مطالب مرتبط با کلیدواژه

وحدت نفس


۱.

ضرورت وحدت نفس فاعل شناسا در فلسفه نقادی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معرفت شناسی کانت معرفت فاعل شناسا فلسفه نقادی وحدت نفس

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۶۱۱۰
تبیین و توجیه وحدت نفس یا قوه مدرکه‌ای که با وجود برخورداری از قوای گوناگون معرفتی و تکثّر فعالیت‌های شناختی، حیثیِّت یگانه خود را از دست نمی‌دهد، از زمره دغدغه‌های اصلی فیلسوفان معرفت‌‌پژوه بوده و هست. با وجود فاصله قابل توجه اصول و روش‌های متفکران قدیم و جدید در مباحث علم‌النفس، التزام به موضوع «وحدت نفس» در مقابل «کثرت» متعلّقات آن کمرنگ نشده است. در فلسفة نقادی کانت، گرچه باب شناخت از آگاهی نظری از ذات و چیستی «نفس» مسدود است، در این مقاله نشان داده شده که مؤسس فلسفة نقادی نمی‌توانسته از تمکین و اعتراف به این حیثیّت فاعل‌شناسا سرباز زند و خواسته یا ناخواسته در حوزة آگاهی‌های محدود و مقید به «پدیدارها»، ضرورت ویژگی وُحْدانی نفس ‌شناسنده را معترف شده است.
۲.

بررسی نظریه تعدد نفوس با تکیه بر آراء ملاصدرا

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نفس ملاصدرا تعدد نفس کثرت وحدت نفس حکمت متعالیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۷ تعداد دانلود : ۸۳
مسئله نفس همواره جزو اساسی ترین مسائل انسان شناسی فلسفی برای حکما بوده است و هر یک مبتنی بر نظام فلسفی ای که نمایندگی اش را می کرده است به تشریح ابعاد گوناگون این مسئله پرداخته اند. به جهت گستردگی و پیچیدگی موضوع نفس، مسائل گوناگونی پیرامون آن مطرح است اما یکی از اساسی ترین ریز موضوعات در این باره که تعیین موضع در آن می تواند در پاسخ به سایر مسائل نیز اثرگذار باشد بررسی مسئله تعدد یا وحدت نفس است. در این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که دیدگاه حکمت متعالیه راجع به تعدد یا وحدت نفس انسان چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است. در اندیشه فلسفی ملاصدرا نفس جایگاه متفاوتی نسبت به دیگر فلاسفه دارد. ایشان نفس را حقیقتی مقول به تشکیک می داند. نفس را واحد و بسیط می داند. ایشان قوا را شأن و درجه ای از نفس می داند و برای آنها وجودی مستقل درنظر نمی گیرد. همین تفاوت دیدگاه باعث می شود که ایشان قائل به جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء شود. نظر ملاصدرا بر این اساس مبتنی است که مفاهیم مختلف می توانند مصداقِ واحد داشته باشند؛ چنانکه حقایق مختلف نیز می توانند به وجود واحد موجود باشند. برخی از نوصدرایی ها درصدد نقد این دیدگاه، نظراتی را مطرح کرده اند و قائل به تعدد نفس شده اند.
۳.

قوای ادراکی باطنی در حکمت متعالیه؛ از پنجگانه انگاری تا یگانگی با نفس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: قوای ادراکی باطنی قوای پنجگانه ادراکی مراتب نفس وحدت نفس وحدت قوا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۲ تعداد دانلود : ۱۳۹
ادراک که یکی از آثار حیاتی نفس انسانی است، محصول قوای ادراکی است که نفس به واسطة آن قوا این آثار را حاصل می کند. در انسان شناسی فلسفی مشایی، پنجگانه بودن قوای ادراکی که عبارت اند از حس، خیال، وهم، حافظه و عقل و نیز مادیت قوای ادراکی حیوانی و مادیت ادراکات سه گانة حاصل از آنها امری مسلم است. در آثار ملاصدرا در عین اینکه تجرد همة قوای ادراکی و نیز تجرد تمامی صور ادراکی صراحتاً بیان شده است اما در خصوص ماهیت قوای ادراکی و تعداد آنها سخنانی به ظاهر ناسازگار به چشم می خورد. او در مواردی همچون مشاییان از قوای پنجگانه سخن می گوید، گاهی واهمه را انکار می کند، در برخی آثار حس مشترک و خیال را مراتب شدید و ضعیف قوة واحد می خواند و در مواردی نیز از وحدت نفس و قوا دم می زند. در این مقاله به منظور تبیین نظریة نهایی ملاصدرا در باب قوای ادراکی باطنی و نیز پی بردن به وجود یا عدم وجه جمعی میان سخنان به ظاهر ناسازگار او، با روش تحلیلی- توصیفی علم النفس حکمت متعالیه را کاوید ه ایم و به این نتیجه دست یافته ایم که با نگاهی جامع به همة آثاری که ملاصدرا در آنها در باب قوای ادراکی سخن گفته، مشخص می شود که او برای رسیدن به نظریة نهایی خویش چند مرحله را می پیماید و هر کدام از نظرات به ظاهر ناسازگار مربوط به یکی از مراحل رسیدن به آن است.
۴.

آنِ نامتناهی: روایتی متفاوت از متافیزیک ارسطو با تأکید بر مؤلفه های عاطفی برسازنده آن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: متافیزیک تقویم متافیزیک عواطف نوس وحدت نفس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۲ تعداد دانلود : ۱۱۷
این مقاله با پرسش از معنای عبارتی مبهم در متافیزیک ارسطو درباره نسبت میان اسطوره و متافیزیک به پرسش مهم تری درباره نسبت میان عواطف و متافیزیک می رسد. جریان فلسفی احیای عواطف در چند دهه اخیر، گرچه در برخی مسائل و حوزه های فلسفی موفق و مؤثر بوده، در حوزه متافیزیک کمتر ورود کرده است. پیش فرض تاریخی دوگانگی میان عقل و عواطف (نیز عقل و بدن) یکی از دلایلی است که رخصت بازنگری در متافیزیک از مدخل عواطف را محدود می کند. در این مقاله، با بازخوانی متون مختلف ارسطو روایتی متفاوت از ماهیت متافیزیک به دست داده می شود. طبق این روایت، عواطف خاصی ازجمله سرگشتگی، ستایش، لذت و اشتیاق در کنار «نوس» نقش تأسیسی در تقویم ساختمان متافیزیک ارسطویی دارند و نمی توان ابزار و روش متافیزیک را به سادگی با مفهوم نوس به کفایت تبیین کرد. درنهایت، توضیح داده می شود که نقش تأسیسی عواطف در تقویم متافیزیک، جز اینکه تفسیرهای تقلیل گرایانه از متافیزیک را به پرسش می گیرد و بنیاد عاطفی مغفول مانده آن را آشکار می کند، می تواند مبنای بازنگری در فهم ارسطو از نسبت میان قوای نفس، وحدت نفس و رابطه نفس و بدن نیز باشد.