فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵٬۹۴۷ مورد.
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
90 - 75
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی وابن رشد از جمله کسانی هستند که به دفاع از فلسفه پرداخته اند و در این جهت در مقابل غزالی و شهرستانی کتابهای تهافت التهافت و مصارع المصارع را به رشته تحریر درآورده اند و هرکدام به شیوه خاص که درواقع به تفاوت مبنایی این دو فیلسوف در دفاع از فلسفه برمی گردد، به دفاع از فلسفه یا فیلسوف پرداخته اند. ابن رشد در دفاع خود مواضع متکلمان را به کلی رد می کند و معتقد است متکلمان به معرفت یقینی دست نیافته اند. درواقع دفاع او از فلسفه، دفاع از فلسفه ارسطو است. اما خواجه نصیرالدین طوسی به مخالفت شدید با مواضع متکلمان نپرداخته است و با جایگزین کردن برهان به جای جدل به غنای آن نیز کمک کرده است. خواجه برخلاف ابن رشد در دفاع از مواضع فلسفی به فیلسوف خاصی نظر نداشته است و با اینکه شهرستانی در انتقادات خود در میان فیلسوفان بیش از همه به ابن سینا نظر داشته و انتقاداتش متوجه دیدگاه های ابن سینا در کتابهای شفا، اشارات و تعلیقات است، با توجه به ماهیت فلسفه از آن دفاع کرده است. وی براساس روش تعقلی با آوردن براهین قاطع و قواعد فلسفی به تبیین و تقریر استدلالات خود می پردازد و به اشکالات شهرستانی پاسخ می دهد.
تحلیل هستی شناختی ارتباط قوا با جنسیت در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
23 - 38
حوزههای تخصصی:
بحث درباره قوای زن و مرد از مباحثی است که فیلسوفانی همچون سقراط، افلاطون و ارسطو متناسب با مباحث فلسفه سیاسی خود، ذیل عناوینی همانند «دولت شهر، شهروندی، تدبیر منزل و آموزش» بدان پرداخته اند. فیلسوفان مسلمان نیز ضمن بیان مطالبی در باب نفس و ارتباط آن با قوا، اشاراتی به بحث مذکور داشته اند. در این میان، با اتکا به نوآوری های صدرالمتألهین در بحث قوا، به ویژه قوه واهمه، بحث وحدت نفس و قوا و مانند آن و تحلیل مبانی هستی شناختی حکمت وی، ازجمله تشکیک وجود و وحدت شخصی وجود می توان تفاوت قوا بر اساس جنسیت را نتیجه گرفت. این مسئله در هریک از قوای نباتی، حیوانی و انسانی جاری است. اصلی ترین قوه انسان قوه عاقله است که گرچه با نظر ابتدایی در توضیحات صدرا در باب عقل، به نظر می رسد وی تفاوتی میان زن و مرد در طی مراحل عقلانی وجود قائل نیست و این امر برابری قوای دو جنس را به ذهن تبادر می کند، اما از عبارات صریحی که درباره زن بیان می کند و نیز مبانی وی، برمی آید که به چنین تفاوتی باور داشته است. مقاله حاضر با روش کتابخانه ای و تحلیلی، در پی تبیین این تفاوت در کلام اوست.
ارزیابی انتقادی نظریه جوهر زیرنهاد درباره کارکردهای جزئی عریان از منظر فلاسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
79 - 96
حوزههای تخصصی:
نظریه «جوهر زیرنهاد» یکی از نظریاتی است که در غرب درباره ساختار اشیای خارجی بیان شده است. این نظریه اشیا را مرکب از یک جوهر جزئی بدون ویژگی و عریان و مجموعه ای از ویژگی ها می داند. ویژگی ها از منظر آنها همگی کلی هستند و برای تشخیص محتاج جزئی عریان اند. علاوه بر این، جزئی عریان حامل ویژگی ها و عامل ثبات یک شیء در طول تغییر نیز هست. جزئی عریان همچون هیولا از خود هیچ فعلیتی ندارد و تنها حامل فعلیات است. فلاسفه اسلامی نیز نظراتی درباره ساختار اشیای خارجی بیان کرده اند. این مقاله با روش «مقایسه، تبیین و انتقاد» معتقد است: ادله ای که برای اثبات جزئی عریان ذکر شده هیچ کدام وافی به مقصود نیست و با توجه به مبانی فلسفه صدرایی می توان این نظریه را نقد کرد.
مؤلفه های عقل گرایی حداکثری و نسبت آن با ایمان/وحی؛ با تمرکز بر آثار آیه الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
77 - 100
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریاتی که پیرامون ارتباط عقل و ایمان مطرح شده، دیدگاه عقل گرایی حداکثری است. بر اساس دیدگاه عقل گرایی حداکثری، باور انسان هرگز نمی تواند فاقد استدلال باشد. عقل گرایان حداکثری به دو گروه ملحد و دیندار تقسیم می شوند؛ گروه دوم معتقدند باور دینی کاملا استدلالی و عقلانی است. این پژوهش عناصر اصلی نظریه عقل گرایی را در عبارات و آثار آیت الله جوادی آملی جستجو کرده است. این یافته ها عبارتند از: الف: تاکید بر این که ایمان و باور باید مبتنی بر عقل و برهان باشد و از حدس و گمانه زنی فاصله بگیرد. ب: ایمان گرایی مصلحت اندیشانه که اساس باور را بر مصلحت های عملی می داند، قابل پذیرش نیست. ج: مبنای استدلالات عقلانی در راه وصول به باور، قرینه گرایی است، به این معنا که باور یا باید بدیهی باشد یا این که به بدیهیات ختم شود. د: عقل ذاتا بی طرف است و مبتنی بر پیش فرض های جانب دارانه پیشین نیست، بلکه با استدلال و برهان می توان حقیقت را یافت. ه: باور دینی نمی تواند بر دلایل احتمالاتی تکیه کند، بلکه مبنای باور، باید دلایل یقینی و برهانی باشد. نتیجه این که دیدگاه آیه الله جوادی آملی در ارتباط میان عقل و ایمان – در شکل کلی تر آن: نسبتِ عقل و وحی- را می توان عقل گرایی حداکثری دانست.
نسبت وحی و متافیزیک در هنگامه تأسیس فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
153 - 172
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ اسلامی وحی وضعی از انسان است که در آن به حقیقت نائل شده است. اما این تنها وضعی نیست که انسان در آن، نسبتی با حقیقت دارد. فارابی در مقام مؤسس فلسفه اسلامی، نخستین کسی است که به این مسئله توجه کرد. وضع دیگری که در آن انسان با حقیقت پیوند دارد، وضع انسان به عنوان متعقل است؛ این همان وضع متافیزیکی انسان است. فارابی با واکاوی مفهوم ملت که همان فرهنگ و ادب مدینه است و ارتباط آن با وحی، و ربط این هر دو با فلسفه، به تبیین نسبت میان این دو وضع پرداخت، و روشن ساخت که وضع متافیزیکی انسان همان درک امر عام است که مضامین وحی به عنوان امور خاص جز در ذیل آن برای انسان تعین پیدا نمی کند. از این رو وحی تنها در ذیل متافیزیک به انسان خطاب می کند. ادعا این است که یافت این نسبت تقدیر همه علوم اسلامی را تا به امروز رقم زده است، از این رو همه علوم اسلامی ذیل متافیزیک قرار گرفته اند، هرچند متعاطیان آن ها به ظاهر در تخاصم با آن باشند.
بررسی جنبه معرفت شناختی قوه خیال در فلسفه ملاصدرا و علوم اعصاب شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
113 - 124
حوزههای تخصصی:
بررسی جنبه معرفت شناختی قوه خیال در فلسفه ملاصدرا و علوم اعصاب شناختیچکیدهرشد علوم اعصاب باعث شده بسیاری از دانشمندان این حوزه نیز مانند فلاسفه به موضوعاتی همچون مساله ذهن/بدن، اختیار، ادراک، حافظه و زبان بپردازند. علی رغم تفاوت این دو رشته در روش تحقیق، نظریه های ارائه شده می تواند گشودگی آنها را نسبت به یکدیگر بیشتر کرده و راه هم افزایی و همکاریِ متقابلِ سودمندِ آنها را هموار نماید. جستار حاضر با پی گیری همین هدف، تلاش کرده است تا قوه خیال صدرایی را به عنوان قوه باطنی مهمی در حوزه مسائل معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی و مورد توجه در فلسفه اسلامی و غربی، با معادل تقریبیِ آن در حوزه علوم اعصاب شناختی، «حافظه»، به عنوان سازنده هویت فردی و فرهنگ جمعی و موثر در روابط و مسائل اجتماعی، مورد بررسی قرار دهد. ابتدا بعد معرفت شناختی خیال از نظر ملاصدرا تبیین شده، و پس از توضیح حافظه و انواع آن از منظر علوم اعصاب شناختی، جهات اشتراک و تفاوت نظر آنان را به عنوان دو دیدگاه مختلف در فلسفه ذهن-دیدگاه ملاصدرا به نوخاستگی وجودشناختی نزدیک بوده و عصب شناسان نیز غالبا دیدگاه فیزیکالیستی دارند- بیان می کند و بدین نتیجه می رسد که علوم اعصاب شناختی در تبیین فیزیولوژیکی حافظه، مکمل و مددکارِ فلسفه است اما فلسفه صدرایی با دیدگاه جامع خود می تواند به پرسش ها و مسایل این حوزه کامل تر و بنیادی تر پاسخ دهد.
ساختار قوای ادراکی قلبِ انسان از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
19 - 34
حوزههای تخصصی:
قرآن در جعل اولیه انسان، سه نوع ادراک (قلبی، سمعی، بصری) بیان می کند، اما در مرحله فعل و انفعالات ادراکی ثانویه انسانی، فاعلیت استقلالی ادراکی و فاعلیت واسطه ای ادراکی را مطرح می کند. در این ساختار ادراکی، قلب انسان به عنوان فاعل استقلالی ادراکی انسان تعریف شده است و سایر قوای ادراکی انسان من جمله ادراکات سمعی، بصری، تعقلی، تفقهی و تدبری انسان، تحت حاکمیت و فاعلیت بالتسخیر ادراکی قلب قرار می گیرد. در نظام ادراکی انسان در قرآن، سایر ادراکات مصطلح در علم النفس فلسفی من جمله ادراکات قوای لامسه، چشایی، خیالی، وهمی، ذاکره، حافظه و فاکره به قلب انسان به صورت مستقیم نسبت داده نشده است، اما استنباط غیر مستقیم از مدلول و مفهوم آیات بر اساس تعیین مصداق در موضوعات عام ادراکی تعریف شده در قرآن، قابلیت عمومیت بخشی را در قلمرو ادراکات قلب دارد. در این مقاله همه آیات قلب بررسی شده و روش استنتاج مسئله بر اساس تفسیر موضوعی آیه به آیه صورت گرفته است. از مهم ترین نتایج این مسئله در نظام ادراکی قلب در قرآن، تأثیرگذاری مستقیم و فراگیر نوع گرایشات ایمانی و کفری قلب بر فعالیت های ادرکات قلب است که در صورت اتصاف قلب به صفاتی از قبیل طبع و ختم و کنان، بخشی وسیعی از ادراکات قلب انسان مسدود و غیر فعال می شود.
جایگاه آموزه های نقلی در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
39 - 58
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این تحقیق که با روش تحلیلی توصیفی بررسی شده، شناخت جایگاه آموزه های نقلی در فلسفه اسلامی با تأکید بر متون فلسفی سه مکتب اصلی فلسفه است. یافته های تحقیق نشان می دهد آموزه های نقلی از دو جهت می تواند در فلسفه بررسی گردد: به عنوان مبدأ برهان یا کارکردی غیر مبدأ برهان. قول معصوم نمی تواند مبدأ برهان قرار گیرد؛ زیرا علاوه بر مباحث سندی، باید مدلول یقینی داشته باشد، جهت صدور روشن باشد و در نهایت، با یک قیاس واقع نمایی کلام معصوم اثبات شود. بنابراین نیازمند تلاش برای به دست آوردن استدلال است. آموزه های نقلی در مقام گردآوری در مسئله سازی برای فلسفه و ارائه تصویر صحیح از برخی مسائل فلسفی و ارائه جهت دهی های کلی به فیلسوفان مسلمان مدد رسانده است. در مقام داوری، فیلسوفان در کشف برخی برهان ها یا برخی مغالطات در استدلال های فلسفی که در ظاهر برهانی بوده اند یا به عنوان مؤید برهان های فلسفی خود، از آموزه های نقلی بهره برده اند.
مقایس تطبیقی دیدگاه شهید مطهری و علامه عسکری در معناشناسی و مصداق یابی شئون پیامبر و امام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
129 - 146
حوزههای تخصصی:
به واژه شأن در کتب متکلمان متقدم چندان توجه نشده است؛ اما متکلمان معاصر به تازگی به این اصطلاح توجه کرده اند. در این میان، شهید مطهری و علامه عسکری با تعریف شأن و تعیین مصادیق شئون به معناشناسی و مصداق یابی این اصطلاح پرداخته اند. ضرورت پرداختن به این مسئله ازنظر نیاز به تعیین دقیق چارچوب معنایی و مصادیق شأن و گسترش این عرصه علمی در مباحث امامت پژوهی تخصصی است. سؤال این است که معنا و مصادیق شئون پیامبر و امام از دیدگاه شهید مطهری وعلامه عسکری چیست. فرضیه مقاله این است که شهید مطهری و علامه عسکری چارچوب معنایی مشخصی برای شأن، ارائه و مصادیق آن را مشخص کرده اند. شأن در لغت به معنای امر و حال و کارهای بزرگ است و در اصطلاح قرآن و روایات، به معنای امور بزرگی است که بر عهده امام بوده و سزاوار اوست. شهید مطهری از اصطلاح شئون در معانی نزدیکی چون امور، کارها و سزاواری با اولویت «امور و کارها» استفاده کرده است. علامه عسکری در معناشناسی شئون با شهید مطهری هم عقیده بوده و شأن را به معنای «کار» دانسته و وظیفه اصلی پیامبر به معنای تبلیغ دین را از شئون جدا کرده است. شهید مطهری در کتب مختلف خویش در مجموع، شئون پیامبر را شامل مرجعیت دینی، قضاوت و حکومت دانسته و مصادیق حکومت، مرجعیت دینی، قضاوت و ولایت را شئون امام دانسته است؛ اما علامه عسکری به مصادیقی چون تبلیغ قرآن، خلافت، اقامه جماعت، برپاداشتن احکام اسلامی و ایجاد جامعه اسلامی و حکومت عادله به عنوان شئون پرداخته است. درمجموع، هر دو متکلم با اختلاف عبارات، در مصادیقی چون حکومت و مرجعیت دینی به عنوان شئون امام اتفاق نظر دارند.
وجه تمایز معجزه از سحر در نگاه ابن سینا و ملاصدرا در مقایسه با قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
105 - 135
حوزههای تخصصی:
معجزه یکی از مهمترین نشانه های اثبات صدق نبی در ادعای نبوت است؛ ازاین رو بحث از چیستی معجزه و تبیین وجه تمایز آن از سحر و سایر امور خارق العاده، از مسائل اساسی در این حوزه است. در پژوهش حاضر ابتدا به بررسی مقایسه ای میان تبیین های فلسفی ابن سینا و ملاصدرا در این مسئله پرداخته ایم. سپس با مراجعه به محتوای قرآن و با بهره گیری از روش معناشناسی تاریخی، میزان تطبیق یافته های فلسفی با محتوای قرآنی را ارزیابی کرده ایم. در نتیجه این بررسی ها روشن شد که ابن سینا با تأکید بر ویژگی های اختصاصی انبیاء و ملاصدرا با موهوبی دانستن معجزات به تبیین فلسفی وجوه تمایز معجزه از سحر پرداخته اند. ایشان فاعل مباشر معجزه را نفس نبی دانسته اند. ابن سینا همچنین برهانی بودن دلالت معجزه بر صدق دعوی نبوت را تلویحاً پذیرفته، درحالی که ملاصدرا این دلالت را منحصر در معجزات غیرمحسوس می داند. بررسی های قرآنی نشان داد که تعابیر ناظر بر معجزه در قرآن، مبیّن دلالت ذاتی و برهانیِ معجزه بر صدق دعوی نبوت است و از این طریق، تمایز سحر از معجزه نیز روشن می شود. از طرفی با دسته بندی اقسام معجزات در قرآن روشن شد که نبی تنها در نوع خاصی از معجزات فاعل مباشر محسوب می شود. در پایان این نتیجه حاصل شد که تلاش های فلسفی ابن سینا و ملاصدرا در موارد زیادی با مقاصد قرآنی منطبق است و در مواردی که این همخوانی وجودندارد، باید تبیین های جدیدتر فلسفی دنبال گردند.
بررسی تحلیلی «معنا» به عنوان متعلَق ادراک وهمی و نقش آن در شکل گیری روش و معرفت تجربی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
25 - 52
حوزههای تخصصی:
ابن سینا وظیفه اصلی قوه واهمه را ادراک «معانی» می داند و بالتّبع سایر کارکردهای این قوه باید در پرتو این نوع ادراک تبیین شود. مقصود اولیه و مشهور او از «معنا» امری ذاتاً نامحسوس است که در محسوسات جزئی تحقق دارد و مصادیق مختلف آن به نوعی قابل اندراج تحت دوگانه موافقت (ملائمت) و مخالفت (منافرت) اند؛ به این جهت می توان میان این دسته از معانی و عوارض خاصه موجود ارتباط برقرارکرد؛ البته با این تفاوت که معانی هیچگاه حالت اضافی خود نسبت به امر محسوس را، نه در مقام تحقق و نه در مقام تصور، ازدست نمی دهند؛ بااین حال ابن سینا مقصود دیگری از معنا را نیز به عنوان متعلَق ادراک واهمه مدنظر داشته است. این معنا همان ارتباط و نسبت میان صور محسوس است که از اشیاء و هویات محسوس خارجی ادراک می گردد. چنین معنایی در عین نامحسوس بودن، برخلاف معنای اول، برگرفته و قابل فروکاست به محسوسات است. مبتنی بر سنخ دوم معنا، می توان چگونگی تعمیم یافتن حکم محسوسات به امور نامحسوس را در وهمیات تبیین کرد. همچنین این تعمیم بخشی در حوزه اشیاء محسوس و ویژگی های آن ها موجب شکل گیری استقرا می گردد. باتوجه به اینکه ابن سینا تجربه را حاصل اجتماع استقرای حسی و قیاس عقلی می داند، می توان نتیجه گرفت که واهمه و معانی ادراکی آن در شکل گیری روش و معرفت تجربی نقشی محوری ایفا می کنند.
کمال انسان از دیدگاه ابن سینا و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
53 - 84
حوزههای تخصصی:
مسئله کمال انسان و انسان کامل از مباحث موردتوجه همه ادیان و مکاتب فلسفی، اخلاقی و تربیتی است. کمال نهایی مرتبه ای از وجود انسان است که در آن همه استعدادها و قابلیت های ذاتی، معنوی و انسانی با سیروسلوک به فعلیت می رسد. هدف اصلی این پژوهش بررسی کمال انسان از دیدگاه ابن سینا و ابن عربی است. برای دستیابی به این هدف از روش تطبیقی بهره گرفته شده است. در روی کرد معرفتی ابن سینا تنها شهود عقلانی کاربرد دارد و نمی توان از معرفت عرفانی و شهود قلبی سخن گفت. ابن سینا هدف نهایی معرفت و سعادت را شناخت عقلی و علمی، و اتصال به عقل فعال می دانست که مبتنی بر عقل نظری و شهود عقلانی است؛ اما در نظام فکری ابن عربی هر موجودی به لحاظ هستی شناختی، مظهر اسم یا اسمائی از حق تعالی است و از حیث معرفت شناختی درک او از حق به میزان استعداد او در دریافت تجلیات الهی وابسته است. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی حقایق متعالی با استمداد از کشف وشهود دریافت می شوند و از سنخ علم حضوری اند. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی کمال انسان مبتنی بر عشق و کشف وشهود به تصویر کشیده شده است؛ ازاین رو انسان کامل سینوی در کمال عقل برهانی شهودی و با انسان کامل عرفانی ابن عربی منطبق است؛ بنابراین کمال عقل نظری در چارچوب مشّائی اتصال به عقل عملی است و بدون آن ناقص است. در هر دو دیدگاه بیان شده که انسان ها دارای مراتبی از کمال اند. کسب این مراتب تدریجی است و انسان پس از طی این سیر استکمالی و صعود در مدارج کمال، در نهایت سلوک خود، به مقام رفیع کمال نهایی خود نائل می شود. مراجعه به متون دینی و عرفانی ابن عربی نشان داد که او به هیچ وجه از اجتماع منفصل نبود؛ بلکه در متن آن قرارداشت و انزوای عارفان و جامعه گریزی را ناصواب می دانست. انسان کامل سینوی در نگرش فلسفی عرفانی همان انسان کامل عرفانی ابن عربی است و هیچ برتری ای بر انسان کامل عارفان ندارد؛ ازاین رو تنها انسان کامل سینوی به انسان اسلام و قرآن نزدیک نبوده؛ بلکه انسان کامل عرفانی عارفان الهی باتوجه به خدانمایی کامل وی، همان انسان کامل قرآنی و اسلامی است.
بررسی معنا و کاربرد عقل در فلسفه یونان باستان با تأکید بر افلاطون و ارسطو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مفهوم عقل یکی از واژه های پرکاربرد در دوره های مختلف فلسفه بوده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که در دوره آغازین فلسفه در یونان باستان فیلسوفان چه تعاریفی از مفهوم عقل داشتند؟ هدف این نوشتار بررسی و تحلیل تاریخی مفهوم عقل نزد نخستین فیلسوفان یونان با تاکید بر افلاطون و ارسطو است. ادعای این مقاله این است که مفهوم عقل در ریشه های نخستین خود معانی متکثری در سه حوزه مختلف معرفت شناسی، هستی شناسی و اخلاق شناسی دارد، بنابراین دقت نظر فیلسوفانه ایجاب می کند که در استعمال این مفهوم و تعریف آن در متون به تکثر معانی مختلف آن توجه نماییم. در واقع تاکید اصلی ما بررسی کثرت معنایی عقل و اثبات نگاه کثرت گرایانه به معنای آن است که البته این دیدگاه در برهه ای کوتاه از تاریخ فلسفه و با تاکید بر دو فیلسوف آن دوره، بررسی می شود. منظور از تکثرگرایی عقلی این است که مفهوم عقل معانی و کاربردهای مختلفی را در برمی گرد که هر کدام به جای خود می توانند از اعتبار یکسانی برخوردار بوده و به کار بیایند. روش ما در این پژوهش، تاریخی- تحلیلی است تا با نگاه به منابع معتبر تاریخ فلسفه و متون اصلی به کاربردهای نخستین عقل پی ببریم.
اتحاد نفس با عقل فعال در اندیشه ابن سینا و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسأله «اتحاد نفس با عقل فعال» از گذشته دور کانون توجه فیلسوفان به ویژه ارسطوئیان بوده، در سلسله کارکردهای معرفت شناختیِ عقل فعال تأثیر مستقیمی دارد. از رهگذر این جستار مشخص می شود که ابن سینا با محال انگاری مطلق اتحاد و اتحاد عاقل و معقول، اتحاد نفس با عقل فعال را نیز نمی پذیرد؛ اما صدرالمتألهین علی رغم پذیرش استحاله اتحاد ماهوی و مفهومی نفس با عقل فعال، اتحاد وجودی نفس با جنبه «لغیرهِ» عقل فعال را به مثابه اتحاد لامتحصل با متحصل می پذیرد و مستدل می نماید. به نظر می رسد کانون مباحث ابن سینا، اتحاد ماهوی آنهاست، از این رو با یافته های صداریی ناسازگار نیست؛ چنانکه از دیگرسو، برخی اشکالات نوصدرائیان بر دیدگاه صدرالمتألهین ناصواب می نماید که در متن نوشتار بدان ها پرداخته ایمنقد مبانی پذیرش عقل فعال همچون عقول عشره و نظام طولی فلسفه مشاء؛ ب. نقد اتحاد و یا اتصال دو وجود با یکدیگر بعد از فهم دقیق معانی اتحاد و اثبات این نکته که تنها معنای صحیح برای اتحاد، رسیدن نفس انسان به درجه وجودی عقل فعال و یا اتحاد با افاضات عقل فعال است. از جمله نارسایی های این مقاله می توان به تصویر ناصحیح اتحاد نفس با عقل فعال اشاره کرد که در جستار حاضر بررسی می شود. مقاله دوم با بررسی دیدگاه فلسفی ابن سینا نشان می دهد که «اشراق و افاضه صورت عقلی بالفعل» توسط عقل فعال و «دریافت و ارتسام به صورت عقلی یا شناخت عقلی» توسط عقل تحقق می یابد و عقل، در این ارتباط، متحد با عقل فعال نمی شود. از جمله نارسایی های این مقاله، عدم تحریر محل نزاع و عدم تنقیح براهین دیدگاه ابن سیناست.
بررسی انتقادی پاسخ کریستوفر فرانکلین به صورت بندی تبیینی از استدلال بخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
7 - 24
حوزههای تخصصی:
مسئله اساسی این پژوهش بررسی پاسخ کریستوفر فرانکلین به «صورت بندی تبیینی از استدلال بخت» به روش توصیفی تحلیلی و هدف آن نقد مبنایی صورت بندی تبیینی و پاسخ فرانکلین به آن، با توجه به نادرستی «علت انگاری دلیل» است. بر اساس صورت بندی تبیینی، با پذیرش ناتعین گروی، نمی توان تبیین کرد که چرا عامل به جای عمل «الف»، «ب» را انجام داده است و این به «بخت» می انجامد. فرانکلین ضمن صورت بندی تبیینی از استدلال بخت، از دو نوع تبیین تقابلی نوع اول و نوع دوم نام می برد. بر این اساس، تبیین تقابلی نوع اول مقدمه دوم استدلال، و نوع دوم مقدمه اول استدلال را کاذب می گرداند. در نتیجه، هیچ خوانشی از تبیین تقابلی تمام مقدمات استدلال بخت را صادق نمی کند. اصرار طرفداران تعین گروی بر ارائه تبیین تقابلی نوع اول، مبتنی بر پذیرش پیشین تعین گروی روان شناختی است که علاوه بر مصادره به مطلوب بودن، مقبول اکثریت سازگارگروان هم نیست. هرچند پاسخ فرانکلین به این معضل قابل قبول است، اما اختیارگروی مد نظر فرانکلین و همچنین صورت بندی تبیینی از معضل بخت، مبتنی بر علت پنداشتن دلیل است، درحالی که اشکال هنجارمندی نشان می دهد که اساساً دلایل روانی کنشگر نمی توانند نقش علّی را در پیدایش کنش ایفا کنند و در نتیجه، پیش فرض صورت بندی تبیینی از معضل بخت و پاسخ فرانکلین از بنیان نادرست است.
نقش عقل مصباحی در تفسیر قرآن با قرآن؛ با تکیه بر روش آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
5 - 28
حوزههای تخصصی:
در نظام معرفت شناختیِ حکمت متعالیه، «عقل مصباحی» ابزاری برای فهم معارف وحیانی به شمار می رود. این پژوهش، از سویی با تعریف «عقل مصباحی» و بیان چیستی و حجیت آن و از سوی دیگر با تبیین روشِ تفسیری قرآن با قرآن، به بیان نقش های مختلف عقل مصباحی در منهجِ تفسیری موردنظر پرداخته است. تمرکزِ مقاله بر دیدگاه حکیم و مفسر معاصر، آیت الله جوادی آملی در کتاب تفسیرتسنیم است. یافته های تحقیق آن دسته ازاین نقش ها را که بیانگر تأثیر مستقیم و بی واسطه عقلِ مصباحی در روشِ تفسیری قرآن با قرآن هستند، استخراج کرده است؛ این نقش ها شامل: تبیین مجمل به مبین؛ تفسیر عام به خاص؛ تفسیر مطلق به مقید؛ تفسیر متشابه به محکم؛ تشخیص و تفسیر آیات ناسخ و منسوخ؛ تعیین مصداق آیه با آیات دیگر می شوند. در نتیجه تحقیق، تلاش شد تا با تعریف و اثباتِ «عقل مصباحی» از منظر استاد جوادی، و بررسی حجیت آن، نسبتِ عقل و وحی از دیدگاه ایشان تبیین شود.
سعادت از نظر آیت الله جوادی آملی، غایت جامع یا غالب؟(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
45 - 74
حوزههای تخصصی:
از جمله مسائل مهم و بحث انگیز درباره سعادت، دو تفسیر غایت جامع و غایت غالب از سعادت است. این دو تفسیر بر اساس میزان اثرگذاری عوامل دخیل در سعادت تحلیل می شوند. طبق تفسیر غایت جامع، سعادت مفهومی است که چند مولفه دارد که هر کدام ارزش استقلالی دارند؛ و بر اساس تفسیر غایت غالب، سعادت تنها یک مولفه سازنده دارد و سایر مولفه ها، مقدمه یا وسیله نیل به آن سعادت حقیقی هستند. مقاله حاضر می کوشد ضمن واکاوی دیدگاه آیت الله جوادی آملی درباره چیستی سعادت و تبیین سعادت متعالیه، به این پرسش پاسخ دهد که دیدگاه ایشان درباره سعادت، تفسیر غایت غالب است یا غایت جامع. حاصل این تحقیق آن است که سعادت متعالیه در آثار ایشان به عنوان کمال وجودی نفس مطرح می شود و فضایل علمی، عملی، عقلی و دینی مقدمه ای برای نیل به این سعادت است. بنابراین دیدگاه ایشان، هم خوانی بیشتری با تفسیر غالب از سعادت دارد. در ارائه و طرح یافته های این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.
مواجهۀ رمزگرایانۀ شیخ اشراق با سنت افلاطونی در تلقی وی از خرد جاویدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
133-166
حوزههای تخصصی:
رمزگرایی از دیرباز در دین، عرفان و فلسفه به کار بسته شده است. شیخ اشراق با زبان رمزآگین، درون مایه های متعالیِ ناگشوده به زبان متعارف و عقل استدلال گر را به تصویر می کشد. او سنت پیشاارسطویی، به خصوص افلاطون را نماینده غربی خمیره ازلی حکمت می شمارد. مسئله بنیادی مقاله، واکاوی نقش نگاه رمزاندیشانه سهروردی در تعبیر حکمت افلاطونی از قِبَل خمیره ازلی است. با رویکردی توصیفی-تحلیلی و تطبیقی و ضمن ارجاع به آثار دو حکیم، خصوصیات زبان رمزی و پیوندش با حقایق متعالی، خمیره ازلی و آموزه هایی نظیر تزکیه نفس، القای الهی، کشف و شهود بررسی می شود. نتایج نشان می دهد: نخست، رمز با حقایق متعالی پیوند دارد. دوم، خمیره ازلی حکمت دو وجه جهان شمول (تاریخی) و الهی (فراتاریخی) دارد. سوم، فهم حقایق و بنیاد مشترک الهی، با تجرید نفس و بصیرت امکان پذیر است. چهارم، زبان رمزی پای در وادی ذوق و شهود می نهد. پنجم، افلاطون، به مثابه حکیمی الهی، اهل ذوق، شهود و تجرید است و حکمتش سرشار از حقایق متعالی. ششم، بیان رمزی، شیوه افلاطون- و دیگر حکما- است. بدین سان، سهروردی با افلاطون مواجهه ای رمزگرایانه از قِبَل خمیره ازلی به کار می بندد. او با این مواجهه، به انتقال معانی اشراقی می پردازد و در خوانش خود، حکمت را نه در بطن تاریخ، که در فراسوی تاریخ می جوید.
بررسی نظریۀ عصمت انبیا و نافرمانی آدم (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از داستانهای مورد مناقشه در قرآن که مربوط به بحث عصمت انبیاء است، داستان حضرت آدم است. فارغ از مناقشاتی که در مورد واقعی یا نمادین بودن این داستان وجود دارد، ظاهر این آیات دلالت بر نافرمانی حضرت آدم از دستور الهی دارند. دسته ای از متکلمان اسلامی که قائل به عصمت مطلق انبیاء هستند، این نافرمانی آدم را گناه ندانسته و درصدد توجیه نافرمانی او برآمده اند که مهم ترین توجیه ایشان، حمل نهی الهی به کراهتی یا ارشادی بودن و عمل آدم به ترک أولی است. هدف این مقاله بررسی اتقان و استحکام این توجیه است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی ضمن بیان این توجیه و تحلیل استدلال مربوط به آن، به نقد این توجیه پرداخته است. با توجه به مباحث علم اصول در ظهور اَوّلی صیغه نهی در حرمت و خلاف اصل بودن حمل نهی به کراهتی و ارشادی به نظر می رسد گریزی جز مولوی دانستن دستور الهی به آدم نیست. علاوه بر اینکه الفاظی چون عصیان، غوایت و ظلم که در قرآن درباره عمل آدم بکار رفته ظهور اوّلی در ارتکاب معصیت و نهی مولوی است. از سوی دیگر، بر فرض پذیرش توجیه ترک أولی در خصوص نافرمانی آدم، به نظر می رسد این توجیه همچنان با نظریه عصمت مطلق انبیاء در کلام شیعه ناسازگار است؛ چرا که پذیرش ترک أولی بودن عمل آدم به معنای پذیرش ارتکاب خطا توسط او و تحت وسوسه شیطان قرار گرفتن اوست که دلایل عصمت در کلام شیعه مخالف با هر دو است. نتیجه اینکه توجیه متکلمان اسلامی درباره عمل آدم که آن را ترک أولی و ارتکاب نهی ارشادی خدا دانسته اند، قابل قبول نیست.
تحلیل انتقادی ماهیت و عوامل مؤثر بر خُلق در مکتب اخلاقی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
137 - 157
حوزههای تخصصی:
بررسی خُلقیات با نگاه وجودشناختی امری حائز اهمیت است. براساس این نگاهْ جایگاه خُلقیات در نفس و تأثیر آن در ساحات نظر و عمل ازمنظر فلسفی تبیین می شود. این مقاله درنظردارد ازنظر ابن سینا به این بحث بپردازد. ازنظر وی حقیقت خُلقیات در رابطه ای که نفس با بدن ازطریق قوا دارد، شکل می گیرد. اگر عقل عملی نسبت به قوای حیوانی واجد هیئت استعلائی باشد، نفس واجد ملکه توسّط می شود و اگر هیئت استعلائی متعلق به قوای حیوانی باشد، ملکه افراط یا تفریط بر نفس عارض می شود. این عروض به واسطه عقل فعال و با سه علت مُعدّه اعتیاد، مزاج و اجتماع انجام می گیرد و در ساحت های نظری و عملی نفس اثرگذار است. در حیطه نظر اگر تزکیه نفس صورت گرفته باشد، نفس آمادگی بیشتری برای دریافت معقولات پیدامی کند و در حیطه عمل، شکل گیری خُلقیات منجر به استمرار فعل و شکل گیری عادات می شود که این عادات می تواند تعیین کننده خُلقیات بعدی باشد. ابن سینا علی رغم بیان دقیق تری که نسبت به حکمای گذشته از این بحث دارد، ازآنجاکه نفس را مجرد محض و تحولات نفس را از نوع تحولات عرضی می داند، نمی تواند تبیین مناسبی از نحوه استکمال انسان ازطریق خُلقیات ارائه دهد.