فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
246-235
حوزههای تخصصی:
کتاب دیگردوستی مؤثر، کمک به دیگری را هم در حوزه مبانی نظری و هم در حوزه مبانی عملی مورد توجه قرار داده است. در واقع کمک به دیگری شامل کمک به انسان های دیگر، حیوانات، محیط زیست و هر چیزی است که سبب بهبود شرایط انسان ها و جهان می شود و پرداختن به این موضوع سابقه ای به قدمت وجود انسان دارد. کتاب دیگردوستی مؤثر، توسط پیتر سینگر از متفکران معاصر در حوزه اخلاق عملی نگاشته شده و شامل چهار بخش و پانزده فصل است. کتاب به شیوه بسیار مناسب و البته مؤثر و کاربردی در زمینه کمک به دیگران سخن گفته است و در این زمینه در حوزه خود کم نظیر است؛ اما مهم ترین نقطه ضعف کتاب، عدم توجه به نقش سازمان های جهانی در پیشگیری از جنگ و ... است که این امر خود می تواند نقش مؤثر و بلکه اساسی در زمینه دیگردوستی ایفا نماید.
تحلیل وجودشناختی «خوددوستی» به مثابه خاستگاه کنش گری انسان نزد صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن از مبدا نخستین صدور عمل یا کنشگری در فلسفه اسلامی، سابقه ای طولانی در مباحث نفس شناسی دارد و دیدگاه رائج، ادعای آغازیدن عمل از شناخت و تصدیق به فایده است. صدرالمتألهین اما بانظر به مبانی متفاوت خود در هستی شناسی و نفس شناسی، دیدگاه های دیگری را آشکار می سازد که با ایده تشکیک وجودی وی، سازگار است. این جستار درصدد است تا با تحلیل وجودی و نه صرفا مفهومیِ مبادی صدور فعل، «خاستگاه نخستین و اصیل» کنشگری در نفس بر اساس چارچوب فکری صدرالمتألهین را آشکار نماید. این خاستگاه که پس از تحلیل مواضع وی مخصوصا در تشبیه «صدور اعمال در نفس» به «آفرینش هستی در باری تعالی» و همچنین مقایسه مواضع وی با دیدگاه عارفان به دست می آید، می تواند ایده حب ذاتی یا خوددوستی در کنشگری نامیده شود. خاستگاه کنشگری در پرتو این ایده، میل به اظهار کمالات وجودیِ ذات و حبِّ به تفصیل درآوردنِ آنها در سطح رفتار بیرونی است و عمل یا کنش نیز چیزی جز ذاتِ آشکارشده در سطح صفات انسانی و سپس در سطح رفتار طبیعی نیست. این ایده همچنین در نگاه و تحلیلی معکوس، سبب فهم عمیق تر مقوله «نیاز» و چگونگی پدیدارشدن آن نیز می گردد.
استلزام منطقی چگونه تحلیل و صورت بندی می شود؟ بررسی انتقادی مقاله ملاحظات تاریخی نظام های حاج حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
59 - 78
حوزههای تخصصی:
در زبان طبیعی گاهی با استدلال هایی سروکار داریم که در آن ها حروف ربط غیرتابع ارزشی حضور دارد. منطق کلاسیک از عهده تحلیل و صورت بندی این استدلال ها برنمی آید. افزون بر این، استلزام منطقی در استدلال درست چهار ویژگی دارد: صدق نگهدار بودن، ضروری بودن، صوری بودن، کلی بودن. در منطق کلاسیک که اصول EFQ وEQT درست و معتبر ارزیابی می شود، ویژگی دوم تأمین نمی شود. حاج حسینی در کتاب «طرحی نو از اصول و مبتنی منطق» با تأسیس دو نظام منطقی تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی و گسترش این نظام ها راه را بر حل این دو مسأله گشوده است.در همین ارتباط اما اسدالله فلاحی در مقاله «ملاحظات تاریخی نظام های حاج حسینی» که در شماره بهار و تابستان ۱۴۰۲، دوفصلنامه علمی، پژوهشی «شناخت» منتشر شده است، سه ادعا به نویسنده کتاب نسبت داده است: ۱) تفکیک پاره های تابع ارزشی از پاره های غیرتابع ارزشی از ابداعات نویسنده است ۲) منطق کلاسیک میان «استلزام مادی» و «استنتاج» خلط کرده و آنها را یکی گرفته است ۳) «فراقضیه استنتاج» به این دلیل که رابطه مقدمات با هم، عطف مصداقی است، نادرست است. در این مقاله نشان می دهیم که هیچ یک از این دعاوی در این کتاب مطرح نشده است و این بدفهمی تنها از گزینش یک عبارت از متنی مفصل و فهم ناقص آن شکل گرفته است. درضمن همان طور که فلاحی اشاره است استنتاج هر تناقضی از هر تناقضی در نظام تابع ارزشی درست و معتبر است و رابطه تعدی در استدلال ها، به خلاف منطق ربط کلاسیک تننت، در هر دو نظام تابع ارزشی و غیرتایع ارزشی برقرار است.
آیا عفو عدل را مخدوش می کند؟ (قسمت پایانی)
منبع:
الهیات سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹
121 - 145
حوزههای تخصصی:
مساله اصلی والترسترف در مقاله حاضر آن است که عفو گناهکاران و ترک مجازات آن ها، آن طور که در الهیات مسیحی مورد تاکید قرار گرفته، به معنای زیر پا گذاشتن عدالت نیست. به بیان او، اجرای مجازات برای کسی که مورد ظلم واقع شده یک حق است، اما تکلیف او به شمار نمی آید. انصراف از مطالبه چنین حقی ناقض حقوق دیگران نیست. در نتیجه، عفو کردن تعارضی با عدالت ندارد. در قسمت اول مقاله به آراء اندیشمندان یونانی و رومی درباره عدالت کیفری پرداخته شد. اندیشمندان کلاسیک عفو گناهکار را نافی عدالت می دانستند. همچنین بیان شد که به باور برخی نظریه پردازان معاصر، فلسفه مجازات این است که انزجار از فعلی نادرست به طور عمومی اعلام شود. با این تقریر، با ترک مجازات متخلفان این پیام صادر می شود که فلان تخلف در واقعِ امر قبیح نیست. والترسترف این گزاره را نمی پذیرد. او معتقد است بخشیدن به معنای انکار زشتی گناه نیست. می توان گناهکار را بخشید و در عین حال تصریح کرد که عمل او شنیع بوده است. به این صورت که عفو در الهیات مسیحی فقط شامل حال گناهکاری می شود که توبه کرده باشد. وقتی فرد توبه می کند یعنی به زشتی عمل خود معترف است. در این فرض، عفو او به معنای نادیده گرفتن قبح عمل او نیست.
کارکردهای فلسفه اسلامی در استنباط معارف دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
113 - 130
حوزههای تخصصی:
فقها همواره علومی را مقدمه و نیاز اجتهاد در فقه دانسته اند. نیاز به علوم مقدماتی برای استنباط نظر دین، در سایر بخش های معارفی دین نیز وجود دارد. فلسفه اسلامی یکی از علومی است که در اجتهاد و تفقّه در دو حوزه اعتقادات و آموزه های دینی مرتبط با علوم انسانی روز دارای جایگاه مهم و کارکردهای متعدد است. مباحث و یافته های فلسفه اسلامی به خصوص در بعضی بخش های آن از جمله مباحث خداشناسی، نحوه و کیفیت صدور و ربط عالم با خدا، معادشناسی و انسان شناسی، در استنباط صحیح و عمیق در این دو حوزه استنباطیِ تعالیم دین کارکردهای متعددی دارد. تبیین این کارکردها علاوه بر آنکه اهمیت و ارزش پرداختن به علم فلسفه اسلامی را آشکارتر می کند و پاسخ محکمی به مخالفان این علم است، آگاهی و شناخت ما از نحوه بهره برداری گسترده تر از فلسفه اسلامی در عرصه استنباط معارف دین را بیشتر می کند. نگارنده در این نوشتار به آثار فلاسفه مسلمان معاصر و همچنین آیات و روایات رجوع کرده و ضمن بیان برخی مشترکات فلسفه اسلامی و معارف دین، چهار کارکرد فلسفه اسلامی را در اجتهاد و استنباط معارف دین تبیین کرده است.
بررسی و نقد گونه های خداناباوری از منظر جان گری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
259 - 274
حوزههای تخصصی:
جان گری، فیلسوف و متخصص تاریخ نظریه ها، گونه های مختلفی از خداناباوری را مطرح می کند و می کوشد با استخراج پیش فرض ها و لوازم منطقی هر یک آن ها را تعریف، دسته بندی، و نقد کند. خداناباوری جدید خداناباوری مبتنی بر انسان گرایی سکولار، خداناباوری به مثابه ساختن نوعی دین از علم، خداناباوری در قالب خداستیزی، خداناباوری در قالب مکاتب سیاسی مدرن، خداناباوری بدون پیشرفت، و خداناباوری سکوت گونه هایی از خداناباوری هستند که جان گری در تقسیم بندی خود آن ها را از هم متمایز می سازد. از نظر جان گری برخی گونه های خداناباوری با تعریف اشتباه از دین به عنوان نوع ابتدایی ِ علم به خطا رفته اند. برخی نیز با اخذ پیش فرض هایی مانند ایده انسانیت و ایده پیشرفت دچار نوعی تناقض منطقی در اصول خود شده اند. زیرا، در عین انکار کردن حقیقت ادیان، این پیش فرض ها را از ایده یکتاپرستی و ایده نجات در ادیان گرفته اند. عدم امکان بنا نهادن ارزش های اخلاقی بر خداناباوری یکی دیگر از اشکالات بنیادین خداناباوری است. در این مقاله، علاوه بر بررسی و نقد مبانی و لوازم منطقی گونه های خداناباوری از منظر جان گری، برخی دیدگاه های او در این خصوص نیز نقد شده اند.
آفرینش ذوات در متافیزیک موجهات اراده گرایانه برایان لفتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
291-271
حوزههای تخصصی:
الهی دانان ادیان ابراهیمی فاعلیت ایجادیِ خدای یگانه را منشأ وجود ممکنات می دانند. اما پیش از آن می توان پرسید «چرا ممکنات ممکن اند؟». برایان لفتو با بازاندیشی سنت الهیات فلسفی می گوید اغلب الهی دانان علم ذاتی خدا را منشأ امکانِ ممکنات می دانند؛ خدا به علم ذاتی سیب را می داند پس سیب ممکن است. لفتو از این پاسخ خرسند نیست، زیرا به باور او ذات الهی بی نیاز از فرض امکانِ ممکنات است. چه سیب ممکن باشد چه نباشد، خدا خداست. از طرفی امکانِ هر ممکنی ضروری می نماید، اما به باور لفتو منشأ این ضرورت نیز مندرج در ذات خدا نیست، بلکه مجعول به آفرینش ارادی او در ساحت علم است. خدا نه تنها نگارنده واقعیتِ مخلوق بلکه مبدع زبان سازنده آن است. مقاله پیش رو ماجرای تصویر لفتو از این آفرینش را بازگو می کند و بر آن است که این تصویر برخلاف سودای لفتو، در پشتیبانی از الهیات موجود کامل با کاستی هایی روبه روست.
نظریه «وحدت متعالی ادیان» از منظر عرفانی، معرفت شناختی و دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
25 - 34
حوزههای تخصصی:
سید حسین نصر از برجسته ترین چهره های جریان سنت گرایی است که در بیان و تبیین دیدگاه های این جریان نقش بسزایی داشته است. مهم ترین دیدگاه سید حسین نصر که بحث های بسیاری پیرامون آن شکل گرفته، نظریه وحدت متعالیه ادیان است. او در این دیدگاه با وام گرفتن از مبانی حکمت متعالیه و همچنین عرفان نظری به این نتیجه رسیده که تمامی ادیان دارای حقیقتی واحدند و تفاوت های ادیان مربوط به امور بیرونی ادیان است، نه حقیقت ادیان. در این دیدگاه، نصر جامه ای جدید به دیدگاه کثرت گرایی دینی پوشانده است که افرادی همچون جان هیک در جهان مسیحیت و عبدالکریم سروش در جهان اسلام آن را تبلیغ می کنند. این مقاله به صورت توصیفی انتقادی نگاشته شده و نویسنده بعد از تبیین دیدگاه نصر به اشکالات آن پرداخته است؛ اشکالاتی همچون بی توجهی به بحث خاتمیت، نسبیت انگاری آموزه های دینی، و تضاد آن با نصوص قطعی ادیان که سعادت را انحصار یک دین می دانند.
مطالعه اثربخشی بازی رایانه ای لِگو بر تفکر خلاق نوآموزان دختر و پسر پیش دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
131 - 148
حوزههای تخصصی:
موثرترین رویکرد برای افزایش خلاقیت، به عنوان یکی از توانایی های اساسی انسان، توسعه مهارت های تفکر خلاق است که از اواسط قرن بیستم هدف آموزشی مطلوب بوده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان اثربخشی بازی رایانه ای لِگو بر مهارت های تفکر خلاق و به تبع آن رویکرد حل مسئله در میان نوآموزان مقطع پیش دبستان انجام پذیرفت. این پژوهش، به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، انجام شد. نمونه ی آماری شامل 39 نوآموز دختر و پسر پیش دبستانی به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند که توسط پرسشنامه تورنس مورد مطالعه قرار گرفتند. بر اساس نتایج به دست آمده بین مولفه های خلاقیت پیش آزمون و پس آزمون دختران و پسران مشارکت کننده، تنها در بُعد انعطاف پذیری دختران تفاوت معناداری ایجاد شده بود. اما در بین سایر مولفه های خلاقیت پیش آزمون و پس آزمون هر دو گروه دختران و پسران، هیچ رابطه ی معناداری مشاهده نشد.
تأملی بر مفهوم «تعادل» در فلسفۀ سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
1 - 17
حوزههای تخصصی:
تعادل، یکی از ایده های محوری در تاریخ فکری سیمون وی است که با بررسی آن می توان رخنۀ نگرش خاص او را در تمام ابعاد زندگی به نظاره نشست. سیمون وی، در خلال شرح خویش از مفهوم تعادل تلاش دارد با حفظ ارزش های انسانی میان انسان و نیروهایِ حاکم در طبیعت و همچنین، میان انسان و نیروهایِ حاکم در جامعه هماهنگی ایجاد کند. او با کمک گرفتن از معنای کار، تعادل را برای رسیدن به عدالت در بستر جامعه بررسی می کند. وی از رهگذرِ ایدۀ تعادل مفاهیمی چون قدرت، حیثیت و جامعۀ سرکوب شده را تحلیل می کند و انقلاب را برای نجات جامعۀ سرکوب شده ناکارآمد می داند. سیمون وی نشان می دهد که آدمی چگونه می تواند با تغییر در نگرش به زندگی و عنصر رضایت، خود را از «سلطه» رهایی بخشد و ازطریق پیوند با امر غیرشخصی میان انسان و تمام نیروهای حاکم، اعم از اجتماعی و طبیعی، و میان خودش و آنها تعادل ایجاد کند. بدین نحو، تعادلی که وی مطرح می کند، نه تنها به هیچ گونه حزب و یا سیاستی وابسته نیست، حتی از متکی بودن به علم که دستاورد بشری جهت سهولت در زندگی است، به دور است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی مختصر با فلسفۀ سیاسی سیمون وی با محوریت آموزۀ «تعادل» است که تاکنون به آن توجه نشده است.
«اخلاق باوری» و «قیّم سالاری»: امکان یا امتناع تحدید آزادی های فردی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
335 - 376
حوزههای تخصصی:
”قیم سالاری اخلاقی“ به چه معناست و چه تقریرهایی از آن می توان داشت؟ ”قیم سالاری“ چه ربط و نسبتی با ”اخلاق باوری“ دارد و وجوه افتراق و اشتراکش با ”اخلاق باوری“ چیست؟ در ”قیم سالاری“، دست کم در نسخه ی کلاسیک آن، تلاش بر این است که از اضرار شخص به خود جلوگیری شود نه لزوماً اضرار وی به دیگران. اما در ”اخلاق باوری“ تلاش بر این است که از ارتکاب اعمال اخلاق گریز که جامعه آن را ناپسند تلقی می کند جلوگیری شود و، دست کم مطابق برخی از قرائت ها، حتی باید چنین اَعمالی را جرم انگاری کرد. روشن است که در هر دو تلقی، «آزادی» افراد مالاً دستخوش تغییر و تحدید خواهد شد. اما پرسش این است که کدام یک از این دو نگاه، موجه و معقول است تا دولت ها آن را در سیاست گذاری ها و قانون گذاری های-شان به کار گیرند؟ ما در این مقاله استدلال خواهیم کرد که ”اخلاق باوری“ ناموجه است و به کاربستن آن برای تحدید «آزادی» شهروندان نامعقول. برای نشان دادن این امر، در وهله ی نخست ایده ی ”قیم سالاری“ را شرح و تبیین می کنیم و انواع ”قیم-سالاری“ را بر می شمریم. سپس به ”اخلاق باوری“ می پردازیم و نقد آن را در دستور کار قرار خواهیم داد. در پایان استدلال خواهیم کرد که ”اخلاق باوری“ بر بنیان استواری قائم نشده است.
Logical Content and Its Malcontents(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
281 - 297
حوزههای تخصصی:
The doctrine that the content of the conclusion of a deductively valid argument is included in the content of its premises, taken jointly, is a familiar one. It has important consequences for the question of what value valid arguments possess, since it indicates the poverty of three traditional answers: that arguments may and should be used as instruments of persuasion, that they may and should be used as instruments of justification; and that they may and should be used to advance knowledge. The truth is, however, that in each of these cases the argument has only a managerial role and, if there is any work done, it is the premises that do it. It will be maintained that this point has little force against the critical rationalist answer, which I shall defend, that the principal purpose of deductive reasoning from an assemblage of premises is the exploration of their content, facilitating their criticism and rejection. That said, the main aim of the present paper is not to promote critical rationalism but to consider some published objections to the doctrine that a statement asserts every statement that is validly deducible from it. The alleged counterexamples to be considered fall roughly into two groups: statements that emerge with time from a rich mathematical or empirical theory, but were originally unformulated and are deducible from the theory only in a non-trivial way (Frederick 2011, 2014; Williamson 2012); and statements, notably disjunctions, that are easily formulated and are deducible from a theory in a trivial way (Schurz & Weingartner 1987; Mura 1990, 2008; Gemes 1994; Yablo 2014). Each of these counterexamples will be evaluated and dismissed.
نقدی بر کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
37 - 51
حوزههای تخصصی:
بحث راجع به هویت شخصی یعنی این مسئله که شخص بودنِ شخص مبتنی بر چیست، از جمله بحث های دارای سابقهٔ طولانی در فلسفه و کلام است. مهم ترین مسئله در بحث هویت شخصی این است که آنچه باعث می شود یک شخص در طول زمان همان شخص قبلی باقی بماند و از دیگران متمایز باشد چیست. هویت شخصی با مسائلی مثل نسبت روح و بدن، حافظه، چیستیِ من، شواهدِ تشخیص هویت، و حتی جمعیت انسان ها ارتباط دارد. ناگفته پیداست که هویت شخصی از جمله موضوعاتی است که می تواند در بقای نفس و جاودانگی، موضوعیتِ خاصی داشته باشد. جان پِری در کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی (۱۹۷۸) سعی می کند مواضع و دیدگاه های فلسفی گوناگون در باب هویت شخصی و جاودانگی را در قالب گفتگویی سه نفره بین سه شخصیت خیالی مطرح کند. در این کتاب، مسائل گوناگونی مثل بقا پس از مرگ، نقش حافظه در هویت شخصی و ارتباط بدن با روح یا نفس از جنبه های گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. در مقالهٔ حاضر ابتدا به معرفی جان پری و آثار او می پردازیم. سپس محتوای کتاب و نقاط ضعف روند استدلال ها را بررسی می کنیم. در انتها نگاهی به وضعیت ترجمهٔ فارسی کتاب (ترجمه کاوه لاجوردی، نشر مرکز) و اشکالات آن خواهیم داشت.
«عصیان و ارزش» بازخوانی آراء نیچه و کامو در باب نیست انگاری با تکیه بر مفهوم عصیان در برابر بی معنایی زندگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
219 - 241
حوزههای تخصصی:
در دوران تجدد، یأس و بیمعنایی بر روح و جان انسان متمدن چیره گشته و باعث شده است تا ارزشهای اخلاقی که بشر همیشه به آن به چشم ارزشهای ماوراء عقلی نگاه میکرد، بیارزش شده و معنای خود را از دست بدهند. بنابراین بررسی و تبیین ضرورت انکارناپذیر نقش و اهمیت معنا در زندگی اهمیت دو چندان یافت و اندیشمندان را بر آن داشته تا به آن عطف نظر نمایند. در این میان فیلسوفان اگزیستانسیالیست به واسطهی ماهیت موضوع که نظر به ذات و حقیقت انسان است، به آن توجه بیشتری کردهاند. از این رو در این پژوهش تلاش شده است تا به روش توصیفی و تطبیقی، ضمن بررسی نظرات دو فیلسوف اگزیستانسیالیسم، به مهمترین مسئلهی زیستی بشر امروز، به طریق نقش عصیان در معنابخشی به زندگی پاسخ داده شود. نیچه و کامو می کوشند تا نشان دهند، خداباوری و ارزش های اخلاقی به پوچی منتهی شده و درک پوچی جهان به عصیان منجر می شود. نیچه با رد ارزش های اخلاقی از عصیان همچون نوعی درمان یاد می کند که در آن دیگر، انسان رنج را بی ارزش نمی داند بلکه آن را مبنای جدیدی از اخلاق دانسته که به برداشت جدیدی از لذت و جایگاه آن در زندگی منتهی می شود. کامو نیز با رد اخلاق سنتی و با تکیه بر مفهوم عصیان، اخلاقی نو بنا می کند که نوعی لذت از پس آن حاصل می شود که نتیجه ی پذیرش توامان دنیا با همه ی خوبی و بدی هایش می باشد. نیچه و کامو هر دو با انکار خدا تنها راه نجات را در عصیان می دانند. از منظر آن ها، عصیان با دمیدن روح تعهد در انسان ها و تربیت انسان های کنشگر با نیهیلیسم به مبارزه بر می خیزد و در نهایت منجر به اهتمام محض به زندگی این جهانی می شود.
بررسی تحلیلی وصف «سیاسی» در نظریه «لیبرالیسم سیاسی» جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی چرخش پست مدرن فلسفی و طرح پرسش هایی درباره نحوه تعامل حکومت های لیبرال با تعددهای فرهنگی و فلسفی در فضای دهکده ایِ حاصل از جهانی سازی، رالز کوشید با طرح یک نظریه ی خردمندانه و فارغ از بنیادهای متافیزیکی و کلی با عنوان لیبرالیسم سیاسی، برای ایجاد جامعه ای باثبات و برخوردار از عقاید جامع و متنوع راهی ارائه نماید. با توجه به اضافه شدن وصف «سیاسی» به لیبرالیسم و نیز فراگیر و همه پسندبودن این برداشت، در این نوشتار می کوشیم با پرسش از معنای «سیاسی بودن» در نظریه مزبور، درستی ادعای رالز را از منظری تحلیلی بسنجیم. معتقدیم نظریه رالز نتوانسته در ایجاد روایتی حداقلی و همه پسند از لیبرالیسم موفق باشد. استفاده از ایده هایی همچون ساختار اساسی، دلیل عمومی، اجماع همپوشان و نیز تاریخمند ساختن لیبرالیسم نتوانسته تئوری ارائه شده در نظریه ای درباب عدالت را از «جامع بودن»، حتی بر اساس معیارهای رالزی، رها سازد. لیبرالیسم سیاسی رالز بیش از «سیاسی بودن» به دنبال آشتی میان افراد دارای عقاید جامع با سیاست های جاری در جامعه ای است که پیرامون نظریه لیبرالیسم شکل گرفته است. در جامعه مورد نظر رالز، عقاید جامع به جای آنکه محترم دانسته شوند، مجبور به جرح و تعدیل می شوند و این آغازِ اِعمال اندیشه ای جامع از لیبرالیسم به بهانه ایجاد ثبات در جامعه است.
طبیعی گرایی و مسأله شهود در متافیزیک: نقد و بررسی دیدگاه تَلَنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از محورهای حمله طبیعی گرایان به متافیزیک تحلیلی معاصر توسل آن به شهودات فلسفی و متافیزیکی است. از نظر بسیاری از طبیعی گرایان، اولاً متافیزیک تحلیلی به شهود در مقام شاهد متوسل می شود و ثانیاً دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می دهد چرا شهود نمی تواند منبعی اعتمادپذیر برای شناخت باشد. مدافعان متافیزیک تحلیلی تلاش کرده اند به انحاء مختلف به این اعتراض طبیعی گرایان پاسخ دهند. یکی از این پاسخ ها مبتنی بر این راهبرد است که نشان داده شود شهودات، همانطور که در متافیزیک واجد نقشی شاهدی هستند، در علومی که از بیشترین احترام برای طبیعی گرایان برخوردارند، یعنی علوم فیزیکی، نیز چنین نقشی دارند. این راهبرد را جاناتان تلنت، پی گرفته است. در این مقاله، ابتدا خطوط کلی حمله طبیعی گرایان را به متافیزیک، از طریق حمله به شهود، طرح خواهیم کرد. سپس، به برخی پاسخ های ارائه شده به این حملات می پردازیم و بر پاسخ جاناتان تلنت متمرکز خواهیم شد و نهایتاً به نقد و بررسی پاسخ او می پردازیم. استدلال می شود که راهبرد تلنت نمی تواند پاسخی قاطع به ادعای طبیعی گرایان افراطی فراهم آورد.
مراکز تعالی پژوهشی (قطب های علمی)، شبکه سازی، و پاسخ به دو مسأله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اکنون چند دهه است که شاکله های مراکز تعالی (قطب های علمی) به مثابه ابزارهایی سیاستی برای نیل به اهدافی مشخص رواج یافته اند، و مراکز تعالیِ متعددی با کارکردهای مختلف تأسیس شده اند. این مراکز زمینه بسیار خوبی را برای همکاری های پژوهشی، به ویژه همکاری های میان رشته ای، فراهم می کنند که برای نوآوری های مأموریت گرا به منظور حل چالش های اجتماعیِ عمده ضروری اند. با این حال، مراکز تعالی با چالش های مهمی نیز روبه رو هستند. به طور خاص، با وجود این که مراکز تعالی ابزاری برای شکل دهی جرم بحرانی از پژوهشگران برجسته هستند، که این به طور خاص برای حل چالش های عمده ضروری است، اما تشکیل این جرم بحرانی به طور مؤثر در این مراکز با موانعی روبه رو است. هم چنین، به نظر می رسد مراکز تعالی در خلاف جهت ارزش های یکسان نگرانه ای عمل می کنند که در فعالیت علمی نیز اهمیتی ویژه دارند. در این مقاله، پس از بحث در مورد مفهوم تعالی و دسته بندی، شیوه های تشکیل، تأمین مالی، و مبنای استدلالیِ مراکز تعالی، به دو مسأله کلیدیِ جرم بحرانی و یکسان نگری در ارتباط با این مراکز پرداخته می شود. سپس، با الهام گرفتن از ساختار شبکه های تعالی، شاکله ای برای مراکز تعالی پیشنهاد می شود که به واسطه ایجاد شبکه ای از پژوهشگران از مؤسسات مختلف برای کار در یک حوزه پژوهشی یا حل یک چالش اجتماعی، دو مسأله فوق را به میزان قابل قبولی مرتفع می کند.
زیبای خفته و زندگی پس از مرگ
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
101 - 128
حوزههای تخصصی:
بحث از زندگی پس از مرگ یکی از جذاب ترین موضوعاتی ست که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. ادیان گوناگون و مکاتب فلسفی رنگارنگ هریک کوشیده اند تا پاسخی برای این مسئله ی اساسی پیدا کنند. نویسنده ی این مقاله نیز تلاش کرده است تا به بررسی این مهم بپردازد. زاگزبسکی با دست مایه قرار دادن داستان مشهور زیبای خفته، سعی می کند تا به استخراج نتایج فلسفی خاصی مبادرت ورزد که می توانند در مسئله ی زندگی پس از مرگ راه گشا باشند. نکته ی بسیار مهم آن است که نویسنده در کنار بهره بردن از بصیرت های فلسفه ی قرون وسطا، به ویژه ملاحظات قدیس توماس آکویناس، از دغدغه های امروزین نیز غافل نبوده است. به دیگرسخن زاگزبسکی سعی دارد تا در متن جهان بینی علمی که قوانین طبیعت را سخت محترم می شمارد، فضایی برای سخن گفتن از رستاخیز جسمانی باز نماید. درست است که پریانِ داستانِ زیبای خفته، قدرت جادویی محدودی برای دست کاری معجزه آسا در برخی روندهای طبیعی دارند اما نه باشندگانی ماورای طبیعی هستند و نه از قدرت مطلق برخوردارند. علاوه بر این زاگزبسکی می کوشد تا انسان شناسی ویژه ای را بسط دهد که هم از مشکلات ماده باوری پرهیز کرده باشد و هم از معضلات قول به ثنویت جوهری رها گردد؛ وی این مهم را با توسل به طرحی کم وبیش ارسطویی به انجام می رساند به طوری که صورت های جوهری نه مانند مُثل افلاطونی یا ارواح بهشتی، اموری آن جهانی هستند نه آنکه قابل فروکاستن به ویژگی های مادی و طبیعی اند بلکه نفس در عین استقلال از بدن با آن در وحدتی ست که دوام نفس را بدون بدن و نیز دوام بدن را بدون نفس ناممکن می سازد. در پرتوی درک اخیر، زاگزبسکی با طرح آزمایش های ذهنی نشان می دهد که رستاخیز جسمانی دست کم در سطح مفهومی و در صورت دارا بودن قدرتی محدود ممکن است. هرچند آنچه پریان داستان می کنند از نگاه ما نوعی جادوگری محسوب می شود اما امکان مابعدالطبیعی زنده شدن پس از مرگ را در همین جهان به نمایش می گذارد. در پایان خاطرنشان می کنیم که پاورقی ها از سوی مترجم هستند و با اعداد لاتین نشان داده شده اند حال آنکه پی نوشت از مؤلف است و با اعداد فارسی آمده، نیز مطالب درون قلاب ها از مترجم و مطالب درون کمان ها از مؤلف هستند.
اثربخشی آموزش تفکر مراقبتی بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
227 - 247
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر آموزش تفکر مراقبتی واثربخشی آن بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی را بررسی کرده است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (دو ماه بعد) با گروه کنترل بین 120 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 99-1398 در شهرهای تهران، ورامین انجام شد. دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 60نفره مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، نسخه کوتاه پرسش نامه توانمندی ها و فضیلت های منش نوجوان و پرسش نامه تفکر مراقبتی هدایتی بود. آموزش تفکر مراقبتی در 15 جلسه 90دقیقه ای به صورت آنلاین برای گروه مداخله برگزار شد.گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت. آموزش تفکر مراقبتی باعث افزایش معنی دار میانگین نمرات متغیرهای تفکر مراقبتی و به زیستی و مولفه های آن ها در گروه مداخله شد (001/0p<) در مقایسه زوجی، بین مراحل پیش آزمون-پس آزمون و پیش آزمون-پیگیری تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0p<)، در حالی که بین مراحل پس آزمون- پیگیری تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). آموزش تفکر مراقبتی باعث ارتقای بهزیستی و تمام مؤلفه های آن در دانش آموزان پایه ششم ابتدایی می شود.
بررسی تطبیقی نظریه اخلاقی کانت و هگل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
131 - 144
حوزههای تخصصی:
کانت و هگل از فیلسوفان نظریه پرداز در حوزه اخلاق اند. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به دنبال تطبیق نظریه اخلاق کانت و هگل و کشف اشتراکات و افتراقات این دو نظریه ایم. براساس یافته های مقاله، کانت اخلاقی را که خودش هدف است به جای اخلاقی می نشاند که وسیله رسیدن به هدف است و معتقد است باید احکام اخلاقی را به دلیل تکلیف و انگیزه انجام وظیفه انجام داد، نه به عنوان وسیله. طبق قانون کلی کانت، تنها اراده خیر است که بدون قید و شرط خیر است و بقیه موارد هنگامی خیر می شوند که با اراده خیر همراه باشند. کانت با ترکیب ایده قانون و ایده غایت فی نفسه، ایده خودمختاری را مطرح می کند و از همین جا وارد عرصه «آزادی» می شود. هگل نیز بیش از هر چیزی بر آزادی تکیه می کند، اما برخلاف کانت، به دنبال آن است که اخلاق را جزئی نماید و در حوزه های فردی و اجتماعی انسان نیز وارد سازد. همچنین میان اخلاق و عمل براساس طبع و امیال درونی، آشتی برقرار کند. به عقیده هگل، هنگامی می توان رضایت فردی و آزادی و اخلاق را با هم جمع کرد که از باورها و ارزش های اجتماعی جامعه ای اندام وار پیروی کنیم. برخلاف کانت، در نظریه اخلاقی هگل، اولاً تعارض میان ارضای تمایلات طبیعی و عمل به تکلیف برطرف شده است؛ ثانیاً میان منافع فردی و جمعی یگانگی برقرار شده است؛ ثالثاً وظایف و تکالیف خرد و جزئی اخلاقی فرد نیز روشن شده است.