مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
نقد فرهنگی
حوزه های تخصصی:
هنگامی که دانش ادبیات تطبیقی، مرزهای اروپا را درنوردید و به سرزمین های عربی راه یافت، موضع گیری های متفاوت و بعضاً متناقضی از سوی ناقدان عرب در برابر آن مطرح شد؛ برخی با استقبال از ادبیات تطبیقی، آن را روزنه ای برای تقویت فرهنگ و ادبیات ملی و ابزاری برای گفت و گو، دوستی، فهمیدن و شناخت دیگران و ... دانسته و گروهی دیگر با نگاه تردید و اتهام به آن نگریسته و بر این باورند که «اروپا محوریِ» مکتب های ادبیات تطبیقی و پیوند آن با «ناسیونالیسم» و «امپریالیسم» غرب، کوششی برای غربی نمودن اندیشه های عربی – اسلامی و آغازی برای استعمار نوین (فرهنگی) از سوی اروپاییان است. این پژوهش نظری، بر آن است تا با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی به مرور موشکافانه و تحلیل دیدگاه های انتقادی گروه دوم بپردازد. یافتة اساسی آن نیز در این نکته است که این گروه ناقدان از زاویة هویت و فرهنگ به نقد و آسیب شناسی ادبیات تطبیقی پرداخته و بر این عقیده هستند که ادبیات تطبیقی دچار اروپا محوری و نژادپرستی فرهنگی است.
معرفی و تحلیل دیدگاه های نقدی ادوارد سعید بر چالش های بنیادین ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادوارد سعید که از او به عنوان «پدیده»ای در جهان اندیشه یا «آگاهی انتقاد معاصر» یاد کرده اند، دانش آموختة رشتة ادبیات تطبیقی از دانشگاه هاروارد است. دیدگاه های نقدی این نویسندة عرب مسیحی در باب ادبیات تطبیقی (سیر و تحول آن، قلمرو، اهداف، روش و ...) که به واسطة نقد رویکردهای فرهنگی - سیاسی آن ممتاز است، به مانند دیگر نظریاتش، سرشار از نقد ناسیونالیسم و امپریالیسم غربی است. این نظریه پرداز ادبی اعتقاد دارد ادبیات تطبیقی در نظر و عمل با امپراطوری غربی و امپریالیسم فرهنگی آن در پیوند است و پیدایش مکتب های گوناگون غربی در این حوزه، بیشتر حاصل رقابت و کشمکش فرهنگی - سیاسی غرب برای گسترش و چیرگی نظام سلطه بر «جغرافیای فرهنگی جهان» است. وی اگرچه ماهیت و دستاوردهای مثبت ادبیات تطبیقی را می ستاید ، اما نسبت به رویکرد اروپامحوری و امپریالیستی آن به دیدة تردید و انتقاد می نگرد. وی بر این عقیده است که ادبیات تطبیقی در این رویکرد، پدیده ای بینافرهنگی و دانش مورد نیاز برای توجیه قدرت امپریالیسم و حفظ جایگاه امپراتوری آن و نیز ابزاری برای گسترش نظام سلطه بر ملت های مشرق زمین است. هدف این پژوهش توصیفی - تحلیلی آن است که به معرفی و تبیین چالش های ادبیات تطبیقی از دیدگاه ادوارد سعید بپردازد.
معرفی و نقد دیدگاه های محمد السعید جمال الدین در پرتو کتاب ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمّد السّعید جمال الدّین از پیشگامان و مؤلّفان برجستة ادبیّات تطبیقی مصر در حوزة نظریّة ادبیّات تطبیقی اسلامی است. در حقیقت، یافته های پژوهش، بیانگر این است که مشخّصة اصلی اندیشه های تطبیقی وی، تأثیرپذیری از مکتب فرانسوی ادبیّات تطبیقی، نقد فرهنگی ادبیّات تطبیقی و تأکید بر نظریّة ادبیّات تطبیقی اسلامی است؛ در حقیقت رویکرد اساسی وی، در ادبیّات تطبیقی، تأکید بر مسألة تأثیر و تأثّر در پرتو پیوندهای تاریخی است. افزون بر این، ایشان به مانند طه ندا، با شیوه ای علمی به بررسی ادبیّات تطبیقی اسلامی می پردازد و در پی آن است تا تعاملات فرهنگی و تأثیر و تأثّری را که ادبیّات ملل اسلامی در گذر تاریخ بر هم گذاشته اند، بررسی کند. وی در تبیین ضرورت این نظریّه (نظریّة ادبیّات تطبیقی اسلامی) به نقد تلاش های امپریالیسم و ناسیونالیسم فرهنگ غربی در جهت از خود بیگانگی فرهنگ ملّت های اسلامی نیز می پردازد. این پژوهشِ توصیفی – تحلیلی، ضمن معرّفی محمّد السّعید جمال الدّین، به تحلیل جایگاه و دیدگاه های وی در باب ادبیّات تطبیقی، به ویژه موضوع نظریّة ادبیّات تطبیقی اسلامی، می پردازد.
نقد فرهنگی بر مبنای نظریه ایدئولوژی آلتوسر: بررسی نسبت ایدئولوژی و فرهنگ
آلتوسر را می توان یکی از مهم ترین اندیشمندانی دانست که با تلقی های نظری خود، تأثیر بسزایی بر نقد فرهنگی و مطالعات فرهنگی نهاد. ایدئولوژی و صورت بندی آن دال مرکزی اندیشه آلتوسر را تشکیل می دهد که با تمرکز بر این مفهوم می توان به تلقی هایی از نقد فرهنگی آلتوسری دست یافت. این مقاله می کوشد با تشریح نظریه ایدئولوژی آلتوسر و بررسی آن با تعاریف موجود از فرهنگ در حوزه های مطالعات فرهنگی و انسان شناسی، مسئله چیستی نقد فرهنگی در اندیشه آلتوسر را پی گیری کند و درنهایت با توجه با این شیوه از نقد فرهنگی به برخی از مسائل روزمرّه بپردازد. هدف اصلی مقاله دستیابی به میانی نقد فرهنگ در اندیشه آلتوسر است. به گونه ای که با توجه به جعبه ابزاری مفهومی آلتوسر و با استفاده از مفاهیمی همچون استیضاح و فرایند سوژه-سازی بتوانیم امر فرهنگی را درک کرده و ذیل لوای این درک به نقد فرهنگی بیندیشیم.
نقد فرهنگی در مطالعات تاریخی شورش گئوماته و به قدرت رسیدن داریوش بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر واقعه تاریخی باید در بسترِ فرهنگی خاص خود و با توجه به زمان و مکان خاص خود سنجیده شود. تاریخ ایران باستان را تاکنون بیشترْ تاریخ پژوهان غربی نگاشته اند و طبعاً نگرش خاص خود را به تاریخ ایران داشته و چه بسا بستر فرهنگی ایران را درک نکرده اند. امروز می توانیم با بهره گیری از گفتمان فرهنگی، تاریخِ خود را بازنگری کنیم و به یاری نقد فرهنگی بکوشیم درک درستی از حقایق تاریخی پیدا کنیم. یکی از موضوعات بحث برانگیز در تاریخ ایران باستان شورش گئوماته مغ و سرکوب این شورش به دست داریوش و یارانش و به قدرت رسیدن داریوش است. بسیاری از ایران شناسان غربی در صحّت گفته های داریوش تردید کرده اند. به یاری نقد فرهنگی می توانیم با ارزیابی گزارش داریوش یکی از زوایای تاریک شاهنشاهی هخامنشی را آشکار کنیم.
نقد فرهنگی رمان مدیر مدرسه جلال آل احمد از منظر گفتمان و نظریه قدرت میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتمان قدرت یکی از اندیشه های محوری میشل فوکو است. این مقاله به دنبال این سؤال مهم تنظیم شده که آیا می توان رویکرد فوکو نسبت به گفتمان قدرت را در رمان مدیر مدرسه جلال آل احمد جستجو و تحلیلی از شرایط فرهنگی ایران در دوره پهلوی، بر مبنای این گفتمان ارائه کرد؟ گفتمان قدرت و تکنولوژی انضباط از دیدگاه فوکو، با بخش های زیادی از رمان مدیر مدرسه و در سطح عینی و واقعی با شرایط سیاسی و فرهنگی جامعه ایران در دوره پهلوی دوم انطباق دارد. در این رمان با دو گفتمان سروکار داریم: گفتمان قدرت و گفتمان ضد قدرت. مدیر مدرسه با روحیه ای آرمان گرایانه به تقابل با نظم گفتمانی برآمده از قدرت (شرایط فرهنگی و آموزشی) می رود و در پایان سرخورده و مایوس استعفانامه خود را از سمَت مدیریت مدرسه می نویسد. مدرسه همانند سایر نهادهای حکومتی به عنوان نهادی انضباطی، سلطه قدرت را در افراد جامعه نهادینه می کند. جامعه ای که در حال گذار از فرهنگ سنتی و زمینداری مستبدانه به سمت سرمایه داری است و گفتمان غرب زدگی نیز از سوی جریان قدرت حاکم، حمایت می شود.
نقد فرهنگی ادبیّات تطبیقی از دیدگاه عزّالدین مناصره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عزالدین مناصره (1946- اکنون)، شاعر و ناقد فلسطینی تبار از پژوهشگران برجسته ادبیّات تطبیقی به شمار می آید که موضع گیری متفاوتی نسبت به ادبیّات تطبیقی و ماهیّت فرهنگی آن دارد. وی در این حوزه، با نگاهی نقدی به بررسی امپریالیسم فرهنگی غرب در جریان جهانی شدن ادبیّات به طور عام و پژوهش های ادبیّات تطبیقی به طور خاص پرداخته است. رویکرد فرهنگی-سیاسی، با اتکا بر گفتمان ساختارشکنانه ژاک دریدا، چارچوبی است که ناقد از آنها سود جسته و به یاری آن، ضمن بررسی مکاتب نقد ادبی، به بررسی آرای نظریه پردازان و پژوهشگران عرصه ادبیّات تطبیقی و زوایای پنهان و هدفمند آن پرداخته است. یافته های پژوهش، بیانگر آن است که مناصره با وام گیری نگرش دریدایی به پروژه «دیگری سازی»، به دگرگونه فهمیدن و اندیشیدن در پژوهش های ادبیّات تطبیقی، نحوه بازنمایی غرب از شرق و برتربینی سلطه گر بر سلطه پذیر و واسازی این نوع نگرش و سپس ردیابی تداوم آن در مطالعات تطبیقی پرداخته است. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، به معرّفی و تحلیل دیدگاه های عزالدین مناصره در نقد فرهنگی تطبیقی پرداخته می شود.
امپریالیسم زبانی از دیدگاه نقدی عزّالدّین المناصره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عزالدین المناصره (1946- اکنون)، شاعر و ناقد فلسطینی تبار از پژوهشگران برجسته ادبیّات تطبیقی در جهان عرب به شمار می آید که موضع گیری متفاوتی نسبت به ادبیّات تطبیقی و ماهیّت فرهنگی آن دارد. وی در این حوزه، با طرح مفاهیم مرکزیّت اروپا-آمریکایی زبان، شرط اختلاف زبانی در مطالعات مکتب فرانسوی ادبیّات تطبیقی، آنگلوگرایی و فرانکوگرایی و ترجمه بیگانه ساز، به بررسی نقادانه امپریالیسم زبانی در جریان جهانی شدن ادبیّات به طور عام و پژوهش های ادبیّات تطبیقی به طور خاص پرداخته است. از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی، به معرّفی و تحلیل و البته نقد دیدگاه های عزالدین مناصره در جریان سیاست زبانی استعمار پرداخته و به این نتایج دست یافته است. مناصره از زبان به مثابه ابزار «انتقال فرهنگ»، به عنوان شکل نوینی از استعمار در دوران حاضر یاد می کند. از نظرگاه او، ترویج زبان انگلیسی و فرانسوی توسط سلطه طلبان، در کشورهای جهان سومی، از یک سو، به منزله «نفوذ و استیلا» یافتن در آنها به شکلی نرم و آرام است که موجب افزایش منافع غرب در کشورها شده و از سوی دیگر، فرهنگ ها و زبان های ملّی و محلّی را در بلندمدت به سمت تضعیف یا نابودی سوق داده است. مناصره، بومی گرایی ترجمه و برگردان آثار ادبی مطابق با ارزش های ایدئولوژیکی فرهنگ مقصد و به کارگیری وسائل ارتباطات و اطلاعات همچون رسانه ها و اینترنت و تعامل های سازنده با کشورهای اسلامی را که زبان عربی در آن کشورها به عنوان زبان دوم مورد توجّه قرار می گیرد؛ از جمله راهکارهایی برای حفظ و نشر زبان عربی و مقابله با امپریالیسم زبانی برمی شمرد.
سیر تحوّلات ادبیّات تطبیقی در اردن (از پژوهش های سنتی تا نقد فرهنگی تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر چه تاریخچه ادبیات تطبیقی در کشور اردن، همگام و همپای دیگر کشورهای عربی از جمله مصر نبوده است، اما این کشور نمونه دیگری را از رشد ادبیّات تطبیقی در جهان عرب عرضه می کند؛ تطبیقگران اردنی، ابتدا به بررسی روابط تأثیر و تأثّر آثار پیشین ادبیّات عربی و سایر ملل؛ به ویژه غرب می پرداختند. لذا، پژوهش های دوره نخست، بیشتر بر محور ادبیّات سنّتی و پیشین؛ به طور خاص شعر، می چرخید. با ظهور مدرنیسم، پژوهش های تطبیقی در اردن نیز وارد مرحله جدیدی شد. تطبیقگران درصدد کشف میزان اثرپذیری ادیبان عرب زبان از تحولّات ادبیّات جهانی و جنبش های آزادی بخش غرب برآمدند. توجّه به سایر شاخه های ادبیّات در کنار شعر؛ داستان ها و نمایشنامه ها از جمله ویژگی های پژوهش های تطبیقی این دوره است. با رشد ملّی گرایی و پان عربیسم و همچنین نقد روش ها و نظریات کشورهای سابقاً استعمارگرِ جهان، تطبیقگر اردنی دریافت که پافشاری های نخ نما شده برای ردیابی خاستگاه اثر ادبی، دیگر مطلوب و شایسته ادبیات تطبیقی نیست. از این رو، پژوهش های تطبیقی پسامدرنیسم به عرصه مطالعات تطبیقی اردن گام نهاد. مقاله حاضر، با رویکردی توصیفی- تحلیلی، در صدد آن است تا ضمن به تصویر کشیدن تاریخ تحوّل ادبیّات تطبیقی در اردن به دوره پژوهش های تطبیقی آثار سنّتی (المقارنات التراثیه)، پژوهش های تطبیقی ادبیّات عصر تجدد (مقارنات أدب الحداثه) و پژوهش های تطبیقی- فرهنگی ادبیّات عصر پساتجدّد (المقارنات الثقافیه وما بعد الحداثه)، تحوّلات این دانش را در این کشور عربی بررسی و تحلیل نماید.
چند پرسش اساسی پیرامون فرهنگ و نظریه فرهنگ(مقاله پژوهشی حوزه)
پرداختن به پرسش های مبنایی و تلاش در جهت ارائه پاسخ هایی ولو اجمالی به فرهنگ، گامی اساسی در جهت ورود تفصیلی به پدیده ای فراگیر و همه جا گستر به نام فرهنگ، اعم از تولیدات فرهنگی، نهادهای فرهنگی و کنش ها ی فرهنگی است. در این مقاله کوشیده شده است تا به یازده پرسش کلیدی در باب فرهنگ، پرداخته شود؛ امکان پرسش فلسفی درباره فرهنگ و تقدم و تأخر لایه ها و دلالت های آن، امکان ضرورتی علّی و واقعیتی بیرونی به نام فرهنگ، خادمیت یا مخدومیت فرهنگ، ربط دیالکتیک بین قلمرو ساخت یافتگی فرهنگی با عرصه ها و سطوح غیر فرهنگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و البته با صبغه فرهنگی، نظریه بَردار بودن فرهنگ به معنای خاص نظریه یا تبیین گری آن، دو گانه طبیعت و فرهنگ و امکان پرسش زبان حکایتگری و شناختاری در قلمرو فرهنگ، ارزیابی انتقادی ادراک حقیقی و اعتباری و بازتاب آن در قلمرو فرهنگ، نسبت فرهنگ و هویت و فرهنگ و حقیقت، متغیر و باز بودن یا ثابت و بسته بودن فرهنگ، ارزیابی دال و مدلول و قراردادی دانستن یا ندانستن رابطه آن، و در نهایت امکان نقد فرهنگی از اهم این پرسش هاست.
جامعه پذیری جنسیّت و جدال زیرساخت های زبانی مردانه و زنانه در شعر فارسی و عربی (بر اساس دیدگاه نقدی عبدالله غذامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
27 - 60
حوزه های تخصصی:
ادبیات از دیرباز مانند دیگر فعالیت های فکری و معنوی انسان هدف و منظوری اجتماعی و فرهنگی داشته است. لذا به موازات تحوّلات جامعه، دست خوش دگرگونی گشته و آینه تمام نمای جامعه خویش بوده است. با مروری بر ادبیات ملل، می توان نحوه تأثیرپذیری آن را از مقوله های جنسیت، زبان و فرهنگ مشاهده کرد. وجود تشابه و نقاط مشترک فراوان بین شعر فارسی و عربی، ضرورت تطبیق دیدگاه نقدیِ غذامی را بین دو ادبیات ایجاب کرده است. این پژوهش، که با روش توصیفی و تحلیلی صورت گرفته است، در تلاش است تا نقاط مشترک بین دو ادب را از زاویه دیگر بازگو کند. نتیجه اینکه، شعر عربی و فارسی از همان ابتدا عرصه جدال زیرساخت های زبانی مذکر و مؤنث بوده است. در دوره کلاسیک، زبان مذکر و نرینه محور حاکم است و اگر معدود زنانی پای در عرصه شعر و شاعری گذاشتند، به ناچار و به اجبار فرهنگ و گفتمان شعری رایج آن زمان، زبانی مردانه داشتند. در دوران معاصر و با ارتباط شرق با غرب، آشنایی با جنبش های آن و در نتیجه آزادی عمل بیشتر، بستر مناسب برای آگاهی زنان از وضع خویش فراهم آمد و در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی نقش پررنگ تری داشتند. با ورود زنان به عرصه شعر، زبان شعری در هر دو ادب، آن فخامت و مردانگی دوران کلاسیک خود را از دست داد و با پذیرش ویژگی های زبانی زنانه، دچار نرمی، لطافت و انعطاف پذیری بیشتری شد. نازک الملائکه و فروغ فرخزاد، از پایه گذران زیرساخت های زبانی زنانه در شعر بودند و با آگاهی کامل به ابراز احساسات زنانه در شعر می پرداختند.
جستجوی هویت فرهنگی در نمایشنامه « جو ترنر آمد و رفت » اثر آگوست ویلسون: رویکردی جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر بررسی عوامل مختلف فرهنگی لازم برای رشد فرهنگ و هویت آمریکایی های آفریقایی تبار در اوایل قرن بیستم آمریکا، آنگونه که در نمایشنامه ی « جو ترنر آمد و رفت» اثر آگوست ویلسون ارائه شده، می باشد و نقدی فرهنگی از این نمایشنامه ی به نام را در پرتو نظریه ی بی طرف و سیستماتیک پیر بوردیو ارائه می دهد. ویلسون یکی از نمایشنامه نویسان مطرح است که در این نمایشنامه نیروهای اجتماعی، تاریخی و اقتصادی را نشان می دهد که منجر به مهاجرت بزرگ آمریکایی های آفریقایی تبار از جنوب به شمال آمریکا شد، که یادآور مهاجرت اسرائیلی ها درکتاب مقدس است. او مردان و زنانی را به تصویر می کشد که سعی می کنند خود را از زنجیر های نامرئی بردگی و ظلم رها کرده و به دنبال زندگی جدید، رفاه، توانمندی، امنیت، فردیت و البته در نهایت هویت نژادی جمعی خود باشند. در نهایت، استدلال می شود که بدون تسخیر اشکال مختلف سرمایه چون سرمایه فرهنگی، تحصیلی و اقتصادی و رشد سلایق فردی و در نتیجه تمایز واقعی در یک محیط، تلاش این افراد برای ساختن هویت اجتماعی خود بیهوده است. اهمیت مقاله ی حاضر در این است که می توان از دست آوردهای آن برای تحلیل سایر فرهنگ های تحت سلطه در سراسر جهان نیز استفاده کرد.
نقد فرهنگی «غرب فرهنگی» بر محور بیانات امام خمینی(مقاله پژوهشی حوزه)
مقاله حاضر در پی نقد شیوه ای از غرب است که می توان آن را «غرب فرهنگی» نامید. ماهیت موضوع و اینکه ایران شاید بیش از هر کشور دیگری در نظام بین الملل در معرض مواجهه تعارض آمیز با غرب فرهنگی قرار گرفته، از میان رویکردهای گوناگون فلسفی، فقهی، جامعه شناختی، فرهنگی و مانند اینها که می توان به بحث گذارد، رویکرد فرهنگی را دارای اولویت و منطقِ قابل دفاعی می سازد و بیانات امام خمینی از این حیث محوریت یافته است که ایشان دو حضور مستقیم و نامطلوب غرب در ایران را طی جنگ های جهانی اول و دوم تجربه کرده، دو نظام دست نشانده غرب (پهلوی اول و دوم) را از نزدیک درک کرده و چند سال در غرب یا جایی بوده که غرب فرهنگی در آنجا نفوذ و فعالیت گسترده ای داشته است. ازاین رو خاستگاه تحلیلی تجربه محوری برای بحث فراهم می سازد. برای تحقق هدف مقاله از روش «زمینه ای» استفاده شده است. در همین رابطه دیدگاه های ایشان از کتاب «صحیفه امام» با محوریت مباحث و موضوعات فرهنگی استخراج و تحلیل شده است. داده ها نشان می دهد امام راحل غرب فرهنگی را دارای دو رویه می داند که رویه تهاجمی آن بیشتر به شرق شناسانده شده و رویه فرهنگی که پیامدهای به شدت ضد انسانی دارد که اگر با آن مقابله نشود انسانیت انسان را با چالش روبه رو می سازد.
آموزش مطالعات فرهنگی در ایران: موانع، تجربه ها، و تجویزها(مقاله علمی وزارت علوم)
اگرچه دانش و دیدگاه مطالعات فرهنگی، موضوع بحث های گسترده ای در فضای دانشگاهی جهانی و تااندازه ای ایران بوده است، اقتضاهای آموزشی این سنت در میدان های علمی، کمتر موضوع بحث بوده است. برنامه مطالعات فرهنگی، ناگزیر آموزش مهارت ها و تحلیل های انتقادی از فرهنگ در کلاس درس را طلب می کند. مقاله حاضر با تکیه بر تجربه آموزشی نویسنده، در پی معرفی برخی چالش های عمده در فرایند یادگیری و یاددهی مطالعات فرهنگی در کلاس های درس است. آموزش، به شیوه ای رسمی و بریده از متن اجتماعی، ابهام و تداخل در ترسیم مرزبندی نظریه فرهنگی، دشواری های مربوط به آموزش انتقادی و ابهام در ترسیم مرزهای عامه پسندی، و گشودگی در برابر آن برای آموزش و پژوهش، چالش های اصلی آموزش مطالعات فرهنگی در ایران به شمار می آیند. استدلال نویسنده این است که اثربخشی مطالعات فرهنگی و حفظ هویت انتقادی و عمل گرایانه و اصلاح گرایانه آن، نیازمند به کارگیری تدابیر آموزشی است تا آن را به شیوه ای پویا در خدمت فهم چندلایه، تاریخی، و موقعیتی جامعه و فرهنگ ایرانی و تلاش برای قرار دادن این فهم در خدمت سیاست گذاری فرهنگی قرار دهد.
تجربه مجازی شدن و فرهنگ دانشگاهی؛ مطالعه کیفی دانشگاه های تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
دگرگونی های شگرف عرصه اطلاعات و ارتباطات در عصر حاضر، سبب دگرگونی های بنیادینی در بخش های گوناگون زندگی بشر شده اند. نکته مهم این است که ظهور فناوری های مجازی، تنها یک دگرگونی متعارف فنی نیست، بلکه دارای سرشت فرهنگی است. دانشگاه نیز ازجمله نهادهایی است که به گونه ای خاص از این دگرگونی ها تأثیر پذیرفته است. چنین شرایطی، ارتباط بین دانشجویان و استادان، شیوه دسترسی به اطلاعات، و خلق و اشتراک محتوا را دگرگون کرده است. هدف مقاله حاضر، بررسی تجربه مجازی شدن و فرهنگ دانشگاهی است. شیوه انجام پژوهش، کیفی و روش به کار رفته برای انجام آن، روش پدیدارشناسی بوده است. دراین راستا، مصاحبه های نیمه ساختمندی انجام شده است. مشارکت کنندگان به گونه ای هدفمند از میان دانشجویان، دانش آموختگان، اعضای هیئت علمی و مدیران دانشگاه برگزیده شده اند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون، تجزیه و تحلیل شده اند که برآیند آن، 10 خوشه معنایی بوده است. نتایج پژوهش، دوگانگی در پاسخ ها را نشان می دهد؛ دسته ای از مصاحبه شوندگان بر کارکردهای مجازی شدن در فرهنگ دانشگاهی در ابعاد ارتباطی، آموزشی، و سبک زندگی تأکید داشته و بر این نظر بوده اند که این فضا، درهایی را به روی دانشگاه ها گشوده است؛ اما دسته دیگر، به پیامدهای منفی مجازی شدن در فرهنگ دانشگاهی و ابعاد گوناگون آن اشاره کرده اند. یافته های پژوهش، گویای این است که با مجازی شدن، تغییرات مهمی در ابعاد گوناگون فرهنگ دانشگاهی رخ داده است که باید در سطوح خرد و کلان به آن ها توجه شود.
سخن شناسی فرهنگ بنیاد سعدی در نقد نگرش او به فرهنگ ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
سعدی و اندیشه های او همواره مورد توجه منتقدان بوده است. یکی از جنبه های نقد که می تواند مخاطب را با اندیشه ها و سرچشمه های تفکر سعدی آشنا کند نقد فرهنگ بنیاد است. سخن شناسی فرهنگ بنیاد بر مؤلفه های فرهنگی به کار رفته در متن با توجه به تاریخ پدید آمدن اثر توجه می کند. در آثار سعدی سه آبشخور فکری می توان یافت که هر سه قدرتمند و مؤثر هستند. یکی سرچشمه های ایران باستان و توجه سعدی به فرهنگ ایران پیش از اسلام است، دوم جریان حکمت اسلامی است که سعدی را تحت تأثیر متکلمان و حکیمان بزرگ جهان اسلام نظیر امام محمد غزالی قرار داده و سومین آبشخور اندیشه او را می توان جریان عرفان ایرانی دانست که در کار تلطیف فضای زهدی و ایجاد جوّ شاعرانه در برخورد با مقولات اعتقادی است. سعدی در برخورداری از اندیشه های ایران پیش از اسلام بسیار تحت تأثیر فردوسی بوده است. در این تحقیق نشان داده ایم که سعدی چگونه نشانه های ایران باستان را در آثار خود به کار گرفته و در زمانه ای که از نظر تاریخی توجه به آیین ها و شخصیت های ایران باستان نوعی کفر به شمار می آمده چگونه توانسته گفتمان جدیدی در ستایش از داد و خرد و شکوه ایران پیش از اسلام بیافریند. این پژوهش با اتکا به اصول نقد فرهنگی در پی آن است که بداند چرا در بین شاعران و هنرمندان قبل از قرن هفتم توجه سعدی بیش از همه به فردوسی بوده است.
نقد فرهنگی و چالش های تعارض هویتی زنان در جدال با کلیشه های جنسیتی مطالعه موردپژوهانه: داستان کوتاه «جنیه البجع» غاده السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
161 - 180
حوزه های تخصصی:
کلیشه های جنسیتی برخاسته از فرهنگ جوامع مردسالار، معرّف باورهای مشترک و محدودکننده در مورد چگونگی عمل افراد در خانواده و جامعه و طبقه بندی جامعه به مردانه و زنانه هستند. نوشتار پیش رو می کوشد تا با بررسی داستان کوتاه «جنیه البجع» غاده السمان برمبنای مهم ترین مبانی نقد فرهنگی در حوزه جنسیت و به چالش کشیدن گفتمان غالب مردسالار و با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی نشان دهد که السمان چگونه توانسته است با ترسیم رنج های زنان در خانواده به عنوان هویتی مطیع و منفعل در محیطی مردمحور، سیر دگرگونی این زنان و بازیافتن هویت مستقل آن ها را در محیطی برابر در بافت داستان خود نشان دهد. مهم ترین حوزه مورد انتقاد السمان، حیطه فرهنگ عامه جوامع عربی است که نتوانسته است خود را با مبادی جریان نواندیش معاصر هماهنگ کند. با این توضیح که السمان، آسیب شناسی کلیشه های جنسیتی در مردان را نیز ترسیم کرده و میزان خطای فرهنگ درمورد مردان به عنوان قشر فرادست جامعه مردسالار را نیز نشان داده است. انتقاد از نابرابری های جنسیتی، آسیب های نظام مردسالار، خودباختگی زنان در محیط نابرابر جنسیتی، تعارض مبانی سنت و مدرنیته، و تقلیل زن به هویت جنسی از مهم ترین مباحثی است که السمان در نقد فرهنگ جامعه عربی در داستان های خود برجسته ساخته است.
نقد نورمن برایسون بر روش های فرمالیستی و بازنمایانه در تحلیل نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
71 - 84
حوزه های تخصصی:
نورمن برایسون(۱۹۴۹) از نظریه پردازان حوزه فلسفه و تاریخ هنر معاصر است که با تکیه بر اندیشه هال و مطالعات فرهنگی و اهمیت بحث تصویر در این حوزه طرح فلسفی خود را پیش می برد. برایسون دغدغه بازنگری در مفهوم تاریخ هنر دارد و معتقد است پرداختن به تاریخ هنر راهی است برای بازاندیشی در نفس تاریخ از رهگذر هنر که بازاندیشی در وضعیت کنونی را نیز به دنبال خواهد داشت و در نهایت به شناخت فرهنگ راه خواهد برد. به گفته برایسون اگر تاریخ هنر بخواهد به واقع نقش تاثیرگذاری در نسبت با شرایط امروزی فرهنگ داشته باشد باید از خلال پژوهش های انتقادی نسبت به گذشته خود بازنگری کند و به شیوه های بروز و تکوین تجربه های هنری به ویژه در بحث تصویر متوجه گردد. بنابراین برای بازنگری در مفهوم تاریخ هنر لازم است به هسته مرکزی آن یعنی تصویر پرداخته شود و شیوه نگرش به تصویر مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد تا به این ترتیب پروژه کلی برایسون تکمیل گردد. تحلیل تصویر به طور سنتی از طریق روش شناسی هایی انجام می گیرد که به باور برایسون خود عامل ایجاد فهم نادرست تاریخ هنر و به بار آمدن وضعیت موجود هستند. در میان روش شناسی ها برایسون به طرز ویژه بر نقد مبتنی بر فرم و نقد مبتنی بر بازنمایی تاکید می کند که در تحلیل تصویر با تنزل آن به امری ایستا، پیوند آن با بافتار جامعه و فرهنگ را نادیده انگاشته و به همین جهت تحلیل ارائه شده توسط آنها نیز ابتر باقی می ماند. پژوهش حاضر با بهره جویی از آراء برایسون به مسئله، به نقد دو روش تحلیل فرمالیستی و بازنمایانه در مواجهه با آثار نقاشی می پردازد روش تحقیق توصیفی- تحلیلی با رویکرد انتقادی است که ضمن توصیف روش های تحلیل ذکر شده به تحلیل آنها وارد می شود و در نتیجه با رویکردی نقادانه آنها را مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه حاصله از این پژوهش نشان می دهد که نگرش های فرمالیستی و بازنمایانه به نقاشی هنگام نقد به شکل پیش فرض نقاشی را به مثابه تصویری می دانند که در یک لحظه بار معنایی خود را آشکار می کند و بر پایه یک فرم یا بازنمایی یک امر استوار است که برای همگان در لحظه قابل درک و دریافت است. حال آنکه به باور برایسون تصویر یک موجودیت ایستا و نامتحرک نیست و در طول زمان بسط می یابد، چرا که بر فرهنگ بنا شده است و یک سویه مهم در آن فهم مخاطبی است که خود او نیز بر آمده از فرهنگ است و پروسه دیدن و نگاه کردن وی دائماً در حال بازبینی و بازآرایی ادراکات و دریافت های خویش است.