جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
جستارهای زبانی دوره دوزادهم خرداد و تیر 1400 شماره 2 (پیاپی 62) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هویت واژگانی یعنی مفهوم یک واژه که می تواند در سرتاسر هر متن با واژه بیان شود یا با کلمه ها و ساختارهای متعدد به آن مفهوم اشاره شود. تمرکز این تحقیق جست وجوی ابزارهای زبانی است که با استفاده از آن ها در یک روایت هویت واحد و پیوسته ای از سوی عبارت های متناوب بیان می شود. برای انجام این کار 80 کودک و بزرگ سال مؤنث در پژوهش حاضر شرکت و فیلم بدون کلام داستان «گلابی» را روایت کردند. پس از ضبط و پیاده سازی، داده ها تحلیل آماری شدند. برای دسته بندی واژه ها و تحلیل کیفی از مفهوم سطح اصلی رُش استفاده شد. هر دو گروه در استفاده از واژه های کل یکسان بودند، اما کاربرد واژه ها در سطح جز در دو گروه تفاوت معناداری را نشان داد. علاوه بر این، در بررسی رد پای هویت واژگانی هم دو گروه تفاوت معناداری داشتند. به این ترتیب که پس از اولین اشاره به یک مفهوم، ارجاع به همان مفهوم را به شیوه متفاوتی تا انتهای روایت انجام دادند، هرچند عدم تغییر واژه و ارجاع واحد به مفهومی واحد در هردو گروه بسامد بالایی داشت. با اینکه به نظر می رسد در سن 9 سالگی مخزن واژگانی کودک بسیار شبیه بزرگ سالان شده باشد، اما بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، همچنان باید تفاوت دانش واژگانی این دو رده سنی را در تهیه محتواهای مختلف درنظر داشت.
اتخاذ رویکرد شناختی در آموزش مفاهیم مکانی و انتزاعی حروف اضافه «in» به فارسی زبانان و «در» به غیرفارسی زبانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی معانی مکانی، زمان و انتزاعی حروف اضافه «in» به فارسی زبانان و «در» به غیرفارسی زبانان و نیز مقایسه تأثیر رویکرد شناختی نسبت به روش سنتی بر یادگیری مفاهیم مختلف این حروف اضافه می پردازد. لذا، ابتدا معنای مکانی و پیش نمونه ای حرف اضافه «in» از فرهنگ لغت آکسفورد (2016) و حرف اضافه «در» از فرهنگ سخن انوری (1381) استخراج شد. سپس جمله ها و عبارت های حاوی این حروف اضافه با توجه به کتاب های ویژن 1 (1395) و فارسی بیاموزیم (1388) در سطح میانی انتخاب شد. در این پژوهش که از نوع آزمایشی است، تعداد 30 نفر از دانش آموزان دبیرستان دخترانه نور و 30 نفر از فارسی آموزان بزرگ سال زن در مرکز آموزش زبان فارسی المصطفی مشهد (در مجموع 60 نفر) در سطح میانی به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و سپس به دو گروه مساوی آزمایش و کنترل تقسیم شدند. تحلیل های آزمون تی مستقل در مقایسه میانگین نمره های پیش آزمون گروه های آزمایش و کنترل نشان داد، بین دانش پیشین زبان آموزان قبل از شروع فرایند آزمایش، تفاوت معناداری وجود نداشت (پیش آزمون گروه کنترل 12.57 و پیش آزمون گروه آزمایش 12.43). حال آنکه میانگین نمره های پس آزمون گروه ها مبین آن است که بین گروه های آزمایش و کنترل از نظر آماری تفاوت معناداری وجود داشت (پس آزمون گروه کنترل 12.33 و پس آزمون گروه آزمایش 25.73). طبق نتایج، گروه های آزمایش که تحت آموزش به روش شناختی قرار گرفتند در مقایسه با آن ها که به روش سنتی آموزش دیدند، پیشرفت زیادی را در یادگیری مفاهیم مختلف این حروف اضافه نشان دادند. فرایند و نتایج این پژوهش راهکارهای مؤثری را در امر آموزش این حروف اضافه برای مدرسان زبان پیشنهاد داده است.
نوع شناسی مکان در رمان ملکوت از بهرام صادقی با رویکرد نشانه - معناشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر معناآفرینی در ادبیات داستانی، عنصر مکان است. نویسنده از طریق کاستن از معنای ارجاعی و عینی مکان، از این عنصر به منزله ابزاری مهم در خلق و تقویت معنای مورد نظرش بهره می جوید. مکان با توجه به میزان عینیت خود، در طیفی از معانی مختلف از ارجاعی تا انتزاعی سیر می کند. مکان های انتزاعی به دلیل ماهیت تخیلی و استعلایی خود می توانند در برخی از انواع ادبی جایگاه ویژه ای داشته باشند. این مقاله درپی آن است تا با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد نشانه معناشناسانه انواع مکان های ترسیم شده در رمان ملکوت از بهرام صادقی را بررسی کند و ضمن طبقه بندی این مکان ها، به این پرسش پاسخ دهد که ابزار مکان تا چه اندازه در خدمت القای معانی مورد نظر نویسنده بوده است. نتایج نشان می دهد بهرام صادقی در رمان ملکوت تلاش کرده است تا با بازآفرینی خلاقانه اسطوره آفرینش، به شکل ضمنی فضای یأس آلود حاکم بر جامعه در دوران پس از کودتای 28 مرداد 1332 را در اسطوره یادشده بازنمایی کند. او در مسیر اجرای این خواسته نگاه ویژه ای به عنصر مکان داشته است. از همین رو، با استفاده از فضاسازی های وهمناک و هول انگیز و با بهره گیری از انواع مکان های روایی، پدیداری، گردبادی و استعلایی، سرشکستگی، یأس و امیدهای ازدست رفته جامعه را به تصویر کشیده است.
تحلیل خطاهای دانش آموزان دوزبانه ترکی آذربایجانی - فارسی در کاربرد فعل فارسی بر اساس انگاره چهار تک واژ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر، خطاهای دانش آموزان دوزبانه ترکی آذربایجانی فارسی در کاربرد نشانه های تصریفی فعل فارسی را بر اساس انگاره چهار تک واژ، مطالعه کرده است. داده ها از نوشته های 50 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پایه های سوم و چهارم ابتدایی مناطق روستایی شهرستان مشگین شهر گردآوری شد. ابتدا نشانه های تصریفی فعل زبان فارسی در چارچوب انگاره چهار تک واژ، به دو گروه تک واژهای نظام مند متقدم (نشانه های نفی، امری، مجهول و سببی) و تک واژهای نظام مند بیرونی متأخر (نشانه های شخص و شمار، زمان، نمود و وجه التزامی) تقسیم شد. با استخراج و دسته بندی خطاها، مشخص شد که دانش آموزان هر دو پایه، در کاربرد تک واژهای نظام مند بیرونی متأخر فعل نسبت به تک واژهای نظام مند متقدم آن مشکل دارند و آن ها را دیرتر یاد می گیرند. به نظر می رسد که بین ماهیت انواع مختلف تک واژها (فعال شدن تک واژها در سطوح انتزاعی تولید گفتار) و ترتیب فراگیری آن ها، ارتباط وجود دارد. تک واژهای نظام مند بیرونی متأخر در سطح متأخرتر فرایند تولید انتزاعی، با فراخوان چارچوب نحوی ساخت واژی زبان مقصد، انتخاب می شوند، در حالی که انتخاب تک واژهای نظام مند متقدم به صورت غیرمستقیم در سطح مفهومی واژگانی و هم زمان با انتخاب مستقیم تک واژهای محتوایی، صورت می گیرد. نتایج تحقیق حاضر در انطباق با مطالعه ویی (2000) است که با اتکا به انگاره چهار تک واژ، ترتیب فراگیری انواع تک واژها را تبیین کرد.
در باب تمیز در دستور زبان فارسی؛ صورت، ماهیت و اصطلاح شناسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تمیز» اصطلاحی است که در نحو عربی و فارسی کاربرد دارد. این اصطلاح در دستورهای قدیم ترِ فارسی معادل همان تمیز عربی است، اما به تدریج بیشتر برای متمم مفعول به کار رفته است، یعنی نقشی که ابهام را از مفعولِ فعل هایی مانند دانستن، نامیدن، پنداشتن و... می زداید. امروز در دستور فارسی بیشتر از «تمیز» همین معنا اراده می شود. این گفتار نخست درپی آن است تا مشخص کند تمیز از کِی و از سوی چه کسی مصطلح شده است و این مفهوم چه معادل های دیگری دارد. دوم آنکه توصیفی از تمیز و فعل و مفعولِ مرتبط با آن به دست دهد. در راستای هدف نخست کتب دستور زبان فارسی (مطابق نظمی تاریخی) مطالعه و برای تحقق هدف دوم از بررسی ای پیکره بنیاد بهره برده شد که برخی از نتایج به دست آمده از آن چنین است: از میان این افعال فارسی فعل «دانستن» و سپس افعال دیدن، نامیدن، شمردن (شماردن) و گفتن، بیش از افعال دیگر با تمیز به کار رفته است. بیشترِ این افعال در ساخت های ظرفیتی متفاوتی ظاهر می شوند، اما برخی از آن ها تنها یک ساخت دارند و آن «فاعل، مفعول، تمیز» است، مانندِ نامیدن و محسوب کردن. تمیز عمدتاً در قالب گروه اسمی و سپس گروه صفتی و گروه حرف اضافه ای و به ندرت به شکل بند و ضمیر ظاهر می شود. نزدیک به تمام تمیزها با مفعول مستقیم و معدودی از آن ها با مفعول حرف اضافه ای می آیند. حضور مفعول در جمله به هر شکلی لازم است. به همین دلیل، شکل مجهول این افعال تمیز را از دست می دهند؛ به جز افعالی مانند یاد شدن، گفته شدن و اطلاق شدن که در حالت مجهول نیز مفعول حرف اضافه ای دارند.
خوانش معناشناسانه کارکرد عناصر چهارگانه داستان قرآنی موسی(ع) و فرعون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عناصر چهارگانه در میان اساطیر و باورهای کهن بشر جایگاهی ویژه داشته و آرای فیلسوفان، طبیبان و عارفان زیادی را به خود اختصاص داده است. در ادبیات نیز این عناصر آشکار بوده است. باشلار تخیلات مادی بشر را بر اساس عناصر آب، آتش، خاک و باد طبقه بندی می کند و معتقد است برای بازشناسی شاعران اصیل، باید به میزان نزدیکی و دوری آن ها از این عناصر توجه کرد. از نظر او اثر هنری پویایی خود را از عمق ارتباط با عناصر چهارگانه می گیرد که این عناصر به شکل گسترده و هنری در سوره قصص آشکار است. مربع معنایی با فشرده کردن فرایند کلامی، نقطه مرکزی و قلب گفتمان را نشانه می رود. فرایند پویای کلام را به تصویر می کشد و بر ارتباط مقوله ای استوار است. هدف این مقاله یافتن تأثیر عناصر چهارگانه بر فرایند تحول معنایی است تا اثر آن ها را در لایه انتزاعی و پنهان متن کشف کند. بدین ترتیب، نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند با استفاده از رویکرد مربع معناشناسی گرمس و نظرات باشلار کارکرد این عناصر طبیعی را در سوره قصص با محوریت داستان حضرت موسی(ع) و فرعون بررسی کنند و تضادهای موجود در محور حرکتی دو کنشگر اصلی داستان را بر اساس مربع معناشناسی گرمس تحلیل کنند. نتایج مقاله نشان می دهد، عناصر چهارگانه، همگونی زیادی با جامعه هدف نبوت حضرت موسی(ع) (جامعه مصر) دارند. آب، آغازگر نجات بخشی بشر است. آتش، نشانه تغییر و تولدی دوباره است. بسامد عنصر خاک پر رنگ تر از بقیه عناصر است. هممچنین، در محور معنایی رسالت و هدایت، عناصر چهارگانه محور ارتباطی تقابل تناقضی را شکل می دهند.
بررسی تطبیقی مطالعات سبک نوشتار زنانه و تأثیر جنسیت بر ترجمه و تألیف در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات بسیاری برای بررسی تأثیر جنسیت بر زبان صورت گرفته اند. گروهی در این زمینه مؤلفه هایی برای سبک زنانه و مردانه در نظر گرفته اند و گروهی نیز زبان را امری غیرجنسیتی دانسته اند. بحث از سبک نوشتار زنانه که با نظرات کسانی همچون لیکاف قوت گرفت، برپایه تفکرات فمینیستی و پست مدرن شکل گرفته است. در این مقاله، ضمن بررسی اجمالی مبانی مرتبط با زبان شناسی جنسیتی و طرح مختصر مؤلفه های لیکاف در مورد سبک نوشتار زنانه به مطالعه توصیفی تطبیقی پژوهش های صورت گرفته در این زمینه بر روی آثار ادبی تألیفی و ترجمه شده در ایران می پردازیم و در نهایت، 11 مقاله را واکاوی می کنیم تا به وضعیت کلی این پژوهش ها و نتایجشان دست یابیم. به طور کلی، کاستی های پژوهش های بررسی شده، چه در زمینه تألیف چه در زمینه ترجمه، در ایران عبارت اند از: میدانی بودن محض نتایج تحقیقات، نبود یا ضعف در تحلیل های مبتنی بر نظریات اجتماعی و روان شناختی و فرهنگی و نیز غیرقابل تعمیم بودن آن ها. در خصوص پژوهش های مربوط به تأثیر جنسیت بر ترجمه باید افزود که تعداد پژوهش ها زیاد نیست و به برخی نکته ها توجه نشده یا روش کار نامناسب بوده است.
اطلس برخط زبان های ایران: طراحی، روش شناسی و نتایج اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولف رتبه علمی، رشته/ گروه دانشگاه مرتضی طاهری اردلی استادیار زبان شناسی گروه زبان انگلیسی؛ پژوهشکده بختیاری شناسیدانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران. اریک آنونبی استاد زبان شناسی و زبان فرانسویدانشگاه کارلتون، اُتاوا، کانادا. اِیموس هِیز مدیر فنی، مرکز تحقیقات ژئوماتیک و نقشه نگاری (GCRC)دانشگاه کارلتون، اُتاوا، کانادا. زهرا آذین دانشجوی دکتری زبان شناسی، مستندسازی و احیای زباندانشگاه کارلتون، اُتاوا، کانادا. ژینو ابراهیمی دانشجوی کارشناسی ارشد علوم شناختی، دپارتمان علوم اجتماعیدانشگاه کایزرسلاترن، کایزرسلاترن، آلمان. اِرگین اُپنگین مدرس دانشگاه کردستان هولیر، اقلیم کردستان، عراق. نوش آذرین اتابکی کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان شناسی همگانیدانشگاه تهران، تهران، ایران. آدام اِستون عضو پژوهشی، مرکز تحقیقات ژئوماتیک و نقشه نگاری (GCRC)دانشگاه کارلتون، اُتاوا، کانادا. دونالد استیلو پژوهشگر بازنشستهموسسه انسان شناسی تکاملی ماکس پلانک، لایپزیک، آلمان. المیرا اسماعیل پور دانشجوی دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه الزهرا، تهران، ایران. مریم امانی بابادی دانش آموخته دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه پیام نور، تهران، ایران. محمد اورنگ دانشجوی دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه ایالتی نیو سوز ولز سیدنی استرالیا. الهام ایزدی دانش آموخته دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران. رابرت اُیکل محقق ژئوماتیک، مرکز تحقیقات ژئوماتیک و نقشه نگاری (GCRC)دانشگاه کارلتون، اُتاوا، کانادا. نوال بحرانی کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان شناسی همگانیدانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران. حبیب برجیان پژوهشگردانشگاه کلمبیا، نیویورک، امریکا. آوا بهرامی کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) آموزش زبان انگلیسی دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ایران. حمیده پشتوان کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان شناسی همگانیدانشگاه الزهرا، تهران، ایران. شیوا پیریایی دانشجوی دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران. پیمان پیش یار دهکردی دانشجوی دکتری زبان شناسی، دپارتمان زبان شناسی و زبان انگلیسیدانشگاه کَنتربری، کرایستچرچ، نیوزیلند. پریسا ثابت همت آبادی دانشجوی دکتری زبان شناسی کاربردی؛ مدرس زبان انگلیسی با اهداف کاربردیدانشگاه کارلتون. کالج الگونکوین، اُتاوا، کانادا. شیما جعفری دهقی استادیار زبان های باستانی ایران، گروه زبان و ادبیات فارسیدانشگاه ولایت، ایرانشهر، ایران. مریم جلیلی دوآب کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان شناسی همگانیدانشگاه سمنان، سمنان، ایران. فرانک جمال الدین دانشجوی دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه فردوسی مشهد، ایران. کامیار جولایی دانش آموخته دکتری زبان شناسی همگانیپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران. حسن حاجی شعبانیان کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان شناسی همگانیدانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، تهران، ایران. ژیلا خانجانی استادیار زبان شناسی همگانیدانشگاه پیام نور، استادیار گروه ادبیات و زبان های خارجه، ص. پ: 193953697، تهران، ایران. لیلا دیانت دانش آموخته دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران. علی رشیدی کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان شناسی همگانیدانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران. رضا رضوانی بروجنی کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانیدانشگاه آزاد اسلامی واحد خمین، ایران. زهره رهنما کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان و ادبیات فارسیدانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان، زنجان، ایران. زینب زمانی گندمانی دانشجوی کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسیدانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران. لَئورنسیا شرایبر دستیار پژوهشی زبان شناسی همگانیدانشگاه بامبرگ، بامبرگ، آلمان. نگار شرافت کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) زبان شناسی همگانیدانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران. جعفر شیخ الاسلامی استاد زبان شناسی کاربردی و مطالعات گفتمانی؛ زبان شناسی و واسطه گری فرهنگیدانشگاه کارلتون، اُتاوا، کانادا. مینا صالحی کارشناسی ارشد (فارغ التحصیل) فرهنگ و زبان های باستانی ایراندانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران. مهناز طالبی دستنایی دانش آموخته دکتری زبان شناسی همگانیدانشگاه الزهرا، تهران، ایران. علی اکبر عابدیان کاسگری کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانیموسسه انتشارات دگراندیشان، تهران، ایران. مریم سادات غیاثیان دانشیار زبان شناسی همگانیدانشگاه پیام نور، تهران
اصول ساده سازی متن هایِ کهنِ ادبی: مطالعه موردی کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن های کلاسیک ادبی دارای اهمیت فرهنگی خاصی هستند، با وجودی که گویشوران فارسی زبان هنوز می توانند این متن های کهن را پس از صدها سال بخوانند و بفهمند (و این ویژگی خاص زبان فارسی است)، ولی این امر، به دلیل تغییرات واژگانی و تا حدی نحوی، برای نسل جوان و نوآموزان به سختی امکان پذیر است. از این رو، بسیاری از این متن ها برای کودکان و گاه بزرگ سالان ساده سازی شده است. در این پژوهش، کوشش شده است با بررسی داستانِ «موش آهن خور» از کلیله و دمنه با نمونه های ساده شده آن مقایسه شود تا ضمن بررسی چگونگی تغییرات متن ادبی در روند ساده سازی ها، روش های ساده سازی استخراج شود و در نهایت، الگویی کلی برای روند ساده سازی متن های کهن و کلاسیک ارائه شود. در نتیجه، چگونگی ساده سازی و شناسایی ابزارهای واژگانی دستوری مسئله ای این پژوهش بوده است. دلیل انتخاب کلیله و دمنه از یک سو این است که از نثرهای فنی و مصنوع فارسی به شمار می آید و از سوی دیگر، بارها ساده نویسی شده است. در این بررسی، تغییرها در چهار سطح صرفی، نحوی، واژگانی و متنی طبقه بندی شده است. با توجه به بررسیِ انجام گرفته، سه نوع رویکرد به سازوکار ساده سازی متن های ادبی کهن فارسی مشاهده می شود: 1. گرایش به وفاداری هم به محتوا و هم در صورت متن اصلی، 2. گرایش به وفاداری به محتوا و دست کاری در صورت متن اصلی و 3. گرایش به دست کاری هم در محتوا و هم در صورت متن اصلی. بنابراین، صورت همیشه دستکاری شده است. همچنین، دستکاری ها را می توان در چهار سطح واژگانی، صرفی، نحوی و متنی دسته بندی کرد.
بررسی مقابله ای اصطلاحاتِ حاویِ اشیا در زبان های اسپانیایی و فارسی با رویکرد زبان شناسیِ انسان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقیِ نحوه اصطلاح سازی برمبنای مفاهیم مشترک، در زبان های اسپانیایی و فارسی براساس چگونگیِ برخورد گویشوران این دو زبان، با اشیای پیرامونشان، در چارچوبِ رویکردِ بینارشته ای زبان شناسیِ انسان شناختی پرداخته است. در این رویکرد، شباهت ها و تفاوت های احتمالی مؤلفه های زبانی، با توجه به مباحث فرهنگی و جامعه شناختی گویشورانِ آن زبان ها تحلیل و بررسی می شود. این رویکرد بیش از هر چیز وامدار مبانیِ نظریه نسبیت زبانی است، نظریه ای که برمبنای تأثیرگذاری زبان بر اندیشه و به ویژه، تأثیرپذیری نگرش افراد به اشیا، از نحوه برخورد زبانی آن ها با اشیای اطرافشان شکل گرفته است. بر این اساس، مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که اشیا و مصنوعات، در فرهنگ گویشوران دو زبان اسپانیایی و فارسی، چه تأثیری بر ایجاد اشتراکات و افتراقات احتمالی در نحوه اصطلاح سازی در این دو زبان دارند. ازآنجا که اصطلاحات بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ عامه، و چه بسا، فرهنگ بنیادترین عنصر زبانی هستند، نگارندگان بر آن شدند تا از رهگذر بررسیِ مقابله ای اصطلاحاتِ حاویِ اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی به روشی تطبیقی و تحلیلی، تأثیر مباحث فرهنگی در برخورد اسپانیایی زبان ها و فارسی زبان ها با اشیای اطرافشان را، در نحوه اصطلاح سازی آن ها از یک مفهوم مشترک، به منظور ارائه الگویی برای انجام تحلیلی بینازبانی در چارچوب رویکرد زبان شناسیِ انسان شناختی، بررسی کنند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه اصطلاحات حاوی اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی است تا مشخص شود نگرش های متفاوت گویشوران این دو زبان به اشیای پیرامونشان، چگونه تحت تأثیر بافت و ویژگی های فرهنگی در ساخت اصطلاحات انعکاس پیدا می کنند. برمبنای تحلیل صورت گرفته در این پژوهش، در دو زبان اسپانیایی و فارسی، اصطلاح سازی از یک مفهوم مشترک براساس نحوه برخورد گویشوران این دو زبان با اشیای اطرافشان، بیش از آنکه به سمت شباهت ها متمایل باشد به سمت تفاوت های فرهنگی متمایل است و کانون شباهت های اصطلاح سازی، مبتنی بر اشیا و مصنوعاتی بوده که در محیط خانه و وسایل منزل به کار می رفته اند.
بررسی مقابله ای ارزیابی واکنش به تحسین و تمجید و راهبردهای سپاسگزاری در کتاب های سطح پیش متوسط کانون زبان ایران و تاچ استون 3(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حال حاضر، مقوله کنش های گفتاری به یکی از موضوعات موردبحث در حوزه منظورشناسی تبدیل شده است. با این حال، شمار پژوهش هایی که به مقایسه نحوه آموزش کنش های گفتاری در کتاب های آموزشی بین المللی و کتاب های داخلی چاپ شده در ایران پرداخته باشند، بسیار معدود است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی دو کنش گفتاری مهم، یعنی سپاسگزاری و واکنش به تحسین و تمجید، در بخش مکالمه کتاب های سطح پیش متوسط کانون زبان ایران و کتاب تاچ استون 3، است. 12 دیالوگ از کتاب تاچ استون 3 و 27 دیالوگ از کتاب های سطح پیش متوسط کانون زبان ایران مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و مصادیق هر کدام از کنش های گفتاری موردنظر شناسایی و استخراج شده اند. نتایج نشان داده اند که میان بسامدهای ابراز سپاسگزاری در کتاب های سطح پیش متوسط کانون زبان ایران و کتاب تاچ استون 3، تفاوت معناداری وجود دارد؛ اما میان بسامد واکنش های کلامی به تحسین و تمجید در این دو کتاب، تفاوت معناداری شناسایی نشده است. علاوه بر این، نتایج به دست آمده حاکی از آنند که مقدار میانه آماری برای واکنش کلامی به تحسین و تمجید در کتاب تاچ استون 3 بالاتر بوده است؛ و درمقابل، مقدار میانه آماری برای کنش گفتاری سپاسگزاری در کتاب سطح پیش متوسط کانون زبان ایران بالاتر ارزیابی شده است. این یافته ها و نتایج، ارزش های آموزشی مهم و کاربردی ای برای معلم های آموزش زبان انگلیسی (به منزله زبان خارجی) و توسعه دهندگان مواد آموزشی دارند.
بازنگری زباهنگ احترام محوری در سایه ادب اجتماعی با تحلیل پیکره گفتمان شفاهی براساس الگوی هایمز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درهم تنیده بودن زبان و فرهنگ مدت هاست که موردبحث و بررسی اندیشمندان حوزه جامعه شناسی زبان، مردم شناسان و نیز کاربردشناسان زبان بوده است. یکی از حوزه های نوین تحقیق درباره این درهم تنیدگی، مطالعه نمایش فرهنگی از یک زبان یا زباهنگ است. در این تحقیق زباهنگ احترام محوری در فرهنگ ایرانیان، با توجه به اهمیت و جایگاه ادب و نزاکت اجتماعی فرهنگ ایرانی اسلامی، موردبررسی قرارگرفت. هدف این تحقیق به طور خاص، شناسایی بازنمود جنبه های حاکم از فرهنگ کنونی گویشوران در زباهنگ احترام محوری و شناخت جنبه هایی از ادب اجتماعی بود که در زباهنگ احترام محوری انعکاس یافته است. به این منظور، 140 پاره گفتار مرتبط با احترام و نزاکت از میان 320 مورد شفاهی که از میان افراد 15 تا 61 ساله (132 زن و 169 مرد) با سطح تحصیلات متفاوت (بی سواد تا تحصیلات عالیه) و مشاغل مختلف (خانه دار، دانش آموز، دانشجو، معلم، مهندس، کارمند، پزشک، پرستار، بازنشسته، و مشاغل آزاد) از شهرهای اراک، اصفهان، شهرکرد، تهران، قم، ساوه، گلپایگان، شادگان، تبریز، رشت، هرند، دهلران، کرمانشاه، خرم آباد، سرپل ذهاب، بروجن، آران و بیدگل، نجف آباد، ایذه و میاندشت در موقعیت های گوناگون گردآوری شد. پاره گفتمان های شفاهی این افراد ابتدا ضبط و بعد در قالب یک فرم، پیاده سازی شد. در این مرحله برای ثبت جزئیات شفاهی کلام از علائم گفتارنگاری برای ثبت آوایی و سایر رویدادهای بیانی از قبیل مکث و قطع کلام مخاطب استفاده شد. سپس با استفاده از الگوی SPEAKING هایمز (1967) احترام محوری موردبررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها برمبنای این الگو نشان داد که بسامد کاربرد این زباهنگ در موقعیت های عمومی بیشتر از موقعیت های خصوصی و در میان شرکت کنندگان نابرابر (رسمی و غیررسمی) رایج تر از افرادی با سطح اجتماعی برابر است. از نظر هدف نقش های کاربردشناختی ابراز علاقه و ارادت (محبت و دوست داشتن)، تمجید، تکریم، دعوت، شکسته نفسی و چاپلوسی از پربسامدترین اهداف تجلی یافته این زباهنگ بودند. بررسی های عمیق تر حاکی از آن بود که زباهنگ احترام محوری با قدرت محوری کاملاً برابر نیست و این دو را باید جداگانه تعریف کرد. دیگر آنکه، زباهنگ احترام محوری با وجود استقلال مفهومی خود با زباهنگ های صراحت گریزی و قدرت محوری هم پوشانی دارد. به علاوه، زباهنگ احترام محوری از فرازباهنگ های جمع گرایی و سلسله مراتب پذیری ایرانیان تأثیر می پذیرد. دیگر آنکه زباهنگ احترام محوری در داده های این پژوهش برمبنای دو محور سلطه و هم بستگی توجیه پذیر است و تنوع و شدت بروز جنبه های احترام تابع سلطه و هم بستگی موجود در بافت است.
تبیین رویکرد نظری سبک شناختی ملک الشعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدمت مطالعات سبک شناسی و سبک پژوهی از کتاب تاریخ تطور نثر فارسیِ ملک الشعرای بهار فراتر نمی رود. رویکرد نظری سبک شناختی وی نیز تا به حال به درستی کشف و استخراج نشده است. از این رو، هدف از پژوهش حاضر کشف و شناخت متغیرها و مؤلفه های نظریه سبک شناختی ملک الشعرای بهار و مقوله سازی و فرضیه سازی آن با روش و تکنیک تحلیل محتوای کیفی عمقی است. بدین منظور، آثار ملک الشعرای بهار در زمینه سبک شناسی براساس نمونه گیری هدفمند و معیارِ اشباع نظری بررسی شد. از محتوای این آثار با حذف و اضافه و اصلاح و تلخیص، تعداد 409 کد اولیه به دست آمد. درنهایت، طی سه مرحله کدگذاری، مدلی از کدها استخراج شده است که بیانگر دو بلوک «بافت و محیط زمینه ای» و «سبک شناسی» است و همچنین، فرضیه اصلیِ چگونگی تأثیر «بافت و محیط زمینه ای» را بر «سبک» نشان می دهد. مطابق با نظر بهار، «بافت و محیط زمینه ای» تأثیر بسزایی بر «سبک» و «سبک شناسی» در ایران گذاشته است که این ارتباط و تأثیر و تأثر، در پژوهش های سبک شناختی به دقت تبیین نشده است. از این رو، متغیرها و مفاهیم رویکرد نظری سبک شناختی ملک الشعرای بهار و همچنین، روابط این متغیرها با یکدیگر کشف می شود و سرانجام به مدل سازی می انجامد و این فرض را تقویت می کند که او در این حیطه صاحب نظر بوده است.
مقایسه تحمیدیه شاهنامه و گرشاسب نامه برمبنای فرانقش اندیشگانیِ دستور نظام مند نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دستور نظام مند نقش گرای هلیدی زبان را در بافت بررسی می کند. در بررسی متون برمبنای این نظریه با سه فرانقشِ اندیشگانی، بینافردی و متنی مواجه هستیم که فرانقش اندیشگانی خود به دو فرانقش تجربی و منطقی تقسیم می شود. در فرانقش تجربی، فرایندهای شش گانه، مشارکان و عناصر پیرامونی بررسی می شوند. به اعتقاد برخی صاحب نظران گرشاسب نامه، در میان متون پهلوانی، بهترین منظومه پهلوانی پس از شاهنامه است، از همین روی در این پژوهش تحمیدیّه های شاهنامه و گرشاسب نامه برای مقایسه برمبنای فرانقش اندیشگانیِ (تجربی) دستور نظام مند نقش گرای هلیدی انتخاب شده اند تا مشخص شود تحمیدیه های این دو اثر، به لحاظ زبانی، تا چه پایه به یکدیگر نزدیک هستند و اگر این فرض را درست بگیریم که اسدی در گرشاسب نامه سعی داشته است اثری هم پایه شاهنامه فردوسی بسراید، تا چه میزان به مقصود خود نائل شده است؟ پس از بررسی مشخص شد هم در شاهنامه و هم در گرشاسب نامه فرایند مادی بیشترین درصد را به خود اختصاص داده است. با توجه به ژانر این دو اثر که حماسی است، این میزان توجه به فرایند مادی طبیعی و قابل پیش بینی است. از آن جا که ماهیت تحمیدیه حمد و ستایش خداوند است، خداوند مشارک اصلی در بیشتر این فرایندهاست و درصدها به صورت تقریبی با هم برابر است. با اندکی اغماض می توان اذعان داشت اسدی توانسته است هم پای فردوسی از پس سرودن تحمیدیه گرشاسب نامه برآید و تحمیدیه گرشاسب نامه از منظر فرانقش اندیشگانی با تحمیدیه شاهنامه برابری می کند.
بدن مندی استعاره های مفهومی و درک مفاهیم انتزاعی در کودکان 5 تا 7 ساله فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باتوجه به نقش مهم استعاره های مفهومی در درک مفاهیم انتزاعی در دوران رشد، پژوهش حاضر با هدف طراحی و هنجاریابی آزمونی از استعاره های مفهومی بدن مند در زبان فارسی برای بررسی فرایند درک مفاهیم انتزاعی کودکان سالم 5 تا 7 ساله فارسی زبان انجام شد. در این پژوهش، ابتدا 171 استعاره مفهومی بدن مند رایج در زبان فارسی امروز مربوط به 4 اندام حسی حرکتی گوش، چشم، دست و پا از منابع و فرهنگ های فارسی امروز استخراج شد و درک مفاهیم انتزاعی به کمک استعاره های مفهومی در 30 کودک 5 تا 7 ساله سالم دارای رشد طبیعی بررسی شد. براساس نتایج 39 استعاره ای که بالای 30 درصد پاسخ درست داشتند انتخاب شدند. در مرحله بعد آزمونی متشکل از دو بخش دیداری و شنیداری براساس این 39 استعاره طراحی شد و درک مفاهیم انتزاعی در 200 کودک 5 تا 7 ساله فارسی زبان بررسی شد. براساس نمره میانگین به دست آمده در دو گروه سنی و باتوجه به روند رشد مفاهیم انتزاعی، کودکان 6 تا 7 ساله نسبت به کودکان 5 تا 6 ساله عملکرد بهتری در درک مفاهیم انتزاعی داشتند و تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین، یافته های پژوهش نشان داد که کودکان در پاسخ به آزمون شنیداری در مقایسه با آزمون دیداری عملکرد بهتری داشتند، ولی در درک مفاهیم انتزاعی بین دختران و پسران تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج پژوهش حاضر را می توان در توان بخشی و درمان اختلالات مربوط به درک مفاهیم انتزاعی استفاده کرد.
حذف هم پایگی و خلأ نحوی در زبان فارسی از منظر دستور ساختاری شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارهای حذف، الگوهایی هستند که در آن ها بخشی از ساختار نحوی که به طور طبیعی بیان می شود تا محتوایی را انتقال دهد، حذف می شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ساختار حدف هم پایگی و خلأ نحوی در چارچوب دستور ساختاری شناختی است. بنابراین، پژوهش پیش رو مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی است و از آنجا که فرایند حذف هم در گونه نوشتاری و هم گونه گفتاری زبان فارسی کاربرد گسترده ای دارد، پیکره مورد بررسی ما هر دو گونه را شامل خواهد شد و از لحاظ نظری (یعنی روش و چارچوب تحلیل) مبتنی بر رویکرد شناختی و ساختاربنیاد است. یافته های پژوهش نشان می دهد که با توجه به مفهوم دسترسی و فعال سازی که از سوی لانگاکر (2012) معرفی شد، داده های زبان فارسی نیز در چارچوب این نظریه قابل توصیف هستند. همچنین، ملاحظه شد که هم پایگی غیرسازه ای در بافت انواع دیگری از «کاهش» بندی تحلیل می شود، از جمله در کاهش تکیه ای در عناصر فاقد تمرکز و همین طور در حذف در مواقعی که محتوای هم پوشانی بیان ناشده باقی می ماند. مفهوم توصیفی محوری در اینجا تمایزگذار بود بدین معنی که این محتوا در یک پنجره بندی ظاهر می شود که در پنجره متقدم آن ظاهر نمی شود. همچنین، این یافته ها بیانگر آن است که جایگاه تمایزگذار در این ساختارها در زمانی که بند پایه را وقفه دار می کند، دارای اهمیت است. از این رو، به آسانی می توان بیان کرد که تمایزگذار مستقیماً پس از ضدتمایزگذار می آید.
بررسی واقعیت روان شناختی سلسله مراتب گواه نمایی در فارسی به هنگام ادراک شنیداری جمله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی این تحقیق واقعیت روان شناختی سلسله مراتب گواه نمایی در فارسی است که از مستقیم (دیداری) شروع می شود و به غیرمستقیم (نقل قول، استنتاج، استنباط و غیره) ختم می شود. در این پژوهش با به کارگیری روش تصمیم گیری واژگانی بیناحسی سعی شده است که نحوه پردازش جمله های حاوی عناصر گواه نما با برنامه نرم افزاری dmdx بررسی شود. چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر رمزگان چندبخشی/ چندگانه است؛ بدین معنی که نوع حواس درگیر به هنگام درک و تولید زبان در بازنمودهای زبانی مؤثر است. متغیر مستقل نوع گواه نما و متغیر وابسته زمان واکنش آزمودنی ها به محرک دیداری است. آزمودنی ها سی نفر دانشجوی 20 تا 22 ساله بوده اند که در دو گروه مرد و زن مرتب شده اند. نتیجه آزمون این است که در سلسله مراتب گواه نمایی در فارسی جمله های حاوی گواه نماهای مستقیم دیداری به طور معناداری دیرتر از دیگر انواع آن پردازش می شوند و گواه نماهای غیرمستقیم از بقیه سریع تر. تفاوت معنا داری میان زمان پردازش جمله های حاوی گواه نماهای حسی و غیرحسی دیده می شود. توجیه و توضیح این امر را می توان در فعال شدگی بخش های بیشتر در کورتکس به هنگام بازنمود و پردازش تصاویر ذهنی دیداری دانست که علاوه بر «حافظه» به «توجه» بیشتر نیازمند است. این درحالی است که استنتاج به نواحی کم تری از لب فرانتال محدود است. نتایج واقعیت روان شناختی سلسله مراتب گواه نمایی فارسی را تأیید می کند. از حیث بار شناختی تحمیل شده بر مغز، می توان در یک تقسیم بندی کلی گواه نماهای فارسی را به دو دسته حسی و غیرحسی دسته بندی کرد. هدف از این پژوهش به آزمون نهادن واقعیت سلسله مراتبی است که بیشتر در مبحث گواه نمایی ارائه می شود. این آزمون به شیوه ای تجربی تدوین و ارائه شده است.
بررسی اکولوژیک منبع کنترل رفتار دانشجویان ایرانی از منظر نظریه سیستم های پیچیده و پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منبع کنترل رفتار نوعی خصیصه روان شناختی است که به درک افراد از میزان کنترل خویش بر اتفاقات پیرامونشان دلالت دارد و نقش حیاتی در موفقیت یا شکست فرد در جنبه های مختلف زندگی ایفا می کند. اگرچه منبع کنترل رفتار خصیصه ای پایدار نیست، اما تقریباً تمامی مطالعات نسبت به آن، دیدگاهی خطی و علت و معلولی داشته اند. بنابراین، در این مطالعه موردی سعی بر آن شده است که براساس نظریه سیستم های پیچیده و پویا، منبع کنترل رفتار دانشجویان ایرانی با استفاده از مدل مجموعه پویا بررسی شود. جامعه آماری تحقیق از 5 دانشجوی یک کلاس زبان عمومی دانشگاه بجنورد تشکیل شده و داده های تحقیق طی 7 جلسه از طریق مصاحبه های نیمه ساختاری، تکلیف سنج، گزارش کلاسی شرکت کنندگان و مشاهدات حضوری محقق جمع آوری شده است. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار MaxQDA تجزیه و تحلیل شده است که درنتیجه آن، تعدادی از عوامل درون/ بین فردی، محیطی و اجتماعی به منزله عوامل اثرگذار بر بیرونی یا درونی بودن منبع کنترل رفتار دانشجویان شناخته شد. با توجه به اینکه بسیاری از روان شناسان و محققان معتقدند که منبع کنترل رفتار درونی درمجموع خصیصه روانی سالم تری است، لذا این مطالعه سعی بر آن دارد تا توصیه هایی برای استادان برای کمک به دانشجویان در راستای درونی شدن منبع کنترل رفتار آن ها ارائه دهد.
نقش تداخل در پیدایش خطاهای آوایی دانشجویان فارسی زبان روسی آموز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان های روسی و فارسی صرف نظر از جهانی های زبانی، به لحاظ نظام آوایی، دستوری، واژگانی و غیره زبان ویژه هستند و با هم تفاوت هایی دارند. از آنجا که نظام زبان اول بیشتر در ذهن زبان آموز نقش بسته است، بنابراین، بروز خطاها در فرایند یادگیری زبان (های) بعدی از سوی گویشور غیر بومی پدیده ای طبیعی و اجتناب ناپذیر است. پژوهش حاضر با اشاره به برخی از خطاهای رایج دانشجویان فارسی زبان روسی آموز در دوره مقدماتی، نقش تداخل و تأثیر آن در بروز این گونه خطاها را بررسی می کند. هدف از انجام تحقیق پیش رو، بررسی و شناسایی خطاهای آوایی روسی آموزان فارسی زبان است که متناسب با نوع تداخل دسته بندی و تجزیه و تحلیل و منشأ بروز خطاها و میزان فراوانی وقوع هر یک از آن ها به تفکیک مشخص شده اند. برای جمع آوری داده های تحقیق از آزمون آوایی بهره برده ایم. جامعه آماری این پژوهش را 51 دانشجوی دوره مقدماتی از دانشگاه های اصفهان، گیلان و گنبد کاووس تشکیل می دهند. نتایج بررسی و تحلیل خطاهای مورد اشاره در مقاله مبین آن است که زبان مقصد، یعنی روسی به منزله یکی از عوامل مؤثر در تداخل درون زبانی، نقش مهمی در بروز خطاهای ذکر شده در بین دانشجویان فارسی زبان روسی آموز دارد.
بررسی نمود برجسته سازی ایدئولوژی محور و عاملیت مترجمان مطبوعاتی: با محوریت روابط ایران و امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گسترش ارتباطات بین المللی و تأثیر آن بر امور داخلی جامعه، سازمان های خبری حتی از ترجمه نیز به عنوان ابزاری برای هدایت ایدئولوژی در مسیری خاص استفاده می کنند. بدین ترتیب نقش ترجمه در برجسته سازی رقابت سیاسی میان احزاب انکارناپذیر است. تفاوت واژه گزینی مترجمان می تواند بازتاب تفاوت میان احزاب اصول گرا و اصلاح طلب باشد. هدف تحقیق حاضر، بررسی نمود برجسته سازی ایدئولوژی محور در واژه گزینی مترجمان مطبوعاتی است. در این تحقیق پیکره ای بالغ بر دویست جمله از پایگاه های خبری دنیا به همراه ترجمه فارسی آن ها گرد آوری شد. در گردآوری داده ها سعی بر آن شد تا از اخبار ترجمه شده خبرگزاری های حامی هر دو حزب استفاده شود. سپس داده ها بر اساس مدل سه وجهی فرکلاف تجزیه و تحلیل شد. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که اختلاف میان دو حزب اصلی، در واژه گزینی مترجمان نمود یافته و همین امر، حتی ممکن است اختلاف و تنش را به تبع داشته و عدم کنترل آن، چالشی برای ثبات اجتماعی قلمداد شود.
اثر جنسیت کودک، شغل و تحصیلات والدین، تک فرزندی و سبک های فرزندپروری بر رشد معناشناسی، نحو و تولید کلمه در کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد زبان در کودکان تفاوت هایی با هم دارد و عوامل مرتبط با کودک و خانواده ممکن است روی تسهیل یا تضعیف رشد زبان اثر بگذارد. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر جنسیت کودک، تعداد فرزندان خانواده، شغل والدین (پدر و مادر)، تحصیلات والدین و سبک های فرزندپروری بر روی رشد مؤلفه های زبانی (معناشناسی، نحو و تولید کلمه) بود. جامعه شامل کودکان پیش دبستانی و خانواده هایشان در شهر کرج بودند. از 98 خانواده و کودک نمونه گیری انجام شد. آزمون رشد زبانی (نسخه سوم) روی کودک اجرا شد و پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسش نامه اقتدار والدگری روی والدین اجرا شد. یافته ها نشان داد عملکرد دختران در مؤلفه های درکِ نحوی، تکمیل دستوری و استفاده از واژگان ربطی بهتر از پسران بود. تفاوتی بین خانواده های تک فرزند و چند فرزند در مؤلفه های رشد زبانی وجود نداشت. شغل پدر تأثیر معنا داری بر روی شاخص های رشد زبانی نداشت، اما عملکرد کودکانی که مادرانشان شغل بیرون از خانه داشتند نسبت به مادران خانه دار، بهتر بود. کودکانی که والدینشان تحصیلات بالاتری داشتند عملکرد بهتری در خرده آزمون های درک نحو، تکمیل دستوری و استفاده از واژگان ربطی داشتند. به علاوه، سبک های فرزندپروری مقتدرانه و سهل گیر رابطه مثبت با رشد نحو و معنا شناسی داشتند، در حالی که سبک فرزندپروری مستبدانه رابطه منفی با درک نحو و معنا شناسی داشت. می توان گفت وضعیت اقتصادی اجتماعی خانواده (به صورت خاص سطح تحصیلات والدین و شاغل بودن مادر) و سبک های فرزندپروری روی اکتساب زبان کودکان اثرگذار است و توانایی زبانی در حوزه معنا شناسی و نحو در دختران، در دوره پیش دبستانی، بهتر از پسران است.