مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
وحدت شهود
حوزه های تخصصی:
توحید، رکن اساسی اسلام، در طول قرن های اولیه اسلامی از معنای نخستین خود بیرون آمد و از نظر معنایی به تدریج دچار تحولاتی شد. مبنای عمده ی این تحولات، قدرت اندیشه و تأمل و دقت متفکران مسلمان به خصوص عارفان، در آیات و احادیث است. عارفان مسلمان، با توجه و امعان نظر بیشتر به آیات الهی، به جنبه های دیگری از معنای توحید پی بردند که باعث برداشت های جدیدی شد. در نهایت، در تعالیم جنید بغدادی، چهار مرتبه از توحید دیده می شود که دو مرتبه ی اول آن، بر پایه ی علم و معرفت شکل می گیرد و مورد قبول همه ی مسلمانان است ولی مراتب سوم و چهارم توحید، یعنی فنا و وحدت شهود، خاص عارفان و سالکان طریق الی الله و نتیجه ی عشق و مشاهده است.
خدا از نظر عرفان
حوزه های تخصصی:
«عرفان» علم خداشناسی وتوحید است. دراین مقاله به خداشناسیِ عرفانی پرداخته می شود و با نگاهی به نظریه های «وحدت وجود»و«وحدت شهود»،اصلی ترین عقیده هادراین باره بررسی وبانگاهی انتقادی به تحلیل های مخالفان پاسخ داده شده ونتیجه می گیرد که عارف، یکتاپرستِ واقعی است.ازنظر عارفان خدا«یکی» است(توحید خالص) که«دو» و«غیر» ندارد.(به قولی وجودلابشرط مقسمی است.) نباید درکنار وحدت به کثرت هم اصالت داد،زیرا هر نوع ثنویت وچندگانگی مردود است.خداوند، آن گنجِ مشتاقِ ظهور، هم باطنِ هستی (غیب، وحدت، تجلی بر خویش، فیض اقدس،حضرت اسماء) وهم ظاهرِ هستی (شهود، کثرت،خیال، فیض مقدس، مظاهر اسماء)،هم اول وهم آخر است. پس وجود وهستی واحد ویگانه است و غیر ازحق چیزی موجود نیست. به قولی حق، شخص است وعالَم (ماسوی الله) سایه اوست ودر اسماء متعدد، خویش رابر خویش عیان می سازد.(همه اسماء دلالت برمسمائی واحد دارند.) نوری است که انکشافْ ذاتی اوست. زیبارویی است که تاب مستوری ندارد، بلکه همان سایه ها نیز هم حق اند وهم غیرحق، مخلوقات آینه هایی هستند که جمال واسماء جمیلِ اورا نمایش می دهند وانسان تصویر کاملی از اوست. از ابوسعید خراز پرسیدند که خدارا چگونه شناختی؟گفت: ازراه جمع نقیضان. تمامت هستی هم اوست(هویاتشبیه) وهم «نااو» (هولاهو یاتنزیه) این همان نظریه «وحدت شخصی وجود» وهمان گفته عارفان ایرانی وابن عربی است که درک آ ن نیازبه ذوق عرفانی دارد.
«وحدت وجود از دیدگاه جنید بغدادی»
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود، به عنوان برداشتی نو و کاملاً ابداعی، از قرن هفتم مورد توجه قرار گرفت و به سبب آن که ابن عربی، آن را به همراه اصول و فروعی مدون کرد، با اسم او همراه شد؛ اما با مطالعه در آثار عرفانی قرون اولیه اسلامی مشاهده می شود که در قرن سوم باور به وحدت وجود، جزء لاینفک عرفان اسلامی بوده و مانند اصلی مسلم مورد قبول اکثر عرفا بوده است، به گونه ای که نیاز به بحث درباره اثبات یا رد آن نداشته اند. وحدت وجود که برآمده از اصول دین اسلام مخصوصاً توحید است، همانند دیگر اندیشه ها و علوم اسلامی در دامن فرهنگ اسلامی و با پشتوانه قدرت اندیشه متفکران و عارفان اسلامی رشد کرد و همانند دیگر شاخه های علمی در قرن سوم به بار نشست و در آرای جنید بغدادی به نهایت رشد خود رسید و اگر تا قرن هفتم به طور کامل به آن پرداخته نشده ناشی از ضعف و رکود علمی و فرهنگی است که از این دوره به بعد گریبانگیر بیشتر شاخه های فرهنگ اسلامی می شود، تا اینکه در قرن هفتم ابن عربی باورهای وحدت وجودی موجود در عرفان اسلامی را جمع آوری و تدوین کرد و باعث جلب توجه مسلمین به این شاخه معرفتی شد که بعد از جنید تقریباً نماینده ای قاطع و پشتیبانی عالم نداشت.
وحدت شهود در اندیشه علاء الدوله سمنانی و سرانجام آن
حوزه های تخصصی:
یاد وحدت شهود همواره نام شیخ علاءالدوله سمنانی را به ذهن متبادر می سازد زیرا همو بود که با ارائه نظریه «وحدت شهود»، توحید وجودی ابن عربی را به چالش طلبید، گرچه در آثار خود نامی از وحدت شهود نبرده است.این مقاله برآنست که وحدت شهود را در آثار شیخ سمنانی بررسی کرده، علل مخالفتش با ابن عربی را مورد توجه قرار داده و در نهایت به سرانجام این نظریه در آراء و آثار شاگردان و پیروان اوبپردازد. به نظریات بعضی از پژوهشگران عرصه عرفان پیرامون تمایز یا عدم تمایز وحدت شهود از وحدت وجود نیز اشاره ای می شود.
اسلام و هندوئیزم : تحقیق در مبانی مشترک دو فرهنگ
حوزه های تخصصی:
دو تمدن ایران و هند، سابقه ای دیرپا در تاریخ آسیا دارند. بررسی تطبیقی ریگ ودا و اوستا به وضوح این معنا را نشان می دهد. باورها، آیین ها، اساطیر مشترک و نیز تجلی آنها در هنر و معماریِ ایرانِ پیش از اسلام، خاستگاه مشترک دو تمدن را، به ویژه با توجه به پیشینه مشترک آریایی بودن دو قو،م اثبات می کند.
حضور اسلام در ایران، دامنه گسترش این دین را تا مرزهای هند وسعت بخشید و هندوان از این طریق با اسلام آشنا شدند. خارج از حضور سیاسی و بعضاً، نظامی مسلمانان که در سال 1193 میلادی به فتح دهلی توسط قطب الدین ایبک انجامید، تبادل فرهنگی میان دو تمدن ایرانی ـ اسلامی با تمدن هندی بسیار وسیع و گسترده بوده است. در این میان رویکردهای عرفانی و صوفیانه، به ویژه پس از حضور خواجه معین الدین و میرسیدعلی همدانی، شاگرد علاالدوله سمنانی، یکی از مهم ترین حلقه های اتصال این دو تمدن بوده آن چنان که داراشکوه متأثر از همین ارتباطِ بسیار عمیق، اوپانیشادها را «کتاب مکنون» خواند و تأویل آن را تأویل قرآن شمرد.
این مقاله از نسبت های وسیع فکری میان دو تمدن بزرگ آسیایی، یعنی تمدن اسلامی و هندی، صرفاً به مقوله وحدت وجود خواهد پرداخت؛ امری که تجلی گسترده آن در مواردی سبب گردید فِرَق عرفانی و حکمای مسلمان هندی از گرایش به وحدت وجود اجتناب کنند تا مرز آیینی و اعتقادی خود با هندوئیزمِ مبتنی بر اوپانیشادها (به ویژه، مکتب فلسفی ودانتا) را روشن و مشخص سازند. مبنای مقاله تبیین وجوه مشترکی در اسلام و هندوئیزم است که مسالمت و تفاهم وسیع این دو آیین در هند را رقم زد و حتی به ظهور مشاربی چون «دین الهی» توسط اکبر (963-1014 ق / 1556-1605 م)، سومین پادشاه گورکانی، انجامید، و نیز تأکید بر این معنا که تلاش در جهت ایجاد اختلاف میان هندو و مسلمان به عنوان بخش اعظم هویت آسیایی کاملاً سیاسی، و به ویژه انگلیسی، بوده است.
وحدت وجود مسئلهیی عرفانی یا فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود پر آوازه ترین و در عین حال جنجال برانگیزترین مسئله در عرفان نظری است، بطوریکه محور و اساس آن به شمار میرود. همواره این پرسش میان محققان از فلسفه و عرفان مطرح بوده است که این مسئله از مسائل کدام دانش است؛ عرفان یا فلسفه؟ یا هر دو. برخی براین باورند که نظریّة «وحدت وجود» صرفاً مسئلهیی شهودی و کشفی است که جز برای شخصی عارف که آنرا احساس میکند و با ذوق صوفیانه آنرا مییابد معنا و مفهوم دیگری ندارد و عقل و خِرد آدمی از ادراک آن ناتوان است. گاهی از آن بعنوان: «طَورٌوَرَاءَ طَور عقل» یاد میکنند این اصطلاح کنایه از آنستکه ادراک و فهم آن از قدرت و توان عقل آدمی خارج است. گروهی دیگر میگویند اگر این مسئله، تنها مسئلهیی ذوقی و وجدانی است پس چرا مدافعان آن تلاش زیادی کرده اند تا آنرا از طریق براهین فلسفی و قیاسات منطقی اثبات کنند و در تبیین و تفسیر آن اصطلاحات اهل نظر (فلاسفه، متکلمان و منطقیان) را به عاریت گرفته اند؟ و از سوی دیگر اگر نظریّة «وحدت وجود» صرفاً مسئلهیی شهودی و کشفی باشد، در آنصورت تفاوت عارف «وحدت شهودی» با عارف «وحدت وجودی» چیست؟ چه تفاوتی میان عرفای پیش از ظهور «ابن عربی» و عرفای پس از او خواهد بود؟ در این مقاله نظرات مخالفان و موافقان مطرح گردیده و پاسخ برخی از شبهات پیرامون مسئله داده شده است و نظر مختار (عرفانی ـ فلسفی بودن مسئله) تبیین گردیده است.
بنیانگذار وحدت وجود، حلاج یا ابن عربی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث عرفانی است که همواره محل بحث و تأمل اندیشمندان به ویژه پس از ظهور ابن عربی بوده است. در مرتبه ای نازل تر از وحدت وجود، مرتبه ای با عنوان وحدت شهود مطرح گشته که در آن، عارف در اثر عشق و جذبه الهی جز حق نمی بیند؛ مقامی که با تأمل در آن می توان آن را با مقام «جمع» در کلام عرفا برابر نهاد. این مقاله به این پرسش مهم پاسخ می دهد که در صورتی که برای وحدت وجود و وحدت شهود در جهان بینی عرفانی عارف بزرگ قرن سوم هجری، حسین ابن منصور حلاج جایگاهی وجود داشته باشد، چه اصول و روش هایی برای اثبات آن ها(به ویژه اثبات وحدت وجود و مقام جمع الجمع) در اقوال یا افعال او وجود دارد؟ هرچند گاه با اختلاط اندیشه و کلام حلاج با حلول و اتحاد، و گاهی نیز با طرح این مسئله که پیش از ابن عربی هیچ نشانی از اندیشه و ادراک «وحدت وجود» در میان عرفا نمی توان دید، به نفی و انکار آن در مورد حلاج پرداخته اند، اما با توجه به اصالت اقوال و حالات این عارف ربانی، که خود با نام عین الجمع در مورد برخی از این حالات خویش یاد می کند، از یک طرف و ارتباط میان اصل وحدت وجود با اساس جهان بینی و تفکرات وی از طرف دیگر، باید گفت حلاج علاوه بر درک وحدت شهود به حقیقت وحدت وجود نیز دست یافته است؛ تا جایی که می توان أنا الحق او را صریح ترین تجلی اندیشه وحدت وجود وی برشمرد.
بررسی اجمالی اندیشـه های مشترک مولانا و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان اسلامی، مکتبی فکری و فلسفی است که سالک را از راه شناخت حق و حقیقت بر مبنای کشف و شهود عارفان به سرمنزل مقصود می رساند. عرفا، مفاهیم قرآن و احادیث را به باطن انسان و جهان درون تطبیق داده و در نهایت، اندیشه ای ناب عرضه کرده اند؛ این ویژگی به عیان در آثار مولانا و ابن فارض مشهود است. سلوک عملی و معاملات عرفانی و تجربیات سلوک صوفیان تا قرن هفتم، پشتوانه گرانبهای تصوف و عرفان است، اما در قرن هفتم با ظهور محیی الدین و شاگردان او، تحولی شگرف در عرفان و تصوف به وجود آمد، و به موازات این تحول عرفانی در قالب فلسفی، در همین عهد دو شخصیت سترگ، یعنی مولانا و ابن فارض خوش درخشیدند. مولانا بنا بر سیره پیران طریقت به معاملات عرفانی پرداخت، و با وسعت نظر، مثنوی خویش را دکان وحدت نامید، و از ذکر مباحثی چون وحدت وجود و وحدت شهود دریغ نکرد. با این تفاوت که وحدت وجود مولانا با وحدت وجود امثال محیی الدین تفاوت هایی داشت. ابن فارض در شور و مستی و عشق و جمال و جلال چونان محیی الدین و مولانا بود و کلام او بیشتر صبغه وحدت وجودی داشت؛ اگرچه گاهی به مذاق وحدت شهودیان هم سخن می گفت. در این مقاله با تبیین اشتراکات مولانا و ابن فارض، پیرامون مباحثی چون جمال و جلال، عشق و سماع، عقل، تعدّد ادیان، زیباپرستی عرفانی سخن به میان آمده است.
اندیشه ی توحیدیِ سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توحید به ویژه مرتب? عالیِ آن (توحیدِ وجودی) همواره از مباحثِ اصلی و دشوار در میان عارفان مسلمان بوده است. اهمیّتِ سنایی در این مبحث، از آنجاست که وی در زمره ی عارفانی است که در شعر فارسی با توسّل به آیات و احادیث، توانست این اندیشه ی اتهام برانگیز صوفیّه را از شائبه ی کفر و الحاد، پاک و مبرّا سازد. آموزه ی سنایی، این پرسش را پیش می آورد که کدام مدلِ اندیش? دینی و توحیدی با انگاره ی وحدتِ وجود مناسب و سازگار است که بدونِ آن، امکانِ معرفت حق تعالی و عبادتِ درستِ وی میسّر نیست؟ در این پژوهش، برای یافتن پاسخ، در آغاز از توحید و اقسام آن سخن می گوییم و پس از آن، اندیشه ی توحیدی سنایی را مورد بررسی قرار می دهیم. سپس با بحث در باب های خلقِ افعال و وحدتِ شهودی، نوآوری های سنایی را در این باب ها یادآوری می کنیم به گونه ای که وجوه تمایز دیدگاهِ وی با دیدگاه های دیگر عارفان روشن شده است.
شیوه ی تعامل قوه نظری و عملی در بینش توحیدی جنید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنید بغدادی عارف بزرگ و نظریه پرداز سنت اول عرفانی، یکی از پیشگامان بحث توحید است که سخنان ارزشمندی در باب معرفت و توحید دارد. وی با توجه به سطوح مختلف مخاطبان، مراتبی را برای توحید برمی شمرد. سخنان وی در باب این موضوع، نمایانگر آن است که سیر و سلوک عملی و بینش خاص عرفانی در کنار هم در پیشبرد عارف برای رسیدن به مرتبه ی توحید ایفای نقش می کند. جنید در بیان مراتب معرفت و توحید تعامل سازگاری میان قوه ی عملی و نظری برقرار می کند و عرفان او چنانچه در باب عرفان پیش از سده ی هفتم ذکر شده، عمل صرف نیست. در این پژوهش کوشیده ایم که به بررسی مبحث توحید از نگرگاه جنید با استفاده از الگویی جدید و کارآمد (شیوه ی تعامل قوه نظری و عملی) بپردازیم. رسیدن به مرتبه ی توحید از جهتی روی در قوه ی عملی دارد و با گذشتن از مراتب سیر و سلوک برای عارف حاصل می شود و از طرف دیگر، ارتباط ناگسستنی با بینش ویژه ی عرفانی و به تعبیر دیگر، قوه ی نظری دارد. بدین سان، برای شناخت بهتر توحید توجه به نحوه ی تعامل قوه ی نظری و عملی ضروری است.
توحید شهودی از منظر امام خمینی(س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین رکن وصول به وحدت از منظر عرفا شهود عرفانی است. به تعبیر ایشان فاصله میان انسان و پدیده ها در آگاهی شهودی از میان می رود و حقایق به شکل حضوری بر عارف هویدا می گردد. در حالی که نزد فلاسفه نیل به وحدت از رهگذر وجود محقق می گردد و نزد عارف این مهم از طریق شهود حاصل می شود. تبیین اصل شهود وحدانی نشانگر جایگاه توحید در دایره صعود و نزول است. در قوس نزول، وجود و کثرات به ظهور می رسند. خالق به خلق تبدیل می شود و مراتب شکل می گیرند. در این مرتبه سالک ظهورات را به نظاره می نشیند و کثرت را موجود می یابد. مشاهده او در این مرتبه بصری است. حال آنکه در قوس صعود سالک بصر را رها کرده و با بصیرت حقایق را شهود می کند. توحید در قوس صعود رقم می خورد. جایی که در آن کثرات رنگ می بازند و سالک پلکان تنزیه را با قدم سلب می پیماید. شاید به تعبیری بتوان گفت نهایت توحید همان نهایت تنزیه و سلب است. به تعبیر امام نیز سالک در اوج تنزیه به عالی ترین مرتبه توحید که همانا «تسبیح» است واصل می گردد. و این نشان از آن دارد که «وجود» در قوس نزول متحقق می گردد حال آنکه در قوس صعود تحقق از آنِ «شهود» است. وجود، متضمن ایجاب، تشبیه و کثرت است اما شهود، متضمن سلب، تنزیه و وحدت است. فیلسوف به اثبات وجود نزولی و عارف به اثبات شهود صعودی می پردازند.
تجلی وحدت در مثنوی مولانا و تائیه ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است و مولانا نیز خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است و زیباترین و مهمترین مضامین عرفانی در اشعار این دو یافت می شود. جهان بینی و نگرش این دو عارفِ بزرگ، با یکدیگر شباهت های قابل توجهی دارد و در بسیاری از موضوعات عرفانی مشابهت و مطابقت تام دارد. زیربنا و شالوده اعتقادشان بر وحدت حق و ادراک آن است و هر دو را باید قائل به وحدت شهود دانست. وحدت حق از مهمترین مباحثی است که در عرفان از دیر باز مطرح بوده است؛ این اندیشه سترگ در اشعار مولانا و ابن فارض نمود خاصی دارد و این دو با شهودی عاشقانه به وحدت حق دست یافته اند و با زبان رمز وتمثیل آن را بیان کرده اند. این دو عارف بزرگ، اگرچه هر ک دام شیوه خاص ی در سلوک داشته اند ولی به یک نتیجه واح د رسیده اند و آن رسیدن به وحدت از طریق عشق و شهود و فنا و... است. در این جستار تلاش می شود تا مقوله وحدت و چگونگی نایل شدن به آن، در اندیشه و آثار منظوم این دو عارف شاعر بررسی و با هم مقایسه شود.
تحلیل اشعار نسیمی شروانی در مقایسه با اشعار عطار نیشابوری در باب توحید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله توحید و بحث وحدت از مهم ترین مباحث ادبیات عرفانی فارسی است. در گذشته عرفان اسلامی، عارفان شاعر، از وحدت به زبان نظم سخن می گفتند. نسیمی شروانی از خلفای فضل الله حروفی از شاعران آذری زبانی است که به فارسی و عربی نیز شعر می سروده است. اشعار فراوانی در مبحث توحید عرفانی و شهود وحدت در کثرت از او در دست است که برخی در ظاهر مشعر به انسان خدایی است. در افق وحدت است که سالک همه جا حتی در وجود خود، خدا را می بیند. شهود وحدت در مسیر عرفان عملی، در عرفان نظری وحدت وجود را نتیجه می دهد. مشکل بودن تعبیر از شهودهای عرفانی ، عارفان را بر آن داشت تا از زبان نظم برای بیان مشاهدات خود استفاده کنند. گزارش عطار از شهود وحدت و تحلیل آنان از وحدت وجود در مقایسه با اشعار عمادالدین نسیمی شروانی نشان می دهد همان حقایقی را که آنان در باب وحدت در قالب های شعری بیان نموده اند ، نسیمی نیز در قالب غزل و ترجیع بند و غیره به شیوائی تمام بیان کرده است. برخی از اشعار نسیمی که در ظاهر به انسان خدایی اشعار دارد را می توان شطحیاتی دانست که در اثنای سلوک از سالک سرمی زند و گویای حال سکر و مقام فنای وی می باشد.
نمود وحدت وجود و وحدت شهود در لمعات فخرالدین عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود و وحدت شهود از مفاهیم معروف در عرفان اند که بحث های گوناگونی دربارة آنها صورت گرفته است و دانشمندان و عارفان مختلف، نظرات و تعاریف گوناگونی در رابطه با آنها ارائه کرده اند. برخی وحدت وجود را مقامی عرفانی دانسته اند که از مقام وحدت شهود برتری دارد و برخی دیگر به اصالت وحدت شهود رأی داده اند و عارفانی نیز در آثارشان این دو را یک مفهوم با تعاریفی متفاوت دانسته اند. از آنجا که فیلسوفان و عارفان مختلف، این دو مفهوم عرفانی یا فلسفی را به گونه های مختلفی تعریف کرده -اند، لازم است که تعاریف عارفان در این زمینه در کتاب هایشان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. لمعات فخرالدین عراقی که به نوعی آینة تمام نمای عرفان وحدت وجودی ابن عربی است و همچنین از مبانی عرفان عملی عارفان پیشین بهره گرفته است، می تواند به عنوان یکی از کتاب های مهم در تعریف این دو مفهوم در نظر گرفته شود. در این پژوهش، ابتدا به تعاریف مربوط به این دو مفهوم پرداخته شده و سپس نوع بیان فخرالدین عراقی دربارة این دو مفهوم در کتاب لمعات، مورد بررسی و تدقیق قرار گرفته است. سخنان عراقی در این کتاب به گونه ای است که می توان گفت، او این دو مفهوم را از یک جنس می داند و تفاوتی بین آنها قائل نیست و یا آنکه معتقد است که یکی مقدمة به وجود آمدن دیگری است.
نقد و بررسی دیدگاه های ابن عربی از منظر شیخ احمد سِرهندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور افکار ساختارشکنانة محیی الدین ابن عربی، بستری مناسب برای گفتمان معرفت شناسانه در فضای تصوف اسلا می فراهم کرد و دریچة تازه ای از تحقیق را بر اهل معرفت و معنا، به خصوص نهان گرایان مسلمان گشود. نشر عقاید بی باکانة او در جهان اسلام، طیف متنوع و گستردة مخالفان و پیروان را بر آن داشت که به نقد، نکوهش یا ستایش او بپردازند. منتقدان شیخ اکبر بیشتر از طایفة فقها و علمای ظاهر بودند تا از سالکان و صوفیان معنانگر؛ اما در کسوت اهل تصوّف نیز کسانی همچون علاءالدوله سمنانی، در برخی عقاید او به دقت تأمل و آنها را نقد کردند. ابن عربی هیچ گاه در بین متصوّفه، منتقدی بزرگ تر و برجسته تر از شیخ احمد سرهندی نداشت. شیخ سرهندی با تدوین و تبیین نظریة وحدت شهود در برابر وحدت وجود ابن عربی، شالوده های نظریه وحدت شهود را پی ریزی و استوار کرد. محققان ایرانی نیز بیشتر او را با همین نظریه می شناسند؛ اما در واقع اختلاف او با شیخ اکبر تنها به این موضوع محدود نیست و در موضوع های مهم دیگر عرفانی و شناخت اسلا می نظیر ولایت و نبوّت، رؤیت حق تعالی، اسما و صفات خداوند، ایجاب در افعال حق تعالی، خلود عذاب در حق کافران و دیگر مباحث، شیخ اکبر را به چالش می کشد. این مقاله می کوشد تا به اختصار تفاوت دیدگاه های این دو عارف بانفوذ و صاحب تأثیر را بررسی کند.
ابن عربی در نگاه شرق شناسان
حوزه های تخصصی:
کنکاش و تفحص در آراء و اندیشه های عارفان و اهل معرفت از مطالعات راهبردی برای محققان عرفان و تصوف به ویژه شرق شناسان به شمار می رود. شیخ اکبر محی الدین معروف به ابن عربی (متوفی 638 ه ) در زمره همان عارفان و دارای شخصیتی استثنایی در جهان اسلام است، با آنکه عارفی از منتهی الیه غرب جهان اسلام است، اما به اندیشه های حکمی و عرفانی شرق بسیار واقف و نزدیک است. اهمیت ابن عربی در آن است که عقاید متصوفه را نظم بخشیده و صورت بندی کرده و آن ها را به شکل صریح بیان کرده است. ابن عربی عالی ترین شارح تصوف و عرفان اسلامی به حساب می آید. اعتقاد اساسی تصوف، مخصوصاً به آن صورت که توسط شیخ اکبر و مکتب او تفسیر شده، وحدت متعالی وجود یا وحده الوجود است، که بسیار مورد مناقشه، مطالعه و تحقیق اندیشمندان داخل و خارج از جهان اسلام قرار گرفته است. در برخی مواقع این مناقشه ها و مطالعات دچار سوءفهم و برداشت های غلط شده است. در این مقاله به بررسی آراء و دیدگاه های شرق شناسان درباره ابن عربی و به طور خاص وحدت وجود از نگاه آن ها پرداخته می شود.
غیاث الدین منصور دشتکی میان دو راهی وحدت شهود و وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
207 - 223
حوزه های تخصصی:
از میان مخالفان نظریه «وحدت وجود»، برخی کاملاً آن را رد کرده و برخی دست به تأویل آن زده اند. غیاث الدین منصور دشتکی از جمله کسانی است که سخنان عرفا را به وحدت شهود تأویل کرده است. به این معنا که سالک به مراتبی می رسد که از ماسوی الله غافل می گردد. اما با وجود این، برخی از سخنان و عباراتش بیانگر وحدت وجودند. با بررسی آثار وی این نتیجه حاصل آمد که نظریه غالب وی وحدت شهود است. اما سردرگمی وی میان وحدت شهود و وحدت وجود معلول عواملی، از جمله: تمایز قائل نشدن میان نظریات مختلف، اثرپذیری از مجادلات و مخالفت های میان خود و جلال الدین دوانی و تلاش برای مقابله با جهله صوفیه و صوفی نماهای زمان خود تشخیص داده شد.
شیخ احمد سرهندی و نقد نظریه وحدت وجود ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود از اصلی ترین تعالیم تصوف و عرفان اسلامی است. از نگاه عارفان مسلمان، موجود حقیقی تنها حق تعالی است و مخلوقات، ظهورات آن موجود حقیقی اند. ابن عربی در سده هفتم هجری تبیین های دقیقی از این نظریه ارائه می کند. شیخ احمد سرهندی با دیدگاه ابن عربی مخالفت کرده است. انتقادات وی، به مسئله عینیت حق با اشیا و برداشت ناشی از آن تحت عنوان «همه اوست» و نیز به معیت و سریان حق در عالم و اتصاف حق به امور مذموم و پست است. در این مقاله پس از اشاره به احوال و آثار سرهندی و وضعیت زمانه وی، انتقاداتش درباره نظریه وحدت وجود را بررسی کرده ایم. در نهایت، برآنیم که سرهندی به واسطه پایبندی به مبانی علم کلام، به عمق معنای تمایز احاطی موجود در کلام ابن عربی مبنی بر تمایز حق از خلق پی نبرده و نظریه خلقت را جایگزین نظریه تجلی کرده و با باور به ضرورت تفکیک میان اعتقادات دین اسلام و مکتب ودانته هندوییسم، قائل به وحدت شهود شده است.
بررسی و نقد نشانه شناختی قرائت وحدت وجودی از شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
349 - 365
حوزه های تخصصی:
سرشت باز و چندصدایی شعر حافظ موجب شده است خوانندگان زیادی از دیرباز تا روزگار معاصر به قرائت شعر او بپردازند. قرائت عرفانی یکی از قرائت های مطرح و دامنه دار از شعر حافظ است که به اقسام گوناگونی بخش پذیر است. از میان قرائت های عرفانی می توان به رساله ای از جلال الدین دوانی در قرن نهم اشاره کرد. او در رساله خود، بیتی از حافظ را بر مبنای پارادایم وحدت وجود قرائت کرده است. این مقاله می کوشد برای نقد و ارزیابی قرائت دوانی، الگوی نشانه شناسی مبتنی بر بافت های سه گانه را به کار گیرد و با رجوع به تاریخ تحول عرفان ایرانی - اسلامی نشان دهد چنین قرائتی از شعر حافظ مقرون به صواب نیست. برای تبیین تحولات تاریخ تصوف، از مفهوم سنت اول و دوم عرفانی استفاده شده و مفاهیم عمده و مشترک این دو سنت، یعنی تجلی، عشق و وحدت شهود / وحدت وجود با یکدیگر مقایسه شده است.
تحلیل کیفیت معنابخشی به پدیدار ها در زبان گفتمان عرفان بر مبنای آرای لاندوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دشواری های مخاطب در مواجهه با متون عرفانی، ناتوانی در درک تجربه زیسته عارف است. کشف چگونگی معنابخشی به جهان پدیدارها در گفتمان عرفانی بدون توجه به زبان و فهم علمی نشانه های زبانی ممکن نیست. اگر چونان هایدگر زبان را خانه وجود بدانیم، حقیقت عرفان نیز در زبان متجلی است، اما به دلایلی چون نقضان زبان عادی در بیان تجارب، موانع فهم مخاطب در درک حقیقت و تجارب عرفانی، دشواری موضوع و غیرعادی بودن تجارب عارف و... زبان عرفان دشواریاب و پیچیده می نماید؛ به ویژه اینکه در گفتمان عرفانی، عارف سوژه به عنوان کنشگر و روایتگر عرفان با ابژه هایی متفاوت روبه روست. در یک سو، جهان حسی پدیدارها و تجربه حسی او قرار دارد و در سوی دیگر با تجربه ذهنی عرفانی او مواجه ایم که بخش بی واسطه و غیرقابل انتقال از تجربه زیسته اوست. جستار حاضر تلاش می کند به کمک آرای پدیدارشناسانه و مبانی زبان شناختی فلسفی لاندوفسکی چگونگی فرایند معنابخشی به جهان پدیدارها را در دو نظام نگرشی وحدت شهودی و وحدت وجودی در گفتمان عرفانی رمزگشایی کند. عارف سوژه با توجه به رویکرد وجود شناسی عرفان نظری از دریچه دو نگرش وجودی و شهودی، ارتباط خود با جهان متن را به تصویر می کشد. او به عنوان سوژه به گونه ای تازه به جهان پدیدارها معنا می بخشد و درنتیجه، فرایند متفاوتی برای زایش و یا دریافت معنا پیش رو خواهد داشت.