مقدمه و هدف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی میزان ارتباط مدیران و کارشناسان با فرآیند برنامه ریزی فرهنگی و اندازه گیری تاثیر آن بر درجه تمایل به اهداف ذاتی سازمان های فرهنگی است.
روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، ماهیت توصیفی و پیمایشی مبتنی بر همبستگی دارد که محقق در مقطعی از زمان به روش پرسشنامه های محقق ساخته و از طریق تمام شماری، اطلاعات را جمع آوری نموده است.
یافته ها: در بین تاثیرگذاری ابعاد پنجگانه فرایند برنامه ریزی، بیشترین تاثیر مربوط به میزان اطلاع از محتوای برنامه ریزی است و نسبتا تاثیر زیادی بر درجه تمایل مدیران و کارشناسان به سمت اهداف ذاتی سازمان می گذارد. پس از آن میزان مشارکت در تهیه برنامه تاثیر خوبی بر درجه تمایل داشته و در رتبه سوم میزان موافقت با برنامه ریزی مدون تاثیر نسبتا خوبی بر این تمایل گذاشته است.
نتیجه گیری: بر طبق یافته های این پژوهش، برنامه ریزی فرهنگی به عنوان بخشی از دانش فنی سازمان های فرهنگی، به خودی خود، تاثیری بر تمایل کارشناسان برنامه ریزی و مدیران فرهنگی نسبت به اهداف ذاتی سازمان ها ندارد و با ابلاغ برنامه ریزی به یک سازمان نمی توان انتظار تغییر و تحول داشت، چه اینکه مجریان برنامه ریزی سرمایه های انسانی هستند که به لحاظ تحصیلات، سابقه و توان فکری و اجرایی در سطح قابل قبولی از ایده پردازی، طراحی و همکاری در تدوین برنامه قرار دارند و بی توجهی به آنها به منزله عدم همراهی آنها و در نتیجه کاهش میزان تحقق اهداف خواهد بود.
کلید واژه: برنامه ریزی فرهنگی، اهداف ذاتی، سازمان های فرهنگی