فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۶٬۷۰۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
چگونگی شکل گیری هویت کودک و نوجوان در داستان های کودکانه «محمدحسین محمدی» براساس دیدگاه «اریکسون» و «گیدنز» چکیده موضوع این مقاله بررسی چگونگی شکل گیری هویت کودک و نوجوان در داستان های کودکانه «محمد حسین محمدی» براساس دیدگاه «اریک اریکسون» و «آنتونی گیدنز» است که با روش تحقیق توصیفی تحلیلی، به بررسی عوامل هویت ساز پرداخته است. کودکان، با تجربه ی فقر، بعد شرم نهادینه شده و همچنین پنهان کردن احساسات خود، هرگز به مجموعه ای سازمان یافته ای که بتواند یک واحد متشکل از شخصیت و هویت آنان را بسازد، دست نخواهند یافت که می تواند سرمنشا بحران های آتی آنان باشد. در این پژوهش مراحل رشد به صورت پیرنگ وار در سه داستان بررسی شد و نتایج ذیل به دست آمد: مرحله ی اول شکل نگرفتن اعتماد بنیادین در کودک که نتیجه ی زندگی در جوامعی با زیرساخت های معیوب، چالش رفتاری و بحران هویتی است؛ مرحله ی دوم بیگانگی کودک با خویشتن در قالب انعکاس خود در بازی به علت فقدان پدر و اشتغال مادر و مشکلات اقتصادی و مرحله ی سوم، الگویابی و تلاش لیبیدویی و درنهایت ناتوانی برای یافتن هویت شغلی و جنسی نوجوان در جوامع سنتی با وجود محدودیت ها از بروز «خود های متعدد».
جلوه های مسئولیت پذیری و استقلال در قصه ی کُردی «هَپلی هَپاو» از منظر نظریه ی وابستگی و تحول روانی دونالد وینیکات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلوه های مسئولیت پذیری و استقلال در قصه ی کُردی «هَپلی هَپاو» از منظر نظریه ی وابستگی و تحول روانی دونالد وینیکات چکیده قصه های کودکانه ی عامه یکی از منابع ارزشمند برای تحلیل های بینارشته ای، به ویژه خوانش های روانکاوانه، به شمار می آیند. این قصه ها در زبان کُردی از بسامد بالایی برخوردارند و همین امر مجال مناسبی را برای خوانش های روان شناختی فراهم می کند. هَپلی هَپاو یکی از داستان های شفاهی کُردی است که در آن به رابطه ی مادر و کودک توجه شده است که بسیاری از نکات مطرح در آن را می توان با دیدگاه های تازه ی روانکاوی کودک همسو دانست. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر آراء دونالد وینیکات درباره ی تحول روانی کودک، جلوه های مسئولیت پذیری و استقلال در قصه ی هپلی هپاو بررسی می شود. این بررسی دربرگیرنده ی دیدگاه وینیکات درباره ی وابستگی و تحلیل داستان گفته شده در بستر نظرات مطرح شده است. به باور نویسنده، این قصه بیانی نمادین از سه مرحله ی وابستگی، یعنی وابستگی مطلق (حضور در خانه)، وابستگی نسبی (رفتن به بازار) و حرکت به سوی استقلال (ازدواج و سفر) بوده است و بر شیوه ی تعامل مناسب میان والد و کودک در رسیدن به مرحله ی سوم تاکید می کند. بازنمایی مسئولیت پذیری و چگونگی رسیدن به استقلال پرسش اساسی این تحقیق را تشکیل می دهد. در پاسخ، قصه ی مدّنظر، مسئولیت پذیر و مستقل شدن کودک را در گرو وجود رابطه ا ی «به اندازه ی کافی خوب» (نه بیش از حد خوب یا بد) میان والد (مادر) و کودک و همچنین وجود محیطی تسهیل کننده که در آن کودک می تواند به تجربه ورزی و کشف جهان بپردازد، می داند.
بررسی کارکرد تصویرپردازی های هنری در قصیدۀ «ملحمة النبی» عمر ابوریشه و شعر «طلوع محمد» مهدی سهیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
129 - 144
حوزههای تخصصی:
تصویر پردازی یکی از شگردهای ادبی است که برخی از شاعران زبردست از آن بهره می برند تا از این رهگذر بتوانند با انتقال بهتر مفاهیم مورد نظر خویش، خوانندگان را تحت تأثیر قرار دهند. در پژوهش پیش رو که با رهیافت توصیفی تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای نوشته شده است، تلاش شده تا کارکرد تصویر پردازی هنری نزد یک شاعر عرب یعنی عمر ابوریشه و یک شاعر فارسی زبان یعنی مهدی سهیلی مورد واکاوی قرار گیرد. عرصه ی بررسی تصویر پردازی در این پژوهش، قصیده ی ملحمه النبی از عمر ابوریشه و شعر طلوع محمد از مهدی سهیلی است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که هر دو از فن تشبیه، استعاره و کنایه بهره بردند؛ با این توضیح که عمر ابوریشه به دو فن ادبی تشبیه و کنایه و مهدی سهیلی به دو فن استعاره و کنایه بیشتر نظر داشته اند. همچنین نباید فراموش کرد که این دو شاعر از عنصر مجاز بهره نبرده اند.
بررسی تطبیقی اشعار نزار قبّانی و منوچهر آتشی از منظر کهن الگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
243 - 267
حوزههای تخصصی:
در ادبیات ملل گوناگون کهن الگوها به صورت مشترک وجود دارند و به وسیله ی آن، تمام تجربیات بشر از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. لایه ی جمعی ناخودآگاه، شامل زمان قبل از کودکی یعنی مضامین بازمانده از حیات اجدادی ست. بسیاری از کهن الگوها برخاسته از مناطق جغرافیایی خاصی هستند، که با باورهای عامیانه و تصاویر بومی گره خورده اند. در اشعار نزار قبانی و منوچهر آتشی نمادهای ازلی مانند آنیما، وطن، رنگ، عشق و مرگ، باغ و درخت، نقاب، سایه، خود مثالی به طور مشترک وجود دارد و تصاویر تیره و روشن ذهن این دو شاعر، حاصل تأثیر جنبه های مثبت و منفی کهن الگوهاست. نقد اشعار نزار قبانی و منوچهر آتشی با رویکرد کهن الگویی، در واقع راهی برای دستیابی به عقاید و ایدئولوژی، حالات روحی و عاطفی، نوع دیدگاه به دنیای پیرامون، غم و شادی و رنگ و بوی زندگی این دو شاعر است. کهن الگو در شعرهای هر دو شاعر برخاسته از باورهایی ست که در مواقعی با تلفیق اسطوره، شیوه ی زندگی، اقلیم جغرافیایی و زیستگاه شاعر را به مخاطبان عرضه می کند.
منطق روایی در جهان موازی داستان (مطالعه موردی رمان 1Q84 اثر هاروکی موراکامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
191 - 216
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین ویژگی های داستان پردازی پسامدرن و ادبیات فرا واقع، عدم قطعیت وجود شناختی یا در هم آمیختن مرز میان واقعیت و خیال است؛ زیرا برخلاف داستان مدرنیستی که درون مایه معرفت شناختی را برجسته می کند درداستان پسامدرنیستی درون مایه هستی شناسی برجسته است و این امر حاصل مرز آشوبی های سطوح هستی شناسانه و به هم ریختن مرزهاست. هاروکی موراکامی نویسنده معاصر اهل کشور ژاپن است که در رمان های مختلفش به بیان مسائل گوناگون جهان معاصرو رازهای پنهان از شگفتی های دنیای اطراف می پردازد. خط سیر آثار او به ویژه داستان 1Q84 را می توان بر مبنای نوعی مکاشفه درونی با جهان های موازی دانست. این داستان پست مدرنیستی پیرنگی خلاف عادت دارد به گونه ای که براساس منطق روایی کلاسیک که خواننده به آن عادت دارد نمی باشد و فهم آنها در گرو درک و دریافت جهان های موازی و ممکنی است که در علم فیزیک کوانتوم مورد توجه قرار می گیرند. در این روایت زمان و مکان داستان در جهت تکثر جهان های مختلف و چندگانه فیزیکی طرح ریزی شده و به صورت عدم قطعیت، مکان مبهم، زمان نامشخص وهستی شناسی چندجهانی درداستان موراکامی مورد توجه قرار گرفته است. در مقاله پیش رو که به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش سندکاوی بر مبنای مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است، نگارنده در تلاش است تا ارتباط میان مفهوم جهان موازی (ممکن) با روایت داستان یاد شده را مورد توجه قرار دهد. نتایج نشان می دهد روایت این داستان به صورت موازی قرار گرفتن زمان و مکان، و نیزهویت و ماهیتِ گنگ و خیالی، به ایده جهان موازی بسیار کمک کرده است
بررسی کُهن الگوهای «خود» و «سایه» در دو داستان «شامِ سرو و آتش» شهریار مندنی پور و «رویِ آب» گی دو موپَسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کُهن الگوها بن مایه های سازنده و صفات موروثی بشر هستند که رفتار وی را تحت شعاع قرار داده و در اسطوره و نماد و تصاویر صورت تحقق به خود می گیرند. کُهن الگوها محتوای ناخودآگاه داشته و در طول هزاران سال در روان بشریت شکل گرفته اند. کُهن الگوهای «خود» و «سایه» نیز در بین سایر کُهن الگوها به عنوان مفاهیم بنیادی در روان شناسی یونگی، به تفسیر هویت فردی و تضادهای درونی انسان ها کمک می کنند. در داستان «شامِ سرو و آتش»، جستجوی هویت و خودآگاهی شخصیت از طریق عشق و روابط پیچیده انسانی به تصویر کشیده می شود. در مقابل، در داستان «رویِ آب»، شخصیت در مسیر شناخت نیمه دیگرِ «خود» یعنی «سایه» قرار می گیرد و با بحران های و ترس های وجودی اش مواجه می شود. تحلیل عمیق عناصر داستانی نشان می دهد که دریافت و تحلیل شخصیت های داستانی در قالب کُهن الگوها از یک طرف دارای ساختار روانی و نمادین بوده و از طرف دیگر محتوای ناخودآگاه را با خود حمل می کنند، فضای ذهنیِ فرهنگ های بشری را نمایان کرده و الگو های رفتاری و تجربیِ انسان را از دوران پیدایش تجربه و اصالتِ انسان بازگو می کنند. در مجموع، این پژوهش به بررسی کُهن الگوهای «خود» و «سایه» در دو داستان «شامِ سرو و آتش» اثر شهریار مندنی پور و «رویِ آب» اثر گی دو موپَسان می پردازد. نتایج این مطالعه بر اهمیت ادبیات به عنوان ابزاری برای کاوش در روانشناسی انسانی و ارتباطات اجتماعی تأکید دارد و نشان می دهد ادبیات می تواند به عنوان آینه ای برای بازتاب عمق وجودی انسان ها عمل کند.
هاتف و عارف در تذکره الاولیاء عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین ابزار معرفتی در عرفان، «کشف و شهود» است و عارف در صورت تزکیه درونی قادر خواهد بود پیام هایی را از عالم غیب دریافت کند؛ پیام هایی که گاه از راه الهام درونی و گاه از طریق هاتف بیرونی است. در متون عرفانی به ویژه تذکره الاولیای عطار، بسیاری از شناخت های عرفانی از طریق هاتف برای عارف اتفاق می افتد. هاتف با الهام تفاوت دارد؛ هم در نحوه ظهور و پیام رسانی و هم از نظر نوع پیامی که منتقل می کند.
تجربه شهری در عصر صفوی؛ بازخوانی تجربه سیاحت و زیارت شهر در سفرنامه محیط کونینِ سالک قزوینی، شاعر عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۴
181-201
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در بررسی جنبه عشرت شهری در عصر صفوی از خلال سفرنامه منظوم «محیط الکونین» سالک قزوینی است و نشان می دهد که چگونه شاعر با ترکیب سنت و نوآوری شعری، زندگی روزمره و تجارب شخصی خود را در شعر بازگو کرده است. این مقاله با تمرکز بر سفرنامه سالک، که شهر را مکان اصلی برای بیان تجارب و احساسات خود در نظر می گیرد، به دنبال نشان دادن «تجربه شهری» و پیچیدگی عواطف شاعر نسبت به مکان های شهری است. در این مطالعه دو مفهوم عشرت و زیارت از میان تجارب شهری سالک بررسی می شود و روایت شعری او حول این مفاهیم بازخوانی می شود. از طریق این بازخوانی، که متکی بر روش تحلیل تاریخیِ متون دست اول است، نشان می دهیم که شهر لزوماً تعریف واحدی ندارد و بخشی از آن تعریف در پیچیدگی احساسات و فردیت آدمی شکل می گیرد. سالک هم در مقام زائر و هم ناظر سفرش را روایت می کند. هم تجربه زیارت را بازگو می کند و هم تجربه لذت و عشرت و این دو را در تضاد نمی داند. همچنین این مطالعه بر اهمیت منابع شعری عصر صفوی یا همان «طرز تازه» بخصوص سفرنامه های منظوم برای خوانش تجارب و روایت های شهری تاکید دارد.
بررسی راهبرد «بومی سازی» در برگردان عربی عناصر فرهنگی رمان درازنای شب بر اساس نظریه «ذخایر فرهنگی ایون زوهر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم و مورد توجه نظریه پردازان علم ترجمه، ارتباط عمیق بین فرهنگ و زبان است. بسیاری از مترجمان و نظریه پردازان برای ترجمه متون این دو را لازم و ملزوم یکدیگر می دانند. نمی توان انکار کرد که زبان بخش بزرگی از فرهنگ را تشکیل می دهد و تأثیر فرهنگ و زبان بر یکدیگر تأثیری متقابل است. در نظریه ذخایر فرهنگی ایون زوهر، زبان به عنوان یک ذخیره فرهنگی به شمار می رود که خود متشکل از ریزفرهنگ هاست. وی با تکیه بر این نظریه از یک سو به بررسی تعامل بین فرهنگ های مختلف می پردازد و از سوی دیگر، تعامل بین فرهنگ و زبان را بررسی می کند. در حیطه ادبیات، داستان ها و رمان ها را می توان منابع غنی فرهنگ یک زبان معرفی کرد. از این رو، این مقاله می کوشد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای نظریه ایون زوهر راهکارهای بومی سازی عناصر فرهنگی را در ترجمه عربی یکی از رمان های جمال میرصادقی با عنوان درازنای شب به کوشش احمد یوسف شتا بررسی کند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد مترجم به دلیل وام گیری زبانی، مبادلات فرهنگی، اشتراکات مسائل اجتماعی، وحدت ادیان و تشابه آداب و رسوم مذهبی در بومی سازی عناصر فرهنگی از روش هایی چون تجزیه و تحلیل فرهنگی -اختلاط فرهنگی– اصلاح فرهنگی و تطبیق فرهنگی بهره جسته است. از این رمان در مجموع 829 عنصر فرهنگی استخراج شد. نتایج بررسی ترجمآ این عناصر فرهنگی نشان می دهد که دو راهکار انتقال عینی (45 درصد) و فرهنگ زدایی (37 درصد) بیشترین بسامد را داشته اند. بسامد بالای این دو راهکار نشان دهنده عدم توجه نویسنده به بومی سازی عناصر فرهنگی و تلاش برای انتقال فرهنگ مبدأ به فرهنگ مقصد است.
نقش ترجمه خیام در دنیای عرب براساس نظریه نظام چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
107 - 127
حوزههای تخصصی:
تأثیر ادبیات ملل مختلف بر یکدیگر امری غیر قابل انکار می باشد. ادبیات پارسی از دیرباز تاکنون تأثیر قابل توجهی بر ادبیات جهان داشته است. بررسی «نوشتار» بهترین شیوه ی فهم رابطه میان ادبیات و جامعه است. در عین حال این بررسی نیازمند چهارچوبی نظری است که رابطه دو سویه میان کارکردهای ادبی و اجتماعی را تبیین نماید؛ بنابراین استناد به "نظریه نظام چندگانه" ایتامار اون زهر به دلیل دارا بودن چنین قابلیتی در بررسی ادبیات ترجمه شده در تحقیق حاضر توجیه پذیر است. از جمله آثار تأثیرگذار بر ادبیات جهان رباعیات حکیم عمر خیام می باشد. نکته قابل تأمل در این باب نقش ترجمه است، ازاین رو این پژوهش بینارشته ای بر آن است تا اندیشه های خیام و تأثیر ایدئولوژی وی بر اندیشمندان جهان عرب را بررسی نماید. از این رو از رهگذر ادبیّات تطبیقی و از منظر نظریه نظام چندگانه به بررسی «تحلیلی-توصیفی» ترجمه های رباعیّات خیام (مستقیم/غیر مستقیم) می پردازد. در پایان اذعان می دارد آن دسته از مترجمانی که رباعیات را از زبان فارسی به عربی بازگردانده اند، نسبت به کسانی که رباعیات را از زبان های دیگری به عربی ترجمه کرده اند، در انتقال دقیق تر و سنجیده تر اندیشه های خیام توفیق نسبتاً بیشتری داشته اند، و ترجمه اشعار از منبع اصلی یعنی زبان فارسی باعث ورود تفکرات ناب و اصیل وی به دنیای عرب شده است.
بررسی تطبیقی عاشقانه های رمانتیکی در سروده های سید قطب و رهی معیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
23 - 45
حوزههای تخصصی:
عشق پاسخی به معمای وجود انسان و جوابی کامل به ژرف ترین نیازهای او برای غلبه بر جدایی و رهایی از زندان تنهایی خویش است. عشق به عنوان یکی از شاخص های رمانتیکی، در اشعار رهی معیری، شاعر معاصر ایران و سید قطب، شاعر معاصر مصر، از بسامد قابل توجهی برخوردار است و غزل های این دو سراینده، یکی از زیباترین جلوه گاه های تجلی عشق در شعر معاصر فارسی و عربی است؛ به نحوی که نگاه دو شاعر به مقوله ی عشق را می توان از جهاتی با هم مقایسه نمود. نگاه حسرت آمیز سید قطب و معیری به اموری چون فراق، عهد گسیختن معشوق، افسوس بر ایام گذشته، و ...، عشق را در نزد این دو، در هاله ای از غم و ماتم فرو برده است، تا جایی که می توان این دو شاعر را در ادبیات معاصر ایران و مصر، به عنوان ((دو عاشق غمگین)) قلمداد نمود. روش پژوهش در این مقاله، به شیوه ی معنایی و با تکیه بر مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی است؛ به این شکل که محتوا و مضمون غزل های دو شاعر با هم مقایسه شده است و از این رهگذر، شباهت های معنایی و مفهومی قابل توجهی ملاحظه شده است.
تأثیر رمان «بیگانه» آلبرکامو بر تفکر نیهیلیستی شعر معاصر مورد مطالعه: بررسی تطبیقی با شعر بیگانه نادرنادرپور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
99 - 128
حوزههای تخصصی:
در تفکر نیهلیستی ادبیات معاصر ایران، تأثیر اندیشه های آلبر کامو بر شعر و داستان دیده می شود. کامو در دوره ای به ادبیات ایران معرفی شد که جامعه با التهابات سیاسی اجتماعی دهه بیست و سی درگیر بود و مکتب های فکری نیهیلیسم، اگزیستانسیالیسم، رمانتیسم بر سرخوردگی و پوچی شاعران تأثیر گذاشته بود. در این دوره داستان های کامو در ایران منتشر شد و بسیاری از شاعران با دلایلی مشابه رمان «بیگانه» کامو به محتوای پوچی روی آوردند. نادرنادرپور یکی از شاعران برجسته این دهه است که در محتوای نیهیلیسم شعرش، تأثیرپذیری از کامو دیده می شود. در این مقاله به شیوه توصیفی، تأثیر آلبرکامو در اشعارش مورد بررسی قرار گرفته و شعر «بیگانه» در مقایسه تطبیقی با رمان بیگانه تحلیل شده است. نادرپور جزو شاعران نیهلیستی شعر معاصر نیست و بعد از دهه سی به تدریج از این محتوا دور می شود، اما تأثیر اندیشه های کامو در این دوره در آثارش دیده می شود. یکی از شعرهای برجسته او، «بیگانه» نام دارد که محتوای آن به رمان کامو مشابه است. نتایج تحقیق نشان می دهد: نادرپور در شعر بیگانه متأثر از اندیشه های کامو است و محتوای رمان در این شعر دیده می شود. تنهایی، بی هدفی در مسانل زندگی، سکون و عدم تلاش، بی اعتقادی، بی تفاوتی، پوچی مطلق، مرگ خواهی، از مؤلفه های اصلی رمان بیگانه است که با شعر نادرپور همخوانی دارد. شاعر با انتخاب اسم رمان، محتوای آن را در ابیات گنجانده است. همانند شخصیت مورسو بی انگیزه است اما تفاوت او با اندیشه کامو این است که از این وضعیت ناراحت است
تأثیر فارسی بر اشعار بلوچی مولوی عبدالله روانبُد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلوچی و فارسی شاخه هایی از خانوادۀ زبان های ایرانی هستند که در درازنای تاریخ در فلات ایران و در همسایگی و تعامل با همدیگر بوده اند. یکی از کارکردهای ادبیات تطبیقی، بررسی تأثیر و تأثرهایی است که میان ادبیات زبان های گوناگون وجود دارد. نظر به غلبۀ فرهنگی زبان و ادبیات فارسی در ایران و نفوذ گستردۀ آن در میان اقوام مسلمان، تأثیرات این زبان و ادبیات آن بر ادبیات و شعر بلوچی نیز آشکار و قابل توجه است. تأثیرپذیری شاعران دورۀ دوم ادبیات بلوچی و مکتب ملاها از فارسی به اوج می رسد. مولوی عبدالله روانبُد از شاعران نامدار بلوچی و از نسل آخرین شاعران این مکتب است. او شاعری دوزبانه است که در شعرهای بلوچی او نیز تأثیر زبان و ادبیات فارسی قابل توجه است. این نوشتار با بررسی شعر بلوچی روانبُد به روش توصیفی-تحلیلی در پی روشن کردن چنین وجهی در سروده های او بوده است. شعر روانبُد از نظر تأثیرپذیری از زبان و ادبیات فارسی یک دست نیست، گاه شعر او با آن که از لحاظ مضمون و عناصر خیال به شدت متأثر از فارسی گویان بزرگی چون سعدی است، از لحاظ زبانی، روان است و بدیع می نماید و گاهی نیز چنان فارسیانه بلوچی می سراید که مصرع ها با تغییر یا تعدیل یک واژه، فارسی می شوند و حتی برخی از آن ها را می توان کاملاً فارسی دانست.
پژواک میراث در شعر سیمین بهبهانی و بشری البستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
113 - 135
حوزههای تخصصی:
میراث هر کشوری نشان از اصالت و هویّت آن کشور دارد؛ بسیاری از شاعران با پرداختن به میراث گذشتگان، نقش ارزنده ای در جهت حفظ آن داشته اند. در این میان، شاعران زن، دوشادوش مردان به این امر توجه داشته و با آنان همنوا شده اند. سیمین بهبهانی و بشری بستانی، به دلیل شناخت فراوانی که در حوزه ادبیات و تاریخ دارند، توانسته اند در بهره گیری از میراث گذشته خویش موفق عمل کنند. آنها اگرچه از دو اقلیم متفاوت هستند اما در به کارگیری میراث ملی و دینی، اشتراکات فراوانی دارند. این پژوهش با رویکردی توصیفی-تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی، به تطبیق میراث در اشعار این دو شاعر پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از مفاخر گذشته در اشعار آنها به روشنی منعکس شده است؛ به طوری که سیمین از پادشاهان ساسانی، حافظ و سعدی سخن می گوید و بشری از پادشاهان عراق، متنبی و ابوتمام نام می برد که این امر بیانگر تسلط دو شاعر به فرهنگ غنی خویش است. از آنجا که دو شاعر حوادث مشترکی همچون جنگ را تجربه کرده اند، بنابراین ظلم ستیزی، از مظاهر بارز شعر آنهاست. بشری افزون بر اسطوره های عربی از اسطوره های روم و یونان استفاده کرده است در حالی که نگاه سیمین بیشتر به اسطوره های ایرانی است.
بازتاب افق افکار و مشرب حلّاج در طیف کلام و اشعار فخرالدین عراقی (منصوریّات عراقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار با هدف پی جویی جلوه های افکار حلّاج در کلام عراقی، به روش توصیفی - تحلیلی و استشهادی، بررسی می شود. محور افقی زندگی منصور حلّاج، نمایشگر سیر زمان و محور عمودی آن، نمودار حوادث زندگی وی است. اندیشه های حلّاج در بسیاری از آثار ازجمله آثار عراقی جلوه گری می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که عراقی با انسجام و استواری کلام، ژرفای اندیشه های عرفانی حلّاج را با پیوند این دو محور در اشعارش به شکل متقارب و همگرا به تصویر می کشد. نفوذ تعالیم حلّاج و صورت معانی و حقایق در کلام عراقی به گونه ای ا ست که دو رأس سخن عرفانی یعنی؛ «وحدت وجود» و «سیر نزول و صعود اسرار» با بی باکی و ابراز آن در کسوت عاشق و معشوق نمایان می شود. عراقی جهان را نوعی دایره هستی تلقی می کند و با آمدن و رفتن انسان (قوس نزول و صعود)، مقام فنا (نقطه وحدت) را برای انسان ترسیم می کند؛ اما در این وادی با الگوبرداری از اندیشه حلاج و دیگر عارفان (توجه به عشق عرفانی و گریز از منِ شخصی) و قالب رمزی و مبتنی بر عرفان عاشقانه، وحدت وجود را به عنوان یکی از آموزه های اصلی عرفان نشان می دهد.
مقاومت سلبی و ایجابی در تذکرة الاولیاء عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
165 - 193
حوزههای تخصصی:
تصوف معطوف به نجات آحاد جامعه است و برای مدیریت جامعه برنامه مدونی ندارد؛ اما این بدان معنا نیست که عرفا نیز نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی اطراف شان بی توجه بوده اند. در این پژوهش تلاش شده با بازخوانی و بازسازی مفهوم مقاومت فوکویی نشان داده شود که چگونه بخش اعظم حکایت های تذکره الاولیاء در دایره بازی بزرگ مفهوم قدرت و مقاومت قرار می گیرد و فریدالدین عطار چگونه با طراحی بدن های متنوع، روش های مقاومت صوفیه را بازنمایی می کند. برخی از این بدن ها از شیوه مقاومت سلبی و برخی دیگر از شیوه مقاومت ایجابی استفاده می کنند و گاه می شود که در یک رفتار بدنی هر دو وجه سلبی و ایجابی مقاومت آشکار می شود. انتخاب تذکره الاولیاء بدان جهت است که این اثر دربردارنده عصاره اندیشه های عطار است. او تجربه های زیستی و نوشتاری متعدد را در آثار قبلی خودش به نمایش می گذارد و اینک در بخش های پایانی عمر تذکره الاولیائی را می نویسد که زیرمتن بسیاری از زبرمتن های صوفیه دوره های بعدی است. با این هدف، ابتدا حکایت های عطار را که در بردارنده مفهوم مقاومت است بررسی و مصادیق آن را استخراج شده است. در مرحله بعد، از طریق طبقه بندی آن ها در چند گروه، مصادیق مقاومت سلبی و ایجابی را در آن ها مشخص شده است.در مرحله نهایی نیز گزارش هایی از تحلیل های انجام شده ارائه شده است.
خوانشی بر طرحواره های ناسازگار اولیه همسان در دو رمان «یومیات مطلقه» هیفاء بیطار و «وانهاده» سیمون دوبووار بر اساس نظریه ی جفری یانگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان های پست مدرن «یومیات مطلقه» هیفاء بیطار و «وانهاده» سیمون دوبووار به شیوه اول شخص روایتگر زندگی روزمره ی دو زن مطلقه به عنوان قهرمان رمان های یاد شده هستند. اهمیت این پژوهش از آن جهت است که شخصیت روان رنجور هر دو رمان این امکان را فراهم می سازد که با دیدی روان کاوانه به قهرمان دو رمان نگریسته و به بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه جفری یانگ در شخصیت آن ها با روشی تطبیقی پرداخته شود. این پژوهش، بر شیوه ی توصیفی- تحلیلی استوار است. این پژوهش برآن است تا نگرش ملموس به جامعه سوریه و فرانسه داشته و از عوامل مؤثر در شکل گیری این طرحواره ها در قهرمان دو رمان پرده برداشته و با شاهد مثال آن ها را مورد تدقیق نظر قرار دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که قهرمان این دو رمان هر دو توسط شوهرشان وانهاده شده و از طرحواره های ناسازگار اولیه یکسانی رنج می برند. هر دو قهرمان رمان از میان انواع طرحواره های ناسازگار اولیه از طرحواره های وابستگی/ بی کفایتی، نقص/ شرم و رهاشدگی/ بی ثباتی (ترک شدن) رنج می برند، که به ترتیب خاستگاه آن ها، طرحواره ی وابستگی/ بی کفایتی در آنها ناشی از استمداد از پدر در انجام تمامی وظایف روزمره حتی انجام تکالیف به ویژه در سن نوجوانی که مرحله رسیدن به استقلال و خودکفایی است. افزون بر این، طرحواره نقص/ شرم برخاسته از وانهادن آنان توسط همسرانشان و طلاق دادن آنان توسط ایشان، و نیز طرحواره طرد شدگی/ بی ثباتی ناشی از روابط متزلزل آنان است.
بررسی مؤلفه های حماسی در رساله عقل سرخ سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
77 - 104
حوزههای تخصصی:
علاوه بر حماسه ملی، تاریخی و دینی، حماسه عرفانی نیز در بین آثار صوفیان و عارفان فارسی یافت شده است که روح سالکان مانند قهرمانان حماسه با شیطان پنهان درون یا نفس امّاره خود، پی درپی در ستیز و جدال است. سهروردی نیز در رساله عقل سرخ با زبانی رمزی به وصف چگونگی گرفتار شدن روح در بند جسم می پردازد و از زبان پیر نورانی، پیچ و خم ها و عقبه های مسیر بازگشت به اصل روحانی را بیان می کند. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی توصیفی به بررسی مؤلفه های حماسی در رساله عقل سرخ سهروردی پرداخته و هدف از آن یافتن مؤلفه های حماسی عرفانی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه ها و نمادهای حماسی چون جدال نیکی و بدی، سفر، هفت خان، لزوم همراهی پیر یا راهنما در هفت خان، کوه قاف، سیمرغ، پهلوانان حماسی، جام گیتی نما، جنگ افزارها و چشمه زندگانی به رساله عقل سرخ رنگ و بوی حماسه عرفانی بخشیده است.
مطالعه پدیدارشناسانه اجرای برنامهدرسی تاریخ ادبیات دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۴
159-179
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مطالعه پدیدارشناسانه اجرای برنامه درسی تاریخ ادبیات دوره دوم متوسطه است. این پژوهش به شیوه کیفی و با استفاده از روش پژوهش پدیدارشناسی انجام گرفت. جامعه آماری شامل 8 نفر از معلمان و 3 نفر از استادان زبان و ادبیات فارسی است. به منظور جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. داده ها از طریق فرایند کدگذاری باز و محوری اشتراوس و کوربین تحلیل شدند. مضامین استخراج شده در این مطالعه شامل 4 مضمون اصلی، 10 مضمون فرعی و 66 کد باز بود. نتایج یافته ها نشان داد مضمون اصلی چالش های آموزش محتوا در تاریخ ادبیات بر اساس تجارب زیسته دبیران شامل 3 مضمون فرعی عدم استقلال برنامه درسی، پایین بودن سطح کتاب درسی و سازمان دهی نامناسب مطالب؛ و عدم گیرایی و جذابیت می باشد. مضمون اصلی روش های تدریس شامل سه مضمون فرعی روش های تدریس مبتنی بر نمایش، روش های تدریس مبتنی بر فعالیت و روش های تدریس مبتنی بر انتقال می باشد. مضمون اصلی فرصت های یاددهی و یادگیری شامل دو مضمون فرعی فعالیت های دانش آموز و فعالیت های معلم است. مضمون اصلی ارزشیابی نیز شامل دو مضمون فرعی روش آزمون و روش نمره دهی است. نتایج حاصل از این مطالعه می تواند مورد استفاده برنامه ریزان درسی، مؤلفان و دبیران درس تاریخ ادبیات قرار گیرد.
روایت زنانه از جنگ در هرس نسیم مرعشی و زارهای زنی به نام بیروت حنان الشیخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
143 - 169
حوزههای تخصصی:
«نوشتار زنانه»، از رویکردهای مطرحِ نقد فمینیستی، روایت زنانه را متمایز از نوشتار مردان می داند؛ این تفاوت در کاربرد واژگان عاطفی، رنگ واژه ها، سوگندواژه ها، عبارات تعلّلی و مشدّدها و ویژگی های نحوی همچون کاربرد جملات دعایی (نفرین و دعا)، جملات توصیفی، جمله های پرسشی به شکل حدیث نفس، جملات کوتاه و ساده نویسی نمود می یابد. موضوعاتی همچون فراموش شدگی زنان، مردستیزی، خودجویی، دغدغه زیست و غلبه عشق رمانسی نیز از محتواهای زنانه است. نسیم مرعشی در هرس و حنان الشیخ، نویسنده زن لبنانی، در زارهای زنی به نام بیروت، زوایای مختلفی از موقعیت و جایگاه زنان در خانواده و جامعه جنگ زده را ترسیم کرده اند. در پژوهش حاضر، به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد تطبیقی، روایت زنانه از جنگ در این دو رمان و تأثیر جنگ بر زندگی زنان و محدودیت های جنسیتی آنان در جامعه مردسالار توصیف و نشان داده شده که نویسندگان زن بیشتر بر عواقب خانمان برانداز جنگ تأکید دارند و براساس روحیات زنانه خود، با بیان عاطفی، غم و فداکاری هایشان در جنگ را روایت کرده اند و هیچ گاه ستایشگر جنگ نبوده اند. هر دو نویسنده، با بهره گیری از تعابیر عاطفی زنانه، ذکر رنگ واژه ها، سوگند و جملات دعایی و عاطفی و پرسشی، ساده نویسی و جملات کوتاه به مضامینی همچون نقد فراموش شدگی زنان، مردسالاری، خودجویی، عشق و... پرداخته اند.