فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۶۱ تا ۱٬۶۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰۵
5 - 26
حوزههای تخصصی:
وجود عقل در ذات و سرشت انسان و بالندگی آن با رشد و نمو حیات انسانی مورد پذیرش همه متألهان است که انسان در پرتو آن به شناخت خدا، پیامبران و آموزه های دینی نایل می آید؛ لکن بیشتر تفکیکیان منکر عقل باطنی و متصل انسان شده و به جای آن، به عقل منفصل و بیرونی معتقد شدند که حقیقت آن نور خارجی اعطایی خداست. نویسنده با روش توصیفی و انتقادی نظریه تفکیکیان و ادله عقلی مدعایشان را طرح و به نقد آن می پردازد و روشن می شود که نظریه آنان هم در مقام تصور با ابهامات عقلی مواجه است و هم ادله شان قابل جرح بوده و ادله عقلی و نقلی بر خلاف آن تأکید دارند.
هستی شناسی استقرار تصدیق عقلانی در نفس از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین پرسش و دغدغه در تحقق و گسترش سبک زندگی اسلامی چگونه مؤمن شدن و چگونه مؤمن ماندن است. پاسخ این پرسش در گرو فهمیدن هستی شناسی ایمان مطلوب در نفس است. تبیین حقیقت ایمان و تعیین دقیق جایگاه آن در مراتب نفس و شناخت عوامل اصلی دخیل در تحقق و ثبات ایمان به صورت منظم و منطقی در یک ساختار منسجم نفسانی، ما را به هستی شناسی ایمان مطلوب در نفس می رساند. هدف این مقاله، رسیدن به این مهم براساس مبانی علم النفس فلسفی حکمت متعالیه، با روش تحلیل و بررسی عقلانی است. ایمان مطلوب استقرار تصدیق عقلانی در نفس است. این استقرار در مرتبه مثالی جزئی نفس و از طریق رسیدن به وضعیت ملکه محقق می شود. این امر از طریق تنزل ادراکی در دو مرحله و تثبیت و استحکام ادراکات تنزل یافته به واسطه تلقین، توجه نفس و انجام اعمال اختیاری متناسب صورت می گیرد.
فقه با انگاره قبول نظامات شرعی و لزوم استنباط آنها و انگاره انکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۰۳
5 - 24
حوزههای تخصصی:
وجود نظامات عام و کلی شرعی جدا از احکام بی شمار به صورت خُرد و اتمیک در شریعت مطهر اسلام، مورد بحث و گفت وگوست. موافقان وجود نظام نیز در یک تقسیم کلان به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی که استنباط احکام شرعی به صورت اتمیک و جزیره ای را برای استنباطِ آنچه در صحن استنباط لازم است، کافی می بینند، با این انگاره که متکفل استنباط در همین مرحله از استنباط به نظام های شرعی می رسد. گروه دیگر حداقل به دو استنباط معتقد است. با این توضیح که متکفل استنباط در مرحله اول به استنباط احکام به صورت فازی و غیر سیستمی (فقه الاحکام) می پردازد و در مرحله دوم به استنباط نظام ها (فقه النظریات) روی می آورد. فرضیه لزوم سه مرحله از استنباط (استنباط اتمیک، استنباط خرده نظام ها، استنباط کلان نظام ها یا کلان نظام واحد) نیز قابل طرح است. انگاره نویسنده اصرار بر قبول نظامات (خرد وکلان) است؛ لکن بر تعدد استنباط و مرحله ای کردن آن پای نمی فشارد، بلکه راه صحیح را استنباط تک مرحله ای می داند؛ لکن در همان مرحله باید همه عناصر به حق دخیل در استنباط دیده شود.
رویکرد فلسفی به آشنایی زدایی در اشعار معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
62 - 91
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که آشنایی زدایی (Defamiliarization) اساسا رویکردی فلسفی به پدیده ها مخصوصاً در ساحت زبان و ادبیات و شعر است. در این راستا رویکرد ساختارشکنانه دریدا به مثابه تفاوط قرابت بیشتری با مفهوم آشنایی زدایی شکلوفسکی دارد.. اساساً ذهنیت ما امری زبانی است و در این میان شعر تبلور این نوع ذهنیت است. از این رو می توان گفت که ذهنیت در بافت زبانی ساخته می شود و در تفکر پساساختارگرایانی مثل بارت، دلوز، دریدا، لیوتر این ساخته شدن همواره در قالب زبان شکل می گیرد. آنچه بطو خاص در تفاوط(difference) دریدایی و بطو عام در آشنایی زدایی شکلوفسکی در خصوص زبان حائز اهمیت است این است که هرگز نمی توانیم بگوییم کاملاً به معنای یک کلمه یا جمله یا عبارت رسیده ایم و دیگر تمام. معنا هرگز در یک جهان به طور تمام و کمال حضور ندارد؛ لیکن در این نوشتار به هنجارگریزی به مثابه آشنایی زدایی در اشکال مختلف می پردازیم و به یکی از این هنجارگریزی ها یعنی از نوع آوایی بسنده کرده و به مصادیقی از اشعار شاعران معاصر ایران از طیف سنتی و رمانتیک در تایید این نوع هنجارگریزی اشاره می کنیم. شاعران مورد بحث در این مقاله عبارتند از سیمین بهبهانی، ملک الشعرای بهار، فریدون مشیری و حمید مصدّق.
تحلیل دیدگاه ابن سینا درباره صفات خدا: بررسی مسئله منطقی شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شرور در طول تاریخ تفکر دینی و فلسفی چالش برانگیز بوده اند. در گذشته، اندیشمندان با تکیه بر شرور در قدرت، حکمت و عدالت خدا خدشه می کردند، در حالی که امروزه -به گفته هانس کونگ- شر پناهگاه الحاد شده است. مسئله شر دو گونه است: مسئله منطقی شر و شر به منزله قرینه ای علیه خداباوری. در مسئله منطقی شر ادعا این است که وجود شرور با وجود خدایی که دارای علم، قدرت و خیرخواهی مطلق است سازگار نیست؛ در حالی که در مسئله دوم، شرور دلیلی در ردّ خداباوری انگاشته می شوند. این مقاله، در پی بررسی مسئله نخست از دیدگاه ابن سینا است. از آنجا که این مسئله در فرهنگ اسلامی قدمت چندانی ندارد، ابن سینا آن را صریحاً بررسی نکرده است، اما چه بسا بتوان از مضمون آرای او درباره صفات خدا، نظرش را در این مسئله دریافت. در فلسفه ابن سینا، خدا فعلیت محض است که با جهان آفرینش رابطه ضروری علّی-معلولی دارد و از ویژگی های جسم و انسان منزه است. از همین رو، تصور او از صفات الهی با فهم عرفی فاصله بسیار دارد. از دیدگاه ابن سینا، قدرت و اراده خدا نه فقط مصداقاً، بلکه مفهوماً، عین علم خدا و محدود به جهان کنونی آفرینش است. بنابراین علم مطلق و قدرت مطلق خدا تنها موجودات این جهان را فرامی گیرد، نه جهان های ممکن بسیاری را که می توانیم فرض کنیم. همچنین خیرخواهی محض، هرچند زیبنده خداست، به اقتضای ماهیت جود که باید بدون هر گونه چشم داشتی باشد، افعال او را فراتر از قضاوت های اخلاقی قرار می دهد. بر این اساس اصولاً جایی برای طرح مسئله منطقی شر در نظام اندیشه ای ابن سینا باقی نمی ماند و این مسئله منحل می گردد. روش تحقیق در این مقاله، به تناسب مسئله آن، روش تحلیلی است.
What Can They Know? The Political Status of Children and the Phenomenology of Childhood Experience
حوزههای تخصصی:
In America, it is common to hear people say that they “hate kids” even in an era of political correctness when to declare that one hates, say, women, people of color, or members of the LGBTQA community would be completely unacceptable. Currently, there is little scholarship conducted, and there are virtually no university courses taught, on the topic of the rights of children. Compare this to the amount of scholarship that exists, and is encouraged, concerning sexism, racism, ableism, and LGBTQA discrimination. All of this, then, despite the fact that minors make up roughly 27% of the world’s population, despite all of us having once been children, despite our professed concern, love, and care for children. All of this is because children are, perhaps, the last group of oppressed human beings that we fail to recognize as oppressed. What is noteworthy about the oppression of young people compared to the oppression of other groups is how governments tend to position themselves in relation to the issue. Rather than denying children specific rights, the U.S. government, for instance, remains agnostic on most issues, preferring to give parents and guardians the legal right to decide what their children can and cannot do.
تحلیل محتوای کتاب های تفکر وسبک زندگی دوره اول متوسطه از منظر تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش تحلیل محتوای کتاب های تفکروسبک زندگی دوره متوسطه اول از منظر تربیت اخلاقی بود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی، جامعه مورد مطالعه در این پژوهش کتاب های تفکر وسبک زندگی دوره اول متوسطه بود. کل کتابها به عنوان نمونه، مورد تحلیل قرار گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات سیاهه تحلیل محتوا مبتنی بر روش ویلیام رومی است که بر اساس مبانی نظری تهیه و روایی آن توسط متخصصان علوم تربیتی تایید شد. پایایی سیاهه تحلیل محتوا، توسط دو تحلیل گر انجام شد. ضریب همبستگی بین دو تحلیل مستقل، 79/0 بود. واحد مطالعه درس های کتاب، واحد تجزیه و تحلیل متن، پرسش و تصویر کتاب است که بر اساس مقوله های فعال و غیر فعال تحلیل و ضریب درگیری مشخص شد. یافته های پژوهش نشان داد، تصاویر کتاب تفکر وسبک زندگی پایه هفتم با ضریب درگیری 23/0و تفکروسبک زندگی پایه هشتم با ضریب درگیری 71/0، ضریب درگیری پایینی داشتند. ضریب درگیری متن 137/0 که حاکی از غیرفعال و غیرپویا بودن متن کتاب های تفکر وسبک زندگی است، در نتیجه تصاویر و متن زمینه را برای فعالیت فراهم نمی کند. همچنین پرسشهای تفکر وسبک زندگی پایه هفتم با ضریب درگیری 4 وتفکر وسبک زندگی پایه هشتم42/2 بیشترین ضریب درگیری را دارد.
بررسی مقایسه ای مفهوم حقیقت محمدیه از منظر ملاصدرا و آدام کدمون از نگاه موسی دلئون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
292 - 305
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی همانندی ها و تفاوت های حقیقت محمدیه و آدام کادمون، از منظر ملاصدرای مسلمان و دلئون کلیمی است، روش پژوهش مطالعه تطبیقی با رویکردی تحلیلی-توصیفی بر اساس روش مطالعات کتابخانه ای است. مطالعات بر اساس نگرش های هستی شناسانه دو دین ابراهیمی می باشد. یافته ها: این پژوهش مشخص می کند، حقیقت محمدیه و آدام کدمون هر دو به عنوان اولین جلوه ذات الهی هستند. در دیدگاه ملاصدرا حقیقت محمدیه شامل انوار بی نهایت اسماء و صفات حق است. و آن را با صادر اول و عقل اول مطابقت داده است؛ اما دیدگاه موسی دلئون بر این است که آدام کدمون دارای ده سفیروت یا ده نور صفات الهی است. آدام کدمون نخستین تجلی ان- سوف است و وجودش از سفیره ها ترکیب شده است. نتیجه : در عرفان اسلامی و همچنین به نظر ملاصدرا، انسان کامل تجلی حقیقت محمدیه است از نظر دلئون نیز انسان کامل آدام کدمون می باشد و از دیدگاه این دو نفر، حقیقت محمدیه و آدام کدمون مبدأ و مقصد خلقت و آفرینش هستند. از تفاوت های مهم این دو دیدگاه، تفاوت در عدد اسماء و صفاتی است که تشکیل دهنده وجود انسان کامل است.
بررسی انتقادی رویکرد ماریو آلای برای حل مسئله تعین ناقص نظریه های مکانیک کوانتومی در دفاع از رئالیسم علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعین ناقص تجربی از جمله مسائلی است که موضع رئالیست ها در مورد شناخت مشاهده ناپذیرها را با چالش روبه رو می سازد. ماریو آلای در پاسخ به این مسئله مدعی است که تعین ناقص (چه در گذشته و چه امروزه) نتوانسته و نمی تواند موضع رئالیسم علمی را با اشکال روبه رو سازد. او ابتدا همصدا با دیگر رئالیست ها، مزیت های نظری را برای شکستن تعین ناقص معرفی می کند و برای رهایی از ایرادات به کارگیری مزیت های نظری، راهکار ویژه ای ارائه می دهد. با این که آلای معتقد است که مزیت های نظری به خوبی می توانند تعین ناقص بروزیافته در مورد بیشتر نظریه ها در تاریخ علم را بشکنند، اقرار دارد که امروزه به واسطه به کارگیری مزیت های نظری، تعین ناقص بین بدیل های مکانیک کوانتومی شکسته نمی شود. به همین دلیل، وی برای دفاع از موضع رئالیستی در این مورد ویژه، راه حل جدیدی را ارائه می دهد که در آن بر توافقات و اشترکات مشاهده ناپذیر مفروض در هستی شناسی های نظریه های بدیل انگشت می گذارد. در این مقاله، با بررسی انتقادی رویکرد ماریو آلای در مواجهه با مسئله تعین ناقص تجربی نشان داده می شود که راهکار وی برای رفع ایرادات به کارگیری مزیت های نظری خالی از اشکال نیست. همچنین راه حل پیشنهادی اش برای حفظ موضع رئالیستی در مورد نظریات مکانیک کوانتومی با سه اشکال مواجه است: تقلیل نظریات بدیل به یکدیگر و منحل کردن مسئله به جای حل مسئله، ناسازگاری و ابهام در صدق اشتراکات، و نبود تضمین در وجود اشتراکات و ناکارمدی برای تعمیم راه حل برای موارد احتمالی دیگر.
مطالعۀ انتقادی جایگاه عقل شهودی در خلق و فهم هنر سنتی از منظر سنت گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
359 - 384
حوزههای تخصصی:
سنت گرایی یکی از جریان هایی است به طور مستقیم در برابر باورهای تجددگرایانه قرار می گیرد. دیدگاه سنت گرایان در طول تاریخ اندیشه، تبدیل به یک نظام فکری منسجم شده است. یکی از زمینه هایی که در این اندیشه جایگاه ویژه ای دارد، نظریه در باب هنر و زیبایی است. یکی از مفاهیمی که در فهم نظریه سنت گرایان در باب ادراک هنر و زیبایی اهمیت بسزایی دارد، درک جایگاه «عقل شهودی» در خلق و فهم هنر سنتی از سوی هنرمند و مخاطب است. تبیین و بررسی تعریف سنت گرایان از عقل شهودی و چگونگی کارکرد آن در خلق و فهم هنر سنتی، امری مهم برای فهم چگونگی فرایند انتقال سنت است. در این پژوهش، با بهره گیری از روش گردآوری اسنادی و تحلیل کیفی، پس از بررسی مفاهیم اصلی همچون سنت، هنر سنتی و عقل شهودی به عنوان چارچوب نظری، جایگاه عقل شهودی در خلق و فهم هنر سنتی در دیدگاه سنت گرایان بررسی و نقد می شود. این پژوهش نشان می دهد که دیدگاه سنت گرایان در مسایلی همچون کافی نبودن تعریف عقل شهودی، مشخص نبودن کارکرد و متعلق شهود عقلی، مفروضات غیر قابل پذیرش برای همگان، دچار شدن به کثرت گرایی باطنی، تبیین شخصیت عرفانی اغراق آمیز برای هنرمند و مخاطب، تعمیم دهی نادرست و تعصب در برخی موارد دچار مشکل است. همچنین در زمینه ارایه یک نظریه هنر در ارتباط با دیگر زمینه های فرهنگی و زمینه سازی برای ارایه تفسیر متفاوت عرفانی از هنر مزیت دارد.
مواجهه ملاصدرا با تناقض باوری عارفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
217-239
حوزههای تخصصی:
آشتی دادن عرفان، برهان و قرآن از ویژگی های بارز فلسفه صدرالمتألهین شیرازی به شمار می آید. اما با توجه به تناقض باوری برخی از عرفا و تأکید فلسفه بر عقل برهانی، این رسالت چندان ساده به نظر نمی رسد. از جمله مواضع تناقض باوری عارفانه می توان به اعتقاد عرفا به تحقق برخی تناقضات در عالم مثال اشاره کرد. این مقاله در صدد بررسی آن است که ملاصدرا در موضع یاد شده چه راه کاری هایی را برای خروج از تناقض باوری اتخاذ کرده و این راه کارها تا چه اندازه از درستی برهانی و منطقی برخوردار هستند. نگارنده با استفاده از روش تحلیل انتقادی این فرض را داشته است که صدرالمتألهین برای رهایی از تناقض باوری عارفانه و آشتی آموزه های عرفانی در مورد عالم مثال، دست به تقیید قاعده تناقض در عرصه عوالم مجرد از ماده زده است. بررسی نگارندگان حاکی از آن است که برخی از براهین صدرالمتألهین در این زمینه از اشکالات منطقی رنج می برد. با این حال، برخی از براهین او نیز قابل پذیرش هستند. این مقاله ابتدا به تبیین تناقض باوری عارفانه در عالم مثال، سپس تلاش صدرا برای رهایی از آن، و در نهایت تحلیل انتقادی تلاش وی پرداخته است.
تحلیلی بر چگونگی اتحاد و انقطاع نفس از بدن از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگرش دوساحتی بودن انسان و اعتقاد به تجمیع نفس مجرد و بدن مادی به عنوان دو سنخ متمایز در موجودی به نام انسان از مباحث چالش انگیز تاریخ فلسفه است. در این میان، می توان به سهم چشمگیر ابن سینا در تبیین ماهیت نفس، چگونگی ارتباط نفس با بدن و به موازات آن انقطاع نفس از بدن اشاره کرد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی با هدف تبیین چگونگی اتحاد و انقطاع نفس از منظر ابن سینا تدوین یافته است. یافته های پژوهش حاکی از این است که در اندیشه ابن سینا نفس، بدون سابقه مادی و مجرد آفریده شده و از تنزلات عقل در عالم ماده و همراه بدن خلق گردیده، سپس از بدن جدا شده، در قوس صعود، دیگر بار مجرد می شود. پس چیزی در «قوس صعود مجرد نمی گردد مگر اینکه از ابتدا نیز مجرد باشد. وی علت انقطاع نفس را بدن و اختلالات ناشی از روح بخاری می داند؛ زیرا براساس نظام واره فلسفی ابن سینا با تحلیل بدن و از بین رفتن وساطت روح بخاری، نفس منقطع می شود. همچنین وی درباره مرگ ارادی و اخترامی نتوانسته تبیین دقیقی ارائه دهد و علت انقطاع نفس را تنها در مرگ طبیعی به طور واضح و سازگار با مشاهدات بشری شرح می دهد.
تحلیل دو مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و «دیگری»: مطالعه تطبیقی بین علامه طباطبایی و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
7 - 23
حوزههای تخصصی:
مسأله این تحقیق بررسی سه مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و «دیگری» و پاسخگو بودن آنها، بر اساس رویکرد علامه طباطبایی و لویناس است. روش این مطالعه، تطبیقی و تحلیل مواضع وفاق و خلاف این دو دیدگاه است. از دیدگاه علامه طباطبایی، حق تعالی بی کران و آدمی کرانمنمد است و شناخت کنه ذاتِ حق تعالی میسر نیست. مسئولیت در قبال حق تعالی نیز محور سایر مسئولیت ها در قبال دیگران است و سرّ این مسئولیت ریشه در فقر و وابستگی ذاتی انسان دارد. این مسئولیت هرچند اختیاری می باشد، اما اختیاری است که آدمی مجبور به پذیرش آن است. باتوجه به مالکیت مطلقه خداوند، هیچ کس را یارای مواخذه او نیست. از منظر لویناس نیز کشف هویت «دیگری» با شناخت مفهومی امکان پذیر نیست. قوام سوژه وابسته به «دیگری» است و در قبال او مسئولیتی نامتناهی دارد. مسئولیتی که سوژه در پذیرش آن کاملا منفعل و همچون گروگانی است که حق مواخذه «دیگری» را ندارد. علی رغم اختلافاتی که میان خصوصیات خدا و «دیگری» وجود دارد، می توان بین این دو مسئله تناظری تنگاتنگ برقرار نمود.
استیلای شبه پرسشگری بجای پرسشگری در نظام های تعلیم و تربیت با استناد به اندیشه هانس گئورگ گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
269 - 282
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی زمینه های استیلای شبه پرسشگری بجای پرسشگری در تعلیم و تربیت با استناد به هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر می باشد. روش پژوهش: روش تحقیق در این مقاله تحلیلی استنتاجی از نوع پژوهش های کیفی است. یافته ها: محور اندیشه هانس گئورک گادامر در کتاب "حقیقت و روش" رخداد فهم می باشد. در نگاه گادامر روشمندی و قابل پیشبینی بودن فهم چالش مهمی برای پرسشگری در معنای فلسفی آن است. زیرا فهم در فرایند بی انتها، غیر روشمند، و در بستر تعاملات تاملی، رخ می دهد بدون اینکه تحت تاثیر مهار "من" یا "غیر" باشد. در این اندیشه پرسش و فهم، به هم گره خورده و در هم تنیده هستند. فهم قابلیت شناخت یا قوه ادراک نیست، بلکه گشودگی سرشارِ در_جهان_هستن است که باعث می شود دازاین روشن شده باشد، نه به این معنا که هستنده دیگری او را روشن کرده است، بلکه به این معنا که خودش روشنگاه (روشنگر) است. با این اوصاف وقتی نظام آموزشی با مبانی علم (در معنای ساینس)، و ایدئولوژی (دارای مانیفست لایتغیر) شکل گیرد، چون ادعای درک غایت حقیقت را دارد، تفکر در مهار علم و ایدوئولوژی، قرار می گیرد و شبه پرسشگری بر پرسش های بنیادین، استیلا می یابد؛ در نتیجه رد و تایید فرضیه ها، یا ادعای فهم غایت حقیقت از سوی ایدئولوژی، با ماهیت پرسشگری فاصله دارد.
حقوق حیوانات و «استعداد درک درد و رنج» بررسی انتقادی دیدگاه پیتر سینگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
227 - 249
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین دلایل مدافعان حق حیات حیوانات و لزوم تغییر رفتار نامناسب با آنان، «استعداد درک درد و رنج» در حیوانات است. پیتر سینگر از مدافعان اصلی این استدلال و با تاکید بر لزوم توجه برابر به حیوان با انسان، هرگونه استفاده از حیوان اعم از خوردن گوشت، پژوهش آزمایشگاهی، دامداری صنعتی را به چالش می کشد. او با انکار برتری انسان بر حیوان، تمام بهره وری ها از حیوان را به لحاظ اخلاقی نادرست دانسته و با نقد نگاه ادیان در این باره آن را زمینه ساز تضییع حقوق حیوانات معرفی می کند. در این مقاله ضمن بررسی و نقد این استدلال و با تاکید بر لزوم رعایت حریم حیوانات و مسوولیت انسان در قبال آنها بیان می گردد که با توجه به جایگاه ویژه انسان در عالم هستی و تفاوتهای وجودی او با حیوانات، استفاده هدفمند و مسوولانه او از حیوان از نظر اخلاقی مجاز است که نگاهی بر آموزه های ادیان نیز موید آن می باشد. توجه به رابطه درد و رنج با علم و آگاهی، میزان ارزش انسان، ملاک یکسان جنین و حیوان، تناقض در ادعا نیز از جمله نقدهایی است که می توان به سینگر وارد کرد.
تفسیر هایدگر از رأی کانت درباب «وجود» به عنوان «وضع»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
89 - 108
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، سیر پدیدارشناختیِ هایدگر درباره رأی کانت درباب «وجود» مورد مداقه قرار می گیرد. هایدگر معتقد است Realität و Dasein در کانت، ریشه در تمایز مشهور ماهیت و وجود (reality and existence) در سنّت فلسفی دارد؛ اما کانت براساس مبنای فلسفی خود و برخلاف خاستگاهشان درنهایت این دو را به عنوان مقولات قوه شناخت بازتعریف می کند؛ بنابراین، در پژوهش حاضر، فروکاست «وجود» به مقوله در کانت به تفسیر هایدگر دنبال خواهد شد. وجود از مقولات جهت (modality) است. ضمن بررسی این دسته از مقولات در ادامه اهمیت perception به عنوان سازونهاد دریافتِ کثرات شهودِ مکانی و زمانی (ماده معرفت) روشن می شود. بدین ترتیب، در نظرگاه کانت، منِ ادراک نفسانی به همراه مقولاتش تألیف بخش این کثرات شهود است که حاصل آن وضع (position) شیء خواهد بود. برای کانت مقولات محمولات هستی شناسانه ای هستند که در نسبت با مُتعلَق قرار می گیرند و با وحدت بخشی به داده های اولیه موجب پدیدارشدن هستندگان می شوند. درنهایت، این نتیجه حاصل می شود که وجود برای کانت ابژ گی یا برابرایستایی است. به عبارت دیگر، هر آن چیزی که اکنون پیش روی ما است، به عنوان حاصل وحدت کثرات، یعنی به عنوان نتیجه تألیف سوژه ثابت می شود و موجب می شود که شیء یا به معنای عام آن یعنی ابژه در مقابل ما بایستد و این همان معنای وضع ابژه توسط سوژه است.
Freedom and the Imaginary Dimension of Society
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۱, Issue ۱, ۲۰۲۲
217 - 238
حوزههای تخصصی:
The notion of 'freedom' has gained an emblematic character in contemporary political discourse. It is, commonly, viewed as the central value and political goal of modern societies. Similarly, human rights documents conceive of freedom as their founding principle with universal validity. In contradistinction to this prevalent approach to freedom, this paper aims to demonstrate that freedom is, primarily, a political signifier with social-historical variability. One cannot, therefore, simply and uncritically assume that freedom has (or should have) universal validity or transhistorical significance. In the first section of this paper, the structure of the contemporary liberal discourse on freedom is discussed and called into question. In light of Arendt's interpretation of freedom and through her analysis of the public domain, I reflect on the social-historical variability of the meaning of freedom and its inextricable nexus with a particular form of society. In the second section and drawing on Castoriadis, the notion of 'freedom' is approached in view of human signifying practices and the imaginary dimensions of society. This examination reveals in what way freedom––in the sense of a central social imaginary signification––contributes to the institution of an autonomous mode of society and determines the affective disposition and intentional vector of its inhabitants.
تبیین دیدگاه علامه طباطبائی درخصوص معاد جسمانی و پاسخگویی به شبهات آن در تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
87 - 106
حوزههای تخصصی:
معاد جسمانی همواره یکی از موضوعات مهم و مورد بحث در میان فیلسوفان بوده است. در این میان، علامه طباطبائی نظرات جدیدی را در این رابطه ارائه کرده و معتقد است که بدن انسان در عالم آخرت دوباره زنده شده و به سوی روح حرکت می کند و به آن ملحق می شود. وی برای نفس انسان جایگاهی مهم و بنیادین قائل شده بدین معنا که فانی نمی شود و در اثر حرکت جوهری، کمال و فعلیتی خاص پیدا می کند. ایشان همچنین نظر دیگر فلاسفه مبنی بر نزول نفس و اتحاد با بدن را رد کرده و با دلایل عقلی اثبات می نماید موجودی که کمال یافته، محال است مجدداً به مرتبه پایین تر نزول یابد. یکی دیگر از مهم ترین مباحث ایشان که در واقع پاسخی به شبهات مطرح شده در خصوص معاد جسمانی است، مسئله رابطه عینیّت و مثلیّت بدن و نفس در دنیا و آخرت می باشد که در این مقاله پژوهشی تلاش شده با مطالعه تحلیلی و توصیفی تفسیر المیزان، مجموعه نظرات کلی علامه طباطبایی پیرامون معاد جسمانی با رویکرد پاسخگویی به شبهات این حوزه، تبیین شود. در باب مثلیت و عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی در این مقاله تاکید می شود که با توجه به مبانی فلسفی علامه طباطبائی می توان هر دو دیدگاه ایشان نبست به مثلیت و یا عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی را پذیرفت بدون آنکه با یکدیگر تضادی داشته باشند.
تأملی در نقش عقل فعال در حصول تصورات و تصدیقات باطل در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین معتقد است تصورات و تصدیقات با اتصال به عقل فعال و افاضه او حاصل می شوند و روشن است که برخی تصورات و تصدیقات انسان باطل و کاذب اند. اکنون پرسش این است که اینها چگونه و با چه سازوکاری حاصل می شوند؟ اگر با اتصال و افاضه عقل فعال باشد، ماهیت عقل فعال چگونه با چنین کارکردی سازگار است؟ آیا در حقیقت عقلی او باطل وجود دارد؟ در این پژوهش این نتیجه حاصل می شود که اباطیل و اکاذیب نیز مانند حق و صدق، معلول اتصال و رابطه با عقل فعال اند، اما صرفاً از حیث وجودشان ارتباط دارند و حیث معرفتی آنها که متکفل صدق و کذب و حق و باطلشان است، با آمادگی انسان و تجربیات او تأمین می شود. لذا اهمیت توجه به روش درست مورد تأکید قرار می گیرد و شناخت بهتری از عقل فعال به دست می آید.
فراجهان به مثابه زیست جهان: نگاهی پدیدارشناختی به «متاورس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
135-159
حوزههای تخصصی:
«متاورس» پدیدار فناورانه ای است که به تازگی مورد توجه ویژه ی عموم و خصوص جامعه قرار گرفته است. این پدیدار نوظهور که بر پایه ی چند فناوری پیشرو در حوزه ی اطلاعات و ارتباطات ایجاد می شود و بیشتر به مرحله ی ایده نزدیک است تا به مرحله ی اجرا، پرسش های بسیاری را برانگیخته است؛ از پرسش هایی در خصوص چیستی و چگونگی این پدیدار تا پرسش هایی از کارکردهای متنوع و آثار مختلف آن. در مقام پاسخ به پرسش از چیستی متاورس، پاسخ های متنوعی داده شده که البته عمده ی این پاسخ ها از منظری فنی مطرح گردیده اند. ما در این نوشتار با استفاده از مفهوم فلسفی «زیست جهان» و تحلیل پدیدارشناسانه ی ادموند هوسرل، فیلسوف برجسته آلمانی، به دنبال تعمیق پاسخ به پرسش از چیستی متاورس هستیم و با مدد از نگرشی فلسفی به این پرسش راهبردی، تلاش کرده ایم برداشتی از سرشت متاورس ارائه نماییم که با صرف پاسخ های فنی و رایج، حاصل نخواهد شد. در این مقاله، پس از یک توضیح فنی درباره متاورس و مروری بر ادبیات پدیدارشناسی آن، نوآوری نظری خود را توضیح داده و با معرفی متاورس به عنوان «زیست جهان مصنوعی»، تقابل آن با «زیست جهان سنتی-طبیعی» را تبیین می کنیم. در پایان، به نتایج این نگاه پدیدارشناختی به متاورس و اثر سیاستگذارانه آن اشاره می نماییم.