مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
فراواقعیت
حوزه های تخصصی:
در آغاز، با اشاره به تعاریف وتحلیل هایی که فیلسوفان تکنولوژی، همچون مارتین هایدگر، ماریو بونگ، و استفان کلاین از مفهوم فنّاوری به دست داده اند، نحوة انطباق این تعریف ها بر مفهوم تجارت الکترونیک تحلیل می شود. سپس، با مرور آرای مارتین هایدگر، کارل مارکس، ژاک الول، دونالد مک کنزی، هانس یوناس، و اندروفینبرگ که دربارة الزامات تمدن تکنولوژیک در فلسفة تکنولوژی مطرح است، محدودیت هایی را که تجارت الکترونیک بر افراد و جامعه تحمیل می کند، تجزیه و تحلیل می شود. این الزامات، به طور طبیعی، مسئلة رابطة اخلاق و تکنولوژی را پیش می کشد. در این نوشتار، نسبت اخلاق و تکنولوژی از سه جهت بررسی می شود؛ هدف گذاری، راه ها و وسایل رسیدن به هدف، و عوارض تکنولوژی. سپس ویژگی مجازی و فراواقعیت تکنولوژی پست مدرن بررسی و از این منظر عوارض و پیامدهای تجارت الکترونیک برای هویت افراد و سنت های جامعه واکاوی می شود.
پیوند متون عرفانی با رئالیسم جادویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم جادویی به عنوان سبکی نوین در داستان نویسی، در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد. اگرچه زادگاه این سبک آمریکای لاتین است و نویسندگان این منطقه با آثار داستانی خود، عامل جهانی شدن آن شده، و با نوشته های تحلیلی و انتقادی خود اصول و مؤلفه ها و قواعد این سبک را تئوریزه کرده اند، به گمان برخی اندیشمندان حوزه ادبیات، شیوه یاد شده تنها ویژه این منطقه از جهان نیست و اساساً ریشه های نخست آن را می توان در ادبیات خاور زمین و به ویژه در متون عرفانی جست وجو کرد. تخیل که یکی از مؤلفه های اساسی رئالیسم جادویی است، باعث گُسست علّی و معلولی در روایت داستان می شود. این تخیل که ریشه در افسانه ها، اسطوره ها، باورها، حکایات و قصه های مردمی و بومی دارد، در سرتاسر داستان ریشه می دواند. متون عرفانی و به طور مشخص، تذکره های عرفانی که شرح حالی از عارفان و بزرگان و سالکان طریقت است، در اساس، قالبی داستانی و خیالی دارند که رویدادهای شگفت انگیز و خارق عادت را در بستری واقع گرایانه ارائه می دهند. این شیوه، بسیار شبیه گونه روایی موجود در متون رئالیسم جادویی است. نگارندگان این جستار، پس از ارائه تعاریف و ویژگی هایی از رئالیسم جادویی، به جست و جوی ریشه های آن در ادبیات خاور زمین به ویژه متون عرفانی(تذکره ها) پرداخته و در پایان، نمونه هایی از نقاط مشترک میان این دو مکتب با سبک را یاد کرده اند. مهم ترین نقطه های پیوند مشترک متون عرفانی و رئالیسم جادویی را می توان در شکستن مرز میان واقعیت و فرا واقعیت و اتحاد این دو، اجتماع نقیضین، کنش های کرامت آمیز و رفتار های شگفت و خارق العاده شخصیت های حاضر در حکایت ها، شناخت حقیقت از راه تخیل و... دانست.
ریف: مدلی برای بازنمایی واقعیت در تلویزیون های محلی و جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیا شاهد تغییرات و تحولاتی عمیق است. این تغییرات در حوزه های عملکردی هویت[1]، مرز[2]، مفهوم جغرافیا (مکان) و زمان[3] قابل درک اند. هویت ها چند پاره شده، مرزها درنوردیده و مکان[4] و زمان به هم فشرده شده اند. در این رهگذر، تلویزیون یکی از عوامل مؤثر در بروز تغییرات است. باوجوداین، به نظر می رسد تلویزیون که خود از مصادیق جهانی شدن به شمار می آید، دارای ویژگی های جدیدی است. چنانکه با اندکی مداقه در متون مربوط به جهانی شدن و رسانه ها در می یابیم، چهار واژه واقعیت، هویت، قدرت و فراواقعیت در چنین متونی همواره تکرار می شوند و کمتر کسی در ارتباط تنگاتنگ تلویزیون با این مقولات تردید روا می دارد. در مواجهه با چنین وضعیتی و برای درک مختصات تلویزیون جهانی، این مقاله نقطه عزیمت خود را بر پایه یک برساخته تئوریک با عنوان مدل ریف[5] (RIPH) قرار داده و بر پایه این پیشفرض که درباره نقش و جایگاه تلویزیون در شکلدهی به وضعیت های فرهنگی نباید رویکرد افراط یا تفریط در پیش گرفت، سعی کرده است چشماندازی از نحوه فعالیت تلویزیون های محلی و جهانی در عصر جهانی شدن ارائه کند و نتایج را از طریق روش مصاحبه با 20 نفر از پژوهشگران حوزه ارتباطات در میان بگذارد. ریف مخفف هم نشینی چهار کلمه واقعیت، هویت، قدرت و فراواقعیت است. اینها مفاهیمی هستند که تعریف های جدید از آنها، فهم ما را از زندگی بر روی کره زمین متحول کرده است. این مقاله با واکاوی نسبت میان تلویزیون و مفاهیم مذکور، مؤلفه های تلویزیون های جهانی و محلی را در قالب مدل ابداعی و پیشنهادی پژوهشگر به نام لوزی کارکرد تلویزیون های جهانی و محلی بررسی کرده است.
هرزه نگاری و فراواقعیت؛ مطالعه کیفی تجارب کاربران ایرانی در استفاده از محصولات هرزه نگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراواقعیت یکی از مفاهیم کلیدی در نظریه بودریار است. یکی از زمینه هایی که فراواقعیت به شدت در آن رسوخ کرده، مسائل جنسی است. بر این اساس در پژوهش حاضر با اذعان به هرزه نگاری به عنوان نوعی فراواقعیت در حوزه جنسی و با استفاده از مفاهیم خاص بودریار در این خصوص، تجارب مصرف کنندگان این محصولات، با استفاده از روش تئوری زمینه ای پیگیری می شود. جامعه مورد مطالعه، کاربران محصولات هرزه نگاری بودند که به روش نمونه گیری هدفمند 20 نفر (10 نفر زن، 10 نفر مرد) از سه کلینیک روان شناسی و همچنین از گروه های مجازی با محتوای جنسی انتخاب و مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. تحلیل یافته ها به روش سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام گرفت. یافته های این پژوهش شامل سه مقوله کلی با زیر مقوله های آن، شامل فراواقعیت رابطه ای (کنش جنسی رسانه ای و توهم سرخوشی و رضایت)، فراواقعیت تجربه ای (ماجراجویی جنسی و تداخل تخیل جنسی با امور روزمره) و فراواقعیت پیامدی (زن به مثابه کالای مصرفی و گرفتاری در تسلسل دال های جنسی) بود. نتیجه کلی به دست آمده حاکی از آن است که تقلید از کنش های جنسی نمایش داده شده در هرزه نگاری، به نتایج دلخواه و رضایت جنسی در دنیای واقعی افراد منجر نمی شود چون واقعیت نداشته و ساخته رسانه است، لذا عدم رضایت جنسی در دنیای واقعی به عنوان مفهوم محوری تحقیق حاضر قلمداد می شود. چرا که در هرزه نگاری صرفاً با استفاده از وضوح رنگ های تصاویر، چیزی درخشنده تر، رنگی تر و جنسی تر ارائه می شود.
نقد دیدگاه بودریار درباره نقش رسانه در شکل گیری مسئله اجتماعی و امر واقع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«امر واقع» و «مسئله اجتماعی» دو مفهومی هستند که در این مقاله از منظر ژان بودریار مورد واکاوی و نقد قرار گرفته اند. بر این اساس، کوشش شده، با اتکای بر آثار بودریار و با به کارگیری روش تحلیل محتوای کیفی، دو مفهوم مذکور استخراج و استنباط شوند. بودریار به عنوان یکی از چهره های شاخص رویکرد پساساختارگرایی، موضع نظری قابل توجهی نسبت به رسانه و تاثیرات آن دارد. از یک سو از منظر بودریار، امر واقع در جهان جدید دارای وجهی برساختی است که از بطن نظام زبانی و در چارچوب گروه بندی های متنوع اجتماعی ظاهر می شود. از سوی دیگر، او بر این باور است که رسانه در جهان جدید به مثابه ابزاری با دلالت فرهنگی، «فراواقعیت» را از طریق سازوکار دکوپاژ «شبیه سازی» می کند. برهمین اساس، از نظر او، رسانه می تواند هر پدیده اجتماعی را به مثابه مسئله اجتماعی شبیه سازی کند.
جایگاه امروالا و مصادیق آن در حیطه عکاسی
منبع:
پیکره دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۲
29 - 46
حوزه های تخصصی:
احساس والا، همان احساس برتر ناشناخته ای است که دست یابی به آن نقش ارزنده ای در انسان سازی دارد و انسان را بیش از پیش با یقین حقیقی اش آشنا می نماید. این احساس توأم با پرورش ایده های اخلاقی نیرومندتر و قوی تر تحقق می یابد و رابطه ای مستقیم با هویت اصیل انسانی برقرار می سازد و حتی برای لحظاتی وی را وادار می کند، به فکر فرو رفته و در انسان بودن خویش تأمل نماید. امر والا، اندیشه ای است که از اواخر سده هفدهم، آغاز شد. "ادموندبرک "، "ایمانوئل کانت " و در عصر جدید "ژان فرانسوا لیوتار "، از جمله مهم ترین فلاسفه و نظریه پردازانی بودند که به این اندیشه در حوزه زیبایی شناسی پرداختند. این اندیشه بر تمام چیزهایی که تجارب هیبت انگیز را برای آدمی فراهم می آورد، مبتنی می باشد، از جمله اقیانوس بی کران، پرتگاهی عمیق و غیره. حتی لفظی با شکوه مثلاً در شعر حماسی یا عملی انسانی و اندیشه ای متعالی و نادر که قابل ستایش و تحسین باشد و شگفتی آدمی را برانگیزد نیز در حوزه این اندیشه گنجانده می شود. امر والا، نه فقط در حوزه زیبایی شناسی، بلکه در خاستگاه آثار هنرمندان جایگاه خود را پیدا کرد، لذا در هنر عکاسی، عکاسان نیز به دنبال ایجاد احساس والا در سطح دو بعدی عکس بودند. این تحقیق توصیف امر والا از نظر تاریخی و هنری و تطبیق دیدگاه و نظریات فلاسفه با مفاهیم عکاسی و نیز شناخت، به احساس و اندیشه عکاسان برای خلق عکس هایی است که بیینده را فراتر از تصور درگیر خود می کند. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است و منابع آن کتابخانه ای است.
بنیان های نظری بازی های رایانه ای(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بازی های رایانه ای، در شمار رسانه های نوینی قرار دارند که به سبب ماهیت بینارشته ای بودن شان، نمی توان آنها را تنها با استفاده از نظریه های کهن ارتباطات و رسانه تبیین کرد. این مقاله با گذر از نظریه های مرسوم ارتباطات، به دنبال ترسیم چارچوبی برای تحلیل بنیان های نظری است که بازی های رایانه ای، مبتنی بر آنها عمل می کنند. بدین منظور، بازی های رایانه ای را در قالب «پِلی» مطمع نظر قرار می دهد و با استفاده از رویکردی که بازی های رایانه ای را به مثابه یک منبع آموزشی و رسانه ای برای انتقال فرهنگ در نظر می گیرد، مدعی است، در بازی های رایانه ای، به ویژه در ژانر سیاسی و استراتژیک، با استفاده از «تولید فراواقعیت» - همچنان که بودریار معتقد است- نسخه بدلی از واقعیت تولید می شود که جای نسخه واقعی را می گیرد و به کمک نمادها و شبیه سازی هایی که در بازی استفاده می شود، جایگزین واقعیت می گردد؛ به گونه ای که گاهی هیچ نسخه اصلی در عالم واقع وجود ندارد که بتوان بازی را به آن ارجاع داد. مدل «تولید رضایت» هرمان و چامسکی و همچنین دستگاه ایدئولوژیک حاکم بر بازی، به خلق فراواقعیت کمک می کند.
روش شناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشه های بودریار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
123 - 151
حوزه های تخصصی:
رو ش شناسی بنیادین با نشان دادن زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی نظریه، شناخت عمیقی از نظریه نصیب ما می کند. در این مقاله، به دنبال روش شناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشه یکی از صاحب نظران مهم پست مدرن، یعنی ژان بودریار هستیم. مواجهه انتقادی با متفکرانی که تلاش کرده اند درباره جهان مدرن و مسائل آن تفکر کنند، هم شناخت ما را از غرب عمیق تر می کند و هم موجب خودآگاهی از وضع کنونی کشورهایی می شود که با اندیشه های مدرن روبه رو هستند. مسئله اصلی بودریار، واقعیت در جهان مدرن است و اینکه این واقعیت دیگر واقعیت اصیل و حقیقی نیست. اکنون فراواقعیت و وانموده بر زندگی انسان سیطره یافته است و او را راه می برد. ازنظر بودریار، جهان مدرن در سیر خود واقعیت اصیل را فراموش و به چیز دیگری بسنده کرده است که می توان نام آن را واقعیت برساخته انسان گذاشت. ازآنجاکه ابتدا به توصیف اندیشه و سپس به تحلیل آن می پردازیم، روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی است.
بررسی نظام نشانه ای وانمودگی از نظر بودریار و تطبیق آن بر گستره عکاسی پسامدرن با تاکید بر آثار شری لواین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژان بودریار فرهنگ پسامدرن را چیزی نمی داند جز سیطره وانموده ها و آفرینش فضای فراواقعی. به تعبیر بودریار تصاویر دیگر واقعیت را نمایندگی نمی کنند، بلکه خود تبدیل به واقعیت می شوند و واقعیت وانموده پدید می آورند؛ امروزه تصاویر واقعی تر از واقعی جلوه می کنند. وی یکی از متفکرانی است که در اندیشه های خود به خوبی این وضعیت دوگانه میان واقعیت و وانموده را مورد پرسش قرار می دهد و سعی در تبیین وضعیت تازه ای دارد؛ وضعیتی که در آن دو مولفه ایماژ (تصویر) و بازی نشانه ها حیات اجتماعی بشر را تحت کنترل دارند. به موازات اندیشه های بودریار، عکاسان پسامدرن سعی دارند وضعیت مذکور را به واسطه آثار خود نمایش دهند. از جمله این هنرمندان شری لواین است که بر سرشت بازتولید پذیری رسانه عکاسی تاکید می کند و بر آن است که همه چیز قبلا دیده شده است. از آنجایی که مفاهیم وانمایی و فراواقعیت به شالوده بیشتر پژوهش ها درخصوص بودریار و امر بصری تبدیل شده است، پژوهش حاضر تلاش دارد که ضمن بررسی چرایی نظر بودریار در مورد بی اعتباری هنر معاصر، آن را با شاخه عکاسی پسامدرن تطبیق دهد و به روش توصیفی و تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که این هنرمندان چگونه از هویت تصویر به مثابه وانموده بهره گرفته اند. دستاوردهای حاصل از تطبیق نمونه حاضر و اندیشه های بودریار نشان داد که لواین با ارائه تصاویر فراواقعی، در پی بازتولید کنایه آمیز وانموده ها برآمده است.
مرگ سوبژه در عصر شبکه های اجتماعی بر اساس مفهوم «واقعیت فرکتال» ژان بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
327 - 344
حوزه های تخصصی:
فلسفه مدرن همواره با دو مفهوم سوبژه و ابژه مواجه بوده و هر فیلسوفی در نظام فلسفی خود به تعریف این مفاهیم پرداخته است. دکارت به عنوان مبدع مفهوم سوبژه در شکل مدرن آن و کانت به عنوان فیلسوفی که سوبژه دکارتی را تعمیق بخشید، توانستند تلقی خود را از این دو مفهوم به مثابه اموری غیرقابل خدشه تثبیت کنند. ژان بودریار متأثر از آن، با بررسی وانموده ها در ادوار گوناگون، پس از بیان سه رده نمادین، تولید و فراواقعیت، به نحو ضمنی به تحلیل مواجهه میان سوبژه و ابژه پرداخته است. او تصویر واقعیت را به مثابه ابژه ای قلمداد می کند که با پیشرفت تکنولوژی، جایگزین واقعیت ابژکتیو می شود و فراواقعیت، این جایگزینی را کتمان می کند. در قرن جاری، استیلای رسانه های تصویری باعث شد، بودریار رده دیگری را با نام فرکتال اضافه کند که محصول فراوانی تکثیر تصویر واقعیت و تهی شدن آن از معنا بوده است. در دهه گذشته و پس از درگذشت بودریار، با روی کار آمدن تکنولوژی جدیدِ گوشی های تلفن همراه و ظهور شبکه های اجتماعی، واقعیت فرکتال، در وضع بسط یافته ای قرار گرفت که معلول تورم بی پایان تصاویر در شبکه های اجتماعی مجازی است و از فرط این تورم، فاصله میان سوبژه و ابژه به کلی از بین رفته، سوبژه معنای خود را از دست داده و شبکه جای هر واقعیتی را پر کرده است. این شرایط را که محصول تورم بی پایان تصاویر در شبکه های اجتماعی است، می توان نظم جدیدی در بسط رده چهارم نظریه بودریار قلمداد کرد و نام واقعیت متورم را برای آن پیشنهاد داد.
برساخت گرایی واقعیت و مستندنمایی رسانه سینما
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال سوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵
13 - 42
حوزه های تخصصی:
مستندات نشان از سیر تکوینی روایت ها و سرشت آدمیان دارند و بر باورنمایی مخاطبان مؤثر می باشند. مستندسازی بیان گر تهیه و ثبت اسناد و اطلاعات برای آگاهی بخشی و کشف واقعیت داشته های مختلف تاریخی یک جامعه، فرهنگ و یا یک زیست بوم است. رسانه سینما در تلاش است با واقع نمایی رویکردهای گوناگون اعم از سیاسی، تبلیغی، اجتماعی و فرهنگی را به نمایش گذارده و در تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان مؤثر باشد. فیلم و فیلم سازی در گذر زمان، با تحولاتی که در جنبه های مختلف از بُعد فن آوری، تجهیزاتی و روش داشته است، اکنون بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافیایی، عقیدتی و فرهنگی، امکان حضور در همه نقاط جغرافیایی را پیدا می کند و با واقعی جلوه دادن رویدادها، در ساخت فرهنگ عمومی، باورها و افکار عمومی مؤثر می باشد. از این رو، فیلم سازان چه در سینمای داستانی و چه در سینمای مستند، در جهت واقعی نشان دادن فیلم هایشان از شاخصه های سینمای مستند استفاده کرده و آثار تخیلی و تحریف شده خود را حقیقی جلوه داده و به جای مستندسازی، مستندنمایی می کنند. مسئله اصلی مقاله، تحلیل واقعیت و چگونگی نحوه استفاده از آن در آثار فیلم سازان می باشد و هدف آن آشکار شدن راهبردهای سینمای تجربه گرا در مواجهه با واقعیت است. روش تحقیق کیفی توصیفی و بر اساس بررسی و تحلیل موردهای مطالعاتی است که از موارد مطلوب به صورت انتخاب هدفمند گزینش شده است.
ماهیت و مختصات مفهوم «مسئله اجتماعی» در دوره های مدرن و پست مدرن (مورد مطالعه: آراء امیل دورکیم و ژان بودریار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اجتماعی یکی از مهم ترین مفاهیم حوزه مطالعات جامعه شناختی است که فاقد مختصات معنایی مشترک است. به گونه ای که در هر یک از رویکردهای مدرن و پست مدرن این مفهوم دارای تعریف متفاوتی است. تفاوتی که امکان هرگونه تجمیع نظری را سلب و تباینی فکری را پیش روی قرار می دهد. برهمین اساس، در این مقاله کوشش شده است که ماهیت و تعریف مسئله اجتماعی و شاخص های تشخیص یک پدیده به مثابه مسئله اجتماعی با اتکای به مواضع هستی شناختی برجسته ترین متفکران رویکرد مدرن و پست مدرن، یعنی امیل دورکیم و ژان بودریار پاسخ داده شود. در نتیجه پاسخ به این پرسش ها که از طریق روش مطالعه تطبیقی این دو صاحب نظر اجتماعی حاصل آمده است، مشخص شد که از دید دورکیم، مسئله اجتماعی همچون سایر واقعیت های اجتماعی امری عینی و مستقل است که به جهت عمومی نبودن، فقدان کارکرد و فراتر رفتن از حدود طبیعی با توجه به نوع و دوره تحول جامعه تشخیص داده می شود. در مقابل، بودریار به استناد عدم باور به واقعیت عینی، جهان اجتماعی و مسئله اجتماعی را برساختی ذهنی می داند که ریشه در منافع مراکز قدرت داشته و بر پایه نظام زبانی هر گروه اجتماعی و از طریق رسانه خلق می شود.
بررسی مؤلفه های بصری نشان آیات تذهیب های قرآنی عصر تیموری محفوظ در موزه آستانه مقدسه قم
حوزه های تخصصی:
نشان آیات، از همان ابتدای نزول قرآن جهت فصل آیات بهکار برده میشدند. این نشانها بهصورت هر 5 آیه و یا 10 آیۀ نازل شده، تنظیم میشدند که بهنشانهای خمس و عشر معروف هستند که در هر دوره، در فرمهای بصری مجزایی ساماندهی میشدند. تشریح ویژگیهای بصری نشان آیات قرآنهای مذهب عصر تیموری موزۀ آستانه مقدسه قم و نیز طبقهبندی نشان آیات از اهداف پژوهش حاضر است. نوشتار حاضر بهشیوۀ توصیفی-تحلیلی انجام شده است و مطالب با استناد به اسناد و مطالب کتابخانهای گردآوری شده است. از اینرو این پژوهش حول محور دو سؤال اساسی سازماندهی شده است: نشان آیات قرآنهای مذکور واجد چه مؤلفههای بصری هستند؟ فرم و ساختار بصری حاکم در نشان فصل آیات بهچه صورت انتظام یافته است؟ دستاوردهای این پژوهش نمایانگر آن است که نشانهای خمسعشر بهمعنای پنج و ده آیه میباشند که علاوه بر اینکه نشانگر نزول تدریجی آیات میباشند، قرائت قاریان را نیز سهل کردهاند. نشان آیات بهصورت تک آیه، تزئینی، خمس و عشر هستند. فرم این نشانها بهدو صورت شمسه و ترنج نقش بسته شده و تزئیناتی از قبیل نقوش اسلیمی و ختایی در آن بهکار رفته است. آیات بهدو صورت نشانۀ «تصویری-تزئینی»و «حروف و عبارت»نشانهگذاری شدهاند. نشانهای تزئینی در فرمهای دایروی (شمسه)، بادامی، شجرهای همراه با نقوش اسلیمی، ختایی در تلفیق با رنگهای لاجورد و طلا آذین شدهاند که گویا بهپیروی از یک الگوی واحد بهتصویر درآمدهاند.
بررسی ناپدیدی هنر در عصر فراواقعیت از منظر بودریار با تاکید بر آثار ریچارد پرینس به مثابه مصادیق آن اندیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دهه 1960 به بعد با رشد فزاینده شمار تصاویری که در زندگی روزمره رسوخ می کردند، مفهوم وانموده به مرور وارد مباحث نقد هنری گردید. از نظر بودریار در فرهنگ پسامدرن، وانموده ها بر همه وجوه زندگی بشر سلطه یافته اند و به هیچ روی قابل تشخیص از امر واقعی نیستند. ایماژها در عصر پسامدرن نه تنها ادعای نمایش واقعیت را ندارند بلکه خود را به جای آن معرفی می کنند. افزون بر این نقشی که عکاسی در دوره پسامدرن ایفا می کند، بسیار تحت تاثیر اندیشه های بودریار است. عکاسان پسامدرن بر اتمام جهان تصویری تاکید می کنند و معتقدند تنها حقیقتی که اکنون در اختیار ماست، جهان عکاسی شده است. متفکران پسامدرن و از جمله بودریار نیز بر این اندیشه اند که بازنمایی همه آن چیزی است که هست و می تواند باشد. ریچارد پرینس از جمله هنرمندان پسامدرنی است که با از آن خودسازی تصاویر دیگر هنرمندان، تمایز میان اصل و کپی را مخدوش می کند. این پژوهش می کوشد ضمن تحلیل چرایی آرای بودریار درباره ناپدیدی هنر معاصر، به تبیین آثار پرینس به مثابه مصادیق آن اندیشه بپردازد و به روش توصیفی و تحلیلی نشان دهد که وی از ماهیت تصویر به عنوان وانموده بهره گرفته است.
مفهوم «واقعیت» در مکانیک کوانتومی و تأثیر آن بر ذهن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۳
161 - 196
برای واقعیت همواره در فیزیک کلاسیک مفهومی واقع گرایانه وجود داشته است. از این منظر، گزاره واقعیت فیزیکی وجود خواهد داشت حتی اگر هیچ ناظری وجود نداشته باشد؛ گزاره ای صحیح و با معنی بوده است. یکی از انقلاب های مکانیک کوانتومی به چالش کشیدن مفهوم «واقعیت» است. به گونه ای که در تعبیر مرسومِ مکانیک کوانتومی توسط مکتب کپنهاگ «خواص اجسام میکروسکوپی» وابسته به ناظر است و وجود «واقعیت» مستقل از ادراکات حسی انسان رد می شود. ازاین رو، این نوع دیدگاه ها، دیدگاه هایی انسان محور هستند و واقعیت در آنها امری بیناذهنی است. از طرف دیگر، طبق نظر سرل واقعیت اعتباری امری بیناذهنی است و بدون فکت های فیزیکی محض نمی توان فکت های نهادی داشت. ازاین رو، در این مقاله پس از مطالعه و نقد دیدگاه های مکتب کپنهاگ و همچنین پوزیتیویسم علمی، نشان داده می شود که واقعیت اعتباری متأثر از واقعیت در فیزیک است. به عبارت دیگر، در این مقاله تأثیر فیزیک مدرن (مکانیک کوانتومی) بر ذهن عامه نشان داده می شود که یکی از تأثیرات آن به وجود آمدن «فراواقعیت» است.
بررسی مؤلّفه های رئالیسم جادویی در اسرارالتوحید
حوزه های تخصصی:
سبک رئالیسم جادویی غربی با تصوّف و متون عرفانی فارسی، پیوندی ناگسستنی دارد. اذعان برخی از بزرگان این سبک، به مطالعه ی آثار ادب فارسی چون هزار و یک شب و نوشته های عرفانی فارسی چون منطق الطّیر، و آشنایی با شخصیت های برجسته ی عرفانی چون عطّار نیشابوری، پیشینه ی این سبک ادبی را به تصوّف و عرفان می رساند. از نظر محتوایی نیز نوشته های عرفانی با آثاری که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده اند، مشابهت زیادی دارد. اساسی ترین مشخصه ی آثار رئالیسم جادویی، درهم آمیختن واقعیت و فراواقعیت است که در نوشته های عرفانی، به ویژه کرامات و معجزاتی که از عرفا نقل می شود، به وفور قابل مشاهده است. هدف این پژوهش، بررسی کتاب اسرار التوحید و کشف تشابهات و تمایزات مؤلفه های سبک رئالیسم جادویی با حکایات این اثر برجسته ی عرفانی است. نویسندگان این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی نشان می دهند که با وجود اختلاف موضوع و محتوای این اثر با منابع داستانی سبک رئالیسم جادویی، بسیاری از مؤلفه های این سبک غربی در حکایات کتاب مورد مطالعه مشاهده می شود. هر چند اختلافاتی نیز در شیوه ی ارائه ی آن با این سبک وجود دارد. این بررسی نشان می دهد که چرخش زمان روایت و پیچیدگی پیرنگ که از مؤلفه های سبک رئالیسم جادویی است در اسرارالتوحید دیده نمی شود،. در حالی که دیگر مؤلفه های این سبک را می توان در اثر مورد بررسی ردیابی نمود، البته متناسب با ویژگی های فرهنگی و اجتماعی جامعه ی نویسنده و اساطیر بومی سرزمین وی.
بررسی رئالیسم جادویی در حکایت های کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم جادویی نگرشی هنری به روایت و کنشی فراعادت در یک زمینۀ کاملاً رئالیستی است که در باور های روانی، اعتقادی و عرفی جلوه ای باورمندانه، خردپذیر و منطقی می یابد. زادگاه رئالیسم جادویی و رویکرد آن را آمریکای لاتین دانسته اند، امّا سنجه های پیشنهادی این مکتب فکری- ادبی عموماً در ادب گران سنگ پارسی و به ویژه ادب پربار عرفانی و نیز ادب شفاهی (فولکلور) پیش تر آفریده شده است، چنان که برخی ناقدان خاستگاه تاریخی رئالیسم جادویی را مشرق زمین می دانند. این پژوهش مشخصه های رئالیسم جادویی را از قبیل حوادث فرامنطق، ریزش مرز میان واقعیت و خیال، مبالغه، شگفتی، درهم ریختن زمان، زمینه های سیاسی، دوبنی بودن، رؤیا، اسطوره وخیال و سکوت اختیاری در کشف المحجوب هجویری با هدف تبیین انطباق و یا عدم انطباق این متن عرفانی با مشخصّه های مکتب مذکور به روش توصیفی تحلیلی بررسی کرده و نشان داده است که هجویری چگونه با فراخوان این مشخصه های فراواقعی و خارق عادت، در حکایاتی با زمینۀ کاملاً رئالیستی، خوانشی بدیع از اندیشه های انتزاعی و آن سری خویش در پوششی عینی و ملموس بیان کرده است؛ چنان که این اتحاد متناقض نما در کشف المحجوب، حاصل کنش های شگفت و رخدادهای عقل گریز در بستری از واقعیت است که هم معتقدان به این اعمال و هم خوانندگان دیرباور آن را تحت تسخیر هنر نویسنده بدون کمترین واکنشی می پذیرند.
بررسی تطبیقی تروما در اولیس از بغداد اثر اِریک- اِمانوئل اشمیت و هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها نوشته رضا قاسمی و هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
161 - 189
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، مسئله تروما (روان زخم) در اولیس از بغداد، نوشته اِریک اِمانوئل اشمیت و هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها، نوشته رضا قاسمی مورد بررسی قرار گرفته است. خواننده در هر دو داستان شاهد مهاجرت شخصیت اصلی داستان است. سَعد، شخصیت اصلی اولیس از بغداد به جهت گریز از جنگ داخلی، تصمیم به مهاجرت می گیرد. هم نوایی شبانه روایتی فراواقع گرایانه از مهاجرت یدالله را به تصویر می کشد. پژوهش پیشرو به دنبال چرایی مهاجرت و آسیب های ناشی از آن است. تروما یا روان زخم به دنبال یک آسیب روانی - که معمولاً در کودکی برای فرد بوجود می آید- می تواند عواقب جبران ناپذیری داشته باشد که درمان آن بسیار سخت و حتی گاه ناممکن است. مهاجرت، بخصوص اگر امری ناخواسته باشد، می تواند آسیبی تروماتیک در پی داشته باشد که گاه موجب چند پارگی، احساس افسردگی، پوچی، تنهایی و نابسامانی خواهد شد. فردی که مهاجرت را تجربه می کند با دنیایی جدید مواجه است که در آن اصول و مرزبندی های بسیاری دستخوش تغییر خواهند بود. این پژوهش توصیفی - تحلیلی با رویکرد تطبیقی، نشان می دهد که مهاجرت، چه به صورت اختیاری و چه به صورت اجباری، می تواند پیامدهای ترومایی در برداشته باشد، هویت یک فرد را دگرگون کند و بر تجربیات و روابط شخصیت ها تأثیر بگذارد. هم چنین روایت مهاجرت چه به صورت واقعی و چه فراواقع گرایانه، آشفتگی در نوشتار و ساختار داستان را در پی دارد که خود حاکی از روایت تروماتیک می باشد. این تحقیق به بررسی مفهوم تروما در دو اثر ادبی از اریک امانوئل اشمیت و رضا قاسمی پرداخته و روش هایی که در هر کدام به تصویر کشیده شده است، مقایسه خواهد شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که هر دو رمان اجتماعی، تروما را به عنوان یک پدیده پیچیده و چندوجهی به تصویر می کشند که زندگی افراد را به روش های مختلف تحت تأثیر قرار می دهد و از سوی دیگر بازنمایی تروما در هر رمان منحصر به فرد است و زمینه فرهنگی و تاریخی آثار مربوطه را منعکس می کند.