مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
افلاطون گرایی
حوزه های تخصصی:
آزمایش فکری ابزاری ابتکاری است که نقش مهمی در حوزه های مختلف علوم (اعم از علوم عقلی و علوم تجربی طبیعی و انسانی) ایفا می کند. مهم ترین ویژگی این آزمایش ها آن است که بدون داده تجربی تازه ای، ما را به شرایط معرفتی جدیدی می رساند و می تواند نظر ما را در مورد یک نظریه تغییر دهد. درباره نحوه عملکرد آزمایش های فکری، دیدگاه های مختلفی وجود دارند. در این مقاله، ابتدا نمونه هایی از آزمایش فکری و ویژگی های آنها ارایه و سپس دیدگاه استدلالی نورتن تشریح می شود که یکی از مشهورترین دیدگاه ها درباره آزمایش فکری است. در ادامه انتقادات سه تن از منتقدان اصلی دیدگاه استدلالی ارایه شده، در پایان نشان داده می شود با وجود مزایای بسیار دیدگاه استدلالی، نورتن باید نظر خود را مبنی بر اینکه در آزمایش فکری از تجربه فراتر نمی رویم، تعدیل کند.
تاملی تحلیلی در خاستگاه های فکری پنلوپه مدی پیرامون فلسفه ریاضیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"پنلوپه مدی [1]" از برجسته ترین اندیشمندان معاصر در حوزه فلسفه علم است. وی فلسفه ریاضیاتِ طبیعت گرایانه را دنبال نموده و بر ضرورت مطرود انگاشتن آن دسته از فعالیتهای فلسفی که با یافته های ریاضی فاقد سنخیتند، تاکید می ورزد. جایگاه خاص ریاضیات در متن کُل گرایی [2]کواین به عنوان هسته سخت در تعبیری لاکاتوشی، ضرورت کاربرد ریاضیات در علوم تجربی و نیز جهت گیری طبیعت گرایانه [3]در قبال تلاقی علم و فلسفه از سوی کواین، مدی را در ارائه تفسیری خاص از افلاطون گرایی [4]در ریاضیات یاری می رسانند. موضع ضد فلسفی ویتگنشتاین نیز تأثیری ژرف در تثبیت جایگاه ریاضیات کاربردی از سوی مدی دارد. در متن طبیعت گرایی مدی، ضد فیلسوفِ ویتگنشتاینی [5]، عهده دار حذف " لفاظی ها [6]" یعنی همان نظریه پردازیهای فلسفی اشتباه از قلمرو ریاضیات است. گفتار حاضر بر آن است تا از منظر کواین و ویتگنشتاین، ابعاد گوناگون تلاش مدی در مواجهه با فلسفه ریاضات به مدد موضع طبیعت گرایانه را تشریح نموده و با محوریت ریاضیات، جوانب گوناگون تلاقی علم و فلسفه را به تصویر بکشد.
فرگه، عالم سوم و افلاطون گرایی در فلسفه او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
27 - 40
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار نگارنده به دنبال آن است که با بررسی اجمالی عالم مثال و موجودات متعلق به آن و همچنین تشریح جزئیات و ویژگی آن موجودات در برابر موجودات عالم مادون خط افلاطون، مقایسه ای داشته باشد با ایده اصلی گوتلوب فرگه در خلق عالم سوم و اختصاص حضور و وجود برخی از موجودات، به خصوص اندیشه، به آن عالم. این نخستین بررسی است که صورت می گیرد و ایده اصلی آن کاوش در افلاطون گرایی (به معنای مصطلح آن در فلسفه معاصر) فرگه در فلسفه تحلیلی است. نگارنده ایده اصلی افلاطون در ایجاد عالم مثال و همچنین موجودات مثالی را بررسی و بهره برداری فرگه از این ایده را تشریح می کند. پس از آن با بررسی و کنکاش دقیق در آرای فرگه در باب عالم سوم و موجودات حاضر در آن، به خصوص اندیشه، سعی بر آن دارد تا بررسی کند که آیا می توان تناظر یک به یک میان این دو برقرار کرد و با نقدهایی که بر تشریح سیستم فرگه در خلق عالم سوم و اندیشه وارد می کند، مدعی است که تناظر یک به یک نمی تواند مطرح شود. نتیجه نهایی که مورد بررسی و مداقه قرار گرفته، روند و سیستم کلی فرگه در افلاطون گرایی است. موضوعات مرتبط با دیگر موجودات عالم سوم، به غیر از اندیشه (مثل اعداد) در این نوشتار بررسی نشده است و هر کدام از آنها باید در نوشتاری مستقل بررسی شود.
هستی شناسی موسیقی، تبیینی از امکان و چگونگی واقعی بودن اثر موسیقایی
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی اثر موسیقایی یکی از پر اقبال ترین گرایش های معاصر در فلسفه موسیقی شناخته می شود. در سه دهه گذشته، در سنت تحلیلیِ فلسفه موسیقی مباحث هستی شناختی بسیار متنوع و متفاوتی همچون رابطه آثار با اجراها و ویژگی های مرتبط آن ها با نت نوشت اثر، انتزاعی بودن اثر، کشف یا خلق شدن اثر و بسیاری پرسش های چالش برانگیز دیگر مورد توجّه واقع شده است. با این حال شاید محوری ترین پرسش هستی شناختی این باشد که آیا آثار موسیقایی وجود دارند یا نه؟ این مقاله نشان می دهد سه نظریه ایدئالیسم ، نام انگاری و افلاطون گرایی به عنوان پر دامنه ترین نظریه ها در فلسفه تحلیلی موسیقی، علی رغم تمایزهای بسیار، در واقع گرا بودن و صحّه گذاشتن بر وجود اثر موسیقایی اشتراک نظر دارند. در این مقاله به تبیین چگونگی واقع گرا بودن این نظریّه ها و طرح موضع آنها در خصوص این پرسش که آیا اثر موسیقایی وجود دارد یا نه، می پردازیم.
چالش افلاطون گرایی معاصر برای خداباوری توحیدی از نگاه ویلیام کریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطونیان معاصر اذعان می کنند که برخی اعیان انتزاعی، مانند: اعیان ریاضی به نحو ضروری، فرازمانی، نامخلوق و مستقل وجود دارند. از سوی دیگر، بر اساس الهیات کتاب مقدس و الهیات کلاسیک خداوند تنها موجود قائم بالذات و مستقل است. بنابراین، افلاطون گرایی برای الهیات کلاسیک چالشی مهم ایجاد می کند که بر اساس آن، خداوند تنها واقعیت مستقل، ضروری و نامخلوق نیست. ویلیام کریگ، فیلسوفِ خداباور معاصر آمریکائی، معتقد است خداباوری توحیدی با افلاطون گرایی دچار مشکل می شود. در نتیجه، یک خداباور توحیدی نمی تواند در باب اعیان انتزاعی به دیدگاه واقع گرایی افلاطونی قائل شود و معتقد باشد که اعیان انتزاعی هویاتی نامخلوق، ضروری و فرازمانی هستند. کریگ معتقد است قائل شدن به موجوداتی با این ویژگی ها با کمال خداوند، قدرت مطلق و آموزه خلقت ناسازگار است و برای اثبات دیدگاه ناسازگاری افلاطون گرایی با الهیات سنتی مسیحی به برخی آیات انجیل استناد می جوید. وی بر این باور است که با گذر از نگاه واقع گرایی به دیدگاه ناواقع گرایی در باب اعیان انتزاعی، چالش فوق برطرف می شود. به نظر می رسد استدلال های کریگ با توجه به مباحث مقدمات حکمت در علم اصول قابل دفاع نباشد و استفاده اطلاق و عمومیت مخلوق بودن ماسوی الله از آیات مورد استناد او صحیح نیست.
خلق گرایی مطلق، پاسخی به چالش افلاطون گرایی برای خداباوری و نقدهای ویلیام کریگ بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلق گرایی مطلق یا افلاطون گرایی تعدیل شده پاسخی است برای چالشی که افلاطون گرایی برای خداباوری ایجاد می کند. دغدغه اصلی این دیدگاه، تلائم و هماهنگی میان خداباوری با افلاطون گرایی است. خلق گرایی مطلق در واقع مدعی است حقایق ضروری نیز مانند موجودات ممکن وابسته به خداوند هستند. از این رو، ما در فهرستِ وجودشناسی با موجودی که مستقل از خداوند وجود داشته باشد مواجه نیستیم و خداوند تنها موجود مستقل و بی نیاز از غیر است. بنابراین ادعای افلاطون گرایان معاصر که با ارائه استدلال هایی مدعی اند برخی اعیان انتزاعی، مانند اعیان ریاضی، به نحو ضروری، فرازمانی و نامخلوق موجودند با این قید که این حقایق در عین ضرورت و فرازمانی بودنشان، مخلوق و وابسته به خداوند هستند پذیرفته می شود. در این دیدگاه، گرچه خلقِ این امور ضروری است، ولی وجود قضایا، جهت و ارزشِ صدقشان وابسته به خداوند است. به طور کلی، قلمرو افلاطونی به عنوان ادراکات و اندیشه های خداوند در نظر گرفته می شوند. ویلیام کریگ، فیلسوف ِخداباور آمریکائی معاصر، بر این باور است که این دیدگاه با مشکلات متعددی نظیر خلط با مفهوم گرایی ، اشکال دور باطل، عدم تلائم با اختیار خداوند، ناسازگاری با نظریه سنتی خلقت و مبادله نظریه خلقت با نظریه فیض گرایی فلوطینی مواجه است. گرچه برخی از ایرادات کریگ به دیدگاه خلق گرایی وارد نیست؛ لکن خلق گرایی مطلق با اشکالی جدّی مواجه است و به نظر می رسد بتوان از دیدگاه امکان گرایی کلّی دکارتی دفاع نمود. این مقاله به تبیین و بررسی این دیدگاه و انتقادات کریگ می پردازد.
مفهوم گرایی الهی، راه حلی برای چالش افلاطون گرایی و نقد کریگ بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
489 - 509
حوزه های تخصصی:
مفهوم گرایی راه حلی برای حل مشکلی است که افلاطون گرایی برای خداباوری ایجاد می کند. این دیدگاه که توسط آلوین پلانتینگا و گِرِگ ولتی، دو فیلسوف معاصر آمریکائی، ارائه شده است، معتقد به واقع گرایی ناافلاطونی در مورد کیفیت وجودی قضایا، جهان های ممکن و اعیان ریاضی است؛ یعنی این امور را گرچه موجود می داند، لکن برای آنها وجود انضمامی و نه انتزاعی قائل است و جهت تلائم با خداباوری، این امور را به مثابه اندیشه های خداوند در نظر می گیرد. کریگ، فیلسوفِ خداباور معاصر آمریکائی، معتقد است این دیدگاه نمی تواند به عنوان راه کاری مناسب در نظر گرفته شود؛ چراکه انضمامی انگاشتن اموری مثل اعیان ریاضی قابل پذیرش نیست؛ علاوه بر اینکه مفهوم گرایی در توجیه قضایای کاذب با مشکل مواجه است. همچنین مفهوم گرایی مستلزم اتصاف خداوند به اندیشه های سخیف است و در تقریر ولتی از مفهوم گرایی، چالش افلاطون گرایی همچنان به قوت خود باقی است. با بررسی که انجام شد به نظر می رسد برخی از اشکالات کریگ به دیدگاه ولتی و پلانتینگا از مفهوم گرایی وارد است. همچنین می توان اشکال جدّی تری به مفهوم گرایی به تقریر ولتی و پلانتینگا وارد نمود. پلانتینگا و ولتی از علم شهودی غفلت نموده اند و علم خداوند را به علم حصولی فروکاسته اند؛ چرا که اگر علم خداوند به نحو شهودی در نظر گرفته شود، در عین قائل شدن به واقع گرایی نسبت به اعیان ریاضی، قضایا و جهان های ممکن، این امور به نحو بسیط در وجود حق حضور دارند؛ نه به نحو مفاهیم جداگانه.
چرایی عدم سلطه فلسفه سیاسی ارسطویی بر مدار تفکر در جهان زیست اسلامی، سده میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
143-172
حوزه های تخصصی:
تدوین تمدن اسلامی در قرن دوم هجری با انتقال علوم مختلف از یونان به تمدن ایرانی و از آنجا به جهان اسلام همراه بود. این تمدن در فرآیند برسازی ساختارهای عینی، چونان حکومت، پشتوانه های ذهنی خود را از یونان و فلسفه افلاطونی و ارسطویی برگرفت. در این مسیر به دلیل ویژگی های فرهنگ عربی و عناصر دینی آن و نیز تجربه ایران شهری که در حال انتقال به جهان زیست اسلامی بود، فلسفه افلاطونی و افلاطون گرایی با اتکا به امر متافیزیکی مورد توجه قرار گرفت؛ در حالی که فلسفه ارسطویی که به واقعیت گرایی نزدیک است، در عرصه حکومت اندیشی مورد اغفال قرار گرفت. بدین معنا که دشواره های امر سیاسی در برسازی حکومت اندیشی جهان زیست اسلامی از مدار فلسفه ارسطویی اندیشیده نشد؛ بلکه از زاویه فلسفه سیاسی افلاطونی مورد تأمل واقع شد. از این چشم انداز، سؤال مطرح این است که چرا فلسفه سیاسی ارسطویی در این فرآیند مورد بی توجهی قرار گرفت؟ در صورت توجه به فلسفه سیاسی ارسطویی، ساخت های عینی برساخته تمدن اسلامی چگونه سازمان دهی می شدند؟ فرضیه مطرح در این مقاله این است که در تمدن اسلامی، ساخت ها و سازه هایی ذهنی و عینی وجود داشت که باعث به حاشیه رفتن فلسفه سیاسی ارسطویی شد. سازه های فکری چونان دوگانگی ذهنی همراه با سلطه انگاره های دینی باعث تجلی ساخت هایی متأثر از این تصور در عرصه سیاسی شد. اندیشه دینی و انگاره های اسطوره ای، عامل بنیادین گرایش به افلاطون گرایی برای اندیشیدن امر سیاسی و ساختار حکومتی بود. البته تجربه حکومت اندیشی در جهان زیست ایرانی دوره ساسانی که نوافلاطون گرایی، پشتوانه فکری حل دشواره های سیاسی قرار گرفته بود نیز به مثابه یک الگو در اندیشیدن دشواره های اجتماعی مورد اقبال مسلمانان قرار گرفت. اما در مقابل فلسفه ارسطویی چون مبتنی بر واقعیت های اجتماعی و رویکرد عقلانی استوار بود، در این فرآیند به حاشیه رفت. بدین منظور ما با رهیافت روش تفسیری ویتگنشتاین به تحلیل موضوع می پردازیم.