فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۲۱ تا ۳٬۳۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
47 - 70
حوزههای تخصصی:
مثنوی «عرفان» یکی از مهم ترین آثار منظوم بیدل دهلوی است که برمبنای عشق و با تبیین رابطه خداوند و انسان آغازمی شود و به شرح حقایق کائنات و نکات عرفانی- فلسفی و مسائل جهان شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی می پردازد. بیدل در این مثنوی - چنانکه رسم عرفاست - مطالب خویش را با داستان پردازی های خاصّ همراه می سازد. یکی از تأثیرگذارترین حکایات این مثنوی، داستان «کامدی و مَدَن» است؛ بیدل با طرح مفاهیم اخلاقی و عرفانی در این داستانِ عاشقانه، طالبِ حقیقی را برای حصول به معرفت و کمال، به مکاشفه درونی دعوت می کند و تنها راه وصول به معشوق حقیقی را فانی شدن در دریای عشق می داند. پژوهش حاضر ضمن معرّفی این داستان، به تحلیل و تبیین درون مایه های آن پرداخته است. براساس یافته ها، پیکره اصلی این داستان برپایه عشق، عرفان و اخلاق بنا شده است؛ از نگاه بیدل، عشقِ حقیقی با هستی عاشق سرشته شده و عاشق را تا سرحدّ مرگ و جنون می کشاند، امّا با امید، سعی و همّت و صبر و توکّل می توان به وصالِ جاودانگی نائل آمد.
معناشناسی نمادهای تلفیقی در غزلی از منزوی بر اساس نظریه هرمنوتیک مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
287 - 308
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک، امروز وجه غالب تفکر فلسفی غرب و روشی بسیار مهم در مطالعات علوم انسانی است؛ چنان که در حوزه ادبیات از آن برای معناکاوی و شرح متن، با تمرکز بر فهم متن استفاده می شود. در این مقاله، غزل «عزای تو حماسه است» از حسین منزوی، به شیوه تحلیلی توصیفی بر اساس نظریه هرمنوتیک مدرن بررسی شده است. بر همین اساس ابتدا رمزگشایی معنای ظاهر شعر صورت گرفته سپس از دلالت های تحت اللفظی به دست آمده سطوح دلالت ضمنی متن آشکارشده است. یافته های پژوهش نشان می دهد منزوی با تلفیق اساطیر، زمان ها و مکان ها را درهم شکسته منطق معمول روایت را فروریخته و درواقع اسطوره ها را به نوعی بازآفرینی کرده است. هم چنین روایت های تاریخی را در بافتی نو با ظرفیت های معنایی تازه بازتولیدکرده است. وی در رویکرد به موضوع جنگ و دفاع مقدس که بر سروده های آن دوره (دهه 60) حاکم بوده است از شگرد تلفیق اسطوره سیاوش و حماسه تاریخی عاشورا و شباهت های وقایع و افکار این دو حادثه بهره برده است تا فضا و لحن سروده های خویش را در مسیر حماسه تقویت کند و از این راه احساسات خوانندگان شعرهایش (رزمندگان جبهه ها و مردم عادی در پشت جبهه ها) را تهییج کند و آنان را به حفظ روحیه پایداری، پاسداری از میهن و حتی حفظ ارزش های مذهبی، ملی و فرهنگی خود ترغیب نماید.
«سیمای پیر در سلوک عارفانه عطار و مولوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مکتب عرفان و تصوّف، هدف سالک الی الله، شناخت حقیقت و اتصال به ذات لایزال الهی است، سلوک اهل معرفت بدون ارشاد پیر و مرشد راه دان و آگاه، به سرانجام نمی رسد.
در اندیشه عارفانه عطّار و مولوی، نقش پیر در هدایت سالک خداجو، مهمترین عنصر وصول به حقیقت محسوب می شود. از دیدگاه آن ها، مصاحبت با شیخ و مرشد راز دان، داروی شفا بخش بیماری های جسمانی و روحانی، و اکسیر تحوّل وجود سالک محسوب می گردد. او، مرید را در سلوک نفسانی، یاری می دهد. تا مسیر طریقت را از مرحله انقطاع از هستی، تا فناء فی الله ، که غایت سیر الی الله است، بپیماید.
از منظر عطّار و مولانا، پیر، کلید باب نجات، سایه حق، تجلی گاه اسماء و صفات الهی، آیینه حقیقت، آگاه از اسرار و رموز هستی، نایب حق، جاسوس دلها، و قادر بر تصرّف در عالم بشمار می آید. او، با عنایت حق، به فنای اوصاف و افعال و ذات خود پرداخته است، و آینه صاف وجودش، منعکس کننده انوار الهی، و روشن کننده مسیر سلوک سالکان الی الله است.
مطالعه مفهوم قدیس در سنت مسیحی و مفهوم ولی در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
185 - 204
حوزههای تخصصی:
واژه قدیس در سنت مسیحی برای افرادی به کار می رود که مسیح (ع) را در خود متبلور ساخته اند و در زندگانی خود روح مسیحیت (Sainthood)را جلوه گر گشته اند. از این رو قدیس در مسیحیت، که خود دینی طریقتی می باشد مفهومی عرفانی می یابد. اما واژه ولی در عرفان اسلامی نیز چون قدیس به کسانی اطلاق می شود که به مقام فنای فی الله رسیده اند و روح محمدی (ص) را که مقام ولایت است در خود متبلور ساخته اند. در سنت مسیحی باید دو معنای شریعتی و طریقتی برای قدیس درنظر گرفت و در سنت عرفانی اسلامی هم باید معنای عام و خاص مفهوم ولی را از یکدیگر جدا ساخت. مقاله حاضر درصدد است به بررشی مفهوم قدیس در سنت مسیحی و مفهوم ولی در عرفان اسلامی بپردازد. این بررسی از نظر درجات، مراحل و چگونگی نیل انسانها به این دو مقام انجام گرفته است.
بررسی مقایسه ای انواع و کارکرد نماد در داستان های عرفانی ابن سینا و سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۵
295 - 310
حوزههای تخصصی:
بیان رمزی مفاهیم عرفانی شگرد متصوفه و عارفان برای رساندن و القای مقصود خود به دیگران بوده است. کاربرد رمز در داستان های ادب فارسی و به ویژه داستان هایی که در حوزه ادبیات تصوف خلق شده اند، ابزاری بوده است برای پنهان کردن مفاهیم عمیق عرفانی که در بیشتر موارد بایستی از درک ناآگاهان این حوزه به دور می ماند. استفاده از رمز و نماد در آثاری که به شکل داستان روایت می شود، روایت تمثیلی را پدید می آورد که داستان های ابن سینا و سهروردی را می توان مصداق و نمونه بارز آن دانست. جستار حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی تلاش می کند تا انواع و کارکرد نماد را در داستان های این دو فیلسوف که تمایلات عرفانی داشتند؛ به شکلی مقایسه ای بررسی کند. آنچه از پژوهش حاضر به دست آمده، بیانگر این نکته است که نماد در داستان های سهروردی در مقایسه با داستان های ابن سینا بسیار پیچیده تر و شخصی تر است. از سوی دیگر سهروردی در مقایسه با ابن سینا بیشتر از نمادهای وضعی یا قرادادی استفاده کرده است. او از نمادهای سنتی (عمومی) که بیشتر آن ها از اساطیر ایران باستان نشأت گرفته اند استفاده می کند و آن ها را به عنوان نمادهای وضعی در آثار عرفانی خود به کار می گیرد. در نتیجه شبکه نمادها که روایت تمثیلی را می سازد، بسیار تودرتو و بغرنج است.
«مقدمه ای بر پدیدارشناسی عرفان عاشقانه در عرفان مولوی و حافظ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه عرفان عاشقانه ، صیرورت «انسانیت»به عنوان تجلی صفات خداوندی در انسانها در سه مرحله صورت می گیرد: نفس بیدار نشده (آدم معصوم قبل از گناه)، نفس بیدار شده (آدم بعد از گناه) و عشق (آدم عاشق به خدا). در این نگاه ، فرشته نماد مرحله بیدار نشدگی نفس وشیطان نماد مرحله بیدار شدگی نفس و انسان نماد مرحله عشق است و از این رو انسان جامع صفات فرشته و شیطان است. بعد از رخداد گناه ازلی، انسان از مرحله فرشتگی و ناآگاهی به مرحله بیدار شدگی و آگاهی قدم می گذارد و در واقع شیطان سبب ورود او به این مرحله می شود، اما این مرحله خود پنجره ای است برای ورود به صحنه معاشقه انسان با خداوند در متن تجلیات صفات جلالی و جمالی خداوند در این دنیا. بدین ترتیب در این نگاه ،عشق فرا رفتن از رابطه مبتنی بر قواعد حقوقی و اخلاقی به رابطه کاملا شخصی شده مبتنی بر ناز معشوق و نیاز عاشق است و در مرکز معنای زندگی این عالم قرار دارد.مقاله حاضر مقدمه ای است بر پدیدارشناسی عرفان عاشقانه در عرفان مولوی و حافظ .
بازتبیین ماهیت و خلقت ابلیس با رویکردی تفسیری- عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
386 - 367
حوزههای تخصصی:
در مورد ماهیت و خلقت ابلیس نظرات مختلفی وجود دارد. عارفان به وجود مبدأ آسمانی و امریِ حتمی در خلقت ابلیس باور دارند ولی تعدادی او را همان نفس اماره، تعدادی وهم و بعضی هم یکی از دو قطب هستی و تجلی اسم مضلّ الهی می دانند. در این پژوهش، از روش توصیفی و تحلیل محتوای متون با تأکید بر منابع تفسیری-عرفانی، با هدف وصول به شناختی نو از ماهیت و خلقت ابلیس، استفاده شده که بیان می کند ظهور وی در قالب شیطان و هم زمانی اش با خلقت انسان مختار نشان می دهد که از شئون وجودی انسان کامل است؛ زیرا او جامع تمام مراتب وجود است. از منظر تعابیر دوگانه عرفان اسلامی در مورد انسان - نظیر «انسان کبیر»، «انسان صغیر»- یا تعبیر «کون جامع»، بسته به اینکه از چه ساحتی به شیطان بنگریم، می تواند هم در درون، هم در بیرون انسان باشد، اما در هر دو حالت، وابسته به وجود انسان است.
اعمال رسولان، نگاهی تاریخی- تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
121 - 141
حوزههای تخصصی:
در مجموعه کتب عهد جدید، کتاب اعمال رسولان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این اهمیت را می توان در نکاتی همچون اطلاعاتی که درباره تأسیس و گسترش کلیسای اولیه مسیحی به لحاظ جغرافیایی و الهیاتی همراه با گزارشی از مأموریت های تبشیری رسولان ارائه می کند، و به ویژه نقشی که این داده ها در معرفی پولس رسول، تأیید شخصیت رسولانه او و تلاش های بی وقفه اش در لحظات بحرانی صدر مسیحیت و دفاع از پیام مسیح در برابر معارضان یهودی و غیریهودی دارد، بررسی و تحلیل نمود. در این راستا، کتاب اعمال رسولان، به مثابه حلقه ارتباط میان دو مجموعه «اناجیل» و «رسالات» پولس در سده نخست به شمار می آید. افزون بر این، شبهات موجود در باب نویسنده این کتاب (لوقا) و حجیت و سبک نگارش او، و اتفاق نظر بر یکی بودن نویسنده دو کتاب اعمال و انجیل لوقا، و توالی و پیوستگی موضوعی آنها که نهایتاً این دو را ذیل عنوان «تاریخ لوقا» به منزله یک «کتاب مرجع» قرار می دهد، بحث و فحص می شود. در واقع، تبیین ویژگی های تاریخی، محتوایی و الهیاتی این کتاب در همسازی با بستر هلنیستی زمانه که سبب جایگاه خاص آن شده، مد نظر این مقاله است.
بررسی سخن و خاموشی سیاه وسپید در اندیشه و آثار مولانا جلال الدین بلخی و شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن گفتن یکی از ویژگی های مهم بشراست که پیوند ناگسستنی با اندیشه وتفکرآدمی دارد، ونکته مهم آن است که هریک ازگروه های اجتماعی زبان خاصی رابرای بیان مقاصدخود برمی گزینند؛یکی از این زبان ها زبان عرفانی است واز جمله اینعارفان وارسته مولانا جلال الدین بلخی و شمس تبریزی هستند که آثاری ارزشمند بنام های مثنوی معنوی و مقالات شمس رابه مجموعه متون عرفانی اضافه نموده اند؛ یکی ازموضوعات موردتوجه ایشانتوجه به مسأله خاموشی و سکوت و سخن درعرفان است که درزیر بنای فکری ایشان گنجانیده شده است وبا بکارگیری ازعنصر رنگ وواژه هایی چون سیاه وسپید آنها راخاص و ویژه نموده اند، آنچه ما در این مقاله بدان می پردازیم، بررسی سخن وخاموشی سیاه و سپید در اندیشه این دو عارف استواین که این عبارات در اصل به چه معنی بوده است
نقد و بررسی نقش صلح طلبی در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۶
35 - 54
حوزههای تخصصی:
جوامع غربی در دهکده جهانی، برای جلوگیری از تقابل فرهنگ ها و ادیان، کثرت گرایی دینی ولیبرالیسم سیاسی را مطرح می نمایند ولی در متون عرفانی ما با ورود عشق به عرفان اسلامی بحث صلح طلبی و محبت به خلق مطرح می شود و پدیده های متضاد عالم تکوین نیز رو به سوی صلح و دوستی دارند و قرآن کریم سفارش به صلح بین مؤمنان دارد. و علت تسامح عرفا بزرگی خلقت و کوچکی تفکر انسان در برابر آن است. و این تساهل به معنای بی بندوباری نسبت به قوانین شریعت نیست، بلکه اعتماد به صفات عفو و ستّاریت خداوند است که پس از ظرفیت جذب مسلمانان گناهکار به سراغ اهل ادیان دیگر مانند جهود و ترسایان می رود و ظرفیت تحمل آنها را نیز در جامعه فراهم می کند تا مرزهای جغرافیایی و رنگ و نژاد را در نظر نگرفته و درد و آلام بشریت را التیام بخشد و درد خلق داشته و بار مردم را به دوش کشد و راه نجات را برای اهل ادیان دیگر هم باز نگه می دارد و با این محبت به خلق و دوستی به غیر، عامل صلح و آرامش و گسترش اسلام در کشورهای دیگر مانند هند و آفریقا می گردد.
تأثیر قلب بر معرفت از منظر صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت از نگاه ملاصدرا امری وجودی و در راستای کمال نفس است. از نگاه وی غایت معرفت خداگونه شدن و فهم اسماء و صفات الهی به واسطه علم حضوری است. با چنین تبیینی از معرفت، جایگاه وحی و شهود در کنار عقل و استدلال مشخص می شود و مثلث سه ضلعی عقل، وحی و قلب- که معرفت از نگاه ملاصدرا مبتنی بر آن است- ترسیم می شود. قلب مرتبه ای از نفس است که به دلیل ساختار تکوینی خود حالت عرشی و برزخ گونه داشته و از این رو متناسب با عالم مثال است و می تواند مدرَکات مثالی از جمله وحی و الهام را دریافت نماید. صدرا طهارت قلبی برای دریافت وحی را تنها منحصر به حضرت رسول(ص)نمی داند، بلکه معتقد است فهم آیات الهی نیز نیازمند طهارت قلبی است. اگر قلب دور از پلیدی های معاصی و ظنون و اوهام فاسده باشد می تواند به دلیل سنخیتی که با عالم مثال دارد، از آن عالم کسب فیض نموده و الهامات رحمانی بر قلب صورت گیرد. از همین روی همواره ملاصدرا پیش از ورود به مباحث نظری و فهم بسیاری از امور علوی، خواننده را به کسب طهارت قلبی دعوت می کند. طهارت قلبی ای که از نگاه وی تنها از مجرای عمل به شریعت مقدس اسلام حاصل می شود.
وحدت وجود در نگاه ابن عربی و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا و ابن عربی دو متفکری هستند که درباره «هستی» دیدگاهی نو و ابتکاری ارایه دادند و ما در این پژوهش سعی داریم مختصری از تفکرات این دو اندیشمند را در باره وجود بررسی نماییم.
اسپینوزا به عنوان یک فیلسوف دکارتی شناخته می شود.
مساله جوهر و صفات خداوند و کیفیت اتصاف ذات اقدس ربوبی به اوصاف کمالیه و ارتباط آن با توحید حقیقی و خالص پروردگار از اساسی ترین مسایل در مبدأشناسی است.
اثر حاضر بر آن است تا فرآیند وحدت وجود را در نزد متفکرانی چون ابن عربی و اسپینوزا مورد بررسی قرار دهد.
روشی نو در اثبات محتوای وحدت شخصی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۵
45 - 59
حوزههای تخصصی:
عارفان در اثبات مسأله «وحدت وجود» که اساس علم عرفان است تلاش های متعددی کرده و ادله گوناگونی ارائه کرده اند. این پژوهش، ضمن بهره مندی از ادله عرفا، می کوشد بعد از تبیین معنا و محتوای وحدت وجود در عرفان، روش نوینی در اثبات محتوای وحدت وجود ارائه کند. در این پژوهش، پنج مرحله برای اثبات همه محتوای وحدت شخصی وجود، تنظیم شده است: (1. وجود مطلق به اطلاق مقسمی تحقق خارجی دارد؛ 2. وجود مطلق، واجب بالذات است؛ 3. وجود مطلق واجب بالذات، واحد است و کثرت بردار و مشکک نیست؛ 4. موجودات (مخلوقات)، حقیقتا وجود نیستند؛ 5. کثرات، اطوار، شئون، مظاهر و آیات آن وجود حقیقی هستند) و برای هر یک، براهینی بیان شده و بعد از جمع بندی، همه محتوای وحدت وجود، اثبات شده است.
بازشناسی پدیداری اندیشه های عرفانی در معماری مسجد گوهرشاد مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
417 - 438
حوزههای تخصصی:
در ساحت عرفان، معماری قدسی نوعی طی طریق است که در این سیر، هنرمند معمار با الهامی معنوی به قرب الهی رهنمون می شود. او برای جاودانه ساختن ارزش های الهی و فطری، همواره از هنر بهره برده و به وسیله آن معانی عرفانی و حکمت الهی را بیان داشته است. وی با کمک آموخته های دینی و درآمیختن آن با اندیشه متعالی اسلام، سعی داشت تا صفات ذات اقدس الهی و رابطه معنوی با بنده اش را در کالبد بنا تعین بخشد. نقش هدایت گری عرفان در مسجد، بزرگترین جایگاه بندگی، بیش از هر مکان دیگری قابل مشاهده است. در واقع معمار عارف به یاری تجسم بخشی مادی به مضامین روحانی و عرفانی، آنها را در نظر فرد متجلی و روح او را برای پیوستن به پروردگار آماده می سازد. این مقاله سعی دارد با روش تحلیل محتوا و متکی بر مطالعات کتابخانه ای و مشاهده میدانی، حضور عرفان، در کالبد مسجد جامع گوهرشاد مشهد را مورد کنکاش قرار دهد و از این رهگذر دریابد که اندیشه های عرفانی در شکل گیری بنای مسجد، معماری، تزئینات و نقشمایه های آن به چه میزان تاثیر گذار بوده و به چه نحو بروز کالبدی یافته اند. بررسی معماری مسجد گوهرشاد و آرایه های آن نشان می دهد، همگرایی تصوف و اعتقادات شیعی که به طور خاص در این دوره ظهور یافته است، در جای جای مسجد حضور دارد و آن را از این لحاظ خاص نموده که فضایی برای کشف و شهود عرفانی فراهم می آورد و بنده را از این طریق به سر منزل مقصود سوق می دهد. سیر از کثرت به وحدت از اصلی ترین نمود های اندیشه عرفانی، نیز در این بنا به کمال نمایان گشته است
انسان کامل از دیدگاه حکیم سنائی غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موحد واقعی همان انسان کامل است که به مقام شهود و تجلی رسیده که بالاترین مرتبه آن متعلق به حضرت ختمی مرتبت (ص) است. یکی از افرادی که به این موضوع پرداخته در عین عدم به کارگیری اصطلاح «انسان کامل» آن را به صورت محوری در اشعار خود بیان نموده، سنایی غزنوی، شاعر و عارف قرن ششم هجری قمری است. وی در بیان مرتبه انسان کامل از پیامبران الهی و نقش آنان در هدایت بشر به سوی معرفت الهی بسیار سخن گفته و راه رسیدن به مقصد نهایی را در پیروی از آنان می داند. ایشان به مقام «حیرت» به عنوان خواسته انبیاء الهی در معرفت و وصول به حق و مقام فناء فی الله و بقاء بالله و نقش عقل بشر در رسیدن به این مقام اشعار پر محتوایی دارد. همچنین ایشان معتقد به پیروی از شریعت در مسیر طریقت تا وصول به حقیقت می باشد و آن را روش انسان کامل در رسیدن به حق می داند
مقایسۀ زمینه های سلوک عرفانی از دیدگاه علی صفایی حائری و اکهارت تُله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۲۱۶-۱۹۵
حوزههای تخصصی:
علی صفایی حائری، روحانی و متفکر معاصر شیعی، و اکهارت تُله (Eckhart Tolle)، از صاحب نظران مسیحی معنویت در عصر حاضر، در مقام دو اندیشمند پرآوازه درباره زمینه های سلوک عرفانی و چگونگی رفع موانع رشد انسان، آراء و دیدگاه هایی خاص ابراز کرده اند. مقایسه اندیشه این دو شخصیت درباره زمینه های سلوک عرفانی که به دو فرهنگ دینی، فضای فکری، اقلیم جغرافیایی و زبانی متفاوت تعلق دارند، موضوع اصلی این پژوهش است. با اتخاذ رویکردی مقایسه ای، پدیدارشناسانه و فارغ از جانبداری، و از طریق مراجعه به نوشته ها و اظهارات ایشان می توان به جست وجو، کشف و تبیین دیدگاه ها و مقایسه آن ها پرداخت و به نتایجی قابل اعتنا رسید. فرض بر این است که اگرچه این دو در طرح پیش فرض ها نقاط مشترک کمتری دارند، در تشخیص منبع اصلی اختلال در زندگی بشر دارای اتفاق نظرند و در ارائه راه حل هم به نتایجی مشابه رسیده اند. طبق نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که علی صفایی حائری در تبیین اندیشه اش به دلیل بسندگی به گزاره های شیعی دچار کلی گویی شده و منظومه فکری او که شامل طرح جامعی از دین می شود، با مؤلفه هایی چون استناد، اصالت، هماهنگی و ارتباط، و ارائه الگویی منحصربه فرد در تاریخ ادیان با تناقض درونی همراه است، حال آنکه اکهارت تُله به راهکارهایی دقیق، بسیار ساده و مؤثر و فارغ از هر فرهنگ و اقلیم خاص دست یافته است.
دیالکتیک غم و شادی در اندیشه عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی امکان خوانشِ دیالکتیکی غم و شادی در تجربه های عرفانی دو عارف بلندآوازه فریدالدین عطار و مولانا جلال الدین محمد بلخی پرداخته است. بدین منظور کوشیده ایم تا راهی را برای درک مفهوم ِ دیالکتیک و شهودِ دیالکتیکی در تجربه های رنگارنگ عطار و مولوی هموار کنیم، و مدعی شویم بیان دیالکتیکی ایشان ازعیان دیالکتیکی شان برآمده است. سپس غم و شادی را درزیست جهان ِ این دو عارف بررسی کرده ایم و نشان داده ایم که اندوه و یا خرسندی آن گاه که روی در دنیا داشته باشند، غم نُما و شادی نُما هستندوآن گاه که فرد از چنبر زمان و مکان این عالم خود را رها کرد همه گریه و خنده اش، قبض و بسطش، فرح وملالش و غم و شادیش از گونهء دیگری می شود
اگر با این رویکرد به این تجربه عطار و مولوی نظر افکنیم، در خواهیم یافت که چگونه غرق شدگی در عشق و زیست در بی کرانگی، انسان را درموقعیت های زیسته متفاوتی قرار می دهد که رنگ و بوی تروتازه به آن خواهد بخشید. به مدد همین نظرگاه است که در می یابیم چرا عطار سراسر دردمندی و اندوه است وهر که راغم دارتراست،مقرب تر می بیند وچرا اساسا مولوی در عشق یکسره سخن ازطرب و دست افشانی دارد.
مفهوم حقیقت و زیبایی عرفان و ظهور آن در معماری دوران اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مساله زیبایی در نهاد همه انسان ها به ودیعه نهاده شده است، بنابراین تشخیص زیبایی و رفتن به دنبال زیبایی ریشه در روح ما دارد، و در حقیقت انسان نیاز دارد که در ارتباط با زیبایی باشد. بنابراین بدون زیبایی روح در تاریکی و خشونت ماده و در سیطره کمیت ها باقی می ماند، کار زیبایی با انسان در حقیقت جلب نظر اوست در جهت گسیختن از کمیات و پرداختن به کیفیات تا حیات او طراوت و معنا پیدا کند. و در واقع رابطه ای که بین حقیقت و معنا با زیبایی وجود دارد از این جهت تبیین می گردد که زیبایی نمودی است از کمال و یا حقیقت. در مقاله حاضر سعی شده است از روش تحلیلی و توصیفی و مطالعات کتابخانه ای به تعریف حقیقت و زیبایی و ارتباط بین این دو از دیدگاه اندیشمندان اسلامی پرداخته شود و در نهایت نمود این مفاهیم و در واقع تجلی محتوا و حقیقت در کالبد معماری دوران اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. با دقت در یک اثر زیبا علاوه بر این که حس زیبایی جویی انسان اشباع می شود به دریافت کمال نیز نائل می گردد. که این امر در معماری دوران اسلامی با وجود گذشت سالیان دراز از خلق آنها به دلیل پیوند عمیق هنرمند با معانی و حقایق ازلی مشهود است. بنابراین هر قدر رابطه بین سه مفهوم (حقیقت، زیبایی و هنر)، بیشتر و عمیق تر باشد درک بهتر و مفید تری از زیبایی و کمال به وجود می آید و انسان هنر مفید و انسانی را زیبا تلقی خواهد کرد و همچنین توانایی در خلق آثاری زیبا و کمال گرا و در بردارنده حقیقت مطلق را خواهد داشت.
تحلیل مقوله زیبایی در اندیشه عطار با رویکرد به آراء فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
321 - 340
حوزههای تخصصی:
از زمان بی آغاز انسان هرگز نتوانست از چمبره صفت قدیسه زیبایی بی اعتنا بگذرد. به همین دلیل مقوله زیبایی همواره مورد عنایت فلاسفه و نظریه پردازان عرصه هنر و ادبیات بوده است. بدین جهت مقاله حاضر با استناد به مطالعات توصیفی و کتابخانه ای برآن است تا به واکاوی واژگان هم سنگ زیبایی در اشعار عطار بپردازد و آنگاه با مکتب زیباشناسی فلوطین مقایسه نماید و مفارقت ها و مقارنت های دیدگاهشان را واکاوی نماید. بر اساس تتبعات انجام شده تصادمات افکار فلوطین و عطار برآن است که زیبایی امری مدرّج است چه در عالم محسوسات و چه در عالم مغیبات و ماهیِ جان انسان ها در سه بحر متفاوت زیبایی را درک می کند؛ دریایِ حس، دریای عقل و دریای روح. نکته قابل تامّل در بیان افتراق افکار آن دو، این است که عطار حزن و اندوه را بستری برای رسیدن به زیبایی جانان می داند اما فلوطین درک شادی های جمال الهی را زمینه ساز بهجت روح می بیند. علاوه براین عطار که با مفهوم زیبایی از دیدگاه فلوطین مرافق است صبغه دینی و عرفانی را چاشنی درک زیبایی کرده است.
تحلیل گفتمان عرفانی سلوک مرید در مثنوی براساس الگوی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
309 - 326
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی شاخه ای از علم زبان شناسی است که به بررسی رابطه متن و نحوه تولید ایدئولوژی می پردازد. نورمن فرکلاف در الگوی پیشنهادی خود برای تحلیل متن، سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین را درنظر می گیرد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی سعی دارد به بررسی دیدگاه مولوی درباره مراحل سیر و سلوک عرفانی بپردازد. این پژوهش در سطح توصیف، کاربرد واژگان هسته ای و روابط معنایی واژگانی و فرآیندها را در مثنوی بررسی کرد. در سطح تفسیر گفتمان های ترک تعلقات، برتری کشف و شهود، انکار عقل جزوی، تدریجی بودن سیر و سلوک و لزوم متابعت از پیر به عنوان گفتمان های غالب مشخص شد. در سطح تبیین نیز این نتیجه به دست آمد که مولوی گفتمان های مسلط عصر خود را در این باره باز تولید کرده و دیدگاه وی در این زمینه با ایدئولوژی غالب روزگار خود همسو است.