فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱٬۳۹۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
با مراجعه به کتاب مقدس و آموزه های پدران کلیسای مسیحی درمی یابیم که آیین مسیحیت الهام بخش صلح در جهان است. با این حال، تاریخ مسیحیت نشان از جنگ های متعدد مذهبی دارد. نقطه آغاز این جنگ ها به زمان گرویدن کنستانتین کبیر به دین مسیح و درآمیختن دین و سیاست برمی گردد. در تاریخ مسیحیت برای مشروعیت بخشی به جنگ، ابتدا نظریه جنگ عادلانه و سپس مفهوم جنگ مقدس به تدریج وارد مباحث الهیاتی در رابطه با اخلاق جنگ و صلح شد. این پرسش مطرح می شود که موضع کلیسای ارتدکس نسبت به این رویکردها چیست و کدامیک از رهیافت های موجود در مورد جنگ وصلح با سنت الهیاتی و اخلاقی آیین ارتدوکس سازگار است و می تواند برای مفهوم بندی رویکرد جداگانه آن کارآمد باشد؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد، سنت مسیحیت ارتدوکس هیچ کدام از رهیافت های مشروعیت بخش به جنگ و خشونت را نمی پذیرد که در بستر تاریخ مسیحت غربی شکل گرفته اند. بنابراین در جست وجوی قالب های فکری جایگزین، در این نوشتار استدلال می کنیم که رهیافت «صلح آفرینی عادلانه» می تواند مدل منسجمی در ارتباط با پاسخ ارتدوکس به جنگ و صلح فراهم کند. مبنای این استدلال، سازگاری عمیق مبانی اعتقادی مذهب ارتدکس با راهکارهای رهیافت صلح آفرینی عادلانه است که دربردارنده خشونت پرهیزی و تلاش برای پیشگیری از جنگ با تلاش برای عدالت و توسعه است. چارچوب نظری که در این نوشتار برای تلفیق سنت ارتدوکس با رهیافت صلح آفرینی عادلانه استفاده شده است رهیافت واقع گرایی مسیحی راینهولد نیبور است. این پژوهش از انواع پژوهش های کیفی است که در آن میان از روش مدل یابی کاربردی پیروی می کند.
بازاندیشی تاب آوری اقتصادی روسیه در برابر تحریم های غرب: الگو و درس هایی برای اقتصاد ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روسیه در سال های اخیر، به ویژه پس از بحران اوکراین در سال 2014 با چالش تحریم اقتصادی روبه رو بوده است. این کشور برای بی اثرکردن تحریم ها اقدام های مختلفی انجام داده است، اما برای رویارویی با تحریم می تواند از دیگر الگوهای اقتصادی نیز بهره برداری کند. این پرسش مطرح است که تاب آوری اقتصادی روسیه و تجربه این کشور در برابر تحریم های غربی چه درس هایی برای ایران دارد؟ با روش پژوهش کیفی و با مطالعه مقاله ها و منابع کتابخانه ای، داده های پژوهش را تجزیه و تحلیل می کنیم. با درنظرداشتن مفهوم تحریم اقتصادی و همچنین چارچوب های کلی این مفهوم، فرض بر این است که روسیه برای رویارویی با تحریم های غربی از سیاست های جانشینی واردات و چرخش به شرق بهره گرفته است. الگوی «ساخت چین- 2025» نیز می تواند برای روسیه کارآمد باشد. ایران نیز برای ایجاد اقتصاد قوی ضدتحریمی به سیاستی بلندمدت نیاز دارد که تجربه روسیه و همچنین سیاست «ساخت چین-2025» می تواند الگویی برای اقتصاد ایران باشد. در این نوشتار مشخص می شود که سیاست «ساخت چین-2025» هم به شکل اصولی تر سیاست جانشینی واردات را توسعه می دهد و هم عرصه را برای فناوری های پیشرفته و روزآمد هموار می کند. ساختار اقتصاد ایران و روسیه با وجود تفاوت های ساختاری از جهت هایی مانند نفتی بودن، دولتی بودن، زیر تحریم بودن، گرایش به تنوع بخشی و دیوان سالاری پیچیده شباهت هایی با یکدیگر دارند. بنابراین چنین الگویی می تواند در اقتصاد ایران هم استفاده شود که دچار چالش تحریم های غرب در اندازه و شدت بیشتر است.
همگرایی فرهنگی و بازتعریف هویت مشترک در سازمان همکاری اقتصادی (اکو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اکو خاطره گم شده هزاران سال هم زیستی ساکنان «قلب زمین» است. با شکل گیری سازمان همکاری اقتصادی، امیدهای فراوانی برای احیای امپراتوری های پرشکوه این جغرافیا در طول تاریخ، زنده شد. توان نهفته اکو برای تبدیل شدن به یک سازمان منطقه ای بر کسی پوشیده نیست. اما پس از حدود چهار دهه فعالیت، اکو به جایگاه تعیین شده نرسیده است. اینکه «چرا سازمان همکاری اقتصادی (اکو) پس از چهار دهه، به اتحادیه ای قدرتمند تبدیل نشده است؟» پرسشی است که در این نوشتار در پی پاسخ به آن هستیم. در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که «اکو برای تبدیل شدن به یک اتحادیه به بازتعریف هویت مشترک با واکاوی در ریشه ها، پیوندها و زمینه های فرهنگی خود نیاز دارد». یافته های نویسندگان نشان می دهد که هویت، ثابت و یکنواخت نیست. هویت اولیه سازمان های منطقه ای با هدف های ویژه ای شکل می گیرند. با مرور زمان و در اثر تحولات محیط بین الملل یا تغییرهای منافع ملی و به دنبال آن سیاست خارجی کشورهای عضو، هویت سازمان ها و اتحادیه های منطقه ای تغییر می کند. بنیانگذاران اکو پیش تر با هدف های سیاسی و امنیتی، همکاری های منطقه ای را تجربه کرده بودند. کشورهای عضو در جریان تحولات ساختاری و نهادی همکاری های خود، هدف های اقتصادی را بیشتر مورد توجه قرار دادند. این سازمان توان زیادی در گسترش همکاری های فرهنگی دارد. در این نوشتار با کمک مفهوم فرهنگ، بازتعریف هویت مشترک اکو را بررسی می کنیم. نظریه برساخته گرایی به عنوان چارچوب نظری، هدایتگر روند این پژوهش است. روش این پژوهش کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی و بر اساس مطالعه موردی است. شیوه گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای و با استفاده از اینترنت است.
تهدیدهای ناتو و سیاست موازنه سازی روسیه در قطب شمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرهای زیست محیطی و گرم شدن آب وهوا، زمینه های رقابت فزاینده قدرت های منطقه ای به ویژه روسیه و کشورهای عضو ناتو را به منظور دسترسی به موقعیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک قطب شمال فراهم کرده است. در فرایند این رقابت، در سال های اخیر سیاست های ناتو در قطب شمال دشواری ها و محدودیت هایی را برای امنیت و منافع روسیه ایجاد کرده است. بر همین اساس در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش هستیم که روسیه چه راهبردی برای مقابله با تهدیدهای ناتو در منطقه قطب شمال دنبال کرده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح شده است که: روسیه برای رویارویی با تهدیدهای نظامی ناتو، راهبرد موازنه قوا را با تقویت توازن نظامی در منطقه در دستور کار قرار داده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد مسکو با ایجاد ایستگاه های راداری، ایجاد سامانه های دفاع موشکی، افزایش نیروهای نظامی، تقویت و تجهیز نیروی دریاییِ معروف به ناوگان شمالی، نوسازی پایگاه های دریایی، برگزاری رزمایش های گوناگون نظامی و ایجاد فرودگاه های نظامی، توان نظامی خود را با هدف موازنه سازی در برابر تهدیدهای نظامی ناتو تقویت کرده است. روش پژوهش در این نوشتار از نوع کیفی است که با رویکرد تحلیل محتوای گزینشی داده ها و تحلیل های موجود انجام شده و از نظریه موازنه قوای کنت والتز برای تبیین موضوع بهره گرفته است.
چالش های صلح جویی حقوقی در پرتو دادگستری جنایی ترمیمی، در بستر راه ابریشم کهن و نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
راه ابریشم به عنوان نمادی از گفت وگوی درون تمدنی و همگرایی اقوام و تقویت زمینه های فرهنگی، کمتر از دیدگاه حقوقی بررسی شده است. تعامل اقوام بسیار متنوع و ناآشنا با یکدیگر، همواره تنش زا و بسترساز درگیری و اختلاف ها بر سر دادوستدها و ارتباطات بوده است. از نظر تاریخی، صلح جویی و مفاهمه فراتر از صرف اجرای سازوکارهای رسمی و قضایی، در صورت بروز اختلاف های حقوقی در ارتباطات راه ابریشم (الگوی صلح جویی حقوقی ترمیمی)، در مقایسه با ابزارهای تنبیهی و کیفری، راه گشاتر در تداوم مسیر کاروان ها و ره گذران راه ابریشم بوده است. صلح جویی حقوقی بدون تکیه بر قانون گذاری، به معنای امروزی و دادرسی قضایی دیوان سالار، فرهنگ صلح جویی و میانجی گری و سازش در جرائم معمول ارتکابی در راه ابریشم را در طول تاریخ این منطقه از جهان رواج داده است. مقاله این پرسش را می کاود که آیین های حل اختلافات کیفری در مناسبات راه ابریشم کهن - به ویژه میانجی گری مبتنی بر عدالت ترمیمی چه ظرفیتی در حل منازعه های حقوقی مورد رخداد در راه جدید ابریشم ایجاد می کند؟ در پاسخ این فرضیه را دنبال می کنیم که سازوکارهای صلح جویانه (دادگستری ترمیمی)، روش عمومی در حل وفصل اختلاف های حقوقی در این راه بوده است. پژوهش حاضر به روش کیفی با تحلیل تاریخی و حقوقی صلح جویی کیفری در چارچوب نظریه عدالت ترمیمی در جرم شناسی به عنوان یکی از علوم جنایی، پس از تبیین مبانی نظری صلح جویی حقوقی، نقش روابط فرهنگی و حقوقی در راه ابریشم را با توجه به الگوی انتقال سیاست جنایی از نظر تاریخی بررسی می کنیم. بنابر یافته های این نوشتار، بر این اساس که مهم ترین رکن روابط بین المللی، به ویژه همکاری های حقوقی پیمان های عرفی بر محور اشتراک های فرهنگی تکیه دارد و از دیگر سو، تفاهم حقوقی، از سخت ترین جلوه های تفاهم فرهنگی است، به ویژه در ملت های کهن که جهانی شدن و تقریب ارزش های واحد حقوق بشری، در غیر از تجربه های موفقی همچون راه ابریشم آنچنان مطرح نبوده است، احیای راه ابریشم با طرح «یک کمربند و یک راه» (راه ابریشم جدید)، بدون توجه به تعارض های نظام های حقوقی کشورهای مسیر حمل ونقل با یکدیگر، چالشی از جنس همان مشکل راه ابریشم کهن است. خروج از این چالش در گرو روزآمدسازی آیین های قضازدایی برای رفع اختلاف های کیفری احتمالی با تدوین رژیم حقوقی برساخته از بازگشتن کشورهای مرتبط از صلاحیت کیفری سرزمینی است.
صنایع دستی و نقش آن در اقتصاد خانواده قفقازی دوره روسیه تزاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شرایط جغرافیایی، اقلیمی و فرهنگی متنوع و وجود منابع اولیه غنی، شرایط مناسبی برای رونق صنایع دستی مختلف در قفقاز فراهم کرده بود. این صنعت پیوند عمیقی با فرهنگ و اجتماع داشت و جایگاه مهمی را در اقتصاد منطقه به خود اختصاص داده بود. هرچند شیوه مدیریت خانواده در این دوره دچار تغییرهای زیادی شد و نگاه استعمارگرایانه دولت روسیه بر اقتصاد منطقه در دوره های مختلف سایه افکنده بود، بیشتر اعضای یک خانواده قفقازی به پشتوانه صنایع دستی، نقش مهمی در تقویت اقتصاد خانواده و تضمین دوام و بقای آن داشتند. محصولات تولیدشده در این منطقه، بیشتر به مصرف داخلی می رسید و غیر از محصولات ابریشمی و قالی، در اقتصاد و تجارت خارجی اهمیت زیادی نداشت. با رویکرد توصیفی تحلیلی در پی پاسخ این پرسش هستیم که صنایع دستی در آخرین دهه های روسیه تزاری، چه نقشی در اقتصاد خانواده قفقازی داشت؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که با توجه به ساختار اجتماعی، تنوع آب وهوایی، مواد خام در دسترس و شرایط سیاسی ایجادشده در قفقاز زیر سلطه روسیه، صنایع دستی با گسترش روحیه مشارکت پذیری اعضای خانواده و بالابردن سطح اشتغال و افزایش درآمد سرانه، بخش قابل توجهی از بار اقتصادی منطقه را بر دوش می کشید. این نوشتار با روش کیفی مبتنی بر تحلیل محتوا و ابزار آن داده های تاریخی تنظیم شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد صنایع دستی در زندگی مردم قفقاز جنوبی بیشتر از قفقاز شمالی تأثیر داشت و نزدیک به ۳۰ درصد درآمد سالانه یک خانواده را تشکیل می داد.
الگوی رفتاری ایران در برابر جنگ اوکراین، از سیاست خارجی موازنه گرا تا سیاست خارجی متوازن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگ اوکراین از رویدادهای بین المللی است که آثار و پیامد های بلندمدتی بر کلان روندهای جهانی و منطقه ای بر جای گذاشته و کشورها را به تناسب اصل سود محوری به موضع گیری واداشته است. جمهوری اسلامی ایران که در جریان چالش با کشورهای غربی، روابط راهبردی با روسیه را در چارچوب موازنه گرایی برگزیده است، اینک جنگ اوکراین را به واسطه سرشت ضد هژمونی و ضد لیبرالی آن شبیه با سیاست تجدیدنظرطلبانه خود یافته است. بر پایه این سیاست، پرسش اصلی این است که جنگ اوکراین چه تأثیری بر سیاست خارجی موازنه گرای ایران گذاشته است و آیا به سیاست خارجی متوازن می انجامد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که جنگ اوکراین موجب شده است جمهوری اسلامی ایران بر گستره جغرافیایی اقدام های موازنه ساز خود بیفزاید و به موجب آن «سیاست نگاه به شرق» را در سطح های جداشده (دوجانبه)، ترکیب شده (سه جانبه) و نهادی شده (چندجانبه) و «سیاست منطقه ای» را در قالب دیپلماسی ترمیمی پیش ببرد. هدف این نوشتار، از یک سو تحلیل تأثیر جنگ اوکراین بر سیاست خارجی موازنه گرای ایران و نشان دادن روندهای تغییر و تداوم آن و از سوی دیگر، نقد چنین سیاستی است. این مهم را براساس رویکرد توصیفی تحلیلی با استفاده از روش روندپژوهی به عنوان یکی از روش های پژوهش کیفی انجام می دهیم. بنا بر این رویکرد، در این نوشتار از دو چارچوب نظری بهره می بریم. برای تبیین، سیاست خارجی جمهوری اسلامی با چارچوب نظری «موازنه گرایی به عنوان الگوی سیاست خارجی» سازگار و برای نقد با چارچوب مفهومی «سیاست خارجی متوازن» ناسازگار است. یافته های این نوشتار نشان می دهد که سیاست خارجی موازنه گرای ایران در نتیجه جنگ اوکراین در سطح های تازه تری گسترش یافته است، اما از آنجا که با تعادل و تنوع در حوزه های جغرافیایی و موضوعی همراه نیست، به ضرورت به سیاست خارجی متوازن نمی انجامد.
پویایی درون نهادی و تأثیر آن بر دیپلماسی راه دوم میان ایالات متحد آمریکا و روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روابط ایالات متحد آمریکا و فدراسیون روسیه در دوران جنگ سرد و پس از آن همواره از دشمنی آشکار تا رقابت در نوسان بوده است. چه در دوران جنگ سرد و چه در دوره پس از آن، فرایندهای دیپلماسی راه دوم به عنوان سازوکاری سازمان یافته و نهادینه ، مکمل دیپلماسی رسمی دو کشور بوده است. در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که عوامل نهادی داخلی چگونه به پیگیری دیپلماسی راه دوم در تحقق منافع آمریکا و روسیه در دوران جنگ سرد و پس از آن منجر شده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که در سازگاری با مسیر تاریخی طی شده در دوران جنگ سرد، لزوم تأمین منافع راهبردی و پایدار هر کشور، استفاده از نهادهایی با ارتباطات گسترده با دولت و روابط شکل گرفته در فرایندهای غیررسمی، موجب تداوم این مسیر از دیپلماسی در روابط آمریکا و روسیه شده است. برای آزمون این فرضیه از نظریه نهادگرایی تاریخی و به طور مشخص عنصر «هم پایانی» بهره گرفته ایم. در این زمینه، برای بررسی عوامل یکسانی که برایند مشابهی را در دو دوره متفاوت ایجاد کرده است؛ از روش تاریخی تطبیقی بر مبنای مقایسه دو دوره زمانی جنگ سرد و دوران پس از آن استفاده کرده ایم. یافته های پژوهش نشان می دهد که تداوم الگوی نهادی در هر دو دوره، مشترک است، ولی تغییر در سطح منافع و ورود نهادهایی با فاصله زیاد از مراکز قدرت، موجب کاهش تأثیرگذاری این فرایندها بر جریان های رسمی در دوره متأخر شده است. هرچند که کمیت مسیرها و نهادهای دخالت کننده افزایش آشکاری داشته است.
نقش و جایگاه احزاب در نظام سیاسی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احزاب به عنوان نهادهای سیاسی در نقش رابط جامعه و دولت عمل می کنند و در حیات سیاسی کشور نقش دارند. فدراسیون روسیه از کشورهایی است که احزاب مختلفی در آن فعالیت می کنند. هدف این نوشتار تحلیل نقش احزاب در نظام سیاسی روسیه است. در پاسخ به این پرسش که احزاب سیاسی روسیه از زمان به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهور در سال 2000 چه نقش و جایگاهی در حیات سیاسی این کشور دارند؟ این فرضیه مطرح می شود که نظام حزبی در روسیه پوتین در عمل، یک نظام «حزب مسلط» است که در آن حزب وابسته به قدرت (حزب روسیه واحد) بر روند قانون گذاری مسلط است و دیگر احزاب در رقابت با این حزب حمایت چندانی نمی شوند و توان زیادی ندارند. افزون بر این، به باور نویسندگان این نوشتار، اصلاح قانون اساسی در سال 2020 نیز تغییر چندانی در نقش و جایگاه احزاب روسیه ایجاد نخواهد کرد. روش پژوهش در این نوشتار که با رویکرد توصیفی تحلیلی نوشته شده است، کیفی است. داده های مورد نیاز برای تبیین مسئله و بررسی موضوع، با مطالعات کتابخانه ای (مقاله ها، کتاب ها و منابع معتبر اینترنتی) گردآوری و تحلیل شده است. از نظر دوره زمانی، این نوشتار با اشاره به تحولات احزاب سیاسی روسیه پیش از حکومت پوتین، وضعیت آن ها را در این کشور در سال های 2000 تا 2022 بررسی کرده، با تحلیل اصلاحات سال 2020 قانون اساسی روسیه، چشم انداز نقش آفرینی احزاب سیاسی این کشور را ارزیابی می کند.
تحلیل روایی بحران اوکراین؛ تقابل روایت ها و پادروایت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مراجعه به روایت راویان از راه های شناخت علت های یک رویداد است. این روش به ویژه برای فهم درگیری های تاریخی و منازعه های شدید که بیشتر، بحران تعریف می شوند، قابلیت و کارایی دارد. در این نوشتار با ترسیم منازعه روسیه و اوکراین به عنوان داستانی روایی، به دنبال تبیین این بحران از مسیر باورهای روایی رهبران دو کشور هستیم. پرسش این نوشتار بر پایه ارتباط میان روایت و پویایی تضاد این است که چه عاملی ناگزیر و طولانی بودن بحران اوکراین را به وجود آورده است؟ با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار این فرضیه را به آزمون می گذاریم که تضاد روایت ها به عنوان باورهای هویتی ناسازگار از سوی رهبران روسیه و اوکراین، زمینه اجتناب ناپذیربودن منازعه و قرارگرفتن آن در شمار بحران های طولانی مدت را به وجود آورده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که جنگ پیش گیرانه، تهدیدزدایی و ملت گرایی به ترتیب با سه روایت مشروعیت زدایی، منفی سازی و قربانی سازی عناصر داستان پوتین برای توجیه حمله به اوکراین را شکل داده است که در سوی مقابل، زلنسکی با پادروایت های معکوس سازی، حاشیه رانی و غیریت سازی، روایت پوتین را داستانی غیرواقع نشان داده است. تبدیل منازعه دو کشور به بحران اجتناب ناپذیر امروزی و پیش بینی پذیر نبودن سرانجام آن، نتیجه همین تقابل روایی بوده است.
جایگاه آسیای مرکزی در سیاست خارجی جدید هند: برداشت هایی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار تلاشی است تا هم زمان با بررسی جایگاه آسیای مرکزی در سیاست خارجی جدید هند، منافعی که از همکاری های هند و این منطقه متوجه ایران می شود، مورد مطالعه و کندوکاو قرار گیرد. در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش هستیم که آسیای مرکزی چه جایگاهی در سیاست خارجی جدید هند داشته و رابطه هند با این منطقه برای ایران چه فرصت هایی به همراه دارد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که آسیای مرکزی به واسطه موقعیت ژئوپلیتیک و منابع غنی انرژی، بازار و دسترسی به اروپا، برای هند جایگاه راهبردی دارد و دسترسی این کشور به منطقه از راه ایران منافع مشترک و انفرادی دو طرف را تحقق می بخشد. در این نوشتار با استفاده از روش کیفی و شیوه نمونه پژوهی و روندپژوهی با کاربست نظریه نولیبرال گرایی، موضوع را تحلیل می کنیم. یافته های نوشتار نشان می دهد که آسیای مرکزی برای هند از نظر ژئوپلیتیکی، اقتصادی و تجاری بسیار اهمیت دارد. تحولات اخیر افغانستان و روی کارآمدن طالبان، دستیابی هند به منطقه را از مسیر افغانستان با دشواری روبه رو کرده است. ازاین رو وابستگی هند به ایران برای رسیدن به آسیای مرکزی بیشتر می شود. ایران به دلیل ظرفیت های بالقوه خود می تواند مسیر مناسبی برای هند به آسیای مرکزی و فراتر از آن اروپا فراهم کند. از سویی، خود نیز از منافع همکاری منطقه ای بهره مند شود.
نقد حقوقی موافقت نامه تشکیل منطقه آزاد تجاری ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات حقوقی ما، به تحلیل موافقت نامه موقت تشکیل منطقه آزاد تجاری میان ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیایی (سال 1398) و موافقت نامه دائم (سال 1401)، به ویژه از زاویه سازگاری سنجی آن با اصول حقوقی حاکم بر تنظیم موافقت نامه ها پرداخته نشده است؛ بنابراین در این نوشتار به منظور رفع نسبی این خلأ پژوهشی و به واسطه اهمیت کاربردی موضوع، به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که موافقت نامه های مورد بحث، تا چه اندازه با اصول حقوقی حاکم بر تنظیم موافقت نامه های منطقه ای و بین المللی سازگار است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که از میان اصول برگزیده نوشتار، برخی اصول به طور نسبی رعایت شده اند، ولی به برخی اصول به طور کامل توجه نشده است. مهم ترین دستاورد نوشتار این است که از میان اصول برگزیده نوشتار، به اصل توجه به معیارهای های بین المللی به طور نسبی توجه شده است، ولی اصول سازگاری، انجام تعهد و اصل یکپارچگی موافقت نامه، در موارد بسیاری نادیده گرفته شده اند. این موضوع ممکن است سبب پیدایش چالش های حقوقی بسیار و بروز آثار منفی بر همکاری ایران با اعضا شود. این نوشتار، با روش کیفی در دو بخش ارائه می شود: در بخش نخست، مفهوم ها و مبانی موضوع و در بخش دوم، اصول کلی حاکم بر تنظیم موافقت نامه های منطقه ای و بین المللی و میزان رعایت آن در موافقت نامه تشکیل منطقه آزاد تجاری مورد نظر، معرفی و نقد شده است. در پایان، راه کارها و توصیه های سیاستی کاربردی به گروه های بهره بردار از این نوشتار پیشنهاد می شود.
روابط چین و روسیه در حوزه انرژی: از همکاری ناپایدار تا همکاری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از بحران اوکراین در سال 2014 و ایجاد گرایش شرقی در سیاست روسیه، همکاری با چین افزایش یافت. این موضوع در حوزه انرژی از یک همکاری ناپایدار پیش از بحران، به مشارکت راهبردی رسیده است. مسئله این است که ادعای راهبردی بودن، چگونه و با چه سازوکارهایی درک پذیر خواهد بود و آیا این مشارکت راهبردی ادامه خواهد یافت و چه پیامدهایی در پی دارد؟ در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چگونه مشارکت راهبردی روسیه و چین در حوزه انرژی در سال های اخیر عملیاتی شده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که پیشرفت همکاری های دوجانبه در حوزه انرژی و تقویت رویکرد نگاه به شرق در راهبرد انرژی روسیه، رویکرد چین برای تنوع و امنیت انرژی، ایجاد قراردادهای بلندمدت، خطوط انتقال و سرمایه گذاری ها، مشارکت راهبردی دو کشور را عملیاتی کرده است. روش در این نوشتار کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیلی - تبیینی است. در این مطالعه از متن ها، گزارش ها و سندها مربوط به انرژی دو کشور و سازوکارهای عملیاتی کردن راهبرد انرژی آن ها بهره گرفته و از نظریه واقع گرایی نوکلاسیک و ارزیابی عوامل در سطح سیستم و هم سطح واحد و نیز ژئوپلیتیک انرژی استفاده می کنیم. یافته های این نوشتار نشان می دهد که روسیه و چین به پیشبرد بیشتر گسترش تجارت انرژی ادامه داده، می توانند به ابزارهای بیشتری برای ارتقای دستورکار خود در ایجاد تعادل با ایالات متحد و نیز الگوی مطلوب چندقطبی در جهان دسترسی پیدا کنند.
جایگاه بندر چابهار در تعمیق همکاری ایران و آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پویایی های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی پساشوروی، فرصت های جدیدی را در فضای اوراسیا ایجاد کرده است. در نتیجه آن، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در پی بهره برداری از فرصت های جدید برآمده اند. ایران از آغاز این دوره جدید به عنوان یکی از بازیگران منطقه ای تلاش کرد جایگاه خود را در منطقه تقویت کند؛ اما اکنون با گذشت بیش از 25 سال از فروپاشی اتحاد شوروی، از جایگاه مناسبی در منطقه برخوردار نیست، حتی در میان 20 کشور همکار تجاری برخی از کشورهای منطقه نیز قرار ندارد. علاوه بر این، توازن در منطقه آسیای مرکزی، جنوبی و غربی به سود چین و پاکستان در حال برهم خوردن است. سرمایه گذاری 46 میلیاردی چین در راهروی اقتصادی با پاکستان و بندر گوادر موجب نگرانی مقام های هندی شده است. هندی ها هم تمایل خود را برای سرمایه گذاری در چابهار اعلام کرده اند. موقعیت بندر چابهار یک موقعیت ویژه برای کشورهای آسیای مرکزی، هند، افغانستان و روسیه است. پرسش نویسندگان این است که چه عواملی بر تقویت و تعمیق همکاری ج. ا. ایران با کشورهای آسیای مرکزی تاثیرگذار است. فرضیه آنان این است که بندر چابهار و راه گذر شمال- جنوب در گسترش روابط ایران با کشورهای آسیای مرکزی نقشی مهم دارد. در این مقاله با استفاده از روش کیفی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی، با توجه نظریه منطقه گرایی کانتوری و اشپیگل، به ویژه عامل اثرگذار برون منطقه ای این نتیجه مشخص می شود بندر چابهار و راه گذر شمال- جنوب نقش موثری در تسهیل همکاری منطقه ای و بهبود روابط اقتصادی ایران با آسیای مرکزی دارد.
نظریه زمینه ای مانع های گذار به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناخت مانع های گذار فرهنگ سیاسی افغانستان به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی انجام شده است. سال هاست افغانستان درگیر دوقطبیِ دولت های انحصارگر قومی و رانتی و البته امارت طالبان با کانون پشتون گرایی است و نه تنها پیشرفتی در مسیر مردم سالارسازی نداشته است بلکه آشکارا این عقب ماندگی با توجه به وضعیت مشارکت سیاسی، حضور نخبگان سیاسی و نقش زنان در جامعه دیده می شود. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که مهمترین مانع های گذار فرهنگ سیاسی افغانستان به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی چیست؟ فرضیه نویسندگان این است که مهمترین مانع ها را باید در ضعف های ساختاری و فساد اداری گسترده در نظام سیاسی افغانستان جستجو کرد. در این پژوهش که با روش تحلیل زمینه مند اشتراس و کوربین انجام شده است، پس از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 35 نفر از مردم افغانستان با تنوع قومی، مذهبی و جنسیتی که با نمونه گیری تعمدی یا قضاوتی شناسایی شدند، به 120 مفهوم و 35 مقوله اصلی و فرعی رسید که سرانجام به شکل گیری هسته محوری «مانع های گذار به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی در افغانستان» منجر شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که به دلیل ضعف نهادهای سیاسی مانند احزاب و مجلس و ناکارامدی دولت قومی که درگیر فساد است و اقدام به حاشیه راندن زنان و حذف نخبگان سیاسی کرده است، مردم در شرایط نداشتن مشارکت سیاسی، از دولت ها نیز به دلیل فساد ساختاری و اداری ناامید شده اند. پیامد این چرخه که سال هاست در افغانستان وجود دارد، سبب شده است مردم سالاری به دلیل مدیریت نادرست در این کشور و حاکمیت مطلق منافع قومی و همچنین رشدنکردن نگرش سیاسی مردم، همچنان دور به نظر برسد.
نقش سرمایه اجتماعی در افزایش غرور ملی شهروندان قزاقستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از منابع هویت بخشی شهروندان، غرور ملی است که در کشورهای درحال توسعه اهمیت زیادی دارد. قزاقستان یکی از کشورهای درحال توسعه در آسیای مرکزی است که مهم ترین و بزرگ ترین آنها در منطقه به شمار می آید. این کشور در حالی در پایان سال 1991 به استقلال رسید که اقلیت های قومی و مذهبی مختلفی داشت، ولی با وجود آن، سال ها از ثبات سیاسی و اجتماعی خوبی برخوردار بوده است، هرچند که رویدادهای ژانویه ۲۰۲۲ از بی ثباتی اجتماعی و سیاسی شدید در این کشور خبر داد. در این زمینه، نتایج پیمایش ارزش های بین المللی نیز نشان می دهد که شهروندان این کشور غرور ملی به نسبت بالایی دارند (میانگین 40/3). این پرسش مطرح است که سرمایه اجتماعی به عنوان مفهومی نوین در علم سیاست، چه تأثیری بر افزایش غرور ملی شهروندان کشور قزاقستان داشته است. این نوشتار به شیوه کمی و با استفاده از تحلیل ثانویه داده های آماری پیمایش ارزش های جهانی انجام شده است. با تقسیم سرمایه اجتماعی به پنج مؤلفه، نتایج نشان داد که سه مؤلفه سرمایه اجتماعی یعنی اعتقاد به اهمیت دموکراسی در جامعه، اعتماد سیاسی و عضویت در انجمن های اجتماعی در تقویت غرور ملی شهروندان قزاقستانی تأثیر مثبتی داشته و سبب تقویت غرور ملی در میان شهروندان این کشور شده است. یافته های نویسندگان نشان می دهد تأثیر اعتماد اجتماعی تعمیم یافته و ارزش های دینی بر غرور ملی شهروندان قزاقستانی معنا دار نبود.
تشدید تنش در قره باغ و چالش منافع منطقه ای ایران در سال های 2020 و 2023(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگ قره باغ در سال 2020 و تحول های بعد از آن به ویژه خروج ارامنه از قره باغ، مسیر بدون بازگشتی را برای منطقه قفقاز جنوبی ترسیم کرد. به طوری که این تحول ها تأثیر چشمگیری بر بازیگران جنوب قفقاز بر جای گذاشت. پرسش اصلی نوشتار این است که جنگ دوم و سوم قره باغ چگونه بر منافع منطقه ای جمهوری اسلامی ایران تأثیر گذاشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که براساس جنگ قره باغ در سال های 2020 و 2023 پویایی رقابت، تهدید و افزایش تنش بر ایران افزایش یافته است؛ در حالی که پیدایی فرصت های احتمالی برای ایران چندان آشکار نیست. در این نوشتار از روش پژوهش قیاسی استفاده می کنیم که با کاربرد مدل تحلیلی و رویکرد ژئوپلیتیک در چارچوب مطالعات منطقه ای و در زیر واقع گرایی است. تحلیل داده ها به صورت توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است . یافته های این نوشتار نشان می دهد موازنه قدرت جدید و روابط ژئوپلیتیکی شکل گرفته در منطقه قفقاز جنوبی با به چالش کشیده شدن قدرت روسیه توسط محور جمهوری آذربایجان، ترکیه و اسرائیل، به حاشیه رفتن محور غرب، پر رنگ شدن نقش ترکیه و کم رنگ شدن نقش ایران تغییر کرده است. همچنین ایران در دوره هایی از زمان پس از این جنگ ها از نظر ژئوپلیتیک و مؤلفه های اقتصادی و فرهنگی آن، ژئواکونومیک و ژئوکالچر، با تشدید رقابت و تهدید با ترکیه و اسرائیل و همچنین افزایش تنش با جمهوری آذربایجان روبه رو شد که در قالب راه گذر احتمالی زنگزور، طرح یک کمربند و یک راه، راه گذر شمال جنوب، پررنگ شدن تهدیدها بر مبنای پان ترک گرایی/پان آذری گرایی و حضور اسرائیل در مناطق آزاد شده قره باغ، نزدیک مرزهای ایران جریان دارد.
جهت گیری ها و فعالیت های روسیه، ایران و عربستان در جنگ یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشور های قدرتمند، همواره خود را سزاوار مداخله در بحران ها می دانند تا از تهدید منافع خود جلوگیری کنند و منافع بیشتری را به دست آورند. منطقه غرب آسیا در معادله های قدرت هایی چون روسیه، عربستان و ایران جایگاه مهمی دارد و ارتباط میان غرب آسیا و این بازیگران، پیشینه دیرینه ای از کنش ها و واکنش های متقابل را شامل می شود. امروزه یمن از کانون های بحرانی فعال در غرب آسیا به شمار می رود و کنشگران متعددی در سطح های داخلی، منطقه ای و فرا منطقه ای برای به دست آوردن نتایج مطلوب، اقدام به نقش آفرینی در تحول های آن کرده اند. در این نوشتار می خواهیم با استفاده از رویکردی توصیفی- تحلیلی، بر پایه روش کیفی مقایسه ای و به کار گیری منابع کتابخانه ای، تشابه ها و تفاوت های سیاست خارجی تهدید محور روسیه، ایران و عربستان در برابر بحران یمن را بررسی کنیم. فرضیه مورد بحث این است که هر سه کشور، با نگرشی تهدید محور، در پی افزایش نفوذ منطقه ای، کاهش تهدید و موازنه سازی هستند. اما این هدف های مشترک، به استفاده از سیاست هایی متفاوت انجامیده است؛ در حالی که ایران، به اتحاد با انصار الله و حمایت از حوثی ها و در برابر، عربستان به مقابله با این جنبش برای بی اثر کردن نفوذ ایران و حفظ هژمونی خویش با جلوگیری از تسری موج انقلاب ها به مرز های خود اقدام کردند، روسیه میانجیگری و تلاش در بی طرفی و حفظ روابط مثبت با دو طرف درگیر، با هدف کنترل تنگه باب المندب و دریای سرخ را برگزید تا با حضور در جنوب یمن و درگیر نشدن در رقابت ایران و عربستان، منافع اقتصادی و اهداف اوراسیاگرایی خویش را تأمین کند.
جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر اتحادیه اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگ روسیه و اوکراین یکی از جدی ترین بحران هایی است که اتحادیه اروپا پس از جنگ جهانی دوم با آن روبه رو بوده است. این جنگ تمام حوزه ها و بخش های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی این اتحادیه را زیر تأثیر قرار داده است. این جنگ با فشار ناهمتراز بحران بر کشورهای عضو این اتحادیه، بستر سیاسی شدن هویت های ملی را افزایش داده و ترکیبی از این دو عامل همراه با صلاحیت پایین نهادهای فراملی نیز بر دلایل افزوده است تا شاهد اختلاف کشورهای اروپایی برای رسیدن به یک سیاست مشترک باشیم. در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که پیامدهای جنگ اوکراین بر اتحادیه اروپا چه بوده است؟ یافته های این نوشتار این است که جنگ اوکراین پیامدهای زیادی بر اتحادیه اروپا داشته است که به واگرایی این نهاد و به دنبال آن، کاهش قدرت آن در نظام بین الملل انجامیده است. این مسئله ناشی از پررنگ شدن شکاف های درون این اتحادیه، خلأ رهبری قدرتمند و موضع گیری های متفاوت اعضا در پی بروز این جنگ بوده است. در این نوشتار ضمن توجه به دلایل و عوامل شروع جنگ اوکراین می خواهیم با استفاده از سناریوسازی پیامدهای جنگ اوکراین در ایجاد اختلاف میان اعضای اتحادیه اروپا و تضعیف جایگاه این نهاد در فضای بین المللی را بیشتر بررسی کنیم.
هوشمندسازی راهبرد عمومی و خاورمیانه ای اتحادیه اروپا، ملاحظه هایی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واکاوی سیاست های اتحادیه اروپا در خاورمیانه و جهان، وجود ضعف های اساسی در سطح راهبردی و عملیاتی، کنشگری این نهاد را نشان می دهد. توازن نرم افزارانه و سخت افزارانه در راهبرد عمومی و منطقه ای اتحادیه اروپا از مهم ترین دلایل ایجاد چنین وضعیتی است. سیاست گذاران اروپایی با آگاهی از این واقعیت، هم زمان با امضای «پیمان ماستریخت» در جنبه نظری از ضرورت تقویت قدرت سخت اتحادیه اروپا سخن گفته و سپس حرکت عملی خود را در این زمینه آغاز کردند. با توجه به اهمیت و تأثیر متوازن سازی نرم افزاری و سخت افزاری راهبرد عمومی و خاورمیانه ای اتحادیه اروپا بر منافع ملی ایران، مسئله اصلی این نوشتار، ارزیابی عملکرد اتحادیه اروپا در جهت تحقق هوشمند سازی راهبرد عمومی و خاورمیانه ای این نهاد است. در این نوشتار به این پرسش پاسخ داده می شود که راهکارهای اتحادیه اروپا برای هوشمندسازی راهبرد عمومی و خاورمیانه ای خود چیست و برای ایران چه ملاحظه هایی در پی دارد؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که اتحادیه اروپا به عنوان یک قدرت نرم و بهره مند از ظرفیت های چشمگیر در حوزه فرهنگ، اقتصاد، سیاست و دیپلماسی عمومی، با استفاده از ابزارهای سخت افزارانه متنوع، به دنبال تقویت قدرت سخت خود است و از این راه می کوشد با ایجاد توازن میان قدرت نرم و قدرت سخت خود، کنش عمومی و منطقه ای خود را هوشمندتر کند. نظریه استفاده شده در این نوشتار نظریه قدرت هوشمند جوزف نای است. همچنین از روش کیفی بر پایه تحلیل محتوا، با بهره گیری از رویکرد تحلیل تاریخی و مقایسه ای و گردآوری داده ها از اسناد تاریخی مربوط با موضوع بهره گرفته شده است. یافته های این نوشتار نشان می دهد اتحادیه اروپا تا تبدیل شدن به یک قدرت هوشمند فاصله زیادی دارد. می توان گفت حضور اتحادیه اروپا در جهان و خاورمیانه، اندکی هوشمند تر شده است. این موضوع برای ایران چالش هایی از جمله افزایش وزن رقیبان منطقه ای مانند شورای همکاری خلیج [فارس] و فرصت هایی مانند بهره گیری از ظرفیت های عملیاتی ایران را به همراه دارد.