جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
جستارهای زبانی دوره نهم خرداد و تیر 1397 شماره 2 (پیاپی 44) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر قصد دارد تا با استفاده از انگاره چندمعنایی اصول مند (انگاره چما) ( 2006 Evans & Tyler, Evans & Green, 2004a, 2004b ; ) در رویکرد شناختی به بررسی برخی از کاربردی ترین حروف اضافه کردی (گویش کلهری)، یعنی /læ/ ، /wæ/ ، /wægærd/ و / wæpi / بپردازد. ماهیتِ روش انجام این پژوهش توصیفی تحلیلی و نوع روش پیکره بنیاد است. پیکره انتخاب شده از مصاحبه با سخنورانِ این گویشِ کردی به دست آمده و اصالتِ آن ها نیز کاملاً مورد تأیید است که در این بررسی، به دلیل محدودیت حجم مقاله، به ذکر نمونه هایی از هر مفهوم بسنده کرده ایم. نگارنده برای واکاوی معانیِ متمایزِ این حروف اضافه، آن ها را جداگانه در یک شبکه معنایی ترسیم کرده است. در این راستا، یافته های پژوهش نشان می دهد که معنای سرنمون / læ / «از» است و در شبکه معنایی آن هجده معنای متمایز و پنج خوشه معنایی وجود دارد. با بررسی هایِ دقیق به عمل آمده، مشخص شد که گویشوران، حرف اضافه /wæ/ را در برخی موارد به جای læ/ / و با همان معانی در همان بافت ها به کار می برند؛ اما علاوه بر آن، /wæ/ در دو معنای مجزای دیگر به کار می رود که حرف اضافه /læ/ نمی تواند در آن جایگاه ها بیاید. بنابراین، معنای سرنمون /wæ/ «از» است و در شبکه معنایی آن بیست معنای مجزا وجود دارد. معنای سرنمون /wægærd/ «با» است و در شبکه معنایی آن یازده معنای متمایز و سه خوشه معنایی وجود دارد. معنای سرنمون / wæpi / «به» است و در شبکه معنایی آن پنج معنای متمایز و دو خوشه معنایی وجود دارد.
تحلیل پویانمایی آقای فاکس شگفت انگیز بر اساس رویکرد چندوجهیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشته به واکاوی ماهیت و کارکردهای ایدئولوژیک سینمای هالیوود در پویانمایی آقای فاکس شگفت انگیز ، محصول سال 2009 برای رده سنی کودک و نوجوان، با بهره گیری از رویکرد نوینِ چندوجهیت می پردازد. هدف اصلی پژوهش تبیین راهبردهای گفتمان مداری است که به مدد آن ها سواد بصری و به تبع آن نظام اندیشگانی بینندگان فیلم هم سو با گفتمان جهانی سازی و بایسته های آن، مثل مصرف گرایی و نفی ارزش های بومی و ملی، سامان می یابد. چندی است گفتمان جهانی سازی در صدد ایجاد پیوند میان کودکان، فرهنگ مصرف گرایی و سینمای هالیوود است. به همین خاطر با تمرکز بر مسائلی چون جهانی سازی و مصرف گرایی، و بازیگران این عرصه، در صدد پاسخ گویی به این سؤالات هستیم: بازنمود هویت فرهنگی از طریق سازوکارهای چندوجهیت چگونه است؟ رابطه بین چندوجهیت و تجربه زیست جهان چگونه است؟ بازنمودهای چندوجهی چگونه شخصیت های ارائه شده و مجازی را به قهرمانان زنده و واقعی تبدیل می کند؟ کارآمدترین وجه های ایدئولوژی ساز در تجاری سازی سینمای هالیوود چیست؟ یافته های این پژوهش با بهره گیری از جوهره انتقادی چندوجهیت، نشان دهنده کارکردهای ایدئولوژیک مستتر در پویانمایی هاست. با رمزگشایی از دوگانه ما (انسان ها، غربی ها) و آن ها (حیوانات) نشان می دهیم که مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جوامع غیرغربی که حیوانات نمایندگان آن هستند چگونه بازنمایی می شود. برای رسیدن به آرمان شهر موعود غرب، حیوانات چگونه با اقرار به ضعف ها و نداشته های خود پذیرای فرهنگ غربی می شوند؛ و مهم تر اینکه، چگونه بینندگان با هم ذات پنداری با حیوانات، با آن ها ابراز هم بستگی و همدلی می کنند. همه این فرایندها مستلزم مشروعیت بخشی به گفتمان سینمای هالیوود هستند که با دست کاری سواد بصری بینندگان فیلم محقق می شود.
کاربست نظریه معنایی انگاره- بنیاد در طنزهای اقلیمیِ رساله دلگشا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار منتخبی از حکایات رساله دلگشا اثر عبید زاکانی را از منظر نظریه معنایی انگاره بنیاد پیشنهادی راسکین (1985) تحلیل و بررسی می کند. راسکین تلاش می کند ساز و کارهای حاکم بر تولید و درک متون طنزآمیزِ کوتاه به ویژه جوک های تک خطی و ساده را توصیف و تبیین کند. بر اساس این نظریه، هر متن مطایبه آمیز، 1) دو انگاره دارد؛ 2) متن با هر دو انگاره، هم پوشانی دارد، و 3) دو انگاره هم پوشان متضاد یکدیگرند. راسکین متن واجد این شرایط را طنزآمیز و فاقد آن را غیرطنزآمیز معرفی می کند. پس از تبیین نظریه معنایی، از مجموع 254 حکایتِ رساله دلگشا به تصحیح محجوب (1999)، 16 حکایت به مثابه طنز اقلیمی و به طریق اولی، طنز اهالی قزوین در مقام پیکره دادگانی انتخاب شد. سپس، پنج نمونه از این حکایات از منظر نظریه معنایی به تفصیل تبیین شد و باقی حکایات نیز به طور کلی بررسی شدند. آنگاه، به تبعییت از دستوریانِ روایت به ویژه پراپ (1928) و برمون (1973)، طرز رفتار اهالی قزوین در این حکایات در سه کارکرد اصلی قرار گرفت و این الگوی کلی حاصل شد که نقش قزوینی می تواند معرف کنش های سفاهت و بلاهت، و کنش های سفاهت و بلاهت می تواند معرف نقش ابلهانه باشد. برخی یافته ها نشان می دهند که طنزهای اقلیمی در حکایات بسامد بالا دارند. این طنزهای اقلیمی ویشکاری قزوینیان را نشان می دهند. درمجموع، کاربست این نظریه در طنزهای اقلیمی رساله دلگشا نشان می دهد که همه طنزها به تمامی از شروط نظریه معنایی تبعیت می کنند و با آن سازگاری دارند. cript-based semantic theory
بررسی نشانه- معناشناسی تصاویر در بوف کور صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از خصوصیات بوف کور صادق هدایت که قابلیت تحلیل آن را از جنبه ای غیر از گفتمان نوشتاری فراهم می آورد، استفاده نویسنده از تصاویر در لایه های مختلف داستان است. تصاویری که با ویژگی های خاص خود در خدمت گسترش داستان هستند و بر ابهام آن می افزایند. واکاوی این تصاویر برای دستیابی به معنای نهفته آن ها، تحلیلی روشمند ایجاب می کند که قابلیت درک بار معنایی ضمنی تصاویر و رمزگان آن ها را داشته باشد. نشانه شناسی دیداری روشی کارآمد در رمزگشایی تصاویر بوف کور به نظر می آید. روشی که با تکیه بر رابطه میان دال و مدلول و بهره گیری از سازوکارهایی تخصصی تر در نشانه شناسی تصاویر که تصویر را به مثابه یک گفتمان در نظر می گیرد، تصاویر موجود در اثر هدایت را دستمایه مطالعه خود قرار می دهد. تجزیه دال های تصویری در بوف کور در مرحله نخست به بیان ویژگی های نظام های دیداری موجود در اثر می پردازد و در مرحله بعدی دلالت های ضمنی و رمزگانی آن ها را از خلال مطالعه موازی گفتمان دیداری و نوشتاری مورد واکاوی قرار می دهد. در نهایت، نیز نقش انعکاسی گفتمان دیداری جهت توضیح در تبانی یا رقابت بودن آن با گفتمان نوشتاری مورد بررسی قرار می گیرد.
جایگاه و نحوه آموزش واژگان برای فارسی آموزان چینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله قصد دارد به جایگاه و نحوه آموزش واژه در آموزش زبان فارسی به زبان آموزان چینی بپردازد. زبان چینی واژه محور است و در مقایسه با زبان فارسی از نظر رده شناسی در دسته زبان های گسسته قرار دارد. این تفاوت ساختاری باعث می شود زبان آموزان چینی در روند یادگیری، چنانچه معنی کلمات را به درستی متوجه نشوند، در هر مرحله ای که باشند از یادگیری بازبمانند. این مقاله با استفاده از روش تحقیق میدانی نحوه یادگیری واژگان را در فارسی آموزان چینی مورد بررسی قرار داده است. برای این منظور تعداد 24 نفر از زبان آموزان چینی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) که در یک دوره شانزده هفته ای زبان فارسی را آموخته بودند، به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس آزمونی واژه محور برای تعیین سطح زبان آموزان برگزار شد و زبان آموزان به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند و درسی متناسب با سطحشان به آن ها تدریس شد. این درس برای گروه آزمایش با استفاده از روش های مختلف آموزش واژه و تقطیع ساختاری و نقشی و تطبیق ساختارها در دو زبان فارسی و چینی و برای گروه کنترل با استفاده از روش های آموزش واژه و بدون توجه به ترجمه موارد یادشده تدریس شد. سپس، دوباره آزمونی واژه محور برای بررسی آموخته های زبان آموزان برگزار شد. نتایج آزمون نشان داد که زبان آموزانی که با روش ترجمه و توجه به ساختار زبان چینی آموزش دیده اند، بازدهی بهتری نسبت به گروه دیگر داشتند. analytic
زبان آموزی وشناخت در کودکان کم توان ذهنی خفیف: مطالعه ای مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان شناسی شناختی، زبان بخشی از قوای شناختی انسان تلقی می شود و هرگونه تحلیل زبانی با تحلیلی از توانایی های شناختی انسان همراه است. اثر حاضر کوششی است در جهت مقایسه توانایی های زبانی کودکانِ کم توان ذهنی خفیف با کودکان عادی در چارچوب نظریه شناختی و یافتن پاسخی به این سؤال که آیا اختلالات گفتاری کودکان کم توان ذهنی با ضعف آن ها در فعالیت های شناختی مرتبط است یا خیر؟ فرضیه مطرح شده ما این بود که فراگیری زبان درمورد کودکان با نیازهای ویژه مانند کودکان عادی، مستقل از دیگر قوای شناختی نیست و اختلالات گفتاری این کودکان ناشی از اختلالات شناختی آن هاست. به منظور بررسی صحت این فرضیه، 20 کودک عادی و 20 کودک کم توان ذهنی خفیف از دانش آموزان پایه اول و دوم دبستان های شهرستان بیرجند انتخاب شدند و چهار فعالیت شناختی تشخیصِ مقوله ها، بیان اسم و رویداد، شناخت تصویرگونگی و تشخیص نقطه ارجاع در قالب رفتار زبانی آن ها، مورد توجه قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از دو روش آماری توصیفی (فراوانی و درصد) و استنباطی (آزمون های کوکران، کای اسکویر و آزمون تحلیل واریانس) استفاده شد. نتایج هر دو دسته تحلیل، تفاوت های چشمگیری را میان دو گروه آزمودنی ها (کودکان عادی و کودکان با نیازهای ویژه) نشان دادند. ضمن اینکه، تفاوت معنادار درون گروهی تنها میان پسران و دختران عادی مورد مطالعه و آن نیز، در تشخیص مقوله ها بود؛ به طوری که طبق آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، دختران عادی با بیشترین درصد تشخیص مقوله ها، در طبقه ای مجزا از پسران عادی قرار گرفتند. بدین ترتیب، نتیجه آزمون ها صحت فرضیه مطرح شده را تأیید می کند.
بررسی مقایسه ای آسیب شناسی یادگیری و آموزش زبان انگلیسی و عربی در ایران از دیدگاه دبیران آموزش و پرورش: یک تحقیق داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق کیفی بررسی مقایسه ای آسیب ها و مشکلات تدریس و یادگیری درس زبان انگلیسی و زبان عربی در دبیرستان های ایران با استفاده از روش داده بنیاد یا نظریه گروندد است. از طریق مصاحبه نیمه ساختاری با پنج دبیر زبان انگلیسی و هفت دبیر عربی که با نمونه گیری نظری از بین دبیران دبیرستان های مختلف شهر سبزوار، انتخاب شدند، داده های این تحقیق جمع آوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار مکس کیودا ( MAXQDA ) و بر اساس سه سطح کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نظریه داده بنیاد صورت گرفت. دو مدل نظری آسیب شناسی زبان عربی و نیز آسیب شناسی زبان انگلیسی ارائه شد که در هر یک، مشکلات تدریس و یادگیری زبان (عربی/ انگلیسی) به عنوان مقوله اصلی و معلم، دانش آموز و امکانات آموزشی به عنوان مقوله های ثانویه مطرح شد. نتایج تحقیق نشان داد که با وجود بعضی تفاوت ها بین این دو زبان، برخی مشکلات تدریس و یادگیری بین زبان عربی و انگلیسی مشترک هستند. در این مقاله پیامدهای آموزشی متعددی در رابطه با دبیران، دانش آموزان و برنامه ریزان درسی نیز مورد بحث قرار گرفته است. Grounded Theory
بررسی تداخل نحوی کردزبانان کلهر ساکن کرمانشاه به هنگام تکلم به زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرآیند یادگیری زبان دوم، خطا پدیده ای است رایج و قابل پیش بینی. تداخل های زبانی دسته ای از خطاها محسوب می شوند که حاصل انتقال دانش زبان مادری به زبان مقصد می باشند. تحقیق حاضر که در چارچوب «تحلیل خطا» و بر اساس طبقه بندی براون (2007) از خطاها صورت گرفته است، بر آن است تا خطاهای نحوی ناشی از تداخل دو زبان کردی کلهری و فارسی معیار را در گفتار دوزبانه های کردزبان و فارسی زبان مورد تجزیه وتحلیل قرار دهد. بدین منظور، از بین خطاهای گفتاری، خطاهای نحوی و از بین آن ها خطاهای ناشی از تداخل بین زبان اول و دوم مورد بررسی قرار گرفت. رویکرد این پژوهش تلفیقی (کمّی/ کیفی) می باشد. نمونه آماری شامل 170 دختر و پسر دوزبانه ساکن شهر کرمانشاه است که به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب گردیدند. پس از تحلیل خطاها، نتایج پژوهش نشان داد که خطاها به ترتیب درصد فراوانی عبارت اند از: خطای کاربرد نادرست اجزای فعل مرکب، خطای حروف اضافه، خطای ترتیب اجزای جمله، خطای حرف نشانه «را»، خطای کاربرد فعل نامناسب، خطای استفاده از «ی» زائد، خطای حروف ربط و خطای استفاده از ضمیر نامناسب. با اتکا به نتایج تحقیق حاضر، می توان راه کارهای آموزشی را برای معلمان، برنامه ریزان درسی، طراحان آزمون ها و زبان آموزان به منظور کاستن مشکلات یادگیری زبان فارسی در مناطق کردزبان ارائه داد.
ساختار موضوعی اسامی محمولی متناظر با افعال دومفعولی در کردی هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی ساختار موضوعی یعنی مقوله بتدی، آرایش نحوی و بازنمایی معنایی و آوایی اسم واره های متناظر با افعال دومفعولی در کردی هورامی از زبان های ایرانی شمال غربی است. این مقاله پس از توصیف و طبقه بندی این اسم واره ها به دو نوع ملکی و عاملی از روش برنامه کمینه گرایی/ صرف توزیعی ( MP/DM ) برای تحلیل و مقایسه آن ها با افعال دومفعولی متناظر استفاده می کند. یافته های پژوهش نشان می دهند که آرایش نحوی اسامی حاوی مقوله فعلی واژگانی ( VP ) برای ادغام مشخصه کنش رو و مقوله الحاقی پایین ( ApplP low ) برای معرفی هدف مملوک یا مکان است . فاعل جمله در نقش مالک مقوله اضافه ملکی ( EzafP poss ) در اسم واره ملکی و در همان نقش عامل مقوله جهت ( VoiceP ) در اسم واره عاملی ترکیب می شود. هسته مقوله زمان ( TP ) و مقوله متمم ( CP ) مقوله فعلی کوچک ( vP ) را گزینش می کنند و جمله ساز هستند؛ ولی هسته های مقوله شمار ( NumP ) و مقوله اضافه محمولی PEP) ) مقوله اسمی کوچک ( nP ) را انتخاب می کنند؛ زیرا اسم ساز هستند. مشخصه V در اسم واره ملکی و تمام ( VP ) در اسم واره عاملی به v و سپس برای بازبینی مشخصه اسمی به nP و PEP حرکت می کند . اسم واره عاملی مشخصه های اسمی بیشتری دارد و نشانه جمع، معرفگی، ملکی و صفت شمارشی می گیرد و با قید حالت نمی آید. آرایش نحوی حاصل نمود حصولی یا غایتمند جمله و اسم واره ملکی را به کنشی محدود در اسم واره عاملی تبدیل می کند. بنابراین، بررسی ساختار موضوعی اسامی متناظر با افعال دومفعولی در چارچوب رویکرد نحو محور مقاله نشان می دهد که آرایش نحوی موتور محرک مقوله بندی، بازنمایی آوایی و بازنمایی معنایی انتقال مالکیت یا مکانی در هر دو اسم واره و جمله متناظر است.
بررسی تأثیر گونه بستر در کلاس های مجازی هم زمان بر درک شفاهی زبان آموزان ایرانی: مورد پلت فرم ادوب کانکت و نر م افزار اسکایپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله پیش رو، تأثیر گونه بستر در کلاس های مجازی هم زمان بر رشد درک شفاهی زبان آموزان ایرانی بررسی شده است. پس از مطالعه ویژگی های پلت فرم ادوب کانکت و نرم افزار اسکایپ، به عنوان دو بستر نوین آموزش از راه دور و برخط، به مقایسه رشد این توانش زبانی نزد زبان آموزان ایرانی در دوره های حضوری و مجازی پرداختیم. به منظور تحقق این هدف، مطالعه عملی از نوع آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل در دو مؤسسه آموزش زبان در تهران بر روی 18 زبان آموز سطح A1 انجام شد. داده ها پس از سنجش نرمال بودن و تجانس واریانس ها از راه آزمون تحلیل کواریانس بررسی شدند. نتایج آماری نشان داد که درک شفاهی در هر سه گروه (گروه زبان آموزانی که با ادوب کانکت فرانسه را یاد می گرفتند، گروه زبان آموزانی که با اسکایپ فرانسه را می آموختند و دوره حضوری زبان فرانسه) پیشرفتی مثبت داشته است؛ با این حال، زبان آموزان دوره های مجازی در این توانش موفق تر از گروه حضوری عمل کردند و زبان آموزانی که از راه پلت فرم ادوب کانکت فرانسه را آموختند در درک شفاهی نسبت به زبان آموزان اسکایپ پیشرفت مطلوب تری داشتند.
نقش تخطی از قاعده شیوه گرایس در میزان متنیت شعر نیما بر اساس رویکرد بوگراند و درسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی تحلیلی و آماری انجام شده است بر رسی معیار انسجام و یکی از مؤلفه های آن یعنی نظم هنجار در شعر «منظومه به شهریار» نیما و تأثیر آن بر میزان متنیت شعر اوست. اصل همکاری گرایس مشتمل بر چهار قاعده کمیت، کیفیت، شیوه و ربط است. به عقیده بوگراند و درسلر اصل همکاری گرایس در زبان شناسی متن با سنجش جنبه های مختلف انسجام، درجه آگاهی بخشی و متنیت متن را تعیین می کند. گوینده برای ایجاد معانی ضمنی می تواند از اصول گرایس تخطی کند. تخطی از سه شرط قاعده شیوه یعنی «رعایت نظم و ترتیب کلام»، «گزیده گویی» و «دوری از ابهام» بر انسجام و میزان متنیت شعر «منظومه به شهریار» نیما تأثیر می گذارد. یافته های آماری نشان می دهد که نیما از سه روش ممکن برای تغییر نظم هنجار کلام یعنی «جا به جایی سازه ها» در گروه و جمله، «جملات معترضه» و «هم پایه افزایی» با بسامد بالایی در شعر «منظومه به شهریار» استفاده کرده است. نتیجه اینکه برهم خوردن انسجام شعری به وسیله تخطی از قاعده شیوه، کارکرد ها و اهدافی در شعر نیما دارد؛ اما به طور کلی سبب تضعیف آگاهی بخشی و متنیت شعر وی شده است. 8 . پی نوشت ها
مقایسه فضای واکه ای در کودکان سالم و کودکان مبتلا به سندرم داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه فضاهای واکه ای در کودکان سالم و کودکان مبتلا به سندرم داون است. به این منظور از 6 کودک سالم و 6 کودک بیمار خواسته شد تا 36 کلمه تک هجایی CVC را سه مرتبه تکرار کنند. همخوان های آغازه و پایانه این کلمات یکسان و متشکل از انسدادی های واک دار و بی واک [p,b,t,d,k,g] است. صدای این افراد توسط نرم افزار پرت (نسخه 24. 2. 5) ضبط شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. سپس، برای هر واژه یک شبکه متنی ساخته شد و مقادیر بسامد سازه اول و بسامد سازه دوم واکه ها در این دو گروه اندازه گیری و مقایسه شد. نتایج گویای آن هستند که بیماران مبتلا به سندرم داون واکه های پیشین را در جایگاهی پسین تر و واکه های پسین را در جایگاهی پیشین تر از کودکان سالم تولید می کنند. دامنه گستردگی واکه ها در این بیماران بسیار محدودتر از کودکان عادی است و تمامی واکه ها به مرکز فضای واکه ای تمایل دارند. در افراد مبتلا به این سندرم بسامد سازه اول واکه های [u,i,e] بیشتر از مقادیر آن در افراد سالم است. خلاف آن، بسامد سازه اول واکه های [ɑ,æ,o] در افراد سالم بیشتر است. بررسی بسامد سازه دوم واکه ها نیز گویای آن است که خلاف واکه های [æ,e,i] ، بسامد سازه دوم واکه های [ɑ,u,o] در این بیماران بیشتر است.
بررسی چگونگی ساخت و تعامل استعاره های گفتمان های قدرت و پادقدرت در روزنامه های ایران بر اساس مدل هارت و لوکس (2007) و چارتریس بلک (2004)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتمان ها همواره در تلاشند با کنترل ذهن مخاطب به گفتمان قدرت تبدیل شوند. مقاله حاضر با استخراج و بررسی توصیفی- تحلیلی استعاره های 600 مقاله سیاسی و اجتماعی برخی روزنامه های اصلاح طلب و اصول گرا در دو دوره پادقدرت و قدرت به روش پیکره ای و با رویکردی شناختی انتقادی، در دو مدل هارت و لوکس ( 2007 ) و چارتریس بلک ( 2004 ) نحوه به کارگیری استعاره های قدرت، پادقدرت و تعاملاتشان را بررسی می کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد گفتمان ها با استفاده از رسانه در منابع فردی و اجتماعیِ ساخت استعاره دست می برند. با انتخاب استعاره ها و شکل دهی مفاهیم ذهنی که منطبق با گفتمان گروهشان است، گستره شناختی تجربی و حتی ایدئولوژی و فرهنگ افراد را دچار جرح و تعدیل و معنای مورد نظر خود را ایجاد می کنند. سپس، با به کارگیری ایدئولوژی، فرهنگ و تاریخ دست به انتخاب و یا ساخت استعاره های جدیدتر می زنند. به این ترتیب، به گفتمان خود مشروعیت می بخشند و از گفتمان رقیب مشروعیت زدایی می کنند و فرایند متقاعدسازی اتفاق می افتد. در صورتی که گفتمانی مشروعیت بهتری داشته باشد، گفتمان پادقدرت استعاره های موفق آن را مصادره به مطلوب می کند. طبق یافته های پژوهش طرح واره های استعاری دو جناح مطرح، از مفاهیم واحدی مانند دولت ، انتخابات ، قدرت و ... بسیار متفاوت است و در واقع به شدت همدیگر را تضعیف می کنند تا بتوانند از گفتمان رقیب مشروعیت زدایی کنند و به گفتمان خود مشروعیت بیشتری ببخشند.