مطالب مرتبط با کلیدواژه

نظریه انگیزش


۱.

تأثیر استقلال هیئت مدیره بر سود خالص و جریان های نقد عملیاتی: ترکیب دیدگاههای اقتصادی و روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استقلال هیئت مدیره نظریه انگیزش نظریه مباشرت حاکمیت شرکتی عملکرد شرکت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۲ تعداد دانلود : ۳۹۶
نظریه نمایندگی از دیدگاه اقتصادی، فردی عقلایی را نشان می دهد که هدفِ بیشترکردن منافع شخصی خود را دارد؛ بنابراین، به منظور کنترل رفتار فرصت طلبانه نماینده باید مدیران مستقل در هیئت مدیره منصوب شوند؛ اما نظریه مباشرت با مدنظر قرار دادن نیازهای سطح بالای سلسله مراتب نیاز های مازلو و استدلال های روانشناسی سازمانی، پیشنهاد می دهد اعتماد به مدیرانِ موظف به عملکرد بهتر منجر می شود. با توجه به تأثیر رفتار انسان از نیازهای متعدد، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر استقلال هیئت مدیره بر عملکرد مالی با توسعه نظریه ترکیبی از دو تئوری یادشده است. داده های پنل متوازن 124 شرکت از جامعه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1390-1397 جمع آوری شدند و تجزیه وتحلیل فرضیه ها با روش رگرسیون حداقل مربعات تعمیم یافته عملی به کمک نرم افزار استاتا انجام شد. بر مبنای یافته های پژوهش بین استقلال هیئت مدیره و جریان های نقد عملیاتی، تأثیر معنی داری مشاهده نشد؛ در حالی که نسبت اعضای غیرموظف هیئت مدیره تأثیر معنی داری بر سود خالص به شکل درجه دو با تقعر رو به پایین دارد. اینگونه بیان می شود که ترکیب دیدگاه اقتصادی تئوری نمایندگی و دیدگاه روانشناختی تئوری مباشرت برای استقلال هیئت مدیره، تأثیر مثبتی بر سودآوری شرکت دارد. به عبارت دیگر، یافته های پژوهش نشان دادند هیئت مدیره اثربخش شامل مدیران موظف و اکثریت اعضای غیرموظف
۲.

دفاع از نظریه ی انگیزش موسیقی با تکیه بر مفهوم کاتارسیس ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه موسیقی ارسطو کاتارسیس نظریه انگیزش نظریه بیانگری موسیقی و احساسات

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹ تعداد دانلود : ۷۷
هنر به تعریفی نمود احساسات آدمی است. آثار هنری از یک سو دربردارنده ی احساسات خالقان خود هستند و از سوی دیگر می توانند برانگیزاننده ی احساسات مخاطبان باشند. موسیقی انتزاعی ترین هنر است زیرا تنها هنری است که در آن نه از تصاویر بصری برای انتقال مفهوم استفاده می شود و نه از کلمات و ساختارهای زبانی. موسیقی به دلیل منش غیر مفهومی و بی واسطه ی خود، می تواند بیش از دیگر هنرها عواطف و هیجانات مخاطبان را برانگیزد. فلسفه ی موسیقی شاخه ای از فلسفه است که به بررسی چیستی موسیقی، تفاوت و رابطه ی موسیقی با زبان، تأثیرات فردی و اجتماعی موسیقی، زیبایی و ارزش در موسیقی، رابطه ی احساسات با موسیقی و معناداری موسیقی می پردازد. در مبحث معناداری و رابطه احساسات با موسیقی، دو نظریه ی رقیب وجود درد. یکی نظریه ی بیانگری که احساسات هنرمند را مرجح می داند و کار موسیقی را بیان احساسات هنرمند می داند. دیگری نظریه ی انگیزش که اولویت را به احساسات مخاطب می دهد و کار موسیقی را برانگیختن احساسات شنونده می داند. پرسش اصلی این مقاله این است که کدام یک از این دو نظریه موجه تر و قابل دفاع تر است؟ کدام یک از ین دو نظریه تصویر جامع تری از رابطه ی موسیقی با احساسات ارائه می دهد؟ و کدام نظریه می تواند بهتر به ایرادات وارده پاسخ دهد؟ ابتدا هر دو نظریه را مطرح و بررسی می کنیم و به مرور استدلال های له و علیه هریک می پردازیم. نشان می دهیم نظریه ی انگیزش نه تنها تصویر موجه تری از رابطه ی احساسات با موسیقی به دست می دهد، بلکه همچنین، بهتر می تواند به ایرادات وارده پاسخ دهد. سپس مهم ترین ایراد وارد شده بر نظریه ی انگیزش یعنی «علاقه به موسیقی غمگین» را با کمک نظریات ارسطو در باب موسیقی، بالأخص نظریه کاتارسیس، پاسخ می دهیم و نشان می دهیم که چرا باور داریم پاسخ ما موجه تر از دیگر پاسخ های ارائه شده به این ایراد است.