اجرایی سنت ایرانی را آثار آهنگسازی شده تشکیل می دهد. در همین راستا، تحقیق حاضر به معرفی و مطالعه قطعه، به عنوان مطرح ترین گونه سازیِ از پیش ساخته شده در سنت ایرانی می پردازد. قطعه که تا پیش از این نامی عام برای اشاره به هر اثر موسیقایی بود در مطالعه حاضر به صورت اسم خاص و در معنایی به خصوص به کار رفته است. در اینجا کوشیده شده تا ویژگی های گونه شناختی، فرمی و بافتی این گونه تعریف و تحلیل شود. این اطلاعات، بخشی از مبانی به دست آمده از رساله دکتری نگارنده پیرامون آهنگسازی در موسیقی ایرانی است. در مطالعه پیشِ رو، برای ملموس شدن ویژگی های معرفی شده قطعه، چکاد اثر پرویز مشکاتیان یکی از آثار شاخص عرصه آهنگسازی در موسیقی ایرانی به عنوان نمونه موردی، از سه جنبه گونه، فرم و چندصدایی تحلیل شده است. برخلاف اغلب تحلیل های موجود، مؤلفه هایی که در این تحقیق مطالعه شده اند، عملاً کیفیات آهنگسازانه اثر را تشریح می کند و نه رابطه آن با ردیف. این شکل مطالعه امکان می دهد تا چارچوب های آهنگسازی در موسیقی ایرانی از جمله ماهیت اندیشه فرمال و هم چنین نحوه بافت پردازی در این سنت روشن تر شود.
کاربردها و کارکردهای پدیده صوتی موسیقاییِ آوازخوانی فروشندگان در بازار بزرگ شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناسبات اقتصادی حاکم بر بازارها، همواره در شکل گیری و نوع تعاملات انسانیِ میان عرضه کننده و متقاضی، تاثیرگذار بوده اند. دراین میان، بازارهایی با ساختار و بافتِ سُنتی (نظیر آنچه در بازارهای گیلان مشاهده می شود)، علاوه بر تبعیت از مناسبات اقتصادیِ مرسوم، موقعیت ها و شرایطی را به واسطه نظم فرهنگیِ مستقر در جامعه پدید می آورند که از تعاملات انسانی گرفته تا انتظام یافتگیِ سطوح مرتبط با ساختار کالبدی را تحت تأثیر قرار می دهند. این مقاله با هدف صورت بندی و تحلیل آوازهای فروشندگان بازار بزرگ رشت، بر اساس مفاهیم «کاربرد» و «کارکرد»، در صدد پاسخ گویی به این سؤال است که این آوازها چه کاربردها و کارکردهایی در بستر بازار دارند. داده های گردآوری شده، مشتمل بر صداها و تصاویر ضبط شده، گفتگو با فروشندگان و مراجعین و همچنین مشاهدات میدانی در بازار بزرگ رشت و برخی از بازارهای محلی استان گیلان است. یافته های پژوهش نشان می دهد که کاربرد این پدیده صوتی موسیقایی در بستر بازار، محورهای چهارگانه «خبررسانی»، «تبلیغاتی»، «نمایشی» و «بازخوانی» را دربرمی گیرد و کارکرد آوازهای مذکور، در هشت محورِ «برقراری ارتباط»، «ارائه نمادین مفاهیم»، «بیان احساسات»، «لذت زیبایی شناختی»، «سرگرم کردن»، «اعتباربخشی به نهادهای اجتماعی»، «کمک به تداوم و ثبات فرهنگی» و «کمک به یکپارچگی جامعه» قابل صورت بندی اند. داده های گردآوری شده با استفاده از روش توصیفی تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته اند.
مطالعه الگو روایتگری در نمایشنامه مستند دهه ی اخیر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
69 - 102
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با مطالعه الگو روایتگری موجود در نمایشنامه هایی که در قالب تئاتر مستند اجرا شده اند به منظور پاسخ دادن به یک پرسش شکل گرفته است که عبارت است از «الگوهای روایت تا چه اندازه به پیشبرد نمایشنامه مستند سهم دارد؟» پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ضمن بررسی و ارائه تعریفی روشن و جامع از تئاتر مستند با هدف معرفی و گشودن فصل جدیدی در حوزه ی تئاتر مستند شکل گرفته است. نتیجه ی حاصل از این پژوهش در حوزه ی کیفی به مسائلی همچون الگوهای روایتگری و راوی و انواع آن در روایت شناسی متون مستند تا چه اندازه به پیشبرد آن سهم دارد معطوف است که می توان به فقدان جریان تئاتر مستند و گیشه گرایی اشاره داشت که جریان الگوی تئاتر مستند از سال ۱۳۹۰ به بعد جدی تر شده است و با کارهای مستند بیشتری نسبت به دهه های گذشته در صحنه های تئاتر کشور روبه رو هستیم اگرچه میزان این آثار همچنان به حدی نیست که این جریان را ضعیف به حساب نیاریم. در این باره می توان گفت عدم پرداخت الگوی روایتگری تئاتر مستند در ایران به صورت آکادمیک در دانشگاه های کشور است، ازاین رو دانشجویان و دانشگاهیان نیز در این حوزه ضعیف و کم کار هستند و درک و شناخت از الگو روایتگری تئاتر مستند بین کارگردانان و اهالی تئاتر بسیار کم است و این امر باعث می شود که آن ها به سراغ کار در این حوزه نروند. تماشاچیان تئاتر غالبا داستان پسند هستند و به دلیل کم رنگ بودن الگوی روایتگری قصه در تئاتر مستند به تئاتر مرسوم، این گونه تئاتری با مخاطب کمتری با خود به همراه دارد و می توان گفت در ایران با فقدان جریان الگوی روایت مواجه هستیم و الگوهای روایت به پیشبرد نمایشنامه ی مستند سهم بسزایی دارد.
ساختار روایی منطق الطیر عطار و ملاحظات مربوط به اقتباس نمایشی از آن
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
23 - 36
حوزههای تخصصی:
عطار نیشابوری از عارفان و شاعرانِ بزرگ قرن ششم و هفتم، و از پیشگامان داستان سرایی فارسی به حساب می آید و در هر دو جنبه تاثیری عمیق بر عارفان و داستان سرایان بعد از خود داشته است. وی از حکایت و داستان به مثابه ی ابزاری برای تشریح و تایید مفاهیم عرفانی و تشریحِ مراحل سلوک استفاده کرده است. بهرگونه بررسی پیرامونِ عطارِ عارف و عطار داستان سرا، باید پیوندِ این دو بعد را دربر بگیرد. در این مقاله، محتوا و ساختارِ روایی منطق الطیر به عنوان نمونه ای از آثار داستانی عطار بررسی شده است. منطق الطیر گل سرسبد و مشهورترین اثر عطار است و از کل یا برخی از داستان های آن به شکل مستقل اقتباس هایی صورت گرفته است. هدف از بررسی حاضر آگاهی از جنبه های نمایشی اثر و ارائه ی راهکاری برای اقتباس دراماتیک از آن است. مطالعه ی برخی از اقتباس های موجود نشان می دهد که اغلب اقتباس ها وفادارانه بوده است درحالی که در یک اقتباس موفق بایستی زمینه و زمانه و نیز، ملاحظات مربوط به مخاطب و رسانه مقصد در نظر گرفته شود. در این مقاله، با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی- تحلیلی، نخست به معرفی درون مایه ی فکری و ساختار روایی آثار عطار پرداخته ایم. آنگاه با تمرکز بر مضمون و قالبِ منطق الطیر، برخی از ملاحظاتِ روایی مربوط به اقتباس از این اثر را برای صحنه ی نمایش بررسی کرده ایم. در پایان نیز، با نقد و بررسی برخی از اقتباس های دراماتیک صورت گرفته از اثر، پیشنهاداتی برای اقتباس نمایشی از آن ارائه داده ایم. این پیشنهادات احتمالاً خواهد توانست در مورد آثار مشابه مورد تامل قرار گیرد.
نقشِ توصیف در گفتارِ «شخصیت های بی نام» در تراژدی های یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توصیف[i] در تراژدی های یونان باستان جایگاهی مهم دارد و هسته داستانی وپیرنگ غالب این تراژدی ها، علاوه بر آنکه بر بنیاد کنش و گفتار قهرمانان شکل می گیرد، بر اساسِ توصیف نیز استوار گشته است. یکی از انواع شخصیت هایی که در تراژدی های یونان باستان نقش مهمی ایفا می کند، «شخصیت بی نام 2[ii] » است که در زمره اشخاصِ فرعی تراژدی جای دارد و تراژدی نویسان معمولاً برای آنها نامی برنگزیده اند و از آنها با عناوین کلی، مانند پیک، مربی، دایه، نام می برند. هدف از این پژوهش، کشفِ شیوه های پیشبرد پی رنگِ تراژدی، توسط گفتار[iii] ِتوصیفیِ «شخصیت های بی نام»، در گزیده ای از تراژدی های آیسخولوس[iv]، سوفوکل[v] و اوریپید[vi] است. پرسش اصلیِ این است که «شخصیت بی نام»، چگونه و با چه الگویی در به کاربردنِ توصیف، در بازآفرینی روایت دراماتیک تراژدی ها از روایت اسطوره ای، نقش ایفا می کند؟ پژوهشِ حاضر، به شیوه ای توصیفی- تحلیلی، با ترسیم جدول در طبقه بندیِ انواع توصیف از زبان «شخصیت های بی نام»، به نتیجه می رسد که شخصیت های بی نام اگرچه در تراژدی نقش فرعی بر عهده دارند، اما در پیشبرد پی رنگِ روایت دراماتیک، نقشی اساسی و غیر قابل حذف دارند و گاه، مهم ترین نقاط عطف در نمایشنامه ها، مثل ترغیب شخصیت اصلی به عمل، یا آوردن خبر مرگ شخصیت های اصلی و یا آشکار ساختن راز و مانند اینها بر عهده آنها است.
اثرات رفتار حرکتی دوربین به مثابه تجسمی از انسان در فیلم فرزندان بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژان لویی بودری در بحث از تکنولوژی سینما و قیاس آن با غار افلاطون، با تکیه بر نظریات روانکاوانه، نظریه آپاراتوس را مطرح می کند و معتقد است آپارتوس سینما با ایجاد حالتی خواب آلود، تماشاگر را در فضایی به مانند مرحله ی آیینه ای لکان قرار می دهد تا بیننده مجدداً هویت خود را باز یابد. اما مخالفان این نظریه معتقدند، آنچه که بودری مد نظر دارد نیازمند نگاه و مکاشفه ای از بیرون غار یا سینما است، چرا که تا انسان ها یا تماشاگران فیلم در مکانی محصور شده اند، چگونه می توانند بنیان های فنی آنچه که بر آن ها روا می رود را دریابند؟ وینسنس هدیگر از دیگر منتقدان، رویکردی ذیل عنوان فلسفه ی تکنولوژی را مناسب جهت بررسی «درک سینما به عنوان تکنولوژی» می داند. محلی که تکنولوژی «میل به مجسم نمودن انسان» دارد. اما تحلیل او نه خود تکنولوژی سینما، بلکه فیلم هایی با روایاتی از تکنولوژی را مد نظر قرار می دهد. بنابراین پژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای به روشی توصیفی-تحلیلی، سعی دارد صرفاً تکنولوژی سینما را در نوع به کارگرفتن دوربین فیلمبرداری در فیلم فرزندان بشر بررسی کند، تا نشان دهد چگونه ابزار می تواند هویتی مستقل و انسان گونه فارغ از محتوای فیلم و آپاراتوس داشته باشد تا تماشاگر را درگیر بنیان های فنی و تکنولوژی سینما کند.
نقش نمایش خلاق در تعلیم وتربیت با بهره مندی از آرای جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از پژوهش های بنیادی در فلسفه ی دیویی، نقش بازی های نمایشی در ارتقای آموزش در مدارس را موردمطالعه قرار می دهد تا بتواند با بهره گیری از یافته های خود ویژگی های تئاتر آموزشی را معرفی و راهکارهایی برای افزایش کارکرد آن پیشنهاد دهد. بدین منظور پس از پرداختن به مفاهیم اساسی در فلسفه ی دیویی نظیر پراگماتیسم، تجربه، زیبایی شناسی، دموکراسی و نقش بازی های نمایشی در تعلیم وتربیت، برای مطالعه ی موردی، نمایش خلاق با رویکرد حل مسئله ی دیویی مورد بازخوانی قرار می گیرد.هدف پژوهش پاسخ دادن به این سوال است که چگونه می توان با تلفیق رویکرد حل مسئله ی دیویی در تکنیک نمایش خلاق بر توانایی دانش آموزان در درک مفاهیم و حل مسائل تأثیر مثبتی گذاشت؟اولین مرحله ی اجرای نمایش خلاق معمولا بازگو کردن یک داستان مناسب به صورت کامل برای دانش آموزان است. اما این مطالعه نشان می دهد که اگر داستان به صورت نیمه تمام بازگو شود و دانش آموزان به تکمیل آن در ادامه ی نمایش بپردازند، این رویکرد منجر به ایجاد شدن مسئله در ذهن دانش آموزان می شود و آنها را برای حل مسئله به فعالیت ترغیب می کند. نمایش خلاق با رویکرد حل مسئله ابزار آموزشی مفیدی است که بهره گیری صحیح از آن می تواند در رشد، تکامل اخلاقی و توانمندی های اجتماعی دانش آموزان تأثیر قابل توجهی داشته باشد و آنان را برای حل مسائل در زندگی فردی و اجتماعی توانا سازد.
تحلیل فرایند اقتباس در فیلم (پری) داریوش مهرجویی (با استفاده از الگوی روایت شناسی کنشی گریماس و الگوی تحلیل ساختاری فیلم بوردول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقتباس هنری را می توان با بررسی دقیق عناصر روایتی داستان و مطالعه تکنیکی اثر هنری مورد مطالعه قرار داد. در مباحث جدید نقد هنری و ادبی، روایت شناسی مختص به ادبیات نیست و ردیابی عناصر روایی در باقی رشته های هنری، از جمله فیلمسازی کارآمد است. داریوش مهرجویی دارای نقش پررنگی در سینمای اقتباسی ایران است و از میان آثارش، فیلم پری از وجوهی درخشان است.مطالعه چگونگی بومی سازی طی فرایند اقتباس سینمایی از منبع به اثر اقتباسی از جمله اهدافی است که پژوهش به دنبال آن صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی - تحلیلی است. به روش کتابخانه ای و با رویکرد گفتمان رشته ای(اقتباسی) انجام گرفته است. این پژوهش با استفاده از الگوی کنشی گریماس، عناصر روایی و با استفاده از الگوی تحلیل ساختاری فیلم بوردول، عناصر سینمایی در فیلم پری را مورد مطالعه قرار می دهد. نتایج نشان می دهد که منابع و اثر اقتباسی، همگی قابلیت انطباق بر الگوی روایت شناسی گریماس را دارند و نیزمی توان اپیزودهای بدست آمده از مطالعه الگوی روایت شناسی داستان ها را محور مطالعه سینمایی قرار داد. فیلمساز در عناصر تکنیکی نیز از مواردی استفاده کرده است که به فراخور موقعیت و در مناسبت با فرهنگ ایرانی آن را خلق کرده است.