فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
127 - 152
حوزههای تخصصی:
نویسندگان زن در ایران و کشورهای عربی توانسته اند موقعیت خود را در نوشتن آثار داستانی ابراز کنند و مورد استقبال مخاطبان قرار گیرند. داستان نویسان زن تأکید داشته اند که زنان معنی ای خاص از تجربه زنانه را به خواننده نشان می دهند، که ادبیات مردانه قادر به توصیف و بیان آن نیست؛ از این رو کوشیدند آثاری بنویسند که مستقیماً مربوط به تجربه های زنان باشد. در پژوهش حاضر، بر پایه مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، زمینه های شکل گیری و تحول جریان زنانه نویسی در ادبیات داستانی این دو سرزمین بررسی شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دوره اول داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی، بیانگر بی عدالتی ها و رنج و محرومیت زنان است. دوره دوم، دوره بازیابی هویت زنان است و مسأله حق انتخاب، آزادی زن و تمایز بخشیدن به هویت زنانه مطرح است. آزادی زن، خروج از انفعال، ارتقای نقش پذیری زن از محیط خانه به سطوح مختلف جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتخاب قهرمان داستان از بین زنان، از مهم ترین ویژگی های آثار داستانی زنان در دوره سوم زنانه نویسی در ادبیات فارسی و عربی است. تلاش نویسندگان زن برای نمایش روایتی زنانه و بازنمودِ هویت زنان به شیوه های گوناگون در سطوح مختلف متن؛ ازجمله کاربرد واژگان، شخصیت پردازی، انتخاب قهرمان و روایت گرِ زن ارائه شده است.
راهکارهای مقابله با نفس با تأکید بر دو مفهوم مرگ اختیاری و فناء (بررسی تطبیقی دیدگاه های مولوی و عطار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
176 - 212
حوزههای تخصصی:
مفهوم نفس و جدال آن با عقل و روح از مهم ترین موضوعات عرفان و نیل به حقیقت است. مسئله مهم آنکه، نفس دارای شاخص ها و کارکردهایی است که نیل به حقیقت را با چالش مواجه کرده و انسان را به قهقرا می برد، به همین سبب، عرفا در آثار خود ضمن تبیین تهدیدها و کارکردهای نفس، به ارائه راهکارهای عمل گرایانه برای موفّقیت در جدال عقل با نفس و نیل به معشوق حقیقی مبادرت نموده اند. این مقاله تلاش می کند با استفاده از روش تطبیقی به بررسی کارکردهای نفس از منظر مولوی و عطار و راهکارهای مقاله با آن بپردازد. به همین دلیل سوال اصلی این مقاله عبارت است از: «مولوی و عطار چگونه کارکردهای نفس را تبیین نموده و در ادامه برای مبارزه با آن چه راهکارهایی ارائه کرده اند؟» فرضیه نویسندگان تأکیدی است بر این موضوع که مولوی و عطار، ضمن ترسیم نفس به جانورانی درنده، انسان را به ریاضت و پیرایش روح دعوت می کنند. یافته های مقاله نشان می دهد که کلیدی ترین مفهوم مولوی برای مبارزه با نفس و نیل به حقیقت «مرگ اختیاری» است که برای وقوع آن سه مرحله ضروری است. همین مفهوم در اشعار عطار «فنا» است که برای تحقّق آن سالک باید چهار مرحله را سپری کند.
الملامح الأدبیه لنیما یوشیج في شعر منوتشهر آتشي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
44 - 65
حوزههای تخصصی:
الملامح الأدبیه لنیما یوشیج فی شعر منوتشهر آتشیالملخصفی تاریخ الشعر والأدب الفارسیین، لطالما کان هناک شعراء مبرّزون لفتوا أنظار الشعراء الذین عاصروهم أو عاشوا فی العصور اللاحقه لهم. فقد ظهرت أشعار هؤلاء الناظمین بمظاهر مختلفه فی أعمال الآخرین. وفی الحقیقه، فإن قارضی الشعر اللاحقین، وباتباعهم للتقالید الشعریه والأدبیه، ومن خلال الاستفاده من أشعار الشعراء المعظّمین قبلهم، أقاموا صله بین نصوصهم والنصوص والممتلکات الثقافیه الماضیه، وانبروا إلى إغناء أشعارهم. فی الشعر الفارسی المعاصر، لا نجد من ینکر مکانه نیما. فإن الشعراء البارزین بعده، فی معظمهم، ناظمون استأنسوا بشعره ورأیه وتأثروا بهما. ومن هؤلاء الشعراء، منوتشهر آتشی. فإنه نحى منحى نیما فی الاهتمام بالقضایا الإقلیمیه والمحلیه وبأسماء الأصوات معًا. قام آتشی بتضمین بعض ما أنشده نیما، وکذلک، استفاد من عناوین أشعاره. تناولت المقاله الماثله الدلالات الواضحه لحضور نیما یوشیج فی شعر آتشی عبر مراجعه المصادر المکتبیه وبالمنهج الوصفی - التحلیلی.الکلمات الدلالیه: نیما یوشیج، منوتشهر آتشی، التناص، النزعه الإقلیمیه، التضمین.
دراسه الانزیاح في قصیده "آرش کمان گیر" لسیاوش کسرایي بناءً على نظریه جیفري لیتش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
235 - 258
حوزههای تخصصی:
اللغه وسیله للتواصل ونقل الرسائل. کما هو الحال فی اللغه ولا مفر من القواعد ومن الضروری تعلم قوانین اللغه بمساعده القواعد؛ فی الأدب، لا مفر من الانزیاح والعدول عن القواعد. فی الآراء الشکلانیه، یتم الانتقال من تشابه التفکیر إلى التعاطف عن طریق انحراف اللغه عن المعاییر التقلیدیه والمشترکه، أو بعباره أخرى الانزیاح. یُعد الانزیاح من أکثر المصطلحات شیوعا فی نظریه الشکلانیین، والذی، على الرغم من التسامح، یعتبر مرادفا لکلمات مثل "الاغتراب" و"الترکیز"، ولکن من الجدیر بالذکر أنه على الرغم من المشارکه فی الهدف، إلا أن هناک توجد اختلافات أیضا. إحدى طرق الترکیز من وجهه نظر لیتش هی الانزیاح، والذی هو کسر القواعد العامه والعادیه للغه والخروج عن المعاییر العادیه للغه بطریقه تجعل اللغه أکثر هویه وتأثیرا ویمکن تمییزها بین هذا النوع من اللغه واللغه العادیه. یدرس البحث الحالی قصیده "آرش کمانگیر" التی کتبها سیاوش کسرایی بناءً على نظریه جیفری لیتشمتمسکا بالمنهج الوصفی التحلیلی، ویستکشف أنواع الانزیاح بناءً على النظریه المذکوره. وتشیر نتائج البحث إلى أن: سیاوش کسرایی، من خلال تجاوز القواعد المعتاده للغه، وخاصه الانزیاح الدلالی والنحوی والمعجمی، لقد مزج بین الجمال والإثاره وتسبب هذا إلی "خلق الشعر".
اهمیت جایگاه رویکرد تطبیقی در تاریخ ادب عامه فارسی (با تکیه بر نقد درسنامه متون نظم و نثر عربی سر فصل گرایش ادبیات عامه مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
33 - 73
حوزههای تخصصی:
گرایش ادبیات عامه در ایران، سال 1392 در مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی تأسیس شد. در سرفصل این گرایش، دو واحد به «متون نظم و نثر عربی» اختصاص داده شده است. منابع این درسنامه با منابع درس نظم و نثر عربی در سایر گرایش های کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی مشترک است و به ادبیات نخبه گرا و رسمی عربی تکیه دارد. این در حالی است که فرهنگ و ادبیات عامه ایرانیان که از فرهنگ عربی_اسلامی نیز تأثیر پذیرفته، در قرون نخست اسلامی تا حد زیادی در منابع عربی بازتاب یافته و دلایل بسیاری مبنی بر اهمیت این منابع در باب فرهنگ و ادب عامه ایرانی وجود دارد. به بیان بهتر رویکرد تطبیقی کلید حل ابهام ها و خلل های تاریخی موجود در زمینه پژوهش های مربوط به ادب عامه ایرانی است. بر این اساس لازم است در درس «متون نظم و نثر عربی» در گرایش ادبیات عامه اهداف، رؤوس مطالب و منابع با توجه به اهمیت رویکرد تطبیقی در قرون نخست اسلامی متناسب سازی شود. در این جستار ابتدا دلایل اهمیت رویکرد تطبیقی در تاریخ ادب عامه ایرانی با روش توصیفی_تحلیلی بررسی شده و سپس اهمیت این درسنامه در سرفصل گرایش ادب عامه نیز تبیین شده است. سرانجام با تکیه بر ظرفیت فراوان ادبیات تطبیقی از نظر مؤلفه های ادب عامه، درسنامه ای متناسب با نیاز علمی دانشجویان این گرایش برای درس متون نظم و نثر عربی طراحی می شود
تحلیل و تطبیق صفاءالقلوب شیروانی و نان و حلوای شیخ بهایی بر اساس نظریه ترامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
282 - 299
حوزههای تخصصی:
شاعر یا نویسنده برای خلق اثر خود با دنیایی از تاثرات از متون دیگر در ذهن خود در چالش است و با ارتباطی که با آثار پیش یا معاصر خود دارد، دست به آفرینش می زند و از این طریق بین متن ها به شیوه-های مختلف پیوند برقرار می کند که به عنوان ترامتنیت قابل مطالعه و بررسی است. نان و حلوا به عنوان متنی است که شیروانی در نوشتن صفاءالقلوب از آن تاثیر پذیرفته است. هر دو اثر، اثری تعلیمی- عرفانی است. از آنجا که ترامتنیت ژنت به لحاظ تقسیم بندی و جزئی نگری خیلی گسترده تر از نظریات بینامتنی دیگر است، هدف اصلی این پژوهش، کشف انواع روابط ترامتنی بین صفاءالقلوب و نان و حلوا است. در این مقاله تلاش شده به روش تطبیقی-تحلیلی- اسنادی به این پرسش پاسخ داده شود که کدامیک از تقسیمات نظریه ترامتنیت ژنت در مقایسه تطبیقی بین صفاءالقلوب و نان و حلوا مصداق پیدا می کند؟ نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که شیروانی، آگاهانه با نان و حلوا رابطه بینامتنی برقرار کرده و در این راستا از انواع روابط ترامتنی از جمله بینامتنیت(صریح، غیر صریح و ضمنی)، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت و بیش متنیت(همانگونگی و تراگونگی) بهره برده است.
حکایت «میوه خوردن غلام نزد پادشاه» در ادب عربی و فارسی بررسی آبشخورها و تحلیل عناصر داستانی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
723 - 751
حوزههای تخصصی:
داستان میوه خوردن غلامی نزد خواجه اش از جمله داستان های تعلیمی است که در ادبیات عربی و فارسی صورت هایی از نثر و نظم آن یافت می شود. قدیم ترین مأخذ این روایت مربوط به ادبیات عربی در کتاب الإمتاع والمؤانسه از ابوحیان توحیدی (قرن چهارم) است. پس از آن نمونه های نثر و نظم عربی و فارسی تا پایان قرن نُه آن را ذکر کرده اند. مولانا و عطار نیز در ادبیات فارسی خلاقانه به بازآفرینی منظوم این روایت پرداخته اند. این داستان که با دو روایت مختلف ذکر شده است به یک نتیجه گیری اخلاقی یکسانی که عبارت است از امانت داری و تعهد منتهی می شود. بدین رو بررسی آبشخورهای این حکایت، نه تنها آیندگان را با تجریبات اقوام گوناگون آشنا می کند بلکه به حفظ و ضبط فرهنگ و تاریخ پیشینیان نیز می پردازد. در این پژوهش ضمن مأخذیابی و مقایسه منابع عربی و فارسی روایت، به بررسی عناصر داستانی آن از جمله درون مایه، پیرنگ، شخصیت، گفت و گو، زاویه دید و صحنه می پردازیم و مشخص می کنیم مآخذ منظوم فارسی تا چه اندازه به مأخذ قدیم عربی شباهت دارند. از مهم ترین نتایج این بررسی که براساس شیوه قیاسی تطبیقی به انجام رسیده، این است که مضمون حکایت در همه مآخذ عربی و فارسی یکسان است و حکایات منظوم فارسی با الهام گیری از منابع کهن، مضمونی یکسان را با ساختاری متفاوت به نظم کشیده اند.
بررسی تطبیقی موسیقی شعر شاعران مقاومت عرب و افغانستان؛ مطالعه موردی مجموعه شعری کزهر اللوز أو أبعد محمود درویش و از آتش از ابریشم قهّار عاصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
43 - 69
حوزههای تخصصی:
موسیقی، نقش بارز در ساختار شعر امروزی دارد و باعث برانگیختن احساسات مخاطب و نیز زیبایی کلام می شود. ارتباط شعر با موسیقی موضوع غیرقابل انکار است؛ زیرا زیبایی و ماندگاری هر شعری بستگی به میزان بهره مندی آن از موسیقی دارد. ازاین رو محمود درویش و قهّار عاصی، ازجمله شاعرانی هستند که به عنصر زیبایی شناسی توجّه ویژه نشان داده اند. شعر درویش، برخاسته از روح حماسی او و برآمده از حس وطن پرستی او نسبت به سرزمین فلسطین است و مجموعه «از آتش از ابریشم» قهّار عاصی نیز، از روحیه وطن پرستانه او حکایت دارد؛ هردو کوشیده اند تا با یهره گیری از عنصر موسیقی، مفاهیم و مضامین را به شکل زیبا به مخاطب انتقال دهند. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی نظام موسیقایی دو مجموعه شعری «کزهر اللوز أو أبعد» محمود درویش و «از آتش از ابریشم» قهّار عاصی بر اساس روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از آمارهای دقیق از اشعار برگزیده دو شاعر است. بررسی ها نشان می دهد که آنان در اغلب مضامین شعری خویش باهم اشتراک دارند ولی نگارندگان، می کوشند تا شیوه کاربرد موسیقی در شعر این دو شاعر و نحوه همخوانی موسیقی با محتوای آن را روشن سازند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که در نحوه استفاده از موسیقی و ارتباط آن را با مضمون و محتوای شعر این دو شاعر اختلاف وجود دارد؛ ولی پیوند میان موسیقی، محتوی، احساسات و اندیشه، همواره در شعر آنان رعایت شده است.
بررسی تطبیقی مغفولات بلاغت در دو تفسیر قرآنی روض الجنان ابوالفتوح رازی و کشف الاسرار ابوالفضل میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
1 - 19
حوزههای تخصصی:
بلاغت دانشی است که موضوع آن بررسی و نشان دادن شگردها و شیوه های هنریِ موثر ساختن کلام از طریق به کارگیری زیبایی های ادبی است. از آنجایی که بررسی وجوه مختلف زیبایی و نمایاندن جنبه های اعجاز آمیز قرآن کریم همواره در میان مفسران اهمیّت بسزایی داشته است شناخت بلاغت و شیوه های بلاغی قرآن، نه تنها پرده از وجوه اعجاز بلاغی این کتاب کریم بر می دارد، بلکه معانی نهفته و گنجینه های پنهان آن را نیز آشکار می سازد. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند با روش تحلیلی- توصیفی و رجوع مستقیم به دو تفسیر قرآنی و ادبی روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی و کشف الاسرار و عده الابرار ابوالفضل میبدی، زیبایی های ادبی که از چشم بلاغیون به دور مانده و یا کمتر به آنها پرداخته شده را یافته و مورد بررسی تطبیقی قرار دهند. نگارندگان پس از تحلیل نمونه ها نتیجه می گیرند که در این دو تفسیر از صنایع خاصی همچون: بساط یا مقدمه چینی، قول یا اشارات مبادی به معنا، معقد یا شکستن کلمه در میان دو مصراع و غیره استفاده شده که دو مورد از آنان در روض الجنان، دو مورد در کشف الاسرار و دو مورد در هر دو تفسیر مورد استفاده قرار گرفته است.
دراسه مظاهر الدعوه إلی الصحوه والرقي في شعر جمیل صدقي الزهاوي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
182 - 204
حوزههای تخصصی:
إنّ حب الوطن ظاهره فطریه فی ذات البشر و هو یحب وطنه بما هو الانسان کما أن الوطنیه ظاهره بارزه فی شعر کثیر من الشعراء ونکاد لانجد شاعراً لم یتطرق إلی موضوع الوطن و الذود عنه فی شعره. ومن ثمّ أن الزهاوی شاعر مهتم بالوطن فی شعره علی حدِّ یجعله ساحهً للدعوه إلی الوطن؛ ینادی لتقدمه وصحوه شعبه. إنّه یستعین فی سبیل هذه الدعوه بقضایا مختلفه لکی یحث ابناء وطنه علی التقدم کما یکافح مع الاستعمار والاجانب المحتلین ویکرم منزله العلم والفن والحضاره لتأثیرها فی الحث علی التقدم ویشیر إلی تقدم الغرب تعریضاً علی المواطنین. کما یهتم الزهاوی بقضایا الوطن وتقدمه اهتماماً بالغاً فیتحسر علی تخلف الوطن ویشکو من إهمال الشعب حقه، لکنه یبذل من نفسه حتی فی سبیل الوطن. قد اعتمد هذه الدراسه علی منهج الوصفی-التحلیلی ویسعی لتنیین اهتمام الشاعر بالوطن و الترکیز علی استنباط العناصر المتعلقه بالصحوه والمقاومه فی شعره وتحلیل القضایا التی یستعین بها الشاعر فی بیان الدعوه إلی الصحوه والرقی.
بررسی تطبیقی غزلیات سعاد صباح و مستوره اردلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
59 - 79
حوزههای تخصصی:
سرودن غزلیّات و اشعار عاشقانه، نه تنها در ادبیّات فارسی و عربی، بلکه در ادبیّات دیگر ملّت های جهان نیز به طور وسیعی رایج بوده است، ازآنجاکه سعاد صباح و مستوره اردلان در فرهنگ کویت و ایران جایگاه مشابهی دارند، بررسی تطبیقی غزلیّات این دو شاعر به منظور شناخت و آشنایی بیشتر با آن ها می تواند بحثی نو در زمینه ادبیّات تطبیقی باشد. این پژوهش؛ برآن است که به شیوه توصیفی تحلیلی و برمبنای مکتب آمریکایی که وجود اثرگذاری و اثرپذیری را بین دو شاعر را شرط ادبیّات تطبیقی نمی داند، به واکاوی غزلیّات سعاد صباح و مستوره اردلان بپردازد و ضمن بررسی ویژگی های ادبیّات عاشقانه دو شاعر، دیدگاه های آن ها را در این زمینه مقایسه کند و به رهیافتی از طرز تفکّر و مشرب تغزّلی دو شاعر دست یابد. با عنایت به نتایج به دست آمده در غزلیّات دو شاعر، می توان به نقاط مشترکی ازجمله (تجلّی معشوق، اوصاف و احوال مشترک عاشق و معشوق، هجران و دوری، فضائل عشق و عاشقی، به کار بردن مرثیه و...) اشاره کرد و همچنین ازنظربیان، دو شاعر به سادگی و شیوایی گرایش دارند. لازم به ذکراست عاشقانه های دو شاعر، از نظر محتوا، زبان و اسلوب نیز باهم تفاوت هایی دارند.
بررسی تطبیقی برخی عناصر عجایب نامه ها با بعضی متون ادبی و اسرائیلیات مفسران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عجایب نامه نویسی گونه ای ادبی در قالب نظم و نثر است که به معرفی شگفتی های جهان در حوزه های جغرافیا، نجوم، انسان شناسی، حیوان شناسی، نباتات و... می پردازد و تأثیر بسیاری در رشد مطالعات مربوط به این حیطه ها و نیز اسطوره شناسی دارد. در تاریخ اسلام، به سبب ابهام معانی قرآن، کتب بسیاری در تفسیر آن و شرح معانی و آیات نوشته شد که در برخی از آنها، مفسران نومسلمان، برای جذب مخاطب، افسانه های شگفت انگیز بسیاری را از کتاب های آسمانی پیشین خود وارد داستان های قرآنی کردند. ادبیات فارسی دری، از آغاز پیدایش در قرن سوم، پیوندی ناگسستنی با معارف اسلامی برقرار کرد و به دلیل جنبه های مشترک تفسیرنگاری و عجایب نویسی، از عجایب نگاری الهام گرفت. هدف این جستار تبیین پیوند میان عجایب نگاری، تفسیرنویسی و متون ادبی است.
مطالعۀ تطبیقی مضامین مشترک رمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول و زینی برکات از جمال غیطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی، شاخه ای از نقد ادبی به شمار می رود که تعاریف و قلمرو آن از همان زمان پیدایش در فرانسه تا به امروز، در حال تغییر بوده و موضوع آن پژوهش هایی است که به مطالعه رابطه ادبیات ملت های مختلف با هم و بررسی رابطه ادبیات با هنرها و علوم انسانی می پردازد. این روابط، گاهی خود را میان شاهکارهای داستانی جهان، نشان می دهد. یکی از این شاهکارها، رمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول، نویسنده انگلیسی است که توانسته با زبانی تمثیلی، اوضاع سیاسی و مضامین اجتماعی مورد نظر خود را به خوبی، بیان نماید و به اشکال مختلفی بر ادبیات کشورهای دیگر تأثیرگذار باشد. از دیگر رمان هایی که به زبان های مختلف، ترجمه شده و شهرت جهانی دارد، رمان زینی برکات نوشته جمال غیطانی، نویسنده مصری است که چند دهه پس از انتشار رمان مزرعه حیوانات، به چاپ رسیده است. موضوع اصلی دو رمان، وقوع انقلاب، انحراف در آن و تزویر حاکمان است امّا پرسش اصلی این است که چه شباهت های مضمونی میان این دو رمان، وجود دارد؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که در هشت مورد، میان مضامین دو رمان شباهت وجود دارد؛ تحقق انقلاب، تبیین قوانین، خودکامگی رهبران، تأسیس نیروهای سرکوبگر، پوپولیسم، سرکوب مخالفان، استفاده ابزاری از دین و در نهایت، استحاله انقلاب ها، از مضامین مشترک دو رمان، به شمار می روند و این شباهت ها به همراه تسلسل روائی که در وقوع حوادث دو رمان دیده می شود به اندازه ای ملموس است که می توان ادعا نمود جمال غیطانی در رمان خود، از مزرعه حیواناتِ جورج اورول، تأثیر پذیرفته است. این پژوهش می کوشد تا با روش توصیفی – تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی، به مطالعه تطبیقی دو رمان مذکور بپردازد.
بررسی تطبیقی حکایت نمرود در افسانه قرون ویکتور هوگو و تفسیر رشیدالدین میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، شخصیت نمرود به عنوان نمادی از ظلم شناخته می شود. وجود روایات متعدد، بستری را برای بازنویسی های متفاوت از داستان وی در متون مختلف تاریخی و ادبی فراهم کرد. نسخه های بسیاری از این داستان در دست است که از آن جمله می توان به تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار از مفسر نامی قرن ۵۲۰ ه.ق، ابوالفضل الرشیدالدین میبدی اشاره کرد. وی شخصیت نمرود را بر پایه سوره هایی از قرآن و به صورت داستان های پراکنده به تصویر کشیده است. نمود دیگری از این روایت را نیز می توان در اثر حماسی ویکتور هوگو، شاعر و ادیب فرانسوی مشاهده کرد. هوگو در کتاب افسانه قرون ، با بهره گیری از اساطیر و کتاب های مذهبی مختلف به نگارش داستان نمرود در قالب حماسی پرداخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی سیر تحول شخصیت نمرود در دو ژانر حماسی و تفسیری بر پایه دانش مضمون شناسی از نوع بازنمایی ادبی شخصیت های مشهور و افسانه ای است. روش شناسی این جستار نیز بر پایه دانش روایت شناسی و به ویژه تطور یک شخصیت واحد در بافت متفاوت هر دو داستان است. در نتایج به دست آمده خواهیم دید که تفاوت در نوع نگاه نویسنده به جامعه ای که در آن زندگی می کند و هدف او برای بازتاب افکارش در جامعه، چگونه سبب پرورش داستان در بافت فرهنگی متفاوت و ایجاد تحولات جهت یافته در قسمت هایی از آن می شود. این روش ها برای پاسخگویی به چگونگی سیر تحول شخصیت نمرود در مسیر بازنویسی داستان است. واژگان کلیدی : ابوالفضل رشیدالدین میبدی، روایت شناسی، مضمون شناسی، نمرود، ویکتور هوگو.
بررسی تصویر فرهنگی - اعتقادی اقوام مختلف در سفرنامه ابن فضلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
223 - 256
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی و مقایسه ی تصاویر فرهنگی - اعتقادی اقوام ایرانی، ترک، صقالبه و روس در سفرنامه ی ابن فضلان بوده و عوامل دخیل در نگاه ارزش گذارانه ی مؤلف را شناسایی خواهد کرد. برای تحقق این هدف نخست انواع تصاویر فرهنگی - اعتقادی این 4 قوم طبقه بندی و توصیف شده است. سپس نگاه ارزش گذارانه ی ابن فضلان در بیان این تصاویر تحلیل گردیده و در پایان دلایل این نگرش ارزشی بررسی و شناسایی شد. از رهگذر این تحلیل این نتیجه حاصل شد که در تصاویر ارائه شده در موضوعات مختلف نگاه ابن فضلان به ایران و صقالبه اغلب مثبت و گاهی بی طرفانه بوده اما درباره ی ترکان و روس ها دیدگاه وی غالباً منفی بوده است. در خصوص عوامل تأثیرگذار بر نگرش ارزشی ابن فضلان نیز این موارد به دست آمد: هدف سفر، جایگاه مذهبی مؤلف، موقعیت فرهنگی، سیاسی و مذهبی کشور خودی، پیشینه ی تاریخی و مذهبی اقوام بیگانه، و روابط سیاسی و مذهبی با هر کدام از این اقوام.
واژگان پارسی و قافیه شعر تازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رواج واژگان بیگانه به ویژه پارسی در زبان عربی، از روزگار خلافت عباسی تاکنون، نگاه پژوهشگران را به خود جلب کرده و یادداشت های زیادی درباره این واژه ها و اصلشان در زبان پارسی و شیوه های تعریب و ضوابطش به نگارش درآمده، همان گونه که به ریشه های سیاسی، جغرافیایی و دینیِ گسترش این واژه ها در زبان عربی پرداخته شده است ولی آنچه کمتر و شاید هرگز از آن سخنی به میان نیامده نقش و کارکرد هنری این واژگان در شعر تازی است. اگر با نگاه تیزبینانه تر به جایگاه واژه های پارسی در شعر تازی بنگریم، درمی یابیم که بسیاری از آنها به مثابه قافیه به کار رفته اند و چون از ارزش والای هنری، موسیقایی و معنایی قافیه در این شعر آگاهیم، توان پنداشت که سرایندگان عربی زبان، آگاهانه و با هدف بهره گیری از ارزش های موسیقایی و معنایی این واژگان آنها را در قافیه به کار برده اند. نویسنده، در جستار پیش رو، نخست از برخی بیت ها، قطعه ها و قصیده هایی که سرایندگانشان از واژه های بیگانه و به ویژه پارسی در جایگاه قافیه بهره برده اند، یاد می کند و سپس از کارکرد فنّی یا انگیزه هنری کاربرد چنین واژگانی در این جایگاه سخن می گوید. ارزشمندترین کارکردهای هنری واژگان پارسی قافیه را می توان به درازا کشیدن چکامه های عربی، آشنایی زدایی معنایی نزد خواننده و کمک به اثربخشی موسیقایی شعر عربی دانست. سرایندگان برای بهره گیری از این ارزش ها واژه های پارسی قافیه را در ساخت های گوناگون اسمی، فعلی، وصفی و چه بسا ساخت هایی متفاوت با ساخت شناخته آنها میان مردم عرب زبان به کار برده و گاه ترکیب هایی دوبخشی از واژه های عربی و پارسی ساخته اند تا بتوانند این واژه ها را با دیگر واژه های عربی قافیه هم ساز و هم آوا کنند.
اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجستۀ سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
25 - 49
حوزههای تخصصی:
معلّقات سبع یکی از درخشان ترین آثار شعری در عصر جاهلی و آیینه تمام نمای آن است که فرهنگ آداب و رسوم زندگی مردم و همچنین موقعیّت جغرافیایی و اجتماعی و ادبی آن عصر را نشان می دهد. بسیاری از پژوهشگران در زمینه های مختلف ادبی بر روی آن کار کردند؛ زیرا معلّقات سبع، شناس نامه عصر جاهلی است و درک درست این اشعار و بررسی آن ها از جوانب مختلف، راهی برای شناخت عصر جاهلی است. ادبیّات عرب به دلیل هم جواری جغرافیایی تمدّن های عربی و ایرانی از مهم ترین دریچه های تأثیر فرهنگ و زبان عرب بر ادبیّات فارسی است، اگرچه این تأثیر، متقابل و عمیق است؛ اما بی گمان تأثیر ادبیّات عرب بر شاعران دوره های آغازین ادبیّات فارسی عمیق تر و بزرگ تر است. یکی از اهداف اصلی این پژوهش، تحلیل و مقایسه اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع است. اکثر صاحب نظران، متّفقند که شاعران ایرانی در سرودن اشعار مربوط به اطلال و دمن، دنباله رو شاعران عرب بوده اند و از شاعران عرب تقلید کرده اند. جستار حاضر با روش تطبیقی و رویکرد توصیفی-تحلیلی می کوشد تا اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع را مشخّص سازد و به این پرسش ها پاسخ دهد که میزان تأثیرپذیری شاعران برجسته سبک خراسانی در زمینه وصف معشوق از شاعران معلّقات چگونه است؟ و کدام شاعر سبک خراسانی تأثیر بیشتری از شاعران معلّقات گرفته است؟
نگاهی تطبیقی بر ادبیات مقاومت و پایداری در شعر قیصر امین پور و کمال ناصر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
158 - 184
حوزههای تخصصی:
بن مایه های ادبیات ملّت ها، بهترین شاخص برای آشنایی با نگرش و عقاید هر ملّتی است. از تقسیمات آثار ادبی ادبیات مقاومت و پایداری است که هیجان آور و پر شور در خدمت بشریت است و از لحاظ محتوایی نیز، در ادبیات اثرپذیر است. قیصر امین پور و کمال ناصر، از شاعران صاحب سبک و پرکار ایران و فلسطین هستند که مقاومت و پایداری اسلامی و مشکلات و دردهای مردم را با در نظر گرفتن اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تکیه بر اصول و مبانی دینی، به شیوه خود در اشعارشان مطرح نموده اند و مفاهیمی چون: وطن پرستی، ایثار، عشق به انسان و میهن، مقاومت و پایداری را به عنوان مهم ترین شاخصه های ادبیات مقاومت به مخاطبان القاء کرده اند. انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و اشغال فلسطین، در دهه های گذشته در محافل بین المللی مطرح بوده اند که شرح فرهنگ مبارزه دو کشور با معرفی عناصر اصلی مقاومت و پایداری، علاوه بر روشنگری و احیاء تفکّر ظلم ستیزی و عدالت خواهی، گامی مؤثر به سوی پیشبرد مناسبات دو کشور است. این پژوهش، ضمن بررسی آثار و سبک دو شاعر بزرگ معاصر به روش تحلیلی-توصیفی، برخی از شاخصه های مقاومت و پایداری را بررسی می کند. در شعر امین پور، ویژگی هایی چون: عاطفه صادقانه، زبان امروزی، گوناگونی موضوعات، پرداختن به مفاهیم با ارزش و اندیشه های نو موج می زند. شعر کمال، دربردارنده احساسات، درد و رنج های شخصی و مسائل اجتماعی و سیاسی زندگی وی و روایت رویدادهایی است که با چشم خویش دیده است. او در شعرش به دفاع از انسان های دردمند و آواره ای می پردازد که قربانی زورگویی ها و سیاست های اشغالگران و سرسپردگی حاکمان عرب گشته اند.
رئالیسم انتقادی در زن سروده های فروغ فرخزاد و سعاد الصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
49 - 79
حوزههای تخصصی:
شاعران معاصر برای بیان احساسات و تراوشات فکری خود که ناشی از اوضاع نابسامان جامعه است، از رئالیسم بهره می گیرند تا نارسایی های موجود در آن را در اشعار خود بازتاب دهند؛ فروغ فرخزاد و سعاد الصباح از شاعران بزرگ زن ایرانی و کویتی هستند که در زنانه سروده های خود به شکلی پربسامد، خصوصیات رئالیسم انتقادی را به کار گرفته اند. نوشتار پیش رو درصدد آن است که با تکیه بر شیوه توصیفی - تحلیلی، اشعار زنانه این دو شاعر زن را ازمنظر رئالیسم انتقادی بررسی کند. نتایج پژوهش نشان می دهد که زن سروده های این دو شاعر، نگاه بی پیرایه و منتقدانه آن ها را درباره مسائل زنان و تفکّر مردم ایران و کویت را درقبال زنان بازتاب می دهد؛ این اشعار به منظور انتقاد از رویکرد مردسالارانه غالب، نادیده انگاشته شدن نقش زنان، تلاش برای احقاق حقوق ازدست رفته آن ها و انتقاد از نقش و جایگاه کنونی زن در خانه و خانواده و یا بیان برخی رویکردهای زنانه در شعر مانند دلدادگی به معشوق و بیان گفت وگوهای عاشقانه زنان با آیینه، در شعر دو شاعر به کار رفته است. نیز شدّت نگاه مردستیزانه در شعر فروغ بسیار پررنگ تر از شعر سعاد است؛ زیرا سعاد شاهدختی بوده که در خانه شاهزاده ای کویتی طعم شیرین خوشبختی را چشیده است؛ ولی فروغ به واسطه زیستن فقیرانه در خانواده ای دیکتاتورمآب پدری و در پی آن، شکست در زندگی زناشویی، از نگرشی بدبینانه تر و تیره تری نسبت به جامعه برخوردار است.
تعبیرهای عربی افتاده در شعر اخوان ثالث: تأملی در مفهوم تأثیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهدی اخوان ثالث در میان نسل اول شاعران نوسرای معاصر ایرانی بیش از همه با ادبیات عربی آشنا بوده است و این آشنایی به شکل های مختلف هم در نگاهش به شعر و ادبیات نمود یافته است و هم مستقیماً در شعر او، چه در انتخاب قالب و فضای شعری، چه در انتخاب واژگان و چه حتی در آفریدن واژگان و تعابیر بدیع در فارسی. در این مقاله، نمونه هایی از تأثیرپذیری اخوان از واژگان و تعابیر عربی در سطح واژگان و تعبیرات بررسی می شود اما هدف اصلی از این بررسی تأکید بر این نکته است که این تأثیرپذیری را نباید از نوع «تقلید» یا «ترجمه» و چیزی مذموم دانست بلکه اخوان، دانسته یا نادانسته، این واژگان و تعابیر عربی را همچون عنصر یا ماده خامی به کار برده است و همانند دیگر عناصر یا مواد خامِ شعرش آنها را در فارسی بازآفرینی کرده است و با این تأثیرپذیریِ «مثبت» بر غنای زبان شعر خود افزوده است.