فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۵٬۹۹۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
از میان سه طریق سنتی مورد ادعای استیور در باب زبان دینی، رویکرد فخر رازی به زبان دینی را می توان در حیطة طریق سلبی جای داد؛ زیرا دیدگاه وی در زمینة اثبات و شناخت ذات خداوند و معناشناسی برخی از اسما، اوصاف و افعال الهی بر روش سلبی متکی است. از آن جا که یکی از لوازم رویکرد سلبی به زبان دینی، بیان ناپذیری آن است این مسئله در رویکرد رازی آن جا نمایان می شود که در حیطة خداشناسی و معناشناسی برخی اسما و اوصاف الهی از قبیل اسم جلالة الله، اسمای مضمر، اسم قدوس، رؤیت خداوند، سمع و بصر و برخی از افعال الهی، بر روش عرفانی و شیوة قرآن تأکید می کند و از معرفت شهودی سخن می گوید. لذا در این قلمرو عقل انسان قادر به شناخت برخی از علوم و اسرار الهی نیست؛ حتی اگر از طریق مجاهده و مکاشفه نیز ادراک حاصل شود زبان قادر به بیان و توصیف این اسرار و احوال نیست. در این مقاله سعی می شود تا مواضع فخر رازی در این زمینه با تأکید بر مبانی زبان شناختی و معرفت شناختی آن تحلیل و تبیین شود.
تحلیل تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی دربارة تکلم الهی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
یکی از پرمخاطره ترین مسائل در تاریخ اندیشه های کلامی، مسئله کلام خداوند است. متکلّمان مسلمان، نخست تحت تأثیر آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص) و آنگاه در مواجهه با اندیشه های مسیحی دربارة تثلیث و فلسفة یونان، مسئلة صفات را ارائه داده اند. پس از آن بر مبنای تلقی های متفاوت از صفات الهی، اختلاف ها و مشاجره هایی دربارة متکلّم بودن خدا به وجود آمد. با توجّه به دیدگاه های متکلّمان مسلمان دربارة کلام خدا می توان گفت که در طول تاریخ این مسئله دغدغة بسیاری از متفکّران بوده و در مواجهه با مسائل فرهنگی، اجتماعی و گاه سیاسی، صورت های متفاوتی به خود گرفته است. اندیشمندان مسلمان در پی پاسخی مستدل به پرسش حقیقت کلام خداوند، مباحثی را مطرح کرده اند که در این میان اندیشة فخر رازی و نظریّة علاّمه طباطبائی از ژرف نگری خاصّی برخوردار است و نوشتار پیش رو، با هدف مقایسه و ارزیابی این دو نظریّه تدوین شده است. فخر رازی معتقد است ورای این الفاظ، در ذهن متکلّم معانی قرار دارد و حقیقت کلام همین معانی است که آن را کلام نفسی می نامند. در پاسخ گفته شده است که در ذهن متکلّم ورای الفاظ، معانی قرار دارد، امّا اینکه به این معانی کلام گفته شود، مورد قبول نیست و دلیلی بر اثبات آن وجود ندارد و در عرف به معانی، کلام گفته نمی شود، در جمله های خبری غیر از علم و در جمله های انشایی غیر از اراده و کراهت، چیزی به نام کلام نفسی وجود ندارد و هر چه است، همان علم و اراده است. در مقابل، نظرات علاّمه طباطبائی دالّ بر مجهول بودن حقیقت کلام الهی دارد. به اعتقاد علاّمه، از آیات قرآن چنین به دست می آید که خداوند با برخی از بندگان خود حقیقتاً سخن گفته است و سخن گفتن خداوند همانند سخن گفتن ما با عبور هوا از حنجره و نیز به ارتعاش درآوردن تارهای صوتی نیست، امّا اینکه حقیقت این سخن گفتن چیست، برای ما نیز معلوم نیست و تنها این را می دانیم که آثار کلام الهی همان «کشف ما فی الضّمیر» است و از این نظر، بین کلام خداوند و کلام بندگان تفاوتی نیست. کلام حق همان افاضه، افاده و ظهور علوم مکنونه و اسرار مخزونة غیبیّه بر کسانی است که حضرت الهی اراده فرموده، مورد اکرام او قرار گیرند و این کتاب های آسمانی که مجموعه ای از حروف و کلمات هستند (قرآن و سایر کتاب های الهی) همگی کلام الهی می باشند. کلام نسبت به هر متکلّمی نوعی خاصّ است و در باب حق تعالی از نظر ظهور آن در عوالم روحانی، برزخی، حسیّ و نیز از نظر متعلّقات کلام یا مخاطب های مختلف، متنوّع و ذومراتب می گردد، امّا در جهت ذات حق مراتبی ندارد.
خانواده و عوامل تحکیم آن با تکیه بر آرای ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به باور ابن سینا، تشکیل خانواده متضمن تولید نسل، دلیل روشنی بر اثبات خداوند، نمود کرامت انسان و تربیت فرزندان است که همه به صیانت از دین منجر می شود. در ساختار حکمی سینوی کرامت انسان بستر ظهور و بروز روابط سالم انسانی بر پایه خردورزی و محبت بوده و تربیت به عنوان امر درجه دوم مأخوذ از آن است. ابن سینا با اشاره به لزوم حفظ کرامت انسان، ضرورت وفای به عهد، خردورزی و محبت پیشگی، وجود عقل سلیم در عقد و فسخ ازدواج و ترسیم چارچوبی معقول از نقش زن، مرد و فرزندان، درصدد تبیین اهمیت حفظ کانون خانواده بر مبنای اساسی ترین نیاز عقلانی و عاطفی انسان است. بر این اساس ابن سینا پس از ترسیم منزلت انسان در هستی، به تحلیل جایگاه عقل در وجود آدمی و خواص عنصر محبت در معنابخشی روابط آدمیان، بالأخص در خانواده می پردازد. اتخاذ این شیوه توسط ابن سینا متأثر از چهار رویکرد اصلی وی به حیات آدمی است: هماهنگی با فطرت، کارکرد فلسفه در زندگی، تناظر عشق و عقل و حاکمیت اخلاق که ترکیب این چند عنصر در کنار هم، حکمت منزلی سینوی را در عصر حاضر به مجموعه نسبتاً قابل قبولی از قواعد عقلی و شواهد قلبی برای تشکیل خانواده تبدیل می کند.
تمایز «وجود» و «موجود» در چارچوب نظریه دلالت غیرمستقیم (با تکیه بر آرای ملاصدرا و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
این مقاله در چارچوب نظریة دلالت غیرمستقیم به تفاوت های «وجود» و «موجود» می پردازد و در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا گزاره «وجود موجود است» گزاره ای تحلیلی است. در این بررسی مشخص می شود که در سطح واژگان، هیچ یک از دو واژه «وجود» و «موجود» شامل مفهومی زائد نسبت به دیگری نیست. همچنین زمانی که مدلول اسمی «وجود» مد نظر است، مدلولات دو واژة «وجود» و «موجود» با یکدیگر این همان هستند. اما معانی این دو واژه، یعنی طریقة اظهار مدلولات یا روش دست یابی به آن ها با یکدیگر متفاوت است و به این دلیل نمی توان گزارة «وجود موجود است» را گزاره ای تحلیلی دانست. اما اگر منظور از «وجود» وجود واجب باشد، معانی آن ها نیز عین یکدیگر خواهند بود و گزاره مورد نظر تحلیلی است. به علاوه، مشخص می شود که معنی «موجود» در ساختار فلسفی ملاصدرا متفاوت با معنی آن در ساختار فلسفی علامه طباطبایی است.
مفسر معیار در قرآن پژوهی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات روش های تفسیر و تأویل
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفسران و تأویل گران
اندیشمندان اسلامی؛ از فقها و متکلمان گرفته تا حکما و عرفا، توجه ویژه به آیات قرآنی داشته و هر کدام به قدر توان خود و با تکیه بر معارف و مبانی علوم تخصصی خود به تفسیر کلام الهی پرداخته و متون تفسیری گرانقدر و مختلفی را نگاشته اند. اختلاف موجود ریشه در تعریف متفاوت آنان از تفسیر صحیح و معیار دارد. ملاصدرا به عنوان بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیة نیز با تکیه بر دو مشرب مشائی و اشراقی تفسیر قرآن کریم نگاشته است. این مقاله بر آن است تا تبیین ملاصدرا از تفسیر صحیح و مفسر معیار را استخراج نماید. وی در قرآن پژوهی خود بر این باور است که مفسر با تکیه بر استدلال و برهان عقلانی از یک طرف و بهره گیری از مجاهدات نفسانی و اشراقات قلبی می تواند به ملکوت و غیب الهی متصل شود و اشارات عرشی و فیوضات ربانی را در آیینه قلب خود مشاهده کند و به مرتبه مکاشفه و رسوخ در علم برسد و معانی آیات الهی را دریافت کند. این دو مقوله در متن تفسیر ملاصدرا با تعبیر «هدایة عقلیة» و «لمعة اشراقیة» بیان شده اند. وی معتقد است که نفس مفسر قرآن با گذر از قوه فکر و مجهز شدن به قوه حدس و سپس با شدت در قوه حدس می تواند به مدارج بالاتری از قوا دست یازد؛ قوه ای که در نوع کمالی آن قوة قدسیة نامیده می شود. ملاصدرا شدت در حدس و قوه قدسیه را علاوه بر نفس شریف انبیاء علیهم السلام برای مفسران غیر نبی -به شرط مواظبت از نفس و رفع موانع و حجابهای نفسانی و اشتعال کبریت نفس به انوار ملکوتی- نیز قائل است. وی تفسیر خود را محصول چنین فرآیندی و فیوضات ربانی بر قلب خودش می داند.
حرکت جوهری و استکمال نفس پس از مفارقت از بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حکمت صدرایی با اثبات حرکت جوهری و خروج تدریجی طبیعت شیء از قوه به فعل، غیر از صورت و فعلیت شیء، ماده و هیولایی اثبات شد تا حامل این قوه باشد. معنای این ادعا آن است که نفس ناطقه انسان، پس از مفارقت از بدن، استکمالی نخواهد داشت. از طرفی در متون دینی به سیر استکمالی نفس در عالم برزخ و قیامت که نفس، بدن را رها کرده است، تصریح شده است. از آنجا که میان عقل و دین خالص از آن حیث که مخلوق خداوند حکیم هستند، تعارضی نمی تواند باشد؛ حکما ریشه این ناسازگاری را در محصول افکار انسانی دانسته اند. به همین جهت فحوای قطعی دین را مسلم گرفته و در پی حل مشکل کوشش کرده اند. برخی به تجدد امثال گرویده و برخی دیگر براهین مثبت هیولا را ناکارآمد دانسته اند. گروهی نیز تجرد را جز در مورد ذات حق روا ندانسته اند. این نکته را باید افزود که مقصد نفس ناطقه انسان، تقرب و وصول به وجود نامتناهی حق تعالی است. بدین ترتیب سیر استکمالی نفس نمی تواند محدود به حدود جسمانی باشد، بلکه پایانی برای آن متصور نیست و باید در عوالم دیگر تداوم یابد. این استکمال، همان گونه که از آیات و روایات نیز بر می آید، به شکل آنی و غیر تدریجی نخواهد بود. این نوشتار با بررسی برخی دیدگاه ها در خصوص امکان حرکت جوهری در نفس مفارق از بدن، مطلب اخیر را به عنوان راه حل دیگر در رفع ناسازگاری فوق، پیشنهاد میکند.
ملاحظات معناشناختی در تحلیل مسئله اتحاد و تغایر مفهومی صفات خداوند از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا معتقد است صفات خداوند علاوه بر مصداق، از نظر مفهوم نیز واحد و یکسانند و در مقابل ملاصدرا بر تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی صفات تأکید می ورزد و دیدگاه ابن سینا را مردود می شمارد. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، مبانی و نتایج هر یک از این دو نظریه تحلیل خواهد شد. نظریه ابن سینا در معناشناسی اوصاف الهی حاکی از اصالت دادن وی به کاربرد الفاظ است، در حالی که ملاصدرا به معانی الفاظ در هنگام وضع اهمیت بیشتری می دهد. در پرتو نظریه توصیفی معنا می توان یگانه انگاری مفهومی اوصاف الهی را در راستای اصلاح دیدگاه ما در تبیین ویژگی های واجب الوجود ارزیابی کرد. تفکیک معنای استعمالی از معنای وضعی، با تأکید بر «کارکردگرایی» آلستون زمینه عبور از معانی اولیه الفاظ را فراهم می آورد و راه را برای انعطاف پذیر دانستن زبان و در نهایت اتحاد معانی اوصاف الهی باز می کند. از تلاش های متکلمان مسلمان برای نفی «تشبیه» و «تعطیل» و نیز برخی نظرهای اندیشمندان علم اصول در باب استعمال الفاظ هم می توان راه برون رفت از مشکلات هم معنایی کامل و تغایر صرف معنای صفات را پیدا کرد. افزون بر این کنار نهادن دیدگاه های افراطی منکران و موافقان ترادف و انتخاب راه میانه نیز سهم تغایر و اتحاد (ترادف) مفاهیم اوصاف الهی را حفظ می کند. بنابراین، دیدگاه ابن سینا نوعی نظریه اصلاحی در باب معناشناسی اوصاف الهی است که ارتقای معرفت حکمی را در تعیین معنای الفاظ دخالت می دهد، اما نظریه ملاصدرا توصیفی است که با توجه به تغایر مفهومی صفات بر تصحیح حمل اوصاف مختلف و مفید بودن آن تأکید دارد.
بررسی انتقادی پاسخ میرداماد به شبهه حدوث عالم و دیدگاه فیلسوفان صدرایی پیرامون آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر عقیده حکمای اسلامی، جهان هستی بر اساس یک نظام معقول و منطقی پایه گذاری شده و از لحاظ متافیزیکی دارای مراتب یا عوالمی است. این عوالم در یک خط ارتباطی عمودی - متافیزیکی- قرار دارند. به عبارت دیگر در یک ترتب طولی به نحو علّت و معلولی با هم مرتبطند. امّا تبیین این ارتباط بین مبدأ اول و معلول اول با یک شبهه فلسفی – کلامی مواجه است: ضرورت پیوند معلول به علّت، ایجاب می کند که عالم هستی با مبدأ عالم، معیت داشته باشد؛ در صورتی که لزوم تمایز و تقدم واجب تعالی بر ممکنات اقتضا می کند که عالم ممکنات از واجب تعالی، تأخّر و انفکاک عینی داشته باشد. برای حل این معضل میرداماد به تناسب نظام فلسفی خود، موضوع حدوث در دهر را مطرح نمود. تأسیس این نظریه با استفاده از تقابل دو اصطلاح دهر و سرمد با زمان و زمانیات، اگر چه در سایه نبوغ فکری و قدرت اعجاب انگیز اندیشه میرداماد قابل تحسین است امّا از نظر فیلسوفان صدرایی، طرقی که وی برای تأیید و اثبات نظریه خود دنبال کرده است قابل مناقشه اند.
بررسی تطبیقی نظریه مشروعیت در اندیشه سیاسی علامه حلی و ابن تیمیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی مفاهیم فقه سیاسی مشروعیت و حق حاکمیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی آثار واندیشمندان سیاسی مسلمان
این مقاله به بررسی تطبیقی نظریه مشروعیت، در اندیشه سیاسی علّامه حلّی و ابن تیمیه پرداخته، تا با برجسته سازی نقاط ضعف و قوّت دیدگاه آنان ، براساس عقل، کتاب و سنّت، به نظریه معقولی از دین اسلام در باب مشروعیت سیاسی، رهنمون گردد. ازاین رو، با روشی توصیفی- انتقادی در بیان اشتراکات و افتراقات دو دیدگاه، این نتیجه به دست آمده که ابن تیمیه، به دلیل خلط در مفهوم امامت، نتوانسته است در نظریه پردازی موفّق عمل کند. دیدگاه وی از اشکالاتی نظیر تناقض گویی، دخیل دانستن مردم در امر مشروعیت سازی، ارائه معیارهای غیر واقع نما، سکولاریزه کردن جامعه، مشروعیت بخشی به حکومت های فاسد و خودکامه برخوردار است. درمقابل، علامه حلّی به دلیل استفاده صحیح از عقل و نقل، توانسته است به صورت منطقی، دیدگاه خود را در باب مشروعیت سیاسی، مبتنی بر جهان بینی صحیح اسلامی قرار داده، آن را ناشی از اراده تشریعی خداوند متعال بداند که فقط از طریق نصب الهی محقّق می گردد.
دور معى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرگاه بحث محال بودن دور پیش مى آید، مثال هایى مانند دو خشت متکى به هم مطرح مى شوند که در نظر گوینده با اینکه دور هستند، ولى نه تنها محال نیستند، محقق نیز مى باشند. این دسته از مثال ها را به صورت عام دور معى نامیده اند. اگر این مثال ها دورند و محقق نیز هستند، پس آیا دور ممکن نیست؟! اگر چنین باشد، بسیارى از مباحثى که بر محال بودن دور در کلام و فلسفه مبتنى شده اند، همه فرو خواهند ریخت. ما در این مقاله با بررسى سه دسته تعریف از دور (احتیاج، توقف و علیت) و تمایز نهادن میان آنها اشکال دور معى را نسبت به دو دسته تعریف اولْ وارد، و تعریف صحیح دور را با توجه به ملاک محال بودن دور، تعریف به علیت دانسته ایم.
مقایسه ضرورت نبوت از منظر فلسفه و عرفان با تأکید بر آرای ابن سینا و امام خمینی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی ضرورت بعثت پیامبران
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی ولایت فقیه امام خمینی
تاکنون مسئله ضرورت نبوت با رهیافت های گوناگونی، ازجمله حدیثی، کلامی، فقهی و فلسفی تبیین و ارزیابی شده است. پژوهش پیش رو به ضرورت نبوت از منظر فلسفه و عرفان می پردازد. فلاسفة مسلمان در ظاهر با نگاهی این سویی و زمینی، به ویژه در مبحث علم النفس، با نگاه به مراتب حسی، خیالی و وهمی و همچنین مراتب عقل عملی و نظری و قوه قدسی ای که برای عقل بالمستفاد حاصل می شود، به تبیین این حقیقت پرداخته اند و از راه حکمت واجب، ضرورت آفرینش، ازجمله انسان و درنتیجه ارسال نبی را برای هدایت او و اصلاح جامعه و اداره امور انسان ها اثبات کرده اند؛ اما عرفا با نگاهی آسمانی، نبودِ انسان کامل را در میان مخلوقات الهی، نقص خلقت تلقی می نمایند. در پژوهش پیش رو، این مسئله براساس متون و منابع اصیل این دو حوزه و با تأکید بر آرای ابن سینا (نماینده فلاسفه) و امام خمینی (نماینده عرفان) تبیین و ارزیابی شده است.
چگونگی امتداد یافتن فلسفه به علوم در فلسفه اسلامی با تأکید بر تقریر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله اساسی پژوهش حاضر پاسخ گویی به این پرسش است که ازنظر فلسفه اسلامی، امتداد و بسط فلسفه به علومِ ناظر به زندگی چگونه رخ می دهد و فلسفه چگونه در تولید و تولد نظریه های علمی نقش آفرینی می کند. این مقاله می کوشد با روش توصیفی تحلیلی، ضمن بازخوانی آن دسته از مباحث فلسفه اسلامی (با توجه ویژه به تقریر آیت الله جوادی آملی) درباره رابطه فلسفه و علوم، ابتدا مهم ترین ابعادِ دیدگاه فلسفه اسلامی را درباره رابطه فلسفه و علوم توصیف کند و سپس با تحلیل منطقی نکته های این دیدگاه، دلالت ها، ظرفیت ها و افق گشایی های آن را درباره چگونگی امتداد فلسفه به علوم آورده ایم. ملاک تمایز در علوم، موضوع فلسفه و موضوع علوم و نسبت آن ها با یکدیگر، جایگاه موضوع، مبادی و مسائل در علوم و نسبت آن ها با یکدیگر از مهم ترین مسائل فلسفه اسلامی اند که چهارچوب نظری مناسبی برای بررسی چگونگی امتداد فلسفه به علوم فراهم می کنند که در بخش «بازخوانی» به آن ها توجه کرده ایم. در بخش پایانی نیز مهم ترین دلالت ها و ظرفیت های این بازخوانی برای چگونگی نقش آفرینی فلسفه در تولید و تولد نظریه های علمی در قالب پنج اصل بنیادین آمده اند که ازجمله آن ها می توان به نقش فلسفه در تأمین مقدمات برای اثبات برخی مسائل علمی، تأکید بر اشراف دانشمند بر مبادی فلسفی دانش خود، نقش این اشراف در تعمیق نظری و تدقیق استدلالی نظریه ها و همچنین تفسیر صحیحی از اصطلاح «فلسفه مضاف» و منطبق بر مبانی فلسفه اسلامی اشاره کرد.
ساحت وحیانی دین از منظر سنت گرایان و نواندیشان دینی معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظور از ساحت وحیانی دین، مجموعه ویژگی هایی است که دین در بدو شکل گیری کسب می کند. این ساحت به طور معمول، شامل اموری همچون مبانی ایمانی، متون مقدس، سنت بنیان گذار، تعالیم و مناسکاولیه می شود. اندیشمندان روزگار ما مبتنی بر خاستگاه های فکری خود، طیف وسیعی از دیدگاه ها را نسبت به این امور دارند، به گونه ای که در یک سر طیف، دین وحیانیْکامل، معصوم، خدشه ناپذیر و ابدی انگاشته می شود و در سر دیگر، به عکس، انسانی، زمانی و قبض وبسط پذیر در نظر گرفته می شود. ساحت وحیانی دینْ شالوده و نظام یک دین را پایه ریزی می کند؛ در نظر سنت گرایان، این ساحت از دین، الاهی، مقدس و مقدّر است و ریشه در عالم جبروت، یعنی در مبدأ و رجعت گاه آخرت شناسانه ی دین دارد. اما نواندیشان دینی اکثراً ویژگی های بشری را به این ساحت نسبت می دهند و آن را به منزله ی نهال دین تلقی می کنند که نگرش بنیان گذار دین به جهان را می نمایاند و پس از او رشد و تکامل می یابد. در ادامه، به تطبیق مؤلفه های مهم این دیدگاه ها پرداخته، اختلاف ها و شباهت های آن ها را فهرست می کنیم.
نقد نظریه بلوغ عقلی بشریت در فلسفه خاتمیت و امامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تبیین و تعلیل خاتمیت، اندیشمندانی که به این مسأله پرداخته اند تقریبا بطور عموم، ملاک اصلی و سرّ پیدایش خاتمیت را بلوغ عقلی بشر دانسته اند. مقاله حاضر ضمن تبیین و تحلیل رویکرد و تلقی های ارائه شده از بلوغ عقلی، این نظریه را مورد نقد و بررسی قرار داده است. حاصل این بررسی آنست که نظریه بلوغ عقلی بشر صرف یک نظرپردازی ذهنی برای سامان بخشی به فلسفه خاتمیت است و هیچ دلیل و بیّنه واقعی و شاهد و قرینه عینی در متن واقعیت خارجی آن را پشتیبانی و تأیید نمی نماید.
نقد اساسی تری که متوجه نظریه بلوغ عقلی است آنست که التزام به این نظریه بنابر تحلیل های متفاوتی که از آن تاکنون ارائه شده است، یا منتهی به ختم دیانت می شود و یا منتهی به ختم و نفی امامت؛ و این دو نتیجه، از ناحیه ادلّه مسلّم و غیر قابل تردید فلسفه نبوت و امامت، مردود و غیرقابل اعتنا می باشد. در بخش پایانی مقاله پس از نقد و بررسی چهار رویکرد در باره نسبت امامت و خاتمیت، رویکرد پنجمی تحت عنوان امامت سرّ و راز اصلی خاتمیت معرفی می شود. در این دیدگاه، امامت نه به عنوان متمّم و مکملی در حاشیه خاتمیت که امری در متن و اصل و بنیان باور به خاتمیت بلکه به عنوان مناط و ملاک آن مطرح است؛ و مدعی آنست که اساسا خاتمیت بر مبنای امامت قابل فهم است نه بلوغ عقلی و توانمندی بشر برای اجتهاد در دین. این نظریه که مبتنی بر تلقی ویژه ای از متون وحیانی، بخصوص از قرآن کریم بعنوان وحی خاتم است، به ادعای نگارنده مستظهر به جمیع ادلّه عقلی و نقلی و شواهد تاریخی و عینی است.
وسایط فیض در حکمت صدرایى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکى از آموزه هاى الهیاتى اسلامى وسایط فیضى است که در قرآن و روایات به آنها اشاره شده است؛ وسایطى همچون قلم، عرش، کرسى، لوح محفوظ، لوح محو و اثبات، و ملائکه. تبیین هستى شناختى این حقایق و تعیین جایگاه آنها در نظام آفرینش از مباحث پراهمیت در الهیات اسلامى است. صدرالمتألهین که مى کوشد تبیین هایى فلسفى از آموزه هاى دینى ارائه دهد، درصدد برآمده است تا بر اساس نظام فلسفى خویش به تبیین نحوه وجود این وسایط و نقش آنها در جریان فیض الهى بپردازد. این تحقیق بر آن است تا تبیین وى از این وسایط و جایگاه آنها را در هستى بررسى کند تا ضمن تبیین نحوه وجود آنها و ویژگى هاى وجودى هریک، تصویرى صحیح در این زمینه ارائه دهد. صدرالمتألهین با اشاره به مراتب علم الهى، هریک از این حقایق را مرحله اى از علم الهى مى داند که بر اساس مراتب وجود داراى حیثیت عقلى یا نفسى اند.
ویژگی های متمایز عنصر مرگ از منظر صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
حقیقت مرگ و معاد از مسائل بنیادین فلسفه صدرالمتألهین است. مرگ از نگاه او دارای سه ویژگی اصلی است: اولین ویژگی مرگ، عدمی نبودن آن است. این ویژگی با نگرش های مادی که بر اساس آن مرگ پایان حیات، اتمام زحمات آدمی و در نتیجه سبب پوچ بودن زندگی تلقی می شود، متفاوت است. با توجه به مشرب فلسفی صدرالمتألهین می توان فهمید که این ویژگی هیچگاه از روی مصلحت جویی مطرح نشده؛ بلکه نوعی تبیین واقعیت به شمار می آید. ویژگی دیگر مرگ از نگاه صدرایی امکان آفرینی آن برای زندگی دنیوی است که با لحاظ غایت در آن سوی نشئه دنیوی تحقق می یابد. از این رو دنیا از نظر وی و برخلاف نگاه های الحادی، هیچگاه ارزش غایت بودن را ندارد و تنها محلی برای دست یابی به غایتی برتر است. همچنین مرگ از نظر صدرالمتألهین حتی سبب سکون و توقف نیست، بلکه ارمغان آور تکاملی است که از ارتقاء معرفتی و وجودی شروع و تا وصول به کمال مطلق حق، استمرار می یابد. این سه عنصر نمای مرگ را نه تنها از صورتی دهشت زا و رعب آور خارج می کند، بلکه ارمغان آور معنا و ارزش برای زندگی است.
تعابیر متفاوت از «ماهیت» نزد ملاصدرا و علامه طباطبایی و تأثیر آن بر بداهت نظریه اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه های مضاف
این مقاله در تلاش است ضمن واکاوی تفاوت تعبیر ملاصدرا و علامه طباطبایی از «ماهیت»، تأثیر این تفاوت را در نظریه اصالت وجود و بداهت آن بازشناسی کند. تعابیر دوگانه ای از «ماهیت» در آثار ملاصدرا وجود دارد. اما به نظر می رسد تعبیری که در آن واقعیت، متشکل از وجود (به صورت اولاً و بالذات) و ماهیت (به صورت ثانیاً و بالعرض) است، با ساختار فلسفی ملاصدرا سازگاری بیشتری دارد. اما در نظر علامه طباطبایی، واقعیت همان وجود است و چنین نیست که واقعیت از ماهیت نیز تشکیل شده باشد. ماهیت ظهور حدود، سلوب و اعدام ذاتی وجودات خاص در ذهن است. بنابراین، محکی خارجی ماهیت، همین اعدام ذاتی و حدود وجودی هستند که به عنوان اموری اعتباری و مشابه عدم مضاف تعبیر می شوند. از سوی دیگر، با هر دو تعبیر از ماهیت، نظریه اصالت وجود امری بدیهی و بی نیاز از اثبات خواهد بود و براهین ارائه شده برای آن صرفاً جنبه تنبیهی دارند. اما دیدگاه علامه به بداهت نزدیک تر است و گزاره «وجود اصیل است» نزد ایشان گزاره ای تحلیلی قلمداد می شود.
معرفت شناسی گزاره های اخلاقی بر مبنای نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه های مضاف
با طرح نظریه ادراکات اعتباری از سوی علامه طباطبایی، بسیاری از علوم بشری از جمله علم اخلاق و گزاره های، آن تحت این نوع از ادراکات طبقه بندی شده و به تبع آن به لحاظ معرفت شناسی ماهیت و احکامی متفاوت با ادراکات حقیقی پیدا خواهند کرد. در این مقاله با کاوش در آثار علامه طباطبایی در خصوص ماهیت ادراکات اعتباری، مهم ترین ویژگی های این ادراکات استقرا شده و پیرو آن لوازم و خصوصیات گزاره های اخلاقی به ویژه از حیث معرفت شناسی بررسی شده است؛ ویژگی هایی همچون عدم واقع نمایی این گزاره ها، معیار در صحت و سقم آن ها، پیوند این گزاره ها با احساسات و پیامد آن، عدم رابطه تولیدی با علوم حقیقی، عدم اتصافشان به اموری همچون بداهت و ضرورت، گستره نفوذ و حوزه کاربرد آن ها و دیگر خصوصیاتی که عدم توجه به آن ها باعث مغالطه و خلط احکام این گزاره ها با احکام ادراکات حقیقی می شود.
عصمت پیامبران در منظومه فکرى علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله عصمت پیامبران از جمله مقولاتى است که همواره مورد بحث میان دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان با گرایش هاى مختلف عرفانى، فلسفى، حدیثى و کلامى بوده است. این مسئله در دوران معاصر نیز با جدّیت فراوان بررسى شده است. علّامه طباطبائى به تفصیل به بررسى این مسئله پرداخته است. در این نوشتار، به دنبال بررسى مسئله عصمت پیامبران از دیدگاه این مفسر گران مایه هستیم. بر اساس مهم ترین یافته هاى این تحقیق، علّامه طباطبائى منشأ عصمت را علم قطعى و دایمى به قبح گناه و ترک واجب دانسته است. افزون بر آن، او معتقد به عصمت مطلق پیامبران نیست. براى نمونه، او عصمت پیامبران از اشتباه در امورى که ارتباطى به دریافت و ابلاغ وحى و نیز انجام تکالیف شرعى ندارد برنمى تابد؛ در سوى مقابل، با قاطعیت بر عصمت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحى و نیز عصمت از گناهان تأکید دارد.
حقیقت موت، انواع و مراتب آن از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده «موت» مقوله ای است که به غیر از دانش های تجربی ، از دیدگاه فلسفی، کلامی و عرفانی به طورعمیق مطالعه می شود و به لحاظ جایگاه بحث، پیوند استواری نیز با ابواب علم النفس عقلی و حقیقت روح و مراتب آن در حکمت و عرفان دارد. علامه محمدحسین طباطبایی با استناد به آیات قرآنی و روایات معصومان علیهم السلام و بر مبنا و ممشای حکمت متعالیه صدرایی بر این باور است که روح اصالتاً به عالم امر متعلق است که در نشئه طبع، حدوث جسمانی داشته و به تدریج با حرکت در جوهر خود، تجرد یافته و سرانجام از بدن جدا مى شود؛ بدین ترتیب که با مرگ تن، به کلى از بدن جدا و مستقل می شود. ایشان مرگ را درواقع انتقال از مرحله ای به مرحله دیگر می دانند؛ نه نابودی و پوچ شدن و با توجه به آیات قرآنی، دو مرحله از مرگ را براى انسان ها بیان می کند؛ یکى از آن دو، همان مرگى است که سبب خروج آدمى از دنیا می شود و دیگری مرگی است در عالم برزخ براى ورود به نشئه آخرت. برخی از حکما ازجمله علامه طباطبایی، افزون بر مرگ اضطراری و اجل محتوم، به دو نوع دیگر از مرگ نیز باور دارند که عبارت اند از: مرگ طبیعی و مرگ ارادی.