جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
جستارهای زبانی دوره هفتم مرداد و شهریور 1395 شماره 3 (پیاپی 31) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
توهم درکی مک گرک، پدیده ای است که طی آن فرد به منظور درک بهتر گفتار، اطلاعات هر دو حوزة شنوایی و بینایی را با یکدیگر تلفیق می کند. بارزترین نمونه ای که در توضیح این پدیده ارائه می گردد، تلفیق هجای دیداری / ɑɡ/ با هجای شنیداری /bɑ/ بوده که منجر به درک هجایی مابین این دو هجا گردیده و افراد هجای /dɑ/ را به عنوان پاسخ برمی گزینند. با وجود این که این پدیده به عنوان پدیده ای همگانی در نظر گرفته نمی شود، اما توسط بیشتر افراد مورد آزمایش، تجربه شده و در زبان های بسیاری مورد مطالعه قرار گرفته است. پژوهش حاضر نخستین پژوهشی است که به بررسی میزان رخداد تأثیر مک گرک در زبان های فارسی و کردی کرمانشاهی پرداخته است. پرسش اصلی مقاله این است که آیا میزان بروز این پدیده در زبان های فارسی و کردی کرمانشاهی معنی دار می باشد؛ همچنین میزان تأثیر عامل جنسیت بر رخداد این پدیده چگونه است؟ 121 محرک شنیداری- دیداری به 120 نفر از آزمودنی ها (60 آزمودنی فارسی زبان و 60 آزمودنی کرد زبان) ارائه شد. نتایج، نشان از وقوع این پدیده در هر دو زبان دارد، با این تفاوت که وقوع این پدیده در زبان کردی نسبت به زبان فارسی معنادار می باشد. در زبان فارسی هنگامی که یک هجای شنیداری دولبی و یک هجای دیداری نرمکامی با یکدیگر ترکیب می شوند، بیشترین میزان همسان سازی اطلاعات دیداری و شنیداری صورت می پذیرد. این در حالی است که در زبان کردی ترکیب یک هجای شنیداری نرمکامی و یک هجای دیداری کامی منجر به رخداد بیشترین پاسخ تلفیقی شده است. تأثیر جنسیت (جنسیت ارائه دهنده و آزمودنی) نیز در این پژوهش مورد واکاوی قرار گرفته است. نتایج، نشان دهندة تأثیر معنادار جنسیت ارائه دهندة زن بر بروز این پدیده دارد.
بررسی تطبیقی کارکردهای «واو» در فارسی و عربی با محوریّت اشعار سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان فارسی و عربی از دیرباز با هم در ارتباط بوده اند و این ارتباط اغلب موجب تداخل زبانی شده است. علاوه بر بخش واژگان زبان، در بخش صرف، آواشناسی و حتی نحو هم این دو زبان روی هم تأثیر گذشته اند. این مقاله که هدفش بررسی یکی از این تداخل های زبانی است، نشان می دهد که بسیاری از کارکردهای حرف « واو » در عربی، به فارسی نیز منتقل شده است؛ چنان که این حرف آنجا که میان دو اسم، دو فعل یا دو جمله قرار می گیرد، علاوه بر کارکرد نحوی اصیل خود، عطف برخی آثار معنایی و بلاغی دیگر را نیز بر جمله مترتب می سازد. «واو» در معانی متعددی نظیر حال، قَسم، معیّت، استدراک و از جمله در معنای سببیّت به کار گرفته می شود. نتیجة پژوهش همچنین نشان می دهد عباراتی شبیه « وگر » و «وَر» در زبان فارسی که در عین ربط دادن کلام، معنای شرطی نیز دارند، به نوعی حاصل ترجمة «وَإن» یا «وَلو» در عربی هستند.
رویکرد پدیدارشناختی به مسئلة «نشت زبانی» در آثار ناتالی ساروت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناتالی ساروت از جمله نویسندگان رمان نو است که نگاهی گسستی، قطعه قطعه و ادراکی - حسی به روان انسانی ارائه می دهد. به واقع از نظر ساروت واقعیت های روان انسانی تنها در ساحت گفت وگومندی (دیالوژیسم) بروز پیدا می کنند و این واقعیت ها، ناگفته هایی بر آمده از رانش ها و کشش های بین شخصیت ها می باشند که در فضای زیرین دیالوگ ها جاری می شوند؛ آنچه ساروت به آن «زیر- مکالمه» یا «تروپیسم» می گوید. ما معتقدیم ویژگی ای در «تروپیسم» ساروت وجود دارد که ما را از سیر افقی گفتمان جدا کرده و به شکل عمودی به جهان زیرین، انتزاعی و پنهانی هدایت می کند که به زبان این نویسنده ویژگی ای می بخشد که ما آن را «نشت زبانی» می نامیم؛ «نشتی» که ما را از سطح زبان کلیشه ای جدا کرده و به سوی آن جهان روانی پنهان و زیرین هدایت می کند و امر نامشهود تروپیسمی را مشهود و قابل رؤیت می نماید. این مقاله ضمن انتخاب روش شناسی میخائیل باختین و صحه بر مسئلة گفت وگومندی (دیالوژیسم) و چند صدایی، برآن است نشان دهد چگونه مسئلة «نشت زبانی»، به مثابه یک مسئلة زبانی، با بینش این نویسنده از «گفتمان» و نفی سوژة استعلایی دکارتی، به مثابه یک مفهوم فلسفی، درارتباط می باشد.
فعل تابع افعال وجهی در زبان سغدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعة زبان های کهن ایرانی، مسائل نحوی از اقبال چندانی برخوردار نیستند و زبان سغدی هم از این مسئله مستثنی نیست. به این دلیل که متون بازماندة سغدی عموماً ترجمه هایی از زبان های دیگر تشخیص داده شده اند، دانشمندان کمتر به بررسی نحوی این متون اهتمام ورزیده اند. تعیین میزان تأثیرگذاری زبان های مبدأ بر نحو زبان متون سغدی از سویی و وجود تمایز بین گونه های مختلف زبانی آن از دیگر سو، خود مسائلی هستند که بدون بررسی نحوی و مقایسة ساختارهای مشابه در این گونه های زبانی قابل دسترسی نیستند و این امری است که تا کنون به صورت جدی انجام نپذیرفته است. در این نوشتار به بررسی افعال تابع دو فعل وجهی مهم در زبان سغدی پرداخته شده است. این دو فعل s˒c- «بایستن» و k˒m- «خواستن» هستند. در بررسی های پراکنده انجام شده در نحو سغدی عموماً تنها به کاربرد آن ها با مصدر توجه شده است. این پژوهش نشان می دهد که تابع این دو فعل متنوع تر از آن است که پیشتر تصور می شد. کاربرد با گونه های مختلف مصدر و نیز وجوه فعلی مختلف در جملات پیرو، صورت های نحوی دیگر این افعال هستند. فعل s˒c- در متون غیر بودایی بسامد بسیار محدودتری دارد و تنوع افعال تابع آن نسبت به kʼm- کمتر است، اما بسامد کاربرد kʼm- در متون بودایی و مسیحی نسبتاً برابر است و امکان مقایسه و بررسی آماری را بیشتر فراهم می کند.
نمود در زبان فارسی؛ نگاهی نو بر پایة رویکرد شناختی بسط استعاری و مؤلفه های نمودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمود مقوله ای دستوری است که پا به پای زمان دستوری و وجه در ساختار جمله واره ظهور یافته و در کل معنای آن تأثیرگذار است. آثاری که تاکنون در زمینة نمود ارائه شده اند، عمدتاً فاقد چارچوب نظری و تقسیم بندی صحیح از این مقوله هستند. در این مقاله، ضمن ارائة چارچوب های نظری مناسب، به مفهوم سازی نمود دستوری و واژگانی می پردازیم. در قسمت نمود دستوری، در چارچوب نظریة شناختی دستوری شدگی، با بهره گیری از رویکرد بسط استعاری هاینه و دیگران و با استناد به مطالعات تاریخی و ذکر مثال هایی از فارسی باستان و میانه، نمودهای دستوری زبان فارسی را مفهوم سازی می کنیم. در قسمت نمود واژگانی، ضمن به کارگیری مؤلفه های نمودی برگرفته از وندلر(1967) و با رویکرد جدید ذیل به صدر، این مؤلفه ها را با هم ترکیب نموده و به پنج نمود موقعیتی در زبان فارسی دست می یابیم. از لحاظ نظری نیز پیش بینی وجود سه نمود دیگر را می نماییم ودر انتها، در مورد تأثیر بافت بر نمود نیز مطالبی را ذکر می کنیم. یافتن یک نمود واژگانی جدید، پیش بینی وجود سه نمود دیگر و مفهوم سازی نمودهای دستوری و واژگانی در زبان فارسی بر اساس الگوهای شناختی، از جمله نتایج این پژوهش می باشد.
بررسی زبان شناختی زاویة دید در داستان کوتاه «صراحت و قاطعیت» بر اساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد تا نوع راوی و وجهیت حاکم بر دیدگاه راوی را در داستان کوتاه بهرام صادقی با عنوان «صراحت و قاطعیت» (1388) بررسی کند. این مطالعه بر اساس الگوی پیشنهادی سیمپسون (1993) صورت می گیرد که در آن روایت و زاویة دید با دیدگاهی زبان شناختی بررسی می شوند. هدف این پژوهش، تعیین نوع راوی و نوع وجهیت این داستان می باشد. بنابراین در وهلة اول تلاش بر آن است که دریابیم از میان انواع راوی طرح شده در الگوی سیمپسون، این داستان به کدام نوع تعلق دارد و سپس بررسی نماییم که آیا وجهیت داستان مثبت، منفی یا خنثی است. فرض ما این است که راوی این داستان سوم شخص روایی و داستان دارای وجهیت خنثی است. در این تحقیق، داده ها بر اساس مقولات و ابزارهای تحلیلی معرفی شده در نظریه، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند؛ بنابراین روش این تحقیق توصیفی_ تحلیلی است. بررسی این داستان نشان می دهد که راوی از نوع «ب» (سوم شخص در حالت روایی) است که با اراده و اختیار تام وارد ذهن شخصیت ها می شود. با بررسی ابزارهای وجهی به کار رفته در تک تک جملات داستان مشخص می شود که راوی در درجة اول از افعال و قیود تمنایی و سپس جملات بیان کنندة عقیده، جملات عام، فعل های امری، قیود و صفات ارزیابانه که همگی نشان گر وجهیت مثبت هستند، استفاده کرده است. همچنین راوی برای نشان دادن نحوة رخ دادن سوء تفاهمات و همچنین ارزیابی موقعیت، از برخی ابزارهای زبانی مرتبط به وجهیت منفی استفاده کرده که عمده ترین آن ها افعال شناختی است.
نگاهی بر واژه های مرکب و مشتق مکان ساز در فارسی: رویکرد صرفِ شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی ساخت اسم مکان در فارسی از رهگذر وندها و شبه وندهای اشتقاقی دال بر مکان می باشد که با وجود شباهت در کارکرد، به لحاظ معنایی کاملاً یکسان عمل نمی نمایند. برای نمونه پسوند «- زار» در فارسی علاوه بر اشاره به مفهوم مکان، به مفهوم کثرت چیزی نیز اشاره می نماید، مانند «گل زار، لاله زار»؛ در حالی که دیگر پسوندهای مکان ساز همانند «- ستان، - ک ده، - گاه و نمونه های دیگر» از این ویژگی معنایی برخوردار نیستند. گفتنی است به موازات فرآیند ذکرشده، دو فرآیند «ترکیب» و «اشتقاق- ترکیب» نیز در این زمینه مورد بررسی قرار می گیرند. به همین سبب نگارندگان در پژوهش پیش رو بر آن بوده اند تا با بهره گیری از سازوکارهای صرفِ شناختی و دستاوردهای آن، همچون نظریة مقوله بندی، مفهوم سازی و حوزه سازی به بررسی این گونه محدودیت های معنایی ناظر بر عملکرد چنین پسوندهایی پرداخته و در نهایت به معرفی شاخص های شناختی دخیل در شکل گیری آن ها بپردازند.
بررسی چندمعنایی فعل سبک «زدن» از دیدگاه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقولة فعل مرکب در زبان فارسی در دهه های اخیر مورد توجه و توصیف بسیاری از دستورنویسان و زبان شناسان ایرانی و غیر ایرانی با رویکردهای مختلف و در حوزه های گوناگون نحو، ساخت واژه و به شکلی محدود در معنی شناسی قرار گرفته است. با این وجود، معنی این افعال بر مبنای معنی شناسی شناختی چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. این مقاله با هدف بررسی چندمعناییِ فعل سبک «زدن» بر مبنای نظریة «معنی شناسی واژگانیِ شناختی» نگاشته شده است و در واقع به دنبال نشان دادن آن است که چندمعناییِ فعل سبک «زدن» بر مبنای بررسی فعل سنگین متناظر آن، پدیده ای نظام مند بوده و سازوکارهای شناختی نظیر مقوله بندی، استعارة مفهومی و طرح واره های تصویری در شکل گیری معانی مختلف این عنصر زبانی در قالب یک مقولة شعاعی نقش اساسی دارند. از یافته های ضمنی این مقاله نشان دادن تأثیر معنای فعل سبک بر باهمایی این افعال با عناصر پیش فعلی در ساخت افعال مرکب فارسی می باشد.
توصیف و تحلیل دو فرآیند کشش جبرانی و هماهنگی واکه ای در گویش پسیخانی: رویکرد بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، توصیف و تحلیل دو فرآیند واجی کشش جبرانی و هماهنگی واکه ای (ستاک امر) گویش پسیخانی در چهارچوب نظریة بهینگی پرینس و اسمولنسکی (1993 & 2004) است. روش این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی است و داده ها به روش میدانی گردآوری شده اند. از پنج نفر گویشور، هریک به مدت یک ساعت مصاحبه به عمل آمد که در مجموع، پنج ساعت مصاحبه صورت گرفته است. نتایج نشان می دهند فرآیند کشش جبرانی، پیوسته در گویش پسیخانی با حذف همخوان های چاکنایی /h,?/ در واژه های تک هجایی در ساخت CVCC و نیز در واژه های دو هجایی در ساخت های هجایی cvc.cv(c) رخ می دهد و منجر به کشش جبرانی واکه در هجای اول می شود. همچنین کشش جبرانی ناپیوسته با حذف همخوان های چاکنایی /h,?/ در واژه های تک هجایی و دو هجایی نیز اتفاق می افتد. در فرآیند همگونی واکة کوتاه /e/ با واکة [u] ، گسترش مشخصة پسین بودن رخ می دهد و نیز تبدیل واکة افتادة //e به واکة افراشتة [ i] اتفاق می افتد که گسترش مشخصة افراشته بودن را نشان می دهد. همچنین بر اساس تحلیل داده ها، در پایان ثابت شد که فرآیند کشش جبرانی دارای بسامد وقوع بالاتری است.
سیر تکاملی آگاهی از ژانر رشتة تخصصی با آموزش مهارت های نگارش دانشگاهی: یک مطالعة موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش کیفی با بررسی فرآیندهای فکری دو نمونه از دانشجویان کارشناسی ارشد رشتة روابط بین الملل، چگونگی توسعة آگاهی از ژانر رشتة تخصصی ذکر شده، بررسی و گزارش شده است. بدین منظور، دو نمونة مطالعاتی به مدت هجده ماه تحت آموزش و بررسی قرار گرفتند. در این مدت یکی از محققان برای تقویت مهارت های نگارش دانشگاهی، به طور شخصی کلاس های منظم آموزشی با شرکت کنندگان برگزار نمود. چهارچوب نظری استفاده شده در این پژوهش، مدل «تعامل» هایلند (2005) و روش تحقیق نیز در فاز اول تا سوم این کار، روش قوم نگارانه و تفسیری و در فاز چهارم، تحلیلی بود. چند مصاحبه و جلسات یادآوری فرآیند فکری، یادداشت برداری های میدانی و بررسی اسناد به منظور جمع آوری داده ها انجام شد. طبق تعریف ارائه شده از سطوح مهارتی توسط سازمان آیلتس، شرکت کنندگان در این مطالعه از سطح نگارشی کاربر محدود (نمرة 4) تا سطح کاربر خوب (نمرة 7) پیشرفت کردند. در نهایت این پژو.هش، نتیجة بررسی ها از مراحل تکامل آگاهی شرکت کنندگان از ژانر تخصصی رشتة خود در قالب یک مدل ارائه شد. این مطالعه می تواند چشم انداز بسیار روشنی برای برنامه ریزی دوره های آموزشی مهارت های نگارش تخصصی و دانشگاهی باشد.
حرف اضافه نمایی افتراقی در وفسی در چهارچوب نظریة بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل پدیدة دستوری حرف اضافه نمایی افتراقی در وفسی در چهارچوب نظریة بهینگی و با استفاده از تعمیم مدل بهینگی مفعول نمایی افتراقی آیسن (2003) می باشد. با وجود بررسی های بوسونگ (1985) پیرامون مفعول نمایی افتراقی در بیش از سیصد زبان جهان، پدیدة حرف اضافه نمایی افتراقی تاکنون به صورت دقیق و رده شناختی مورد بررسی واقع نگردیده است. حرف اضافه نمایی افتراقی، به عنوان زیرمجموعه ای از حالت نمایی افتراقی، به بررسی تأثیر ویژگی های معنایی و یا کاربردی در نحوة ظهور حالت در مفعول حرف اضافه می پردازد. شواهد زبانی وفسی (Vide. Stilo, 2004)، نمایانگر آنند که ویژگی معنایی جانداری در مفعول حرف اضافه، بر نوع حالت نمایی در آن مؤثر می باشد؛ به طوری که مفعول های حرف اضافة جاندار و انسان در وفسی در حالت غیر مستقیم (حالتِ مفعولی حرف اضافه) تظاهر می یابند؛ در صورتی که تظاهر مفعول حرف اضافة غیر جاندار، در حالت مستقیم (فاعلی) می باشد. مدل بهینگی حرف اضافه نمایی افتراقی در پژوهش حاضر با بهره گیری از پرینس و اسمولنسکی (1993)، اسمولنسکی (1995) و با تعمیم مدل بهینگی آیسن (2003) در مفعول نمایی افتراقی حاصل شده است و سلسله مراتب محدودیتی گویشی مورد کاربرد، با به کارگیری ابزارهای صوری انطباق هماهنگ و ربط موضعی استخراج گردیده اند.
بررسی افعال وجهی در هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی نظام وجهیّت در هورامی و افعال وجهی به کار رفته در این زبان می پردازد. پس از آشنایی مختصر با ویژگی های مقولة دستوری- معنایی «وجهیّت» و طبقه بندی نظام های وجهی بر مبنای آرای پالمر (1999 & 2001)، ویژ گی های هر یک از افعال وجهی «باید/mašjo »، «شدن/ bijej» و فعل «tāwāj» مورد بررسی قرار می گیرد. از میان افعال وجهی موجود، تنها فعل «بایستن/ mašjo » می تواند برای نشان دادن مرتبة الزام از وجهیّت معرفتی (وجهیّت استقرایی) و وجهیّت تکلیفی مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل افعال «bijej» و فعل «tāwāj» تنها بیانگر مرتبة امکان از وجهیّت های معرفتی (وجهیّت حدسی) و تکلیفی هستند. فعل «bijej» می تواند در برخی موارد برای بیان مرتبة الزام از وجهیّت تکلیفی نیز به کار رود با این توضیح که به نسبت فعل «بایستن/ mašjo» اجبار کم تری را متوجه کنش گر می کند. فعل «tāwāj» می تواند برای نشان دادن وجهیّت پویا نیز به کار رود. فعل «mašjā » تنها فعلی است که برای ارادة معنای وجهیّت تکلیفی در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد. هیچ یک از افعال وجهی مورد بحث در هورامی توانایی نشان دادن وجهیّت گواه نمایی را ندارند.