جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
جستارهای زبانی دوره یازدهم فروردین و اردیبهشت 1399 شماره 1 (پیاپی 55) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف ارزیابی تأثیر تعامل کلام و کارتون در روند آموزش اصطلاحات زبان انگلیسی به فارسی زبانان گردآوری شده است. مسئله این پژوهش این است که چگونه کارتون در تعامل با اصطلاحات زبانی، فضای معناسازی را از یک فضای معنایی غیر قابل پیش بینی به فضایی خلاق تغییر می دهد و چگونه این تعامل، فضایی خلاق را برای توسعه مفهومی اصطلاحات زبانی رقم می زند. برای ارزیابی فرضیات این پژوهش، با استفاده از رویکرد نشانه معناشناسی دیداری و روش تحلیل گفتمانی، تأثیر قرارگیری کارتون در کنار اصطلاحات زبانی در مورد جامعه آماری این پژوهش که شامل 60 زبان آموز در سطح متوسط زبان انگلیسی و بالاتر، شامل 30 دختر و 30 پسر از مناطق شمال و جنوب شهر تهران بودند بررسی شد. فرضیات این پژوهش عبارت اند از اینکه کارتون می تواند از طریق تعامل فضای نشانه ای، تزریق شناختی جدید و گسترش دامنه تخیل، توسعه معنایی اصطلاحات زبانی را درپی داشته باشد و کلام و کارتون می توانند از طریق ایجاد فضای ارجاعی، ورود به ابعاد گفتمانی و توسعه بازی زبانی در فضای بین نشانه ای، سبب کاربرد خلاق اصطلاحات زبانی شوند.
ترجمه و تولید زبانی در دوزبانگی از منظر نئوتنی زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان تعریف شده در دوزبانگی، مالکیت خود را در سوبژکتیویته کاربرِ دو زبانه از قبل به تثبیت رسانده است؛ ولی زبانِ در حال تعریف، خارج از سوبژکتیویته است. از بدو تماس زبانِ در حال تعریف در غشای ذهنی، تأثیر پذیری از زبانِ تعریف شده، اجتناب ناپذیر می شود. در شروع دوزبانگی، زبانِ در حال تعریف کاملاً متأثر از زبانِ تعریف شده است. لذا، تداخل های زبانی که ایجاد می شود، به استفاده و یا تأثیرپذیری از مدلول های موجود در زبانِ تعریف شده منجر می شود. در این مقاله خواهیم دید که این روند چگونه سبب افزایش ترجمه از زبان تعریف شده و پایین نگه داشته شدن میزان تولید زبانی در زبانِ در حال تعریف می شود. بدین منظور، باید دید که کاربر در کدام قسمت از تبدیل زبانِ در حال تعریف به زبانِ تعریف شده، از نمایش معنایی مشترک و در کدام قسمت از نمایش معنایی مستقل خود بهره می برد و این موضوع سنجش میزان تولید و یا ترجمه در زبانِ در حال تعریف و رابطه مستقیم آن با میزان ورود در سوبژکتیویته را برای ما آشکار می سازد.
زیرنویس ناشنوایان و کم شنوایان در ایران: راهکارهای متنی زیرنویس درون زبانی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمایش فیلم با زیرنویس نا/کم شنوایان یکی از اقداماتی است که اخیرا در برخی از سینماهای ایران به منظور دسترسی همگان به رسانه صورت گرفته است. به دلیل اهمیت روزافزون دسترسی به رسانه، پژوهشگران حوزه ترجمه دیداری شنیداری در دو دهه اخیر به بررسی کیفیت زیرنویس نا/کم شنوایان پرداخته اند تا این نوع زیرنویس ها را به نیازها و انتظارات مخاطبان نزدیک تر نمایند. این پژوهش هدف دارد راهکارهای متنی را در یکی از زیرنویس های فارسی نا/کم شنوایان شناسایی کند و آن ها را بر مبنای استانداردهای بدست آمده از مطالعات این حوزه مورد ارزیابی قرار دهد. به این منظور، ابتدا مهارت خواندن نا/ کم شنوایان را توصیف می کند تا ضرورت اعمال راهکارهای متنی روشن گردد. سپس، راهکارهای متنی پیشنهاد شده از سوی صاحب نظران حوزه زیرنویس نا/کم شنوایان را توضیح می دهد. در پایان، یکی از زیرنویس های فارسی نا/کم شنوایان را با گفت وگوهای اصلی فیلم مقایسه می کند تا راهکارهای متنی به کاررفته در زیرنویس شناسایی شوند. مقایسه راهکارهای به کاررفته در زیرنویس فارسی با آنچه در مطالعات زیرنویس نا/ کم شنوایان آمده نشان می دهد راهکارهای متنی به کاررفته در این زیرنویس از اصول و قواعد زیرنویس درون زبانی نا/کم شنوایان چندان پیروی نمی کنند و احتمال می رود زیرنویس پاسخ گوی انتظارات مخاطبان نباشد.
ناسوده شدگی انفجاری های لثوی در هورامی گونه پاوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادیبان و دستورنویسان قدیم در توصیف قاعده مندی های تلفظی فارسی از همخوانی با نام «ذالِ مُعجَمه» یا «ذالِ مُعجَم» یاد کرده اند که با آن چه ایشان «دال» تشخیص می داده اند در توزیع تکمیلی بوده است. این همخوان که از قرار معلوم جزو آواهای شایان توجه فارسی و برخی دیگراز زبان های ایرانی بوده، به تدریج در تداول محدود و محدودتر شده، تا بدان جا که گویش شناسان دوره معاصر بازمانده آن را صرفاً در جمعی از گونه های زبان های ایرانی جنوب غربی و برخی از گونه های پراکنده در استان فارس یافته ند، و ظاهراً به همین دلیل به آن [d] زاگرسی گفته اند. به هر حال، هیچ یک از آثار در دست رس، از حضور این همخوان در هورامی سخنی به میان نیاورده اند؛ و این در حالی است که اتّفاقاً این همخوان، هم در مختصّه های آواییش، هم در کاربرد گسترده ای که دارد، و هم از جنبه همخوان های زیرساختی ای که با آنها در تناوب است، از آواهای شایان توجّه هورامی است. توصیف این همخوان هم جنبه ای منحصر به فرد از نظام آوایی زبان های ایرانی را به زبان شناسان معرفی می کند، هم پرتوی تازه را بر جغرافیای [d] زاگرسی می اندازد. پژوهش حاضر، توصیفی است از [d] زاگرسی در هورامی پاوه، که به شکل یک ناسوده لثوی نرم کامی شده مشاهده می شود. استدلال های ارائه شده که در چهارچوب واج شناسی زایشی معیار و براساس پیکره ای برگرفته از گفتار گویش وران این گونه از هورامی تدوین شده اند، نشان می دهند که این آوا با انفجاری های لثویِ بی واکِ دمیده و واک دار تناوب دارد و در هر یک بازنمایی آوایی ای است که با دخالت قاعده ای واجی ناظر بر نرم شدگی تولید می گردد.
بررسی درک کنایه از دیدگاه فرضیه برجستگی تدریجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی فرضیه برجستگی تدریجی و تأثیر آن بر کنایه پرداخته است تا بررسی شود عامل مهم در دسترسی ذهن به معنای کنایه چیست. هدف از انجام این تحقیق، سنجش RT (زمان خواندن) و شناسایی و تبیین رابطه بین 3 متغیر نوع بافت (تحت اللفظی، تمثیلی) و میزان آشنا بودن عبارت (بسیار آشنا، آشنا و ناآشنا) و سرعت خواندن (آهسته، هم زمان و سریع) کنایه بوده است. برای هر کدام از نمونه های کنایه، یک بافت تأثیرگذار در معنای تحت اللفظی کنایه و یک بافت تأثیرگذار در معنای تمثیلی همان کنایه به وجود آمد. از نرم افزاری برای انجام آزمایش صفحه متحرک خودمهار استفاده شد که توانایی سنجش زمان خواندن عبارت ها را داشت. نتایج نشان داد، نمونه های کنایه، فرضیه برجستگی تدریجی را به طور کامل تأیید نکردند و نتایجی خلاف فرضیه برجستگی تدریجی حاصل شد به این صورت که بافت بیشتر بر معنای برجسته پیشی می گرفت و در درک تأثیر می گذاشت و این دو تأثیر موازی یکدیگر نداشتند. همچنین، بر اساس نتایج تحقیق چنین به نظر می رسد که معنای برجسته هم در عبارت های تمثیلی بسیار آشنا و هم در عبارت های تمثیلی آشنا، معنای تمثیلی است و معنای برجسته در عبارت های تمثیلی ناآشنا معنای تحت اللفظی و معنای تمثیلی است. واژه های کلیدی: زبان تمثیلی، زبان شناسی شناختی، فرضیه برجستگی تدریجی، کنایه. Salience Hypothesis
آموزش مترجمی فرانسه در دانشگاه های ایران: بررسی مشکلات ترجمه واژگان چند معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش مترجمی در ایران، تاکنون از دیدگاه های مختلف بررسی شده است و کاستی های این آموزش و مشکلاتی که دانشجویان این رشته با آن روبه رو هستند، از ابعاد متفاوت ارزیابی شده است. با وجود این، به نظر می رسد پژوهشگران حوزه مطالعات و آموزش ترجمه زبان فرانسه در ایران، واژگان چندمعنا و چگونگی ترجمه این پدیده ابهام زا را نادیده گرفته اند. در همین مورد، با درنظر گرفتن ویژگی های واژگان چندمعنا و توانش دانشجویان این رشته، با نگاهی به نقشه هولمز/ توری از مطالعات ترجمه و شاخه کاربردی آن که شامل تربیت مترجم و فرهنگ لغات به منزله ابزار ترجمه است، نظریه کاترینا رایس از انواع متن و کاربرد آن ها و نظریه گروه PACTE از توانش ترجمه در محیط های آموزشی، از طریق دو سنجش میان ۳۲ دانشجوی مقطع کارشناسی رشته مترجمی فرانسه در دو گروه و همچنین، بررسی پیکره ترجمه کتاب Le choix de lettres de Jean-Jacques Rousseau: Traduction et texte original که از سوی هشت تن از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشته مترجمی و ادبیات فرانسه انجام گرفته است، این مشکل بررسی شد. در مورد اول، بیشتر از دو سوم دانشجویان گروه اول که تنها از فرهنگ دوزبانه فرانسه فارسی استفاده کرده بودند، نتوانستند به درستی جملات حاوی این نوع واژگان را ترجمه کنند، در حالی که این میزان در گروه دوم برعکس است. در میان دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد نیز این مشکل همچنان وجود دارد. با توجه به نتایج به دست آمده، برای رفع این مشکل باید از فرهنگ های تک زبانه فرانسه فرانسه استفاده شود.
برجسته سازی زبانی در تاریخ بیهقی بر اساس نظریه جفری لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهمی که درباره تاریخ بیهقی می توان بررسی کرد، بررسی زیبایی ها و ویژگی های زبانی است که سبب شده است، تاریخ بیهقی علاوه بر جنبه های تاریخی از نظر مسائل زبانی نیز دارای اهمیت باشد. با مطالعه تاریخ بیهقی از این منظر شاهد شاخصه های زبانی پربسامدی هستیم که در ایجاد ادبیت این کتاب نقش مهمی دارند و برجستگی زبانی پدید می آورند. منظور از برجسته سازی، برهم زدن قواعد مرسوم زبان است که به آشنایی زدایی منجر می شود و یکی از عوامل ایجاد متن ادبی است. زبان شناسان دو عامل هنجارگریزی (قاعده کاهی) و قاعده افزایی را سبب برجسته سازی زبان می دانند. در این مقاله بر اساس نظریه جفری لیچ ، برجستگی های زبانی تاریخ بیهقی در هفت حوزه واژگانی، نحوی، سبکی، معنایی، زمانی، آوایی و گویشی بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هنجارگریزی های نحوی در گسترده ترین شکل ممکن، ساخت ترکیبات جدید، استفاده از ساخت های کهن افعال، تصویرپردازی و استفاده از صور خیال، کاربرد شواهد قرآنی و ادبی و استفاده از انواع توازن، سبب برجسته سازی زبانی در تاریخ بیهقی شده و این متن را به نثری ادبی تبدیل کرده است.
تفاوت ها و شباهت های مفهوم سازی غم در زبان خودکار و زبان شعر: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارندگان در پژوهش حاضر به بررسی و تطبیق مفهوم سازی استعاره های «غم» در زبان خودکار و زبان شعر معاصر پرداخته اند و درباره شباهت ها و تفاوت های این دو گونه زبانی بحث کرده اند. برای وصول به این هدف، استعاره های عاطفی غم در دو پیکره جداگانه با عناوین پایگاه دادگان زبان فارسی (شامل کاربرد بی نشان و عادی زبان) و پیکره زبان فارسی (شامل متون شعر معاصر) با استفاده از واژه های کلیدی حوزه مقصد را استخراج کرده اند. سپس نام نگاشت های عام و خاص استعاره های غم در هر دو گونه زبان خودکار و زبان شعر به صورت جداگانه به دست آمد و با توجه به نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (1980) تبیین شد. در پژوهش حاضر مشاهده شد که نام نگاشت های عام استعاره های شعری با استعاره های زبان خودکار شباهت بسیاری دارند و شاعران همان استعاره های قراردادی را به شیوه ای خلاقانه به کار می گیرند و با سازوکارهای شناختی گوناگون ازجمله بسط، گسترش، پرسش، ترکیب، دلالت های چندگانه، جان بخشی به پدیده های طبیعی و ... استعاره های ادبی می سازند. پژوهش حاضر همانند افرادی چون لیکاف و ترنر (1989)، نظریه استعاره مفهومی را تأیید می کند و نشان می دهد تفاوت معنی داری میان استعاره های ادبی و قراردادی موجود در زبان خودکار و زبان شعر از نظر مفهوم سازی غم وجود ندارد.
حکایت «ماهیان و آبگیر» از کلیله و دمنه تا ماهی سیاه کوچولو: الگوهای معرفتی و جایگیری سوژه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگیری سوژه ها در متن های ادبی، حاصل انواع مفصل بندی گفتمانی است که بنا به الگوهای معرفتی حاکم بر هر دوره شکل می گیرد. برای درک بهتر این نکته می توان به حکایت هایی رجوع کرد که در چند دوره با جهان های معرفتی متمایز به روایت یا تمثیل در آمده اند؛ یکی از این موارد، حکایت «ماهیان و آبگیر» است که در کلیله و دمنه و مثنوی مولوی به مثابه خرده روایت و در داستان ماهی سیاه کوچولو به شکلی مستقل بازنمایی شده است. در این نوشتار چگونگی تأثیر پارادایم ها بر جایگیری سوژه های داستانی از منظر کیستی و چرایی قهرمان نیز شکل و میزان اظهار هویت/ فردیت آن ها به شیوه توصیفی تحلیلی تبیین شده است. نتیجه حاکی از وجود دو الگوی معرفتی هستی شناختی است: الگوی اول همان فردیت ستیزی/ گریزی جهان کلاسیک است که متن کلیله و دمنه و مثنوی را در بر گرفته است. بر همین اساس قهرمانان اصلی هر دو تمثیل آن ماهیان اند که خود را به مردگی، به شکلی نمادین هویت/ فردیت خود را پس می زنند. منتهی مرده نمایی ماهیِ کلیله و دمنه به مثابه شکلی از حزم و فردیت گرایی ضمنی، او را در ساختار کاست بنیاد جهان متن، چونان رخدادی خطرناک جلوه داده است؛ ولی در مثنوی مولوی در مقام نوعی عاملیت گریزی برای تأیید یا وانمایی تجربه حالِ حضور آمده است. با وجود موارد قبلی، قهرمان تمثیل ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی ، بنا به الگوی معرفتی فردگرایانه جهان معاصر، آن ماهی ای است که عاملیت و فردیت وی به شکلی نشان دار و نمادین از رنگ سیاه و خنجری بر کمر تا انواع پرسش های هستی معرفت شناختی و رویارویی فیزیکی، برجسته و تحسین شده است.
بررسی فرایند های واجی در زبان روسی و مقایسه آن ها با فرایندهای واجی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی به بررسی برخی فرایند های واجی پر بسامد در زبان روسی و مقایسه آن ها با آنچه در زبان فارسی رخ می دهد، همت گمارده شده است. فرایند های واجی عبارت اند از تأثیر گذاری ها و تأثیر پذیری های واج های مجاور در کلمات یک زبان که البته، این فرایندها می توانند در واج های غیرمجاور و گاهی بین دو کلمه نیز اتفاق بیفتند. این فرایند ها در تمامی زبان های دنیا بسته به ویژگی های آوایی خاص آن ها با بسامد کم تر یا بیشتر رخ می دهند. در این مقاله، ابتدا برخی از فرایند های واجی پر بسامد در زبان روسی توصیف و سپس به بررسی فرایند مشابه در زبان فارسی پرداخته می شود . هدف این تحلیل آن است که با بررسی و مقایسه دقیق فرایند های واجی دو زبان به مسئله تحقیق که یافتن شباهت ها و تفاوت ها در فرایند های واجی دو زبان است، پاسخ دهیم. بسیاری از فرایندهای واجی مانند همگونی صامت ها، قلب، ناهمگونی صامت ها در زبان روسی و فارسی به صورت مشابه رخ می دهند؛ ولی برخی از آن ها همانند فرایند واجی «همگونی صامت ها در نرمی» و «حذف میانی صامت» در زبان فارسی به دلیل ویژگی های آوایی خاص این زبان، امکان وقوع ندارند.
بررسی اثربخشی تمرین «الگو در ترجمه» بر پیشبرد مهارت نگارش عربیِ دانشجویان فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارش آخرین و پیشرفته ترین مهارت در میان مهارت های چهارگانه زبانی به شمار می رود. آموزش نگارش عربی دارای ظرافت ها و پیچیدگی های خاص خود است. تمرین «الگو در ترجمه» یکی از راهبردهای تدریس نگارش در آموزش زبان عربی محسوب می شود. در این پژوهشِ شبه آزمایشی با استفاده از روش میدانی و به کار گیری آزمون، به بررسی میزان اثربخشی این راهبرد آموزشی در پیشبرد مهارت نگارش عربی زبان آموزان پرداخته شده است. بدین ترتیب که 34 زبان آموز از دانشجویان دوره کارشناسی رشته زبان و ادبیات عربی دانشگاه یزد برای نمونه تحقیق انتخاب و به دو گروه گواه و آزمون دسته بندی شدند. پیش از اجرای طرح پژوهش، با اجرای یک پیش آزمون از همگن بودن گروه ها اطمینان حاصل شد. سپس با انتخاب هدف دار چند داستان کوتاه عربی برای تدریس در طول یک نیم سال تحصیلی، در هر گروه ساختار دستوری، واژگانی و املایی موجود در متن داستان ها تشریح و بررسی شد. در گروه آزمون علاوه بر این موارد، از راهبرد تمرین الگو در ترجمه نیز بهره گرفته شد. پس از گذشت یک نیمسال تحصیلی پس آزمون اجرا شد. نتایج پس آزمون نشان می دهد که بین تعداد خطاهای نگارشی دو گروه، تفاوت معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر، بسامد خطاها در گروه آزمون در حیطه دستور زبان و واژگان به نحو چشمگیری کاهش یافته است؛ اما میان خطاهای املایی زبان آموزان در دو گروه همچنان تفاوت معنی داری وجود ندارد. این نتیجه بیانگر ارتباط مستقیم میان تمرین «الگو در ترجمه» و انتخاب ساختارهای دستوری و واژگان مناسب در تولید صحیح زبان بینابینی در نگارش عربی زبان آموزان است.
نقش طرح واره های مرتبه دوم در تحلیل ساختارهای [اسم + شناسی/ نگاری/ کاوی] و صفت های متناظر آن ها در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش پیش رو آن است که ضمن معرفی مفهوم طرح واره های مرتبه دوم در نظریه ساخت واژه ساختی ( Booij, 2010, 2018 ) از آن در تحلیل چند ساختار ساخت واژی زبان فارسی استفاده شود و نحوه شکل گیری این ساختارها را تبیین کند. طرح واره مرتبه دوم را مجموعه ای از دو یا چند طرح واره دانسته اند که میان آن ها رابطه جانشینی برقرار است که در این پژوهش به منزله ابزاری برای تحلیل سه ساختاری که بیشتر در حوزه های مربوط به رشته ها، گرایش ها و فناوری های علمی کاربرد دارند، استفاده می شوند. این ساختارها عبارت اند از: 1. اسم های دارای ساختار [اسم شناسی ی] و صفت های نسبی متناظر با آن ها؛ 2. اسم های دارای ساختار [اسم نگار ی] و صفت های نسبی متناظر با آن ها و 3. اسم های دارای ساختار [اسم کاوی ی] و صفت های نسبی متناظر با آن ها. یافته های پژوهش بیانگر آن است که مفهوم طرح واره مرتبه دوم ابزار مناسب و کارآمدی برای تحلیل این ساختارها بوده است و رویکرد ساخت بنیاد خلاف رویکرد اشتقاقی که توانایی تبیین اینچنین ساختارهایی را ندارد به خوبی می تواند چگونگی شکل گیری این ساختارها را برای ما تبیین کند.
تحلیل گفتمان انتقادی کتب انگلیسی برای دانش آموزان با نیازهای ویژه با رویکرد لاکلاو و موفه (مطالعه موردی: کتب انگلیسی دوره اول متوسطه پیش حرفه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل گفتمان انتقادی کتاب های آموزش زبان انگلیسی مربوط به دانش آموزان با نیازهای ویژه است. مسئله اصلیِ پژوهش حاضر این است که تا چه حد در تصاویر و تمرین سازی ها و مکالمات این کتاب ها، از قرائنی استفاده می شود که مصداق عینی در زندگی هر روزه مخاطبان با نیازهای ویژه دارد. پژوهش حاضر به تحلیل محتوای کتاب های انگلیسی دوره اول متوسطه پیش حرفه ای (پایه های هفت، هشت و نه) در چارچوب رویکرد لاکلاو و موفه پرداخته است. یافته ها نشان داد که در گفتمان مسلط این کتاب ها، هیچ نشانی از بازنمایی بدن ها و سبک های زندگیِ این افراد دیده نمی شود یا به شکل مثالی و آرمانی و یا به شکل گزینشی و نمایشی از آن ها روایت شده است (مساوات طلبی نمایشی). مضامین و تصاویر این کتاب ها نتوانسته از دوقطبی سازی های گفتمان هژمونیکِ جامعه (امر عادی امر غیرعادی) فراتر رود و روابط قدرتِ جامعه عادی را بازتولید کرده اند. امر عادی یک مقوله گفتمانی است نه طبیعی. بازنمایی های گفتمانی و روابط قدرتِ حاکم بر الگوهای درسیِ این کتب به واقعیت و سبک های زندگیِ افراد با نیازهای ویژه شکل می دهند. لذا، غیبت تصاویر و چالش های افراد با نیازهای ویژه در این کتب به مثابه غیبت های آن ها از قلمروی عمومی و حذف سبک های زندگیِ متکثر ادراک می شود. یافته های مقاله حاضر می تواند در بازنگری تألیف این کتب درسی مطابق با سند برنامه درسی ملی و کمک به توانمندسازی و جامعه پذیریِ مخاطبان این کتب راهگشا باشد.
یلمزلف در گرو تاریخ در مصاحبه با کریستین پوئش و سمیر بدیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لویی یلمزلف چهره ای برجسته در تاریخ زبان شناسی است. یلمزلف در مقام یک زبان شناس با آثار و نظریه اش (که معمولاً با عنوان «گلوسم شناسی» از آن یاد می شود) به طور چشم گیری به ضرورت ایجاد یک «نظریه زبانی» پاسخ داده است. با این حال، پژوهش های او به فراسوی مرزهای زبان شناسی رایج گسترده شده است: وی با تکیه بر زبان، یک معرفت شناسی نشانه شناختی درون ماندگار را ابداع کرد که از طرفی، یک علم صوری کل گرا و عمومی را نوید می داد و از طرف دیگر، می توانست دانش شناسی ای را به منزله نسخه ای بدیل در برابر دیگر دیدگاه های فلسفی در اختیار ما بگذارد. در زبان شناسی، دکترین او نتوانست ورای حلقه کپنهاگ به موفقیتی مناسب دست یابد و بیشتر زبان شناسان نظریه وی را به دلیل پیچیده بودن و شکل و شمایل ریاضی وارش نپذیرفتند؛ اما در بیرون از زبان شناسی، ایده های او تا حدی در شاخه علمی جدیدی با عنوان «نشانه شناسی» (بالاخص در فرانسه) پیگیری شد. به طور کلی، یلمزلف جایگاه متناقض نمایی در تاریخ نظریه های زبانی دارد: او بنیان گذاری رهاشده است. چگونه می توانیم این وضعیت را توضیح دهیم؟ منشأ و منابع رویکرد یلمزلف کجاست؟ چگونه می توان خصیصه های ویژه رویکرد او را در قیاس با سایر رویکردهای زبان شناختی توصیف کرد؟ میراث او چیست؟ امروز تا چه میزان می توان در دکترین او مشارکت داشته باشیم؟ جدیدترین کارها در زمینه یلمزلف پژوهی چیست؟ ما تلاش کردیم تا در گفت وگو با سمیر بدیر و کریستین پوئش به این پرسش ها پاسخ دهیم.