فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۸۱ تا ۳٬۱۰۰ مورد از کل ۳٬۲۲۲ مورد.
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۲)
53 - 75
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل و بررسی دو رویکرد اصلی در طراحی بازی های رایانه ای با هدف ارتقای ارزش های دینی و اخلاقی می پردازد. رویکرد نخست، طراحی بازی ها با استفاده از شخصیت های دینی و تاریخی است که به کاربر این امکان را می دهد تا با انتخاب های اخلاقی از پیش تعیین شده تعامل کند. این رویکرد بر انتقال مستقیم مفاهیم اخلاقی تمرکز دارد، اما شاید به محدودیت هایی از جمله کاهش آزادی انتخاب و کاستن از عمق تجربه کاربر بیانجامد. در مقابل، رویکرد دوم به طراحی بازی هایی می پردازد که به کاربران آزادی انتخاب میان گزینه های اخلاقی و غیراخلاقی را می دهند و بدین ترتیب، امکان تجربه ای معنادار و چالش برانگیز را فراهم می آورند. اتخاذ این رویکرد، به شکل مؤثرتری می تواند موجب تغییرات مثبت در رفتار و نگرش کاربران شود. نتایج تحقیق نشان می دهند که طراحان بازی های رایانه ای، برای نیل به اهداف فرهنگی و آموزشی، باید تعادلی میان جذابیت بازی و تأثیرگذاری فرهنگی برقرار کنند. این مقاله ضمن تأکید بر اهمیت استفاده از رویکرد دوم، توجه به آزادی انتخاب کاربران و ارائهٔ پیام های اخلاقی به طور غیرمستقیم را ضروری می انگارد
بررسی تطبیقی خیر ذاتی در فایده گرایی میل و مصلحت در مدرسه کلامی بغداد(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۳)
97 - 118
حوزههای تخصصی:
آنچه برای نتیجه گرایان در اخلاق هنجاری اهمیت دارد، تحقّق خیر و نتیجه اعمال اخلاقی است. مراد از خیر در اینجا، خیر ذاتی است؛ نه خیر ابزاری. در عین حال، نتیجه گرایان از نظر تعیین مصداق خیر ذاتی اختلافِ نظر دارند. در تقریر جان استوارت میل از فایده گرایی، مصداق خیر ذاتی، «لذت» و رهایی از ألم عنوان شده و کاری اخلاقی است که بیشترین لذت را برای بیشترین افراد به بار آورد. مفهوم «مصلحت» در سنّت اسلامی قابل مقایسه با خیر ذاتی در نگاه فایده گرایان است؛ زیرا از یک سو اصلی برای تعیین حُسن و قُبح افعال است و از سویی دیگر، در مصداق شناسی آن در مدرسه کلامی عقل گرای بغداد می توان در عین اختلافات فراوان به اشتراکاتی با نظریهه فایده گرایی دست یافت. در این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی این نتیجه به دست آمده که مصداق خیر ذاتی و مصلحت نهایی «لذت» و «ألم» است، اما تبیینی که رویکرد مصلحت با توجه به مرجع تشخیص مصلحت، محاسبه مصلحت و فرایند تأمین آن دارد بری از اشکالات لذت گرایی میل است.
عدالت اخلاقی در تفسیر المیزان و نسبت آن با عدالت افلاطونی و ارسطویی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹
25-46
حوزههای تخصصی:
بسیاری از مباحث اخلاقیِ ناظر به عدالت که از سوی فلاسفه مسلمان متقدم، مطرح شده است، برگرفته از آرا و دیدگاه های افلاطون و ارسطو است و آنها افزون بر انتشار و اشاعه مُدلِ نفس شناسانه افلاطون و نظریه اعتدال ارسطو، در تلاش برای معادل انگاری مفاهیم قرآنی با تفکرات این دو فیلسوف یونانی و به نوعی تحمیل نظرات آنها به قرآن کریم نیز بوده اند . در زبان عربی و فرهنگ اسلامی، «عدالت» به «دادن حق هر صاحبِ حق»، «وضع شیْ ء در موضع خود» و همچنین «مساوات» و «(اعتدال» معنا شده و به رغم این که علامه طباطبایی، به این جهات مختلفِ معنایی توجه داده اند، به واسطه تأثیرپذیری از فلاسفه مسلمان - که آنها را «علمای علم اخلاق» می نامد - آمیزه و ادغامی از دیدگاه های افلاطون و ارسطو را در تفسیر المیزان وارد کرده و از آن جهت که «اعتدال » از میان معانی ذکر شده برای عدالت، همخوانی بیشتری با تفکرات پیش گفته دارد، آن را بهترین معنا برای تفسیر «عدالت» در قرآن کریم انگاشته اند و از همین رو، تفسیر ایشان از برخی آیات که واژه «عدالت» در آنها به کار رفته، متأثر از این پیش فرض است . افزون بر این، ایشان در مقابل مُدل نفس شناسانه فلاسفه، توصیفی در حد انتظار از مُدل نفس شناسانه قرآن، ارائه نکردند .
بررسی و نقد ساختار فضیلتِ فکری در معرفت شناسی فضیلت محور لیندا زاگزبسکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷
67 - 88
حوزههای تخصصی:
بر اساس معرفت شناسی فضیلت محورِ زاگزبسکی ، هدف فضیلتِ فکری تماس شناختی با واقعیت است و تمایزی بین فضیلتِ اخلاقی و فکری وجود ندارد. فضیلتِ فکری زیر مجموعه فضیلت اخلاقی است. به همین منظور او به دنبال ارائه تعریفی از فضیلت است که دربر گیرنده هر دو دسته فضایل شود. از نظر زاگزبسکی «فضیلت» یک ویژگی اکتسابی عمیق و پایدار است که مستلزم انگیزه ای خاص برای به وجود آوردن غایت مطلوب و موفقیت قابل اعتماد در به وجود آوردن آن غایت است. مؤلفه «انگیزه» ، در این تعریف، بر ساختار درون گرایانه و مؤلفه «موفقیت قابل اعتماد »، بر ساختار برون گرایانه دیدگاه زاگزبسکی دلالت دارد و به همین دلیل، ساختار فضیلتِ فکری زاگزبسکی را «ترکیبی» می نامیم. در این پژوهش تحلیلی، با استفاده از داده های معرفت شناختی و اخلاقی در ادبیات موضوع ، مؤلفه های اساسی دیدگاه زاگزبسکی درباره ساختار فضیلت فکری ، استخراج و نقش هر کدام در شکل گیری این نظریه تبیین شده است. سپس نقاط ضعف و قوّت هر یک از این مؤلفه ها مورد بحث و ارزیابی قرار گرفته و در نهایت ، این نتیجه به دست آمد که ساختار صحیح «فضیلتِ فکری» باید از سنّت درون گرایی در معرفت شناسی که متأثر از «اخلاق فضیلت» است ، پیروی کند و ساختار برون گرایانه با مبانی معرفت شناسی فضیلت محور زاگزبسکی، سازگاری ندارد.
نسبت مفهومی امرِ اخلاقی و امرِ حقوقی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹
47-67
حوزههای تخصصی:
بررسی روابط بین حقوق و اخلاق، از جمله موضوعات کلاسیک، اما پویا است که همواره جدّی ترین مباحثات و مشاجرات در فلسفه حقوق، حول آن رخ می دهد . بسیاری از این مباحث اگر چه به ظاهر در تعارض اند، لیکن بن مایه ای جز خلط مفهومی ندارند . از این رو، در این تحقیق، بی آنکه وارد مناقشات نظری شویم، سعی شده از حیث مفهوم کارکردی میان حقوق و اخلاقْ تفکیکی انجام شود . این امر در کمینه مراتب، دو فایده دارد: نخست، تدقیق مفهومی در مباحث نظری و دوم، جلوگیری از مغالطه سطح تحلیل . در این مقاله - با روش تحلیل مفهومی - امر حقوقی و امر اخلاقی به واسطه چهار برابرنهاده از هم قابل تمیز اند: ارزشی در برابر تکلیفی، نهادی در برابر امر شخصی، اقناعی در برابر قهری و در آخر خود آئینی در برابر دگر آئینی .
بررسی کارکرد اخلاقی دین با تکیه بر دیدگاه ریچارد داوکینز و آلیستر مک گراث(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۴ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۲)
73 - 94
حوزههای تخصصی:
ریچارد داوکینز- زیست شناس تکاملی - به عنوان بزرگ ترین مبلّغِ الحاد جدید با بنا نهادن اخلاق بر بنیانی تکاملی و طرح انگاره «زایتگایست اخلاقی» در صدد برآمده تا کارکردهای اخلاقی دین را نفی و انکار کند. در سوی مقابل، آلیستر مک گراث - زیست شناس و الهیدان معاصر مسیحی و یکی از منتقدین جدیِ الحاد جدید - ضمن دفاع از کارکردهای اخلاقی دین، رویکرد و مواضع خداناباورانه داوکینز را مورد نقد قرار داده و از کارکردهای اخلاقی دین دفاع کرده است. مک گراث، رویکرد داوکینز در زمینه تکامل فرهنگی و اخلاقی را دنباله و ادامه، طرح و ادعای ادوارد ویلسون - زیست جامعه شناس هارواردی - دانسته و ضمن نقد و ناموجه دانستن ادله او، تقلیل گرایی، عدم توجه به عنصر قصد مندی انسان و همچنین عدم ارائه دلیل متقن و علمی را از مهمترین اشکالات نظریه و رویکرد داوکینز دانسته است. در این پژوهش، با هدف تبیین و ترسیم تمایز و تقابل دیدگاه ها و مبانی این دو اندیشمند معاصر، پس از اشاره به منشا و مبانی نظریه داوکینز و طرح نقدهای مک گراث بر انگاره های داوکینز، به بررسی و نقد رویکرد و نوع مواجهه این دو فیلسوف - به روش فلسفی و تحلیلی - پرداخته شده است. شایان توجه است که اشکالات مک گراث، در مجموع، مفید و اثر بخش اند، اما در برخی موارد، تبیین کافی و جامعی از سوی او صورت نپذیرفته است.
بررسی و تحلیل دیدگاه آیه الله مصباح یزدی در مورد ملاک اعتبار گزاره های اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۷)
85-101
حوزههای تخصصی:
آیه الله محمد تقی مصباح یزدی دیدگاه رایج فلاسفه در مورد ابتنای قضایای اخلاقی بر مشهورات و نیز دیدگاه علامه طباطبایی در مورد ابتنای قضایای اخلاقی بر قضایای اعتباری و برساخته بشری را نمی پذیرد و تلاش می کند نشان دهد که قضایای اخلاقی ریشه در واقعیت ها دارند و مقصود فلاسفه هم از مشهوری دانستن قضایای اخلاقی، اعتبار این قضایا تنها به دلیل شهرت نیست. آیه الله مصباح یزدی، نظریه متکلمین در مورد بداهت حُسن و قبح قضایای اخلاقی را نیز نمی پذیرد و معتقد است حتی اصولی نظیر حُسن عدالت، بی نیاز از استدلال نیست. ایشان بر این باورند که معیار خوبی یا بدی افعال و اعتبار قضایای اخلاقی، تناسب آنها با هدف نهایی و کمال حقیقی انسان است. در این مقاله با روش تحلیلی و تطبیقی، ضمن تبیین دیدگاه آیه الله مصباح یزدی درباره معیار اعتبار قضایای اخلاقی، افزون بر سنجش سازگاری دیدگاه ایشان در دفاع از فلاسفه با عبارات فیلسوفان، به تحلیل و بررسی اعتبار دیدگاه ایشان پرداخته شده است.
کاربرد اخلاق حکایت در اخلاق کاربردی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«اخلاق حکایت» در چالشی ترین مفهوم آن، یکی از مُدل های بحث، استدلال و توجیه در اخلاق کاربردی به شمار می آید. در این معنا، داستان ها و حکایت های زندگی تک تک افراد انسانی در شناخت ارزش ها و هنجارهای اخلاقی آنان مؤثر بوده، مبنای تصمیم گیری اخلاقی آنان را می سازند و لازم است در مواجهه با چالش ها و دوراهه های اخلاقی زندگی فردی و حرفه ای جدّی گرفته شوند. اهمیت بحث از این معنا، با توجه به مدعیاتی چالشی که در خلال آن مطرح می شود، بر خواننده پوشیده نیست. به ویژه آنکه جای خالی این بحث در آثار مکتوب به زبان فارسی مشهود است. از این رو، در این مقاله با اتخاذ روشی توصیفی۔تحلیلی، ابتدا توضیحاتی درباره رویکردها و فواید اخلاق حکایت ارائه می شود و آنگاه به تبیین و ارزیابی سه رویکرد از چالشی ترین رویکردهای «اخلاق حکایت» پرداخته خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد فواید حکایت برای اخلاق کاربردی، قابل انکار نیست. غفلت از حکایت - جدا از اخلال در تأمین بسیاری از عناصر بحث اخلاقی - به نقص در شناسایی همه ابعاد پرونده ها و موردهای بحث در اخلاق کاربردی می انجامد، اما تأکید بر این فواید به معنای حذف ضرورت نظریه ها و اصول اخلاقی نیست.
مبانی فلسفی انگیزشی مؤثر بر زیست اخلاقی در منظومه فکری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
۴۸-۲۷
حوزههای تخصصی:
تلقی اشتباه انسان از «هستی شناسی»، «انسان شناسی» و «فرجام شناسی» از علل مهم اخلاق گریزی اوست. اگر انسان فهم وسیع تر و عمیق تری از این مفاهیم داشته باشد، نگرش وی در تعیین فضیلت و رذیلت تحول می یابد. بنابراین، انسان نیازمند دانشی است که فهمی عمیق و چندجانبه از واقعیات مذکور ارائه دهد. این پژوهش با این هدف به تبیین معارف فلسفی ملاصدرا پرداخته است که می توانند مبانی ذهنی انسان را در اخلاق اصلاح کنند و تأثیری انگیزشی بر اقبال به زیست اخلاقی داشته باشند. روش پژوهش از لحاظ نوع بنیادی و به لحاظ هدف کاربردی است و با روش تحلیل مضمون انجام شده است. در این روش، داده های تحقیق پس از نمونه گیری هدفمند، در سه مرحله کدگذاری و تحلیل، و سپس شبکه مضامین تبیین شده است. کتب ملاصدرا جامعه تحقیق این پژوهش اند. یافته های پژوهش در سه کلان مقوله «هستی شناسی»، «انسان شناسی» و «فرجام شناسی» دسته بندی، و شبکه مضامین تأثیرِ هستی شناسی، انسان شناسی و فرجام شناسی بر اقبال به زیست اخلاقی تبیین شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که اگرچه معرفت و رفتار رابطه عموم و خصوص من وجه دارند، معرفت افزایی صدرا در حوزه اصول بنیادین هستی شناسی، انسان شناسی و فرجام شناسی توسط حرکت جوهری، نقشی انگیزشی در دلالت افراد به زیست اخلاقی دارد.
تقریری ویژه از قاعده فردی کردن واکنش ها در نظام عدالت کیفری با توجه به انگاره بخت اخلاقی در قسم پیشارفتار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۴ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰)
5 - 26
حوزههای تخصصی:
قاعده «فردی کردن واکنش ها» هم اکنون به قاعده ای معمول و پذیرفته شده در نظام های عدالت کیفری دنیا تبدیل شده، اما همچنان خالی از ایراد نیست. مقاله حاضر با توجه به این دغدغه ها در صدد بیان تقریری ویژه از این قاعده با مروری بر مسئله «بخت اخلاقی» است. بخت اخلاقی، مسئله ای است که ارزیابی های اخلاقی ما را به چالش می کشد. اصل ایراد آن است که وقتی ما بر رفتاری کنترل نداریم، چگونه به خاطر آن سرزنش می شویم. یکی از پاسخ هایی که در بخت پیشارفتار در سخنان پژوهشگران مغفول مانده، توجه به دیدگاه سازگارگرایی و از آن مهم تر مسئله «ضعف اراده» است. ضعف اراده با تبیینی که از آن ارائه می شود، توجیه کننده تفاوت در ارزیابی اخلاقی است. همین توجیه و البته با ادبیات خاص حقوقی، می تواند تبیینی نوین و قدرت مند برای توجیه قاعده فردی کردن واکنش ها در نظام عدالت کیفری تلقی شود. در این مقاله و با تکیه به شیوه کتابخانه ای و با روش تحلیلی، نشان داده شده که دیدگاه سازگارگرایی توجیه کننده اصل تحمیل مجازات است؛ آنگاه پس از فراغ از توجیه اصل توجیه مجازات، توجه به مسئله ضعف اراده می تواند بسترساز پذیرش تفاوت در واکنش ها تلقی شود.
تحلیل و نقد استدلال بر اساس جهت مطابقت به سود نظریه هیومی انگیزش(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶
27 - 50
حوزههای تخصصی:
«نظریه هیومی انگیزش»، به سبب قوّت آن در تبیین اعمال قصدی، جذابیتی قابل توجه دارد . این نظریه، اعمال قصدیِ فاعل را بر اساس یک میل سابق او و یک باور درباره چگونگی برآورده کردن آن میل تبیین می کند و می توان محتوای آن را در قالب این جمله بیان کرد: «فاعل A برانگیخته می شود که عمل Φ را انجام دهد، تنها اگر و تنها چون ، A یک میل پیشین به Ψ و یک باور داشته باشد (دارد) که با انجام Φ میل پیشین او به Ψ برآورده می شود» . این جمله بیان می کند که نه تنها شرط ضروری برانگیخته شدن ، بلکه همچنین منشأ ایجاد انگیزش، داشتن یک جفت میل و باور با اوصاف پیش گفته است . «استدلال بر اساس جهت مطابقت» از مهم ترین استدلال هایی است که به سود «نظریه هیومی انگیزش» ارائه شده و بر پایه آن، ویژگی بنیادین متمایز کننده باور و میل جهت مطابقت آنها با جهان است؛ اگر عدم تطابقی میان جهان و باور واقع شد، باور است که باید تغییر کند و مطابق جهان شود و اگر عدم تطابقی میان جهان و میل واقع شد ، جهان است که باید مطابق میل تغییر کند . در این مقاله، در صدد بوده ایم تا ضمن طرح و تبیین تقریر مایکل اسمیت از استدلال بر اساس جهت مطابقت به سود «نظریه هیومی انگیزش»، نگرانی ها و انتقادات ناظر به آن را - به شیوه تحلیلی - تبیین کنیم.
تبیین مؤلفه ها و الزامات اخلاق اسلامی در صورت و سیرت شهر ایرانی۔اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
119-146
حوزههای تخصصی:
اعتقادات، احکام و اخلاق، را به عنوان سه رکن اسلام، می توان در شهر ایرانی۔اسلامی نیز تبیین کرد. صورت و سیرت شهر ایرانی۔اسلامی نیز مؤلفه هایی دارد که در هر کدام تحقّق احکام و اخلاق اسلامی ضروری است. عدم توجه به اعتقادات، احکام و اخلاق اسلامی به آشفتگی و انحراف جسم و روح شهر و تغییر هویت اسلامی می انجامد. کم توجهی به احکام اسلامی در معماری و شهرسازی در ایران معاصر، به تولید بناها و فضاها و بافت های شهری ناسازگار با آموزه های اسلامی انجامیده است. هدف این پژوهش استخراج مؤلفه های صورت و سیرت شهر ایرانی۔اسلامی و الزامات اخلاق اسلامی در شکل گیری آن است که با روش پژوهش تحلیل محتوای متون و به شیوه کتابخانه ای و اِسنادی انجام شده است. صورت شهر دارای مؤلفه های شهروندان، بناها و فضاها و زیرساخت های شهری و طبیعت شهر است. سیرت شهر نیز مؤلفه های اعتقادات و باورها، احساسات و عواطف، سنت ها و آیین ها، معانی و پیشینه شهر را در بر می گیرد. اخلاق اسلامی مشتمل بر اصول و آموزه هایی چون قصد قُرب الهی، پای بندی به فرائض، کرامت انسانی، تعظیم شعائر الهی، خیرخواهی، و اعتدال است که در صورت و سیرت شهر امکان تجلّی و تبلور دارند.
هرمنوتیک فلسفی گادامر در آینه فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
7 - 26
حوزههای تخصصی:
هسته مرکزی و غایت هرمنوتیک گادامر، تأمل فلسفی در ماهیت فهم و تبیین چگونگی دستیابی به آن است. فهمی که تاریخ مندی، زبان مندی و بازی مندی شاخصه های آن هستند و در بستر ساحات وجودی انسان (سنت، تاریخ و فرهنگ) متعین می شود. نوشتار پیش رو بر آن است تا بر پایه شاخصه های تعیین کننده یادشده، هرمنوتیک فلسفی گادامر را در آینه وظیفه گرایی و پیامدگرایی اخلاقی بررسی کند و در متن این بررسی به امکان سنجی واگرایی وظیفه گرایی اخلاقی و هم گرایی پیامدگرایی اخلاقی با رویکرد هرمنوتیکی گادامر بپردازد. از منظر فلسفه گادامر، هر کنشی (اخلاقی/ سیاسی) در موقعیت هرمنوتیکی رخ می دهد. این بدان معناست که دانش اخلاقی ای با هرمنوتیک فلسفی گادامر منطبق است که در تقابل با مطلق انگاری، ماهیت وجودی و تاریخی کنشگر را در خود جای دهد. از این رهگذر به نظر می رسد دانش اخلاقی پیامدگرا دانشی است که امکان این کنش اخلاقی را برای کنشگر فراهم می کند و در نقطه مقابل، دانش اخلاقی وظیفهگرا بر پایه مطلق انگاری، این امکان را سلب خواهد کرد و کنش اخلاقی را تا سطح عمل بازتولیدی صرف، فرو خواهد کاست. البته شاخصه های خاص هرمنوتیک گادامر راه را برای امکان انطباق پذیری با اخلاق وظیفه گرا نیز هموار می کند.
نقد نظریه صلح گرایی و واقع گرایی در اخلاق جنگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۴ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۳)
8 - 25
حوزههای تخصصی:
مفهوم «جنگ» مستلزم قتل و نابودی دارایی هاست. بنابراین، ورود به آن نیازمند دلیل است. اصل عقلائی بر جلوگیری از بروز جنگ است مگر دلیلی بر خلاف آن اقامه شود. در این زمینه سه نظریه در این مقاله طرح شده است: نخست، نظریه «صلح گرایی یا نظریه احتراز از جنگ» قائل است که چون جنگ به صورتی مطلق ظلم و منع حق دیگری است، باید از آن پرهیز کرد. ورود به جنگ در هر شرایطی - از نظر اخلاقی - مثل ظلم است و به هر نتیجه ای منجر شود، قبیح است و از این نظر، استثنابردار نیست. نظریه دوم، «واقع گرایی سیاسی» است که معتقد است «دولت» مقتدرترین عامل در صحنه ارتباط بین دولت هاست. دولت، خودمختار است و قدرت خود را با توانایی های نظامی ای که دارد به دیگران تفهیم می کند. هیچ اصول کلی و جهانی وجود ندارد که راهنمای عملی برای همه دولت ها باشد. واقع گرایان، دو رویکرد دارند: الف) فردگرایی؛ به این معنا که حقوق اختصاصی حکومت ها نمی تواند از حقوق جمعی ثابت شده برای افرادی که تحت حاکمیت آن زندگی می کنند، فراتر رود. دولت، باید خواسته افراد را دنبال کند و اهداف سیاسی دولت ها نمی تواند توجیهی برای آغاز جنگ باشد. ب) جمع گرایی؛ به این معنا که دولت، هویت حقوقی مستقلی دارد و معیارهای ارزشی خاص و مستقل از معیارهای ارزشی فردی بر رفتار آن حاکم است. دولت ها - در جنگ - نه تنها از جان افراد، بلکه از نوعی حیات اجتماعی دفاع می کنند. در این مقاله، اشکالات وارد بر صلح گرایی، فردگرایی و جمع گرایی به بحث گذاشته شده است و در نتیجه گیری، نظریه سومی - که تجمیع منافع دولت و افراد است - ارائه شده است.
قانون اراده در سلوک صدیقین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۱ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
7 - 25
حوزههای تخصصی:
انسان به نیروی عقل در مقام کردار قرار می گیرد. کردار انسانی ساخته شناخت و خواست (= اراده) اوست. کردارهای عقلی تابع قانون های واقعی اند که می توانند و شایسته اند که اراده را متعیّن سازند. عقل این قانون ها را کشف می کند و خود را به پیروی از آن ها ملزم می بیند. نبرد عقل با خواسته های غریزه تا منضبط کردن آن ها لازم است، لیک بخش قابل توجهی از توانایی های عقل در نگهداشت غرایز از طغیان و سرکشی در برابر قانون های کرداری هزینه و صرف می شود. در کنار این شیوه از سلوک، سلوک دیگری است که تمام توانایی های عقل شناختاری و کرداری را در عالی ترین وضعیت ممکن متمرکز کرده، نیروی غرایز به تبع آن به نیکی و درستی می گراید. در نوشتار حاضر، این سلوک به ملاک نام برهان صدّیقین، سلوک صدّیقین نامیده شده است؛ زیرا تصدیق شناختاری نخست در آن به امری تعلق می گیرد که در واقع، بر همه چیز تقدم دارد و اراده نیز از خواست و فرمان او متعین می شود. سالک و رونده این مسیر حرکت خود را یک سره از توجه تام به خدا آغاز می کند و هرچه را در مسیر خود می بیند در حیطه توجه به خدا می یابد تا به مقصد خود که خداوند است، برسد.
ملاحظات اخلاقی در باب مسئولیت اجتماعی سازمان؛ بازخوانی و نقد دیدگاه میلتون فریدمن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸
5 - 21
حوزههای تخصصی:
در بسیاری از منابع و متون اخلاق مدیریت و سازمان بر مفهوم «مسئولیت اجتماعی سازمان» تکیه و تأکید شده است و از نظر بسیاری ، آموزش و ترویج این مفهوم ، هم می تواند مشکلات رفتاری و ساختاری سازمان را برطرف کند و هم می تواند قدرت پاسخ گویی سازمان را در مقابل شکایات مردم و نظارت های مقامات و سازمان های نظارت کننده افزایش و ارتقاء بخشد. البته ، بر سر کارآمدی و فواید به کارگیری این تعبیر و مفهوم اتفاق نظر وجود ندارد. سرسخت ترین مخالف به کارگیری این مفهوم ، میلتون فریدمن - از تأثیرگذارترین اقتصاددان معاصر - است. این مقاله ، به تبیین و نقد دیدگاه فریدمن درباره «مسئولیت اجتماعی سازمان» اختصاص یافته است. در این راستا و برای فهم دقیق دیدگاه فریدمن ، با استفاده از روش توصیفی و با استناد به مصاحبه مجله نیویورک تایمز با او - به تبیین و تحلیل نقطه نظرات او در این باره پرداخته شده و در ادامه ، و در مقام نقد - با بهره گیری از روش تفسیری۔انتقادی و با رویکردی کارکردگرایانه و نه مبنا گرایانه - این نتیجه حاصل شده است که جدا از نقدهای وارد بر مبانی لیبرالیستی فریدمن و نقدهایی که بر بعضی انگیزه خوانی ها ، خَلط مبحث ها و سوگیری های او می توان وارد کرد ، تأکیدات او بر حذف نظارت های بیرونی و آمرانه ، تا اندازه ای قابل فهم و از نظر اخلاقی قابل تأیید است ، ولی اصرار او بر حذف کلی این نظارت ها ، به توقع خودْ نظارتی یا نظارت درونی سازمان ها بر خود ، غیر واقع بینانه است.
نقد دیدگاه رشداخلاقی کولبرگ از منظر قرآن با رویکرد ساختارشناسی جنسیت زن(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
مطالعات اخلاق کاربردی سال ۱۳زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۷۴)
95 - 119
حوزههای تخصصی:
رشد اخلاقى که حیطه افعال اختیاری فرد را شامل می شود به رش د انسان در جنبه های شناخت، رفتار و عواطف فرد می پردازد. از دیدگاه روان شناسان، قبول یا رد این قاعده که همه انسان ها از ویژگی های خاص روانی-شناختی برخوردار هستند، در تبیین رابطه اخلاق و جنسیت نقش تعین کننده دارد. بر این اساس، موضوع نحوه رابطه جنسیت با فضایل اخلاقی، محل بحث و تضارب آرا قرار دارد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی تطبیقی رابطه جنسیت با فضائل اخلاقی با رویکرد کاربردی از دیدگاه کولبرگ و قرآن کریم پرداخته و به این نتیجه رسید که کولبرگ، رفتار و تفکر اخلاقی را به یکدیگر وابسته می داند و اعتقاد دارد کسانی که از قضاوت اخلاقی بالاتری برخوردارند، اخلاقی تر از کسانی هستند که قدرت تشخیص کمتری دارند. او بر این باور است که رشد اخلاقی دارای پنج مرحله است و زنان از نظر تشخیص و رفتار تا مرحله دوم فراتر نمی روند؛ اما در آموزه های دین اسلام، دستیابی زنان و مردان به فضائل اخلاقی، یکسان است و نتایج تحقیق مبین آن است که زنان و مردان در چهار جنبه توصیف شناسی رشد اخلاقی، ریشه های رشد اخلاقی، ابزارهای کمک کننده رشد اخلاقی و برونداد و نتیجه رشد اخلاقی با مردان مشترک هستند و تعابیر قرآن در هر چهار زمینه به صورت یکسان می باشد.
امر الهی و الزام های اخلاقی: بررسی و نقد رابطه دین و اخلاق از نگاه ریچارد سوئین برن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶
119 - 143
حوزههای تخصصی:
به اعتقاد ریچارد سوئین برن - فیلسوف دین معاصر - بر این باور است که فرمان های الهی بی ارتباط با مسائل اخلاقی نیستند؛ از آنجا که خداوند بزرگ ترین مُنعم ماست، اگر کاری از ما بخواهد ، انجام آن وظیفه ما خواهد بود، اما روشن است که او نمی تواند هیچ گاه سبب شود تا کاری که وظیفه ما نیست ، وظیفه ما گردد.او، در واقع، خداوند را منشاء تکالیف اخلاقی دانسته و البته، با تفکیک میان احکام اخلاقیِ ضروری و احکام اخلاقیِ امکانی، بر این باور است که خداوند نمی تواند در احکام اخلاقیِ ضروری تغییری ایجاد کند؛ حتی اگر بخواهد ، اما در مورد حقایق اخلاقی امکانی ، خداوند با قدرت مطلق که برای ایجاد هر یک از جهان های ممکن دارد، می تواند به اختیارِ خودْ جهانی را برگزیند که در آن حقایقِ اخلاقیِ امکانی متفاوت با جهان دیگر باشد . البته، سوئین برن، نتوانسته به این پرسش که چه نسبتی بین قدرت مطلق خدا و احکام اخلاقی امکانی وجود دارد ، به خوبی پاسخ دهد و تنها در صدد حل تعارض بر آمده از الزامات احکام ضروری اخلاقی برآمده است. دلیل او برای ایجاد الزام اخلاقی از آن جهت که ما موظف هستیم از فرامین خداوند اطاعت کنیم، چون خدا مُنعم ماست ، هم قانع کننده نیست و او - در خوشبینانه ترین حالت - می تواند ادعا کند که «وجوب شکر مُنعم» می تواند انگیزش لازم برای اطاعت از فرامین خداوند و یا تبعیت و اطاعت از الزامات اخلاقی را فراهم آورد.
نسبت میان واقعیت عقل و استنتاج قانون اخلاق نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
145 - 166
حوزههای تخصصی:
کانت در یک حصر عقلی، احکام را به چهار دسته تقسیم می کند و سه دسته احکام «تحلیلی پیشینی»، «ترکیبی پیشینی» و «ترکیبی پسینی» را از بین آنها ممکن می شمارد. دراین میان احکام ترکیبی پیشینی احکامی هستند که امکان آنها نیازمند توجیه است؛ چراکه این احکام به عنوان احکام ضروری و کلی با صرف تحلیل مفاهیم - بر خلاف احکام تحلیلی پیشینی - یا رجوع به تجربه - بر خلاف احکام ترکیبی پسینی- موجه نمی شوند. کانت در نظام نقادی اش با طی فرایندی «حقوقی» با عنوان «استنتاج» می خواهد اعتبار این نوع از احکام را روشن کند و این کار را هم درباره احکام ترکیبی پیشینی در ساحت نظر یعنی متافیزیک و علوم و هم درباره احکام ترکیبی پیشینی در ساحت عمل یعنی ساحت اخلاق انجام دهد. او در نسبت با احکام ترکیبی پیشینی در ساحت اخلاق، آموزه ای تحت عنوان «واقعیت عقل» را به کار می گیرد که بر آگاهی بی واسطه از اصول اخلاقی و آگاهی اخلاقی به طورکلی دلالت دارد؛ اما بر سر نقش این آموزه در مقام توجیه احکام ترکیبی پیشینی، میان مفسران نزاع درگرفته است؛ به گونه ای که برخی طرح این آموزه از جانب کانت را به معنای عقب نشینی او از استنتاج اصول اخلاقی دانسته اند. این نوشتار درمقابل نشان می دهد این آموزه بخشی از فرایند «استنتاج» این احکام در مقام فرایندی حقوقی است و کانت به هیچ وجه از استنتاج اصل برین اخلاق دست نمی کشد.
نبایدهای سرمایه گذاری های نامتعارف از بُعد اخلاق کاربردی بر اساس دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی رحمة الله(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
امروزه سرمایه گذاری در عرصه هایی همچون ارز، خودرو و مسکن مورد توجه و اقبال برخی اقشار جامعه قرار گرفته است. با توجه به تبعات متعددی که این قبیل سرمایه گذاری می توان در پی داشته باشد، اهمیت بررسی ابعاد مختلف قانونی، اقتصادی، فقهی و اخلاقی این نوع سرمایه گذاری امری واضح است.اما با توجه به این که بررسی ابعاد اخلاقیِ این قبیل سرمایه گذاری ها خصوصا در بعد فردی و اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، ضرورت تبیین این ابعاد، از اهمیت و ضرورت بیشتری برخوردار است.هدف این مقاله بررسی این نوع فعالیت های اقتصادی، از نظر اخلاق کاربردی و بر اساس دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی ره با روش توصیفی تحلیلی است. نتیجه پژوهش این که با بررسی دیدگاه اخلاقی علامه طباطبایی می توان گفت فضیلت گرایی، پیامدگرایی اخلاقی، پیامدگرایی اخروی، وظیفه گرایی و اخلاق محبت از مبانی فرااخلاقی ایشان و تقوا، برابری، ایثار، وحدت و امنیت اجتماعی از مولفه های اخلاق اجتماعی هستند. با خرید و حبس ارز، مسکن و خودرو و ورود نقدینگی به این بازارها جریان معاملات اقتصادی و رونق آن ها دچار اخلال می شود و مصداقی برای تقدم نفع شخصی بر منافع جمعی و بی تفاوتی نسبت به قشر ضعیف جامعه است که با مولفه های اخلاق اجتماعی در تضاد است. همچنین ورود به این نوع سرمایه گذاری ها در بُعد رذائل اخلاقی، آسیب هایی همچون اشتیاق نسبت به آشفتگی و گرانی در اقتصاد و شادمانی از ضرر دیگران را درپی دارد.