جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
جستارهای زبانی دوره ششم بهمن و اسفند 1394 شماره 7 (پیاپی 28) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زبان وسیلة ارتباطی است و هدف مهمی چون انتقال پیام از مجرای آن صورت می گیرد. مقتضیات زندگی امروز، تکالیف و وظایف جدید و متنوعی بر دوش زبان گذاشته است و زبان فارسی نیز همچون زبان های دیگر گونه هایی چون گونة رسانه ای و مکاتبات اداری را در خود جای داده است که نوشتار سالم و منطبق با معیارها و هنجارهای اصیل فارسی در آن ها مورد انتظار است. این گونه ها به دلیل وسعت کاربرد و شمول، نوعی ابزار آموزشی زبان برای مخاطبان نیز محسوب می شوند؛ از این رو، توجه به الگوهای هنجارمند و صحیح در آن ها باعث گسترش زبان فارسی معیار در میان بکارگیران و مخاطبان آن ها می شود.
گونة اداری زبان از گونه هایی است که با نامه، بخش نامه، دستورالعمل، اطلاعیه و مواردی از این دست، پیام هایی را منتقل می کند. این گونه با این که ویژگی های خاص و اصطلاحات ویژه خود را دارد، اما در بسیاری از شئون، از جمله واژه ها و ساختار باید از فارسی معیار پیروی کند، اما بررسی ها نشان می دهد که این گونه نیست.
در این پژوهش 152 نامه و بخش نامه از مکاتبات اداری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که مشتمل بر 1000 جمله بود، بررسی و الگوهای غیر معیار در سه سطح ویرایش فنی، زبانی و بلاغی تحلیل شد و ضمن نشان دادن صورت معیار آن ها پیشنهادهایی برای بهبود وضع نگارش مکاتبات اداری داده شد.
مطابق بررسی حاضر بیشترین کاربردهای غیر معیار به ترتیب در حوزة ویرایش زبانی، فنی و پس از آن بلاغی بوده که لزوم توجه بیشتر به آن ها در آموزش و پژوهش آشکار می شود.
تجزیه و تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم براساس نظریة پراپ و گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه مطالعة منظم طرح داستان توسط صورت گرایان و به خصوص با بررسی پراپ وارد دنیای ادبیات گردید، پس از پراپ روایت شناسان ساختارگرا از جمله گریماس در تلاش بودند تا ضمن رفع ایرادات مطالعة پراپ، به الگویی جامع برای مطالعة روایت ها دست یابند. پژوهش حاضر ضمن بررسی داستان حضرت یوسف (ع) برمبنای دیدگاه پراپ و گریماس در متن قرآن تلاش دارد به این سؤالات پاسخ دهد که: آیا یافته های پراپ با داستان های قرآن مطابقت دارد؟ آیا می توان زنجیره های سه گانة گریماس را در داستان های قرآن هم یافت؟ آیا پس از تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) به عنوان نمونه ای از قصص قرآن می توان گفت میزان کارایی کدام دیدگاه در تحلیل قصص قرآن بیشتر است؟ داده ها از ترجمة محمدرضا صفوی از قرآن جمع آوری و سپس به روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی گرفته است. نتایج حاکی از این است که: 1. دیدگاه پراپ اگرچه قابلیت زیادی در تحلیل داستان ها دارد، ولی تحلیل داستان های قرآن برمبنای آن مستلزم ایجاد تغییراتی اساسی در آن است؛ 2. زنجیره های گریماس با توجه به این که وابسته به نوعی خاص از متون روایی نیستند، در داستان های قرآن کریم هم یافت می شوند؛ 3. با توجه به تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) به عنوان نمونه ای از قصص قرآن می توان گفت میزان کارایی دیدگاه گریماس نسبت به دیدگاه پراپ در تحلیل قصص قرآن بیشتر است.
کاربردهای «دعا» در فیلم های فارسی و انگلیسی در پرتو الگوی هایمز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش زبان در شکل دهی فرهنگ یک جامعه، پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی کاربردهای دعا در زبان فارسی و انگلیسی بپردازد. جهت تحقق این هدف، 168 فیلم فارسی و انگلیسی مشاهده شد و نمونه های گویا از دعا کردن یادداشت شد و سپس مورد بررسی قرار گرفت. پس از جمع آوری داده ها، آن ها را با استفاده از مدل هایمز (1967)، مورد کنکاش قرار دادیم. نتایج این تحقیق حاکی از دو برابر بودن کاربردهای «دعا» در زبان فارسی نسبت به زبان انگلیسی است. افزون بر این، انگیزه های افراد از دعا کردن و مراجع آن در دو زبان مشخص گردید. در پایان، دلایلی که منجر به تفاوت ها در دو زبان فارسی و انگلیسی شده، مورد بحث قرار گرفت.
مقایسة تلفظ شناسة سوم شخص مفرد در لهجه های محاوره ای معیار و اصفهانی در چارچوب نظریة بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناسة سوم شخص مفرد، یعنی /-ad/ در لهجة محاوره ای معیار به صورت [e] و در لهجة اصفهانی به صورت [ed] تلفظ می شود. تلفظ معیار نتیجة حذف همخوان /d/ و تبدیل واکة /a/ به [e]است. ولی در لهجة اصفهانی همخوان /d/ حذف نمی شود، بلکه فقط واکة /a/ به [e] تبدیل می شود. همچنین، در هر دو لهجة محاوره ای معیار و اصفهانی اگرآخرین واج فعل واکة /A/ باشد همخوان /d/ حذف نمی شود، واکة/a/ نیز به واکة [e] تبدیل نمی شود، بلکه حذف می شود. در نتیجه، شناسة سوم شخص مفرد به صورت [d] تلفظ می شود. هدف این مقاله این است که دلایل تلفظ شناسة سوم شخص مفرد به این سه صورت مختلف، در چارچوب نظریه بهینگی (Vide. Prince & Smolensky, 1993/ 2004) از طریق دست یابی به رتبه بندهای در برگیرنده از محدودیت های مختلف مورد تحلیل و تبیین قرار بگیرد. در این پژوهش پیش از ورود به مباحث نظریة بهینگی استدلال می شود که حذف همخوان /d/ زمینه چین تبدیل واکة /a/ به [e]در لهجة محاوره ای معیار است. همچنین، استدلال می شود که اگر چه تبدیل واکة /a/ به [e]در هر دو لهجة محاوره ای معیار و اصفهانی رخ می دهد، دو محدودیت نشانداری مختلف عامل رخداد این فرآیند در هر یک از این دو لهجه هستند. این پژوهش به شیوة توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است.
تأملی بر مبحث «وجهیّت های» زبانی با تأکید بر نقش افعال شبه معین در تکوین نظام معرفت شناختی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله ابزارهای زبانی که می تواند محقق را در بررسی ارتباط میان گوینده و مخاطب یاری رساند، «وجهیت ها»ی زبانی است که معمولاً در قالب کنش های کلامی عاطفی نمود می یابد. نظر به این که کنش های عاطفی لازمة گونه هایی از متون به شمار می رود که ذهنیت ها، احساسات و ارزش های گوینده در آن پر رنگ تر جلوه می کند، از این رو، در مثنوی نیز که به سبب برخورداری از چند گونگی ادبی، به گوینده امکان می دهد که از خاموشی روحانی خود، به شیوه ای مؤثر و خلاق بیرون آید و زبان را همچون واقعیتی اجتماعی و در مسیر ایجاد رشد و ارتباط با مخاطب به کار گیرد، تنوع جهات زبانی امری انکارناپذیر است.
با توجه به ویژگی های زبان عرفانی، مطالعة آن قسم جهت های زبانی که حیثیت هستی شناختی و معرفت شناختی متن را منعکس می سازد، حائز اهمیت است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه گوینده با استفاده از گونه ای از جهت ها که از نظر «منطقی» شهرت دارد، توفیق یافته است تا اندیشه ها و احوال خود را در قالب واژه ها بریزد و از این طریق، مخاطب را از نظام فکری و ارزشی خود بیاگاهاند. به همین منظور، این مقاله، ضمن اشاره به دسته بندی های ارائه شده از جهت های گوناگون زبانی، ابتدا به تبیین ارتباط میان افعال شبه معین جهت دار با نظام معرفت شناختی حاکم بر متن می پردازد و سپس متن را مطابق با این ابزارها تجزیه و تحلیل می کند.
تفاوت های معنادار و دلالت های فرهنگی آن در برگردان فارسی نمایش نامه های برتولت برشت (نمونه های مطالعاتی: ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی، بَعل، در جنگل شهر، رؤیاهای سیمون ماشار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی دارد با تکیه بر روش تحلیل گفتمان فِرکلاف و تأکید او بر تعامل میان پدیده های زبانی، متن ها و بافت های اجتماعی نشان دهد که چگونه ترجمة آثار نمایشی از فرهنگ مبدأ می تواند تحت تأثیر گفتمان های غالبِ زبان مقصد قرار گرفته و برداشت های متفاوتی را تولید کند. برگردان فارسی نمایش نامه های برتولت برشت به دلیل وجود تلویحات تاریخی متناسب با وضعیت اجتماعی ایران در فاصلة دو دهة پرآشوب پنجاه و شصت خورشیدی بهترین نمونه های مطالعاتی برای اثبات فرض بالا محسوب می شوند.
این تحقیق به روش نمونه کاوی توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته و داده های اولیة آن به شیوه های کتابخانه ای و یا مواجهة مستقیم با متون زبان اصلی گردآوری شده اند. مقالة حاضر نشان می دهد که مترجمان ایرانی آثار برشت به شکلی خودآگاه یا ناخودآگاه دلالت های فرهنگی مستتر در زبان مبدأ را به تبع گرایش های سیاسی خود و یا روحیة انقلابی تودة مخاطبانشان در هر دورة تاریخی تغییر داده و متناسب با تقاضای گفتمانی جامعة خود ساخته اند. به این منظور، از میان چهل برگردان متون نمایشی برشت در ایران، ترجمه های متعددی از چهار نمایش نامة «ارباب پونتیلا و نوکرش، ماتی»، «بعل»، «در جنگل شهر» و «رؤیاهای سیمون ماشار» مورد بررسی قرار گرفته اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد بخش عمده ای از آثار نمایشی برشت در ایران متناسب با بسترهای سیاسی- اجتماعی تأثیرگذار و یا گفتمان های غالب هر دوره– دست کم تا حدی در سطح واژگانی و مفهومی- مشمول تحریف فرهنگی شده اند.
فرآیند معناسازی در مثنوی سلامان و ابسال جامی بر اساس الگوهای نشانه- معناشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه- معناشناسی، رویکردی نوین در تجزیه و تحلیل متن و نظام های گفتمانی است. این رویکرد در نقد ادبی، به ارائة الگوهای متعددی منجر شده است که چگونگی کارکرد، تولید و دریافت معنا از متن را مورد تبیین قرار می دهد. این الگوهای برآمده از منطق متن تلاش می کنند هرگونه امکان خوانش متکثّرِ خارج از نظام ارزش گذاری اثر ادبی را تا جای ممکن کاهش دهند. از این رو این مقاله، مثنوی سلامان و ابسال جامی را که از جمله متون عرفانی و دارای بیان رمزی و قابلیت تأویل پذیری است، برای بررسی مورد توجه قرار داده، تلاش می کند ضمن معرفی چگونگی عملکرد الگوهای نشانه- معناشناسی، چرایی بهره مندی شاعر از هر دو فرآیند ممکن معناسازی در این متن را تبیین نماید؛ فرآیندی که به صورت رفت وبرگشتی در الگوی مربع معناشناسی تجلی می یابد. مقاله حاضر با بهره گیری از الگوهای نشانه- معناشناسی در بررسی تحلیلی مثنوی سلامان و ابسال جامی، این فرض را مطرح می کند که بهره گیری از هر دو فرآیند معناساز در این متن، اشاره به مفهوم «بازگشت» دارد و جامی تلاش می کند این مفهوم را از طریق رمز و بیان رمزی در قصة «سلامان و ابسال» ارائه نماید.
پیرامون واج شناسی فعل در کردی: نگاه بهینگی به تنوع گویشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنا بر اصل غنای واژگانی در نظریة بهینگی، محدودیتی بر درون داد وجود ندارد و تنوع زبانی در این نظریه به شکل تفاوت در ترتیب بین محدودیت ها تعریف می شود. این مقاله می کوشد با در نظر داشتن این فرضیه که صورت فعلی گویش سورانی در گذر زمان دچار تغییرات کمتری نسبت به صورت های فعلی گویش های اردلانی و کلهری شده است، آن را به عنوان صورت اولیه در نظر گرفته و در چارچوب نظریة بهینگی، نمونه ای از تنوع بین این سه گویش را به شکل تفاوت در ترتیب محدودیت ها نشان دهد. بدین منظور، پس از مصاحبه با ده گویشور سورانی، ده گویشور اردلانی و ده گویشور کلهری و به دست آوردن پیکرة صوتی، گونة سورانی به عنوان درون داد برای تابلوهای محدودیتی مختلف در نظر گرفته شد و با توجه به ترتیبی که از محدودیت های گویش های اردلانی و کلهری به دست آمد، دلیل تنوع موجود مشخص شد. دلیل این تنوع، ترتیب تسلط محدودیت های نشانداری بیشتر در کلهری و سپس در اردلانی نسبت به سورانی است.
روند رشد کاربرد ابزار انسجام واژگانی در کودکان فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در چارچوب نظریة انسجام هلیدی و حسن (1976)، توانایی سازماندهی روایی کودکان فارسی زبان را با به کارگیری روش تجربی= میدانی مورد بررسی و مقایسه قرار داده است. به این منظور، 15 کودک ( 8 پسر و 7 دختر) در سنین چهار تا هفت ساله از یک مهد کودک در غرب تهران گزینش شدند. سپس به منظور بررسی عملکرد این کودکان در سازماندهی گفتمان ازطریق به کارگیری ابزار انسجام واژگانی، دو آزمون بازگویی و تولید داستان، با استفاده از دو کتاب مصوّر کودک اجرا گردید و با درنظر گرفتن رشد انسجام واژگانی، داستان های آن ها مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. هدف اصلی این تحقیق آن بوده است که با ارزیابی توانایی سازماندهی گفتمان روایی در کودکان فارسی زبان به شناخت و ارزیابی بهتری از توانش گفتمانی آن ها دست یابیم.
بر پایة یافته های این تحقیق می توان گفت که اولاً کودکان در هر سه گروه سنی قادر به به کارگیری صحیح ابزارهای انسجام واژگانی به منظور سازماندهی داستان های خود هستند. نتیجة دیگر این که تمامی گروه های سنی از میان زیرمجموعه های انسجام واژگانی (تکرار و باهم آیی)، در هر دو آزمون، بیشتر تمایل به کاربرد «تکرار» دارند و در نهایت این که عملکرد کودکان در آزمون بازگویی داستان در مقایسه با آزمون تولید داستان به لحاظ تعداد بندها و مؤلفه های انسجام واژگانی متفاوت می باشد.
تمایز روابط دستوری در گویش شوشتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان های دنیا دو نقش دستوری فاعل و مفعول مستقیم که آن ها را روابط دستوری نیز می نامند، در جمله از طریق سه راهکارِ ترتیب واژه ها، مطابقه و نظام نشانه گذاری حالت قابل تمایز از یکدیگرند. زبان های دنیا ممکن است یک یا دو راهکار و گاهی در برخی موارد هر سه راهکار را برای تمایز روابط دستوری به کار گیرند. هدف از پژوهش حاضر تعیین راهکارهای اتخاذ شده برای تمایز بین دو نقش دستوری فاعل و مفعول مستقیم در جمله های دارای فعل گذرا در شوشتری است. به همین منظور داده های پیکره پژوهش از طریق مصاحبه از گویشوران شوشتری بر اساس پرسش نامه ای حاوی 62 جمله، گردآوری و تحلیل شدند. در گویش شوشتری برای تمایز دو رابطه دستوریِ فاعل و مفعول مستقیم از دو راهکار نظام نشانه گذاری حالت و مطابقه استفاده می شود. راهکار ترتیب واژه ها در این گویش بدین منظور کاربردی ندارد. از آنجا که این گویش با زبان فارسی در یک گروه گویشی قرار دارد، تصور می شود که راهکارهای مشابهی با فارسی به کار گرفته شوند و تحلیل داده های پیکره نیز صحت این موضوع را تأیید می کند.
بررسی واژة «دیدن» براساس معناشناسی قالبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقالة حاضر به بررسی واژة «دیدن» از منظر معناشناسی قالبی می پردازیم و نشان می دهیم که چگونه معنای برخی از واژه ها در تجارب روزمره و دانش پیش زمینة انسان ها وجود دارد. به عبارت دیگر، هدف این مقاله دستیابی به تفاوت معنایی ظریف بین واژگان هم معناست و تصور بر این است که ریشة این تمایزات در تجارب نهفته باشد که چنین تمایزات معنایی در لغت نامه ها عموماً نادیده گرفته می شود. راهکار انجام این تحقیق، بررسی متون متنوع و پیکره ای است تا از این طریق بتوانیم قالب های معنایی فعل «دیدن» را یافته و از یک سو روابط و تفاوت های بین فعل «دیدن» و فعل های هم معنا نظیر «مشاهده کردن»، «تماشا کردن»، «نگاه کردن» و غیره را استخراج کنیم و از سوی دیگر، چند معنایی فعل «دیدن» را در قالب های متعدد مشخص نمائیم. از تحلیل داده ها می توان به نتایجی چند دست یافت، از آن جمله می توان نشان داد که رابطة بین قالب های متعدد با قالب «ادراکی- دیداری» عامل ایجاد چند معنایی فعل «دیدن» شده است. همچنین، واژگان دیگری که با ادراک دیداری در ارتباط هستند، از طریق متغیرهایی از قبیل هدف، دقت، اراده و غیره از فعل «دیدن» تمیز داده شده اند. آنچه در نهایت حاصل می آید الگویی از ارتباط معنایی فعل «دیدن» و سایر افعال هم معنا می باشد.
پویایی زندگیِ در رقابت: تحلیل نشانه- معناشناختی گفتمانی در داستان کوتاه «خلأ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه- معناشناختی گفتمانی رویکردی نو در حوزة نقد ادبی به شمار می رود. در این رویکرد نشانه- معناها گونه هایی سیال ، پویا و چند بُعدی هستند و با کنترل نظامی که فرآیند گفتمانی نام دارد، نمایان می شوند. در این جستار نحوة شکل گیری فرآیند عاطفی گفتمان در داستان «خلأ» اثر نجیب محفوظ، نویسندة مصری و برندة نوبل ادبیات 1988م، بررسی می شود تا به این پرسش پاسخ دهد که چگونه گفتمان داستان، حس رقابت را به عنوان کنشی ارزشمند در زندگی شخصیت های داستان نشان داده است؟ در واقع هدف این جستار نشان دادن نقش فرآیند عاطفی در تغییر شرایط تحول گفتمان و تأثیر آن بر سبک حضور شوش گران است. یافته ها نشان می دهد که رخداد دو حادثه در زندگی شَوِش گر با تأثیر بر باور و تغییر در نوع احساس او، روند گفتمان را تحت تأثیر قرار می دهد و کارکرد ارزشی آن را متحول می سازد.