مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
انفس
حوزه های تخصصی:
"سفر همواره مضمونی بسیار رایج و پر کاربرد در آثار منظوم و منثور ادبی بوده است. با رواج تصوف، صوفیان برای تهذیب مریدان، آنان را به سفرهایی طولانی وادار می کردند، اما به مرور این اندیشه مطرح شد که سفر باطنی یا در اصطلاح سیر انفس در تحقق کمال و تهذیب نفس بسیار موثرتر واقع می گردد، از این رو غالبا در صورت عدم امکان سیرالنفس، سیر آفاق مطلوب محسوب می شد. با ورود تصوف به شعر، بسیاری از اندیشه ها و تعالیم صوفیان وارد حوزه ی شعر شد...
"
تفسیر آیة آفاق و انفس در بستر تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای کشف معنای مراد آیات باید آنها را در همان بستر تاریخ نزولش مطالعه کرد. بر اثر بی توجهی به این مهم تفسیری که از بسیاری از آیات به دست داده می شود، با مراد واقعی آیات بسیار فاصله دارد. یکی از آیاتی که بیش تر در دوره های متأخر تفسیر نادرستی برای آن عرضه شده، آیة آفاق و انفس است. اغلب مراد از آفاق را عالم طبیعت یا عالم کبیر و مقصود از انفس را عالم انسان اعم از جسم و روح یا عالم صغیر یعنی خصوص روح می گیرند؛ حال که مراد واقعی این است که خداوند غلبة پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان را بر مکه و نواحی اطراف مکه به مشرکان مکه نشان خواهد داد و از این رهگذر برای آنان روشن خواهد کرد که وعده های قرآن حق است و از سوی خداوند نازل شده است.
سطح مشخص بودگی نفس در مفهوم سازی قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
5 - 26
حوزه های تخصصی:
تصویرسازی اصل بنیادین دستور زبان شناختی است. یکی از ابعاد تصویرسازی سطح مشخص بودگی یا تشخص است که در آن یک موقعیت تفسیر می شود. تفسیر موقعیت بر اساس تعینی است که با کمک گرفتن از الفاظ یا ساختار جمله برای یک مفهوم به دست می آید. سطح مشخص بودگی را در دو ساحت واژگانی و ساختاری می توان بررسی کرد. در ساحت واژگانی، واژگان از دو طریق کسب تشخص می کنند؛ اول تشخصی است که با مفهوم خود به دست می آورند و دوم تشخص طبقاتی نام دارد که از طریق قیدها و صفات کسب می کنند. در سطح تشخص ساختاری به طبقاتی که یک واژه در ساختاری دستوری قرار دارد، توجه می شود. واژه نفس در قرآن تمامی سطوح مشخص بودگی را نشان می دهد. نفس در قرآن در دو مصداق تمام هویت یا هویت ترکیبی (بدن و فرابدن) و هویت اصلی انسان به کار رفته است و قاعده تشخص ساختاری و واژگانی در آیات مختلف تعین هر یک را نشان می دهد. در برخی آیات آثار و لوازمی به هویت ترکیبی انسان نسبت داده شده و از این هویت ترکیبی با نام «نفس» یاد شده است و در برخی دیگر بدن ملاحظه نشده و تنها به فرابدن انسان توجه شده و از آن نیز با عنوان نفس یاد شده است. آیاتی که در آنها از ساختار انفس استفاده شده است نیز به دو دسته تقسیم می شوند: دسته ای از این آیات بر تمام ماهیت انسان دلالت دارند و دسته دیگر هویت اصلی انسان را در کانون توجه قرار می دهند.
سفر در سنت اول عرفانی با تکیه بر آرا و نظریه های عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفر همواره یکی از موضوعات مطرح در عرفان و تصوف بوده است و عارفان برای تهذیب نفس به سفرهای طولانی می پرداختند. درواقع عرفان و تصوف نوعی مسافرت و تجربه ای است که فرد در عین بی خویشی، خدا را در خود احساس می کند. بسیاری از چهره های نامدار تصوف، سیر آفاق و انفس را با یکدیگر آمیخته اند و از سفر ظاهری برای مقدمه ای بر سیر درون بهره جسته اند. ازسوی دیگر در بیشتر امهات متون تصوف، بخش یا بخش هایی به سفر ظاهری و بیان آداب و شرایط آن اختصاص یافته است. در تعالیم اسلام توجه ویژه ای به سفر شده است و به همین سبب، مشایخ عرفان و تصوف نیز در آثار و گفتار خود به این امر توجه خاص داشته اند. با دقت در آثار عطار نیشابوری نکته ای بسیار مهم جلوه می کند و آن اینکه عطار در آثارش گویی به نوعی سفرهای آفاقی و انفسی را تجربه کرده است و گاه حتی می کوشد برخی از آنچه در این سیر آفاق و انفس دیده است، توصیف کند. در این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی تلاش شده است تا سفر در متون عرفانی، آداب، شرایط و لوازم سفر با تکیه بر آثار منظوم و منثور عطار واکاوی و تحلیل شود. نتیجه پژوهش نشان از آن دارد که هدف اصلی از سیر آفاق، مخالفت با هواهای نفسانی، تربیت نفس و تبدیل صفات رذیله آن به صفات پسندیده است که در این سفرها در مقایسه با انواع دیگر، با جدیّت بیشتری دنبال می شود
از زمان تا سرمد در انسان و معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۳
117 - 129
حوزه های تخصصی:
شناخت زمان متکی بر مراتب بالای وجود و «آن جهانی» ، و کمتر معطوف به دیدگاه های منطقی و علمی «این جهانی» بوده و چگونگی های تجلی آن در انسان و معماری از اهداف این مقاله است. به دنبال پی جویی زمان در نظریه های هستی شناسانه عرفانی – ایرانی به زمان در مرتبه سرمدی و نفی اطلاق قراردادی، اندازه گیری شده ،همگن، یک سویه و تهی از معنای آن رسیدیم. معماری های گذشته و زمان را هم در فضاهای گذر و هم در خلوت های مکث به ظهور می رساند.مرکز در آن معماری ها نمودی از زمان متوقف شده در «آن» های حضور و امکانی برای قطبی کردن فضای اطراف بود، یعنی آنچه که در «فضای پیوستار» و «همزمانی مکان» معماری مدرن و یکسانی ملهم از دموکراسی روز، به محاق رفت. زمان در معماری می تواند همانند وجود مترتب و با آن متعامل باشد. این ویژگی به هنرمندان این امکان را می دهد که فضایی متحرک با سطوح و لایه هایی مختلف را خلق کنند، که بدون رابطه یکسان در کنار یکدیگر ظاهر شوند تا مراتب مختلف آن به دست مدرک های متفاوت ،درک گردد. این رویکرد در مظاهر مختلف فرهنگی و هنری سبب می شود که در موقعیت های «آن جهانی» ، زمان قراردادی و آفاقی که به وجود خارجی و محسوس ابژه ها مربوط می شود. در محاق تعلیق نوع سرمدی آن قرار گیرد. بدین وسیله مدرک می تواند از ظاهر حوادث به ذات و باطن آن ها ناظر شود.
«سیمای پیر در سلوک عارفانه عطار و مولوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مکتب عرفان و تصوّف، هدف سالک الی الله، شناخت حقیقت و اتصال به ذات لایزال الهی است، سلوک اهل معرفت بدون ارشاد پیر و مرشد راه دان و آگاه، به سرانجام نمی رسد.
در اندیشه عارفانه عطّار و مولوی، نقش پیر در هدایت سالک خداجو، مهمترین عنصر وصول به حقیقت محسوب می شود. از دیدگاه آن ها، مصاحبت با شیخ و مرشد راز دان، داروی شفا بخش بیماری های جسمانی و روحانی، و اکسیر تحوّل وجود سالک محسوب می گردد. او، مرید را در سلوک نفسانی، یاری می دهد. تا مسیر طریقت را از مرحله انقطاع از هستی، تا فناء فی الله ، که غایت سیر الی الله است، بپیماید.
از منظر عطّار و مولانا، پیر، کلید باب نجات، سایه حق، تجلی گاه اسماء و صفات الهی، آیینه حقیقت، آگاه از اسرار و رموز هستی، نایب حق، جاسوس دلها، و قادر بر تصرّف در عالم بشمار می آید. او، با عنایت حق، به فنای اوصاف و افعال و ذات خود پرداخته است، و آینه صاف وجودش، منعکس کننده انوار الهی، و روشن کننده مسیر سلوک سالکان الی الله است.