فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
250 - 266
حوزههای تخصصی:
Dēnkard (Acts of the religion), written in Pahlavi, is a summary of 10th-century knowledge of the Mazdean religion and is described by Jean de Menasce on the title page of his translation as a ‘Mazdean encyclopedia.’ The Dēnkard VI (Book VI of the Dēnkard ) is representative of late antique and early medieval Zoroastrian ethical ideas. This article analyzes Book VI of the Dēnkard based on modern moral philosophy and introduces it as a candidate for early consequentialism and capitalism. The first generation of Iranian studies scholars in the late 19 th and early 20 th centuries such as Buch, Darmesteter, and Menant were aware of these concepts and even explained some of them, but the next generation did not take them seriously. This article also analyzes paymān (the ‘right measure’), that is the ancient Iranian ‘golden mean,’ in Book VI of the Dēnkard and shows the similarities and differences between paymān and the Aristotelian ‘golden mean.’ Probably, due to the biblical tradition in the interpretation of ancient religious texts or the anti-utilitarianism and anti-capitalism atmosphere in the second half of the 20 th century, many scholars like Shaked inclined to the view that paymān is the main ethical principle of the Dēnkard VI and neglected its consequentialist and capitalist concepts.
تحلیلی تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله دفاعیه ای تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد به عنوان رویکردی به پزشکی است که مبنای اصلی مداخلات درمانی را پژوهش های نشر یافته در نشریات معتبر پزشکی در نظر می گیرد. در این رویکرد از تجربه های شخصی، شهود پزشک، و تبیین های مکانیکی برای انجام مداخلات پزشکی تأکیدزدایی می شود. از زمان رواج پزشکی مبتنی بر شواهد نقدهای زیادی بر آن وارد شده است. در اینجا به دو مورد اشاره می شود. نخست آنکه بحران تکرارپذیری ابتنای پزشکی بر شواهد نشریافته در نشریات را زیر سوال می برد. دوم آنکه پزشکی مبتنی بر شواهد بر نوعی تجربه گرایی افراطی مبتنی است در حالیکه نقدهای زیادی به این سنخ تجربه گرایی وارد است. از منظر تکاملی پاسخ هایی برای این نقدها عرضه شده است. همچنین خواهیم دید که چگونه می توان در سایه ی این نقدها مبانی نظری پزشکی مبتنی برشواهد را به روزرسانی کرد. در این راستا دفاعی عرضه می شود که در دو هنگام می توان عقل گرایانه، یعنی با مبنا قرار دادن نظریه های عام پزشکی، کار را به پیش برد: یک. برای ترک اقدام یا نادیده گرفتن هر توصیه ی «ظاهرا» بی ضرری؛ و دو. به هنگام طرد شواهد زرد. و در انتها اشاره ای می شود که هرچند ممکن است که این نادیده گرفتن ها در شرایطی از سرعت ورود دادههای جدید به پزشکی بکاهد اما از منظر تکاملی این حد از محافظه کاری برای حفظ اعتبار پزشکی ضروری است.
تحولات علم بر مبنای سه سیر فلسفی؛ نگاه ماهوی، اصالت وجود وحدت تشکیکی و وحدت شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
108 - 129
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا سه سیر فلسفی اصالت ماهیت (یا مبنای قوم) اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی را تجربه کرده است؛ این سه سیر چون حکمِ اصل و محورِ مباحثِ حکمت متعالیه را دارد به تحول در فروع و نتایج می انجامد؛ به دلیلِ ارتباطِ نظام وار مطالب، در مساله ی حقیقتِ علم و موضوعاتِ مختلفِ مرتبط با آن نیز می بایست تحولاتی روی دهد که با سه مرتبه یاد شده تناسب داشته باشد؛ بنابر سیرِ اول علم از مقوله عرض و در نتیجه امر ماهوی است حال آن که به اقتضای مرتبه دوم و سوم علم مساوق با وجود است؛ این تحول به تحول در فروع و لازمه های بسیاری می انجامد و تفاوت های بنیادینی را رقم می زند. مباحثِ سیر اول بیشتر متاثر از نگاهِ غیرِ وجودی به حقایق مرتبط با مبحث علم است که در فلسفه ماقبل صدرایی با عنوان مبنای قوم از آن یاد شده است؛ در این مقاله به اقتضا مقام و فرصت به چند موضوع مقدماتیِ مهم می پردازیم که عبارتند از: جایگاه بحث، امر ماهوی یا وجودی بودن علم، ماهیت یا مفهوم بودنِ علم، تعریف علم، اشترکِ لفظی یا معنوی بودنِ علم، متواطی یا مشکک بودنِ علم و نوعِ اضافه مطرح در علم بر مبنای سه سیر فلسفی.
مقایسه اثربخشی آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه در دانش آموزان دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
279 - 302
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه در دانش آموزان دوم متوسطه انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر مهاباد در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه آماری نیز شامل 45 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه بهزیستی تحصیلی (AWBQ) و پرسشنامه کیفیت زندگی در مدرسه (QSL) بود. ابزارهای مداخله نیز شامل برنامه آموزش مشغولیت تحصیلی به مدت 12 جلسه 75 دقیقه ای و برنامه تغییر ذهنیت دوئیک به مدت 8 جلسه 50 دقیقه ای بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در برنامه SPSS نسخه 26 انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که هر دو مداخله مشغولیت تحصیلی و مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک اثربخشی یکسانی بر بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه داشتند، با این حال اثرات هر دو مداخله برای بهزیستی در مرحله پیگیری پایدار نبود، اما در کیفیت زندگی مدرسه تنها اثر مداخله تغییر ذهنیت دوئیک در مرحله پیگیری پایدار بوده است. با توجه به یافته ها می توان مطرح نمود که آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله تغییر ذهنیت دوئیک مداخلات موثری برای بهبود بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان می باشند.
استعاره مفهومی ادراک به مثابه حرکت در معرفت شناسی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
199 - 216
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه معاصر، استعاره انتقال الگوی استنباطی حوزه مبدأ به حوزه مقصد است و براساسِ آن می توان بسیاری از مفاهیم فلسفی را بازخوانی نمود. چگونگی ادراک و مراحل مختلف آن در فلسفه سینوی به شیوه استعاری و برمبنای استعاره ساختار رویداد لیکاف و جانسون قابلِ فهم و تبیین است. طرح واره حرکت اساس استعاره ساختار رویداد است که به صورتِ کلان استعاره «ادراک حرکت است» از ترکیب استعاره های اولیه «معرفت حرکت است» و «علم حرکت است» تشکیل یافته و قادر است تمام اقسام ادراک اعم از ادراک جزئی و کلی را بازسازی نماید و، در آن، حرکت کلی شامل ریزحرکت هایی می شود که خرده استعاره های کلان استعاره حرکت را تشکیل می دهند و هر کدام از این خرده استعاره ها بر جنبه ای از فرآیند ادراک تمرکز و آن را برجسته می کند. این مقاله با رویکرد استعاره مفهومی، ازطریقِ بیان حوزه ادراک (حوزه مقصد) توسط حرکت (حوزه مبدأ)، در پی ارائه خوانشی جدید از معرفت شناسی سینوی است.
روش های مختلف صورت بندی سور شرطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
109 - 130
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر روش های مختلف صورت بندی سور شرطی در منطق سینوی بررسی شده است. بهره گیری از نمادهای معمول سور در منطق جدید، بررسی سور شرطی به عنوان جهت و استفاده از منطق مرتبه دوم سه شیوه ای که در این مقاله معرفی شده است. مزایا و معایب هر یک از این شیوه ها را به صورت جداگانه معرفی نموده ایم. هر یک از این روش ها به شیوه ای برای بررسی تفسیرهای متفاوت از آراء ابن سینا درباره سور شرطیات و اختلاف های منطق دانان سینوی درباره شرطیات مفید هستند. در مجموع نشان داده ایم که هیچ یک از این روش ها به صورت مطلق بر شیوه های دیگر برتری ندارد و ممکن است هر یک برای بررسی یکی از اختلافات موجود در منطق سینوی درباره شرطیات مفیدتر از بقیه باشند.
رورتی در مقابل دیویدسن: نظریه ای معناشناختی براساس صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
۱۱۹-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
نمونه ای از تقابل رورتی با فلسفه تحلیلی، مخالفت او با کوشش دیویدسن برای طرح نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق است. رورتی، طبق رویکردی ضدمتافیزیکی به صدق، عقیده دارد عبارت «p صادق است» صرفاً تأیید ادعایی است که ما خود یا دیگران را در بیان آن موجه می دانیم. اگرچه دیویدسن مخالف رویکرد متافیزیکی به صدق است، اما به تأسی از تعریفی تارسکیایی در باب صدق، تصوری قوی تر از آنچه رورتی درباره صدق می پذیرد را برای طرح نظریه ای در باب معنا لازم می داند. پاسخِ ویتگنشتاینیِ رورتی به دیویدسن این است که نه تنها مراوادت گفتاریِ گوینده و مفسر، متوقف بر دانستن نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق نیست، بلکه کوشش برای گفتن چیزی بیشتر از آنچه در باب صدق می توانیم بگوییم، ما را دچار سردرگمی های سنت متافیزیکی می کند. این مقاله، با استناد به نوشته های دیویدسن، نشان می دهد کوشش دیویدسن برای طرح نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق، او را ناگزیر به بیان تفاسیری متافیزیکی سوق می دهد.
نقد و بررسی دیدگاه سیمون دوبووار: از مادری به سوی دیگری؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیمون دوبووار به عنوان مادر فمنیسم، مهم ترین عامل در مبارزات زنان در قرن نوزدهم است. او معتقد است زنان در هر دوره از زندگیِ خود، مورد ظلم واقع می شوند و این ظلم نتیجه فشاری است که از جامعه مردسالار بر آنها وارد می شود. دوبووار، زنان را دعوت به مبارزه علیه این ظلم می کند اما همه مشکلات وارد شده به زن ها را متوجه مردان نمی داند. او تحت تاثیر فلسفه هایدگر و سارتر و با بهره گیری از دیدگاه های اگزیستانسیالیستی، زنان را ابژه ای در برابر سوژه، دیگری در برابرِ من و «بودن» در برابر «شدن» می نامد. از نظر او زنان در هر دوره ای از زندگیِ خود به عنوان جنس دوم تلقی شده اند و برای دستیابی به منِ حقیقی و متعالی خود باید از آنچه که به آنها تحمیل شده است، فراتر بروند. دوبووار در یک فصل از جنس دوم ، با پرداختن به تأثیرات مادر شدن برای زنان، مصائب و مشکلات زنان را بازگو می کند. در این مقاله دیدگاه دوبووار در باب موقعیت زنان به عنوان ابژه، دیگری و جنس دوم در نقش مادری تحلیل و بررسی می شود و نشان خواهیم داد که چرا از دیدگاه او مادر شدن، نمی تواند زنان را از «دیگری» رها سازد.
ابطال شبه پدیدارگرایی در نظریه دوگانه انگاری ویژگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۴
121 - 149
حوزههای تخصصی:
نظریه دوگانه انگاری ویژگی در فلسفه ذهن، انسان را از منظر جوهری، تماماً فیزیکی می داند، بااین وجود برای جوهر فیزیکی مذکور، دو نوع ویژگی قائل است؛ ویژگی فیزیکی و ویژگی غیرفیزیکی (ذهنی). دراین بین جدی ترین مشکل پیش روی دوگانه انگاران ویژگی، خطر سوق یافتن آن ها به طرف شبه پدیدارگرایی است. شبه پدیدارگرایی بدون این که اصل تحقق ویژگی های غیرفیزیکی (ذهنی) را طرد کند، علیّت و اثرگذاری آن را بر بدن فیزیکی نمی پذیرد. درنتیجه علاوه بر این که کار را برای کسی که می خواهد از دوگونه بودن ویژگی به دوگونه بودن جوهر پل بزند مشکل می کند، نفس دوگانه انگاری ویژگی را به یگانه انگاری سوق می دهد. در مقاله حاضر علاوه بر اشکالات خاستگاهی، اشکالات ساختاری و بنائی متعدّدی را در ابطال شبه پدیدارگرایی ارائه داده و در انتها نظریاتی را که به پی پدیدارگرایی منتهی شده اند را نقد کرده ایم.
بررسی انتقادی نسبت فلسفه ذهن کانت و فلسفه ذهن معاصر با تأکید بر کارکردگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۵
41 - 79
حوزههای تخصصی:
این مقاله قصد دارد تا با بیان اجمالیِ فلسفه ذهن کانت، در بخش اول، تأثیر آن در فلسفه ذهن معاصر، و در بخش دوم، تأثیر و نسبت آن با کارکردگرایی را مورد بررسی و نقد قرار دهد. از مهمترین مواردی که در آن فلسفه ذهن معاصر متأثر از اندیشه های کانت بوده عبارت اند از: (1) لزوم وضع نوعی ساختار ضروری برای اندیشه و تجربه. (2) ارتباط میان صورت های آگاهی و خودآگاهی. (3) کنار نهادن خودِ دکارتی که ناظر به بحث کانت در نقد روان شناسی عقلانی است. (4) تفکیک حس از فاهمه در کانت پیشگام مسئله تجربه در نظریات جدید درباره آگاهی است. همچنین در بخش دوم، نشان می دهیم که اگرچه میان کارکردگرایی و فلسفه ذهن کانت شباهت هایی وجود دارد، اما روایت کارکردگرایانه بسیاری از مفاهیم اساسیِ فلسفه وی ازجمله برخی کیفیات ذهنی و معماری استعلایی آن، و توجه به هستی شناسی طبیعت ذهن را کنار می گذارد. از نظر ما، هر خوانشی از جمله خوانش کارکردگرایانه از کانت، برای اینکه اصیل تلقی شود، بایستی دارای دو شرط اساسی باشند: (1) با مهمترین آموزه های کانت که عبارت است از روش استعلایی و التزامات آن، در تعارض نباشد. و (2) زمینه تاریخی مباحث کانت و تطور زمانی مفهوم مد نظر را مورد توجه قرار دهد.
Is Falsifiability a ‘Blunt Instrument’ for Modern Physics?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
298 - 316
حوزههای تخصصی:
Modern (theoretical) physics seems to be in deep crisis today as many of its core aspects are not empirically well-confirmed. Heated exchanges among physicists on the scientific status of physical theories with little or, at best, a tenuous connection to possible experimental tests is highly visible in the popular scientific literature. Some physicists (e.g., Carroll 2014, 2019; Ijjas et al., 2017) argue that science must discard empirical testability as one of its defining properties and the highly explanatory theories of present-day physics should be exempted from experimental testing, while others (e.g., Ellis & Silk 2014) spot in these arguments (for softening the testability or falsifiability requirement for modern physics) a dangerous tendency to undermine science. The philosopher of science who naturally draws most attention in these current debates is Karl Popper (1902-1994). His views, however, are often misrepresented in these debates. The prime objective of this paper is to explain how a more enlightened perspective on the ongoing debates can be obtained by a careful scrutiny of the Popperian criterion of falsifiability. As a first step in achieving this objective we will analyze the two major (conceptual) failures on which the current controversies rest. Our next step will be examining the controversial string theory to see whether the criteria of falsifiability is a ‘blunt instrument’ for determining its scientific status.
دلوز: فیلسوفِ امر واحد (دفاعی در برابر نقدهای بدیو از دلوز با تکیه بر مفهوم بازگشت ابدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
161 - 185
حوزههای تخصصی:
بدیو در کتاب دلوز: غوغای هستی، به ارائه نظرات خود درباب هستی شناسی دلوز پرداخته و با برشماری برخی ویژگی ها در نگره دلوز، او را درنهایت فیلسوف امر واحد می خواند که با تکیه بر نگاه رواقی، در آنچه واژگون سازی افلاطون خوانده ناموفق بوده و پروژه فلسفی اش دست آخر دستاوردی مگر تسلیم کثرت به واحد نداشته است. برای بدیو که یکتا رسالت فیلسوف معاصر را در گسستن از مفهوم واحد به هر ترتیب می داند، مفاهیمی چون اشتراک معنوی هستی و نیز بازگشت ابدی، صرفا به تساوی هستی و واحد خواهند رسید و حتی تفاوت در هستی شناسی دلوز در نهایت تابع"همان" و راهبر واحد خواهد بود. در این مقاله تلاش خواهیم نمود ضمن برشمردن بخشی از نقدهای بدیو در خصوص ارتباط دلوز و نگره رواقی و نیز به کار گیری مفهوم بازگشت ابدی و تلقی او از دلوز به مثابه فیلسوف امر واحد، نقدی بر نقدهای بدیو ارائه و در نهایت از هستی شناسی تفاوت و تکرار به مثابه نسخه ای مبتنی بر کثرت دفاع نماییم و نشان دهیم ریشه بنیادین نقدهای بدیو را می توان در تلقی نامنسجم او از واحد و خلط عامدانه مفاهیم اشتراک معنوی وجود و واحد دانست.
تبیین نسبت های مبتنی بر فناوریی در پساپدیدارشناسی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین نسبت های مبتنی بر فناوری در پساپدیدارشناسی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش های تحلیلی و استنتاجی بهره گرفته شده است. پساپدیدارشناسی از رویکردهای فلسفی جدید در حوزه فناوری است. این رویکرد از طرفی با گفتمان انتقادی از پدیدارشناسی کلاسیک و از طرف دیگر با تحقیق در زمینه تجربی مطالعات علم و فناوری توسعه یافته است. پدیدارشناسی فناوری ها را به عنوان اشیاء صرفأ عملکردی و ابزاری مورد بررسی قرار نمی دهند، بلکه به عنوان واسطه هایی به آن ها می نگرد که بین تجارب انسانی و فعالیت های آن ها قرار دارند و به فناوری های خاص و تفاوت های وجودی و معرفت شناختی آن ها در زیست جهان می پردازد. پساپدیدارشناسی در کاربست فناوری آموزشی نیز می تواند نوع پرسش از فناوری را دگرگون نموده و به نوع و چگونگی دخالت فناوری آموزشی در ارائه واقعیت برای فراگیران و نحوه تغییر ادراک آن ها از واقعیت توجه کند. بدنمندی، هرمنوتیک، غیریت، زمینه ای، آمیختگی(سایبورگ)، غوطه وری، و افزودگی از نسبت های مبتنی بر فناوری است که می تواند پیامدهای مهمی برای تعلیم و تربیت از قبیل؛ توجه به وجوه افزایش و کاهش فناوری، تاکید بر توصیف و تفسیر نسبت های فناورانه، عدم غفلت از تاثیرِ سطح کلان فناوری آموزشی ، دقت در نسبت های نو و خارج از توصیف در فناوری آموزشی داشته باشد.
تفسیری از نظام دانش به مثابه بسط تاریخی «مفهوم» بر اساس پیشگفتار پدیدارشناسی روح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
157-184
حوزههای تخصصی:
در اندیشه هگل دانش به عنوان یک نظام توصیف می شود. هگل همانند کانت بنیاد نظام دانش را بر مفهوم مبتنی می سازد و معتقد است آگاهی به عنوان یک کل تنها در سایه مفهوم قابل توضیح است. او ازاین جهت، در مقابل ایدئالیسم نخبه گرای فیشته و شلینگ قرار می گیرد که معتقد بودند نظام علم را تنها بر پایه شهود عقلانی می توان توضیح داد. حال سؤال این است هگل چگونه با توجه به مناسبات مفهوم، می کوشد از توضیح استعلایی کانت، فیشته و حتی شلینگ گذر کند و تفسیری انضمامی از نظام علم ارائه دهد؟ برای پاسخ به این سؤال نگارنده با توسل به روش توصیفی و تحلیلی ابتدا ذات وساطت پذیر مفهوم را در اندیشه هگل آشکار می کند و سپس به واسطه نقد تصور سوبژکتیو از مفهوم که کانت و فیشته به آن باور داشتند مفهوم را با شی فی نفسه ارتباط می دهد و به این طریق شأن هستی شناختی مفهوم را در پدیدارشناسی روح هگل آشکار می کند. در نگاه هگل مفهوم امر سیالی است که از مرحله انتزاعی جوهر در ابتدای تاریخ آگاهی شروع به حرکت می کند و به واسطه تکامل خود در فرایند پیچیده دیالکتیکی از مرحله انتزاعی جوهر به مرحله بالفعل سوژه حرکت می کند. مفهوم با این سیر از جوهر انتزاعی به سوژه بالفعل، آگاهی را از ابژه به سوژه گذر می دهد و با ایجاد نظم درونی میان سوژه و ابژه، مطلق را به عنوان بنیاد سوژه و ابژه محقق می سازد و به این ترتیب کل و نظام دانش را تعین می بخشد.
انسان شناسی اپیکوری و رواقی: مروری بر نگرش های انسان شناختی در عصر هلنیسم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
هلنسیم دوره ای غریب از تاریخ فلسفه، میان دو عصر قریب باستان و قرون وسطاست. این دوره در برگیرنده اندیشه های مهمی چون اپیکوریسم، رواقی گری و فلسفه نوافلاطونی بوده و آثار قابل توجهی بر سده های بعدی داشته است. پژوهش حاضر با تکیه بر کتب و منابع موجود در حوزه فلسفه هلنیستی، انسان شناسی دو مکتب اپیکوریان و رواقیون را مرور می کند و سعی دارد از این رهگذر، بخشی از تاریخ انسان شناسی را نقد کند. نتایج این مقاله نشان داد که آموزه های یونان باستان در لایه های زیرین فلسفه یونانی مآبی (هلنیسم) رسوخ کرده، اما فیلسوفان هلنیستی صرفاً مقلد نبوده اند و نوآوری های چشمگیری نیز داشته اند. اپیکور با تکیه بر ابزار حس و نگرش مادی اتمی به جهان، انسان را موجودی متشکل از مجموعه اتم ها می داند و به این دلیل زندگی پس از مرگ را انکار می کند. او با احترام به فضایل اخلاقی و دفاع از مسئولیت، انسان را آزاد از جبر فرض می کند و سعادت او را در لذت و رهایی از رنج می داند. در مقابل، رواقیون نیز با افزودن عنصر «اذعان» به دریافت های حسی، ملاک اعتبار شناخت را دگرگون ساخته اند و با نگرشی مادی، صورت گرا بوده اند. ایشان هویت انسان را در صورت یا پنئوما دانسته اند. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی پس از ارائه گزارشی از چارچوب های معرفت شناختی و جهان شناختی، درباره چهار سرفصل «هویت انسان»، «تعین گرایی و آزادی»، «رابطه انسان با خدا و زندگی پس از مرگ» و «سعادت انسان»، در فلسفه اپیکوری و رواقی بحث شده است.
شاخص های معنوی در برنامه های پیشرفت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
137 - 170
حوزههای تخصصی:
از وظایف اساسی حکمرانی برنامه ریزی و اجرای برنامه های پیشرفت همه جانبه در جامعه است که دارای ابعاد متعددی چون پیشرفت در فکر، علم، اقتصاد، امنیت، و ... می باشد. یکی از ابعاد اساسی آن، پیشرفت در عرصه معنویت است. از جمله مسائل مهم در برنامه ریزی، ارائه شاخص های لازم در راستای اجرا و نیز ارزیابی میزان موفقیت آن پس از اتمام دوره های موردنظر می باشد. این پژوهش در صدد پاسخ به چیستی شاخص های معنوی در برنامه های پیشرفت کشور است. یکی از روش های معتبر برای این منظور، استفاده از روش سیکارن می باشد که براساس آن، تدوین شاخص، مستلزم طی چهار مرحله: مفهوم سازی عملیاتی از پدیده مورد نظر، استخراج ابعاد، استخراج مؤلفه ها و در نهایت طراحی شاخص ها و نماگرها است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بر اساس آموزه های اسلامی مهمترین مفهوم عملیاتی ناظر به پدیده موردسنجش، مفهوم پیشرفت همه جانبه در مقابل مفاهیمی چون رشد و توسعه اقتصادی، انسانی و ... است که دارای بار معنایی وسیع تری شامل زندگی مادی و معنوی می شود. مطابق این مفهوم، معنویت مهم ترین بُعد آن تشکیل می دهد به طوری که روح حاکم بر سایر ابعاد می باشد. بر اساس استفاده ای که از آیات قرآن می شود، این بُعد از پیشرفت، دارای مؤلفه هایی چون ایمان، اخلاص، توکل و ایثار است. این پژوهش با بهره مندی از روش یادشده، برای هرکدام از این مؤلفه ها شاخص ها و نماگرهای متعدد طراحی نموده که تفصیل آن در متن مقاله ارائه می شود.
شهود مراتب نفس سالک یا تجلّیات أسماء الهی در آرای فیض کاشانی و علامه حسن زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
203 - 209
حوزههای تخصصی:
مسئله رؤیت الهی یکی از پرچالش ترین مباحث کلامی در تاریخ ادیان به ویژه اسلام بوده است. متکلمان شیعه تحت تأثیر روایات اهل بیت و بر خلاف برخی متکلمان اهل سنت، رؤیت خدا با چشم سر را قاطعانه رد نموده و آیات مربوطه قرآن را با بیان های عقلی و عرفانی تفسیر نمودند. در این مقاله دیدگاه دو حکیم صدرائی که چهار قرن با یکدیگر فاصله زمانی دارند، مقایسه و تحلیل شده است؛ یکی فیض کاشانی شاگرد مستقیم و داماد ملاصدرا و دیگری آیت الله حسن زاده آملی. جنبه نوآورانه در مقاله آن است که اثبات شده است علی رغم فاصله زمانی هیچ تفاوت مبنایی در دیدگاه دو فیلسوف وجود ندارد. فیض کاشانی با تکیه بر سیر آفاقی، حقیقت رؤیت و شهود را تفسیر نموده و آیت الله حسن زاده با تکیه بر سیر انفسی این موضوع را شرح نموده؛ ولی باطن کلام هر دو یکی است. با توجه به تعالی فلسفی در شارحان ملاصدرا می توان دیدگاه آیت الله حسن زاده را تکمیل شده دیدگاه فیض کاشانی دانست.
Some Setbacks in the Reception of Popper in Japan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
55 - 79
حوزههای تخصصی:
The reception of Popper in Japan has not been a glorious history up to the present day. There have been numerous misunderstandings and distortions. It is important to record and discuss them in order to learn from them and to make use of his ideas in the Japanese intellectual climate. This is the purpose of the present paper. From the perspective of the reception history, we searched the reasons why Popper has been misunderstood in Japan (especially in four areas: philosophy, economics, history, and political philosophy), and tried to identify some of the factors responsible for this misunderstanding. To this end, we applied the method of “situational analysis” to the Japanese peculiar intellectual situation after the so-called après guerres, rather than by using a chronological order. If the causes of misunderstandings and distortions in Japan can be clarified by means of a situational analysis, we can learn a great deal from this history and can use this knowledge to throw new light on the status of critical rationalism in Japan
Popper’s Open Society and Its Problems(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
188 - 204
حوزههای تخصصی:
After offering an overview of some of the main themes of Popper’s political thought, the paper argues that his account faces two problems relating to institutions. The first is that while Popper stresses the ‘rational unity of mankind’, and the potential for any of us to furnish criticisms of public policy, it is not clear what institutional means currently exist for this to enable this to take place. Second, Popper has stressed the conjectural character of even our best theories. However, at any point, some theories will have fared better in the face of criticism than others, and they may give us important information about constraints on our actions. At the same time, as ordinary citizens we may not be in a good position to understand the theories in question, let alone appraise the state of the specialised discussion of them. There is, it is suggested, a case for thinking of ways to institutionally entrench such fallible theories, especially in the current setting in which social media play an important role
پاسخی نوتومیستی به مسئله رنج حیوانی: مرور و ارزیابی دیدگاه کایل کلتز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
510 - 531
حوزههای تخصصی:
رنج حیوانی و مسئله شر به تازگی به عنوان چالشی برای خداباوری، بسیار موردتوجه قرار گرفته است. کلتز با نگرشی نوتومیستی در صدد پاسخگویی به این مسئله است. این مقاله بررسی و ارزیابی دفاعیه کلتز را به عهده دارد. کلتز هم چون آکویناس، احساسات ناخوشایند چون درد، غم، ترس و ناامیدی را شر تلقی نمی کند بلکه آن ها را فرایندهای فیزیولوژیکی خوبی می داند که برای حیوانات مفیدند. همین طور، وی با بررسی عقلانیت و نشانه های خودآگاهی چون فراشناخت، حافظه رویدادی و نظریه ذهن از مسیر برخی تحقیقات علمی درصدد است نشان دهد که عقلانیت و خودآگاهی حیوانات محل تردید است و از آن جایی که توانایی هایی شناختی با توانایی ادراک درد و رنج رابطه مستقیمی دارد، لذا ادراک درد و رنج در حیوانات نیز محل تشکیک است، براساس نگرش نوتومیستی کلتز، حیوانات، صرفا از قوه وهم برخوردارند که سبب می شود آن ها، استنتاج تجربی را شبیه سازی کنند. اما اگر حیوانات از خودآگاهی برخوردار باشند، می توان حشر و زندگی ابدی را در مورد آن ها نیز مطرح ساخت. شبهات دیگری، چون ماهیت عبث بودن برخی از دردها مثل سندرم درد مزمن، نیز مطرح است. کلتز به این شبهات بر اساس هدف خداوند برای جهان آفرینش، محدودیت های موجود در عالم و پیام اخلاقی که این گونه دردها با خویش به ارمغان می آورند، پاسخ می دهد. در ادامه به نقد برخی از نظرات کلتز پرداخته و نشان داده می شود که وجود حافظه رویدادی و قابلیت مفهوم سازی در حیوانات در برخی آزمایشات، به اثبات رسیده است، بنابراین دیدگاه او درباره انکار درد و رنج حیوانی، توفیق چندانی به دست نخواهد آورد. به نظر می رسد کلتز با اتکای بیشتر بر بخش های دیگر تئودیسه اش نظیر هدف خداوند برای آفرینش جهان، فواید درد و رنج برای مخلوقات زمینی، حیات پس از مرگ حیوانات و جبران درد و رنج های آنان توسط خداوند، موفقیت بیشتری را حاصل خواهد کرد.