مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
فنای فی الله
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان اسلامی در جست وجوی کمال خاص انسانی، به سراغ بعد عقلانی وی رفته، آن را به عقل عملی و نظری تقسیم نموده اند. به اعتقاد ایشان، رهاورد تکامل عقل عملی و تسلط عقل بر قوای حیوانی، تنها آن است که راه را برای استکمال حقیقی انسان باز می کند؛ اما تکامل حقیقی انسان در بعد عقل نظری وی رخ می دهد که پس از طی مراتب عقل هیولانی، بالملکه و بالفعل، در نهایت، به درجه ی عقل مستفاد رسیده، صورت تمامی عالم در وی نقش می بندد.
اما صدرالمتألهین معتقد است که نفس، پس از وصول به مرتبه ی عقل مستفاد، با عقل فعال متحد می شود، سپس تکامل خود را ادامه می دهد تا به «فنای فی الله» دست یابد که همان ادراک عین ربط بودن حقیقت نفس است. وی به مدد مبانی فلسفی خود، به ویژه نظریه ی «فقر وجودی معلول» نشان می دهد که سالک الی الله، در این مرتبه ، با ادراک حقیقت وجودی خویش، علم حضوری به حق تعالی نیز پیدا می کند و چون در این حالت، فقر محض خود و استغنای بی منتهای حق تعالی را به قدر وسعت وجودی خویش ادراک می کند، از آن به «فنای فی الله» یاد می شود.
به گفته ی ملاصدرا، وجود موهوم انسان او را از شهود خداوند متعال بازمی دارد و برای دستیابی به فنای فی الله، باید این حجاب را کنار بزند.
پژوهشی در زندگی و اندیشه های عرفانی ابوالقاسم کُرَّکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالقاسم کُرّکانی (380- 469) یکی از عارفان و مشایخ بزرگ مکتب خراسان است که آگاهی از اقوال و آراء و اندیشه های عرفانی وی، در بررسی تاریخ تحلیلی و جریان شناسی تصوّف، امری ضروری و بایسته است. علیرغم گمنامی و شهرت اندک وی در تصوّف، او در نزد بسیاری از بزرگان و مشایخ کبار صوفیه خدمت کرده و در روزگار خویش صاحب خانقاه و مریدانی بوده که بسیاری از آن ها از جمله ابوعلی فارمدی و ابوبکر نسآج، به مدارج عالی عرفانی دست یافته و واسطه انتقال آموزه های عرفانی وی به بزرگانی چون احمد غزالی و عین القضات بوده اند. متأسّفانه برخی از تذکره نویسانی چون حمدالله مستوفی و دولتشاه سمرقندی به استناد حکایتی در اسرارنامه عطّار، مذکّری را که از نماز گزاردن بر جنازه فردوسی خودداری کرد و اجازه نداد که وی را در گورستان مسلمانان دفن کنند، همین ابوالقاسم کرّکانی دانسته اند و دیگران هم بارها این افسانه را – به تقلید از روی یکدیگر و بدون تحقیق و ژرف نگری در حکایت عطّار- نقل کرده و به عمد یا غیر عمد، کرّکانی را «فقیه متعصّب» و «مذکّر تنگ نظر» معرّفی کرده، به همین بهانه در مقابل میراث و اندیشه های پربار عرفانی وی سکوت کرده اند. این نوشتار بر آن است ضمن ذکر دلایل و شواهدی مبنی بر ردّ چنین نسبت و عملکردی به شیخ کرّکانی، ابتدا کلیّاتی از زندگانی، احوال، آثار، استادان، شاگردان و معاصران وی مطرح و سپس برخی از اقوال و اندیشه های عرفانی او را بیان کند؛ اندیشه هایی همچون: دفاع از ابلیس، توأمان بودن رضا و دعا، اهمیّت فنای فی الله، فضلِ موافقت برادران، دام پندار، مار نفس، اطاعت بدون قید و شرط از پیر، تمایز معلومِ خالق و علمِ مخلوق، توکّل و یاد مرگ.
رویکرد عرفانی به اخلاق در مقایسه با رویکرد روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ابتدای اسلام دو رویکرد مشخص حدیثی و عرفانی به اخلاق وجود داشته است. مسئله مورد توجه این مقاله، مختصات رویکرد اهل عرفان به اخلاق و تفاوت آن با مختصات رویکرد محدثان به اخلاق است. تفاوت های این دو رویکرد عبارتند از: ۱. هدف از اخلاقیات در رویکرد اول لذت های مادی بهشت است اما در رویکرد دوم هدف معرفت حق و تجلیات صفات اوست. ۲. رعایت اخلاق در عرفان عملی برای تحقق سالک به اخلاق الله مطرح می شود. ۳. در رویکرد اول اخلاقیات صفاتی تلقی می شود که در تصحیح روابط اجتماعی اثر مثبت دارد، اما در رویکرد دوم اهمیت اخلاق به خاطر تأثیر آن در رسیدن به معرفت الهی است. ۴. اخلاق حسنه از دید اخلاق روایی کرامت های نفسانی هستند. اما از دید اهل عرفان، اخلاق حسنه اخلاق الهی و ظهور صفات خداوند در فرد می باشند. ۵. در رویکرد اول خودبینی مطلقا نفی نمی شود ولی در عرفان عملی افنای نفس مطرح می گردد. ۶. در اخلاق حدیثی همیشه با عقل سر و کار هست ولی در عرفان عملی عشق الهی و جذبه کارگشا محسوب می شود. ۷. اعتدال مورد نظر در عرفان عملی به خلاف علم اخلاق اعتدال قوا نیست بلکه اعتدال در ظهور صفات الهی است. در برخی موارد نیز اعتدال تعریف نمی شود.
عرفان مدرن؛ چالشی نو در برابر عرفان اسلامی (بازخوانی عرفان مدرن و نقد سویه انسان شناختی آن)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۹۰)
51 - 78
حوزه های تخصصی:
عرفان مدرن مواجهه با امر متعالی در قالب دین داری تجربت اندیشانه است که براساس اندیشه و اشعار سهراب سپهری شکل گرفته است. عرفان مدرن مقومات و مؤلفه های وجودشناختی، انسان شناختی، اخلاقی فقهی و سیاسی و اجتماعی خاصی دارد که در سویه انسان شناختی آن، تقابل «خودی» و«غیرخودی» یا «دیگری» و مسئله فنای فی الله و اراده سالک با قرائت خاصی مطرح است و با عرفان سنتی از جمله عرفان اسلامی، تفاوت ها و تهافت هایی دارد. نوشتار پیش روی درصدد پاسخ به پرسش فنای در خدا در مؤلفه انسان شناختی عرفان مدرن است و اینکه دارای چه معنا و مبنایی است؟ و چه نقدهایی برآن وارد است؟ در این مقاله، با تکیه بر هویت و ماهیت فنای فی الله و بقای بالله در عرفان اسلامی، به نقادی، سنجش و ارزیابی قرائت طراح عرفان مدرن (جناب دکتر سروش دباغ)، پرداخته ایم که برونداد آن به قرار زیر است: فنا در عرفان اسلامی به معنای نیست شدن نیست، بلکه فنای شهودی و رهایی از قیود عدمی و حدود، تعلقات و تعینات وجودی و هجرت از کثرت به وحدت است که عین بقا، به معنای بقاء بالله است. فنای عرفانی در عرفان اسلامی، تزاید و تصعید، توسعه و تکامل وجودی یا استعلاست و اراده سالک در مقام استغراق در اراده حق تعالی اشتداد می یابد تا توحید و ولایت الهیه حادث و حاصل شود.
بررسی تطبیقی فنای فی الله در عرفان اسلامی و مکشه در مکتب ادویته ودانته با تأکید بر آرای ابن عربی و شَنکَره(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی، «فنای فی الله» مقصد نهایی است و در مکتب ادویته ودانته «مُکشه». با توجه به شباهت های میان عرفان اسلامی و مکتب مذکور، مقایسه این دو آموزه می تواند به درک عمیق تر «فنای فی الله» کمک کند. پرسش این است: چه وجوه اشتراک و تفاوتی میان مقام «فنای فی الله» در عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مقام «مُکشه» در مکتب ادویته ودانته با تأکید بر آرای شَنکَره می توان یافت؟ برای پاسخ، در مرحله جمع آوری اطلاعات، روش توصیفی، و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، روش تحلیلی مقایسه ای به کار رفته است. بر اساس یافته های تحقیق، وحدت گرایی، معرفت محوری، و نقش ابزاری عمل، وجوه شباهت این دو آموزه است و تفاوت های آن دو عبارت است از: وجودی معرفتی بودن فنا به رغم شهودی بودن مُکشه؛ مبدأ بودن حرکت حبی برای فنا به رغم مبدأ بودن سَمساره برای مُکشه؛ نقش انسان کامل در فنا به رغم عدم توجه به انسان کامل در مُکشه؛ تأکید بر وجه خاص در آموزه فنا به رغم عدم توجه به آن در مُکشه؛ توجه به مرحله بقای بعد الفنا در آموزه فنا و عدم توجه به آن در مُکشه.
از فنا تا وحدت در اندیشه مولانا و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هفتم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲۷
7 - 29
حوزه های تخصصی:
ابن فارض از بزرگ ترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است؛ از طرفی مولانا خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است. این دو عارف بزرگ در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. مولانا و ابن فارض بر این باورند که فنا در نهایت به وحدت می انجامد و وحدت را در فناء فی الله می جویند. آن دو معتقدند برای رسیدن به وحدت، سالک در ابتدا از هستی ظاه ری خود جدا می شود، سپس در معش وق چنان غرق می شود که خودی از او باقی نمی ماند، با گذشتن از این مرحله عارف در وحدتی عاشقانه محبوب ازلی خود را در می یابد. اهمیت این موضوع و شباهت هایی که میان اندیشه های ابن فارض و مولانا در این زمینه وجود دارد طلب می کند تا مفهوم فناء فی الله و بقاء بالله در آثار این دو عارف بررسی و مطابقت داده شود.
اندیشه وحدت وجود در شعر عبدالغنی نابلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود یکی از مفاهیم کلیدی در عرفان و تصوف اسلامی است و همواره بخشی از نظرات و آراء عرفا را به خود اختصاص داده است. عقیده وحدت وجود قائل به آن است که وجود حقیقی تنها از آن خداوند است و سایر کائنات و موجودات جلوه ای از وجود باری تعالی هستند. این رویکرد عرفانی در ادبیات عربی بازتاب گسترده ای یافته و شاعران عارف مسلک آن را به گونه های مختلف در شعر خود بیان داشته اند. از جمله از این شاعران عبدالغنی نابلسی عارف، شاعر و نویسنده دوره عثمانی است که موضوع وحدت وجود در شعر او جایگاه ویژه ای داردو بن مایه اصلی سروده های او در دیوان موسوم به «دیوان الحقائق و مجموع الرقائق» را تشکیل می دهد. پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا، به بررسی جنبه های مختلف مضمون وحدت وجود در شعر عبدالغنی نابلسی پرداخته است. برآیند پژوهش نشان می دهد که وحدت وجود در شعر نابلسی دارای سه لایه اصلی است؛ تجلی ذات خداوندی در مظاهر هستی، یگانگی روح انسان با روح خداوندی و به تعبیری دیگر فنای فی الله، و لایه سوم شامل استدلال ها و تمثیل هایی است که شاعر در دفاع از این عقیده بیان نموده است.
بررسی و تبیین اهداف و اصول تربیت اخلاقی بر مبنای نظریات اخلاقی علّامه طباطبایی
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف شناسایی، معرفی و طبقه بندی اهداف و اصول تربیت اخلاقی، بر مبنای نظریات اخلاقی علامه طباطبایی، تدوین شده است. سوالات اساسی این پژوهش عبارتند از: 1- چه موضوعاتی را می توان به عنوان هدف غایی و اهداف کلی تربیت اخلاقی بر مبنای نظریات اخلاقی علامه طباطبایی معرفی کرد؟ و 2- اصول حاکم بر تربیت اخلاقی، بر مبنای نظریات اخلاقی علامه طباطبایی چه هستند؟ دراین پژوهش، از روش تحقیق تحلیلی- استنتاجی استفاده شده است. چنان که در مقام تبیین از روش تحلیلی و در مقام نتیجه گیری و کشف دلالت های تربیتی، از روش استنتاجی استفاده گردیده. در این پژوهش مشخص شد که هدف غایی تربیت اخلاقی عالی ترین مرتبه تقرب به پروردگار، یعنی فنای فی الله است. این غایت تربیتی را می توان در سه بعد شناختی، عاطفی و عملی بدین گونه تقسیم کرد که در بعد شناختی، معرفت به پروردگار و طی مراتب توحید و در بعد عاطفی، محبت پروردگار و اولیای او و در بعد عملی، اطاعت از پروردگار و اولیای او را شامل می شود. همچنین مشخص شد که بر اساس نظریات اخلاقی علامه می توان هفت اصل تربیتی را معرفی کرد که لازم است بر سیر تربیت اخلاقی که به منظور دست یابی به اهداف مذکور صورت می پذیرد حاکم باشند. چنانکه این اصول عبارتنداز: 1- اصل مساوات، 2- اصل واقع بینی، 3- اصل تعادل میان ماده و معنا، 4- اصل اجتماعی بودن تربیت اخلاقی، 5- اصل اولویت نفس فرد در تربیت اخلاقی، 6- اصل تخفیف و تسهیل تکلیف، 7- اصل اولویت تعلیم.