مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
حکمت مشاء
حوزه های تخصصی:
حکیم عمر خیام با آن که از فلسفه مشا به حساب می آید در چند رساله فلسفی خود به دفاع از نظریه اصالت ماهیت پرداخته و وجود را امری اعتباری و ذهنی می داند وی برای اثبات نظر خود از سه دلیل بهره برده و به شش اشکال پاسخ داده است وی اتصاف ماهیت به وصف وجود را به واسطه تعلق جعل به ماهیت می داند بنابراین تعقل ماهیات و وجود ذهنی انها نیازی به وجود ندارد مفهوم وجود به نظر وی از اوصاف عامه است و روشن ترین مفهومی است که آن را می شناسیم و به همین دلیل موضوع علم فلسفه قرار گرفته است مفهوم وجود یک معنای مشکک میان وجود عینی و ذهنی و رابطی و رابط است
حقیقت وحی در قرآن و حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژة وحی در اسلام از جایگاه ویژهیی برخوردار است. اساس و محور اصلی آموزه های دینی و منبع همه معارف وحی است. تبلور وحی، قرآن مجید است که لفظ، صوت، حروف و زبان آن نیز از نگاه مسلمانان، کلام الهی است. هیچ مسئلهیی در اسلام جایگاه و عظمت وحی را ندارد. وحی در اسلام سنگ زیربنا است. این نکته نیز قابل تأمل است که از میان ادیان ابراهیمی تنها اسلام و از میان متون مقدس هم تنها قرآن بتفصیل از پدیدة وحی و انواع متفاوت آن سخن بمیان آورده است. بنابرین وحی در فرهنگ اسلامی مفهومی اساسی است.
توجه به تاریخ اندیشه های اسلامی، نشان میدهد که سرشت وحی تا چه میزان در اندیشه های کلامی، فلسفی و مسائل دیگر دینی راه داشته است؛ حضور وحی در تمام رشته های علوم دینی آشکار است. اکنون این پرسشها مطرحند:
چه دیدگاه هایی دربارة وحی وجود دارد؟ کلام درباره وحی چه دیدگاهی دارد؟ حقیقت وحی کدام است؟ امروزه کسانی که در مباحث دین پژوهی با تجارب دینی آشنا هستند، عموماً با این پرسش مواجه میشوند که آیا وحی همان تجربة دینی است یا نه؟ و آیا تجربة نبوی همان وحی است؟
این پرسشها نیز برای مسلمانان مطرح میشود که آیا وحی به مفهوم اسلام را میتوان به تجربة نبوی فروکاست؟ و آیا وحی اسلامی نوعی تجربة دینی است؟ قصد و سخن ما در این مقاله نقد و بررسی این مسائل است. همچنین در این مقاله مبانی وحی اسلامی و قرآنی با قلم روان، در عین حال استدلالی، تبیین شده است؛ بطوری که باستناد و کمک آنها میتوان، دیدگاههای مخالف را ردّ و انکار کرد. در حال حاضر، در باب سرشت و ماهیت وحی، سه برداشت و دیدگاه متفاوت وجود دارد: 1) دیدگاه گزارهیی، 2) دیدگاه تجربه دینی، 3) دیدگاه افعال گفتاری. ظاهراً نزدیکترین دیدگاه به حقیقت وحی اسلامی، دیدگاه افعال گفتاری است و دیدگاه گزارهیی هم تا حدودی با آن همخوانی دارد. در این دو نگاه به وحی، سرشت زبانی وحی مورد عنایت و توجه است. دورترین و بیگانه ترین دیدگاه نسبت به مبانی اسلامی و منظر مسلمانان، تلقی تجربه دینی از وحی است.
مبادی انسان شناختی معجزه از منظر حکمت متعالیه و مشاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس و قوای انسان، تجرد یا عدم تجرد آن و ارتباط بین آن دو از دیرباز تاکنون، بحث های پردامنه ای را در مکاتب فلسفی مختلف، به خود اختصاص داده است. معجزه حقیقتی دو پهلوست که یک سوی آن به سمت طبیعت و سوی دیگر آن به طرف ماورای طبیعت قرار دارد.
این نوشتار تلاش دارد ضمن نگرش مختصر حکمت مشاء به قوای انسان، جایگاه آن را در تبیین معجزه بررسی و سپس آن را از منظر حکمت متعالیه تبیین کند.
ملاصدرا در برخی مکتوبات خود به قوایی غیر از قوای معهود انسان که حکمای مشاء هم بدان قائل بوده اند پرداخته است. وی از آنها تحت عنوان قوای ذاتی نفس یاد کرده است. توجه به نقش این قوا تبیین جایگاه معجزه را با اشکالات کمتری مواجه می سازد.
بررسی و نقد برهان مسامته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان مسامته از جمله براهین اثبات تناهی ابعاد است که در بحث طبیعیات مورد توجه بوده و نتایجی فلسفی در پی دارد. برهان مسامته بر دو مفهوم حرکت و مسامته تکیه دارد و با اثبات امتناع حرکت دایره در صورت عدم تناهی ابعاد به استحاله فرض وجود ابعاد نامتناهی می پردازد. با بررسی مفاهیم کلیدی این برهان و جداسازی بحث ذهن از خارج و مشخص کردن حیطه و چگونگی حرکت در هر یک از این ساحت ها مشخص می شود که این برهان در ذهن به علت نحوه خاص تصور حرکت، نمی تواند مدعای خود را ثابت کند و در خارج نیز به علت عدم امکان حصر شرایط آزمایش و موانع احتمالی، امکان اثبات مدعای خویش را ندارد.
معنا و مفهوم حکمت مشرقی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در آثار مختلف خود به کتاب الحکمة المشرقیة اشاره کرده است. برخی متفکران اسلامی نیز به این کتاب استشهاد کرده اند. وی در این کتاب دیدگاه های خاص خود را با صراحت بیان کرده است. بنا بر روشی که ابن سینا داشت، و برخی آثار خود را در آثار دیگر خلاصه می کرد، این کتاب نیز خلاصه ای از کتاب شفاء است. درباره معنا و مفهوم «مشرقی» در اندیشه های ابن سینا نیز دیدگاه های مختلفی بیان شده است، ولی نگارنده معتقد است «مشرقی» به معنای «اسلامی» است. در بخش ماهیت حکمت مشرقی هم باید گفت که ابن سینا، چنان که یک فیلسوف مشایی به معنای ارسطویی نیست، همان طور که هانری کربن و پیروان او معتقدند یک فیلسوف خسروانی هم نیست. لذا منظور ابن سینا از حکمت مشرقی همان حکمت اسلامی بودن آن است.
بازنمایی علم غیب در نظام فلسفی حکمت مشاء(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم غیب یکی از مسائل مهم کلامی است که از منظر فلسفی کمتر به آن پرداخته شده است. تبیین آن با رویکرد فلسفه مشاء، به عنوان زیرساخت دیگر مکاتب فلسفی، افق جدیدی فراروی پژوهشگران می گشاید.
این جستار بر آن است که نخست، اصول و مبانی فلسفی مشاء را بیان دارد تا روشن شود از چه منظری به موضوع نظر انداخته شده است و در وهله دوم، با استناد به مؤلفه های نظام حکمت مشاء در آثار ابن سینا- که تحلیل علم غیب در فلسفه سینایی بر آن مبتنی است- از جمله: مسئله نفس، عقل فعال، نفوس فلکی و قوای مدرکه، و همچنین با تکیه بر استدلال برهانی و عرفانی او، امکان تحصیل علم (معرفت) از عالمی ورای این عالَم مادی- که از آن به علم غیب، علم موهبتی یا لدنی یاد می شود- را به اثبات رساند. آنگاه، به اختصار به بررسی آن پرداخته می شود و نارسایی آن بیان می گردد.
بساطت وجود در حکمت متعالیه و مشاء(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
امور عامه نقش مهمی در قبول یا رد نظریات مطرح در فلسفه ایفا می کند. از جمله مسائلی که ملاصدرا برخلاف حکمای مشاء، در امور عامه مطرح کرده «بساطت وجود» است. تفاوت نگرش به وجود در حکمت متعالیه و مشاء در چه بوده که یکی آن را به عنوان مقدمه مشترک ورود به فلسفه پذیرفته و دیگری آن را کنار نهاده است؟ هدف از طرح و پاسخ به این سؤال، یافتن نگرش حکمت متعالیه به بنیادی ترین مسأله فلسفه و تفاوت این نگاه با نگرش حکمت های پیش از آن است.
نوشتار حاضر به روش تحلیلی مقایسه ای سعی دارد، به منظور پرداختن به تفاوت دو نگاه مشاء و متعالیه به مسأله بساطت وجود، ضمن تفکیک بساطت مفهوم و حقیقت وجود، به برخی مبانی مورد نیاز برای طرح مسأله بسیط بودن وجود و همچنین آثار و نتایج آن در فلسفه را اشاره نماید.
مشائین حقیقت وجود را صرفا واقعیتی انتزاعی معرفی می کنند که عقل در تحلیل خود از اشیای جهان هستی بدان نائل می شود؛ در مقابل حکمت متعالیه برای حقیقت وجود، عینیت خارجی و واقعیتی برتر از انتزاعیِ صرف قائل است و با نگرش تشکیکی، عامل کثرات را در خود وجود و عامل وحدت بخش آن می یابد. لذا مشاء، بایستی مسأله بساطت وجود را صرفا مربوط به عالَم ذهن بداند، در حالی که حکمت متعالیه آن را به عالَم عین هم سرایت می دهد. در تبیین نگاه متعالیه می توان از قاعده بسیط الحقیقه کمک گرفت.
بررسی انسجام برهان فصل و وصل با نظام حکمت مشاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۴
85 - 108
حوزه های تخصصی:
در میان نظریات متنوع حرکت از انکار تا اثبات مطلق، گام ماندگار و معتدل، نظریه «قوه» ارسطو بود. وی ماده نخستین را نیز جوهری می دانست که تنها حامل قوه و در کنار جوهر صوری، جسم را تشکیل می دهد. فلسفه اسلامی براهینی بر این مطلب اقامه کرد. گاه این برهان ها آن چنان نقد شده اند که به انکار اندیشه «قوه» انجامیده است. این نوشتار بر آن است تا ضمن جداسازی و دفاع از انسجام اندیشه قوه ارسطویی با حکمت مشاء با بررسی نقدهای وارد بر برهان «فصل و وصل»، ظرفیت بالای آن را برای پذیرش ویرایشی صدرایی در میان براهین اثبات هیولا نشان دهد. اهمیت موضوع در تثبیت جایگاه حکمت مشاء در یکی از مهم ترین آموزه های فلسفی، یعنی «قوه و فعل» است که از سویی زمینه ساز تبیین قلمرو حرکت جوهری و از سویی در تبیین فلسفی برخی از مهم ترین آموزه های دینی که به سعادت ابدی انسان مربوط است، مانند «تکامل برزخی» مؤثر است.
تطبیق نظریه «اختلاف حقایق وجودی» در حکمت مشاء با نظریه «اتحاد حقیقت وجود و اختلاف مراتب آن» در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
107 - 119
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا در برخی آثار خود مدعی شده است که میان قول به اتحاد حقیقت وجود و اختلاف مراتب آن در حکمت متعالیه با قول به اختلاف حقایق وجودی در حکمت مشاء، تخالفی نیست. نوشتار حاضر با هدف بررسی و تبیین این ادعا، به روش تحلیلی-انتقادی به تحقیق پرداخته است. مشائین سه قسم تمایز را بر شمرده اند؛ تمایز به تمام ذات، تمایز به جزء ذات و تمایز به عوارض ذات، که اختلاف حقایق وجوی را نمی توان در هیچ کدام از این سه دسته قرار داد. از این رو برای تبیین اختلاف حقایق وجودی به سراغ نوع چهارم تمایز، یعنی؛ تمایز تشکیکی رفته ایم. ابن سینا تشکیک در ماهیت را ابطال کرده است و به صورت صریح به تشکیک در وجود نپرداخته است. اما تصریحات وی به مباحثی هم چون شدت وضعف وجود، و رابطه علی ومعلولی وجودات، موید این مطلب است که برای تبیین اختلاف حقایق وجودی، می توان تشکیک خاصی وجود را به ابن سینا نسبت داد. پس می توان گفت ادعای ملاصدرا مبنی بر عدم تخالف میان نظریه اختلاف حقایق وجودی مشائین و نظریه خودش، یعنی؛ اتحاد حقیقت وجود و اختلاف مراتب آن (تشکیک خاصی وجود)، ادعای درستی است و بلکه می توان ادعا کرد که میان این دو نظریه عینیت برقرار است.
تأملی در عرفان فلسفی قونوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفتاح الغیب صدرالدین قونوی، بعنوان اولین اثر در علم عرفان نظری، مبانی عرفان نظری یا فلسفی را بنیان نهاد زیرا ابن عربی که به پدر عرفان نظری اسلامی مشهور است، فرصت این مهم را نیافت و لذا قونوی بود که مبادرت به این امر ورزید. قونوی در کنار حکمت مشاء و حکمت اشراق، مکتبی را پایه گذاری کرد که میتوان آن را عرفان فلسفی خواند. وی با تمام بدبینیش به عقل نظری، اذعان میکند که کشف و ذوق با عقل نظری در همه مراحل موافق است زیرا تناقضی در حجت عقل نظری نمیبیند اما ادراک این حجت را از تصور بشری محجوب میداند. تلاش قونوی آنست تا میان قواعد کشفی عرفا و نظریات حکما، انسی حاصل کند. او در بسیاری از مواضع خود، از اشارات ابن سینا و بویژه شرح خواجه نصیرالدین طوسی بر آن بهره میبرد، بگونه یی که میتوان زبان فلسفی مورد استفاده قونوی را حکمت مشاء، خصوصاً اشارات ابن سینا قلمداد کرد که در فلسفی کردن عرفان قونوی، سهم بسزایی دارد.
ترسیم الگوی مدیریت سازمانی بر اساس تعامل نفس و قوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که خداوند متعال نفس انسانی را نمونه جامعی از تمام حقایق هستی آفریده و نفس انسانی همچون مدیر و رهبری مقتدر بر مملکت خویش حکومت و مدیریت میکند، این پژوهش تصمیم دارد تا از این نفس شناسی فلسفی الهام گرفته و در اقتباسی دقیق، الگوی مدیریت رفتار سازمانی و سازماندهی برتر را بازشناسی نماید، زیرا یکی از روشهای موفق ترسیم ساختارهای اعتباری اجتماعی، استفاده از حقیقت تکوین محور فطرت تلقی میشود. این نوشتار بر پایه نفس شناسی مشرب حکمت مشاء و حکمت متعالیه به تبیین رابطه نفس و قوای آن پرداخته است و نظریه «رابطه تسخیری»، «رابطه تشکیکی» را تبیین نموده و سعی کرده تا طبق این رویکردهای تکوین شناختی در دو مدرسه فلسفی، رابطه نفس و قوا را بعنوان دو مدل مدیریتی و رهبری به نام «مدیریت تفویضی» و «مدیریت سریانی» بازشناسی و شاخصه نمایی کند. سپس در سرآمد (بخش پایانی مقاله) سعی بر تبیین یک مدل تلفیقی از این دو رویکرد شده است.
قاعده حدوث؛ از سازگاری با فلسفه مشاء تا بهسازی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
61 - 85
حوزه های تخصصی:
در میان نظریات متنوع حرکت از انکار تا اثبات مطلق، گام ماندگار و معتدل نظریه «قوه» ارسطو بود. وی ماده نخستین را نیز جوهری می دانست که تنها حامل قوه و در کنار جوهر صوری، جسم را تشکیل می دهد. فلسفه اسلامی براهینی بر این مطلب اقامه کرد. گاه این برهان ها آن چنان نقد شده اند که به انکار اندیشه «قوه» انجامیده است. این نوشتار به بررسی این مطلب در خصوص براهین اثبات ماده حامل قوه، یعنی «قاعده حدوث زمانی» می پردازد که نشان می دهد می باید پیش از هر پدیده زمانی، قوه و آمادگی آن که در جوهر مادی قرار دارد، وجود داشته باشد. نگارنده بر آن است که می توان با جداسازی اشکالات روبنایی از زیربنایی و پاسخ از اشکالات دسته نخست، از انسجام اندیشه قوه ارسطویی با حکمت مشاء دفاع کرد و با توجه به گنجایش بالای آن برای پذیرش ویرایشی صدرایی، آن را تبیین کرد و به خدشه های وارده پاسخ داد. اهمیت و ضرورت این موضوع به تثبیت جایگاه حکمت مشاء در یکی از مهم ترین آموزه های فلسفی، یعنی «قوه و فعل» است که خود، زمینه ساز تبیین قلمرو حرکت جوهری به عنوان یکی از مهم ترین بنیان های حکمت متعالیه است و زیرساخت تبیین فلسفی بسیاری از گزاره های دینی به ویژه در بازه نفس و معاد را فراهم می آورد.
بررسی مقایسه ای مبانی معرفت شناسی سهروردی و ملاصدرا
سهروردی برای نشان دادن تعارض ساختار ارسطویی و گام نخست در تدوین حکمت اشراق، ابتدا ساختار «تعریف» ارسطویی را نقد کرده است. او محدودیت و نارسایی تعریف را در نیل به یقین نشان داد. نزد وی، نظریه های علم اگرچه انسان را به جنبه ای از حقیقت رهنمون کرده و کاملاً نامعتبر نیست؛ اما هیچ یک منتهی به یقین نشده و از امکان وقوع علم سخن نگفته است. سهروردی کوشیده برای «تعریف» ضابطه ای صوری و متفاوت از مشائیان ابداع کند. تلقی او از «تعریف»، جزء اساسی نظریه اشراقی از علم است. این اختلاف مبین دیدگاه کاملاً متفاوت در اصول منطق و معرفت شناسی در فلسفه است. در حکمت اشراق، برتری برای شهود و بر مبنای مشاهده اشراق بوده و بر اساس علم حضوری تدوین می شود. ملاصدرا مبانی معرفت شناسی سهروردی را بررسی کرده است. او به نظریه «تعریف» سهروردی انتقاد دارد و ضمن پذیرش برخی از مبانی معرفت شناسی وی، آن را با دیدگاه و اصول خویش ارزیابی و انتقاد کرده است. نوشته حاضر این موارد را به تفصیل نشان می دهد.
جایگاه بحث مغالطه در منطق ابن سینا
ابن سینا از بزرگ ترین حکماء و منطق دانان مشائی است. منطق یکی از مهم ترین بخش های سه گانه کتب حکمی ابن سینا است که درآن به ساماندهی برخی اصول مشائی و تدوین ضوابط نوینی می پردازد. بنابر تعریف منطق که به عنوان میزانی برای حفظ ذهن از خطا تدوین شده است، شناخت خطا و لغزش در اندیشه ضرورت می یابد؛ لذا از مهم ترین مباحث در منطق و به عنوان ثمرکه کاربردی منطق، بحث مغالطه است. شناخت اقسام مغالطه و پرهیز از آنها غایت اصلی منطق محسوب می شود. لیکن تمام علوم که از استدلال و قیاس استفاده می کنند، به نحو مستقیم یا غیر مستقیم نیازمند منطق به ویژه شناخت بحث مغالطه هستند. مقاله حاضر به بحث مغالطه، تقسیم بندی و جایگاه آن در آثار مهم منطقی ابن سینا می پردازد تا اهمیت این بحث را در اندیشه او تبیین کند.
تحلیل فلسفی پیوند دوسویه نفس و بدن در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
121 - 136
حوزه های تخصصی:
شناخت چگونگی پیوند میان نفس و بدن از مسائل پیچیده در نفس شناسی است. نفس پژوهان بر پیوند دوسویه میان نفس و بدن تأکید دارند. در این پژوهش تلاش شده است سه گونه پیوند میان آن دو در قرآن کریم تحلیل شود: الف) - تأثیر حالت روحی در حالت بدنی (روحی - بدنی)، ب) - تأثیر حالت بدنی در حالت روحی (بدنی - روحی) و ج) - تأثیر حالت روحی بر حالت روحی دیگر (روحی - روحی). آیات دال بر پیوند شناخت با اشک چشم، تأثیر گناه بر چهره و سیما، شنیدن آیات الهی و لرزه افتادن پوست، رابطه میان تقوای قلب با فروکشاندن صدا، از سنخ ارتباط روحی - بدنی به شمار می آیند و آیاتی که بر پیوند میان جرم و سنگدلی و گناه و زنگار دل تأکید دارند، از سنخ ارتباط بدنی - روحی هستند و آیات بیان کننده پیوند میان رحمت الهی و نرمی دل، تدبر و گشوده شدن قفل های دل، ناظر به پیوند روحی - روحی هستند. مبنای فلسفی این سه گونه تأثیر متقابل میان نفس و بدن را باید در دو نظریه «روحانیه الحدوث والبقاء» بودن نفس یا «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» بودن آن جستجو کرد. در این تحقیق با روش تحلیل عقلی، آیات مربوط به هر یک از سه گونه پیوند، بازپژوهی و مبانی نفس شناسی آن تبیین شده اند.