مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
واقعیت
حوزه های تخصصی:
پرسش از «رابطه زبان دین و واقعیت» از جمله مسائل مهم در حوزه زبان دین محسوب می شود. با توجه به اهمیت مبانی هستی شناخی ومعرفت شناختی در بررسی رابطه زبان دین و واقعیت، در این پژوهش تلاش شده است تا دیدگاه ملاصدرا در دو محور اساسی «رابطه زبان دین و واقعیت» و «کیفیت حکایتگری زبان دین از واقعیت» با توجه به مبانی یادشده بررسی شود. نتایج این پژوهش حاکی از این است که در حکمت متعالیه، وجود شواهدی مانند انتقادات جدی ملاصدرا نسبت به برآیندهای غیرقابل پذیرش رویکرد ناواقع گرایی، تبیین ارتباط مرتبه ظهور لفظی کلام الهی با مراتب فوق آن بر اساس کثرت در مظاهر وجود و همچنین فهم معانی کلام الهی در پرتو اصل تطابق و تناظر عوالم هستی، بر رویکرد واقع گرایانه نسبت به زبان دین دلالت دارد. علاوه بر این، در حکمت متعالیه، با توجه به نقش انسان کامل در ظهور تفصیلی عالم واقع، نه تنها تمامی توصیفات انسان کامل از واقعیت عین صدق است، بلکه سایر توصیفات نیز بر اساس مطابقت با توصیف انسان کامل متصف به صدق می گردد.
آینده پژوهی تحولات جهان عرب (سه احتمال برای 2025)
آینده چگونه خواهد بود؟ پاسخ این سوال پیچیده است و طیف گسترده ای از احتمالات را در برمی گیرد؛ خوب، بد یا ترکیبی از هردو. اما بیش از هر چیز ما را غافلگیر خواهد کرد. همانگونه که در بهار عربی به وقوع پیوست، تغییر رویدادها پس از جنگ لیبی و جنگ داخلی سوریه که هیچکدام آنگونه که انتظار داشتیم پیش نرفت. البته، وقتی که در انتظار آینده ایم؛ امید منطقی ترین چیزی نیست که باید در تصمیم ما تأثیر بگذارد: علم و دانش اصلی ترین پیش نیازها برای کاهش غافلگیری استراتژیک می باشد، جهان ما مکانی مملو از عدم قطعیت باقی خواهد ماند. سال ها قبل احتمال وقوع چنین طوفان هایی در جوامع خاورمیانه و شمال آفریقا راز نبود، هرچند چگونگی و زمان وقوع آنها، یک راز بود. معهذا عدم قطعیت توجیهی برای صبر و انتظار برای آینده نیست. تصمیمات سیاسی بهنگام و بجا تأثیرگذار می باشد و سعی مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا کمک به تصمیم گیری درست است. در این اثر، سه آینده احتمالی برای جهان عرب تشریح می شود که کاملاً به تصمیمات سیاست گذاران وابسته اند. فارغ از تغییرات آب وهوایی یا واقعیت های قطعی نظیر جمعیت که نمی توانیم؛ آنها را تغییر دهیم. قطعاً می توان سایر موارد را تحت تأثیر قرار داد، گرچه قطار حوادث ایستگاه را ترک کرده، تصمیم گیران هنوز هم ممکن است بتوانند تصمیمی درست بگیرند. این گزارش درصدد ارسال پیامی امیدبخش است. این اثر ثابت خواهد کرد که آینده بهتر در خاورمیانه و شمال آفریقا لزوماً وابسته به بخت و اقبال نیست. علیرغم این ممکن است آینده به گرفتن تصمیمات صحیح امروز وابسته باشد.
موانع و عوامل واقع بینی از منظر قرآن و حدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی انسان و جامعه در روایات انسان در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
یکی از مباحث مهم در زندگی انسان، موضوع واقع بینی است. اصل واقع بینی به قدری مهم است که دین اسلام مبنای دعوت خود را بر آن نهاده است؛ بدین معنا که از انسان می خواهد با درک صحیح آیات آفاقی و انفسی و پی بردن به واقعیت آن ها، به وظایفی که در سایة آن متوجه می گردد، قیام نماید. اما با وجود توصیه های مکرر الهی به واقع بینی، انسان غالب اوقات نسبت به آن بی توجه می باشد و در اثر پیروی از وهم و خیال، غفلت، جهالت، تمایلات نفسانی و گناهان نمی تواند واقعیت ها را آن گونه که هست، دریابد. از این رو، ضروری است که انسان برای اطاعت از امر الهی و شناخت صحیح امور، نخست موانع و حجاب هایی را که در برابر این اصل مهم قرار دارند، از میان بردارد و آنگاه عوامل مؤثر در واقع بینی را شناخته، به تقویت آن ها در وجود خود اقدام نماید که از جملة این عوامل می توان به تعقل، ایمان به خدا، یقین به معاد و تقوی اشاره نمود. در این مقاله، تلاش بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، پس از تبیین واقع بینی، به بررسی موانع واقع بینی و عوامل مؤثر در این امر مهم و نیز نحوة عملکرد آن ها از دیدگاه قرآن کریمو روایات پرداخته شود.
بررسی و تحلیل نقادانه علل اشتهار کاشانیان به ترسویی در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوهای رفتاری- اجتماعی و سبک زندگی مردم ایران که نشان دهنده فرهنگ عمومی آن ها می باشد،در تاریخ نگاریاجتماعی بسیار حائز اهمیت است.یکی از مهم ترین اینالگوهایفرهنگی،وجودپدیده ترس و رفتارهای ناشی از آن می باشد. متون تاریخی دوره قاجار یکی از خصوصیات رفتاری مهم مردم کاشان را ترسویی و جبونی آنان دانسته و به همین دلیل، امروزه صفت ترس به اهالی کاشان نسبت داده می شود و کاشانی ها به ترسویی شهرت دارند. مسئله اساسی این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای به آن پرداخته می شود، بررسی تاریخی و ریشه یابی زمینه هایاشتهار ترسوییمردم کاشانو بررسی صحت اعتبار این ویژگی و سبک زندگی و رفتار فرهنگیکاشانی ها در برخورد با ترساست. یافته های پژوهش نشان می دهد اشتهار مردم کاشان به ترس از دوره قاجار شکل گرفته و به این موضوع در منابع پیش از این اشاره نشده است. حتی با وجود اشاره های منابع دوره قاجار به ویژه سفرنامه ها در این خصوص، سیاحانی که پیش از این به ایران سفر کرده اند، به ترس کاشانیان نپرداخته اند و هیچ سابقه تاریخی قابل استناد و ادله محکمی در ارتباط با ترس کاشانی ها در منابع پیش از قاجار وجود ندارد.
رویکرد علامه طباطبایی به مسئلة نسبیّت معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت تحوّلی، پیوستگی درونی، وابستگی بیرونی و محدودیت های روشی، چهار عامل اصلی نسبیت معرفت هستند. از نظر علامه طباطبایی، نسبیت معرفت با حقیقت علم و معرفت (واقع نمایی) سازگار نیست و سخن نسبی گرایان در تحلیل نهایی به سخن سوفسطائیان و انکار علم کشیده می شود. ازآنجاکه علامه بر فلسفه به مثابة ابزار گفتگوی عقلی میان همة انسان ها تأکید داشته و نقش برجسته ای برای حس در فرآیند شناخت قائل هستند، نظریة معرفت ایشان بیشتر در معرض پرسش از نسبیت قرار دارد. در این نوشته، رویکرد علامه طباطبایی درمواجهه با مسئلة نسبیت معرفت، مبتنی بر اصول انکارناپذیر بررسی می شود. اصول انکارناپذیر، اصولی هستند که انکار آنها مستلزم اثبات شان است. اصل واقعیت و اصل علم، به عنوان اصول انکارناپذیر، مبادی عبور از سفسطه و نسبیت معرفت هستند و اصل تجرّد علم و بازگشت علم حصولی به حضوری، جهان علم را با واقعیت پیوند می زند و به لحاظ روش شناختی، جهان را در جهان می شناسانند. این چهار اصل، ارکان مواجهة علامه طباطبایی با مسئلة نسبیت معرفت هستند.
مفهوم «واقعیت» نزد موریس شلیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه همیشه درباره پوزیتیویست های منطقی مورد توجه بوده است، وجوه معرفت شناختی و روش شناختی آنها بوده است. حال قصد داریم با توجه به چالش موریس شلیک و حلقه وین با متافیزیک، وجه هستی شناختی اندیشه او را بازسازی کنیم.شلیک شناخت ما از «واقعیت»، و همچنین «جهان خارج مستقل از ما» را به دو قلمرو شناخت عرفی یا شناخت مورد نیاز در زندگی روزمره و شناخت علمی تفکیک می کند. او با تکیه بر این تفکیک نشان می دهد که چگونه مکتب پوزیتیویسم منطقی در هیچیک از این دو قلمروی شناختی، نیازمند مواجهه متافیزیکی با واقعیت و جهان خارج نیست. در این مقاله اولا به این مساله خواهیم پرداخت که تصور او از واقعیت و جهان مستقل از ما به عنوان مقولاتی هستی شناختی چه بوده است؟ ثانیا، این تلقی از واقعیت بر روش شناسی و معرفت شناسی پوزیتیویسم منطقی چه تاثیری داشته است؟
مبانی تصور ذات الهی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی در «اصول فلسفه»، واقعیت را تصور ذات الهی می داند؛ اما در آثار گوناگون خود تصورات متفاوتی از ذات الهی (به صفت منحصر یا لوازم یا...) ارایه می نماید و نیز تصورات مختلفی از واقعیت تبیین می کند. در این مقاله تلاش شده است تا تصور مختار علامه طباطبایی از ذات الهی، بر اساس مبانی آن تبیین و تحلیل گردد. این تصور همان واقعیت ورای اطلاق و تقیید است؛ اما تبیین و تحلیل تصور ذات الهی به عنوان واقعیت مقید، واقعیت مطلق در برابر مقید و مطلق واقعیت، مطابق با تصور مختار از ذات الهی و مبانی موردنظر علامه طباطبایی نیست؛ هرچند، میان این تصورات با ابتنا بر مبانی مختلف، سازگاری برقرار است. در نهایت با تحلیل نحوه شکل گیری واقعیت مطلق در ذهن از دیدگاه علامه طباطبایی، روش انتزاع علامه به تصور سلبی و سلب تصور منوط می گردد.
نظریه مانستربرگ: «ذهن» ماده خام سینما،یا سینما هنرِ«ذهن» به مثابه کنش ادراکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
179 - 198
حوزه های تخصصی:
هوگو مانستربرگ در سال ۱۹۱۶ به عنوان نخستین نظریه پرداز فیلم بر مبنای فلسفه ایده آلیستی کانت به تجزیه و تحلیل هنر نوپدیدار سینما مبادرت ورزیده است. بسیاری از تحلیل گرانی که پس از وی به تحلیل و واکاوی نظریه فیلم وی «فتو پلی: بررسی روان شناسی و زیبایی شناسی فیلم» پرداخته اند، بر این اعتقاد بوده اند که مانستربرگ علت مادی یا ماده خام سینما را «ذهن» تلقی می کند. بنای این نوشتار بر آن است که ثابت کند، مانستربرگ همچون نظریه پردازان نئورالیست ماده خام سینما را واقعیت می داند، اما به این علت نظریه خود را مبتنی بر ادراک استعلایی کانت استوار کرده است و اعتقاد بر القای وحدت کامل به شیء دیداری را بر پرده سینما از طریق غلبه بر واقعیت بیرونی و اعطای شاکله درونی به شیء بر قاعده ساختارهای پیشینی فاهمه قرار داده است، سینما را چونان «فرایند ذهنی»، هنر نمایش «ذهنیت» بازشناسی می کند. پس برخلاف نظر عمده شارحان وی، مانستربرگ علت مادی یا ماده خام سینما را «ذهن» تلقی نمی کند، اینکه وی سینما را هنر ذهن باز می شناسد معطوف به کارکردهای سینما متناظر با تجربه ادراکی و سایر کنش های ذهنی است. روش تحقیق در این نوشتار برمبنای پژوهش کتابخانه ای و تحلیلی توصیفی است.
نسبت جامعه شناسی معرفت مانهایم و پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
185 - 214
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی معرفت که با شلر و مانهایم در اوایل قرن بیستم مطرح شد، ریشه در تحولات علوم اجتماعی قرن نوزدهم و شکل گیری جریان های مخالف کارکردگرایی و رفتارگرایی داشت. در حوزه ی فلسفه نیز هوسرل در میانه ی جریان اثبات گرایی رئالیستی و ایده آلیسم، با این بحث که معنای پدیدار از هستی جدا نیست، پدیدارشناسی را به مثابه بدیلی برای هستی شناسی و معرفت شناسی مطرح کرد و راه سومی برای شناخت جهان باز کرد. راهی که با گذر از دوگانگی ذهن و عین به منشاء شناخت و شکل گیری دانش در زیست جهان رسید و سنت فلسفی را پایه گذاری کرد که جامعه شناسی معرفت در سطح جامعه شناسانه می تواند به بهترین وجه آن را نمایندگی کند. اما از آن جا که این بخش از کار هوسرل چنانکه باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است و بسیاری پدیدارشناسی را تقدم سوژه بر ابژه در شناخت جهان می دانند آن را در مسیری کاملا متفاوت از جامعه شناسی معرفت پیدا می کنند. حال آنکه آثار مانهایم از حضور این جریان فکری و تداوم آن حکایت می کند. این مقاله با تفسیر و مقایسه ی آثار هوسرل و مانهایم، در تلاش است تا پیوندهای میان پدیدارشناسی و جامعه شناسی معرفت را بررسی کند. رویکرد هوسرل نسبت به مساله ی ذات و فرارفتن از دوگانگی سوژه و ابژه با مفهوم التفات و همچنین طرح مفهوم زیست جهان و بیناسوژگی و در نهایت تعریف واقعیت به مثابه امری اجتماعی و اعتباری سه محوری است که این مقاله حول آن شکل می گیرد. اهمیت این مقاله در شناسایی این پیوندها و بررسی این صورت ها در حوزه ی مطالعات بینارشته ای و در شکستن مرزهای سنتی دانش و توجه به فلسفه در حوزه های انضمامی تر و برقراری پیوند میان این حوزه ها تعریف می شود.
بررسی هستی شناسانه و شناخت شناسانه برهان صدیقین علامه طباطبایی (خوانش، تحلیل و نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۹
97-114
حوزه های تخصصی:
از برهان صدیقین چندین خوانش ارایه شده است. درمیان اندیشمندان پسین، یکی از مهمترین خوانش ها ازعلامه طباطبایی است که با نگرشی وجودی عرضه شده است. مفاد خوانش وتقریر ایشان نسبت به دیگرخوانش های فلسفی، به مرز عرفان نزدیکتر می شود؛ چه اینکه در نگاه عارف نیز پذیرش خدا اولین اصل و مفروض اصلی تمام مباحث عرفانی است. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به اینکه خوانش علامه دارای لایه های هستی شناسانه و شناخت شناسانه مهمی می باشد، درآغاز اصل برهان با تکیه به آثار ایشان نقل و سپس در هفت گام مورد فهم و تحلیل قرار می گیرد و در ادامه برخی از نقدهایی را که گام ها و لایه های پیش گفته را نشانه رفته است، شناسایی و آورده شده است و سرانجام نقدهای یادشده، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و از نزدیکی برهان یادشده به عرفان و رویکردعلامه در خوانش برهان، دفاع شده است.
پارادایم یا مبنا؛ امکان، گونه ها و نقش آن در معرفت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲
144 - 169
حوزه های تخصصی:
از پایه ای ترین و مهم ترین مسائل روش شناسی که پیوند تنگاتنگی با معرفت شناسی دارد این مسئله است که پارادایم ها، به معنای مبانی، چه نقشی در معرفت و دستیابی به واقعیت دارند؟ آیا مبنایی بر دیگر مبانی یا پارادایم ها برتری دارد و می توان بر پایه این برتری آن را بر دیگر پارادایم ها ترجیح داد؟بدین سان، در این پژوهش، با تأکید بر نادرستی آموزه چهارچوب و نامعقول بودن آن، تمایز میان چهارچوب ذهنی و مبنا و نیز ویژگی های شان را وامی کاویم و امکان پذیرش پارادایم ها به معنای مبانی را بررسی می کنیم و به پژوهش در این مسئله می پردازیم که پارادایم ها، به معنای مبانی، چه نقشی در معرفت و دستیابی به واقعیت دارند. در پایان، گونه های پارادایم (مبنا) را بررسی می کنیم. مهم ترین دستاورد این اندیشه ورزی این است که از هر مبنایی ویژه، دیدگاهی متناسب با آن برمی خیزد. مبانی، به ویژه مبانی معرفت شناختی، نقشی ژرف در نظریه های ما دارند. آیا پیامد این تکثر، شکاکیت در روش شناسی علوم است؟ در این وضعیت، کدام شیوه پژوهش را برگزینیم؟ پایان بخش این نوشتار کاوش و تلاش برای یافتن راه حل این مسئله دشوار است.
مفهوم واقعیت در نگرش ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
89 - 106
حوزه های تخصصی:
بررسی هر مفهومی در اندیشه ویتگنشتاین، ربط وثیقی به تاملات او درباره «زبان» دارد. بررسی مفهوم واقعیت نیز از این قاعده مستثنا نیست. به خصوص که واقعیت نزدیکترین مفهوم به زبان، به عنوان عنصر کلیدی در اندیشه ویتگنشتاین است و شاید بتوان سوال اصلی او را در هر دو دوره تاملاتش اینگونه صورت بندی نمود که «زبان چگونه واقعیت را برای ما بازمی نمایاند؟».<br /> در این مقاله تلاش کرده ام با اشاره ای مختصر به چارچوب فکری ویتگنشتاین، به نسبت زبان، ذهنیت(تفکر) و واقعیت بپردازم و با مقایسه ویتگنشتاینی که در رساله منطقی-فلسفی دیده می شود با ویتگنشتاین دوم که در پژوهشهای فلسفی بروز یافته است، به بازسازی مسیر رفته شده در رساله از واقعیت به نظریه ای در باب زبان پرداخته و در نهایت به این سوال بپردازم که آیا می توان از نظریه کاربردی معنا یا زبان به مثابه کاربرد به تصویری از واقعیت در اندیشه ویتگنشتاین متاخر رسید؟<br /> این مسیر به دو راهی واقع گرایی و ضدواقع گرایی ویتگنشتاین ختم می شود که به نظر می رسد هر دو تلقی در مورد ویتگنشتاین قابل تطبیق نیست و نوعی نسبی گرایی در مواجهه با مفهوم واقعیت را می توان در اندیشه ویتگنشتاین دید که تا حد زیادی معناشناختی و در لایه هایی نیز وجودشناختی است، اما هیچگاه به واقع گرایی حداکثری ختم نمی شود.
شبح در مقابل انتولوژی در «اشباح مارکس» دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دریدا با بازآفرینی مفاهیم فیلسوفان ، متون خود آن ها را در ساحتی ساختارزدایانه بسط و گسترش می دهد . در کتاب « اشباح مارکس»وی با به کارگیری مفهوم شبح ، به ارائه خوانشی تازه از اندیشه ی مارکس و مارکسیسم می پردازد . صرف نظر از تفسیر مارکس توسط دریدا ، خود مفهوم شبح و وجوه آن اهمیت اساسی پیدا می کنند.این مقاله می خواهد نشان دهد که چگونه شبح شناسی در مقابل هستی شناسی متعارف و متافیزیک حضور قرار می گیرد .شبح با گسترش قلمرو واقعیت و زمان ،تفسیر متافیزیکی صلب از آن ها را به چالش می کشد .شبح بودگی واقعیت اشاره به این امر دارد که واقعیت امری از پیش متعین و واقع شده نیست بلکه آن همواره در حال ساخته شدن است .شبح بودگی زمان نیز سیر خطی گذشته – حال – آینده را به پرسش می گیرد. این ها مفاهیم متافیزیکی از زمان هستند که مانع تحقق شبح بودگی زمان می شوند . علاوه بر این ها ظهور سیاسی واجتماعی شبح بودگی نیز ،تعریف تازه ای از کنش ومسئولیت سیاسی ارائه می دهد . کنش و مسئولیت سیاسی بدین معنا ، به آینده وافقی برنامه ریزی شده معطوف نیست. بلکه کنش و مسئولیت سیاسی شبح وار ، همواره در حال انجام وپذیرفتن باقی می ماند
مفهوم یکه، مفاهیم تکه و نقش آن ها در تبیین اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان فلاسفه متأخر،آراء و اندیشه های ملاصدرا به ویژه نظریه اصالت وجود، تأثیر به سزایی در مباحث فلسفه به جای گذاشت. ساختار فلسفی پیشین را دگرگون ساخت و نظام ماهوی را کنار زد و در بسیاری از مسائل فلسفی از جمله: جعل ، علیت، حرکت، وحدت، کثرت و... سخنان بدیعی را به جهان فلسفه ارائه کرد.مسئله اصالت وجود، اگرچه در آثار صدرا و تابعین وی به کرّات درباره آن بحث شده است، همچنان از زوایایی اساسی دچار ابهام است. بازخوانی دقیق مسئله ما را به این نتیجه می رساند که اصالت وجود، همسایه بلافصل گزاره اول فیلسوف بلکه تفسیر دقیق تر آن است و پذیرش هر گزاره ای غیر از اصل واقعیت، پس از آن معنا دارد. بعد از پذیرش اصل واقعیت اولین مسئله به لحاظ منطقی، «یکه» یا «تکه» دانستن واقعیت است که تقسیمی ثنائی است و شق ثالث ندارد و اصالت وجود عبارت است از یکه دانستن واقعیت و لذا متعلق اصالت، وجود مطلق است.
جایگاه امروالا و مصادیق آن در حیطه عکاسی
منبع:
پیکره دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۲
29 - 46
حوزه های تخصصی:
احساس والا، همان احساس برتر ناشناخته ای است که دست یابی به آن نقش ارزنده ای در انسان سازی دارد و انسان را بیش از پیش با یقین حقیقی اش آشنا می نماید. این احساس توأم با پرورش ایده های اخلاقی نیرومندتر و قوی تر تحقق می یابد و رابطه ای مستقیم با هویت اصیل انسانی برقرار می سازد و حتی برای لحظاتی وی را وادار می کند، به فکر فرو رفته و در انسان بودن خویش تأمل نماید. امر والا، اندیشه ای است که از اواخر سده هفدهم، آغاز شد. "ادموندبرک "، "ایمانوئل کانت " و در عصر جدید "ژان فرانسوا لیوتار "، از جمله مهم ترین فلاسفه و نظریه پردازانی بودند که به این اندیشه در حوزه زیبایی شناسی پرداختند. این اندیشه بر تمام چیزهایی که تجارب هیبت انگیز را برای آدمی فراهم می آورد، مبتنی می باشد، از جمله اقیانوس بی کران، پرتگاهی عمیق و غیره. حتی لفظی با شکوه مثلاً در شعر حماسی یا عملی انسانی و اندیشه ای متعالی و نادر که قابل ستایش و تحسین باشد و شگفتی آدمی را برانگیزد نیز در حوزه این اندیشه گنجانده می شود. امر والا، نه فقط در حوزه زیبایی شناسی، بلکه در خاستگاه آثار هنرمندان جایگاه خود را پیدا کرد، لذا در هنر عکاسی، عکاسان نیز به دنبال ایجاد احساس والا در سطح دو بعدی عکس بودند. این تحقیق توصیف امر والا از نظر تاریخی و هنری و تطبیق دیدگاه و نظریات فلاسفه با مفاهیم عکاسی و نیز شناخت، به احساس و اندیشه عکاسان برای خلق عکس هایی است که بیینده را فراتر از تصور درگیر خود می کند. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است و منابع آن کتابخانه ای است.
رئالیسم عرفی و عقل گرایی پراگماتیک؛ (تبیینی در ماهیت رایزنانه ی عقلانیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عمده ترین پیامدهای چالش پسااثبات گرایی در معرفت شناسی، حاکم شدنِ دوگانه های تقلیل گرایانه حول تقابل های مفهومی ای چون واقع گرایی و سازه انگاری یا عقل گرایی و نسبی گرایی بوده است. پرسش اصلی شکل دهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه می توان همچنان تبیینی از «عقلانیت» به مثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیه ی این مقاله بر این است که این تبیین را می توان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقل سلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایه ریزی می شود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزاره های علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را می توان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقاله ی پیش ِرو به برجسته ساختنِ این مشخصه ی مشترک در میان طیفی از نظریه پردازانِ فلسفه ی علم و معرفت شناسیِ علوم اجتماعی می پردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان می یابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریه ای بنا می شود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجام بخش آن است.
هستی شناسی ماتریالیستی: مقایسه فلسفه چارواکه و فلسفه اپیکوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
169-193
حوزه های تخصصی:
در تاریخ اندیشه هند، فلسفه چارواکه (لوکایاتا) تنها مکتبی است که با مبانی نظریِ ماتریالیستی، از رهگذرِ نفی ساحتِ ماوراء حسّ، یگانه واقعیت را ماده و تنها ادراک معتبر را ادراک حسّی می داند. فلسفه اپیکوری، به ویژه به دلیلِ بیان جهان شناسی اتمیستی، ظاهراً شبیه ترین مکتب فکری به چارواکه است. پژوهش پیش رو به روش مقایسه ای-تحلیلی و به منظورِ نشان دادن فراگیری اندیشه های ماتریالیستی انجام گرفته است و یافته های آن نشان می دهند که در نگرش های هستی شناختی مکتب اپیکوری و فلسفه چارواکه هم وجوه اشتراک و هم نقاط افتراق وجود دارند. در این دو مکتب، صرفاً ماده واقعیّت دارد، علل فاعلی و غایی جهان نفی می شوند، وجود انسان تنها برمبنای بُعد مادی اش تبیین شده و نیز هر گونه جوهر و هستی پس از مرگ یا آگاهیِ مجزا از بدن، انکار می گردد. لکن در حالی که وجود عناصر اولیه مادی و نشأتِ کثرات از آنها در چارواکه تبیینی حسی دارد، در مکتب اپیکوری از وجهی کاملاً عقلی برخوردار است. این دو فلسفه، درباره شمار عناصر مادی تشکیل دهنده عالم هستی، چیستی و انواع آنها، همچنین درباره مشهود یا نامشهود بودن آنها تفاسیر متفاوتی را ارائه می کنند. برخلاف چارواکه که به نفی خدایان و ارواح می پردازد، اپیکوریسم خدایان و ارواح را ثمره ترکیب اتم های ویژه ای می داند.
حوزه های سه گانه: بررسی فصل اول درباره عبارت ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد اول پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲
39 - 60
حوزه های تخصصی:
سطرهای آغازین درباره عبارت ارسطو یکی از تأثیرگذارترین متون در تاریخ معناشناسی است و مقدمه ای مهم برای فهم و تقریر برخی از دیدگاه های ارسطوست. بر اساس تفسیر کلاسیک، ارسطو به طور عام بیان می کند که نوشته ها نشانگرِ آواها (الفاظ) است و آواها در وهله نخست نشانگرِ انفعال های نفس و انفعال های نفس شبیه اشیاء و در نتیجه آواها با واسطه نشانگرِ اشیاء است. در دوران معاصر، نورمان کرتزمن این تفسیر را به چالش کشید و تفسیر جایگزینی را مطرح کرد که سرآغازی برای باز تفسیر این فصل شد. این مقاله بر بخش اول از این فصل متمرکز می شود، برخی از تفسیر های کلاسیک و معاصر از آن را تقریر می کند و پس از بررسی برخی از واژگان کلیدی، تفسیر مختار را ارائه می دهد که بر اساس آن هدف اصلی ارسطو تفکیک بین سه حوزه لفظ، اندیشه و واقعیت و توجه به احکام مشترک و به ویژه اختصاصی آن هاست که در حل برخی دشواری ها سودمند است.
بررسی زیباشناسی و کارکردهای پیوندسازی در گونه (ژانر) «واقعیت – تلویزیون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی دو بُعد زیبا شناسی و کارکردی ژانر تلویزیون واقع نما پرداخته است. به همین منظور، با تمرکز بر ماهیت پیوندی این ژانر- ابعاد گوناگون و مرتبط نظری، ریشه های تاریخی، تعاریف، زیرژانرها، شیوه های متفاوت پیوندسازی و مسئله واقعیت - بررسی شده اند. داده ها از طریق مطالعه اسنادی، کتابخانه ای و مشاهده ای گردآوری شده و در بررسی آنها از رویکرد توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. استفاده از راهکار «پیوندسازی ژانری» حاکی از زمینه ها و شرایط متفاوت رسانه تلویزیون در عصر فناوری و مؤید تحولات قابل توجه در ساحت های گوناگون ژانری نظیر خالقان، مخاطبان، پژوهشگران و آثار تولیدشده است. پیوندسازی در ژانر تلویزیون واقع نما حاکی از خلاقیت صنعت تلویزیون برای حفظ جایگاهش در بازار رقابتی (از طریق تلفیق عناصر داستانی و غیرداستانی یا واقعیت و قراردادهای ژانرهای از پیش موجود) است که برای بقا به همنوع خواری سبک ها و ژانرها و قراردادهای گذشته روی می آورد و همزمان با توجه به اصول استانداردسازی و تمایزگذاری، واریاسیون های گوناگون را عرضه می کند.
راهگشایی منطق فازی در تبیین رابطه نظریه و واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۳ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
167 - 187
حوزه های تخصصی:
بررسی رابطه میان نظریه و واقعیت یکی از مباحث جذاب در حوزه علوم اجتماعی است. یک دانش پژوه علوم اجتماعی ملزم به درک توأمان نظری- عملی است، تا در هنگام پژوهش و تحلیل بتواند با موفقیت پدیده های این دانش آشفته و گسترده را ارزیابی کند و سامان دهد. در این تحقیق تلاش می شود با تبیین سه پارادایم کلان روش شناسانه علم (پدیدارشناسی، تفسیرگرایی و ابزارگرایی)، ضمن تحلیل دیدگاه های متفکران این پارادایم ها، به تبیین رابطه نظریه و واقعیت بپردازیم و در همین زمینه، دیدگاه بدیلی بر مبنای «روش شناسی منطق فازی» ارائه دهیم.