آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

در این مقاله در راستای نقش برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در بقای سازمانها ابتدا به بررسی نقش بنیادی فرهنگ و سپس به رابطه فرهنگ و استراتژی پرداخته شده است. فرضه های اصلی این پژوهش در سه حوزه انسجام درونی، تطابق بیرونی و فرضیه های میانی مورد بررسی قرار گرفته است. در حوزه انسجام به ماهیت انسان، ذاتا خوب/ ذاتا بد، ماهیت روابط انسان، وظیفه گرایی در مقابل رابطه گرایی، خاص گرایی در مقابل عام گرایی، سلسله مراتب و فردگرایی در مقابل جمع گرایی پرداخته شده است. در حوزه تطابق بیرونی به رابطه با طبیعت کنترل، پرهیز از ناشناخته ها، ماهیت فعالیت انسان، انجام دادن در مقابل بودن، دستیابی در مقابل اعطا و ماهیت واقعیت و حقیقت و در حوزه فرضیه های میانی به حریم شخصی و فیزیکی، زبان، پیچیده و ساده، زمان، یک بعدی و چندبعدی و گذشته، حال، اینده پرداخته شده است و در پایان نیز نتیجه گیری شده است و همه این واقعیت ها نشان می دهد که برای استفاده بهینه از منابع و امکانات مادی و معنوی سازمان ها باید به مقوله فرهنگ در برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی به طور جدی توجه کرد.

تبلیغات