مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
ریچارد سوئین برن
حوزه های تخصصی:
تجربه دینی، رویداد مواجهه شخص تجربه گر با حقیقت غایی یا عالم ماورای طبیعی است. جی. ال. مکی، تجارب دینی را نه تجاربی الاهی، که توهّمات، خیال پردازی ها و کارکردهای ضمیر ناخودآگاه اشخاص تجربه گر می داند. از این رو، تجارب مذکور را به مثابه دلیلی بر وجود خدا، نامعتبر می داند. در مقابل، ریچارد سوئین برن بر اساس «اصل آسان باوری»، که «اشیا در واقع همان گونه اند که به نظر می رسند مگر اینکه خلاف آن اثبات شود»، و نیز «اصل گواهی»، که «در صورت عدم فریب خوردگی یا توهّم شاهدان، باید قول آنان را درباره تجربه مورد نظر پذیرفت»، با رد انتقادهای مکی، تجارب دینی را یک استدلال استقرایی معتبر بر اثبات وجود خدا می داند.
شلنبرگ، هیک و سوئین برن در مواجهه با مسئله خفای الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
341 - 364
حوزه های تخصصی:
خفای الهی مسئله ای است که یکی از براهین مهم کنونی به نفع الحاد به شمار می رود. ما در این مقاله سعی داریم دیدگاه های این سه فیلسوف دین معاصر، جان شلنبرگ، جان هیک و ریچارد سوئین برن را در مورد خفایاللهی بررسی کنیم. جان شلنبرگ خفایاللهی را در تضاد با عشقاللهی می داند و معتقد است که لازمه عشقاللهی این است که خداوند مدرک کافی برای وجودش را در اختیار انسان های مستعدی قرار دهد که قصوری در این زمینه ندارند. در دسترس بودن چنین مدرکی به منزله پنهان نبودن خداوند خواهد بود. اما از دیدگاه شلنبرگ خداوند چنین نکرده است، بنابراین اساساً خدایی وجود ندارد. از دیدگاه هیک برای حفظ اختیار شناختی و اخلاقی ما ضروری خواهد بود که خداوند پنهان باشد. ریچارد سوئین برن معتقد است که پنهان بودن خداوند سبب می شود که ما بتوانیم سرنوشتمان را خودمان انتخاب کنیم. بنابراین از نظر وی خفایاللهی برای تحقق انتخاب اصیل سرنوشت برای ما ضروری است. نتایجی که از بررسی های این مقاله به دست می آید، این است که خفایاللهی الحاد را توجیه نمی کند. در عین حال دلایل هیک و سوئین برن در توجیه خفایاللهی بر مبنای اختیار نیز اثبات نمی کنند که عدم تحقق خفایاللهی با اختیار انسان ها منافات دارد.
بررسی نظریه استکمال نفس از دید ریچارد سوئین برن
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷ ویژه فلسفه و کلام
111 - 138
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحث مهم فلسفی، مسائل پیرامون نفس و ویژگی ها و احوال آن می باشد. در میان فلاسفه غرب، ریچارد سوئین برن با آثاری در زمینه فلسفه دین، به این گونه مسائل پرداخته است. به عنوان مثال او در کتاب تکامل نفس خویش، به نفس و منشا آن و ساختار و کیفیت تکامل نفس اشاره نموده است. او قائل به دوگانه انگاری نفس و بدن شده و این دو را دو جوهر مستقل از هم می داند، و جزء اصلی حقیقت انسان را نفس بر می شمرد. از دیدگاه سوئین برن اضافه شدن مفهوم «آگاهی» به سلسله موجودات متکامل، چیزی است که از لحاظ قوانین علمی، نمی توان آن را تبیین نمود، و تنها منبعی که می تواند تبیین کاملی از این رویداد داشته باشد، خداشناسی توحیدی است. لذا از این جهت است که او در آثاری که در مورد اثبات وجود خداوند نگاشته است، از این راه بهره گرفته است. نگارنده در اثر حاضر کوشیده است که به مسائل نفس خصوصا تکامل آن از دید سوئین برن بپردازد.
بررسی تحلیلی برهان انباشتی بر اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه برخی از فلاسفه غربی، همچون بازیل میچل، ریچارد سوئین برن و کرولاین فرنکس دیویس، برای توجیه باور به وجود خداوند، باید احتمال صدق گزاره «خدا وجود دارد» از گزاره های متناظر خودش براساس شواهد و ادله، به بیش از 50 درصد برسد. از دیدگاه آنها، ادله اثبات وجود خدا به صورت مستقل نمی توانند احتمال صدق نتیجه را به بیش از 50 درصد برسانند، بلکه فقط می توانند نتیجه را تأیید کنند. بنابراین نمی توان براساس تک تک آن ادله، به وجود خداوند باور موجه پیدا کرد. فلاسفه مزبور برای حل این مشکل، نظریه برهان انباشتی را مطرح کرده اند. منطق حاکم بر این برهان، استقراگرایی و هدف از آن رسیدن به یک باور موجّه است. ما قصد داریم با روش «تحلیلی عقلی»، تقریرات برخی از فلاسفه غربی را با مبانی فلاسفه اسلامی ارزیابی کنیم و در نهایت نتیجه بگیریم که برهان انباشتی از دیدگاه بیشتر فلاسفه اسلامی، برهان موجهی برای اثبات وجود خداوند نیست، ولی از دیدگاه برخی از متکلمان و فلاسفه اسلامی و نگارنده، این برهان از ارزش معرفت شناختی ظنی در بسیاری از زمینه ها برخوردار است و در برخی شرایط تنها راه اثبات مدعا به کار بردن این برهان است.
تئودیسه «اختیار انسان و جهان مبتنی بر عنایت» در حل مسئله شر از دیدگاه سوئین برن(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از مسائلی است که از دیرباز مورد توجه خداباوران و خداناباوران بوده است. خداناباوران همواره از شر به عنوان گواه و قرینه ای بر ضد خداباوری بهره برده اند و خداباوران نیز در مقابل، تحلیل های مختلفی در توجیه وجود شرور مختلف در عالم بیان کرده اند. تئودیسه «اختیار انسان و جهان مبتنی بر عنایت»، یکی از تئودیسه هایی است که توسط ریچارد سوئین برن، فیلسوف دین معاصر در توجیه وجود شرور در عالم بیان شده است. او بر مبنای این تئودیسه، از سویی قائل به اختیار و اراده آزاد برای انسان است و از سوی دیگر، جهان را مبتنی بر قوانین و ویژگی هایی می داند که هم سبب تحقق تأثیراتی می شود که انسان ها با اختیار خود آن ها را انتخاب می کنند و هم انسان را قادر می سازد تا با مطالعه طبیعت، شرور آن را پیش بینی و کنترل کند. در این پژوهش بر آن هستیم تا در آغاز به روش توصیفی- تحلیلی به تبیین این تئودیسه بپردازیم و سپس اشکالات وارد بر آن را به همراه پاسخ هایی ذکر کنیم که سوئین برن خود به اشکالات مزبور بیان کرده است.
خداباوری و الگوی استدلال موفق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
103 - 117
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به پرسشِ «الگوی یک استدلال موفق در الهیات طبیعی چیست؟» پاسخ می دهد. سه معیارِ اقناع سازی، پذیرش مقدمات، و مورد انباشتی که به منظور توجیه/ ردّ خداباوری مطرح شده اند با روشی تحلیلی انتقادی مورد بررسی قرار گرفتند. نتیجه آنکه هیچ یک از این سه معیار از آنجا که از محدودیت هایی برخوردارند به تنهایی معیاری مناسب برای استدلال موفق نیستند. انگاره اصلیِ مقاله آن است که باورهای دینی را نتیجه یک فرایندِ منطقی معرفت شناختی ببینیم و برای موفقیت استدلال های دین پژوهانه به عوامل منطقی، معرفتی، هستی شناختی، محیطی، فرهنگی، تربیتی، تاریخی، و جغرافیایی توجه کنیم. بنابراین، به جای اعتقاد به یک معیار خاص، باید معیار را چنان «فرایند» در نظر بگیرید. این انگاره توجه ما را به چند نکته مهم جلب می کند: 1. انتخاب معیاری واحد برای همه استدلال ها یا سنجش یا دسته بندی استدلال های مختلف بر اساس یک معیار مشترک چالشی پیچیده و سخت است؛ زیرا درباره هدف، روش، منابع، و محدوده الهیات طبیعی اتفاق نظر وجود ندارد. 2. بهتر است روی مجموعِ مزیت ها، جنبه های مثبت، و نقاط قوت معیارها به صورت یک کل تمرکز کنیم. 3. معیار یک استدلال موفق را به شکل تک بُعدی و نقطه ای در نظر نگیریم! بلکه معیار را یک «فرایند» ببینیم؛ فرایندی که به هر معیار این امکان را می دهد که به رغم توجه به توانایی هایش روی مزیت معیارهای دیگر تمرکز کند. 4. اگر معیار را یک فرایند بدانیم ارتباط و تعامل این سه معیار بنا بر نوع و مراحل و زمینه استدلال امکان پذیر خواهد بود تا بتوان در الهیات طبیعی از هر سه معیار در کنار هم و نه جدا از هم سود بُرد.
امر الهی و الزام های اخلاقی: بررسی و نقد رابطه دین و اخلاق از نگاه ریچارد سوئین برن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶
119 - 143
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد ریچارد سوئین برن - فیلسوف دین معاصر - بر این باور است که فرمان های الهی بی ارتباط با مسائل اخلاقی نیستند؛ از آنجا که خداوند بزرگ ترین مُنعم ماست، اگر کاری از ما بخواهد ، انجام آن وظیفه ما خواهد بود، اما روشن است که او نمی تواند هیچ گاه سبب شود تا کاری که وظیفه ما نیست ، وظیفه ما گردد.او، در واقع، خداوند را منشاء تکالیف اخلاقی دانسته و البته، با تفکیک میان احکام اخلاقیِ ضروری و احکام اخلاقیِ امکانی، بر این باور است که خداوند نمی تواند در احکام اخلاقیِ ضروری تغییری ایجاد کند؛ حتی اگر بخواهد ، اما در مورد حقایق اخلاقی امکانی ، خداوند با قدرت مطلق که برای ایجاد هر یک از جهان های ممکن دارد، می تواند به اختیارِ خودْ جهانی را برگزیند که در آن حقایقِ اخلاقیِ امکانی متفاوت با جهان دیگر باشد . البته، سوئین برن، نتوانسته به این پرسش که چه نسبتی بین قدرت مطلق خدا و احکام اخلاقی امکانی وجود دارد ، به خوبی پاسخ دهد و تنها در صدد حل تعارض بر آمده از الزامات احکام ضروری اخلاقی برآمده است. دلیل او برای ایجاد الزام اخلاقی از آن جهت که ما موظف هستیم از فرامین خداوند اطاعت کنیم، چون خدا مُنعم ماست ، هم قانع کننده نیست و او - در خوشبینانه ترین حالت - می تواند ادعا کند که «وجوب شکر مُنعم» می تواند انگیزش لازم برای اطاعت از فرامین خداوند و یا تبعیت و اطاعت از الزامات اخلاقی را فراهم آورد.