فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۶۱ تا ۱٬۵۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
با این فرض که الهیات عملی درباره کنش های فردی و جمعی انسان ها به روشی الهیاتی می اندیشد، می توان در بستر آن به یکی از صورت های مدرن و الهیاتی فرهنگ مدرن یعنی الهیات هواخواهی پرداخت. ریشه های تاریخی الهیات هواخواهی را باید به پیش از دوران مدرن بازگرداند. امروز در فرهنگ غرب ریشه های هواخواهی مدرن را به رفتار حواریون مسیح (ع) بازمی گردانند. همچنین می توان صورت های خاص تری از آن را در سده های نخستین تمدن اسلامی میان فرق عرفانی پیدا کرد. در این مقاله، با استفاده از رویکرد نظری پل تیلیش در خصوص الهیات فرهنگ، به تبیین رفتارهای مناسکی هواخواهان مدرن می پردازیم. یکی از تفاوت های مشهود هواخواهی مدرن و رسانه ای با هواخواهی در فرهنگ سنتی ارتباط هواخواه با سلبریتی به میانجی متن رسانه ای است. اما در الگوی سنتی، حضور فیزیکی اصل اساسی شکل گیری ارتباط میان هواخواه و مراد بود. به این منظور در این مقاله با استفاده از رفتارهای هواخواهانِ ایرانی یکی از گروه های موسیقی پاپ کره ای به تبیین برخی از ویژگی های الهیات هواخواهی در ساحت فرهنگ مدرن می پردازیم. همچنین اشاره می کنیم که تمایزات هواخواهی مدرن با هواخواهی سنتی چیست. به خصوص در فرهنگ ایرانی-اسلامی اساساً ما شاهد هواخواهی های مطلوبی هستیم که مبنای آن الهیات توحیدی است، اما اکنون شاهد هواخواهی با جنس الهیات سکولار هستیم. در این مقاله به این سؤال اصلی پاسخ خواهیم داد که کنش هواخواهی از چه جهت باید با رویکرد الهیات عملی و الهیات فرهنگ به عنوان یک رفتار قدسی در زندگی روزمره بررسی شود.
نظریه اتحاد عمل و عامل و معمول و نقش آن در تبیین رابطه خودپرستی و خداپرستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا اتحاد علم و عالم و معلوم را را در همه مراتب علم -و نه فقط مرتبه عقل- بر اساس اتحاد نفس و قوای آن اثبات کرده است. همان براهین ملاصدرا را با افزودن نظریه اتحاد نفس و بدن و نتیجه گرفتن اتحاد اعمال جوارحی با اعمال جوانحی و اتحاد هر دو با نفس عامل می توان برای اثبات نظریه اتحاد عمل و عامل به کار برد. همان گونه که در نظریه اتحاد علم و عالم و معلوم منظور از معلوم متحد با دو تای دیگر معلوم بالذات است که حکایتگر از معلوم بالعرض است، در مورد عمل هم می توان معمول را به دو قسم معمول بالذات و معمول بالعرض تقسیم کرد و آنگاه نظریه اتحاد عمل و عامل و معمول را نتیجه گرفت. با تطبیق این نظریه بر عملی که عبادت نامیده می شود می توان اتحاد عبادت و عابد و معبود را به دست آورد و نشان داد که آنچه اولاً و بالذات معبود آدمی واقع می شود همان معبود علمی اوست که با نفس او متحد است و اگر صحیح باشد از معبود عینی حکایت می کند و گرنه مابحذای خارجی ندارد. با این بیان می توان گفت در هر صورت (چه عبادت صحیح که طی آن معبود حقیقی مورد پرستش قرار می گیرد و چه عبادت غلط که طی آن آنچه حقیقتاً سزاوار پرستش نیست عبادت می شود) خداپرستی به گونه ای همان خودپرستی است. بر اساس مبانی هستی شناسانه ملاصدرا به روش دیگر هم می توان این همانیِ خداپرستی و خودپرستی را اثبات کرد. این یکتایی بر اساس دو مبنای وحدت شخصی حقیقت وجود و انحصار معبودیت در خدای متعال (یعنی تنها وجودی که آنچه غیر او موجود دانسته می شود وجه اوست و وجه یک چیز به وجهی همان چیز است) قابل اثبات است. با این بیان، تقسیم معبود به بالذات و بالعرض منتفی می شود چنان که تقسیم معبود به حقیقی و غیرحقیقی هم رنگ می بازد.
بررسی تطبیقی کارکرد عقل در کلام فلسفی و تفکیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
41 - 70
حوزههای تخصصی:
کارکردها و چگونگی کاربست عقل از مسائل مهم روش شناختی در حوزه علم کلام و معارف اعتقادی است. در تاریخ علم کلام شیعه، عقلگرایی، بویژه عقل فلسفی را می توان رویکرد غالب به حساب آورد. در عین حال در حدود و ثغور و چگونگی کاربست عقل و میزان اعتبار بخشی به آن اختلافاتی رخ نموده است. مقاله حاضر درپی آن است که این مساله را با روش اسنادی – تحلیلی، از منظر کلام عقلی - فلسفی و کلام تفکیکی که آن نیز مدعی نوعی عقلگرایی به نام خرد نوری و فطری است بررسی کند. نقش چنین تحقیقاتی در سنجش میزان قوت و ضعف هر یک از دو مدل روشگانی یاد شده و کمک به توسعه و تعمیق منطق علم کلام ضرورت بخش آن است. نتیجه این تحقیق دریافت وجوه کارآمدی افزونتر عقلگرایی اصطلاحی اعم از منطقی و فلسفی در علم کلام و بیان ناراستی ها و نارساییهای مدل تفکیکی در این عرصه است.
مفهوم سازی نگاشت تناظرهای نظام مند حوزه مبدأ بر حوزه مقصد دراستعاره مفهومی «آخرت مسابقه است» در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
169 - 207
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم با ابزار استعاره مفهومی مفاهیم نامحسوس امور غیبی مانند مفهوم فرامادی حیات آخرت را با زبانی ملموس در قالب مفاهیم تجربی به بشریت عرضه کرده است. مطالعه استعاره های مفهومی قرآن در چارچوب زبان شناسی شناختی علاوه بر اینکه روشی برای فهم مفاهیم غیبی قرآنی مانند «آخرت» در سیمای مفاهیم تجربه شده مانند «مسابقه» است روشی نیز برای رسیدن به لایه های معنایی عمیق تر آیات مورد بحث درباره مفهوم ماورایی آخرت محسوب می شود و تداعی مفهوم ناملموس آخرت در ذهن در تصویر شفاف مسابقه دریچه ای دیگر از معارف درهم تنیده قرآنی را بر روی مخاطبان سعادت جو که به دنبال شناخت محسوس تر سرای ابدی هستند می گشاید. پژوهش حاضر علاوه بر این که با رویکرد توصیفی_تحلیلی و بر اساس نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسن به مفهوم سازی «آخرت» به عنوان حوزه مقصد در ساختار مفهوم شناخته شده «مسابقه» به عنوان حوزه مبدأ می پردازد؛ به صورت کمی و در قالب نمودار نگاشت این استعاره مفهومی را نیز ترسیم می نماید. از مهم ترین یافته های پژوهش استنباط نام نگاشت «آخرت مسابقه است» با تحلیل کانون های استعاری آیات مؤید این استعاره در قرآن کریم و شناسایی تناظرهای نظام مند میان حوزه ناشناخته «آخرت» و حوزه عینی و شناخته شده «مسابقه» می باشد؛ این نام نگاشت از الگوهای استعاری بسیار خلاقانه برای تصویرسازی حیات وصف ناپذیر آخرت می باشد.
نقش مؤلفه صدق در ماهیت باور از دیدگاه شاه و ولمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مؤلفه ی صدق در ماهیت باور چه نقشی دارد؟ نیشی شاه و دیوید ولمن در جستاری مشترک، تبیینی از مفهوم باور ارائه داده اند که نقش مؤلفه ی صدق در آن مبتنی بر یک معیار دستوری است. آن ها در این راه از چیزی که آن را رابطه ی شفافیت می نامند، سود جسته اند. نتیجه ی تبیین ایشان این است که باور کردن یک گزاره، در پس یک قضاوت شبه اخلاقی، متصف به درستی یا نادرستی خواهد بود. هدف از این نوشتار این است که نشان دهد، ضرورتی که آن دو بر مبنای آن ناچار به درج جزئی دستوری در ذات باور شده اند، بی اساس است و می توان مفهومی کاملاً توصیفی و غایت شناسانه از باور ارائه داد که ضمناً مسؤولیت در قبال صدق را نیز تبیین کند. در این تحقیق که با روش استناد به منابع کتابخان ه ای در این موضوع صورت گرفته است، ابتدا دو رویکرد غایت شناختی و رویکرد دستوری توضیح داده می شود و پس از بررسی نقاط ضعف و قوت به مقایسه ی آن دو پرداخت می شود. در پایان ضمن نقد دیدگاه دستوری نشان خواهیم داد رویکرد غایت شناختی با فهم متعارف از موارد باور بیشتر سازگار است و می توان آن را به گونه ای تبیین کرد که اشکال اصلی شاه و ولمن را پاسخ دهد. شماره ی مقاله: ۲
مساله تاریخ مندی و زبان قرآن در آیات فقهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از تاریخ مندی گزاره های دینی و ارتباط آن با زبان قرآن، بویژه در آیات فقهی با نظر به دغدغه های دینی دینداران اهمیت زیادی دارد. در این زمینه می توان به مساله معناداری، معرفت بخشی و تاریخ مندی یا فراتاریخی بودن آیات فقهی قرآن توجه داشت. تحقیق در آیات فقهی قرآن نشان دهنده واقع نمایی، معناداری، معرفت بخشی و جهان شمولی آنهاست و اینکه شارع مقدس عمدتا ترکیبی از زبان عام و خاص را برای بیان احکام شرع بیان داشته و مصالح و مفاسد دینداران و سعادت دنیوی و اُخروی آنها را هم لحاظ کرده است. تنوع آیات فقهی قرآن در ابعاد عبادی، غیرعبادی و فردی و اجتماعی و ضرورت توجه به واقعیت ها و مقتضیات زمان نزول و ادوار بعدی، موجب گردیده تا عمده آیات فقهی قرآن دارای دلالت فراتاریخی باشند، اگرچه تعداد اندکی هم صرفا ناظر به واقعیت های جامعه عرب 14 قرن پیش هستند که تاریخی بودن صفت آنهاست. با این وجود روح حاکم بر همه آیات فقهی قرآن در پیوند با دیگر آیات این کتاب الهی، مناسبت با واقعیت های جامعه مومنان و دلالت های فراتاریخی و فرامکانی آنهاست که همین مهم موجب تاثیرگذاری پاینده قرآن در زمان های بعدی است. شماره ی مقاله: ۴
ارزیابی جایگاه معرفت شناختی یقین در اندیشه ویتگنشتاین، از منظر عقلانیت نقاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
670 - 705
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در معرفت شناسی خود به «یقین» معتقد است ولی آن را نه از جنس معرفت بلکه فقط زیربنای آن می داند. در اندیشه او معرفت در بازی های زبانی عمومی خلاصه می شود، و بازی های زبانی بر یقینیاتی تردیدناپذیر بنا می شوند. به نظر ویتگنشتاین شکاکیت بی معناست و اگر یقینی وجود نداشته باشد حتی شک کردن هم معنایی ندارد. از دید او شک [نسبی] و شناخت مقوله های معرفتی و شک مطلق و یقین مقوله های غیرمعرفتی اند. دسته اول معنادار و صدق و کذب پذیر و دسته دوم بی معنا و صدق و کذب ناپذیرند. در این نوشتار به طور عمده به دو موضوع پرداخته شده است: 1- تبیین جایگاه یقین از نظر ویتگنشتاین در مقایسه با مقولاتی مانند شک و شناخت 2- ارزیابی نقادانه رویکرد ویتگنشتاین در حوزه یقین از منظر عقلانیت نقاد. استدلال اصلی مقاله آن است که: 1-ویتگنشتاین گرچه یقین را بی معنا می داند و از نظام معرفتی خود خارج می کند ولی در عوض جایگاه ویژه تری برای آن قائل می شود و آن را عینی و به عنوان زیربنا و بستر شکل گیری کل معارف بشر معرفی می کند 2- تلاش ویتگنشتاین در نشان دادن عینیت یقین مورد نظرش به دلیل برتر نشاندن معنا از حقیقت در تکاپوهای معرفتی و تکیه به شماری تعاریف که کفایت شان محل تامل است، قرین توفیق نبوده است.
نقش عقل در فهم متون دینی از منظر علامه طباطبائی و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال بیستم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
95-106
حوزههای تخصصی:
مسئله نقش عقل و محدودیت های آن در شناخت معارف دین، همواره مورد بحث بوده است. برخی معتقدند که عقل هیچ نقشی در شناخت معارف دین ایفا نمی کند و گروهی دیگر نیز برای عقل نقش های مختلفی به صورت حداکثری و حداقلی در شناخت قائل اند. کاوش های مقاله حاضر، بررسی عقل از منظر علامه طباطبائی و شهید مطهری است. بر پایه بازخوانی مبانی طراحی شده علامه، مسئله تعارض عقل و وحی اساساً منتفی است؛ زیرا عقل فلسفی عهده دار ارزیابی شروط سه گانه قطعیت وحی است. از این رو، وحی غیرمطابق با عقل قطعی فلسفی عملاً به دایره ظنون کشانده شده، هیچ گاه وحی قطعی ای به دست نخواهد آمد که با عقل قطعی در تعارض باشد؛ وحی ظنی برجای مانده نیز، به دلیل «ظهور لفظی» صلاحیت حجیت و تقدم بر رهاورد تجارب بشری، یعنی فلسفه را نخواهد داشت. رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین این است که نسبت عقل و دین از اساسی ترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و دیدگاه های متفاوتی را هم دامن زده است. نگاه شهید مطهری به اصول دین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژه ای برای اصول دین ترسیم می کند که به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است.
توسعه موضوعی فلسفه نزد علامه طباطبایی و تکوّن نظریه اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
5 - 27
حوزههای تخصصی:
تفاوت موضوع فلسفه نزد فیلسوفان به نحو قابل تأملی بر طرح و ارائه نظریات و نوآوری های علمی و درنتیجه گستره و کارکرد فلسفه اثرگذار است. نگاشته حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه علامه طباطبایی با توسعه موضوعی فلسفه، زمینه طرح نظریه اعتباریات در فلسفه را فراهم نمود؟ رهیافت به دست آمده نشان می دهد علامه طباطبایی با توسعه موضوعی فلسفه، زمینه ارائه نظریه اعتباریات در این دانش را مهیا می کند. با توجه به گستره موضوعی فلسفه نزد علامه، می توان فلسفه را بر دو قسم دانست که موضوع یکی عام تر از دیگری است: 1. «فلسفه الهی» که موضوع آن وجود عام یا «موجود بما هو موجود» است. 2. فلسفه در معنایی عام تر که موضوع آن «مطلق واقعیت» است و تمام واقعیات اعم از «وجود عام» و «وجودات خاص» و نیز «حقایق» و «اعتباریات» را شامل می شود. مفاهیم اعتباری اگرچه خود نمایانگر امر عینی و واقعی نیستند، به واسطه پیوند با موضوع فلسفه های عمومی یعنی واقعیت، سهمی از حقیقت پیدا می کنند. این امر، زمینه تحلیل هستی شناختی اعتباریات را در فلسفه با موضوع مطلق واقعیت فراهم می آورد.
مقایسه تطبیقی جاودانگی در حکمت صدرایی و اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
5 - 27
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله مقایسه تطبیقی جاودانگی در حکمت صدرایی و اندیشه علامه طباطبایی است. ملاصدرا بر اساس قاعده «النفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» نفس را حقیقتی می داند که ابتدا مرتبه ای جسمانی دارد و با حرکتی اشتدادی به مرتبه تجرد مثالی و مرتبه عقلی نایل می شود. او بدن انسان را همچون پوسته ای می داند که با مرگ دنیوی، نفس آن را کنار می گذارد و در برزخ با مثالِ «جزئی » و در عالم عقل، عقل «جزئی » است. جاودانگی نزد ملاصدرا باقی بودن انسان به بقای جزئی است. علامه در مسئله جاودانگی شارح ملاصدرا نیست، بلکه نظر مستقلی در این خصوص دارد. از دیدگاه علامه انسان نه یک وجود سیال اشتدادی، بلکه واجد سه لایه وجودی است که هر لایه کار مختص به خودش را انجام می دهد. همه انسان ها دارای ادراک عقلی اند؛ اما شهود عقلی –که وابسته به ایمان و تقواست- برای تعداد بسیار کمی از انسان هاست. همه انسان ها افزون بر جاودانگی مثالی، جاودانگی عقلی نیز دارند. بدن پوسته نیست، بلکه ماده برای بدن دیگر و باقی است؛ این جاودانگی در بعد عملی انسان است.
شناخت خدای یگانه در ادیان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
71 - 87
حوزههای تخصصی:
در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم محققانی در غرب، که تحت تأثیر جهان بینی عصر روشنگری بودند و اعتقاد داشتند که علت هر حادثه ای را می توان در همین طبیعت یافت، سراغ ادیان ابتدایی موجود رفتند تا با مطالعه آنها منشأ زمینی دین را پیدا کنند. آنان اموری مانند آنیمیزم، فتیش پرستی، اعتقاد به مانا، توتم پرستی و... را اصول مشترک ادیان ابتدایی موجود یافتند و هر یک از آنان، یکی از این امور را سرآغاز دین اعلام کردند؛ اما به خاطر جهان بینی خاص خود عمداً یا سهواً این را نادیده گرفتند که اعتقاد به خدای یگانه بیش از هر چیز دیگر در میان اقوام ابتدایی شیوع دارد و بنابراین منشأ دین و سرآغاز آن می تواند یگانه پرستی باشد. این نظریه ای بود که در همان زمان، توسط کشیش مسیحی ویلهلم اشمیت ارائه شد، اما مورد بی توجهی قرار گرفت. در گزارشاتی که مردم شناسان غربی از این ادیان داده اند می توان شواهد زیادی به سود نظریه اشمیت برداشت کرد.
تحول مفهومی دولت و جامعه در دوران روشنگری با تمرکز بر فلسفه هابز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
259 - 280
حوزههای تخصصی:
فلسفه روشنگری و به خصوص اندیشه هابز در مفاهیمی از قبیل دولت و جامعه، منشاء بسیاری از بحث های بعدی در علوم اجتماعی و سیاسی است. نگاه هابز به انسان و ترسیم وی از وضع طبیعی و تمدنی یکی از ستون های اصلی سیاست مدرن در نظرگاه او است. او انسان را «گرگ انسان» می داند و وضع تمدنی بر مبنای قرارداد اجتماعی را زاده ضرورتی از باب امنیت و تامین منافع جمعی. به عقیده هابز، جامعه، وضعیتی بنیادین و ناگزیر برای زندگی گروهی نیست بلکه تنظیم آگاهانه حالتی ستیزه جویانه بین انسان هاست که هر لحظه در معرض شعله ور شدن است. بیشتر مردمان در یک جامعه بر پایه این پیمان، تمامی قدرت خود را به یک شخص و یا به مجمعی از اشخاص واگذار می کنند تا به شیوه ای این اراده های مختلف را به ارادهای واحد تبدیل کند. به جز آراء هابز در این مقاله بر آنیم تا به خصوص با اشاره های اجمالی به دوره روشنگری تحول مبنایی گذار از اخلاق کلاسیک مبتنی بر خیر، به اخلاق مدرن اجتماعی مبتنی بر منافع عمومی را بررسی کنیم. در نتیجه گیری به بازتعریف نسبت انسان دوران روشنگری با دولت و جامعه پرداخته و سیاست اخلاق را ذیل آن و در دستگاه فلسفی دوران روشنگری تبیین می کنیم.
تحلیل فلسفی تمایزهای حقایق وجودی و ماهوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
33 - 60
حوزههای تخصصی:
مطابق با اصالت وجود، متن واقع، وجود است. پس واقعیت داشتن همه حقایق به وجود است. حقایق موجود به وجود، در یک تقسیم، به حقایق وجودی و حقایق ماهوی تقسیم شده اند. از آنجا که این تقسیم، فلسفی است، باید ریشه در واقع داشته باشد. در میان کلمات حکما تفاوت هایی برای نحوه تحقق این دو بخش بیان شده است. از جمله اینکه ماهیت حد وجود است یا تعین وجود است و...؛ لذا در این مقاله با توجه به اهمیت این تقسیم در فلسفه، صدق این ملاک ها و براهینی که منجر به بیان این تفاوت ها شده است، بررسی شده است. روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و از طریق فیش برداری بوده و نگارش و ویرایش مطالب به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. نتیجه ای که در این مقاله با بررسی این براهین به دست می آید، این است که هیچ یک از این ملاک ها نمی توانند بیانگر یک معیار جامع و مانع برای بیان تفاوت صحیح و دقیق بین این دو قسم باشند؛ چراکه یا معیارها صحیح و مطابق با واقع نیستند یا اگر هم صحیح باشند، نمی توانند مثبت تفاوتی نفس الامری میان این دو نوع از واقعیت باشند. به عبارت دیگر ملاک های مطرح شده هم با اشکال بر دلیل و هم با اشکال نقضی مواجه اند؛ لذا هیچ یک نمی توانند یک ملاک فلسفی دقیق قلمداد شوند.
ادله انحصار عرضی ذاتی در محمول مساوی با موضوع از نظر علامه طباطبایی (ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
137 - 161
حوزههای تخصصی:
بررسی عرضی ذاتی (عرض ذاتی) در بحث موضوع علم و تمایز علوم و همچنین در صناعت برهان اهمیت اساسی دارد. از نظر علامه طباطبایی، عرضی ذاتی منحصر در محمولات مساوی با موضوع است. یعنی محمولات باواسطه و محمولات اعم و اخص از موضوع، عرضی ذاتی نیستند. برای اثبات نظر ایشان بیان شد که یقینی بودن قضیه مستلزم ذاتی بودن محمول آن است و ذاتی بودن محمول قضیه مستلزم یقینی بودن آن، و چون حمل محمولات باواسطه «یقینی» نیست، پس محمولِ باواسطه عرضی ذاتی نیست. همچنین اثبات شد که عرضی ذاتی با "وضع موضوع" وضع می شود و الا قضیه یقینی نیست و همچنین با "رفع موضوع" رفع می شود، و الا تناقض لازم می آید. در ادامه ثابت شد که لازمه این دو ویژگی، تساوی عرضی ذاتی با موضوع است. در نهایت به دو اشکال نقضی پاسخ داده شد. اشکال اول درباره محمولات باواسطه در ثبوت بود که با تفکیک بین حکم به اتحاد و اصل تحقق محمول اشکال دفع شد. در اشکال دوم بیان شد که اگر محمول اعم از موضوع باشد، قضیه می تواند یقینی باشد که در جواب بیان شد این فرض مستلزم لغویت قید مأخوذ در موضوع و تناقض است و یقینی انگاشتن این قضیه ناشی از نوعی مسامحه می باشد.
تبیین و نقد رویکرد لیپمن در برنامه فلسفه برای کودکان از منظر پرسشگری وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
78 - 95
حوزههای تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف تبیین و نقد رویکرد لیپمن در برنامه فلسفه برای کودکان از منظر پرسش گری وجودی صورت گرفت. روش پژوهش : نوع این پژوهش کیفی و جهت دستیابی و تبیین هدف، از روش توصیفی - تحلیلی بهره گرفته شد. جامعه آماری پژوهش شامل آثار مرتبط لیپمن درخصوص مضامین وجودی و مقالات و پژوهش های صورت گرفته در این موضوع بوده است. بدین منظور برای جمع آوری اطلاعات، نمونه های مناسب از منابع مرتبط با موضوع پژوهش به صورت هدفمند انتخاب و برای ثبت داده ها از فرم فیش برداری استفاده شد و داده های به دست آمده در طول تحقیق به طور مستمر تحلیل و تفسیر گردید.. یافته ها : براساس یافته های پژوهش مضامین وجودی توجه به معنا، اصالت و مسؤلیّت مورد توجّه برنامه درسی فلسفه برای کودکان بوده است؛ امّا با بررسی دیدگاه های اندیشمندان و راهنماهای برنامه درسی فلسفه برای کودکان، ملاحظه گردید که در این برنامه، سؤالات وجودی کودکان نادیده گرفته شده است. نتیجه گیری : در نتیجه نادیده گرفتن سؤالات وجودی کودکان، برنامه درسی فلسفه برای کودکان با دو آرمان اصلی این رویکرد یعنی ایجاد فضایی امن برای پرسش گری آزاد کودکان و همچنین مراقبت عاطفی از آنان در تضاد است.
فلسفه و سیاست: نقش معرفت شناسی پوپر و هایک در مجادلات سیاسی قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدالت، آزادی و دموکراسی از جمله مهم ترین مقوله هایی هستند که نه تنها در گذشته فیلسوفان سیاسی با آنها سروکار داشته اند، بلکه در تاریخ معاصر غرب نیز مورد مناقشه آنهاست. پوپر و هایک دو متفکر قرن بیستم اند که از منظر «معرفت شناسی»، مفاهیم فوق را به سمت مجادلات جدی در اندیشه سیاسی سوق داده اند. مقاله حاضر سعی دارد با تکیه بر معرفت شناسی پوپر و هایک، دغدغه های فکری این دو متفکر که عمدتاً در مقابله با ایدئولوژی توتالیتاریسم نمایان شده است، مورد بررسی مقایسه ای قرار دهد. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که هایک، به دلیل تکیه بر «نظم خودانگیخته» و «نقد عقل گرایی مدرن» در معرفت شناسی، هر گونه تلاش سازمان یافته و برنامه ریزی شده برای بازسازی عقلانی جامعه را بیهوده می داند. اما پوپر، به سبب تأکید بر «عقل گرایی انتقادی»، «لغزش پذیری» و «ابطال پذیری» در معرفت شناسی، معتقد به اصل «مهندسی اجتماعی تدریجی» است. با وجود این، هر دو متفکر مدافع اندیشه «آزادی»، «جامعه باز» و «دموکراسی» هستند. پژوهش حاضر از نوع توصیفی – تحلیلی با رویکرد مقایسه ای است و جمع آوری داده ها نیز از طریق کتابخانه ای و استفاده از منابع معتبر صورت گرفته است.
جایگاه هستی شناسی و ارزش شناسی توخه یا بخت در دیدگاه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷)
237-247
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل آثار ارسطو نشان می دهد که مباحث وی در مورد توخه یا بخت، در دو حوزه هستی شناسی و ارزش شناسی قابل بررسی و ارزیابی است. وی در حوزه هستی شناسی به وجود بخت به عنوان علتی بالعرض معترف شده است؛ علتی بالعرض برای واقعه ای که از روی انتخابِ مبتنی بر تفکر و برای مقصودی روی می دهد. ارسطو هم چنین ویژگی ها و خصوصیاتی را برای بخت بیان نموده است و معتقد است امور حاصل از بخت، موضوع قصد و تعقل می باشند و از عواملی سر می زنند که دارای افعال ارادی هستند. وی در عین حال بخت را به عنوان امری ضدقاعده، ناپایدار، دارای علل نامعین و بدون غایت معرفی کرده است. تحلیل و بررسی آراء ارسطو بیانگر تناقض هایی آشکار و غیر قابل تردید در گفتار وی است؛ از جمله اینکه بخت بر اساس انتخابِ مبتنی بر تفکر روی می دهد و دارای مقصودی است و در عین حال غایت ندارد و یا اینکه بخت موضوع قصد و تعقل است و در عین حال علل آن نامعین است. وی حتی در حوزه ی افعال مربوط به تخنه و سعادت انسان نیز وجود بخت را پذیرفته است؛ اما از لحاظ ارزش شناسی برای آن اعتبار ارزشی قائل نیست و آن را علتی بالعرض و مؤخر از طبیعت و عقل بیان نموده و حتی معتقد است که برای آن علمی وجود ندارد. علاوه بر این در حوزه افعال مربوط به سعادت انسان نیز آن را فاقد اعتبار ارزشی بیان نموده است.
آرنت؛ خود و ارادۀ خودانگیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
97 - 117
حوزههای تخصصی:
بخش عمده نظرات آرنت درباره «اراده» در آخرین اثر او یعنی حیات ذهن آمده است که بیشتر به تاریخ اراده، یعنی تجربه و تلاش های فیلسوفان برای نوشتن درباره این تجربه ها، اختصاص دارد. حکم آرنت تقریباً درباره همه این تلاش ها این است که آن ها نتوانسته اند حق تجربه های موردنظر را ادا کنند و این شکست ریشه در سوگیری در تفکر دارد؛ بنابراین، شاید فرضیه ای معقول به نظر بیاید که قصد آرنت ارائه تبیینی بسنده تر درباره اراده بوده است. هرچند آرنت تبیینی واضح از نظریه خویش درباره اراده به دست نمی دهد، اما اظهارات متعددی درباره آن دارد و ذهن را با این پرسش مواجه می کند که آیا این اظهارات می توانند تبیینی منسجم به دست دهند یا خیر. بنابراین، سؤالات ذیل پیش رو قرار می گیرد: این قوه چیست؟ این قوه چطور با سایر قوای بشر و با «خود» یا «منِ اراده کننده» ارتباط برقرار می کند؟ رابطه این قوه با کنش چگونه است؟ توجیه آرنت از مفهوم خود و اراده خودانگیخته چیست؟ چرا آرنت بر اراده خودانگیخته تأکید دارد و آن را از تفکر جدا می داند؟ و درنهایت، آرنت در رسیدن به تبیین منسجم از اراده خودانگیخته موفق عمل کرده یا خیر.
گسست از بیان امر الهیِ هگلی در پیکرسازی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
506 - 520
حوزههای تخصصی:
هگل از معدود متفکرانی است که به هنر پیکرسازی اندیشیده است. وی در کتاب پدیدارشناسیِ روح در ذیل مبحث دین به طور موجز و در درس گفتارهای زیباشناسی به تفصیل درباره پیکرسازی سخن گفته است. ویژگی مشترک این دو متن آن است که امر مطلق که مترادف امرِ الهی است در هر دو متن، توانسته است از طریق پیکرتراشی در حد توان و ظرفیت هنر به بیان آگاهی از خویشتن بپردازد. هگل، هنر پس از رُمانتیک را پایان یافته می داند و معتقد است که هنر دیگر نمی تواند نمایان گر و بیان گر نیاز روح باشد زیرا دیگر هنر نیاز مبرم روح نیست. پیکرسازی مدرن تفاوت ماهوی با تلقی هگل از این هنر دارد با این حال این تلقی جدید از پیکرسازی هم از بطن اندیشه هگل قابل دریافت است. هگل هنر پیکرسازی را بیان گر و بازنمایاننده امر الهی در مراحل مختلف تاریخ (اعم از تاریخ دین و تاریخ هنر) می داند. در هنر مدرنیسم، پیکره انسان به عنوان مأمن و معبد روح، متلاشی شده است و هنر پیکرسازی دیگر نمی تواند بیان گر امر الهی باشد. در واقع بنیاد پیکرسازی مدرن، اصالت بشر است و امور فردی و اجتماعی انسانی جایگزین امر الهی می شود. در این مقاله تلاش شده است نسبت بین امر الهی و اعلام پایان هنر توسط هگل مورد تأمل قرار گیرد سپس گسست از بیان امر الهی در پیکرسازی مدرن بررسی شود. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تلقی سکولار از پیکرسازی مدرن می تواند از بطن اندیشه هگل بیرون کشیده شود.
سمنتیک اسامی داستانی؛ گذرگاه برگشت از انقلابِ کپرنیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش جناب کریپکی در نمایشِ عدم انطباقِ متافیزیک و معرفت شناسی معرفی نمونه های نقض است؛ معرفی گزارهای ممکن پیشینی به موازات گزاره های ضروریِ تجربیِ. در بعضی از این نمونه ها مناقشه شده است. آنچه می آید تلاشی است در احیای متافیزیک از طریقِ سمنتیک در حاشیه ی پیشنهادِ کریپکی. در زمینه ی نوشته سعی می کنم ملازمت منطق وُ سمنتیکِ فرگه ایی را با انقلاب کپرنیکی نشان دهم؛ در گام اول از نمایشِ ناکارآمدی پیشنهاد فرگه ایی ها (وصف گرایان؛ فرگه،راسل، ویتگنشتاین و سرل) در سمنتیک اسامی خاص نتیجه می گیرم جز پیشنهاد «جان استوارت میل»(کریپکی، پاتنام، کاپلان، ون اینوِیگن و...) و اتصالِ بی واسطه ی نام وُ نامیده گریزی نیست. در گام دوم از این نتیجه وَ نمایشِ ناتوانیِ وصف گرایی در تفکیکِ اسامیِ بالفعل وُ داستانی غیریتِ وجود وُ تعیّن، و از آنجا غیریتِ متافیزیک وُ معرفت شناسی برمی آید. وقتی وصف گرایی چرخش کپرنیکی را در ضمن داشته باشد؛ پیامدِ تردید در سمنتیکِ وصف گرایانه تردید در چرخش کپرنیکی و الزاماتِ آن خواهد بود.