مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
نشانه-معناشناسی
حوزههای تخصصی:
تحریب لنگرهای کنشی به فضایی گفتمانی اطلاق می گردد که در آن به تدریج کنش قادر به پشتیبانی روایت یا پیشبرد آن نیست و به همین دلیل دچار فروپاشی گشته و جای خود را به شوِش می دهد. این فروپاشی کنشی را تخریب لنگرهای کنشی معنا در گفتمان می نامیم. نشانه-معناشناسی، کارکرد سنتی معنا را به سوی کارکردی گفتمانی که در آن هیچ معنای از پیش محقَقی وجود ندارد، سوق می دهد. هدف پژوهش بررسی نشانه-معناشناسی و تحلیل نظام های گفتمانی کنشی و شوشی در اثر این سگ میخواهد رکسانا را بخورد به قلم قاسم کشکولی است. در این پژوهش علاوه بر تحلیل روایت های گفتمانی موجود که از نوع کنشی یا شَوِشی هستند، مشخص خواهد شد چگونه با نفی نظام کنشی جریان تلاطمی حضور سوژه، راه را بر تفتیدگی معنا و ناپایداری روایی می گشاید. در واقع هر کدام از ویژگی های کنشی و شوشی و ابعاد چندگانه مطالعه نظام های گفتمانی در چارچوب رویکرد نشانه-معناشناسی گفتمان در این اثر به نوعی مشهود است. بنابراین مسئله اصلی این است که ببینیم چگونه چگونه لنگرهای کنشی یکی پس از دیگری تخریب گشته و جای خود را به شوش هایی متلاطم و غیرتعینی می دهند. همچنین چگونه تعلیق کنش، مکانیکی شدن زمان، گسست در پیوند عناصر کنشی و جابجایی ناگهانی عناصر روایی سبب تخریب لنگرهای معنایی گشته و تلاطم معنایی و شوِشی را در پی دارد.مسئله اصلی تحقیق این است که ببینیم این کارکردهای نوسان پذیر بر مبنای کدام جریان و روابط درون متنی تولید گشته و سپس بر اساس چه الگویی و در قالب کدام فرآیند نشانه- معنایی گسترش یافته تا به تولید معناهایی سیال، در گریز، تلاطم پذیر منجر شود. در واقع در مقاله حاضر سعی بر آن است که به این پرسش ها پاسخ داده شود: 1- چه عواملی باعث تخریب لنگرهای معنایی در اثر مورد مطالعه می گردد؟ 2- مهمترین وجوه بازنمود گفتمان شوشی در این سگ میخواهد رکسانا را بخورد کدامند و چگونه این وجوه ما را به سوی گفتمانی سیال و پساروایی سوق می دهد؟
تحلیل فرایند تولید معنا در "بلندی های بادگیر": رویکرد نشانه-معناشناختی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف رویکرد نشانه - معناشناختی گفتمانی، دست یابی به معنا از طریق برقراری ارتباط بین واحد های معنایی و تمایز دهنده در سطح کلان است. این پژوهش، چگونگی تولید و دریافت معنا در رمان «بلندی های بادگیر» را واکاوی می کند. نظام های گفتمانی یا مبتنی بر کنش یا مبتنی بر شوش می باشند که به ترتیب به وجود آورنده نظام-های گفتمانی شناختی و احساسی هستند. در این رمان کنش و شوش در تعامل با یکدیگر وجود دارند؛ اما گفتمان غالب، شناختی است؛ زیرا در داستان، کنش پر رنگ-تر از شوش مشاهده می شود. هیتکلیف و کاترین (دو شخصیت اصلی) شوش اصلیِ عشق و کنشِ غالب انتقام را رقم می زنند. هیتکلیف، کنشگر اصلی برای انجام کنش، توانش های روحی، جسمی و مالی لازم را کسب و آن را با برنامه ای از قبل تعیین شده اجرا می کند. کنشگر با طی کردن مراحل آماده سازی، آزمون اصلی، آزمون سرافرازی به مرحله ارزیابی و ارزش می رسد. ارزش مطرح برای دو شخصیت اصلی داستان، ارزشی مادی نیست؛ بلکه ارزشی فرا مادی است، ارزشی معنوی به نام عشق که سوزان، عجیب و شورانگیز است. نظام های گفتمانی دیگری نیز در داستان وجود دارند: نظام گفتمانی احساسی، در چندین مرحله از داستان شوش های عاطفی متفاوتی به چشم می خورند و نظام گفتمانی رخدادی (کنش مبتنی بر ابرحضور)، حضور نظام های تقابلی همچون تولد و مرگ با هیچ گفتمانی جز رخدادی قابل توجیه نیست.
تحلیل نظام گفتمانی سوره منافقون بر اساس نشانه-معناشناسی
حوزههای تخصصی:
گذر از ساختار گرایی و ورود به مرحله نشانه - معنایی بیانگر این مطلب است که معنا امری متکثر و تعدد پذیر، از پیش تعیین نشده و حصار نا پذیراست که فرصت خوانش های متعدد و پویا را در گفتمان ها فراهم می سازد. همچنین، به دلیل اینکه نشانه - معناشناسی، منحصراً از طریق تبیین وجوه نشانه ای موجود درون متن صورت می گیرد، می تواند ابزاری مناسب برای مطالعه گفتمان های دینی باشد. ازاین رو در این پژوهش، یکی از گفتمان های چالشی در قرآن کریم، تحت عنوان سوره منافقون انتخاب گردید، تا ساختارهای شکل گیری، تولید و دریافت معنا، شگرد ها، ابزارهایی که منافقان سعی در پنهان کردن چهره حقیقی شان دارند و استراتژی های قرآن کریم برای آشکار-ساختن حقیقت آنان، بررسی گردد. روش تحقیق، روش توصیفی - تحلیلی با اتکا بر ابزار نشانه - معناشناسی است. نتایج بررسی روابط بین نشانه های سوره منافقون نشان می دهد که منافقان برای کنش نفاق، استراتژی و شگردهای مختلفی را پایه ریزی می کردند که مهم ترین آن عاطفی سازی فضای گفتمان است. از دیگر نتایج تحقیق، اشاره به استراتژی قرآن کریم است که همواره، در مقابل نشانه های منافقان، نشانه های چالشی ، تناقضی، تقابلی، دگرسویی را انتخاب می کند تا جریان عاطفی را که به راه انداخته اند به سمت شناخت و شناساندن چهره حقیقی آنان، هدایت کند.
تحلیل نشانه-معناشناسی داستان سکینه بانو از مجموعه اسکندرنامه منوچهرخان حکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه-معناشناسی روایی به بررسی ویژگی های روایی داستان می پردازد تا شرایط تولید و دریافت معنا در گفتمان را نشان دهد.معنا در نظام ساختارگرا زمانی حاصل می شود که از طریق کنش های برنامه ریزی شده سوژه از وضعیتی اولیه به وضعیتی ثانوی دست یابد. در تحلیل گفتمانی داستان «سکینه بانو» تلاش براین است با تقلیل متن به عناصرسازنده آن مانند مربع معنایی، برنامه های روایی، محور تنشی، مربع واقعیت نمایی و...سازوکار تولید معنا را در قصه های عامیانه بلند نشان دهیم. مطالعه فرایند نشانه-معناشناسی داستان«سکینه بانو» به دنبال آن ساختار اصلی و پایه ایی است که انسجام و یکپارچگی متن را تضمین می کند و ارتباط و تعامل زنجیره های روایی را با واسازی خلاگفتمانی که نتیجه نقش فعال و کنترلی نقال است،آشکار می کند. داستان با قرار دادن زن در جایگاه عامل فاعلی، تنش افعال موثر «نباید» و «خواستن» را که در مورد زنان باعث قرارگرفتن در محور دروغ و توهم می شود، نشان داده است و با تنش عاطفی شدید در پایان داستان، از مربع معنایی عبور می کند و ارزشی جدید را که بر نگاه ناموسی به زن متمرکز شده است، می آفریند.
تحلیل نشانه-معناشناختی مکان در داستان حضرت موسی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان یکی از مؤلفه های مهم در اثر ادبی به شمار می آید. اهمیت آن در آثار روایی دو چندان است و بیشترین نقش را در افشای حقایق بازی می کند. داستانهای قرآنی نیزاز این قاعده مستثنی نیستند با اندکی تأمل در این داستانها می توان دریافت که خداوند در راستای نیل به اهداف تربیتی قرآن، مکان های داستانها را با ظرافتی خاص، برمی گزیند تا خواننده خود را در آن محیط حاضر بییند و شرایط موجود را درک نماید. ضرورت کنکاش در متون قرآن برای درک بهتر مفاهیم و سهولت بخشی به استنباط بیشتر این کتاب آسمانی در راستای تشویق همگانی برای مطالعه بیشتر آن، ما را بر آن داشت تا در صدد برآییم داستان حضرت موسی را که یکی از مهمترین داستانهای موجود در قرآن است را مورد پژوهش قرار دهیم. ما در این جستار با روش تحلیلی-توصیفی والگو قرار دادن داستان موسی (ع) برای سایر داستانهای قرآن، بر آن شده ایم تا نقش انواع مکان را با توجه به رویکرد نشانه-معناشناسانه مورد واکاوی قرار داده ایم و به کارکردهای مکان و نقش آن در این داستان پرداخته ایم. بررسی مکان های موجود در داستان موسی (ع) بر اساس نشانه-معناشناسی نشان می دهد که بیان زیبا و عبرت انگیز داستان از زبان راوی در قالب اتفاقات متعدد و بهره گیری او از عنصر مکان با ایجاد فضاهای متعدد القایی، استعلایی، گردبادی و ... در مسیر حرکت قهرمان برای دعوت به سوی یکتا پرستی، چگونه مکانها را از معنای اصلی خود خارج می کند و آنها را در خدمت هدف قرار می دهد تا به قهرمان در رسیدن به مقصد خویش کمک نمایند.
تحلیل فرآیند عاطفی گفتمان در دماوندیه بهار و فی البدء.. و ثلاثیات اوراس عزالدین میهوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
1 - 23
حوزههای تخصصی:
نشانه-معناشناسی که نشانه شناسی برآمده از مکتب پاریس و آرای گریمس و فونتنی است، تحول نشانه شناسی سوسوری به شیوه ای از تحلیل متن است که در آن معنا عنصری سیال است که در فرآیندی گفتمانی شکل می گیرد. در شکل گیری این فرآیند گفتمانی ابعاد مختلفی از نظام گفتمان نقش دارند که در هر متن یکی از این ابعاد برجسته می شود. به منظور خوانشِ نشانه-معناشناختیِ متن، لازم است ابتدا مشخص شود، کدام بعد گفتمانی در متن برجستگی دارد. در مقاله حاضر دو شعر از عزّالدین میهوبی و دماوندیه بهار را از نظر چگونگی شکل گیری فرآیند عاطفی گفتمان، به روش توصیفی-تحلیلی بررسی کرده ایم. دلیل این انتخاب شباهت های موجود در صحنه عاطفی و بافت برون زبانی مشترک این دو شعر بوده است که خود به خود لحن و عاطفه مشترکی را به وجود آورده است. نتایج نشان می دهند در دماوندیه بهار و شعر فی البدء.. میهوبی مرحله شوش عاطفی به صورت کاملاً یکسانی بیان شده است. و در هر دو شعر خشم عاطفه مرکزی فرآیند عاطفی گفتمان است. همچنین افعال مؤثر، صحنه عاطفی، گفته پرداز، گفته یاب، شوش گر در شعر هر دو شاعر دلالت های مشابهی دارند. ارزیابی عاطفی یکسان از دیگر نتایج این پژوهش است.
پیکربندی روایت، کانونی سازی و نشانه-معنا شناسی داستان کوتاه «ماه نیمروز»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه ماه نیمروز از مجموعه داستانی با همین نام نوشته شهریار مندنی پور است. در این مقاله به تبیین و تحلیل پیکربندی روایت، کانونی سازی و نشانه-معناشناسی این داستان پرداخته ایم تا نشان دهیم طرح داستان چگونه شکل گرفته است و این طرح به دنبال بیان چه معنایی است. با استفاده از رویکرد کانونی سازی ژنت به بحث درباره کانونی گر و کانونی شده پرداخته ایم و نقش تصاویر به عنوانِ کانونی گر یا کانونی شده را نشان داده ایم. و با رویکرد نشانه-معناشناسی گرمس نظام های معنایی شکل گرفته در داستان را تحلیل کرده ایم. نتیجه تحقیق نشان می دهد این داستان در خواب پیرمردی در حال احتضار شکل می گیرد درحالی که سه شخصیت عجیب در خواب او به عنوانِ کانونی گر به تماشا و تفسیر تابلوهایی از مرگ می پردازند. با تفسیر آن ها تابلوها از تصویر به کلام تغییر شکل می دهند و گفتمان بوشی داستان به وجودمی آید . ابژه های تصاویر کنشی می شوند و شکل جدیدی از هستی برای آن ها خلق می شود. آن ها سخن می گویند، احساسات و رنج خود را بیان می کنند و گفتمان شوشی داستان شکل می گیرد. به کنش درآمدن تابلوها و استفاده از این طرح روایی، برای بیان ناگفته هایی است که در تصویر نمی توان دید. تصاویر فقط می توانند زمان حال واقعه را نشان دهند ولی با کنشی شدن آن ها، گوشه هایی از گذشته و آینده نیز بیان می شود.