جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
جستارهای زبانی دوره ششم فروردین و اردیبهشت 1394 شماره 1 (پیاپی 22) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
عبارات اصطلاحی، ساخت های زبان شناختی ای هستند که برخلاف جملات عادی زبان از جمع جبری معنای سازه های تشکیل دهنده شان نمی توان به معنای کل آن ها پی برد و از نظر نحوی نیز ساختاری انعطاف ناپذیر دارند؛ بدین صورت که برخلاف جملات عادی زبان نمی توان همة فرآیند های نحوی را دربارة آن ها اعمال کرد. در پژوهش حاضر کوشیده ایم تا ضمن معرفی مهم ترین مدل های روان شناختی زبان در رابطه با فرآیند درک اصطلاح، کارایی این مدل ها را در تبیین ویژگی های معناشناختی اصطلاحات فارسی به بحث بگذاریم. وجه مشترک رویکرد های سنتی تأکید بر پردازش معنای تحت اللفظی می باشد. به عبارتی دیگر، این رویکرد ها یا قائل به روند پردازشی پیوسته، یعنی پردازش معنای تحت اللفظی پیش از پردازش معنای مجازی بودند و یا بر پردازش متوازن این دو معنا توجه می کردند. اما وجه مشترک دیدگاه های نوین اهمیتی است که برای نقش مؤلفه های بافتی در تسریع فرآیند درک اصطلاح قائلند. تحلیل معناشناختی، نمونه هایی از اصطلاحات زبان فارسی نشان داد که هیچ یک از این رویکرد ها به تنهایی نمی توانند ویژگی های متنوع معناشناختی اصطلاح را تبیین کنند. اصطلاح در زبان فارسی مقوله ای یکپارچه و همگن نیست، بلکه می توان با توجه به ویژگی های درون مقوله ای متنوع اصطلاح از جمله شفافیت معنایی، شناخته شده بودن اصطلاح برای سخنگویان زبان، ترکیب پذیری معنایی و ابهام، تعریفی متفاوت از هرگونه عبارت اصطلاحی ارائه کرد.
تقابل «من» و «دیگران» در شعر «منظومه به شهریار» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد نشانه- معناشناسی گفتمانی در بررسی متون ادبی و تجزیه و تحلیل آن ها، به عنوان روشی جدید مطرح می شود که می تواند راهگشای نگرش نویی از تحلیل معنایی این متون باشد. در این رویکرد، تولید معنا مستقیماً با شرایط حسی- ادراکی پیوند می خورد. در این شرایط، نه تنها معنا در گرو برنامه ای منطقی و هدفمند نیست، بلکه به واسطة حضور عامل حسی- ادراکی که نشانه را در سراسر گفتمان پدیداری می کند، پیوسته، سیال، چند بعدی و در حال تکثیر و زایش است. پژوهش حاضر در نظر دارد ضمن بررسی فرآیند گفتمانی در سه بعد عاطفی، حسی- ادراکی و زیبایی شناختی در شعر نیما و ارائة دیدگاه نشانه- معناشناختی، به عنوان روشی نو جهت بررسی متون، چگونگی تولید جریان سیال معنا را در اشعار نیما بررسی کند. این بررسی همچنین چگونگی مواجهة شاعر با پدیده های دنیای پیرامون خود و نگاه و رویکرد متفاوت او را مشخص خواهد کرد. بررسی نظام گفتمانی در شعر بلند نیما براساس دیدگاه نشانه- معناشناسی نه تنها موجد خوانشی جدید از شعر نو نیمایی خواهد بود، بلکه بیانگر چگونگی شکل گیری جریان سیال و پویای معنا و نیز بعد زیبایی شناختی در این شعر است.
بررسی تفاوت های ساختاری گروه واژه های عدد و معدود در حالت نهادی و مفعولی در زبان های روسی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از جنبه های مهم آموزش زبان های خارجی توجه به تفاوت های زبانی و تأثیر آن ها در فرآیند یادگیری است. شمار اشیا جزء پدیده های عام زبانی است که در زبان های مختلف به اشکال مختلف نشان داده می شود. امکانات زبان های روسی و فارسی در بیان شمار اشیا، به ویژه در سطح صرفی- نحوی کاملاً متفاوت است و به همین دلیل یادگیری و کاربرد صحیح «گروه واژه های عدد و معدود» (عدد+ اسم/ عدد+ صفت+ اسم) در حالت فاعلی و مفعولی در زبان روسی، یکی از مسائل دشوار مربوط به یادگیری این زبان برای فراگیران ایرانی است. تغییر ساخت های مورد اشارة زبان روسی با توجه به ملاک هایی مانند حالت دستوری، نوع عدد، جنس معدود، جاندار یا بی جان بودن آن از مقولاتی هستند که این ساخت ها را در تقابل با یک ساخت واحد در زبان فارسی قرار می دهد. هدف این پژوهش مقایسة ساخت های ذکر شده در دو زبان روسی و فارسی و بررسی علل بروز خطاهای یادگیری روسی آموزانِ فارسی زبان و تحلیل آن ها با هدف رفع مشکلات آموزشی زبان آموزان ایرانی است.
نقش معنایی و نحوی تکواژ Rā- در کردی سورانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی نقش معنایی و نحوی تک واژ -rā در کردی سورانی است که بر اساس رویکرد «دستور نقش و ارجاع» ون ولین (1996; 1997; 2007) تحلیل می شود. در این مقاله نشان داده می شود که پیوستن -rā به فعل ، سبب عدم حضور تمام نقش های خاصِ مربوط به اثرگذار از جمله کنشگر، نیروی طبیعی، ابزار و نقش های خاص دیگر مانند تجربه گر، اجرا کننده، مصرف کننده و نظایر آن در سطح نحو می شود؛ نقش هایی که به طور مستقیم اثرپذیر را تحت تأثیر قرار می دهند. از آنجا که در تمام موارد ذکرشده، تبلور و تجلی -rā سبب عدم حضور اثرگذار در سطح نحو می شود، نقش اصلی و محوری تک واژ -rā «پاد- اثرگذار» است. برحسب ویژگی های معنایی گروه اسمی هر چه درجه کنشگری بیشتر باشد، احتمال پیوستن این تک واژ به ریشه فعلی بیشتر است. هر چند تجلی –rā غالباً در قالب بندهای دارای فعل های دو ظرفیتی است، این تک واژ می تواند در بند های دارای فعل های یک ظرفیتی نیز که دارای موضوع اثرگذار هستند، تجلی یابد و سبب عدم حضور اثرگذار شود. افزون بر این، برحسب حضور تک واژ -rāدر یک ساخت، نقش یک تک واژ غیر معلوم را نیز ایفا می کند؛ همچنین در این مقاله نشان داده می شود که همه ساخت های غیر معلوم در بطن رویداد خود، اثرگذار دارند.
نقش های ارتباطی سکوت بلیغ در زبان فارسی؛ مطالعة موردی: فیلم «جدایی نادر از سیمین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعة حاضر بررسی نقش های ارتباط سکوت بلیغ در زبان فارسی را هدف خود قرار داده است. بر این اساس و به کمک چارچوب افرات (2008) که سکوت بلیغ را ابزاری فعال در انتقال پیام و بر آوردن نقش های ارجاعی عاطفی، ترغیبی، شعری، همدلی و فرازبانی می داند، فیلم «جدایی نادر از سیمین»، به عنوان اولین فیلم ایرانی برندة جایزة اسکار، به دلیل برخورداری از روایت های پنهانی که به واسطة سکوت شکل می گیرند، در چارچوب پیشنهادی افرات (2008) مورد بررسی قرار گرفت تا مشخص گردد که اولاً این موارد، منتقل کنندة کدام معانی و نقش های ارتباطی هستند و ثانیاً عوامل بافتی، اعم از زبانی و موقعیتی و کاربرد شناختی، چه نقشی در انتقال معنا و نقش آفرینی سکوت بلیغ در ارتباطی موفق بر عهده دارند. نتایج مطالعه حاکی از آن است که سکوت بلیغ به شکل تأثیر گذاری در این فیلم در خلق و انتقال انواع مختلف نقش ها و معانی، مورد استفاده قرار گرفته است که این خود می تواند از عوامل زبانی برای موفقیت فیلم یاد شده باشد. از طرفی مشاهده گردید که هدف ارتباط، بافت موقعیتی، نوع مخاطب، روابط قدرت بین مشارکان و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، از جمله عوامل بافتی و کاربردشناختی بودند که در ترجیح استفاده از سکوت بلیغ بر کلام صریح برای برآوردن یک نقش ارتباطی، سهم به سزایی دارند.
ساخت افعال سبک رمزگردانی شده ترکی آذری- فارسی براساس مدل زبان ماتریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر، ساخت افعال سبک رمزگردانی شده ترکیِ آذری‑ فارسی را از منظر «مدل زبان ماتریس» مورد مطالعه قرار داده است. داده ها با حضور در کلاس و ضبط و یادداشت برداری از تعاملات رسمی و غیر رسمی چهار نفر از معلّمان با صد نفر از دانش آموزان دوزبانة کلاس های ابتدایی و همچنین مصاحبت با هشت نفر از معلّمان دو زبانه جمع آوری شدند. بررسی داده های جمع آوری شده نشان داد که در ساخت افعال سبک رمزگردانی شده، سازه های غیر فعلی زبان فارسی (اسم ها، صفت ها، قیدها و گروه های حرف اضافه ای)، به عنوان عناصر درونه با افعال سبک ترکی آذری ترکیب می شوند و در جملات زبان ترکی آذری به کار می روند. زبان ترکی آذری به عنوان زبان ماتریس، چارچوب ساخت واژی‑ نحوی این جملات را تعیین می کند. این بخش از داده ها با اصول مدل زبان ماتریس انطباق کامل دارد. امّا کاربرد ساخت افعال سبک رمزگردانی شده ترکی آذری‑ فارسی در جملات سببی ترکی آذری، اصل ترتیب تک واژهای مدل زبان ماتریس را نقض می کند. بررسی ساخت های سببی رمزگردانی شده نشان داد که سازة غیر فعلی زبان فارسی به عنوان عنصر درونه، نه تنها در سطح مفهومی‑ واژگانی، بلکه در سطح گزاره‑ موضوع نیز فعّال می شود. فعّال شدن سازه غیر فعلی زبان درونه در سطح گزاره‑ موضوع و به دنبال آن، اعمال نحو زبان درونه بر بند متمم سببی رمزگردانی شده، نه تنها بر بسط و گسترش اصل ترتیب تک واژهای مدل زبان ماتریس تأکید دارد، بلکه نشان دهنده تأثیرپذیری نحو از واژگان است که تأییدی بر عدم استقلال نحو از واژگان به شمار می آید.
تأثیر آموزش واژه از طریق گروه واژه های متضاد و فاقد ارتباط معنایی بر یادگیری فراگیران زبان انگلیسی با لحاظ کردن سطح مهارت زبانی و جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متخصصان درامر یادگیری زبان تکنیک های مختلفی را جهت آموزش واژه، به عنوان یکی از پایه های مهم فرآیند آموزش زبان معرفی کرده اند؛ یکی از آن ها ارائة واژه ها در گروه واژه های دارای ارتباط معنایی و یا فاقد ارتباط معنایی می باشد. این تحقیق بر آن است تا بررسی کند آیا در یادگیری واژه از طریق دو تکنیک گروه واژه های متضاد و گروه واژه های فاقد ارتباط معنایی، تفاوت معناداری بین فراگیران ایرانی زبان انگلیسی با سطوح مهارت زبانی متفاوت (سطح مهارت زبانی بالا و پایین) و با جنسیت های متفاوت (مؤنث و مذکر) وجود دارد؟ بدین منظور 120 دانش آموز(60 مذکر و 60 مؤنث) در دو آزمون اطلاعات واژه ای و معنی واژه ها شرکت کردند. جهت تجزیه وتحلیل داده های مرتبط با این تحقیق، «تجزیة واریانس دوسویه» به کار گرفته شد. نتایج نشان داد که شرکت کنندگان در گروه واژه های فاقد ارتباط معنایی، عملکرد بهتری نسبت به همتا یان خود در گروه واژه های متضاد داشتند و همچنین در هر گروه، شرکت کنندگان با سطح مهارت زبانی بالا، نمرة بهتری نسبت به همتایان خود در سطح مهارت زبانی پایین کسب کردند. نتایج این تحقیق بیانگر این امربود که شرکت کنندگان مؤنث در تمامی گروه ها، عملکرد بهتری نسبت به همتایان مذکرشان نشان دادند.
هدف از انجام این پژوهش یافتن این امر است که از میان دو تکنیک ذکرشده برای آموزش واژه، کدام یک می تواند روش مناسب تری برای آموزش واژه به فراگیران ایرانی زبان انگلیسی با دو سطح مهارت زبانی متفاوت و دو جنسیت مختلف می باشد.
معناشناسی زمینه و تناوب فعل های مرکب در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با بررسی تناوب موضوعی برخی فعل های مرکب در زبان فارسی نشان می دهیم چگونه یک توصیف مبتنی بر زمینه های معنایی می تواند به پرسش هایی در زمینة رفتار نحوی و ساخت های موضوعی مرتبط با این فعل ها پاسخ دهد. در زبان فارسی تعدادی از فعل های مرکب، می توانند در تناوب سببی شرکت کنند. این فعل ها دارای گونة سببی و ضد سببی هستند. اما در برخی بافت ها، گونة ضد سببی پذیرفتنی نیست؛ در حالی که گونة سببی پذیرفتنی است. در این مقاله رفتار متفاوت این فعل ها را در بافت های مختلف در چارچوب نظریة «معناشناسی زمینه» (Vide. Fillmore & Atkins, 1992) توضیح داده و نشان می دهیم این فعل ها با دو زمینة معنایی مرتبط هستند. همچنین با استفاده از مفهوم زمینة معنایی (Vide. Fillmore & Baker, 2010) نشان می دهیم بر خلاف کریمی دوستان (2005) که معتقد است ساخت موضوعی فعل های مرکب به وسیلة عنصر غیر فعلی تعیین می شود و نیز برخلاف عقیدة فولی، هارلی و کریمی (2005) که مدعی اند همکرد و عنصر غیر فعلی در تعیین ساخت موضوعی فعل های مرکب مؤثر هستند، ساخت موضوعی این فعل ها به وسیلة کل ساخت حاوی فعل تعیین می شود.
اثربخشی الگوی ATN-D بر فرآیند یادگیری مکالمة زبان عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان ظهور جنبش اصلاحی یا انقلاب در روش دستور- ترجمه در اواخر قرن نوزدهم، فرآیندهای تسلط بر زبان دوم تغییرات زیادی را در غرب پشت سر گذاشته است؛ اما در حوزة آموزش زبان عربی برای فارسی زبانان، بیشتر بر همان روش دستور- ترجمه، به بُعد خواندن و درک متن و توانش زبانی دانشجویان توجه می شود.
در پژوهش حاضر، با روش توصیفی– تحلیلی می کوشیم با توجه به چالش ها و نیازهای زبان آموزان، در راستای ایجاد توانش ارتباطی، یک الگوی مناسب با نام اختصاری ATN-D ارائه کنیم که به ترتیب متشکل از چهار روش Audio Lingual Method (روش شنیداری- گفتاری)، Task based Approach (روش کارمحور)، Functional Syllabus Notional (روش مفهومی- کاربردی) و Desuggestopedia (روش تلقین زدایی) است. در روش نخست موضوع تکرار- جهت تثبیت ساختارهای زبانی و واژگان، در روش دوم ایجاد یک محیط محاوره ای طبیعی، در روش سوم بُعد ارتباطی و کنشی زبان و در روش جانبی چهارم بحث تلقین- تلقین زدایی را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.
مهم ترین نتیجة پژوهش حاضر این است که برای تقویت و تثبیت توانش ارتباطی، دیالوگ محوری مناسب، استفادة درست از ساختارهای دستوری، تقویت و تلقین توانایی به کارگیری عبارت های مناسب در موقعیت های اجتماعی خاص، توانایی در شروع، ورود، مشارکت و خاتمة مکالمه، توانایی در ایجاد ارتباط با تصحیح فرآیند گفت وگو و ... از نقش بسزایی در فراگیری دو مهارت شفاهی (شنیدن و صحبت کردن) زبان عربی برخوردار هستند.
بررسی نظام عاطفی گفتمان در شعر «سفر به خیر» شفیعی کدکنی با رویکرد نشانه- معنا شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی نظام عاطفی گفتمان در شعر «سفر به خیر» از شفیعی کدکنی می پردازد. دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معنا شناختی، تولیدات زبانی را تابع فرآیندی پیچیده می داند که عوامل نشانه-معنایی بسیار در آن دخیل اند. آنچه دارای اهمیت است، نوعی موضع گفتمانی است که به دلیل پویایی، ما را با نوعی جهت گیری گفتمانی، بسط روابط و تعامل بین نیروهای همسو یا نا همسو مواجه می سازد. گفتمان ادبی، جریانی سیال است که تعامل دو گونة شناختی و عاطفی در آن سبب تولید معنا می شود که عدم قطعیت معنا و سیر تکاملی آن مدیون فرآیند تنشی گفتمان است. این شکل گیری تابع نوعی حضور نشانه- معنا شناختی است. هدف ما در این مقاله، بررسی شعر «سفر به خیر» از نظر ساز و کار تولید و دریافت معنا با تکیه بر شرایط پیوستار و گسست گفتمانی و تأثیر گذاری آن در درک مفهوم شعر است. از طرفی فضای تنشی، محلی برای بروز احساسات در گفتمان است. بدین جهت ما رویکردهایی چون «روند شکل گیری معنا»، «شاخص ها»، «انفصال و اتصال گفتمانی»، «تأثیر افعال»، «دورنما سازی» و «گونة القا» را برای نشان دادن عمق عاطفه در شعر بررسی کرده ایم. بدین ترتیب گونه های تقابلیِ شناخته شده و دخیل در تولید معنا، به گونه هایی سیال و ناپایدار تغییر می یابند. استفاده از این نشانه- معناها باعث افزایش عاطفه در کلام، دست یابی زبان به ناممکن ترین زمان ها و مکان ها و درنتیجه، اثرگذاری بیشتر بر خواننده می شود.
این پژوهش به شیوة کتابخانه ای و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است و براساس نتایج به دست آمده می توان گفت غلبة فضای گفتمانی عاطفی در شعر ذکرشدة شفیعی کدکنی بسیار بارز است.
همدلی، الگوی رفتاری مؤثر در رابطة متقابل مدرس و زبان آموز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با نگاهی نوین به «همدلی» و با تکیه بر نظریة روان شناسانی مانند راجرز و بنه، به ارائة الگویی نائل آمده ایم تا مدرسان زبان با به کارگیری آن، موفق به برقراری همدلی با زبان آموزان شوند. همدلی، قابلیت ارزشمندی است که با ایجاد اعتمادی دوجانبه، فرآیند یادگیری یاددهی را برای هر دو طرف لذت بخش می کند. در روان شناسی تربیتی، همدلی را این گونه تعریف می کنند: «توانایی برقرار کردن ارتباط به گونه ای که مخاطب احساس کند، درک شده است». به طور کلی همدلی، تعاملات انسانی را انعطاف پذیر کرده و در حوزة آموزش نیز با ایجاد فضایی مطلوب در کلاس، روند یادگیری را بهبود می بخشد. با وجود حضور نگرة همدلی از دهة هفتاد میلادی در نظریه های آموزش زبان در کشورهای غربی، همچنان در رویکردهای آموزشی ایران غایب بوده است. این تحقیق امکان شناخت مهارت هایی را فراهم می سازد که منجر به همدلی در کلاس زبان می شود. بر اساس مدل همدلیِ پیشنهادی، مدرس می باید، خود را به جای زبان آموز بگذارد، نیازهای زبانی او را مقدم بدارد، از پیش داوری بپرهیزد و احساس او را درک کند. تحقق همدلی در کلاس زبان، نیازمند تمهیدات و بسترسازی هایی است که اجرای کامل تمامی آن ها در کلاس درس، به عنوان تکنیک های رسیدن به این مهم، راهی برای برقراری همدلی می گشاید. تهیة طرح درسی روشن و دقیق، استفاده از دفتر ارتباطی، گوش دادن پویا و بازگویی، ابراز احساس خود و دیگری و شناخت زبان بدن از جملة این تکنیک های ارتباطی است که در این مقاله شرحی بر آن ها رفته و در ادامه، با انجام پژوهشی میدانی میزان تحقق همدلی بین مدرس زبان و زبان آموزان مورد سنجش قرار گرفته است.
توزیع ضمیر مستتر در ساخت کنترل اجباری زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود ضمیر مستتر و ساخت کنترل اجباری در بند متممی خودایستا همواره مورد بحث و تردید بوده است. با توجه به شواهد موجود در زبان های مختلف مبنی بر امکان پذیر بودن کنترل اجباری به درون بند متممی خودایستا، نظریه مرجع گزینی و برنامه کمینگی که حضور ضمیر مستتر را به ناخودایستا بودن متمم درونه مرتبط می دانند، نیازمند اصلاح و بازبینی هستند. در این راستا لاندا (Vide. Landau, 1999; 2000; 2004 & 2006) با ارائه نظریه مطابقت خویش مدعی رسیدن به تعمیمی در بارة ساخت کنترلی است؛ به صورتی که کنترل اجباری به درون هر دو نوع متمم خودایستا و ناخودایستا را نتیجه حضور ضمیر مستتر در جایگاه فاعل جمله متمم می داند. در این مقاله، کارآمدی نظریه مطابقت لاندا در تحلیل ساخت کنترلی کامل و ساخت غیر کنترلی و ناکارآمدی آن در تبیین ساخت کنترل ناقص در زبان فارسی نشان داده می شود. بنابراین ادعای لاندا مبنی بر رسیدن به تحلیلی جامع مورد تردید قرار می گیرد. سپس سعی می شود با استفاده از نظریه معنایی جکنداف و کالیکاور (2005 & 2003) ایراد های رویکردهای صرفاً نحوی پیشین از جمله نظریه مطابقت لاندا در تبیین این ساخت، به ویژه دربارة توزیع گروه اسمی آشکار و ضمیر مستتر در زبان فارسی مرتفع گردد. به این ترتیب، لزوم در نظر گرفتن عوامل معنایی برای حل این مسئله تأیید می گردد.