فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
شمس الدین محمد اسیری لاهیجی (ح840- 912 ق) یکی از عرفای شیعی در عصر تیموری است که در آثار منظوم و منثور خود به بیان اندیشه های عرفانی در حوزه نظری و عملی پرداخته است. محوری ترین بحث در عقاید او طرح نظریه «وحدت وجود»است که تحت تأثیر ابن عربی و شیخ محمود شبستری آن را با بیانی زیبا ترسیم می کند. وحدت وجود که تفسیری عرفانی از توحید به شمار می آید، از قرن دوم هجری در عرفان اسلامی سابقه داشته و توسط ابن عربی به زبانی فلسفی روش مند گردیده است و اسیری لاهیجی یکی از شارحان نظریه وحدت وجود به شمار می آید که ضمن بهره گیری از مضامین مولوی و حافظ به عارفان اولیه نیز اشاره دارد و از «وحدت وجود» به «انسان کامل» می رسد و خداوند را وجود حقیقی و اصیل به شمار می آورد که دیگر موجودات جلوه های آن نور سرمدی هستند
بررسی و نقد دیدگاه ابن عربی در باب کیفیت عذاب اخروی با تکیه به آثار قرآنی و براهین عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقتی نام ""ابن عربی"" به گوش می خورد، عرفان نظری در ذهن شنونده تداعی می گردد و آدمی می انگارد که جمیع مباحث کتاب های معروف وی صرفاً متکفل بیان عرفان ناب اسلام است. مباحثی همچون عذاب نشئه آخرت، خلافت، امامت، ولایت و... لیکن بعد از ژرف نگری در آثار برجسته آن عارف نامدار، آدمی می بیند که بسیاری از مباحث کلامی و حتی فقهی در این کتاب ها به نحو برجسته ایی مطرح گردیده و با مباحث عرفانی خلط شده است. مسئله وقوع عذاب در نشئه آخرت و ابدی یا غیر ابدی بودن آن، یکی از مباحث جنجال برانگیز دانش کلام است که هر یک از فرقه های کلام اسلامی طبق مشرب فکری خود در آن باب سخن رانده اند، لیکن هیچ یک از فرقه های گونه گون کلامی وقوع عذاب اخروی و نیز ابدی بودن عذاب دوزخ را برای عدّه ایی از گنهکاران مورد شک قرار نداده بل آن را قطعی دانسته اند و کاملاً به نصوص و ظهورات آیات قرآنی پای بند مانده اند.
ابن عربی نیز در آثار عرفانی خود، این مسئله کلامی را با آب و رنگ عرفانی مطرح نموده لیکن به هیچ روی به تصریحات صدها آیه و حتی براهین عقلی پای بند نمانده و با صراحت لهجه، ابدی بودن عذاب بل تحقق خود عذاب و وعیدهای الهی را انکار نموده و مدّعی شده که همه آدمیان در جهان بی پایان آخرت برای ابد از نعمات الهی بهره مند شوند گرچه کیفیّت نعمت های دوزخیان با بهشتیان در ظهور تجلّیات الهی متباین باشند. نویسنده مقاله دیدگاه ابن عربی را مورد نقد قرار داده و با استناد به آیات و براهین عقلی آن را مردود دانسته است.
عدالت به مثابه مقام عرفانی درنهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متولیان ادیان وفیلسوفان به ویژه فیلسوفان اخلاق همواره ازعدالت به عنوان یک فضیلت اخلاقی نام برده اند ومفسران متون دینی هم در سنت های مختلف براین نظرصحه گذاشته اند. نهج البلاغهبه عنوان یکی ازاین متون پیوسته مورد مراجعه اهل فضل بوده است. در رویکرد به این کتاب غالباً بر معنای اخلاقی عدالت تاکید شده وهیچ وقت ازجایگاه وپایگاه عرفانی آن سخن به میان نیامده است. اما نویسنده درصدد برآمده تا عدالت را در گفتمان عرفانی نهج البلاغه موردتوجه قرار دهد. عدالت درحوزه عام در نهج البلاغهبه معنای انصاف و در جهاننگری عرفانی این کتاب به مثابه ی یک مقام عرفانی به کار رفته است. عدالت باید در وهله اول در نفس سالک و سپس به وسیله او در جامعه نیز تحقق یابد. در این گفتمان مولفه های به وجودآورنده ی عدالت نیز عموماً معنای عرفانی دارند. پس می توانیم از آن به عنوان یکی از مقامات فردی و اجتماعی عرفان نهج البلاغه یاد کنیم.
وجوه تشابه و تمایز عرفان پژوهی در آثار مستشرقان معاصر (آنه ماری شیمل، فریتس مایر، هلموت ریتر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنه ماری شیمل به عنوان واسطه اسلام و غرب، پژوهش های بسیاری در خصوص عرفان و تصوّف داشته است. او از دیدگاه انسانی مؤمن و دانشگاهی به آثار عرفانی می نگریست.
«هلموت ریتر» با مطالعه و تدبّر در نسخ قدیمی و هم چنین پدید آوردن کتاب کم نظیر «دریای جان»، عشق و ارادت خود را به وادی سیر و سلوک عارفانه ایرانی- اسلامی بیان کرده است.
فریتس مایر نیز با کشف زوایای نهفته و دور از چشم دیگر پژوهشگران، آن چنان از زندگی بهاء ولد پرده بر داشته که او را برای همیشه از سایه پسرش مولانا جلال الدین جدا ساخته و در پژوهشی که مدّت ده سال طول کشیده، زندگی و خطّ سیر فکری و عرفانی ابوسعید ابوالخیر را به جامعه عرفان پژوه تقدیم کرده است.
تمایزجایگاه علم و معرفت در عرفان ابو عبدالله نفَّری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از عرفا، علم و معرفت را به صورت مترادف به کار برده اند و بسیاری دیگر معرفت را برتر از علم دانسته اند؛ زیرا که منظور ایشان از علم، دانش ظاهری، اکتسابی و معقول است؛ و معرفت در این جایگاه، دانش بر اساس کشف و شهود است. در دیدگاه عرفانی محمد بن عبدالله نفّری-عارف قرن چهارم- هر چیزی غیر از خدا، حرف و خلق محسوب می شود؛ لذا عارف باید خویش را از رسوم و احکام و غیریّت رها سازد. در سیر الی الله، علوم و تعالیم آن -که گاهی علم شرع و گاهی علوم منقول و معقول مدّ نظر است – ماسوی الله به شمار می رود. از این منظر، عارف کسی است که توانسته باشد احکام و رسوم را از خود بزداید؛ لکن هنوز گرفتار حجاب لطیفی به نام معرفت است. بنابراین در عرفان نفّری، نیل به معرفت حقیقی و یقینی، با زدودن حجاب معرفت و معارف میسّر می شود.در میان اندیشمندان و عرفای مسلمان، ابوعبدالله نفری، اولین کسی است که این تمایز را قائل شده است. علاوه بر این از «وقفه» یاد نموده که جایگاهی برتر از معرفت دارد. در این مقاله، با توجه به جایگاه این تمایز و اهمیت موضوع علم و معرفت در اسلام و توصیه و تأکیدی که در قرآن و سنت به این امر شده است و همچنین ارزش و مقام والای معرفت الهی نزد عرفا و اولیاء الله، به بررسی جایگاه علم و معرفت، درجات و مراتب آن، تفاوت علم و معرفت، وصول به آن و رابطه علم و جهل در عرفان نفّری به روش توصیفی-تحلیلی پرداخته شده است؛ که با توجه به تقدّم تاریخی وی بر عارفانی همچون امام محمد غزالی، طرح علم و معرفت و تمایز آن دو در اندیشه نفّری، اهمیّت ویژه ای می یابد.
بررسی ترابط وجودی بدن با نفس پس از مرگ (تناسخ ملکوتی) از منظر مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة چگونگی ارتباط بدن با نفس پس از مرگ از مسائل مهم عرفان نظری است. ابن عربی و پیروان مکتب عرفانی وی در تبیین چگونگی این ارتباط مرتبه مثالی نفس ناطقه انسانی و روح بخاری را که وظیفة وساطت میان نفس و بدن را بر عهده دارند، مطرح می کنند. اثبات مرتبه مثالی برای انسان و تبیین نقش آن در ایجاد ارتباط میان نفس ناطقه و بدن مادی از ابتکارات ابن عربی است. ابن عربی و شارحان مکتب وی با تبیین مبانی خاص هستی شناسی عرفانی، نظیر وحدت وجود، مبحث تجلی و ظهور، و مبانی انسان شناختی، نظیر جداناپذیری روح از بدن، تناسب بدن با نشئه موجود در آن و بقای هویت انسانی در نشأت دیگر، در بررسی مسئله ارتباط بدن با نفس پس از مرگ به تبیین بدن مثالی که معلول افکار و اعمال انسان است پرداخته و تناسخ ملکوتی به معنای تحول باطن و تصور ظاهر به صورت باطن را معقول و مقبول می دانند، ازاین رو گفتاربرخی طرفداران تناسخ را بر تناسخ ملکوتی حمل می کنند. هدف این نوشتار که با روش تحلیلی- توصیفی و از نوع کتابخانه ای به کند و کاو مسأله می پردازد آن است که رابطه بدن با نفس را پس از مرگ تحت عنوان تناسخ ملکوتی از منظر مکتب ابن عربی و شارحان وی تبیین کند.
مثال و خیال؛ جایگاه عوالم واسط در هستی شناسی و معرفت شناسی عرفانی و هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریة عالم مثال نظریه ای هستی شناختی است که عمدتاً در فلسفه، کلام، و به ویژه عرفان کارایی دارد. عالم خیال نیز عالمی است که انسان در ارتباط با عالم مثال به آن دست می یابد. امروزه کارایی های جدیدی برای این عوالم در فلسفة دین، روان شناسی، فلسفة ذهن، هنر، و ادبیات نیز تعریف شده که اهمیت بسیاری است. نوع نگرش فرهنگ غرب به عوالم ماورا، ازجمله مثال و خیال، دچار آفاتی است که اگر بدان توجه نکنیم، می تواند ما را به رغم برخورداری از تراث عظیم علمی و معنوی در این زمینه، به همان معضلاتی دچار کند که امروزه در غرب به آن مبتلا هستند. تعریفی که آنان از این عوالم و کارکردهایشان ارائه داده اند، به قیمت نادیده گرفتن و زیر سؤال بردن بسیاری از آموزه های دینی، مثل توحید و معاد تمام شده است. از این رو، ما در این نوشتار درصدد بیان جایگاه اصلی این عوالم در عرفان اسلامی، با توجه ویژه به آرای سهروردی، ابن عربی، و ملاصدرا برآمده ایم، همچنین مقالة حاضر به یکی از کارایی های جدید این بحث در دنیای معاصر، یعنی در هنر، اشاراتی می کند، و ثمرة نگرش عرفانی اسلامی به این نظریه را با نگرش غربی مقایسه کرده است
مقایسه حقیقت محمدی در ابن عربی با لوگوس فیلون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در باره منابع الهام ابن عربی بحث های زیادی صورت گرفته است؛یکی از متفکرانی که از او به عنوان منبع الهام ابن عربی یاد می کنند فیلون اسکندرانی است.در این مقاله تلاش بر آن است تا با محوریت لوگوس در فیلون و حقیقت محمدی در ابن عربی به شباهت ها و احیانا تفاوت های آن دو اشاره گردد البته بی آنکه در صدد اثبات تأثیر پذیری ابن عربی در محورهای یاد شده از فیلون باشیم،چه آنکه اثبات و ابطال آن غیرممکن است.هر دو متفکر توصیفات و کارکردهایی از لوگوس و حقیقت محمدی بدست داده اند که در بادی امر شبیه به نظر می رسد.از سه وجهه نظر می توان به لوگوس و حقیقت محمدی نظر افکند:از وجهه نظر وجودشناسی،از منظر شناخت شناسی و در نهایت از دیدگاه کارکردی یا ارزشی.از منظر وجودشناسی ارتباط آن دو با خدا،جهان و انسان ،از منظر شناخت شناسی نقش آن دو در شناخت انسان و وحی بررسی می شود و از دیدگاه ارزشی یا کارکردی به این پرسش پاسخ داده می شود که با فرض لوگوس و حقیقت محمدی،چه مشکلاتی حل می گردد.
حقایق اندماجی از دیدگاه عارفان مکتب ابن عربی
حوزههای تخصصی:
حقایق اندماجی مقام ذات، حیثیات، احوال و صفات آن ذات بسیط اند. ازآنجا که این حقایق، تفصیل نیافته و تعینات ذات نیستند، در ذات مستهلک اند. حقایق اندماجی، کثرتی بالفعل را در ذات ایجاد نمی کنند و در غیب ذات، مخفی اند؛ یعنی ظهور ندارند. این حقایق، از جهت واحد بر ذات صادق اند، یعنی حیثیات جهت واحد ذات هستند. عارفان مکتب ابن عربی، از واژگانی مانند استهلاک، اندماج، استجنان، اجمال، کمون و قوه، برای اشاره به این حقایق استفاده کرده اند. آنان تبیین هایی دربارة چگونگی حضور این حقایق در متن ذاتی که بدان موجودند، ارائه داده و از مثال هایی نیز برای دریافت بهتر آنها استفاده کرده اند. از نظرگاه عرفانی، این حقایق را باید دارای نحوه ای ویژه از موجودیت مجازی یا بالعرض دانست.
این نوشتار، از حقایق اندماجی با تأکید بر مقام ذات بحث می کند. کمالات و شئون ذاتی مقام ذات، مهم ترین مصداق حقایق اندماجی در عرفان محیی الدینی هستند. اما اصل بحث عمومیت دارد و دربارة سایر مصادیق این حقایق نیز جریان دارد.
طهارت از منظر عارفان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شریعت اسلام، طهارت به دو بخش ظاهر و باطن تقسیم شده است. در دانش عرفان نیز که طریقت و حقیقت دین را دربرگرفته است، این دو وجه از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ هرچند بر وجه باطنی آن تأکید بیشتری شده است. در نزد عارفان مسلمان، طهارت ظاهری مقدمه ی طهارت باطنی است. طهارت نیز شرط دریافت فیوضات الاهی است که موجب رهایی انسان از وابستگی به کثرات و سبب نزدیکی او به افق وحدت، در عالم درون و برون می شود. از آن جا که خطر جدی ناپاکی، انسان معاصر را تهدید می کند و در نتیجه مانع بهره مندی او از فیوضات الاهی می شود، تبیین راه های عملی بازگشت به پاکی و سلامت انسان و جامعه، در اوج بحران اخلاق و معنویت جهان امروز، از اهمیت خاصی برخوردار است. در این پژوهش سعی شده است تا پاکی و پیراستگی تعریف شود و وجوه ظاهری و باطنی و مراتب آن و همچنین شیوه های دستیابی به آن، از منظر بزرگان معرفت بررسی شود.
ترازوی احد خو: علی(ع) در آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزه ولایت حلقه اتصال دو جریان مهم تشیع و تصوف در عالم اسلام است ، از این رو درونمایه اصلی آثار پیشگامان هردو جریان سیره و سخنان اولیا بوده است. این جستار به تحلیل و نشان دادن سیمای علی(ع) در سه اثر سترگ جلال الدین محمد مولوی (مثنوی ، کلیات شمس و مجالس سبعه) و گزارش افلاکی از مناقب او اختصاص دارد. مولانا (604-672ق) که بی تردید خود از کاملان طریقت است، سلسله طریقت و حتی نَسَبیت مادری خود را به امیرالمؤمنین می رساند. در نگاه مولوی، از ویژگیهای بی قیاس حضرت علی(ع)، اخلاص، زهد، بینش، شهود و مرگ ستایی مورد اقتدای جلال الدین است. افزون بر آنها، رحمت و کرم علی تا بدان حد است که در گزارش احتمالاً برساخته مولوی از داستان عمرو بن عبدود، علی(ع) سرانجام هم حیات جسمانی و هم حیات معنوی به آن یل عرب اعطا می کند و حتی به ابن ملجم نوید شفاعت در روز حشر می دهد. در نظر مولوی، علی تنها محرم اسرار شب معراج پیامبر بوده است. همچنین در باور وی، اگر آن شاه هستی، در پی کسب مقام خلافت بود، نه برآمده از حبّ دنیا و ریا است، بلکه در پی این بود تا نخل خلافت و نیابت پیامبر را به ثمر برساند و آن را جانی دگر بخشد.
اندیشه های عرفانی شیخ آذری اسفراینی در آینه جواهرالاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر اساس کتاب «جواهرالاسرار» به معرّفی اندیشه های عرفانی حمزه بن علی ملک اسفراینی(784 – 866 ه.ق) معروف به شیخ آذری پرداخته شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که انتخاب نفس شناسی به عنوان بهترین راه خداشناسی؛ اعتقاد به رؤیت الهی؛ تبیین مقام جامعیّت انسان و خلیفه اللّهی او؛ تطبیق های متنوّعِ عالَم کبیر با عالَم صغیر و تبیین روابط آن دو؛ حقیقت محمّدیّه؛ انسان کامل؛ نبوّت و ولایت؛ و تبیین مراتب هستی از جمله آرای انعکاس یافته در برخی آثار این عارف شیعی، به ویژه جواهرالاسرار اوست. البتّه شیخ در ارائه مباحث مذکور، از برخی یافته های علم حروف و نقطه و تعالیم مکتب ابن عربی به کرّات استفاده کرده است که بدین ترتیب آذری را می توان به استناد کتاب جواهرالاسرار به نوعی از شارحان مکتب ابن عربی و در مکتب صحو قلمداد کرد.
رهیافت عرفانی به قرآن و مبانی آن با تأکید بر آیات الاحکام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن از امکان راه یابی به باطن قرآن، از مباحث بنیادی حوزه علوم قرآن، تفسیر و به ویژه عرفان است. روایاتی از معصومین (ع) در تأویل و تفسیر باطنی پاره ای از آیات وجود دارد اما آیاتی که بیان تأویلی و تفسیر باطنی درباره آنها از سوی معصوم (ع) رسیده است، اندک است. اینک پرسش این است که با توجه به روایات محدود، آن هم تنها درباره پاره ای آیات، آیا می توان در مواردی که نقل معتبر در کشف مدلول باطنی آیات قرآن وجود ندارد به تفسیر باطنی و تأویل آن پرداخت؟ پژوهش پیش رو کوشیده است، اثبات این امکان (امکان رهیافت عرفانی به قرآن) و چگونگی زبان گسترش پذیر قرآن را تبیین کند. برای رسیدن به این هدف ضمن اشاره به اهمیت این مسئله، به ویژه در روزگار کنونی، و نقشی که عرفان اصیل اسلامی می تواند در مواجهه با جنبش های نوپدید دینی و معنوی ایفا کند، مبانی عقلی و نقلی (قرآن و روایات) این مسئله ارائه شده است.
نور سیاه در عرفان از دیدگاه اسیری لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث پیچیده عرفان، بحث نور خاص نور سیاه است که در مشرب برخی از صوفیان پذیرفته شده است و مطالب فراوانی پیرامون آن بیان کرده اند . هدف از بیان این مساله ، معرفی نور سیاه در سلوک عرفانی بوده ، نکته مهم آن است که این باور چگونه و با چه تعاریفی مورد پذیرش برخی از عرفا خاص اسیری لاهیجی قرار گرفته است ؛ چنان که آن را در معانی: نور ابلیس ، ظلمانی دانستن نور صفات جلالی، کثرات و تعینات ، حجاب دیدن انوار و به ویژه کنایه از نور ذات حق به کار برده اند.این مقاله با فیش برداری از آثار عرفا و به روش توصیفی – اسنادی تحلیل شده است
سنجش تأنیثِ خلاقِ محی الدین عربی با شاعران و نویسندگان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روانش ناسی یونگ اصطلاحات مهمی چون ناخ ود آگاهی ، درونگ رایی، برونگرایی، صور اساطیری ( آرکی تایپی )مطرح می باشد که همه در مباحث جدید نقد ادبی مخصوصا نقد روانشناسانه و نقد اسطوره گرا مطمح نظرند . نگرش و شخصیت بیرونی آن چیزی است که یونگ آنرا پرسونا یا نقاب می نامد ، اما او معتقد بود که همه آدمها نگرش و شخصیت درونی هم دارند که در صحبت دنیای نا خود آگاه است. در این مقاله لایه ای از این نگاره ها که شکل ژرف تر آن به عنوان خلاقیت فعال در سیر و سلوک محیی الدین ابن عربی اندلسی وجود داشته ، در آثار شاعران معاصر چون سهراب، شاملو، بوف کور هدایت و نیز احمد عزیزی به طور ویژه بررسی شده است.
پژوهشی در زندگی و اندیشه های عرفانی ابوالقاسم کُرَّکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالقاسم کُرّکانی (380- 469) یکی از عارفان و مشایخ بزرگ مکتب خراسان است که آگاهی از اقوال و آراء و اندیشه های عرفانی وی، در بررسی تاریخ تحلیلی و جریان شناسی تصوّف، امری ضروری و بایسته است. علیرغم گمنامی و شهرت اندک وی در تصوّف، او در نزد بسیاری از بزرگان و مشایخ کبار صوفیه خدمت کرده و در روزگار خویش صاحب خانقاه و مریدانی بوده که بسیاری از آن ها از جمله ابوعلی فارمدی و ابوبکر نسآج، به مدارج عالی عرفانی دست یافته و واسطه انتقال آموزه های عرفانی وی به بزرگانی چون احمد غزالی و عین القضات بوده اند. متأسّفانه برخی از تذکره نویسانی چون حمدالله مستوفی و دولتشاه سمرقندی به استناد حکایتی در اسرارنامه عطّار، مذکّری را که از نماز گزاردن بر جنازه فردوسی خودداری کرد و اجازه نداد که وی را در گورستان مسلمانان دفن کنند، همین ابوالقاسم کرّکانی دانسته اند و دیگران هم بارها این افسانه را – به تقلید از روی یکدیگر و بدون تحقیق و ژرف نگری در حکایت عطّار- نقل کرده و به عمد یا غیر عمد، کرّکانی را «فقیه متعصّب» و «مذکّر تنگ نظر» معرّفی کرده، به همین بهانه در مقابل میراث و اندیشه های پربار عرفانی وی سکوت کرده اند. این نوشتار بر آن است ضمن ذکر دلایل و شواهدی مبنی بر ردّ چنین نسبت و عملکردی به شیخ کرّکانی، ابتدا کلیّاتی از زندگانی، احوال، آثار، استادان، شاگردان و معاصران وی مطرح و سپس برخی از اقوال و اندیشه های عرفانی او را بیان کند؛ اندیشه هایی همچون: دفاع از ابلیس، توأمان بودن رضا و دعا، اهمیّت فنای فی الله، فضلِ موافقت برادران، دام پندار، مار نفس، اطاعت بدون قید و شرط از پیر، تمایز معلومِ خالق و علمِ مخلوق، توکّل و یاد مرگ.
بررسی تطبیقی دیالکتیک ایمان و فهم در هرمنوتیک مولانا وآگوستین بر اساس آموزه «ایمان می آورم تا بفهمم »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آدمی به عنوان موجودی فهیم، مدام با موضوع فهم سر و کار دارد و هر کُنش و واکنشش همراه با فهم است. این هماره گی و اهمیّتِ فهم، باعث شده که اندیشمندان، از دیر باز در پی شناختِ ساختار و راه های نیل به فهمِ درست باشند. آگوستین به عنوان یک قدّیسِ اثرگذار مسیحی در طلیعه قرون وسطی و مولانا به عنوان عارف و اندیشمندِ مسلمانِ اواخرِ این دوران، چنین اند. یکی از قواعدِ هرمنوتیکِ ایشان اعتقاد به تأثیرِ عواملِ وجودی در فهم است؛ این دو اندیشمندِ زمانه اتحادِ عاقل و معقول، ظروف مرتبطه حیطه فهم را جدای از حیطه های عاطفی و ارادی نمی دانند. پرچمِ این اندیشه مشترک، مزیّن است به آموزه آگوستینیِ «ایمان می آورم تا بفهمم» که با «ایمآن همان تمییز و ادراک استِ» مولانا، همنوایی دارد. در تأیید این آموزه، نخست به بنیان های مشترکِ فلسفیِ آن می پردازیم، سپس به دیدگاه مولانا مبنی بر لزوم هم سنخی شناسنده با موضوع فهم. نهایتاً برآنیم که تفاوتِ فهم یا بدفهمیِ گهگاه این آموزه، محصولِ عواملی چون اختلافِ منظر و ندیدنِ مراتبِ ایمان و فهم در دو شکلِ درون دینی و برون دینی آن است. بنابراین ضمن معرّفیِ سه مرتبه ایمان و دو ساحتِ فهم، با دیالکتیکی دانستنِ رابطه آن دو، به تبیین و رفعِ این بدفهمی ها می پردازیم.
مسئلة عرفان حافظ
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم و دامنه دارِ عرصة حافظ پژوهی در دوران معاصر، مسئلة عرفان حافظ است. عده ای از روشن فکران با استناد به برخی واژه های به کار رفته در غزلیات خواجه مانند ِمی، شاهد، ساقی و صراحی وی را نه تنها از ساکنان آرمان شهر عرفان به شمار نیاورده اند، بلکه او را شخصی اباحی خو و لذت ران و اهل عیش و نوش می دانند. درمقابل، برخی دیگر هم صدا با قاطبة پیشینیان بر عرفان خواجه پافشاری می کنند، عده ای نیز خواجه را صرفاً شاعر می شناسند و معتقدند که او به هیچ طبقة اجتماعی دیگر تعلق ندارد. ما در این پژوهش برآنیم که با استناد به شواهد تاریخی یا برون متنی ازیک سو و شواهد درون متنی از سوی دیگر و تأکید بر غلبة رمزگرایی یا سمبلیسم به عنوان ویژگی بارز ادبیات عرفانی بر شعر حافظ، نظریة عرفان حافظ را بر کشیده و تقویت نماییم.
نقد و بررسی معنای رجوع به پروردگار از دیدگاه عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارنده در این گفتار، تفسیر عرفانی از آیة ""انالله و انا الیه راجعون"" را نقد و بررسی کرده است. پس از تقریر بیان عرفا در این مورد، در مورد سه معنی حرف لام در ""لله""، سخن گفته و با نفی سنخیت و عینیت میان خالق و مخلوق، به این نتیجه می رسد که رجوع بندگان به خداوند متعال، به معنای بازگشت انسان به محضر عدل الهی در قیامت است.
«انسان کامل»؛ مبنای انسان شناختی عرفانی در کثرت گرایی دینی
حوزههای تخصصی:
حقانیت یا عدم حقانیت ادیان، از مباحث چالش برانگیز عصر جدید است که صفحات پرشماری از اندیشه های دین شناسان را به خود اختصاص داده است. در این زمینه، سه دیدگاه عمده مشاهده می شود: انحصارگرایی، شمول گرایی و کثرت گرایی دینی. کثرت گرایان، به طور گسترده در اثبات این دیدگاه خود به گفته هایی از عارفان استناد می کنند و بر این باورند که عارفان نیز از قائلان به این اندیشه اند.
از سوی دیگر، اندیشة عارفان در این زمینه، برگرفته از مبانی خاصی است که بدون پرداختن به آنها، بحث به درستی سامان نمی یابد. این تحقیق با پرداختن به مبنای انسان شناختی عرفانی و بحث انسان کامل، درصدد است تا جایگاه هستی شناختی و معرفت شناختی منحصر به فردی را که عارفان برای حضرت ختمی صل الله علیه و آله قائل هستند، تبیین کرده و در نتیجه، برتری دین اسلام را از نگاه آنان، که آن را تجلی برترین کشف ممکن برای مخلوق می دانند، به اثبات برساند.