مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری های قلبی- عروقی در صدر عوامل مرگ و میر دنیا قرار داشته و اختلال افسردگی شایع ترین اختلال روانی بیماران قلبی است. اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر کاهش افسردگی و کاهش مرگ و میر ناشی از افسردگی در بیماران قلبی مورد بحث و اختلاف است. هدف: مطالعه ی حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر افسردگی و پروتئین واکنش دهنده ی سی فوق حساس در بیماران کرونری انجام شد. روش : پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری و گروه کنترل فعال بود. جامعه آماری کلیه مراجعه کنند گان به پژوهشکده قلب و عروق اصفهان در سال ۱۳۹۷ بود. ۵۰ بیمار به طور تصادفی انتخاب و به دو گروه آزمایش وکنترل فعال اختصاص یافتند. گروه آزمایش به مدت ۸ هفته تحت آموزش گروهی شناختی– رفتاری و گروه کنترل تحت آموزش های معمول پزشکی قرار گرفتند. ابزارها شامل پرسشنامه افسردگی بک و کیت تشخیص کمی پروتئین واکنش دهنده ی سی بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس اندازه های مکرر و نرم افزار SPSS نسخه ی ۲۴ استفاده شد. یافته ها: افسردگی و پروتئین واکنش دهنده ی سیتفاوت معنی داری در دو گروه آزمایش و کنترل در مراحل اندازه گیری نداشته اند (۰/۰۵<P) ؛ بنابراین درمان شناختی– رفتاری بر کاهش افسردگی بیماران کرونری و پروتئین واکنش دهنده ی سی تأثیر معنادار ندارد (۰/۰۵<P). نتیجه گیری: طبق نتایج درمان شناختی- رفتاری بر کاهش افسردگی بیماران کرونری و نیز پیش آگهی منفی در این بیماران تأثیری ندارد. این نتایج می تواند موجب اتخاذ رویکردهای درمانی جایگزین از سوی روانشناسان قلب و عروق گردد.
رابطه عملکرد دیداری-فضایی (ترسیمی) با عملکردهای اجرایی بیماران اسکیزوفرنیای زن بستری در بیمارستان روان پزشکی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: نقص در عملکردهای اجرایی، کنترل رفتار و هیجانات را در اسکیزوفرنیا مختل می سازد و شناسایی همبسته های آن می تواند در طراحی پروتکل های درمانی مؤثر باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه عملکرد دیداری- فضایی (ترسیمی) با عملکردهای اجرایی بیماران اسکیزوفرنیای زن بستری در بیمارستان روان پزشکی بود. روش: طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش بیماران زن مبتلابه اختلال اسکیزوفرنیا بودند که از ابتدای مهر ماه تا پایان آذر ماه سال ۱۳۹۸ جهت دریافت خدمات درمانی، در بیمارستان روان پزشکی مدرس شهر نجف آباد بستری بودند. برای انجام این پژوهش، تعداد ۵۰ نفر، از طریق روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورود انتخاب و آزمون های کوتاه وضعیت ذهنی (MMSE) و ترسیم ساعت روی آن ها اجرا شد. داده ها با استفاده از نرم افزار ۲۴SPSS و روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که در تست ترسیم ساعت، بین عملکرد دیداری- فضایی در مرحله اول (۰/۴۱۴=r، ۰/۰۱>P) و عملکرد دیداری-فضایی در مرحله دوم (۰/۵۵۲=r، ۰/۰۱> P) با عملکردهای اجرایی بیماران رابطه مثبت معنادار وجود داشت. علاوه بر این، از بین متغیرهای پیش بین، عملکرد دیداری- فضایی در مرحله دوم با ضریب بتای ۰/۵۲۴ پیش بینی کننده معنادار عملکرد اجرای در بیماران اسکیزوفرنیا بود (۰/۰۵>P). نتیجه گیری: با ارائه مداخلات توان بخشی شناختی و آموزش های به موقع و مناسب می توان در جهت تقویت عملکرد دیداری- فضایی در بیماران اسکیزوفرنیا، نسبت به بهبود و تقویت عملکردهای اجرایی در آنان اقدام نمود.
اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر نگرش های ناکارآمد و اجتناب تجربه ای دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب فراگیر، آسیب های روان شناختی، هیجانی و تحصیلی فراوانی برای دانش آموزان ایجاد می کند. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر نگرش های ناکارآمد و اجتناب تجربه ای دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شهر اهواز در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ بود. در این پژوهش تعداد ۳۰ دانش آموز دختر مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه ۱۵ دانش آموز). گروه آزمایش مداخله روان درمانی مثبت نگر (رشید، ۲۰۱۵) را در ۱۰ جلسه ۷۵ دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های این پژوهش شامل پرسشنامه نگرش های ناکارآمد (وایزمن و بک، ۱۹۷۸)، اجتناب تجربه ای (بوند و همکاران، ۲۰۱۱) و اختلال اضطراب فراگیر (اسپیتزر و همکاران، ۲۰۰۶) بود. داده های به شیوه تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که روان درمانی مثبت نگر بر نگرش های ناکارآمد و اجتناب تجربه ای دانش آموزان دختر مبتلا اختلال اضطراب فراگیر تأثیر معنادار دارد (۰/۰۰۰۱>P) . بدین صورت که این درمان توانسته به ترتیب به میزان ۷۸ و ۵۹ درصد منجر به کاهش نگرش های ناکارآمد و اجتناب تجربه ای دانش آموزان دختر مبتلا اختلال اضطراب فراگیر شود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن بودند که روان درمانی مثبت نگر با بهره گیری از فنونی همانند شناخت توانمندی های شخصی و تمرکز بر هیجانات مثبت می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت کاهش نگرش های ناکارآمد و اجتناب تجربه ای دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی اثر بخشی آموزش تکتیک های رفتاردرمانی در بهبودی و افزایش ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی در دانش آموزان درخودمانده
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در مهارت های اجتماعی با مشکلات فراوانی روبه رو هستند. هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش تکتیک های رفتاردرمانی در بهبودی و افزایش ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی در دانش آموزان درخودمانده بود. روش: این پژوهش با روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با یک گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان با اختلال درخودماندگی ۷ تا ۱۲ سال مراجعه کننده به مرکز اختلالات طلوع شهر قاینات در سال ۱۳۹۷ بود. از میان آن ها ۱۶ دانش آموز درخودمانده، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. آزمودنی ها تحت ۹ جلسه تکتیک های رفتاردرمانی براساس پروتکل ABA (به مدت ۲ ماه) قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس درجه بندی اوتیسم گیلیام (گارز-۳) (۲۰۱۴) بود که قبل و بعد از مداخله توسط والدین دانش آموزان تکمیل شد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ و آمار استنباطی ضریب همبستگی و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که تکتیک های رفتاردرمانی در بهبودی و افزایش ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی در دانش آموزان درخودمانده منجر شد (P<۰/۰۵). نتیجه گیری: لذا می توان نتیجه گرفت که تکتیک های رفتاردرمانی برای ارتقای ظرفیت و بهبود دانش آموزان درخودمانده می تواند روش مؤثری باشد. این موضوع خود مؤید این نکته است که نباید این دانش آموزان را بدون یک برنامه آموزشی مدون و متناسب با نیازهای هر کودک، به حال خود رها نمود.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی به شیوه گروهی بر تحمل پریشانی و مهارت کنترل خشم مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: وجود فرزند کم توان ذهنی در خانواده تاثیرات منفی و جبران ناپذیری بر والدین بالاخص مادران به جایی می گذارد. هدف: هدف از این پژوهش اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی به شیوه گروهی بر تحمل پریشانی و مهارت کنترل خشم مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی شهر خرم آباد بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل مادران دارای دانش آموزان کم توان ذهنی شهر خرم آباد در سال ۹۹-۱۳۹۸ بود که با روش نمونه گیری در دسترس ۴۰ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در قالب دو گروه آزمایش (۲۰ نفر) و کنترل (۲۰ نفر) جایی داده شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه (هر هفته یک یا دو جلسه) ۷۵ دقیقه ای تحت آموزش رفتار درمانی دیالکتیکی قرار گرفتند. به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر و پرسشنامه استاندارد مهارت کنترل خشم استفاده شد. داده های جمع آ وری شده با نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش نشان داد که آموزش رفتار درمانی دیالکتیکی بر تحمل پریشانی و بهبود مهارت کنترل خشم مادران موثر است (P<۰/۰۵). به عبارت دیگر برنامه آموزشی سبب افزایش تحمل پریشانی و بهبود مهارت کنترل خشم در آزمودنی ها شده است. نتیجه گیری :با توجه به یافته های به دست آمده در این پژوهش می توان گفت: از جمله آموزش های موثر جهت افزایش تحمل پریشانی و بهبود مهارت کنترل خشم در مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی آموزش رفتار درمانی دیالکتیکی است.
تفاوت های فردی، جنسیتی و کرونا: رابطه بین ویژگی های شخصیتی و تفاوت های جنسیتی با رفتارهای خود مراقبتی مرتبط با کرونا
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در حال حاضر، کرونا ویروس تمام دنیا را فرا گرفته است و بر افراد جامعه اثرات روان شناختی مختلفی را بر جای گذاشته است. در این بین بعضی از افراد رفتارهای خود مراقبتی را بیشتر رعایت می کنند که می تواند به دلایل مختلفی باشد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین ویژگی های شخصیتی (وظیفه شناسی و برون گرایی) و تفاوت های جنسیتی با رفتارهای خود مراقبتی در جامعه شهر کرمانشاه انجام گردید. روش: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، ۳۰۴ نفر از بزرگسالان شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۹ به روش در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به صورت آنلاین (واتساپ) به زیر مقیاس های برون گرایی و وظیفه شناسی فرم کوتاه پرسشنامه ۶۰ سوالی نئو و پرسشنامه رفتارهای خود مراقبتی پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از SPSS ورژن ۲۵ و روش تحلیل رگرسیون خطی انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد در مدل نخست از میان متغیرهای مورد مطالعه جنسیت بهترین متغیر پیش بین خود مراقبتی بود. جنسیت ۰۹/۰ تغییرات متغیر خود مراقبتی را تبیین کرد (۰۰۱/۰>P و ۳۰/۱۷=F). در گام دوم متغیر جنسیت و وظیفه شناسی وارد مطالعه شدند این دو متغیر با هم ۱۴/۰ واریانس متغیر خود مراقبتی را پیش بینی کردند (۰۰۱/۰>P و ۹۸/۱۳=F). نتیجه گیری: این نتایج نشان داد افراد با ویژگی های وظیفه شناسی و همچنین زنان، رفتارهای خود مراقبتی مرتبط با کرونا را بیشتر رعایت می کنند. این نتایج دارای تلویحات کاربردی در تدوین مداخلات برای بحران های کنونی و آینده خواهد بود.
مدل یابی روابط میان پنج عامل بزرگ شخصیت و تاب آوری، با در نظر گرفتن عزت نفس به عنوان متغیر میانجی
حوزه های تخصصی:
مقدمه:تاب آوری فرایندی پویا است که باعث می شود افراد با مسائل تنیدگی زای زندگی به طور کارآمدی کنار بیایند. هدف:آزمون مدل نظری رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیت و تاب آوری با میانجی گری عزت نفس، هدف مطالعه حاضر بود. روش: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه مردان و زنان ۱۸ سال به بالای منطقه ۶ شهر تهران در سال ۱۳۹۷ بود. نمونه پژوهش شامل ۲۵۲ شهروند در دامنه سنی ۱۸ تا ۶۴ سال بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از این تعداد، ۱۵۴ نفر مرد و ۹۸ نفر زن بودند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه تاب آوری کانر و دیویدسون (۲۰۰۳)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (۱۹۶۵) و فرم کوتاه سیاهه شخصیتی نئو (۱۹۸۵) بود. داده های پژوهش با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از روش تحلیل مسیر نشان داد که عزت نفس فقط در رابطه روان رنجورخویی، برون گرایی و خوشایندی با تاب آوری نقش واسطه ای دارد. به بیان دقیق تر، خوشایندی فقط تأثیر غیر مستقیم (P<۰/۰۰۱)، وظیفه شناسی فقط تأثیر مستقیم (P<۰/۰۵)، روان رنجورخویی و برون گرایی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم (P<۰/۰۰۱)، و گشودگی به تجربه نیز هیچ گونه تأثیر معناداری بر تاب آوری نداشت (P>۰/۱۵). نتیجه گیری: براساس نتایج حاصل از پژوهش، توجه به متغیرهایی چون روان رنجورخویی، برون گرایی، خوشایندی، وظیفه شناسی و عزت نفس به عنوان عوامل مؤثر بر تاب آوری و همچنین توجه به عزت نفس به عنوان میانجی رابطه روان رنجورخویی، برون گرایی و خوشایندی با تاب آوری، می تواند به درک بیشتر رابطه میان متغیرهای مذکور بینجامد.
نقش مهارت های اجتماعی و هوش هیجانی در پیش بینی میزان اعتیاد به اینترنت دانشجویان
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به این که امروزه اعتیاد به اینترنت نوعی اختلال روان شناختی حساب می شود، می تواند آسیب های جدی برای دانشجویان به عنوان گروه در معرض خطر پدید آورد. هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین مهارت های اجتماعی و هوش هیجانی با اعتیاد به اینترنت دانشجویان دانشگاه پیام نور- واحدهای استان البرز بود. روش: روش مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه این مطالعه شامل کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور استان البرز در سال ۱۳۹۸ بود و بر این اساس۳۵۰ دانشجو با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت یانگ (۱۹۹۶) مهارت های اجتماعی ریگو و کاناری (۲۰۰۳) و هوش هیجانی گلمن (۲۰۰۱) را تکمیل کردند. شاخص های آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون چند متغیره از طریق نرم افزار SPSS ورژن ۲۲ استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد رابطه منفی و معناداری بین اعتیاد به اینترنت با مهارت های اجتماعی و هوش هیجانی وجود دارد (P<۰/۰۵). به عبارت دیگر، با افزایش میزان مهارت های اجتماعی و هوش هیجانی در دانشجویان، میزان اعتیاد به اینترنت در بین آن ها کاهش می یابد و بالعکس. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد مهارت های اجتماعی و هوش هیجانی قادر به پیش بینی معنی دار اعتیاد به اینترنت هستند و ۹/۳ درصد از واریانس اعتیاد به اینترنت دانشجویان توسط مهارت های اجتماعی و ۴/۲ درصد توسط هوش هیجانی تبیین می شود. نتیجه گیری: به عنوان نتیجه می توان گفت، هرچه میزان مهارت های اجتماعی و هوش هیجانی در دانشجویان افزایش یابد، امکان ابتلا به اعتیاد به اینترنت کاهش می یابد.
اثربخشی گروه درمانی تحلیلی لاکانی بر همدلی، پذیرش اجتماعی و کفایت اجتماعی: با پیگیری دو ماهه
حوزه های تخصصی:
مقدمه: وقوع تغییرات چشمگیر در نوجوانی می تواند همدلی، پذیرش اجتماعی و کفایت اجتماعی نوجوانان را تحت الشعاع قرار دهد. بنابراین، مداخلات روان تحلیلی بر سازش یافتگی هیجانی و اجتماعی نوجوانان ضرورت دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی تحلیلی لاکانی بر همدلی، پذیرش اجتماعی و کفایت اجتماعی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری دو ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری کلیه نوجوانان دختر مدارس دولتی دوره متوسطه منطقه ۲ شهر تهران در سال ۹۹-۱۳۹۸ بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد ۳۰ نفر از آنان در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت ۶ جلسه ۹۰ دقیقه ای گروه درمانی تحلیلی لاکانی قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل در لیست انتظار باقی ماند. از مقیاس همدلی جولیف و فارینگتون (۲۰۰۶)، پذیرش اجتماعی کراون- مارلو (۱۹۶۰) و کفایت اجتماعی فلنر، لیس و فلیپس (۱۹۹۰) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تحلیل کواریانس با SPSS ورژن ۲۴ استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه درمانی تحلیلی لاکانی بر همدلی عاطفی(۶/۲۹=F) و شناختی(۴/۴۱=F)، پذیرش(۵/۳۶=F)، کفایت شناختی(۱۸/۴۷=F)، رفتاری(۲۰/۹۹=F)، هیجانی(۴/۳۴=F) و آمایه های انگیزشی(۱۷/۵۴=F) گروه آزمایش تأثیر معناداری در پس آزمون و پیگیری داشته است (P<۰/۰۵). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش اثربخشی گروه درمانی تحلیلی لاکانی را در بهبود همدلی، پذیرش اجتماعی و کفایت اجتماعی دختران نوجوان مورد تائید قرار داد. بنابراین با توجه به اثربخشی گروه درمانی تحلیلی در محیط های مشاوره و روان درمانی برای بهبود مشکلات دختران نوجوان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی مبتنی بر کارکرد های اجرایی بر عملکرد شناختی دانش آموزان دیرآموز
حوزه های تخصصی:
مقدمه: دانش آموزان دیرآموز، دارای اختلالات شناختی در حافظه و توجه هستند که بر فراگیری مطالب و حل مسایل آن ها تاثیر می گذارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی توانبخشی شناختی مبتنی بر کارکرد های اجرایی بر عملکرد شناختی در دانش آموزان دیرآموز بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این مطالعه جامعه آماری کلیه دانش آموزان مدارس ابتدایی دیرآموز که در سال ۱۳۹۸ مشغول به تحصیل بودند، از بین آن ها ۳۰ نفر به روش در دسترس از مدارس شهرستان کاشان انتخاب شدند. این گروه آزمایش ۱۲ جلسه مداخله توانبخشی شناختی را به مدت ۱ساعت در هفته انجام دادند. به مدت ۳ ماه هر دو گروه قبل و بعد از مداخله با آزمون حافظه فعال و پرسشنامه رتبه بندی کارکرد های اجرایی بریف ارزیابی شدند. برای تجزیه و تحلیل از واریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد، آموزش بسته ی توانبخشی شناختی توانسته در بهبود عملکرد شناختی دانش آموزان دیرآموز به طور معناداری موثر واقع شود. این بهبودی در عملکرد شناختی دانش آموزان دیرآموز در مولفه های (آغازگری، حافظه فعال، برنامه ریزی راهبردی، سازماندهی و نظارت) مشاهده شد. (۰/۰۰۱>P) . نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که نوانبخشی شناختی مبتنی بر کارکرد های اجرایی براساس عملکرد آ ن ها در آزمون شناختی و نظر والدین آن ها، عملکرد شناختی را در دانش آموزاندیرآموز بهبود می بخشد.
بررسی اثربخشی روش درمانی روان نمایشگری بر بهبود تحول اخلاقی کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اعتقاد بر این است که قضاوت اخلاقی کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه دارای نقص است، این کودکان در ظرفیت قضاوت اخلاقی دارای کمبود هستند و این نقص، تعامل را با دیگران دشوار می سازد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روش درمانی روان نمایشگری بر تحول اخلاقی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/ نقص توجه انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری آن کودکان ۷ تا ۱۲ سال مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه که جهت درمان به کلینیک های درمانی شهر شیراز در سال ۱۳۹۸ مراجعه کرده بودند. تعداد ۳۰ نفر از این کودکان که توسط روان پزشک بیماری آنان مورد تأیید قرار گرفته بود، به عنوان آزمودنی انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش گمارش شدند. سپس آزمودنی ها آزمون قضاوت اخلاقی ﺳﯿﻨﻬﺎ و ورﻣﺎ را تکمیل کردند و نمرات آن ها به عنوان پیش آزمون انتخاب شد. گروه آزمایش در ۸ جلسه آموزش گروهی به صورت هفته ای ۱/۵ ساعت تحت مداخله ی روان نمایشگری قرار گرفتند. افراد گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در پایان مداخله از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. بعد از ۲ ماه هر دو گروه، پیگیری شدند. داده ها با آزمون تحلیل کواریانس یک طرفه، با نرم افزار SPSS ۲۲ ارزیابی شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که روش درمانی روان نمایشگری بر بهبود تحول اخلاقی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه موثر است (۰/۰۰۵>P). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها از درمان روان نمایشگری می توان به عنوان مداخله ای موثر بر بهبود تحول اخلاقی کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه بهره برد.
معرفی و تحلیل برنامه های مدیریت رفتاری والدین با هدف کاهش مشکلات رفتاری برای کودکان سنین پیش دبستانی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مدیریت رفتاری والدین، یک طبقه ی کلی از مداخلات است که مشکلات رفتاری در کودکان را مورد هدف قرار می دهد و نقش مهمی در کاهش یا جلوگیری از بروز این رفتارها ایفا می کند. هدف:هدف مقاله حاضر مروری بر برنامه های مدیریت رفتاری والدین با هدف کاهش مشکلات رفتاری برای کودکان سنین پیش دبستانی و مروری بر ویژگی های آن برنامه ها بود. روش: بدین منظور برای یافتن پژوهش های مرتبط از یک استراتژی جستجوی منظم استفاده شد. برای مقالات خارجی از پایگاه های اطلاعاتی PsycNet، Sciencedirect، Medline، PubMed، Scopus و Web of Science و برای مقالات داخلی از پایگاه های اطلاعاتی ISC، SID و Irandoc استفاده شد. یافته ها: پس از حذف مقالات تکراری، اسامی برنامه های مدیریت رفتاری والدین از مقالات موجود استخراج شدند که شامل ۵۴ برنامه خارجی و سه برنامه داخلی بود. برای هرکدام از این برنامه ها اطلاعاتی همچون نام برنامه، نام محقق (ها)، گروه هدف و سال انتشار برنامه جمع آوری شدند. نتیجه گیری: تعداد برنامه های مدیریت رفتاری والدین زیادی وجود دارد که با هدف کاهش مشکلات رفتاری برای کودکان سنین پیش دبستانی طراحی شده است؛ اما این برنامه ها اغلب برای کودکانی مناسب هستند که به جز مشکلات رفتاری، از اختلالات یا شرایط نامساعد دیگری رنج نمی برند. برای بکارگیری برنامه های مدیریت رفتاری والدین برای گروه های خاص، ویژگی های هر یک از این گروه ها باید در تألیف این برنامه ها مدنظر قرار گیرد.