مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
موسیقی دستگاهی
حوزه های تخصصی:
تقریباً در غالب آثار موسیقی ردیفی "دستگاهی" ایران، از ازمنه قدیم- از زمانی که بر روی صفحات گرامافون ضبط می شده- تاکنون، ردّ و نشانی از غزل های سعدی به چشم می خورد. این نشان، گاه چنان برجسته است که نوعی تعمد و اصرار در استفاده از غزل های شیخ برای روایت موسیقایی احوال و درونیات- از سوی خواننده [و نوازنده]- و وفاق آن با مطلوبات روحی شنونده را به ذهن متبادر می نماید. پرسش، این است که چرا تا این اندازه غزل سعدی با موسیقی ایرانی عجین شده است؟ یا آن چه ویژگی سخن سعدی است که جواهر منضود او را، در روایت ردیف موسیقی، با چنین اقبالی مواجه کرده و می کند؛ آنچنانکه گویی سعدی، خود، غزل ها را جز به این هدف نسروده، یا با ردیف کنونی موسیقی آشنا بوده است؟ به بیانی بهتر، آن چه لطیفه نهانی در حدیث سعدی است که، بدون هیچ ادعایی در موسیقی دانی- خلاف شعرایی مانند منوچهری، رودکی، فرخی و ... که به صراحت، به نوازندگی و خوانندگی خود اشاره می کنند- شعر وی را بیشتر از متقدمان مدعی، با ردیف موسیقی سازگاری داده است؟ نوشتار حاضر، با تکیه بر روش تحلیل محتوا، تلاشی برای پاسخ به این چراهاست.
رویکرد رضا والی به چندصدایی و مقایسه آن با نگرش های خوشنویسی مدرن (مطالعه موردی: خوشنویسی شماره 13)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
25 - 36
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: برقراری ارتباط بین عناصرِ بصری و عناصرِ موسیقی، محل چالشی جدی است. تأثیرگذاری موسیقی بر هنرهای تجسمی و بالعکس از لحاظ فرمال همواره وجود دارد، اما نشان دادن تأثیرپذیری در هر جنبه آن نیازمند بررسی اثر از لحاظ تکنیکی است. هدف پژوهش: این نوشته به دنبال یافتن ارتباطی بین عنوان اثر «خوشنویسی» و جنبه های تکنیکی در چندصداییِ رضا والی است. پرسش اصلی اثر بدین شرح است که والی چه رویکردی در به کارگیریِ مصالح داشته و ارتباط آن رویکرد با خوشنویسیِ مدرن چیست؟ روش پژوهش: این مطالعه به روش توصیفی-تحلیلی یا تحلیلی-مقایسه ای و مبتنی بر مدل یان لارو انجام شده است. اجزای این مدل عبارت اند از الف) کیفیت نغمگی: عوامل تمبر، ارکستراسیون و سیستم کوک را در بر می گیرد؛ ب) هارمونی: سازماندهی عمودی صداها، ساختار آکوردی و شیوه توالی ساختارهای عمودی را در بر می گیرد؛ ج) ملودی: دربردانده توالیِ مصالح صوتی در راستای افقی است که شنونده آن را به عنوان یک کلیت واحد درک می کند. در حوزه ملودی به مسائلی همچون نمایِ کلی و گردش مدال نیز می توان پرداخت؛ د) ریتم: دربردارنده سازماندهی کشش نت ها و دیدگاه متریک است؛ ه) فرایند: عوامل شکل دهنده فرم قطعه همچون تضاد بین قسمت ها و شیوه گسترش را در بر می گیرد. نتیجه گیری: با بررسی تکنیکی اثر می توان نتیجه گرفت که ایده اصلی والی «گسترش عناصر سنتی و سنتز آن با هنر مدرن» است. در واقع، او تکنیک های چندصداییِ سنتی همچون جواب آواز و نت واخوان را گسترش داده و از راه اشتراکات با هنر مدرن ترکیب می کند. این فرایند را می توان مشابه آثار خوشنویسانه دانست که ریشه هایی در سنت خط هایِ تفننی همچون متعاکس، توامان و شیوه گلزار دارند. هنرمندان با گرایش خوشنویسانه مدرن مأب و سنتیِ نو شیوه های خوشنویسی قدیم را در آثارشان به کار می گیرند. بازتاب تفکر والی را در طرح جلد آلبوم مجموعه خوشنویسی می توان یافت که برگرفته از اثری خوشنویسانه و مدرن مأب از نصرالله افجه ای است.
آرایه به مثابه عنصری ساختاری در موسیقی دستگاهی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است تا بر پایه مطالعات عملی و بررسی نمونه های اجرایی متعدد نشان دهد که در موسیقی دستگاهی ایران آرایه ها، علی رغم معنای مستتر در نام شان، صرفاً برای آراستن نیستند. در این راستا، ابتدا توضیحاتی کوتاه درباره مفهوم و جایگاه آرایه در موسیقی دستگاهی خواهد آمد، سپس آرایه ها، با دیدگاهی متفاوت، به دو دسته آرایه های نغمه محور و آرایه های مایه محور تقسیم بندی خواهد گردید. در ادامه پس از توضیحاتی مفصل در موردِ عنصر تحریر، به عنوان مهم ترین آرایه در شکل دهی به ساختار موسیقی دستگاهی، با تکیه بر مطالعه ای آماری نشان خواهیم داد که تحریرها بیش از نیمی از بار اجراهای این موسیقی را به دوش خود دارند. این مطالعه در مورد موسیقیِ آوازی بر پایه بررسی 35 نمونه از اجراهای اساتیدِ این رشته در دستگاه چهارگاه و آواز بیات اصفهان و محاسبه زمانِ اجرای تحریرها انجام خواهد شد. براین اساس خواهیم دید که بیش از 55 درصد کل اجراهای موسیقی آوازی را الگوهای متنوع تحریری تشکیل می دهند. به عنوان نتیجه اصلی این مقاله می توان گفت، دست کم در مورد موسیقی دستگاهی، آرایه ها نه تنها صرفاً عناصرِ تزئینیِ قابلِ حذف نیستند، بلکه با بدنه اصلیِ این موسیقی ارتباطی اندام واره دارند و در شکل دهی به زبان ویژه آن، نقشی اساسی ایفا می کنند.
نقشِ تحریرها در صورت بندیِ گوشه های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش بر این است که بر پایه ی 5 آوانگاری از اجراهای برخی اساتیدِ آوازِ ایران با رهیافتی تطبیقی- تحلیلی و با استفاده از مفاهیمِ شِنکِر در آنالیزِ موسیقی، قسمتی از نقش های متنوع تحریرها در موسیقی دستگاهی بررسی شود. تحلیلِ این نمونه ها، که همگی از درآمدِ دستگاه چهارگاه انتخاب شده اند، صرفاً با تکیه بر تحریرهای بخشِ آغازینِ این اجراها انجام خواهد شد. در این بررسی، با تکیه بر مبحثِ سیرِ نغمگی، نشان داده خواهد شد که تحریرها، به عنوان مهم ترین عنصرِ تزئینی در موسیقی دستگاهی، در بسترِ مُدی که در آن اجرا می شوند، معنا پیدا می کنند و ما با توجه به این بستر است که می توانیم نحوه عملکرد تحریرها را توضیح دهیم. نیز با تکیه بر تحلیلِ نمونه ها و ترسیمِ نمودارهایِ آنالیزی، تلاش خواهد گردید نحوه شکل یافتنِ صورت و پیکره گوشه ها، و به تبع آن دستگاه های ایرانی، به واسطه تحریرها، که می تواند کمک شایانی باشد برای درکِ ما از ساز و کار گوشه ها و دستگاه ها، بازنمایی شود. گسترش و بسطِ یک صدا و نیز یک سلولِ مُدال خاص؛ کمک به گذار از نغمه ای به نغمه دیگر و نیز از سلولی مُدال به سلولِ مُدال دیگر و نیز پرداختِ انواع فرودها در موسیقی دستگاهی، از جمله مهم ترین نقش های متنوع تحریرها به شمار می آیند.
ارتباط ساختاری موسیقی کردستان و موسیقی دستگاهی ایران (مطالعه موردی آواز بیات کرد و خرده بندِ بهاره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات موسیقی شناسی ایرانی، نسبت میان موسیقی قومی و موسیقی دستگاهی است. اعتقاد بر این است که میان این دو موسیقی، ارتباط وجود دارد. یکی از نمودهای این ارتباط، نسبت میان آواز بیات کرد موسیقی دستگاهی ایران و موسیقی قوم کرد است. موسیقی شناسان حوزه موسیقی دستگاهی بر ارتباط این دو تأکید دارند، در حالی که درون فرهنگ موسیقی کردی زمزمه های نفی چنین ارتباطی وجود دارد. با این وجود، هیچکدام از اینان نتوانسته اند شواهد قانع کننده ای بر مدعای خود بیاورند. در این پژوهش به چرایی ارتباط بیات کرد و موسیقی کردستان پرداخته می شود و با تکیه بر مطالعه تطبیقی بیات کرد و یکی از گونه های موسیقی کردستان به نام خرده بندِ «بهاره»، وجود نسبت خانوادگی و شباهت های ساختاری مُدال در بیات کرد و موسیقی کردستان تبیین می شود. این پژوهش با تأثیرگیری از شیوه تحلیل مُدال معرفی شده توسط استاد داریوش طلایی، ویژگی های مُدال بهاره را تحلیل کرده، و سپس به مقایسه بهاره و بیات کرد، بر اساس سه محور اشل صوتی، نقش و فونکسیون درجات، و الگوهای رفتاری گردش نغمات و سیر ملودی، با استفاده از سنجه های مربوطه می پردازد. مطالعه تطبیقی نشان می دهد که این دو در واحدهای ساختاری فواصل و اشل صوتی، دانگ بندی، درجات دارای نقش و جاذبه، و الگوهای گردش نغمات مرتبط با پرورش جاذبه مدال، شباهت بنیادین و کلان دارند.
طبقه بندیِ مجموعه کارگان مرتبط با موسیقی کلاسیک ایرانی بر مبنای گفتمان های هویت در درون سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارگان مرتبط با سنت موسیقی کلاسیک ایرانی، حاوی آثار موسیقایی متنوعی است که نسبت های متفاوتی با ردیف به عنوان کارگان مرجع برقرار می کنند. طبقه بندی این مجموعه کارگان های مرتبط با سنت ایرانی برای تحقیق و پژوهش در خصوص جوانب گوناگون سنت موسیقایی امری ضروری به نظر می رسد. تحقیق حاضر می کوشد تا با معرفی جریان های معطوف به هویت در درون سنت، به چارچوب ها و مرزهایی برای دسته بندی کارگان های موسیقی ایرانی دست یافته و الگویی برای آن ترسیم کند. بنابراین، در مرحله نخست، چگونگی پیدایش هویت به مثابه یک مسئله طرح خواهد شد. در این مرحله با استفاده از مفاهیم هویت مرجع، دیگری و گسترش ارتباط با دیگری، سازوکار شکل گیری هویت را به مثابه یک مسئله تحلیل می شود. در مرحله دوم، گفتمان های معطوف به هویت در موسیقی ایرانی را با نگاهی استقرایی از طریق تبارشناسی نام گذاری های سنت موسیقایی بررسی می کند. اصطلاحات ملی، سنتی، دستگاهی و کلاسیک معمول ترین عناوین برای توصیف سنت موسیقایی هستند. به نظر می رسد یکی از شاخص ترین موقعیت ها برای بروز مسئله هویت، رواج و به کارگیری همین عناوین متعدد است. پس از معرفی ویژگی های این گفتمان ها، با استفاده از نتایج تحقیقی دیگر از همین نگارندگان با عنوان بازشناسی ویژگی های مرکزی موسیقی کلاسیک ایرانی به عنوان عناصر هویت ساز در این سنت، با استفاده از روشی قیاسی، الگویی هویت محور برای طبقه بندی کارگان های مرتبط با موسیقی ایرانی ارائه می شود.
واکاوی امکانات بالقوّه و بالفعلِ هم آمیزی مُدال برای گسترش کارگان موسیقی کلاسیک ایرانی؛ مطالعهٔ موردی «داد و بیداد» و دستگاه شور به همراه متعلّقات آن از روایت عبدالله دوامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از امکانات بالقوّهٔ موجود در کارگان، هم آمیزی دو موجودیّت مُدال و حصول یک موجودیّت مُدال مستقل از آن ها است. یکی از نمونه های شاخص این امکان، «مقام داد و بیداد»، ابداع حسین علیزاده است. این مورد که در ادبیات موسیقی شناسی از نمونه های شاخص خلّاقیت در موسیقی کلاسیک ایران محسوب می شود، با استفاده از هم آمیزی امکانات مُدال دو موجودیّت مُدال «داد» از دستگاه ماهور و «بیداد» از دستگاه همایون پدید آمده است. بررسی لایه های زیرین و نهان ردیف نشان می دهد که امکان مذکور به صورت کاملاً سنّتی در بطن ردیف نیز به کار رفته است. مقالهٔ حاضر با استفاده از روش های توصیفی، تحلیلی و تطبیقی در راستای تلاش برای گسترش کارگان، با مطالعهٔ دو گروه نمونهٔ مطالعاتی امکان و چگونگی حصول موجودیّت های مُدال جدیدی را از طریق هم آمیزی های مُدال، استخراج و معرّفی کرده است. اطّلاعات لازم از طریق بررسی آثار صوتی و مکتوب، مطالعات کتابخانه ای و همچنین تجربیات عملی نگارنده گردآوری شده اند. این پژوهش نشان می دهد هم آمیزی فضا های مُدال فرایندی متمایز از «مُدگردی» یا «مرکّب نوازی/خوانی» در موسیقی کلاسیک ایرانی است. در چنین فرایندی موجودیّت های مُدال فرضی «الف» و «ب»، فضایی را به وجود می آورند که بسته به توانایی و ذوق خالق آن، از لحاظ موسیقایی معادل «اب»، «با» یا حتّی عنوان مستقل «ج» خواهد بود.