جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی دوره دوم تابستان 1390 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش کوششی است برای بررسی انواع روشهای مجهولسازی فعلهای مرکب زبان فارسی و معرفی نظریة معنایی جکندوف، یعنی آنچه «نظریة معنیشناسی مفهومی» نامیده میشود. معرفی این نظریة معنیشناختی، به این دلیل است که مبانی آن به محک دادههای زبان فارسی سپرده شود تا معلوم شود آیا این نظریه، چنانکه پیشنهاددهندة آن ادعا میکند، جهانی است و از عهدة تبیین دادههای زبان فارسی برمیآید یا خیر. به این منظور، رفتار معنایی22 فعل مرکب زبان فارسی که از راه همراهشدن سازة غیرفعلی با فعل سبک «انداختن» ساخته میشوند، به هنگام مجهولکردن این افعال بررسی میشود. چنانکه ملاحظه خواهیم کرد، برای مجهولسازی گروهی از فعلهای مرکب، میتوان از دو روش نحوی و معنایی بهره برد. همچنین، خواهیم دید که نظریة معنایی جکندوف به دلیل توجه به مؤلفههای معنایی و در نظر گرفتن آنها به منزلة واحد تحلیل معنایی، از عهدة تبیین پذیرفتنینبودن جملههایی که دستوریاند، ناتوان میماند و بنابراین، استدلال خواهیم کرد که چنانچه واحد تحلیل معنی جمله در نظر گرفته نشود، تحلیلهای معنایی نتایج درستی را بر پی نخواهند داشت.
سازکارهای زبانی شوخ طبعی: جناس و ابهام/ ایهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، عدم تجانس به منزلة یکی از سازکار های زبانی شوخ طبعی بررسی می شود. پرسش اصلی این است که عوامل سرگرم کنندگی و خنده در شوخ طبعی کدامند؟ به نظر می آید عوامل بسیاری، مانند رویکردهای روانی، ادبی و زبانی در ایجاد خنده مؤثرند. در این مقاله، عدم تجانس در سطوح ساختاری و کارکردی از جمله عوامل سرگرم کنندگی معرفی می شود. پس از اشاره به پیشینة مرتبط با بحث و واژگان مرتبط با شوخ طبعی، نظریة عدم تجانس زبانی در دو سطح ساختاری و کارکردی را با نگاهی به برخی از لطایف رسالة دلگشای عبید زاکانی مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم. در سطح ساختاری به جناس و بازی های کلامی از جمله همنامی، هم آوایی، همجنسی و همشکلی و نیز انواع تجنیس در زبان فارسی اشاره می شود. در سطح کارکردی به ابهام/ ایهام و کارکرد آن در سطح معنایی اشاره می شود. نتایج بررسی نشان می دهند که عدم تجانس زبانی از رهگذر برخی مؤلفه های سطوح ساختاری مانند تجنیس و سطوح کارکردی مانند ابهام/ ایهام، از جمله علل اصلی سرگرم کنندگی متون مطایبه آمیز به شمار می آیند. البته این مقاله زمینه را برای پرداختن به سایر نظریه های شوخ طبعی نیز هموار می کند.
گسترة عناصر نماد و اسطوره در اشعار سمیح القاسم و حسن حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشغال فلسطین و حمله عراق به ایران، به عنوان دو رخداد بزرگ قرن بیستم، زندگی مردم دو سرزمین را تحت الشعاع خود قرار دادند. در این میان ادبیات – به ویژه شعر - به عنوان یکی از حوزه های اندیشة فلسطینی و ایرانی، شاهد تحولی بنیادین بود. شاعران دو سرزمین به موازات حملة دشمن، همدوش رزمندگان در برابر تهاجم به پا خاستند. از جمله این شاعران، سمیح القاسم و حسن حسینی بودند که با آفرینش اشعاری گونه گون میراثی ارزشمند در عرصه شعر پایداری به جای گذاشتند. یکی از شاخص های این نوع ادبی استفاده چشمگیر شاعر از مضامین نمادین و اسطوره ای است.
این پژوهش بر آن است تا میزان به کارگیری مفاهیم نمادین و اسطوره ای را در شعر پایداری سمیح القاسم و حسن حسینی بررسی کند و همسانی ها، تفاوت ها، تحولات و دگرگونی های معنایی این مضامین را در قالب نمودارها و جدول ها به صورت مستند ارائه دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که سمیح القاسم و حسینی از نمادها و اسطوره ها ی طبیعی، انسانی، حیوانی و مکانی استفاده کرده اند، اما مضامین نمادین و اسطوره ای اشعار سمیح در مقایسه با اشعار حسینی ابتکار، تنوع و گسترش بیشتری دارد.
ساخت های کنایی در گویش هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی ساختهای کنایی در گویش هورامی میپردازد. گویش هورامی در ساختهای گذشتة ساده از الگوی حالت کنایی گسسته بهره میگیرد. این گویش علاوه بر استفاده از سازکار مضاعفسازی واژهبست ، برای نشان دادن الگوی حالت کنایی از سازکار دیگری نیز بهره میگیرد که منحصر به این گویش است و در سایر گویشهای کردی دیده نمیشود. در ساختهای برآمده از سازکار دوم بیان الگوی کنایی، سازه ها ی فاعل و مفعول مستقیم به ترتیب دستخوش فرایندهای تأکید و مبتداسازی می شوند؛ بدین ترتیب این ساختها نسبت به ساخت هایی که از سازکار مضاعفسازی واژه بست بهره می گیرند، خوانش معنایی نشاندارتری دارند. ترتیب سازه های به کار رفته در ساخت های کنایی نشاندار همواره ثابت است؛ سازة مفعول مستقیم در موضع آغازین این ساختها ظاهر میشود، در جایگاه بعدی سازة فاعل که همواره میزبان تکواژ حالت نمای غیرفاعلی است قرار می گیرد و در پایان جایگاه پایانی جمله را فعل گذشتة ساده از آن خود می کند. پژوهش حاضر دو هدف عمده را در دستور کار خود دارد: نخست بررسی و توصیف ساختهای کنایی بینشان و نشان دار در گویش هورامی و بیان ویژگیهای بنیادین هریک از آنها و دوم تلاش برای ارائة تبیین نحوی از مراحل فرایند اشتقاق نحوی ساختهای کنایی نشاندار بر پایة مفاهیم نظری برنامة کمینهگرا. تبیین نحوی ارائه شده در این مقاله از مفاهیم جدید مطرح شده در چارچوب برنامة کمینهگرا بهره می گیرند؛ نظیر فرضیة گروه متممساز گسسته و فرافکن های بیشینة تأکید و مبتدا .
بررسی تطبیقی فضای موسیقایی قصیدة سعدی شیرازی و شمس الدین کوفی در رثای بغداد(مقاله علمی وزارت علوم)
بازتاب «منطق الطیر» عطار در قصیدة «یاداشت های بشرحافی صوفی » صلاح عبدالصبور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان صوفیانه یکی از مهم ترین ابزارهای پرداختن به معانی سیر و سلوک و مدارج عرفانی به شمار می رود؛ زبانی که شاعران معاصر عرب از آن به خوبی بهره برده اند. عبدالصبور از جمله شاعرانی است که با میراث عظیم تصوف ایرانی آشنا بوده و به گفتة خودش، آثار عطار و مولانا جزئی از شعرش به شمار می روند. وی در قصیدة «یاداشت های بشرحافی صوفی (مذکرات الصوفی بشر الحافی)» که در آن از قناع (صورتک) استفاده می کند، تحت تأثیر منطق الطّیر عطار قرار گرفته است که داستانی تمثیلی و نمادین از حرکت نفس به سوی کمال می باشد؛ به طوری که قصیده در یک فضای اگزیستانسیالیستی به سوی «وحدت وجود» و «انسان کامل» در حرکت است و در نهایت بی آنکه به پایان برسد، به شکل مفتوح همچنان می ماند. در این پژوهش که به روش ادبیات تطبیقی انجام می گیرد با بررسی مشابهات دو اثر یاد شده، تأثیرپذیری قصیدة «یادداشت های صوفی بشرحافی» از درونمایة سفرِ کشف حقیقت داستان مرغان منطق الطّیر نشان داده شده است.
نقش نمود فعل در ترجمه ساختارهای بیان نهی و تحذیر از زبان روسی به فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان روسی برای بیان نهی، تحذیر، منع و ... ساختارهای مختلفی به کار می رود که هریک ویژگی های معنایی ظریف و متفاوت دارند. کاربرد نمود فعل (مطلق و استمراری) نیز در هریک از این ساختار ها تابع قواعد دستوری خاصی است که عدم رعایت آن ها به اشتباهات دستوری یا معنایی خواهد انجامید. از آنجا که مقوله نمود فعل، به آن شکل که در زبان روسی وجود دارد، در زبان فارسی دیده نمی شود، کاربرد آن همواره برای زبان آموزان ایرانی با دشواری همراه است. هدف از نگارش مقاله حاضر است که با طبقه بندی ساختارهای بیان نهی و تحذیر و بررسی نمود فعل در هریک از آن ها تفاوت های معنایی این ساختار ها روشن شود و بر این اساس بهترین روش برای معادل یابی نحوی و ترجمه هر ساختار ارائه شود، به ویژه آنکه در هر دو زبان روسی و فارسی، برخی از این ساختار ها از لحاظ فرم و ظاهر، نهی به شمار نمی آیند و معنای نهی و تحذیر را از طریق دیگر ساختارهای نحوی به شنونده منتقل می کنند.
درک واقعیت فرهنگی متن در گذار از ترجمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش سعی شده است با نگاهی نوین به جایگاه مترجم به عنوان واسطة بینافرهنگی و با تکیه بر نظریة انسانشناسانی مانند ساپر و ورف ، به دریافت درستی از رابطة برهم برکنشی میان زبان و فرهنگ دست یابیم، تا درک ما را از مفهوم واقعیت تحتتأثیر قرار دهد. بنــــابراین میتوان برای مترجمـــان در مقام واسطة فرهنگی، الگویی برای درک بهتر واقعیت، ترسیم کرد تا به کمک آن بتـوانند واقعیت فرهنگی متــن را به بهترین شکل در زبان مبدأ درک کنند و با تولیــد مفهومی نزدیک به همان زبـان، در زبانی دیــــــگر (زبان مقصد) بیافرینند.
ترجمه، فرایندی است که نیاز به چندین مهارت دارد تا بتوان با آن به حاصلی نزدیک به متن مبدأ دست پیدا کرد. وجود تنها یک مهارت نزد مترجمان، آنها را از در نظر آوردن وجوه فرهنگی پنهان در متن دور کرده و رسیدن به ترجمهای خوب را ناممکن میکند. مهارتهای موردنیاز یک مترجم مجموعه عواملی هستند که موجب در نظر آوردن واقعیتهای فرهنگی متن، در فرایند ترجمه میشوند.
این مقاله به تبیین نقش واسطهگر فرهنگی مترجم اشاره دارد و از دیدگاه نظریهپردازان حوزة ترجمه، روند رسیدن به این مقام را مورد تحقیق قرار میدهد.
نگاهی دوباره به رویکرد برنامة درسی ملی نسبت به آموزش زبان های خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با توجه کردن به نقاط قوت برنامة درسی ملی، در صدد نقد و ارزیابی رویکرد این سند نسبت به آموزش زبان های خارجی از سه منظر می باشد؛ 1. بررسی بخش زبان های خارجی از دیدگاه مبانی نظری و روش شناختی و هماهنگی و شفافیت محتوای درونی؛ 2. نقد و بررسی محتوایی بر اساس مبانی بنیادین سیاستگذاری موجود در ادبیات مربوطه و 3. نقد بخش مربوطه بر اساس اسناد کلان کشور. بدین منظور ابتدا بخش های مرتبط برنامة درسی ملی را تحلیل محتوایی کردیم. نتایج نشان می دهد که برنامة موجود علاوه بر اینکه دارای نقاط قوتی از جمله حرکت به سمت تمرکز زدایی و افزایش ساعات تدریس آموزش زبان انگلیسی است، دارای نقاط ضعفی همچون عدم هماهنگی و ارتباط اهداف و ابهام و عدم شفافیت بعضی مطالب مطرح شده نیز می باشد. سپس برای نقد سند از دیدگاه دوم، برنامة درسی ملی بر اساس شش اصل مستخرج از ادبیات مربوطه مورد ارزیابی قرار گرفت که نتایج نشان دهندة هماهنگی و گاه نا هماهنگی محتوای سند با این اصول است. در ادامه محتوای بخش زبان های خارجی برنامة درسی ملی به عنوان یک حوزة یادگیری از نقطه نظر همخوانی با اهداف و جهت گیریهای مطرح شده در اسناد کلان کشور مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بررسی نشان می دهد که بخش زبان های خارجی برنامة درسی ملی (نگاشت سوم) نمی تواند زمینه را برای رسیدن به اهداف مطرح شده در اسناد بالا دستی فراهم کند. در پایانِ مقالة حاضر، راهکارهایی برای تدوین راهنمای برنامة درسی زبان انگلیسی ارائه شده است.