مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
دین و اخلاق
منبع:
معرفت ۱۳۸۶ شماره ۱۱۳
حوزه های تخصصی:
رابطه میان دین و اخلاق را مى توان از جهات گوناگون مورد بررسى قرار داد. یکى از این وجوه بررسى رابطه اخلاق و دین به لحاظ رفتارى است. سؤال این است که آیا دین تأثیرى بر انجام عمل اخلاقى دارد یا خیر. در این مورد دیدگاه هاى مخالف و موافقى وجود دارد که در این مقاله آنها را مورد بررسى قرار خواهیم داد.
مخالفان معتقدند که صرف تصدیق الزامات اخلاقى براى انجام عمل اخلاقى کفایت مى کند و دیگر نیازى به دین براى این کار وجود ندارد. در مقابل، موافقان معتقدند که به دلایل متعددى رفتار اخلاقى وابستگى هایى به دین و اعتقادات دینى عامل اخلاقى دارد. نکته قابل توجه آنکه در زبان فارسى تاکنون کار تحقیقى عمده اى در این زمینه صورت نگرفته است.
نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی در یک طرح ابتکاری، مکاتب اخلاقی را به چهار مکتب عمده (مکتب انبیای سلف، مکتب ویژه قرآن، مکتب فلاسفه یونان و مکتب نسبیت گرایی اخلاقی و پیروان نظریه تکامل) تقسیم می کند. دو مکتب اول را علامه جزو اخلاق دینی و دو قسم اخیر را سکولار می داند. بنابر ارزیابی علامه از مکاتب اخلاقی، نسبت اخلاق دینی و سکولار، نسبت نقص و کمال و مصداق عموم و خصوص مطلق است. تمایز اصلی دو رویکرد مذکور در بهره مندی و عدم بهره مندی عقل در شناخت مفاهیم، مصادیق، کشف، توجیه و تضمین ارزش های اخلاقی از معارف وحیانی است. در اخلاق دینی، ایمان حقیقی به مبدأ و معاد، التزام عملی به احکام دینی، ارزش های اخلاقی را تضمین و شکوفا می کند و منشأ ضعف های اخلاقی موجود در جوامع دینی به ویژه جوامع مسلمان، بی توجهی به مبانی و عدم التزام عملی به تعالیم اصیل دین اسلام است.
تحلیل رابطه دین و اخلاق از نگاه ابن تیمیه و آدامز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله این پژوهش، تحلیل و مقایسه نسبت دین و اخلاق از نگاه ابن تیمیه و رابرت آدامز است. در مسیر دریافت پاسخ، موضع این دو متفکر را در چهار بخش به تفصیل بررسی کرده ایم. حاصل مقایسه این است که از نگاه ابن تیمیه، اخلاق در تمام ساحت های چهارگانه وجودی، معرفتی، معنایی، و هنجاری به دین وابسته است. اما آدامز، در عین وابسته انگاشتن اخلاق به دین در دو ساحت وجودی و هنجاری، در بحث از نسبت معرفتی و معنایی، به تمایز و استقلال اخلاق از دین متمایل می شود. با این همه در مقام ریشه شناسی و نقد نگرش آنان باید گفت: اولاً شباهت مبنایی نگرش این دو چشمگیرتر از تفاوت بیانی آن ها است. ثانیاً چالش پیش روی آنان در این نقیصه برجسته می شود که هیچ کدام پاسخ مناسبی را برای تبیین رابطه دین و اخلاق تدارک ندیده و فرآیند تعامل اخلاقی خدا و خلق را به روشنی ترسیم نکرده اند.
ابتنای اخلاق بر دین از دیدگاه آدامز و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۰
63 - 97
حوزه های تخصصی:
از عناصر مهم اکثر ادیان، سفارش ها و تأکیدات اخلاقی است؛ به نحوی که ارتباط وثیقی بین حوزه دین و اخلاق فرض شده است. در دو دین مسیحیت و اسلام نیز وابستگی اخلاق به دین به عنوان موضوعی مفروغ عنه تلقی می شود. در این مقاله به بررسی نظرات رابرت آدامز و علامه طباطبایی، دو تن از متفکران معاصر این دو دین در موضوع ارتباط دین و اخلاق و نحوه وابستگی اخلاق به دین از نظر آنان پرداخته شده است. آدامز، از طرفداران نظریه امر الهی در دوران معاصر، سعی کرده است با تفکیک مقام ارزش از مقام الزام در اخلاق و وابسته دانستن الزام به امر الهی و استقلال ارزش از امر الهی، همچنین با جداساختن عنصر معنا از ماهیت در عبارات و گزاره های اخلاقی نظریه خود را از بند اشکالات تقریر سنتی وارد بر نظریه امر الهی رها سازد. در این مقاله مطرح شده است که می توان مفهوم خوبی از منظر آدامز و مراتب آن را با مبحث مراتب وجود از نظر علامه و بحث وجدان و ندای درون در آدامز و مبحث فطرت و نقش آن در اخلاق از دیدگاه علامه مقایسه کرد؛ همچنین مبحث الزام در آدامز با اعتباریات در علامه مورد مطابقت قرار گرفته است. ضمناً موضوع ساخت اجتماعی اخلاق از نظر علامه که فلاسفه اسلامی کمتر بدان پرداخته اند، با نظر آدامز در باب نقش دیگری و اجتماع در شکل گیری اخلاق، مقایسه شده است.
جستاری در فهم تفارق و تشابه «ابرمرد» فردریش نیچه و «انسان کامل» اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۲ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳
247 - 262
حوزه های تخصصی:
مقایسه «ابرمرد» نیچه و «انسان کامل» اقبال لاهوری موضوع این نوشتار است تا وجوه افتراق و اشتراک آنها هویدا شود. هر دو فیلسوف رویکردی نو و بدیع به «انسان آرمانی» دارند . ابرمرد نیچه برای نخستین بار بوسیله خود او بیان شده است. انسان کامل تعبیری است که در سپهر اندیشه اسلامی، نخستین بار توسط محی الدّین عربی به کار برد. با وجود این، اقبال نیز در تبیین مفهوم انسان کامل به شیوه تقلیدی صرف عمل نکرد، بلکه به گونه ای تأسیسی، تاریخ اندیشیدن درباره انسان کامل را توسعه و تعالی بخشیده است. توجه و علاقه اقبال به نیچه و شباهت های انسان آرمانی آنها سبب شده تا عدّه ای به اشتباه این دو مفهوم را یکی انگارند. نیچه از مطرح ترین فیلسوفان معاصر غرب در ایران و اقبال، شناخته شده ترین فیلسوف معاصر مسلمان در غرب است. «ابرمرد» و «انسان کامل» دایرمدار و مهم ترین حاصل فکری آنهاست .
تأثیر وحی بر معناشناسی اخلاق در اندیشه ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با روش تحلیلی و انتقادی، به بررسی موضع ابن عربی در باب معناشناسی اخلاق و مشخصاْ به تحلیل نقش وحی در معنا بخشیدن به اخلاق از منظر این متفکّر می پردازد. نتیجه بحث این که وی در عین قبول بداهت معانی اخلاقی، آن را فاقد معنای مستقل از شریعت شناخته و به نقش تأسیسی وحی در ارزش گذاری اعمال باور دارد. از نگاه ابن عربی عملی که اخلاقاْ خوب خوانده شود، به جواز شرعی نیز متصف می گردد؛ که بدین ترتیب تعابیر اخلاقی و شرعی مفهوماْ مساوی و مصداقا ْمساوق با یکدیگرند. در مقام بررسی این رأی، ضمن یک ملاحظه انتقادی به این دریافت می رسیم که ابن عربی با تأکید بر واقعیت و عینیت اخلاق و قبول تساوق اخلاق و خیر، لاجرم بداهت مفاهیم اخلاقی را مقبول تر از ایده بدیل ساخته است. در این نگرش، آموزه وحی در جهت ترمیم ابهامات مصداقی عمل می کند و مرتبه عالی تری از معانی اخلاقی را متجلّی می سازد. با این ملاحظه، هرچند پذیرش نقش امضایی و ارشادی شریعت در معنا بخشیدن به واژگان اخلاقی تکمله ای بر آراء ابن عربی به حساب می آید، اما با ارکان اندیشه این متفکّر سازگار می ماند.
دگردیسی مفهوم سعادت در فلسفه اسلامی از کندی تا خواجه نصیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۷
1 - 28
حوزه های تخصصی:
در واکاوی پرسش از مصداق سعادت اخلاقی و با وفاداری به ظاهر الفاظ، پاسخی تقریبا یک دست در کلمات فلاسفه اسلامی بیان شده که از تجمیع سعادت دنیوی و اخروی، یا اصلاح توأمان نظام معاش و معاد حکایت می کند. اما در خوانش تفصیلی تر، پرسش از ترجیح جانب دنیوی یا اخروی سعادت همچنان گشوده است. مطابق نتایج حاضر، از عصر کندی تا زکریای رازی سعادت اخروی را در امتداد سعادت دنیوی می یابیم. با ظهور فارابی و تا پیش از خواجه نصیر جریانی حاکم می شود که در پی توازن سعادت دنیوی و اخروی است. در اخلاق ناصری نگرشی به بار می نشیند که سکونت دنیوی را به عنوان مقدمه جبری یا داروی شفای اخروی تلقی می کند و از پی آن مضمون سعادت دنیوی عملا متروک می گردد. با این حال از پی تغییر موازنه به سود سعادت اخروی، مسیر تضعیف عمران اجتماعی به نفع سعادت فردی رواج می یابد. تحلیل انتقادی این وضع هدف مقاله پیش روست.
دگردیسی مفهوم سعادت در فلسفه ی اسلامی؛ توسعه و ترمیم میراث خواجه نصیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۷۸
25 - 52
حوزه های تخصصی:
اخلاق نگاری فلسفی جهان اسلام با اثر سرنوشت ساز خواجه نصیر به جانب ترجیح سعادت اخروی متمایل می شود. در این مسیر، آموزه ی عمران اجتماعی ابن خلدون که یک جریان موازی با قابلیت توسعه است، متوقف می شود و فلسفه ی اسلامی، در سیر کلی خود، بر قسم اخروی سعادت متمرکز می شود. میراث خواجه در مکتب اصفهان نهادینه شده و اخلاق فلسفیِ پس از ملاصدرا، به تمهید سعادت باطنی، آن جهانی و موعود اشتغال می یابد و حتی سلوک عرفانی متمایل به سعادت دنیوی را نیز انحراف از مقصود اعلی تلقی می کند. با این همه، در تفسیرِ فرایند و غایت اخلاق که در نگرش علامه ی طباطبایی ظهور دارد، می توان تجمیع سعادت دنیوی و اخروی و توازن میان این دو را تصدیق کرد. ضمن گشودن احتمال تکرار دگردیسی تاریخی در تفسیر نظریه ی ادراکات اعتباری، این نظریه در چشم انداز توصیفی- تحلیلی مقاله، طلیعه ی بازسازی فلسفه ی اخلاق اسلامی، با ملاحظه ی خیر عمومی و عمران اجتماعی قرائت می شود.
مسئله شر، خیر برتر، و اشکال اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله پاسخ های مهم به مسئله شر «تئودیسه های خیر برتر» هستند. این تئودیسه ها می کوشند خیر برتری بیابند که سازگاری وجود خدایی با اوصاف کمالی قدرت، معرفت و خوبی اخلاقی را توضیح دهند. پس از مرور کلیاتی درباره تئودیسه ها و شروط توفیق آنها، به یکی از نقدهای اصلی به آن می پردازیم: اشکال اخلاقی. مطابق این اشکال، اصولاً تئودیسه های خیر برتر ناقض اصلی اخلاقی هستند، مانند این اصل کانتی که همیشه باید با انسان ها به مثابه غایت فی نفسه و نه همچون وسیله صرف رفتار کرد، یا این که هدف وسیله را توجه نمی کند. در مقابل، می توان برای دفاع از تئودیسه های خیر برتر استدلال کرد که آن اصولِ اخلاقیِ مورد استناد استثناپذیرند. استدلال می شود که اگرچه این راه فرصتی برای دفاع از تئودیسه های خیر برتر فراهم می کند، به تنهایی کافی نیست، و مدافع تئودیسه ها باید توضیحی ارائه دهد که چگونه مثال های نقضی که وابسته به محدودیت های انسان هستند در مورد خدایی با اوصاف کمالی نیز ممکن است به کار آیند. با این حال، اولاً همچنان راه هایی پیش روی مدافع تئودیسه های خیر برتر هست که شاید به پاسخی درخور منتهی شود. ثانیاً لازم است فراتر از این سیاق الهیاتی نیز به اهمیت تئودیسه های خیر برتر توجه کرد، یعنی اهمیت دین شناسانه و اهمیت اخلاقی.
عقل اخلاقی از منظر دو حکیم رازی
منبع:
فرهنگ پژوهش زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴ ویژه فلسفه و کلام
85 - 104
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روشی تحلیلی- مقایسه ای به شرح مواضع دو حکیم رازی در باب مسأله عقلانیت اخلاقی می پردازد و ضمن داوری میان دو موضع، به اخذ جانب مختار توجه دارد. به صورت خلاصه چنین به نظر می رسد که هر دو حکیم به عقل مستقل اخلاقی قائل اند و از این حیث موضع آنان به حسن و قبح عقلانی متمایل می شود. اما تفاوت مواضع آنان در مقام تشخیص مصادیق عمل اخلاقی نمایان می شود، که طبق آن زکریای رازی بر استقلال عقل در تشخیص کامل حسنات و قبایح تأکید می کند، اما در نقطه مقابل، ابوحاتم رازی با نفی استقلال عباد در تشخیص مصادیق اخلاق، به واگذاری هنجارهای اخلاقی به ساحت اوامر الهی باور دارد. طبق اصطلاحات رایج در فلسفه اخلاق معاصر، زکریای رازی به استقلال عقل اخلاقی از فرامین الهی در هر دو ساحت ارزش و الزام رسیده است، اما ابوحاتم رازی با قبول استقلال عقل اخلاقی در مقام تشخیص ارزش ها، کشف الزامات منتج به عمل اخلاقی را در انشائات شریعت جست جو می کند.
خدا همچون کنشگری اخلاقی (1)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
41 - 70
حوزه های تخصصی:
این مقاله بخش نخست از پژوهشی مفصل درباره یِ سرشت کنش گری خداوند را گزارش می کند. دو پرسش اصلی این پژوهش اینهاست: (1) آیا خدا کنش گری اخلاقی است؟ (2) اگر آری، آیا اخلاق الاهی همان اخلاق انسانی است یا اخلاق الاهی کلاً یا بعضاً با اخلاق انسانی تفاوت دارد؟ در رابطه با پرسش نخست، نویسنده به بررسی سه نظریه یِ رقیب زیر می پردازد: «خدا همچون کنش گری خودکامه»، «خدا همچون کنش گری مصلحت اندیش» و «خدا همچون کنش گری اخلاقی». در این پژوهش به سود ایده یِ خدا همچون کنش گری اخلاقی، و علیه دو تلقی دیگر از سرشت کنش گریِ خداوند، استدلال خواهد شد. در رابطه با پرسش دوم، نویسنده از این نظریه دفاع می کند که اخلاق الاهی و اخلاق انسانی از حیث «محتوای هنجاری» هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، هرچند از سایر جهات با یکدیگر تفاوت های چشم گیری دارند. بخش نخست این پژوهش که در این مقاله ارائه می شود پس از طرح کلیات و مباحث مقدماتی، به نظریه یِ «خدا همچون کنش گری خودکامه» می پردازد و برخی از استدلال هایی را بررسی و نقد می کند که به سود این تلقی از سرشت خداوند اقامه شده یا می توان اقامه کرد. بخش های دوم و سوم این پژوهش که در قالب مقالاتی دیگر در شماره های آینده یِ همین مجله انتشار خواهد یافت به شرح و بسط دو تلقی دیگر از سرشت خداوند می پردازد.
امر الهی و الزام های اخلاقی: بررسی و نقد رابطه دین و اخلاق از نگاه ریچارد سوئین برن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶
119 - 143
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد ریچارد سوئین برن - فیلسوف دین معاصر - بر این باور است که فرمان های الهی بی ارتباط با مسائل اخلاقی نیستند؛ از آنجا که خداوند بزرگ ترین مُنعم ماست، اگر کاری از ما بخواهد ، انجام آن وظیفه ما خواهد بود، اما روشن است که او نمی تواند هیچ گاه سبب شود تا کاری که وظیفه ما نیست ، وظیفه ما گردد.او، در واقع، خداوند را منشاء تکالیف اخلاقی دانسته و البته، با تفکیک میان احکام اخلاقیِ ضروری و احکام اخلاقیِ امکانی، بر این باور است که خداوند نمی تواند در احکام اخلاقیِ ضروری تغییری ایجاد کند؛ حتی اگر بخواهد ، اما در مورد حقایق اخلاقی امکانی ، خداوند با قدرت مطلق که برای ایجاد هر یک از جهان های ممکن دارد، می تواند به اختیارِ خودْ جهانی را برگزیند که در آن حقایقِ اخلاقیِ امکانی متفاوت با جهان دیگر باشد . البته، سوئین برن، نتوانسته به این پرسش که چه نسبتی بین قدرت مطلق خدا و احکام اخلاقی امکانی وجود دارد ، به خوبی پاسخ دهد و تنها در صدد حل تعارض بر آمده از الزامات احکام ضروری اخلاقی برآمده است. دلیل او برای ایجاد الزام اخلاقی از آن جهت که ما موظف هستیم از فرامین خداوند اطاعت کنیم، چون خدا مُنعم ماست ، هم قانع کننده نیست و او - در خوشبینانه ترین حالت - می تواند ادعا کند که «وجوب شکر مُنعم» می تواند انگیزش لازم برای اطاعت از فرامین خداوند و یا تبعیت و اطاعت از الزامات اخلاقی را فراهم آورد.
خدا همچون کنشگری اخلاقی (2)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
7 - 30
حوزه های تخصصی:
این مقاله بخش دوم از پژوهشی مفصل درباره سرشت کنش گری خداوند را گزارش می کند. دو پرسش اصلی این پژوهش اینهاست:«آیا خدا کنش گری اخلاقی است؟»؛ بدین معنا که «آیا خدا سرشتی اخلاقی دارد؟»؛ و «ذات، صفات، میل، اراده و افعال خدا نیز همچون ذات، صفات، میل، اراده و افعال انسان ها، در معرض ارزیابی و ارزش داوری اخلاقی قرار دارد؟».اگر آری، «آیا اخلاق الاهی همان اخلاق انسانی است یا اخلاق الاهی کلاً یا بعضاً با اخلاق انسانی تفاوت دارد؟».نویسنده سه نظریه رقیب درباره سرشت کنش گری خداوند را با یکدیگر مقایسه می کند و پیامدهای نظری و عملی پذیرش هر یک از این سه نظریه را می کاود و شرح می دهد. این سه نظریه عبارتند از: «خدا همچون کنش گری خودکامه»، «خدا همچون کنش گری مصلحت اندیش» و «خدا همچون کنش گری اخلاقی». در بخش نخست این پژوهش پس از طرح کلیات و مباحث مقدماتی، به نظریه «خدا همچون کنش گری خودکامه» پرداختیم و این تلقی از سرشت خداوند را بررسی و نقد کردیم. بخش دوم این پژوهش که در قالب مقاله حاضر ارائه می شود به دو تلقی دیگر از سرشت خداوند می پردازد. در بخش سوم که در قالب مقاله ای دیگر ارائه خواهد شد، به نقش خدا در الاهیات عملی خواهیم پرداخت و پیامدهای منطقی این سه تلقی از خدا در الاهیات عملی را شرح و بسط خواهیم داد.