مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
ذات حق
حوزه های تخصصی:
الهیات عرفانی در مقابل الهیات عقلی طبیعی و وحیانی تاریخی است. الهیات طبیعی، خداشناسی عقلی، الهیات وحیانی، خداشناسی نقلی و الهیات عرفانی، خداشناسی شهودی است. الهیات عرفانی در اسلام در عین اینکه شهودی است از یکسو از تحلیل عقلی بهره میبرد و از سوی دیگر از چراغ هدایت وحی نور میگیرد. حاصل بهره گیری از عقل، نقل و کشف الهیاتی است که گرچه روش، ساختار، مفاهیم و تبیین ویژه خود را دارد اما در هماهنگی با عقل و شرع است. عارف با سلوک عرفانی برگرفته از شریعت بنوعی معرفت بیواسطه و بصیرت قلبی نسبت به خداوند میرسد که بینیاز از استدلال عقلی بر اثبات وجود خدا میشود. او به معرفت بیواسطهیی از خدا میرسد که نیازی بوساطت هیچ موجودی ندارد. و به چنان مرتبهیی از یقین میرسد که گرد هیچ شک وهمی بر دامنش نمینشیند. چون ذات خدا مطلق و نامتناهی است و نیل به آن برای احدی میسور نیست، عمده مباحث الهیات عرفانی پیرامون اسماء و صفات حق تعالی است. از اینرو محور الهیات عرفانی در اسلام کاوش در اسماء و صفات است و چون عالم چیزی جز تجلی اسماء حق نیست خداشناسی عرفانی در عین حال جهان شناسی نیز هست. کوشش نگارنده در این مقاله ارائه تحلیلی اجمالی از این مکتب الهیاتی است.
داوری در داوری ملاصدرا میان عرفا و حکما در مسئله ذات حق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات رابطه فلسفه با علوم دیگر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص
تبیین هستی شناسانه مرتبه حق از مسائل بنیادین مکاتب فکری دینی ازجمله عرفا و فلاسفه است. با پیدایش عرفان نظری عرفا در مقام تحویل شهود به معرفت حصولی برآمده و با پذیرش و تبیین اعتبارات وجود، ذات حق را، مرتبه لابشرط مقسمی معرفی کرده اند. حکما حق تعالی را وجود بشرط لا می دانند، و این مسئله از نقاط مورد اختلاف حکما و عرفا به شمار می آید. در این میان ملاصدرا و عده ای به تبع او سعی کرده اند با تفسیر وجود لابشرط مقسمی به حقیقت وجود، تأویل لابشرط مقسمی مفهومی به کلی سعی و تحویل تشکیک خاصی به وحدت شخصی، میان اعتقاد حکما و عرفا جمع نموده و تعارض میان دیدگاه عرفا و حکما را رفع کنند. در این مقاله با روش تطبیقی تحلیلی نشان داده ایم که اولاً: حکما نه تنها با عرفا هم عقیده نیستند، بلکه اساساً اعتبار لابشرط مقسمی را مفهومی اعتباری می دانند و آن را به عنوان مرتبه ای واقعی در هستی قبول ندارند و ثانیاً: بر اساس مبانی حکمی دیدگاه عرفا ناشی از خلط حیطه معرفت شناسی با وجود شناسی است.
توحید ناب؛ تحلیل و تبیین مؤلفه ها و مقایسه ی آن با دیدگاه های رقیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ی توحید خداوند در سه مقام مطرح می شود: ۱) وجوب؛ 2) الوهیت؛ 3) وجود حقیقی. در باب توحید در مقام وجود حقیقی ، اعتقادات گوناگونی وجود دارد ، از قبیل اعتقاد عامه ی مردم ، فیلسوفان مشاء ، جهله ی صوفیه و نیز اکابر ایشان ، حکمای فهلویین ، محقّق دوانی و میر داماد ، عرفا و حکمای متألهین. صدرالمتألهین شیرازی به اقتضای مقام و در ابواب مختلف کتاب اسفار ، اقوال متعددی در این باب داشته است. این مقاله به مقایسه ی آرا و اقوال مذکور با یکدیگر می پردازد و در نهایت، توحید ناب و خالص را در میان آن ها که بری و بدور از اِشکال و ایراد است، معرفی می نماید. توحید ناب، توحیدی است که مشوب به هیچ گونه شرکی در مقام وجود حقیقی نباشد و آن جز قول عرفای شامخین و حکمای متألّهین نیست ؛ چنان که نظر نهایی ملاصدرا نیز بر آن است. دیدگاه مذکور مبتنی بر قول به وحدت وجود و موجود در عین کثرت آن دو است و بر پایه ی آن ، وجود و موجودْ منحصر در ذات حق تعالی است و در عین حال، اشراقات و مظاهر گوناگون و حقیقی دارد و از سوی دیگر با این که وجود و موجود دارای اشراقات و مظاهر گوناگون و حقیقی است ، در عین حال، واحد بوده و منحصر در ذات باریتعالی است. روش این پژوهش، توصیفی۔ تحلیلی است.
عقل شهودی و شناخت ذات حق از دیدگاه نصر و شووان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۴
161 - 180
حوزه های تخصصی:
شناخت خدا از اهم مسائل معرفتی انسان و یکی از پرسش های بنیادین حوزه معرفت شناختی است، بدین معنا که شناخت خدا امکان پذیر است یا امکان ناپذیر؟ به بیان دیگر «خدا» متعلق قوای ادراکی «انسان» قرار می گیرد یا نه؟ اگر آری با کدام قوه ادراکی و کدام ساحت وجودی حق قابل ادراک خواهد بود؟ شهود قلبی یا عقل شهودی یا قوه دیگری از قوای ادراکی؟ اگر پاسخ منفی است، مقصود کدام ساحت وجودی حق تعالی است که صید معرفتی انسان نخواهد شد؟ نوشتار حاضر اگرچه عرفانی و مبتنی بر شهود عرفانی نیست، بر مبنای حکمت متعالیه با قرائت دکتر نصر و شوان بر آن است نشان دهد آیا می توان با عقل شهودی به شناخت ذات حق تبارک و تعالی دست یافت؟ مقصود از عقل شهودی این است که بدون وساطت مفاهیم ذهنی به شهود حقایق کلی و فراگیر نایل می شود که به یک اعتبار در قبال عقل مفهومی و به اعتبار دیگر در قبال شهودهای حسی، دون عقلی و یا شهودهای عرفانی، فراعقلی است. شهودهای حسی حاصل مواجهه مستقیم و بی واسطه با اشیای جزئی و مادی است؛ حال آنکه شهودهای عقلی حاصل مواجهه مستقیم با حقایق فراگیر و کلی است و شهودهای فراعقلی که در بیان عارفان مسلمان آمده، شهود «وجه رب» و «اسما و صفات الهی» است. روش نوشتار عقلی- برهانی و رهاورد این است که نصر و شوان باور به عقل شهودی یا بصیرت عقلی دارند که بالاتر از عقل استدلالی بوده و نسبت به آن هم جنبه مبدأ و هم جنبه مقصدبودن دارد؛ زیرا تا بصیرت عقلی نباشد، مواد خام و کافی برای استدلال عقلی نیست تا به معلومات جدیدی دست یابد و معلومات جدید عقل استدلالی باید به مشهودات به کار آید؛ چه اینکه عقل شهودی نوعی درک بی واسطه است و دکتر نصر و شوان بر این عقیده اند ذات حق تنها با عقل شهودی حاصل شدنی است، البته مقام ذات ظهور نایافته و امر نامتناهی برای خداست که از حد و طور ادراک بالاتر است که به الهیات سلبی یا تنزیهی نسبت می دهند و نزدیک ترین وسیله معرفت به ذات خدا شهود عقلی است.
تجانس حق و خلق از منظر فلاسفه و عرفا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
89 - 106
حوزه های تخصصی:
در مسئلۀ نسبت بین حق و خلق عموم فلاسفه به تجانس موجودیت حق و خلق قایل اند؛ یعنی حق و خلق، هر دو را موجود حقیقی می دانند، گرچه درباره معیار موجودیت بین آنها اختلاف هست. مشائیان موجودات را حقایقی بسیط و کاملاً متباین می دانند و اشراقیان موجودات را از سنخ ماهیات قرار می دهند و فیلسوفات حکمت متعالی معتقدند موجودات از سنخ وجود مستقل یا رابط اند و نظر عرفا در این مسئله نفی هر تجانسی بین حق و خلق است. آنها حق را موجود حقیقی و خلق را موجودنما یا شیء مجازی می دانند و از منظر آیات و روایات دینی تجانس بین حق و خلق باطل است. به نظر می رسد دیدگاه عرفا مؤید به براهین عقلی و نقلی است و دیدگاه فلاسفه در هر سه مکتب مشایی، اشراقی و متعالی با اشکالات عقلی فراوانی مواجه است که پذیرش آنها را ناممکن می سازد؛ از ین رو دیدگاه عدم تجانس بین حق و خلق به این صورت که حق موجود حقیقی و بالذات و مخلوقات موجود بالعرض و مجازی است، دیدگاهی است که برهان عقل و نقلی دارد و باید آن را پذیرفت.
چیستی خداوند در الهیات فلسفی و عرفانی و سنجش آن با دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
درباره ماهیت خداوند، بین فلاسفه و عرفا یک اتفاق نظر و یک اختلاف وجود دارد: فلاسفه و عرفا هر دو قائل اند که ماهیت خداوند چیزی جز وجود او نیست و خداوند برخلاف ممکنات که دارای دو حیثیت متفاوت وجود و ماهیت اند، ماهیتش با وجودش فرقی ندارد؛ ولی در اینکه وجودی که عین ماهیت خداوند است آیا وجودی است مقید یا لابشرط، بین آنها اختلاف نظر هست. فلاسفه وجود خداوند را مقید به خصوصیات واجب الوجودی می دانند، اما عرفا وجود حق را لابشرط از هر قیدی و خصوصیتی قرار می دهند. در این میان میرزامهدی اصفهانی دیدگاهی را مطرح می کند که نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تصدیق آرای اهل بیت. او می گوید «وجود» عین ذات حق نیست، بلکه مخلوق خداست. هدف این پژوهش این است که با شیوه توصیفی و اقامه برهان عقلی و نقلی روشن کند بین این انظار، نظر عرفا درست و شایسته تصدیق است.
بررسی نقش عقل در شناخت خداوند در اندیشه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال شانزدهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۴۶
21 - 42
حوزه های تخصصی:
نسبت ما با حضرت حق و حقیقت متعالی عالم چیست آیا می توان او را شناخت ؟ یا به دلیل اینکه هرگز «بحر در قطره» و « مهر در ذره » جای نمی گیرد او « برون از وهم و قال و قیل » آدمی است . این مساله از دغدغه های دیرینه الهیات پژوهان است و پیوسته ذهن محققان این عرصه رابه خود معطوف داشته در این راستا است که گونه ها و [T1] رویکردها به الهیات شکل می گیرد از این رو برخی مدعی اند که امکان معرفت به خداوند وجود ندارد. زیرا لازمه ی معرفت به چیزی احاطه بر آن چیز است و از آنجاکه ابزار معرفتی انسان عقل اوست، و به دلیل آنکه عقل محدودیت دارد وتوان احاطه به خدای نامحدود ندارد. بنا بر این شناخت حق نا ممکن است . در این راستا دانشوران با نگرش های مختلف کلامی، فلسفی، و عرفانی، با تفاوت هایی به این مسئله پرداخته اند، اما در نگرش عرفانی رویکرد سلبی متمایز تر است. حکیم سنایی یکی از چهره های شاخص عرفانی است که بسیاری از عرفای نامی پس از او خود را در اندیشه های عرفانی، وامدار وی می دانند. به گونه ای با این زاویه ی نگرش به شناخت خداوند نگریسته حکیم سنایی است [m2] [T3] . وی در تبیین هستی شناختی عقل را مخلوق نخستین می شمارد و در ساحت های وجودی به عقل فعال توجه کامل دارد همچنین به مکانت عقل در دو حوزه عمل و نظر توجه دارد از این رو آن را می ستاید وی بحث شناخت خداوند را به دو حوزه ذات وصفات تفکیک می کند و معتقد است شناخت اکتناهی و ذاتی حق ناممکن است از این رو وی در این بخش نگاهی سلبی دارد و علی رغم این نگرش اما در دام تعطیل و لا ادریگری نیفتاده است همچنین با پذیرش دو ساحت معرفتی عقل و ذوق در ترازوی سنجش معرفتی خود ساحت عشق را برتر از عقل می داند هدف نوشتار حاضرکه با روش توصیفی تحلیلی و با اتکا بر منابع کتابخانه ای به بررسی مسئله می پردازد، آن است که با تکیه بر آثار سنایی به توان عقل در حوزه ی معرفت خدا بپردازد
نور سیاه در عرفان از دیدگاه اسیری لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث پیچیده عرفان، بحث نور خاص نور سیاه است که در مشرب برخی از صوفیان پذیرفته شده است و مطالب فراوانی پیرامون آن بیان کرده اند . هدف از بیان این مساله ، معرفی نور سیاه در سلوک عرفانی بوده ، نکته مهم آن است که این باور چگونه و با چه تعاریفی مورد پذیرش برخی از عرفا خاص اسیری لاهیجی قرار گرفته است ؛ چنان که آن را در معانی: نور ابلیس ، ظلمانی دانستن نور صفات جلالی، کثرات و تعینات ، حجاب دیدن انوار و به ویژه کنایه از نور ذات حق به کار برده اند.این مقاله با فیش برداری از آثار عرفا و به روش توصیفی – اسنادی تحلیل شده است