مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تعامل پیچیده سیستم های عصبی، حسی، اسکلتی- عضلانی و بار شناختی حافظه منجر به حفظ و ثبات کنترل پاسچر در افراد می شود. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر دستکاری اطلاعات آوران حسی و تکلیف دوگانه شناختی بر کنترل پاسچر بود. روش: روش تحقیق حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل دختران ۱۲-۱۰ سال منطقه یک شهر تهران در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود، که تعداد ۳۰ نفر به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه با و بدون تکلیف دوگانه شناختی جایدهی شدند. جهت سنجش کنترل پاسچر از دستگاه تعادل سنج بایودکس استفاده شد. آزمودنی ها در سه شرایط ایستادن روی سطح سخت با چشم باز، چشم بسته و ایستادن روی فوم با چشم باز مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس و نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثر اصلی گروه معنادار نبود (۰/۰۹=P)، اما اثر اصلی شرایط و اثر متقابل گروه و شرایط (۰/۰۱=P) معنادار بود. همچنین نتایج مربوط به شاخص کنترل پاسچر در جهت جلو- عقب نتایج نشان داد اثر اصلی گروه (P=۰/۰۴, F(۱,۲۸)=۴/۴۱)، اثر اصلی شرایط (P=۰/۰۰۱, F(۵,۱۴۰)=۱۷۴/۹۴) و اثر متقابل گروه و شرایط (P=۰/۰۲, F(۵,۱۴۰)=۲/۶۹) معنادار بود. نتیجه گیری: براساس نتایح بینایی و تکالیف دوگانه شناختی از مهم ترین فاکتورهای تأثیرگذار بر کنترل پاسچر بود، به طوریکه انجام تکالیف ثانویه شناختی منجر به کاهش شاخص ثبات کنترل پاسچر در دختران شد. لذا پیشنهاد می شود جهت افزایش میزان بار شناختی در افراد از تمرینات چند حسی جهت افزایش ظرفیت توجهی افراد استفاده شود.
تاثیر تمرین در سطوح تعاملی، توانبخشی شناختی و تمرینات منتخب ورزشی بر کارکردهای شناختی مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ام اس یک بیماری خود ایمنی و تخریبگر سیستم عصبی مرکزی با انواع مختلف دوره های بیماری است که منجر به ناتوانی جسمانی و شناختی می شود. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرین در سطوح تعاملی، توانبخشی شناختی و تمرینات منتخب ورزشی بر کارکردهای شناختی مبتلایان به ام اس بود. روش : تحقیق حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به ام اس شهر تهران در سال ۱۴۰۱ بود. نمونه شامل ۳۰ زن مبتلا به ام اس با دامنه سنی ۲۵ تا ۴۵ سال بود که به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه توانبخشی شناختی، منتخب ورزشی و سطوح تعاملی گمارده شدند. سپس به مدت ۸ هفته و هر هفته ۳ جلسه ۹۰ دقیقه ای افراد در هر گروه به تمرینات اختصاصی گروه خود پرداختند. جهت جمع آوری اطلاعات از مجموعه آزمون های ارزیابی عصب روانشناختی کن تب (۱۹۸۰) و پرسشنامه تعیین درجه پیشرفت ناتوانی (۱۹۹۵) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون تعقیبی بونفرونی، تی وابسته در نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد تمرین در سطوح تعاملی منجر به بهبود بیشتر شاخص های شناختی زمان واکنش و توجه انتخابی نسبت به توانبخشی شناختی و تمرین ورزشی شد (۰/۰۵>P). درحالیکه هر سه روش تمرینی به یک میزان منجر به توسعه شاخص های حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی شدند و تفاوت معنی داری بین میزان اثرگذاری این روش ها یافت نشد (۰/۰۵<P). نتیجه گیری: در مجموع نتایج نشان داد استفاده از تمرین در سطوح تعاملی بیشترین تاثیر بر بهبود کارکردهای شناختی افراد مبتلا به ام اس را دارد. بنابراین به نظر می رسد استفاده از این نوع تمرینات منجر به القاء بار شناختی می شود، لذا پیشنهاد می شود از این نوع تمرینات در توانبخشی افراد مبتلا به ام اس استفاده شود.
تدوین و اعتباریابی برنامه توانبخشی عصب روانشناختی و اثربخشی آن بر زمان واکنش، بازشناسی اشکال و حافظه دیداری- فضایی نوجوانان پسر اتیستیک با عملکرد بالا
حوزه های تخصصی:
مقدمه: علائم بالینی اختلال طیف اتیسم متنوع و شامل مشکلات عصب- تحولی و ناتوانی هوشی است و نقص در عملکردهای شناختی و حافظه یکی از اساسی ترین حوزه های چالش برانگیز این افراد است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی برنامه توانبخشی عصب روانشناختی و اثربخشی آن بر زمان واکنش، بازشناسی اشکال و حافظه دیداری- فضایی نوجوانان پسر اتیستیک با عملکرد بالا انجام شد. روش: پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و جلسه پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر مبتلا به اتیسم مدارس استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ بود، از این جامعه تعداد ۳۰ نفر با نمونه گیری در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش ۱۰ جلسه یک ساعته به مدت یک ماه و نیم مداخله دریافت نمودند و در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری از نرم افزارهای شناختی سینا استفاده شد. جهت مقایسه نمرات تغییر بین دو گروه از آزمون t مستقل و جهت بررسی پایداری اثربخشی مداخله، تحلیل واریانس اندازه های تکراری استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد مقادیر متغیرهای زمان واکنش ساده (t(۲۸)=۳/۱۶, P=۰/۰۰۴, d=۰/۸۳) و زمان واکنش انتخابی (t(۲۸)=۸/۱۱, P<۰/۰۰۱, d=۰/۷۶) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته است؛ در حالی که مقادیر متغیرهای بازشناسی اشکال (t(۲۸)=۱۰/۶۷, P<۰/۰۰۱, d=۰/۸۹۳) و حافظه دیداری- فضایی (t(۲۸)=۱۰/۹۰, P<۰/۰۰۱, d=۰/۸۸۴) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. نتیجه گیری: تمرینات شناختی رایانه محور در بهبود عملکرد شناختی و حافظه افراد اتیستیک مؤثر است و اگر این تمرینات با مداخلات حسی و حرکتی همراه باشد نتایج بهتر و پایدارتری خواهد داشت.
بررسی الگوی پارادایمی همسرگزینی و رضایتمندی در زوجین رضایتمند شهر تهران؛ یک مطالعه گراندد تئوری
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مهمترین ملاک خانواده سالم، همسرگزینی مناسب و رضایت زوج از ازدواج است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی پارادایمی همسرگزینی و رضایتمندی در زوجین رضایتمند شهر تهران انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع مطالعات پارادایمی گراندد تئوری بود. جامعه آماری شامل زوجینی بود که در فاصله سال های ۱۳۹۹-۱۳۹۷ برای دریافت مشاوره پیش از ازدواج به مراکز مشاوره ازدواج شهر تهران مراجعه کرده بودند، که از این میان به شکل نمونه گیری هدفمند تعداد ۱۵ نفر انتخاب شدند. داده ها از طریق کدگذاری طبق مدل اشتراوس و کوربین تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: در نهایت کلیه الگوهای پارادایمی در قالب مولفه های اصلی و فرعی و مفاهیم عملیاتی بدست آمد. مقوله مرکزی شامل: دو مولفه انتخاب خردمندانه و سالم و چشم انداز گذار به ازدواج پایدار؛ شرایط علی: عوامل کلان اثرگذار و استقلال و تمایز یافتگی زوجین و ارتباط با خانواده اصلی؛ شرایط زمینه ای: شباهت های خانوادگی و شباهت های فرهنگی؛ شرایط مداخله گر: مولفه های نظام های باوری و شناختی زوجین و کنش رفتاری زوجین در فرآیند انتخاب همسر؛ راهبردها: راهبردهای مراقبت از ازدواج و راهبردهای ارتباطی؛ پیامدها: پیامدهای روانشناختی و اجتماعی برای زوجین و پیامدها برای فرزندان بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که در فرهنگ ایرانی عوامل چندگانه ای از سطح انتخاب همسر تا کنش رفتاری و شناختی زوجین و همچنین راهبردهای مراقبت از ازدواج، همسرگزینی رضایتمند را تحت تاثیر قرار می دهند؛ بنابراین پیشنهاد می شود مشاوران و زوج درمانگران مداخلات خود را بر این اساس تدوین نمایند.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت بر سازگاری عاطفی، اجتماعی و تحصیلی نوجوانان تیزهوش
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بسیاری از مشکلات خانواده ها و جوامع کنونی ریشه در ناسازگاری های نوجوانان دارد. شناخت عوامل مؤثر بر سازگاری به ویژه در دوره نوجوانی که انحرافات رفتاری شدت می یابد از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت بر سازگاری عاطفی، اجتماعی و تحصیلی نوجوانان تیزهوش انجام شد. روش: پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس سمپاد (تیزهوشان) دوره متوسطه شهر سنندج در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر بود که از دانش آموزان تیزهوشی که به فراخوان پژوهشگر جواب مثبت داده و در معیار سازگاری نمره زیر 15 کسب کرده بودند به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه هفتگی و هر جلسه 90 دقیقه تحت مداخله قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والکر (1995) و پرسش نامه سازش یافتگی سینها و سینگ (1993) بود. جهت تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی و تحلیل کوواریانس و نسخه 22 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت به صورت معناداری موجب افزایش نمره کلی سازگاری (45/44 F=، 01/0 > p)، سازگاری عاطفی (87/32 F=، 01/0 > p)، سازگاری اجتماعی (83/8 F=، 01/0 > p) و سازگاری تحصیلی (54/23 F=، 01/0 > p) در نوجوانان تیزهوش شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج تحقیق، درمانگران و متخصصان سلامت می توانند از برنامه آموزش گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت برای بهبود ویژگی های مرتبط با سلامت به ویژه افزایش سازگاری در نوجوانان استفاده نمایند.
اثربخشی رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار
حوزه های تخصصی:
مقدمه: زنان سرپرست خانوار به دلیل ایفای نقش های متعدد، فقر مالی و تنهایی، از اقشار آسیب پذیر روانشناختی جامعه می باشند و این مسئله اهمیت به کارگیری درمان های روانشناختی اثربخش را برای آن ها مشخص می کند. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. 30 نفر از زنان سرپرست خانوار شهر اصفهان در سال 1401 با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی را دریافت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (1970)، وابستگی به دیگران هرشفیلد (1997) و بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره با SPSS23 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که مداخله رفتاردرمانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی به ترتیب با اندازه اثر 60/0، 196/0 و 424/0 (001/0=P)، تأثیر معنی داری داشته و اثرات مداخله در مرحله پیگیری در سطح کمتر از 05/0 نیز باقی مانده است (05/0>p). نتیجه گیری: بنا بر نتایج پژوهش، رفتاردرمانی هیجانی-عقلانی، نقش مهمی در کاهش اضطراب مرگ و وابستگی به دیگران و ارتقاء بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار داشته است؛ بنابراین پیشنهاد می شود در مراکز مشاوره و روان درمانی از این روش برای بهبود ویژگی های روانشناختی زنان سرپرست خانوار استفاده شود.
اثربخشی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی – هیجانی بر توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان دختر
حوزه های تخصصی:
مقدمه: توانایی فضایی و بازداری پاسخ، مهارت های ضروری برای شناخت، یادگیری و موفقیت در مدرسه و زندگی به شمار می روند. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی – هیجانی بر توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان دختر بود. روش: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم مقطع ابتدایی در مدارس شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. تعداد 30 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایش، بسته آموزشی توانمندسازی شناختی – هیجانی به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای به صورت هفته ای اجرا شد؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل ماتریس های پیش رونده (ریون، 1956) و آزمون برو – نرو(گوردون و کارامازا، 1982) بود. داده های حاصل از پژوهش، با نرم افزار SPSS نسخه 24 و با اس تفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات توانایی فضایی و بازداری پاسخ در گروه آزمایش و کنترل در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). میزان اندازه اثر توانمندسازی شناختی– هیجانی برای توانایی فضایی و بازداری پاسخ نیز به ترتیب 133/0 و 139/0 برآورد شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج بسته آموزشی توانمندسازی شناختی – هیجانی سبب بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان شد؛ لذا توصیه می شود این نوع مداخله، به عنوان یکی از روش های آموزشی برای بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ کودکان استفاده شود.
پیش بینی اختلال بدریخت انگاری بدن بر اساس ویژگی های شخصیتی و تحریفات شناختی با نقش واسطه ای دشواری تنظیم هیجانی در دانش آموزان دختر
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال بدریخت انگاری بدن، تأثیرات مخربی بر پیشبرد اهداف تحصیلی و فعالیت های سازنده در زندگی نوجوانان دارد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی با تکیه بر مدل ساختاری و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر با دامنه سنی 14 تا 18 سال شهر سنندج در سال تحصیلی 1401-1402 بود. از این جامعه، نمونه ای 210 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسش نامه های دشواری های تنظیم هیجانی (2004)، پنج عاملی شخصیت (1992)، تحریف های شناختی (2009) و اخ تلال ب دریخت انگ اری ب دن (2013) پاسخ دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده از نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و Amos نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد مدل پیش بینی اختلال بدریخت انگاری بدن بر اساس متغیرهای پژوهش دارای برازش مطلوبی بود. تحریفات شناختی (01/0>p، 44/5=t)، روان رنجورخویی (01/0>p، 99/5=t) و دشواری تنظیم هیجانی (01/0>p، 92/3=t) اثر مستقیم مثبت و معنادار؛ برون گرایی (01/0>p 71/4-=t) و وجدان گرایی (01/0>p، 41/3-=t) اثر مستقیم منفی و معنادار بر بدریخت انگاری بدن داشت. همچنین اثر غیرمستقیم تحریفات شناختی(05/0 >p و 059/0=β)، روان رنجورخویی (05/0>p و 041/0=β) و برون گرایی (05/0>p و 068/0- =β) بر بدریخت انگاری بدن با میانجیگری دشواری تنظیم هیجانی معنادار بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج روان رنجورخویی و تحریفات شناختی از عوامل مهم بر بدریخت انگاری بدن هستند که با میانجیگری دشواری تنظیم هیجانی، تأثیر آن ها بیشتر خواهد شد؛ بنابراین به مشاوران مدارس توصیه می شود دوره های آموزشی و کارگاه های تخصصی در زمینه اصلاح تحریفات شناختی، بهبود روان رنجورخویی و مدیریت هیجانی برگزاری نمایند. هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اختلال بدریخت انگاری بدن بر اساس ویژگی های شخصیتی و تحریفات شناختی با نقش واسطه ای دشواری تنظیم هیجانی در دانش آموزان دختر انجام شد.
نقش میانجی هیجان خواهی و تکانشگری در ارتباط بین اعتیاد به اینترنت با دلزدگی زناشویی و نگرش به خیانت زناشویی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اعتیاد به اینترنت سبب ارتباطات بیش از اندازه و بدون مرز افراد در فضای مجازی شده که در نهایت مشکلاتی مانند دلزدگی و خیانت زناشویی را ایجاد می کند. هدف: نقش میانجی هیجان خواهی و تکانشگری بین اعتیاد به اینترنت با دلزدگی زناشویی و نگرش به خیانت زناشویی روش: توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه کارمندان متاهل شرکت توسعه فناوری اطلاعات گردشگری شهر تهران در سال 1401 بودند که 106 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت (1998)، دلزدگی زناشویی (1996)، نگرش به خیانت زناشویی (2006)، هیجان خواهی (1978) و تکانشگری (1995) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و الگویابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و SmartPLS نسخه 3 انجام شد. یافته ها: اثر مستقیم اعتیاد به اینترنت بر دلزدگی، هیجان خواهی، تکانشگری و نگرش به خیانت مثبت و معنادار بود (05/0P<). اثر مستقیم هیجان خواهی و تکانشگری بر دلزدگی و نگرش به خیانت معنادار بود (05/0P<). نتایج آزمون بوت استرپ نیز نشان داد که اثر غیرمستقیم اعتیاد به اینترنت بر دلزدگی و نگرش به خیانت با واسطه نقش هیجان خواهی و تکانشگری معنادار بود (05/0P<). نتیجه گیری: استفاده از اینترنت به تدریج باعث وابستگی و تغییر شکل روابط بین زوجین می شود و با ایجاد تعارضات، منجر به تکانشگری بین آن ها و جستجوی راهی برای رفع هیجان ها در فضای مجازی و در نهایت منجر به دلزدگی و زمینه سازی خیانت خواهد شد. شناخت تاثیرات مخرب اعتیاد به اینترنت یاری گر زوجین در ارتقاء سطح رضایت از زندگی است.
پیش بینی اختلال شخصیت مرزی بر اساس ترومای دوران کودکی با نقش میانجی اجتناب تجربه ای
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به شیوع بالا و تأثیرات منفی اختلالات شخصیت مرزی شناخت هرچه بیشتر این اختلال و شناسایی عوامل و متغیرهای پیش بینی کننده این اختلال مهم است. هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اختلال شخصیت مرزی بر اساس ترومای دوران کودکی با نقش میانجی اجتناب تجربه ای انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی بیماران مرد با تشخیص اختلال شخصیت مرزی بستری در بیمارستان های روانپزشکی شهر شیراز در سال 1401 بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند 60 نفر انتخاب شد. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه ترومای کودکی(2003)، پرسشنامه اجتناب تجربه ای(2011) و مقیاس کوتاه علائم اختلال شخصیت مرزی(2009) انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل مسیر، معادلات ساختاری و استفاده از نرم افزار Smart PLS استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین ترومای دوران کودکی و اجتناب تجربه ای ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد(711/0 R2=؛ 05/0p<). یافته های تحلیل مسیر نیز نشان داد که ترومای کودکی در پیش بینی اختلال شخصیت مرزی نقش معناداری دارد(ضریب مسیر 546/0) و نیز اجتناب تجربه ای در رابطه بین ترومای کودکی با اختلال شخصیت مرزی نقش میانجی دارد به نحوی که ضریب مسیر به 304/0کاهش معنادار را نشان داده است(05/0p< ) نتیجه گیری: نتایج نشان داد که اجتناب تجربه ای نقش میانجی در پیش بینی اختلال شخصیت مرزی بر اساس ترومای دوران کودکی دارد؛ بنابراین ضرورت دارد به مؤلفه ترومای کودکی در کنار توجه به اجتناب تجربه ای به عنوان الگویی جهت کاهش شدت عوارض روان شناختی توجه شود.
اثر درمان ذهن آگاهی بر استرس و اضطراب در بین بیماران مبتلا به کووید 19
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ابتلا به بیماری کووید 19 پیامد های روانی منفی کوتاه مدت و بلند مدتی روی جوامع بشری داشته است. نتایج مطالعات متعدد حاکی از تأثیرات قابل توجه روی سلامت افراد مثل اضطراب، استرس، افسردگی، بی خوابی و استرس پساسانحه.است. هدف: هدف پژوهش حاضر اثر درمان ذهن آگاهی بر استرس و اضطراب بیماران مبتلا به کووید 19 بود روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود، جامعه ی آماری پژوهش شامل همه ی افراد مبتلا شده به بیماری کووید 19 شهرستان اصفهان بود که از طریق نمونه گیری در دسترس 30 نفر از افراد بهبود یافته از کووید 19 انتخاب و به روش تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در هر گروه) گمارده شدند. پرسشنامه های استرس بیماری کرونا) 18 - (CSS سلیمی، عابدینی چم گوردانی، قاسمی نفچی و تبشیر (2021) و اضطراب بیماری کرونا (CDAS) علی پور، قدمی، علی پور و عبدالله زاده (2020) در دو مرحله ی پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایش و کنترل توسط شرکت کنندگان کامل گردید.. جهت تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کواریانس تک متغیره استفاد شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که تفاوت معنی داری در میانگین نمرات پس آزمون گروه کنترل و آزمایش وجود داشت. میانگین نمرات استرس و اضطراب گروه آزمایش در مقایسه با گره کنترل کاهش معنی داری داشت و مداخله درمانی ذهن آگاهی در کاهش استرس و اضطراب بیماران مبتلا به کووید 19 در مرحله پس آزمون مؤثر بود (01/0>P) . نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی بر بهبود استرس و اضطراب بیماران مبتلا به کووید 19 اثر مثبت و معناداری داشت و طبق یافته های پژوهش درمان ذهن آگاهی می تواند جهت کاهش اثرات و پیامدهای بیماری کووید 19 مطر گردد
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نگرانی و بهزیستی روانشناختی زنان نابارور
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ناباروری یک وضعیت شایع در زنان در سن باروری است که اغلب با مشکلات روان شناختی همراه است. هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه تأثیر مداخله های طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نگرانی و بهزیستی روان شناختی در زنان نابارور انجام شد. روش: این مطالعه در چارچوب یک طرح شبه آزمایشی چند گروهی با پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. از بین زنان مراجعه کننده به مراکز ناباروری شهر ساری در سال 1401 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل، هر گروه 15 نفر گمارش شدند. مداخله های طرحواره درمانی در 12 جلسه و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی ارائه شدند. پرسش نامه های نگرانی (مایر و همکاران،1990) و بهزیستی روان شناسی ریف(1989) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه توسط شرکت کنندگان تکمیل شدند. یافته های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و بونفرنی در فضای نرم افزار SPSS26 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: تفاوت معناداری بین گروه های درمان مبتنی بر طرحواره و ذهن آگاهی با گروه کنترل وجود داشت. هر دو مداخله تأثیرات معناداری بر کاهش نگرانی و افزایش بهزیستی روان شناختی در زنان نابارور داشتند (001/0P<). همچنین، بین اثربخشی گروه های آزمایش بر نگرانی و بهزیستی روان شناختی در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد. (05/0<P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثرات همسان طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نگرانی و بهزیستی روان شناختی زنان نابارور در ایران بود. ازاین رو متخصصین، پژوهشگران و درمان گران این حوزه می توانند از این مداخله ها به عنوان گزینه های مؤثر درمانی جهت بهبود کارکردهای روان شناسی زنان نابارور در کنار درمان های پزشکی آن ها استفاده کنند.