۱.
مقدمه: یکی از مصادیق خشونت علیه زنان همسرآزاری است. به دلیل مرد سالاری در جوامع ایران همسرآزاری عمدتاً از سوی مردان و علیه زنان و به شکل های مختلف اعمال می شود. هدف: این پژوهش با هدف تدوین مدل تجربه خشونت توسط همسر در زنان براساس ویژگی های شخصیتی با نقش میانجی پریشانی روانشناختی انجام شد. روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف جزء تحقیقات کاربردی- بنیادی و از حیث اجرا توصیفی از نوع معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش را کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلاق، بهزیستی، اورژانس اجتماعی و مراکز مشاوره سطح شهر سنندج در سال ۱۴۰۰ تشکیل دادند که از بین آن ها به شیوه نمونه گیری در دسترس ۴۰۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل: پرسشنامه همسرآزاری، صفات تاریک شخصیت، ناگویی خلقی و پریشانی روانشناختی بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS نسخه ۲۵ و SmartPLS نسخه ۳.۲.۸ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که صفات تاریک شخصیت (۰/۳۵۱= β )، ناگویی خلقی (۰/۱۶۸= β ) و پریشانی روانشناختی (۰/۴۷۰= β ) به طور مستقیم و مثبت تأثیر معناداری (۰/۰۰۱> p ) بر همسرآزاری دارند و همچنین صفات تاریک شخصیت (۰/۱۹۸= β ) و ناگویی خلقی (۰/۲۰۷= β ) به طور غیر مستقیم و از طریق پریشانی روانشناختی تأثیر مثبت و معناداری (۰/۰۰۱> p ) بر همسرآزاری دارند. ریشه میانگین مربعات باقیمانده استاندارد شده ۰/۰۶۷ بود که نشان دهنده برازش مناسب مدل بود. نتیجه گیری: زنان دارای نمرات بالای ناگویی خلقی، صفات تاریک شخصیت و پریشانی روانشناختی بیشتر مورد همسرآزاری قرار می گیرند و می توان با کنترل این ویژگی ها رفتار همسران را نسبت به زنان تغییر داد و در نهایت بتوان از همسرآزاری و آسیب های بعدی ممانعت به عمل آورد.
۲.
مقدمه: آشفتگی خود یک جنبه مهم از اختلال شخصیت مرزی است؛ اما درباره ماهیت آن دانش زیادی وجود ندارد. هدف: هدف پژوهش، تدوین الگوی خود در زنان با رگه اختلال شخصیت مرزی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نظر رویکرد کیفی بود. جامعه آماری، زنان با رگه اختلال شخصیت مرزی مشهد بعلاوه روانشناسان و روانپزشکان مشهد و تهران در سال ۱۴۰۰ بود. تعداد ۱۵ زن با رگه اختلال شخصیت مرزی به وسیله نمونه گیری در دسترس و با استفاده از پرسشنامه شخصیت مرزی لیشنرینگ (۱۹۹۹) از بیمارستان ابن سینا مشهد و ۸ متخصص نیز از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با تحلیل مضمون کدگذاری شدند. یافته ها: در تحلیل داده ها پنج مضمون اصلی؛ شناخت از خود، عاملیت خود، خود تنها، خود و آسیب، خود و احساسات شناسایی شد. شناخت از خود با مضامین عدم خودآگاهی و بی ثباتی، عاملیت خود با مضامین بیرونی و درونی، خود تنها با مضامین طرد، درک نشدن، اجتناب، خود و آسیب با مضامین آسیب شناسی خود و آسیب به خود، خود و احساسات نیز با مضامین احساسات مثبت و منفی معرفی شدند. نتیجه گیری: خود در زنان با رگه اختلال شخصیت مرزی، تحت تأثیر تجربیات آسیب زننده روابط اولیه و در نتیجه انباشت احساسات پردازش نشده که باعث رفتارهای تکانشی می شود، نامنسجم، بی ثبات با شناخت کم از خود و عاملیت ضعیف در مواجهه با مسائل زندگی بود؛ بنابراین از الگو و مضامین استخراج شده می توان برای شناخت جامع تر این افراد استفاده کرد.
۳.
مقدمه: چاقی یک بیماری پیچیده با سبب شناسی چند فاکتوری است که گاهی علت و معلول بیماری دیگری از جمله دیابت است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت خود و روان درمانی بین فردی بر نظم دهی هیجانی و همجوشی شناختی در بیماران مبتلا به چاقی انجام شد. روش: روش پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به بیماری چاقی شهر اراک در سال ۱۳۹۸ بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد ۴۵ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه درمان مبتنی بر شفقت خود (۱۵ نفر)، روان درمانی بین فردی (۱۵ نفر) و گروه کنترل (۱۵ نفر) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی تنظیم شناختی هیجان و پرسشنامه همجوشی شناختی بود. تحلیل داده ها از طریق تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۱> P )، همچنین روان درمانی بین فردی نسبت به درمان مبتنی بر شفقت خود دارای اثربخشی بیشتری در بهبود مهارت های نظم دهی هیجانی (۲۷/۵۷ =F و ۰/۰۰۱> P ) و کاهش همجوشی شناختی (۳۲/۸۳۵ =F و ۰/۰۰۱> P ) بود. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، روان درمانی بین فردی با افزایش بهبود مهارت های نظم دهی و کاهش همجوشی شناختی، منجر به بهبود هیجانات در مبتلایان به چاقی شد؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این روش ها در کنار سایر روش های درمانی در جهت بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به چاقی استفاده شود.
۴.
مقدمه: انگیزش در یادگیری و پیشرفت دارای اهمیت بسیار زیادی است. در واقع هر اقدام فرد، دارای منبعی انگیزشی است که هدف آن تقویت اعمال و احساس های مطلوب فرد است. هدف: هدف از این مطالعه بررسی رابطه بین مؤلفه های شخصیتی با ویژگی روانشناختی انگیزش پیشرفت در دانشجویان دختر بود. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان دختر دانشگاه های آزاد اسلامی واحد شهر ری، واحد سما و دانشگاه امیرکبیر تهران در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ تشکیل دادند. نمونه تحقیق شامل ۱۷۵ دانشجوی داوطلب دختر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسشنامه های صفات شخصیتی نئو و انگیزش پیشرفت را تکمیل نمودند. جهت تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و با نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین ویژگی های شخصیتی روان رنجوری با وظیفه شناسی، برونگرایی و توافق پذیری رابطه معکوس و معنادار (۰/۰۵> P )، بین وظیفه شناسی با توافق پذیری رابطه مستقیم و معنادار (۰/۰۵> P ) و بین برونگرایی با وظیفه شناسی و توافق پذیری رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد (۰/۰۵> P ). در نهایت هیچکدام از مؤلفه های شخصیتی با انگیزش پیشرفت ارتباط معناداری نداشت (۰/۰۵< P ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق حاضر می توان از ویژگی های شخصیتی دختران دانشجو به عنوان عاملی مهم در جهت ارتقای مؤلفه های روانشناختی آن ها نام برد؛ لذا براساس نتایج بدست آمده پیشنهاد می شود در تبیین نتایج مرتبط با ویژگی های روانشناختی دانشجویان دختر، ویژگی های شخصیتی و انگیزش پیشرفت آن ها مد نظر قرار گیرد.
۵.
مقدمه: مدیریت منابع انسانی در هر سازمان، کلید اصلی دستیابی به اهداف سازمان تلقی می شود؛ چرا که ایده های جدید برای شکوفایی و نوآوری دستیابی به تولیدات جدید است. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارزیابی شاخص های شناختی و آموزشی- انگیزشی مؤثر بر مدیریت ریسک منابع انسانی بود. روش: روش پژوهش توصیفی- پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمام کارکنان بانک تجارت استان تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. تعداد ۳۱۰ نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در ادامه پرسشنامه های ویژگی های جمعیت شناختی و مدیریت ریسک منابع انسانی توزیع و پس از تکمیل جمع آوری شد. جهت تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و روش مدل معادلات ساختاری استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SmartPLS نسخه ۴ و نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد شاخص شناختی با ۷ مؤلفه و شاخص آموزشی- انگیزشی با ۶ مؤلفه ارتباط معناداری (۰/۷۷ تا ۰/۸۴) با مدیریت ریسک منابع انسانی دارد. همچنین پژوهش حاضر نشان داد در نهایت شاخص های شناختی رضایت شغلی، تعهد سازمانی، کاهش فرسودگی شغلی و شاخص آموزشی- انگیزشی بهره وری شغلی بر مدیریت ریسک منابع انسانی تأثیر معنادار و مستقیم دارند (۰/۰۵> P ). نتیجه گیری: براساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر رضایت شغلی، تعهد سازمانی، کاهش فرسودگی شغلی و بهره وری شغلی تأثیر مهمی بر مدیریت ریسک منابع انسانی دارند؛ لذا افرادی که آزادی عمل و مشارکت بیشتر در تصمیم گیری ها داشته باشند می توانند رضایت، آگاهی و انگیزش کارکنان را افزایش دهند.
۶.
مقدمه: افسردگی و نشانگان ضربه عشق، ب ا دگرگونی های خلق و هیجان مشخص می شوند و عملکرد افراد را مختل می کنند. هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر درد ذهنی، اجتناب تجربی و بخشش زنان مبتلا به افسردگی دارای تجربه شکست عاطفی بود. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان ۱۸ الی ۳۵ سال دارای تجربه شکست عاطفی شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰ بود که ۳۰ آزمودنی به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جایگزین شدند. اعضای گروه آزمایش، درمان هیجان مدار را طی ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه ای دریافت کردند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه بالینی ساختاریافته اختلالات محور یک، پرسشنامه نشانگان ضربه عشق (۱۹۹۹)، پرسشنامه افسردگی بک (۱۹۹۶)، مقیاس بخشش هارتلند (۲۰۰۵)، پرسشنامه درد ذهنی اورباخ و میکلینسر (۲۰۰۳) و مقیاس پذیرش و عمل (۲۰۰۴) استفاده شد. داده های توصیفی و استنباطی با نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ و روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات متغیرهای درد ذهنی، اجتناب تجربی و بخشش در گروه آزمایش و گواه تفاوت معنا داری وجود دارد (۰/۰۰۱> P ) و به ترتیب ۷۳/۱، ۳۹/۷ و ۸۰/۱ درصد از تفاوت گروه ها در مرحله پس آزمون و ۷۶/۲، ۴۱/۸ و ۷۷/۱ درصد از تفاوت گروه ها در مرحله پیگیری ناشی از اثر مداخله بوده است. نتیجه گیری: درمان هیجان مدار بر درد ذهنی، اجتناب تجربی و بخشش زنان دارای افسردگی همبود با شکست عاطفی مؤثر بود و از این روش می توان برای تقویت سلامت عاطفی این افراد سود جست.
۷.
مقدمه: احساس مسئولیت یک مهارت مفید برای دانش آموزان برای حفظ دستاوردهای مادام العمر است. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل شناختی و رفتاری مؤثر بر برنامه درسی با تأکید بر مسئولیت پذیری در دانش آموزان انجام شد. روش: طرح پژوهش از نوع کیفی-کمی آمیخته اکتشافی بود. جامعه آماری شامل تمامی متخصصان برنامه ریزی درسی و سرگروه های آموزشی دوره اول متوسطه تبریز در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود که تعداد ۲۰۵ نفر از جامعه آماری با روش نمونه گیری تمام شماری انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته ۳۵ سؤالی مبتنی بر شش بعد عوامل ارزشی، نهادی، شناختی، شخصیتی و فردی، عاطفی و عملکردی و توسعه راهبردهای مدیریت خود استفاده گردید که روی نمونه پژوهش اجرا شد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ و Amos نسخه ۲۴ استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد تمامی شاخص ها از مقادیر قابل قبولی برای اندازه گیری عامل های ارزشی، نهادی، شناختی، شخصیتی و فردی، عاطفی و عملکردی و توسعه راهبردهای مدیریت خود برخوردار بودند. براساس نتایج مقادیر بارهای عاملی (ضرایب اثرگذاری) عوامل شناختی (۰/۹۴۲= β ) و عوامل ارزشی (۰/۹۲۳= β ) بیشترین اثرگذاری و عوامل نهادی (۰/۸۴۰= β ) کمترین اثرگذاری را بر عوامل شناختی و رفتاری مؤثر بر برنامه درسی دارند. نتیجه گیری: نتایج بدست آمده، نشان داد که عوامل ارزشی، نهادی، شناختی، شخصیتی و فردی، عاطفی و عملکردی و توسعه راهبردهای مدیریت خود به عنوان عوامل شناختی- رفتاری مؤثر بر برنامه درسی هستند که توجه به آن ها در تدوین برنامه های آموزشی و پرورشی مدارس زمینه رشد مسئولیت پذیری دانش آموزان را فراهم می نماید.
۸.
مقدمه: استرس، حالات هیجانی منفی، بی نظمی هیجانی، ضعف حرمت خود و احساس تنهایی و انزوا از عواملی است که به عنوان راه اندازهای رفتارهای خوردن آشفته شناسایی شده اند. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه استرس ادراک شده، حمایت اجتماعی و حرمت خود با خوردن آشفته به واسطه ناگویی خلقی بود. روش: پژوهش حاضر همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مراجعه کنندگان به کلینیک درمان چاقی باراکا در شهر تهران در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بودند که از بین آن ها ۳۰۳ نفر که دارای شاخص توده بدنی بالای ۳۰ بودند با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (۱۹۸۳)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (۱۹۸۸)، مقیاس حرمت خود روزنبرگ (۱۹۶۵)، مقیاس ناگویی خلقی بگبی و همکاران (۱۹۹۴) و پرسشنامه رفتارهای خوردن وان اشتراین و همکاران (۱۹۸۶) گردآوری شد. جهت تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج معادلات ساختاری نشان داد اثرات مستقیم استرس ادراک شده (۰/۲۲= β و ۰/۰۱> p )، حمایت اجتماعی (۰/۲۵-= β و ۰/۰۱> p ) و حرمت خود (۰/۲۱-= β و ۰/۰۱> p ) بر خوردن آشفته معنادار بود. همچنین اثرات غیر مستقیم استرس ادراک شده (۰/۰۱> p و ۷/۶۹= Z )، حمایت اجتماعی (۰/۰۱> p و ۶/۱۳-= Z ) و حرمت خود (۰/۰۱> p و ۶/۴۶-= Z ) از طریق ناگویی خلقی بر خوردن آشفته معنادار بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که عواملی همچون میزان استرس، داشتن حمایت اجتماعی و حرمت خود و شناسایی و بیان احساسات می تواند بر رفتارهای خوردن آشفته تأثیرگذار باشد؛ بنابراین، می توان انتظار داشت با کاهش استرس و ناگویی خلقی و بهبود حمایت اجتماعی و حرمت خود رفتارهای خوردن آشفته در افراد چاق کاهش یابند.
۹.
مقدمه: اختلال افسردگی با پیامدهای مختلفی مانند آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی همراه است که رفع آن ها از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی بر آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی در نوجوانان دارای نشانه های افسردگی با تعدیل گری سبک های مقابله ای انجام شد. روش: تحقیق حاضر از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایشی بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر مبتلا به افسردگی شهرستان بانه با دامنه سنی ۱۶- ۱۸ سال، در سال ۱۳۹۹ بودند که ۳۰ نفر به صورت هدفمند و غربالگری براساس نتایج مقیاس سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن به عنوان نمونه آماری انتخاب و به دو گروه ۱۵ نفری (هیجان مدار و مسئله دار) تقسیم شدند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل: پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس و پرسشنامه انزوای اجتماعی بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی بر بهبود آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی اثربخش بود. همچنین سبک های مقابله ای اثر آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی را بر آشفتگی روانشناختی و نشانه های انزوای اجتماعی تعدیل می کند (۰/۰۵> P ). نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد که آموزش مهارت های هیجانی و اجتماعی به نوجوانان دارای نشانه های افسردگی مفید و باعث کاهش آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی می شود و در این تغییرات نوع سبک های مقابله ای نیز تأثیرگذار بود. پیشنهاد می شود آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی در برنامه درمانی نوجوانان مبتلا به افسردگی گنجانده شود.
۱۰.
مقدمه: مصرف کنندگان نقش حیاتی در سیستم اقتصادی یک ملت ایفا می کنند؛ زیرا در غیاب تقاضای مؤثری که از آن ها نشات می گیرد، اقتصاد عملاً فرو می ریزد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط ویژگی های روانشناختی و شخصیتی با عوامل رفتاری مصرف کنندگان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش مصرف کنندگان باشگاه های ورزشی سطح شهر تهران در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بودند. با توجه به نامحدود بودن جامعه تحقیق و براساس جدول مورگان، ۳۵۶ نفر به روش خوشه ای تصادفی به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه استاندارد ویژگی شخصیتی کاستا و مک کری (۱۹۹۲)، رفتار مصرف کننده ژو (۲۰۰۹) و پرسشنامه محقق ساخته ویژگی های روانشناختی بودند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون با استفاده از نرم افزار SPSS و Amos نسخه ۲۳ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل ارتباطی ویژگی های روانشناختی و شخصیتی با عوامل رفتاری مصرف کنندگان دارای برازش مطلوبی است. همچنین مطابق با نتایج آزمون همبستگی، بین شاخص های ویژگی شخصیتی (برون گرایی، انعطاف پذیری، سازگاری و وظیفه شناسی) و شاخص های ویژگی های روانشناختی (ادراک، انگیزش، یادگیری، نگرش، سلامت، روان و هوش شناختی) با عوامل رفتاری مصرف کنندگان ارتباط مثبت (۰/۰۵≥ P ) و بین روان نژندی با عوامل رفتاری مصرف کنندگان (۰/۰۰۱= P و ۰/۵۸۶-=rh o )، ارتباط منفی معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد ویژگی شخصیتی و روانشناختی بر روی رفتار مصرف کنندگان تأثیر معنی داری دارد. از این رو به نظر می رسد که بایستی متغیرهای روانشناختی و شخصیتی مرتبط با رفتار مصرف کنندگان مورد توجه قرار گیرد.
۱۱.
مقدمه: اگرچه آزار جنسی کمتر به عنوان یک آسیب اجتماعی جدی شناخته می شود، می تواند عواقب شدیدی برای سلامت روان داشته باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نرخ ریزش و اثربخشی درمان هنر و ذهن آگاهی بر استرس پس از سانحه در آزاردیدگان جنسی بود. روش: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی کنترل شده از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل زن های آزاردیده ی جنسی مراجعه کننده به کلینیک های روان درمانی همدان در سال ۱۳۹۸ بودند که از میان آن ها ۱۶ نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۸ نفر) و کنترل (۸ نفر) قرار گرفتند. پرسشنامه های مورد استفاده تأثیر رویداد (۲۰۰۷) و افسردگی- اضطراب- استرس-۲۱ (۱۹۹۵) بود. درمان هنر و ذهن آگاهی طی هشت جلسه ی هفتگی ۲ ساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. داده ها در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی، به کمک تحلیل کوواریانس یک راهه و نرم افزار SPSS نسخه ی ۲۲ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که درمان هنر و ذهن آگاهی شدت افکار مزاحم ۲۰/۳۴= F در سطح ۰/۰۰۱، برانگیختگی ۲۰/۴۳= F در سطح ۰/۰۰۱، اجتناب ۱۴/۳۲= F در سطح ۰/۰۰۲ و استرس ۳۳/۴۶= F در سطح ۰/۰۰۱ را به میزان معناداری در گروه آزمایش کاهش داد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان ترکیبی هنر و ذهن آگاهی می تواند نقش مهمی در بهبود استرس پس از سانحه در آزاردیدگان جنسی داشته باشد. پیشنهاد می شود درمانگران برای افرادی که از یادآوری تروما ترس شدیدی دارند از این مداخله استفاده نمایند.
۱۲.
مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس یکی از اختلال های سیستم عصبی است ک ه بس یار ش ایع ب وده و باعث تغییرات جس مانی و روانی فراوان ی در فرد می گردد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود نشخوار فکری، استرس ادراک شده و احساس تنهایی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش : پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان ۲۰ تا ۴۰ سال مراجعه کننده به انجمن ام.اس شهر سنندج در بهار و تابستان سال ۱۳۹۹ بود. نمونه پژوهش شامل ۴۰ زن مبتلا به ام . اس بودند که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس پاسخ های نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (۱۹۹۱)، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن (۱۹۸۳) و پرسشنامه احساس تنهایی کالیفرنیا راسل و همکاران (۱۹۷۸) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی توانسته در بهبود میزان نشخوار فکری، استرس ادراک شده و احساس تنهایی هم در مرحله پس آزمون و هم در مرحله پیگیری در گروه آزمایش مؤثر عمل کند (۰/۰۵> P ). نتیجه گیری: درمان مبتنی بر ذهن آگاهی روشی موثر در بهبود میزان نشخوار فکری، استرس ادراک شده و احساس تنهایی افراد مبتلا به ام. اس بود، بنابراین پیشنهاد می شود در درمان افراد مبتلا به ام.اس مورد استفاده قرار گیرد.