مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
غسان کنفانی
حوزه های تخصصی:
زمان در ادبیات پایداری فلسطین، شبیه زمان از دست رفته مردمان فلسطین، پیچیده ودرهم است. لذا نویسندگان حوزه ی ادب پایداری فلسطین، از شگردهای روایت زمان، بهره بسیاری برده اند به گونه ای که تحلیل آن را در درک درونمایه داستانی امری ضروری نموده است. غسّان کنفانی در دو رمان ارزشمند: «مردان آفتاب» و «برایتان چه مانده؟» از عنصر زمان وترفند های روایی آن برای بیان درونمایه داستانی به خوبی بهره می برد. از این رو، ترتیب خطی رخداد ها را در متن داستانی، نادیده می گیرد وبا تکیه ی شگردهای گوناگون روایت زمان، مانند «پس نگری»، رفتن به آینده، آرایش های زمانی چون: مکث، تلخیص، حذف و صحنه، اطلاعات گسترده ای در اختیار خواننده قرار می دهد وعلل حوادث و انگیزه شخصیت ها و نگرانی های روحی آنان را برملا می سازد و به عنوان محرّکی ارزشمند، داستان را به پیش می برد. تحلیل روایت زمان نشان می دهد که غسّان کنفانی توانسته است با بهره گیری از ابزارهای روایت زمان ، عنصر زمان، در داستان هایش کارآ و در پیشبرد روند داستان مؤثّر نماید.
تطبیق نقد جامعه شناختی داستان های أرض البرتقال الحزین اثر غسان کنفانی و مجموعه فقط عاشق زبان عاشق را می فهمد از قاسمعلی فراست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقد جامعه شناختی ادبیات که به بررسی محیط جامعه و اثر پرداخته و مهارت ادیب را در انعکاس حوادث جامعه و محیط نشان می دهد، پژوهش مذکور تلاش کرده تا با روش توصیفی- تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی داستان های کوتاه غسان کنفانی نویسنده ی برجسته ی فلسطینی و قاسمعلی فراست نویسنده ی شهیر ایرانی را از منظر نقد جامعه شناختی مورد بررسی قرار دهد تا تصویری از سال های(1948- 1967م.) از جامعه ی فلسطین و حوادث جنگ تحمیلی در ایران(1359- 1367 ه .ش) و سال های بعد از آن را در حوزه ی ادبیات جنگ و دفاع از لابه لای سطور به نمایش بگذارد. هدف آن است که روی کرد دوگانه یا همسوی دو مؤلف به مقولات آسیب زای اجتماعی واقتصادی از منظر نقد جامعه شناختی تبیین گردد. همچنین این پژوهش، نحوه ی کاربست عناصر فرهنگی ومؤلفه های معرفتی در نزد دو نویسنده، با تکیه بر نگاه نقادانه ی آن دو مورد واکاوی قرار میگیرد. نتایج میگوید هردو نویسنده باسبکی ریالیستی وانتقادی حوادث و اوضاع سیاسی، تاریخی و اجتماعی جامعه ی خود را به نمایش گذاشته و به نیروهای مسلح و نظامی، شخصیت زنان توجه داشته اند. غسان از اوضاع وخیم اقتصادی، دخالت عوامل بیگانه در جامعه و جهل و بی سوادی انتقاد می کند و فراست نیز از نتایج منفی دنیای مدرن، فاصله ی طبقاتی سخن گفته و در باب جنگ، حال و احوال رزمندگان و جانبازان را توصیف می کند. در زمینه ی فرهنگی هر دو نویسنده مقام شهادت را می ستایند و جلوه های عالم معنویت و آلام درونی انسان را گوش زد می کنند. درون مایه ی هر دو داستان ها استبدادستیزی و معضلات اجتماعی جامعه و رنج ها و ناکامی های انسان معاصر است.
بررسی تطبیقی مؤلّفه های پایداری در داستان زنده باد کمیل (محسن مطلق) و رجال فی الشّمس (غسّان کنفانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ایران و فلسطین که هرکدام متحمّل جنگ، دردها و رنج های بسیاری برای دفاع از وطن شدند، شاعران و نویسندگانی از جنس مردم برای رساندن پیام آزادی برخاستند. در ایران، محسن مطلق یکی از رزمندگان دفاع مقدّس، با بازگویی خاطرات جنگ سعی داشت تا به گونه ای دیگر از مام وطن دفاع کند و در فلسطین نیز، غسّان کنفانی که خود برای اوّلین بار تعبیر «ادبیّات مقاومت» را به کار برد، آثاری به صورت تمثیلی و نمادین، برای بیداری مردم و تشویق آن ها به دفاع از وطن و مبارزه با بیداد و تجاوزگری خلق کرد؛ بنابراین، در نوشتار پیش رو به منظور بررسی مضامین مشترک ادبیّات مقاومت در دو اثر شاخص از ایران و فلسطین، داستان زنده باد کمیل از محسن مطلق و رجال فی الشّمس از غسّان کنفانی به صورت تطبیقی واکاوی و مؤلّفه های پایداری هریک از آن ها مشخّص شده است. مهم ترین مؤلّفه در داستان زنده باد کمیل، تلاقی حماسه و عرفان، شهادت طلبی، دفاع از میهن و حفظ آزادی است؛ امّا در داستان رجال فی الشّمس نویسنده سعی در بیداری مردم برای دفاع از میهن، اعتراض و مبارزه با ستم و ایستادگی دربرابر رژیم اشغالگر قدس را دارد.
تحلیل مؤلفه های ادبیات پایداری در رمان « رجال فی الشمس» اثر غسان کنفانی
حوزه های تخصصی:
غسان کنفانی یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر فلسطین و جهان عرب است که علی رغم عمر کوتاه خویش(36سال) آثار فراوان و ماندگاری از خود بر جای گذاشت که این آثار شامل رمان، داستان های کوتاه، نمایشنامه و کتاب می باشند. «رجال فی الشمس» اولین رمان کنفانی که دارای شهرت جهانی و به چندین زبان زنده دنیا نیز ترجمه شده است. در «رجال فی الشمس» کنفانی با درک صحیح از زمان خود و همچنین وضعیت مردم فلسطین در آن دوره از زمان و احساس سرخوردگی و یأس ناشی از اشغال فلسطین، به نقد و بررسی دقیق جامعه خود می پردازد و به اصطلاح به نقد درونی جامعه خود پرداخته است. کنفانی عامل اصلی مشکلات فلسطین را اسرائیل می داند، ولی با این وجود مردم فلسطین را بی تقصیر نمی داند و معتقد است جامعه ای که تمامی رنج ها و محنت ها از آوارگی و فقر تا مردن در غربت را متحمل می شود اما هیچ گونه اعتراضی نمی کند و فریاد نمی زند، این جامعه هیچ وقت نخواهد توانست بر دشمن خود پیروز شود لذا سعی دارد با دست گذاشتن بر درد و سختی مردم جامعه خود علاوه بر رساندن فریاد بر حق مردم خود، جامعه فلسطینی را به تفکر و تحرک وادارد و در نهایت نیز با طرح پرسشی در پایان رمان غم انگیز خود مردم فلسطین را دعوت به مبارزه و مقاومت می کند و بر ضرورت خروج از حالت سکوت و تسلیم و یأس و حرکت در مسیر مبارزه و مقاومت تاکید می نماید.
عنصر شخصیّت در رمان های «رجال فی الشّمس» اثر غسّان کنفانی و «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر (با تکیه بر نظریه فیلیپ هامون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
113 - 139
حوزه های تخصصی:
فیلیپ هامون، نظریه پرداز و نشانه شناس معاصر فرانسوی، از جمله صاحب نظرانی است که از زاویه دید جدیدی به عنصر شخصیّت نگریسته است. نظریه او به دلیل دربرگرفتن آراء نظریه پردازان پیشین، می تواند به شناخت چیستی، مفاهیم و دلالت هایی که در پس شخصیّت ها نهفته است بپردازد. این نظریه یکی از نظریه های جامع و دقیق پیرامون عنصر شخصیّت است. با عنایت به اینکه شخصیّت ها در رمان های «رجال فی الشّمس» اثر غسّان کنفانی و «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر نقش بسیار برجسته ای ایفا می کنند، پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی عنصر شخصیّت را در دو رمان مذکور براساس نظریه فیلیپ هامون از حیث؛ انواع شخصیّت، سطوح توصیف شخصیّت، مدلول شخصیّت و دال شخصیّت، مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان می دهد که کنفانی و فاکنر ضمن استفاده از شخصیّت های تاریخی، اجتماعی، اسطوره ای و مجازی به تمام شخصیّت ها فرصت نقش آفرینی داده اند. علی رغم اینکه روایت در بخش های زیادی از دو رمان بر اساس تکنیک جریان سیّال ذهن است، ولی حضور دو نویسنده در مواردی چون بیان جزئیات، بیان افکار شخصیّت ها، توصیف صحنه ها و... مشهود است. از سوی دیگر، پرسش های مطرح شده در رمان توسط راوی، بیانگر در نظر گرفتن جایگاهی برای خواننده است. این دو نویسنده توانسته اند اسامی، اوصاف و القاب شخصیّت ها را با کارکرد داستانی خود هماهنگ و هم سو سازند و با توصیف ابعاد گوناگون شخصیّت ها خواننده را در مقابل تصویری تمام نما از آنان قرار دهند.
تحلیل رئالیستی رمان فلسطین بر اساس نظریه جورج لوکاچ (نمونه موردی: رجال فی الشمس اثر غسان کنفانی)
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی ادبیات دانشی نوپا و بین رشته ای است که در آن تأثیر جامعه بر ادبیات و برعکس، تأثیر ادبیات بر جامعه بررسی می شود. نقد جامعه شناختی رمان به تعامل رمان و جامعه و تأثیر متقابل آن دو بر یکدیگر می پردازد. از جمله نظریه پردازانی که با ارائه نظریه رمان، سهم بسزایی در پیشرفت این علم دارد، جورج لوکاچ است. نظریه انتقادی او به نقد شکل و محتوای اثر می پردازد و دارای معیارهای خاصی است که مهم ترین آنها عبارت اند از: رئالیسم، شخصیت نوعی، رابطه علی و معلولی و محتوای اجتماعی. در جستار حاضر، رمان رجال فی الشمس، یکی از برجسته ترین آثار نویسنده مشهور فلسطینی غسان کنفانی براساس رئالیسم در این نظریه مورد نقد واقع شده است. مردم گرایی و رئالیسم انتقادی، ویژگی های بارز رئالیسم لوکاچ است که در این جستار با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی آنها در رجال فی الشمس غسان کنفانی داستان پرداز، پژوهشگر و نظریه پرداز عرصه ادبیات پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که نویسنده در این رمان به حقایق جامعه فلسطین پرداخته و زبان جامعه فلسطین را به معنای تحت اللفظی آن بازتولید کرده است. شخصیت ها در تک گویی ها و گفت وگوهای دو نفره و در قضاوتشان، واکنشی نقادانه و زاویه دیدی عاطفی، احساسی و روحی به وضعیت ناگوار فردی و اجتماعی بروز می دهند و بدین ترتیب ویژگی های رئالیسم لوکاچ در این رمان نمود بارزی یافته است.
ادبیات مقاومت از دریچه نگاه غسان کنفانی و جبران خلیل جبران
حوزه های تخصصی:
مقاومت یکی از مفاهیم اساسی در قاموس هر ملت است. از روزگاران کهن ،مردمان بیشماری بوده اند که در مقابل ظلم و ستم وبیداد ایستادگی نموده اند. پس می توان گفت تاریخ ادبیات مقاومت ،ریشه در گذشته های دور دارد. گرچه اصطلاح ادبیات مقاومت مربوط به سده های معاصر است ولی با نگاهی دقیق به تاریخ ادبیات جهان به راحتی می توان نمونه های فراوانی از این ادبیات را بین آثار پیشینیان یافت.
در این مقاله با بررسی زندگی دو نویسنده بزرگ مقاومت یعنی غسان کنفانی و جبران خلیل جبران ،تلاش ها و انگیزه های آن ها برای تحقق آزادی از دست رفته شان بررسی گردیده است. با شناخت وجوه تشابه زندگی این نویسنده و نمادهای به کار گرفته در آثار آن ها مخاطب پی می برد که مقاومت طعم شیرین دارد خواه این مقاومت چهره پیروزی را ببیند یا نه ؛چرا که آدمی می داند تمام تلاش خود را برای پیشبرد آرمان هایش به کار گرفته است.
گذر از یأس به امید در داستان های کوتاه غسان کنفانی (با تکیه بر گزینش های هدفمند در ارائه دو تصویر از اردوگاه)
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
123 - 140
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی اجتماعی به عنوان رویکردی نوین در بررسی متون مختلف نوشتاری و دیداری، زبان را جامع رمزگان و حاصل تعامل کارگزاران اجتماعی در کُنش متقابل محسوب می کند که با گزینش هایی هدفمند، معنا را به مخاطب القا می کند در این مجال سعی شده است، با خوانش دو تصویر متفاوت از اردوگاه در دو داستان «الصغیر یذهب الی المخیم» و «البنادق فی المخیم»، به روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مطالعات نشانه شناختی اجتماعی هلیدی، به این سوال پاسخ داده شود که گزینش های زبانی در داستان های مذکور، چگونه در کشف لایه های زیرین معنا و گفتمان شناسی تصاویر ارائه شده از اردوگاه عمل می کند؟ بر این اساس، جمله واره های این دو داستان در حوزه اندیشگانی، بینافردی و موقعیتی واکاوی شد. مهمترین نتیجه حاصل از کاربست این رویکرد در بررسی داستان های مذکور، تلاش کنفانی برای بازنمود روند عبور از تیرگی یأس به روشنای امید است که واقعیت تاریخی زندگی در اردوگاه های فلسطینی نشین را با گزینش های زبانی جهت دار، رمزگزاری و به نمایش می گذارد.
نامه های عاشقانه «غلامحسین ساعدی» به «طاهره کوزه گرانی» و «غسان کنفانی» به «غاده السمان» (مطالعه ای تطبیقی در ادبیات اعترافی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
81 - 102
حوزه های تخصصی:
ادبیات اعترافی، شاخه ای از ادبیات و دربرگیرنده آثاری است که به نوعی زندگی نامه شخصی نویسنده را بازگو می کند. نامه های عاشقانه بین ادیبان، شاعران و چهره های مشهور جهان، به نوعی از این دسته و بسیار جذاب هستند و توجّه خواننده را جلب می کنند. این اتّفاق در همه فرهنگ ها و ادبیات ملل رخ داده و ادبیات فارسی و عربی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نامه های غلامحسین ساعدی، نویسنده ایرانی به طاهره کوزه گرانی و غسان کنفانی، مبارز و ادیب فلسطینی به غاده سمان، به عنوان یکی از ماندگارترین میراث عاشقانه های ادب معاصر فارسی و عربی به شمار می روند که نه تنها نمایانگر یک واقعه شاعرانه، بلکه ترکیبی از اعتراف، عشق سوزان و دل تنگی هستند و قدرت و عظمت عشق را نشان می دهند که هرکسی را فارغ از قدرت و شخصیت و غرور و... مبتلا می کند. نوشتار پیش رو رویکرد تحلیلی - توصیفی و تطبیقی در شکل گیری عشق و عشق ورزی آن ها در این نامه ها است. نامه هایی که با دقّت و صداقت نهفته در آن ها می توان به جنبه دیگری از حیات این دو نویسنده پی برد و از دریچه دیگری، پرده از شخصیت و زندگی این عشاق دلداده برداشت. دوری از متانت تزئینی و نقاب های دروغین، رقابت بر سر عشق، گریه و درد و رنج به خاطر دوری از معشوق، انتظار برای او و ترس ازدست دادنش، معشوق را در موقعیتی بالاتر از خود دیدن، نامه نوشتن به عنوان همبستگی عینی از عشق و خواهش از معشوق برای انجام متقابل، از مهم ترین بن مایه های مشترک در نامه های این دو نویسنده سرشناس ایرانی و فلسطینی است.
بررسی تطبیقی «زاویه دید» در رمان «أُمُّ سعد»(کنفانی) و خاطرات «دا»(زهرا حسینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زاویه دید، یکی از مهم ترین عناصر داستان نویسی است. چشم اندازی در روایت که خواننده از رهگذر آن داستان را تجربه می کند. در نقد عنصر زاویه دید، دو ژانر به نام خاطرات دا اثر اعظم حسینی در حوزه دفاع مقدس ایران و رمان امّ سعد نوشته غسّان کنفانی از ادبیات مقاومت فلسطین برگزیده شده است. هدف پژوهش، تحلیل زاویه دید، شگردها و فن های دو نویسنده یا راوی و تأثیر آن بر درون مایه های داستان و شیوه پژوهش، نیز توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی و بیان نقاط اشتراک و نیز افتراق در دو داستان بوده است. ساختار دا در قالب زندگی نامه، تداعی معانی، روایت غیر خطّی و مستند است. ساختار امّ سعد بر مبنای روایت خطّی است که در دو بُعد واقع گونه و نمادین، بازگویی می شود. نتایج تحقیق نشان داد، شیوه های زاویه دید بیرونی در امّ سعد و تکنیک های زاویه دید درونی در دا فراگیرتر است. کنفانی از دید درونی اوّل شخص نویسنده و شخصیت امّ سعد بر محور تکنیک های تک گویی درونی، حدیث نفس، جریان سیّال ذهن و انواع دید بیرونی بهره می برد. دا نیز ضمن استفاده از این دو شگرد، در حوزه دید درونی ازجمله تک گویی نمایشی استفاده بیشتری می برد و در انواع زاویه دید بیرونی شواهد کمتری دارد. چشم انداز مشترک دو روایی ادبی، دید اوّل شخص تک گویی درونی، خودگویی و سوم شخص نمایشی یا عناصر زاویه دید است. نگارندگان در جُستار حاضر، ابتدا به زاویه دید و انواع آن سپس به شگردها و تکنیک های دید راوی دو داستان پرداخته اند.
تحلیل رمان «مردان آفتاب» از غسان کنفانی بر اساس نظریه مکانیسم دفاعی فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
480 - 502
حوزه های تخصصی:
روان انسان به طور ناآگاهانه یا آگاهانه از ابزارهای مختلفی برای کنترل اضطراب، کاهش نگرانی ها و رسیدن به آرامش استفاده می کند که به آنها مکانیسم دفاعی می گویند. بررسی واکنشهای دفاعی، افزون بر آنکه زمینه را برای خودآگاهی درونی فراهم می سازد، فرصتی است برای شناخت سرچشمه رفتارها وگفتارهای ظاهری هر فرد. رمان «مردان آفتاب» [رجالٌ فی الشمس]، اثر غسان کنفانی در بیان وقایع اشغال فلسطین توسط صهیونیست ها در سال 1948 و تنیدگی های روانی ناشی از آن نوشته شده است. نویسنده در این رمان تاثیر اشغال، پیامدهای ناشی از جنگ همچون ترس و اضطراب و مکانیسم های دفاعی بدن در مقابله با دشمن را بیان می کند. نگارندگان در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده، کوشیده اند تا ضمن معرفی نظریه فروید و کارکرد آن به تحلیل جنبه های روانشناختی رمان «مردان آفتاب» و واکنشهای قهرمانان آن در برابر حوادث ناگوار فلسطین بپردازند و توانایی داستان پرداز را در شکل دادن به نظام و ساختار روایی داستان مورد ارزیابی قرار دهند. از یافته های تحقیق چنین استنباط می شود که هر کدام از شخصیتهای داستان به تناسب حال و تیپ های شخصیتی خود از انواع مکانیسم های دفاعی برای کاهش اضطراب و نگرانی خود استفاده کرده اند.
تحلیل ودراسه مسرحیّه القبعه والنبی لغسّان کنفانی علی ضوء عناصر التغریب البریختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
135 - 155
حوزه های تخصصی:
یُعتَبر غسان کنفانی من أشهر الکتّاب الفلسطینیین والمناضلین حیث أنارت کتبه وقصصه ومسرحیاته خاصّه، طریق کل من حذا حذوه، وصار قدوه ونموذجا لکل کاتب یمت بصله ما إلی فلسطین والمقاومه. مسرحیّه القبعه والنبی هی من أهم مسرحیاته التی تتکون من ثمان شخصیات وشخصیّه المتهم تُعد الشخصیه البطَله بینها، إذ هی تُمثّل نفس غسان المناضل أیضا. نَظَراً لما جاء فی هذه المسرحیه من بُنیَه وعناصر وکأنّما یرید الکاتب فیها أن یخاطب الجمهور والمجتمع ویشارکهم فی استمرارها، لذلک رأینا أن ندرس هذه المسرحیّه ونطبقها علی منهج وعناصر برتولت بریخت (بریشت) الألمانی الشهیر الذی مثل مدرسه تقف بوجه المدرسه الأرسطاطلیسیه، حیث أخذت المسرح من بعده یطلق علیه المسرح البریختی، والمسرحیات التی تطلب انتبهاه المتفرجین ومشارکتهم فیها ولا تسلیتهم فقط بل تستنهضهم، توظف هذه الورقه المنهج الوصفی – التحلیلی، علی ضوء عناصر برتولت بریخت، فما وصلت إلیها هذه الورقه هی مشارکه المخاطب بقضایا المسرحیه الهامه، بحیث یستطیع المشاهد أن یحلل السیناریوهات الموجوده، وأن لا یَکون المخاطب مُستَأنِساً ولا مندَمجاً مع شخصیات مسرحیه؛ عاطفیاً ومعنویاً، بل یحفز المتفرج ولکل مخاطبه تفعل هذا الدور تلک التقنیات الموظفه التی رسمها علی خشبه المسرح برتولت بریشت.
وصف الأسس الرومانسیه الاشتراکیه فی روایه «رجال فی الشّمس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تدرس الدراسه الحالیه الرومانسیه الاشتراکیه فی روایه «رجال فی الشّمس» للکاتب الفلسطینی الموهوب غسّان کنفانی فی مجال الروایات الأدبیه. غالبًا ما یطور المؤلف فی هذا الکتاب مفاهیم مثل التعاطف والمقاومه والتضحیه بالنفس والنضال وبهذه الطریقه فی شکل الرومانسیه الاشتراکیه ، یشرح حاله المجتمع وینتقد دور الحکومه الفاسده وعجز الشعب کما یناقش الاضطرابات الاجتماعیه وحقوق الطبقه الضعیفه والإمبریالیه وصراع التقالید والحداثه ویصور الجراح والجروح التی ألحقتها الصهیونیه العالمیه بنسیج الاقتصادی والثقافه المجتمعها بقلم جمیل. من السمات البارزه لهذا النوع أنه من الممکن تحقیق أسلوب المؤلف فی السرد و الراوی والخصائص العامه واستخدام اسالیب المؤلف الخاص. لذلک ، فی هذه المقاله ، حاول المؤلفون شرح مبادئ الواقعیه الاشتراکیه فی هذه القصه باستخدام میزات مثل الفعل و فکره القصه القویه والوقت والمکان والحجم ونوع التعبیر السردی وکذلک علاقه السبب والنتیجه بین الظواهر. ومفاهیم مثل التعبیر العاطفی عن السرد ، وعدم الرضا عن الوضع الحالی ، والاختفاء فی مساحات أخرى ، تعکس مناهضه الاستبداد فی هذه القصه أکثر من ذی قبل یُظهر البحث، أن المؤلفین من خلال دراسه أطر الرومانسیه الاشتراکیه وأیضًا تطبیق أفکار جدیده تتمحور حول الواقعیه الاشتراکیه ، قد توصلوا إلى استنتاج مفاده أن الأنواع الجدیده قد جعلت تعزیز المستوى الفکری للناس اولویتها ومن ثم ، فإن المحتوى المحدث لمثل هذه القصص یهدف إلى تصمیم إنجاز جدید من خلال تفکیک الأنواع السردیه القدیمه التی لا تلبی احتیاجات مجتمع الیوم، من أجل إثراء ثقافه مجتمعه على مستوى العالم. تم تحلیل هذه الدراسه بطریقهالمنهج التحلیلی تعتمد على معاییر مناسبه للرومانسیه الاشتراکیه فی الأعمال السردیه وأیضًا على أساس الاستنتاج الاستقرائی-من الجزء إلى الکل.
دراسه فی روایه ما تبقی لکم لغسان کنفانی
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دوم تابستان ۱۳۸۹ شماره ۶
149 - 166
حوزه های تخصصی:
غسان کنفانی کاتب، وناقد، وروائی، وشاعر، وشهید، قد خرج بروایاته العدیده عن دائره الواقع الاجتماعی المحلی (هموم ناتجه عن نکبه فلسطین سنه 1948) إلی القضایا الإنسانیه العامه التی تتعلق بالوجود وبالإنسان. ما تبقی لکم، هی روایه تعتبر من بواکیر التجارب الحداثیه فی منبر الروایه العربیه، لا یستطیع القارئ العادی أن یفهمها، وحتی القارئ المختص یحتاج إلی الرویه حتی یستکشف مضامینها. قد استطاع الکاتب أن یصور قضایا مجتمعه من خلال رسم أحداثه. بعد قراءه هذه الروایه الاجتماعیه تتضح أن غسان کنفانی، کان یشاهد مشکلات المجتمع الفلسطینی، وقد تأثر بمشاهداته الدقیقه وکأنه ناطق باسم الطبقه الشعبیه، والطبقه المتوسطه التی کانت تعانی من مظاهر الظلم، والفساد، والفقر، والحرمان. والکاتب قد تحدث عن الواقع علی لسان الشخصیات الفلسطینیه. کانت هذه الروایه انعکاساً للمضمون الروحی لشعب معین فی مرحله معینه. یحاول غسان فی هذه الروایه الوصول إلی التعبیر المناسب عن أفکاره التحرریه وغایتها فکره العوده.
فلسطین فی نظره الکاتب الشهید غسان کنفانی(رجال فی الشمس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هفتم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۶
103 - 118
حوزه های تخصصی:
غسان کنفانی کاتب، وناقد، وروائی وشاعر شهید، قد خرج بروایاته العدیده عن دائره الواقع الاجتماعی المحلی إلی القضایا الانسانیه العامه التی تتعلق بالوجود وبالإنسان. یدین غسان فی روایته، رجال فی الشمس، کل الأطراف التی تسبب فی نکبه فلسطین، القیادات العاجزه، والقیادات الخائنه والشعب المستسلم والذین تخلوا عن الأرض لیبحثوا عن خلاصهم الخاص والهرب هو الذی ینسی الانسان ذاته وآماله. فکره الهرب من الواقع هی من الأفکار التی تخضع للرفض فی هذه الروایه.
حضور اساطیر حماسه ملی در شعر علی فوده و موسوی گرمارودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
147 - 171
حوزه های تخصصی:
بر خلاف تصور برخی که اسطوره ها را عناصری خیالی می دانند، باید متذکّر شد که اسطوره ها نمادهایی ملّی هستند که در هر زمان و مکانی می توانند حضور فیزیکی داشته باشند؛ چراکه برخاسته از دل فرهنگ هر ملت هستند و تا زمانی که پای بندی مردم به فرهنگ وجود داشته باشد، اسطوره ها نیز در زندگی مردم جاری هستند. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته تلاش بر آن است تا بازتاب اعمال چند تن از شخصیت های مبارز ملّی در ادبیات فلسطینی و ادبیات فارسی که به اسطوره هایی ماندگار در زمان خود تبدیل شده اند، با تکیه بر شعر علی فوده و علی موسوی گرمارودی نشان داده شود. هدف پژوهش حاضر نیز اثبات این مدّعا است که جنگ های ملّی و منطقه ای چگونه توانسته است در جاودانه سازی برخی افراد مبارز روزگار پر از آشوب خویش، موثّر باشند و آن ها را به اسطوره هایی تبدیل گردانند. هر دو شاعر با توصیف اخلاق و اعمال شخصیت های تأثیرگذار سیاسی و انقلابی سرزمین خود به عنوان اسطوره های مبارزه ملی، گامی بسیار مؤثر در آشکارسازی پیوند میان اسطوره و تاریخ برداشتند.
تحلیل نمادهای زنانه در رمان های غسان کنفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۴ بهار ۱۳۹۱ شماره ۱
25 - 44
حوزه های تخصصی:
کنفانی از مشهورترین رمان نویسان فلسطینی است که در چهار رمان «مردانی در آفتاب»، «چه برایتان مانده؟»، «بازگشت به حیفا» و «أم سعد»، گونه های شخصیتی متنوعی را ساخته و پرداخته است. یکی از مهم ترین گونه های شخصیتی، شخصیت نمادین است که بسیار مورد توجه نویسنده است که چه نوع مؤنث و چه نوع مذکر آن به وفور در چهار رمان فوق به کار رفته اند. شاید به نظر آید که نگاه نمادین کنفانی به شخصیت های زن در رمان هایش بر غنای محتوایی و فنی این رمان ها افزوده است اما اصرار این نویسنده بر پررنگ کردن بعد نمادین شخصیتهای زن دو رمان «چه برایتان مانده؟» و « أم سعد» امری است که از هر دو لحاظ نظری و فنی مشکلاتی را برای بعد واقعی این شخصیتها به وجود آورده و آزادی عمل آنان را محدود کرده است. ریش? مسئله شاید به آنجا برگردد که این نویسند? متعهد و متعصب به فلسطین در این دو رمان نیز همچون سایر رمان های خود با شور و اشتیاق به دنبال طرح اید? خود درباره چیستی و چرایی بحرانها و معضلات روز فلسطین و راه حل آنهاست. شخصیت های نمادین رمانها نیز در این میان ابزاری هستند در خدمت تبلیغ و ترویج این ایده های غالباً انقلابی؛ در نتیجه بخش عمده ای از پتانسیلهای ذاتی و روایی این دو رمان به جای صرف شدن در جهت تقویت جنبه های انسانی و طبیعی شخصیتهای زن، صرف تقویت ابعاد نمادین و اسطوره ای این شخصیتها شده تا پیام ایدئولوژیک داستان تمام و کمال رسانده شود.
الدور الروائي للزمن في تکوین عملیه الخطاب الروائي لجیرار جینیت في روایه "أم سعد" لغسان کنفاني(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یؤکد الناقد الروائی "جیرار جینیت" فی الخطاب الروائی علی القصه وکیفیه سردها، وینظر إلی الروایه باعتبارها حلقه وصل للتعامل بین القصه والخطاب. وللخطاب فی هذا الاتجاه ثلاثه أبعاد، هی الصیغه، والخطاب، والزمن الذی ینقسم بدوره إلی نظم واستمرار وتکرار. نحاول فی هذا البحث وفقا للمنهج الوصفی التحلیلی وبالاعتماد علی اتجاه جینیت فی الخطاب الروائی أن ندرس بنیه الزمن وأساسیات الروایه لنحلل بعدها المساحه ما بین الروایه وبیان الراوی فی روایه "أم سعد"، ونتعرف کذلک علی حجم استخدام غسان کنفانی لهذا الاتجاه من أجل تشکیل هذا النظام والبنیه الروائیه للقصه. تنطلق فرضیه البحث من أن روایه "أم سعد" قد شهدت تداخلا للأزمنه الثلاثیه وبالتالی یمکن دراستها وفق نظریه جیرار جینیت. ونتیجه لذلک فإن القصه وبسبب طبیعتها الوصفیه فی بدایتها کانت سلبیه السرعه، لکن فی نهایه القصه وبعد حذف بعض الأحداث غیر الهامه أخذت القصه منحی إیجابیا من ناحیه السرعه والحرکه، لکن النمط العام للحکی أو الروی فی الروایه کان أحادیا وتمت الاستفاده من مقیاس التکرار لتأکید المعنی فی مضمون القصه. إن الکاتب وبعد کسره للمسار الزمنی الخطی استخدم أنواعا من الزمن المضطرب الاستباقی والاسترجاعی، لکن الروایه وعندما تلجأ إلی الحوار والمناقشه بین طرفین نلاحظ فیها أکثر أشکال التکرار وهو ما خلق فضاءً واقعیا قلص المسافه بین القارئ والنص وزاد من حیویه روایه کنفانی وحول نصه إلی نص حی ونشط.
المفارقات الزمنیّة في روایة «عائد إلی حیفا» (دراسة علی ضوء نظریة الترتیب الزمنيّ لجیرار جینت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الزمن عنصر أساسی یربط المقاطع السردیّه و الحوادث علی التسلسل الخطی للزمن فی الروایه الکلاسیکیّه، أو علی عدم التسلسل المنطقیّ للزمن فی الروایه الجدیده. فی هذا الأسلوب من السرد، للزمن إمکانیه الانفتاح علی الماضی و المستقبل من خلال الاسترجاعات و الاستباقات الزمنیّه کما استخدمهما غسّان کنفانی فی روایته «عائد إلی حیفا». فی الحقیقه، اهتمّ کنفانی بخرق الترتیب الزمنیّ و تیار الوعی وبذلک یمنح الروایه التمیّز والفراده، و یدلّ علی التشرّد و التحیّر الشخصیات بشکل فنّی. تستهدف الدراسه البحث عن وظیفه المفارقه الزمنیّه اعتماداً علی المنهج الوصفی_التحلیلی، لکی تبیّن مدی تأثیرها علی المخاطب، ودورها فی التعرّف علی الشخصیات و الحوادث. وصلت الدراسه إلی أنّ الاسترجاعات الخارجیّه وردت 31 مرّه فهی قد حظت بأوسع مجال فی خلق المفارقات الزمنیّه؛ تتمثّل الاسترجاعات بکافّه أنواعها عبر الدیالوج و استثاره ذکریات الحرب و التشرّد من خلال آلیات الحواس، اللحظه الحاضره، و الفضاء مثل الشاطئ، الشوارع، البیوت؛ هذه الاسترجاعات خاصّه بنوعیها الکامل والتکمیلی تساعد السارد على تقدیم معلومات شامله حول تشرّد الفلسطینیّ أثناء نکبه فلسطین فی عام 1947م، والحکی عمّا جرّبه النّاس من الإرهاب عبر الترحال والاغتراب طوال قرن العشرین. یأتی شخصیه سعید بالاستباق التقریری و الإیحائی 7 مرّات لتبلور الوعی فی عام 1967م. قام کنفانی بتوظیف الاستباقات الزمنیّه للتعبیر عن انتظاره للحرکه الإیجابیّه تجاه الوطن وتفاؤله بأنّ الشعب سیدفع أی ثمن فی سبیل الأهداف الوطنیّه.
بن مایه های تراسازگاری در ترجمه نمایشنامه جسر إلی الأبد اثر غسان کنفانی بر اساس الگوی بازآفرینی ترجمه ای لانس هیوسِن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلاقیت در ترجمه با مفهوم تراسازگاری رویکردی تعبیری و مفهومی است که در آن به ترجمه با دید کاربردی نگاه می شود. از برجسته ترین نظریه پردازان این حوزه، لانس هیوسن است. وی بر این باور است که در مورد مسائل ترجمه چالش هایی وجود دارد که در بازتولید معنا رنگ و بوی قوی تری به خود دارد. این چالش ها با نشانگرهای عملگرایانه بازشناخته می شود. هیوسن این نشانگرها را با الگوهای ساختاری در قالب نمایه های همترازی و با عناصر همگزینی، افزونه های مصنوعی و دگرش «تغییر بیان» و الگوهای زبانی را در قالب نمایه های تصریح، تلویح و اطلاق «وصفی سازی» معرفی کرده و بازنمایی مفهومی هر یک از عناصر زبانی در ترجمه را به تحلیل و برابرسنجی دقیق هر یک از مؤلفه ها مرتبط دانسته است. پژوهشگران در جستار حاضر با استفاده از الگوی بازآفرینی ترجمه ای هیوسن و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به تطبیق هر یک از این نمایه ها در ترجمه نمایشنامه جسر إلی الأبد از غسان کنفانی (2013) در مجموعه ای با عنوان «نمایشنامه ها» از فاروق نجم الدین (1402) پرداخته اند. مترجم در ترجمه نمایشنامه جسر إلی الأبد با عنوان «پلی به سوی ابدیت» با مدنظر داشتن سبک نگارشی رمزی کنفانی سعی در بازنمایی امثال، اصطلاحات و استعارات زبانی داشته و از این منظر شخصیت پردازی ها در اثر ترجمه ای حاضر نقش زیادی ایفا کرده است. در این استدلال با این نظر که زبان رمزی موجود در ترجمه به بازنمایی عناصر زبانی مزبور پرداخته است، تمثیل دقیقی از تعارض اجتماعی و سیاسی حاکم در فرهنگ و ایدئولوژی شخصیت ها در قالب بافت کلامی داشته است. از این رو، تطبیق نمایه های تراسازگاری هیوسن قابلیت سنجش در ساخت ارتباطی نمایشنامه مزیور را داشته است.