مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
قانون اخلاق
حوزههای تخصصی:
مطالعه جوامع گوناگون نشان می دهد که کردارهای اخلاقی انسان بسته به تفاوت های فردی و اجتماعی، و بسته به تغییر و تحوّلات انسان متفاوت بوده است. وجود تفاوت های فردی، اجتماعی، و تنوّع نیازهای انسان در گذر زمان، این مسئله را مطرح ساخته است که آیا اخلاق امری نسبی است یا مطلق؟ با این که کانت و ملّاصدرا به دو منظومه فکریِ متفاوت وابسته اند، هر دو در حلّ این مسئله دغدغه مشترکی دارند. این دو فیلسوف با ابتنای اخلاق بر «عقل عملی» تلاش می کنند تا جهان شمولی و جاودانگی انسان را اثبات کرده و اخلاق را از خطر نسبیّت برهانند. نزد کانت «قانون اخلاق» و «عقلانیّت عملیِ محض» انسان از ویژگی کلّیّت و همگانی بودن برخوردار است. و انسان با عضویت در «جهان معقول» و «مطلق خواهی فطریِ» خود، جاودانه می شود. از نظر ملّاصدرا انسان «کَون جامعی» است که در مرتبه نظر، حقائق کلّی و در مرتبه عمل، جزئیّات فعل را ادراک می کند. همچنین بر اساس اصل «تجرّد خیال» و «وحدت شخصی نفس»، انسان و ملکات نفسانی از بقا و جاودانگی برخوردار می گردند. در این مقاله قصد داریم با روش تطبیقی همراه با تحلیل مبانیِ این دو فیلسوف، راهکاری برای نسبیّت گراییِ اخلاقی جستجو کنیم
پارفیت و چالش بی طرفی در نظریه اخلاقی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا به توصیف و تحلیل مباحثات درک پارفیت در باب موضوع بی طرفی از منظر کانت می پردازیم. در ادامه ضمن بررسی انتقادی ساختار و پیامدهای سخن پارفیت، میزان استحکام آراء او را بررسی می کنیم. در فراز پایانی این متن نیز راه حل پیشنهادی خود را به عنوان بدیل تلاش های صورت گرفته در این موضوع، تشریح می نماییم. به زعم ما نتیجه ای که پارفیت به آن رسیده علاوه بر این که از حیث ساختار فلسفی نامنسجم است، با رئوس اندیشه کانت هم ناسازگار بوده و در تقویت انگیزش اخلاقی نیز ناموفق می باشد. در جهت جبران این نقائص، تلاش می کنیم با رجوع به نقد سوم کانت، نگاه زیبایی شناختی او را به تأملات اخلاقی این متفکر ضمیمه کنیم. این رویکرد، افقی را به ما نشان می دهد که طبق آن تکوین شخصیت فاعل اخلاقی با تنقیح معیار معرفت اخلاقی مقارن می گردد. این تقارن علاوه بر استحکام نظری، از حیث عملی نیز ثمربخش خواهد بود.
احتجاج اخلاقی بر ضرورت زندگی پس از مرگ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
کسی نیست که با پرسش از زندگی پس از مرگ روبه رو نشده باشد. از آنجا که پیامبران الهی و اوصیای ایشان پیغام الهی را در باره زندگی پس از مرگ به مردم ابلاغ کرده اند، در این پژوهش تلاش می شود نشان داده شود درک ضرورت این ابلاغ در نهاد هر انسانی هست و شناسایی آن تنها نیازمند آشکارسازی است؛ از این رو به روش عقلی روشن می شود نظام احسن آن گاه درک خواهد شد که هیچ بخشی از آن نادیده گرفته نشود. اگر جهان طبیعت بدون جهان پسین وارد عقل شود، در برابر پرسش های عقل نظری به خلأ تبیین بر می خورد. این خلأ تبیین در عقل عملی حکایت دیگری دارد. عقل عملی نه تنها آدمی را به سوی فعل اخلاقی سوق می دهد و او را بدان مکلف می سازد، بلکه جهان اخلاق را در کنار جهان طبیعت قرار می دهد تا معقولیت آن را به اتمام رساند. عقل بدون جهان اخلاق و زندگی اخلاقی در پس زندگی در طبیعت نمی تواند از معقولیت عمل اخلاقی پشتیبانی تام کند. در این نوشتار می کوشیم تا با استفاده از مفاهیم اخلاقی بر ضرورت وجود جهان دیگر استدلال کنیم. این استدلال با بهره مندی از مقدماتِ در دسترس همگان می کوشد خود را به مرتبه احتجاج برساند. نقطه عزیمت این استدلال، فهم عام از مفهوم اخلاقی «وظیفه» است.
تبیین انتقال از جهان اول اخلاق به جهان دوم آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷
5 - 24
حوزههای تخصصی:
قانون علیتی و معلولیتی امکانیْ به دو بخش طبیعی و عقلی تقسیم می شود. بخش اول، بر جهان طبیعت و بخش دوم بر جهان عقلْ حاکم است. انسان ، از آن جهت که صاحب بدن و صاحب عقل است ، این دو جهان را در خود جمع کرده است، لیک در درون این اجتماعْ ْ میان این دو جهان نبردی شکل می گیرد تا قلمرو هر یک در سیطره دیگری درآید. پیروزی عقل بر غرایز یا پیروزی اراده عقلی بر امیال طبیعی، جواز ورود انسان ساکن طبیعت را به جهان اولِ اخلاق می دهد. آنچه در این نوشتار می آید، تبیین حرکت عقل از جهان اول به جهان دوم اخلاق است؛ جهانی دورتر از جهان طبیعت و خطرهای آن و جهانی فراتر از جهان اول اخلاق در تعین اراده بر حسب قوانین اخلاق. در این جهان دوم ، همه قوانین جهان اول برقرار است ، لیک یک محتوا به همه آنها افزوده می شود که چونان فصل مقوِّم جهان دوم است و کسانی را در خود می پذیرد که آن فصل را در نیروی عقل خود فعّال کرده باشند.
نسبت میان واقعیت عقل و استنتاج قانون اخلاق نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
145 - 166
حوزههای تخصصی:
کانت در یک حصر عقلی، احکام را به چهار دسته تقسیم می کند و سه دسته احکام «تحلیلی پیشینی»، «ترکیبی پیشینی» و «ترکیبی پسینی» را از بین آنها ممکن می شمارد. دراین میان احکام ترکیبی پیشینی احکامی هستند که امکان آنها نیازمند توجیه است؛ چراکه این احکام به عنوان احکام ضروری و کلی با صرف تحلیل مفاهیم - بر خلاف احکام تحلیلی پیشینی - یا رجوع به تجربه - بر خلاف احکام ترکیبی پسینی- موجه نمی شوند. کانت در نظام نقادی اش با طی فرایندی «حقوقی» با عنوان «استنتاج» می خواهد اعتبار این نوع از احکام را روشن کند و این کار را هم درباره احکام ترکیبی پیشینی در ساحت نظر یعنی متافیزیک و علوم و هم درباره احکام ترکیبی پیشینی در ساحت عمل یعنی ساحت اخلاق انجام دهد. او در نسبت با احکام ترکیبی پیشینی در ساحت اخلاق، آموزه ای تحت عنوان «واقعیت عقل» را به کار می گیرد که بر آگاهی بی واسطه از اصول اخلاقی و آگاهی اخلاقی به طورکلی دلالت دارد؛ اما بر سر نقش این آموزه در مقام توجیه احکام ترکیبی پیشینی، میان مفسران نزاع درگرفته است؛ به گونه ای که برخی طرح این آموزه از جانب کانت را به معنای عقب نشینی او از استنتاج اصول اخلاقی دانسته اند. این نوشتار درمقابل نشان می دهد این آموزه بخشی از فرایند «استنتاج» این احکام در مقام فرایندی حقوقی است و کانت به هیچ وجه از استنتاج اصل برین اخلاق دست نمی کشد.