مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
عقل سلیم
حوزه های تخصصی:
صدرا، بسیاری از یافته ها و نوآوری های موجود در حکمت متعالیه را مدیون بهره مندی از دین و شهود دانسته است. او، تأثیر دین بر حکمت و حکما را در دو مرحله بررسی کرده است. در مرحلة اول، دین، حکمت و حکما را از نگاه ماهیت بین و کثرت بین می رهاند و به نگاه وجودی ارتقا می دهد. بر این اساس، نگاه وجودی این مطلب را برای حکیم میسّر می کند که به فهم صحیحی از بعضی آموزه های دین که بدواً با احکام عقلی معارض دیده، دست یابد. این فهم صحیح موجب می شود که حکیم، به تثبیت عقلیِ بسیاری از آموزه های دینی موفّق گردد. در مرحلة دوم، تأثیر دین بر حکمت موجب ارتقاء مجدّد نظرگاه حکیم و مبانی حکمت می شود، و صدرا نتیجة این ارتقا را در دو بُعد برشمرده است: از یک سو، حاصلِ این ارتقاء، فهم تأویلات قرآنی است؛ و از سوی دیگر، حاصلِ این ارتقاء، دست یابی به اوج حکمت است؛ یعنی فهم واقع آن چنان که هست. عبارات صریح ملاصدرا نشان از آن دارد که او، در حیات فلسفی خود همین سیر را پیموده و حکمت متعالیه نیز متناسب با همین سیر شکل گرفته است. نهایتاً این مطلب مورد تأکید قرار می گیرد که صدرا، در استفاده از دین و شهود، از الگوی پژوهشی فلسفی صحیح بهره برده و بدین ترتیب، هر چند حکمت متعالیه کاملاً مرهون دین است، اما قواعد حکمت و روش عقلی برهانی را رعایت کرده است.
زایش ایده شهروندی در ایران معاصر از منظر فلسفه سیاسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث در باب مبانی انگاره شهروندی در ایران معاصر، به یک معنا بحث در باب مبانی شکل گیری فکر تجدد در ایران معاصر است و بدین معنا پیروزی یا شکست این انگاره را باید در پرتوی پیروزی یا شکست فکر تجدد در ایران معاصر در نظر گرفت. قوام شهروندی جدید در غرب، به نوعی به کوشش غالباً بلاغیِ حاملان فلسفه سیاسی جدید، در جا دادن برخی از مهم ترین مفروضات مدرنیستی در باب انسان و نسبت او با طبیعت از یک سو و دولت از سوی دیگر در محور شبکه عقل سلیم غربی وابسته بود. از مهم ترین این مفروضات از حیث بحث در باب شهروندی جدید، ایده «فرد صاحب حق بی قید و شرط در وضع طبیعی» بود؛ آن هم در معنایی که بر اساس آن، حق طبیعیِ فرد منفرد در وضع طبیعی، بر قانون سامان دهنده به وضع سیاسی تقدم پیدا می کرد. بدین ترتیب، مسئله اساسی ما، بررسی ناکامی قوام ایده شهروندی حول عنصر مدنی یا حق محوری است که در غرب جدید با هابز بنیادگذاری شد. ما خواهیم کوشید این بررسی را نه از یک نظر تاریخی اجتماعی یا حقوقی، بلکه از منظر بحث در فلسفه سیاسی مطرح سازیم. از این منظر، اصل «اِقناع» در کنار اصل «زور»، مختصات و مناسبات سیاسی را تعیین می کند. بنابراین، کوشش بلاغی این روشنفکران برای رقم زدن نسبتی قانع کننده میان ایده حق و ایده قانون، با توفیق چندانی همراه نشد. استدلال ما در این مقاله آن است که این عدم توفیق را بیش از آنکه بتوان به بدفهمی روشنفکران یادشده از مبانی تجدد مربوط دانست، باید در ضعف درونی رتوریک آنها جست وجو کرد. این ضعف، دو معضل اساسی را تقویت می نمود: نخست نقش کمرنگ ایده فرد صاحب «حق» و دوم، رادیکالیسم روسویی در قالب انقلابی گرایی غیرمدنی
بررسی مقایسه ای توجیه باورهای مبتنی بر گواهی و حجیّت خبر واحد (با تمرکز بر آرای الیزابت فریکر و شیخ انصاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از منابع مهم باورهای دینی در ادیان ابراهیمی گواهی است. مسایل معرفت شناختی پیرامون باور مبتنی بر گواهی هم در معرفت شناسی معاصر هم در بحث خبر واحد و متواتر در اصول فقه شیعه طرح شده است. در این مقالله، با بیان شباهت ها و تفاوت های اصلی میان شرایط کسب باور موجه از طریق گواهی در الیزابت فریکر از معرفت شناسان شاخص معاصر در بحث گواهی و شیخ انصاری از شخصیت های شاخص اصولی شیعه این مسیله بررسی شده است که آیا می توان مباحث این دو سنت فکری را در موضوع یادشده مقایسه کرد؟ به این منظور ابتدا مفاهیم کلیدی از جمله خبر و حجت از نظر شیخ انصاری با گواهی و توجیه از نظر فریکر مقایسه شده اند. سپس، در پرتو این مقایسه، شروط لازم برای کسب باور موجه از طریق گواهی از نظر هر دو متفکر مقایسه شده اند. در نهایت، نشان داده شده است که به خاطر تفاوت های بنیادین این دو نظریه، برخی شباهت های ظاهری در واقع تفاوت هستند؛ با این حال، هرچند امکان مقایسه منتفی نیست، این مقایسه باید با نهایت دقت صورت گیرد.
واکاوی معنای «عقل سلیم» از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل و عقلانیت همواره در بستر تاریخ بشری، از ارزش و اعتبار خاصی برخوردار بوده است؛ اما آنچه محل اختلاف آراء و همچنین توجه اندیشمندان است ویژگی ها و مختصات عقل سلیم است؛ زیرا اگر عقل با سلامت فطرت همراه نباشد، بیش از آنکه مفید و ارزشمند باشد، عاملی برای اضمحلال و ویرانگری محسوب می شود. از سوی دیگر، علامه طباطبائی یکی از بزرگ ترین حکیمان متأله قرن اخیر به شمار می رود. بنابراین، تبیین آراء ایشان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بدین روی این مقاله در پی آن است که از منظر این شخصیت ممتاز، به این سؤال پاسخ دهد که شروط و موانع دستیابی به عقل سلیم چیست؟ بدین منظور، ابتدا به واکاوی معنای لغوی و اصطلاحی «عقل» در آثار علامه طباطبائی همت گمارده و سپس به شروط دستیابی به عقل سلیم از منظر ایشان، با تفکیک شرط لازم و شرط کمال، و همچنین به موانع دستیابی به عقل سلیم و پایبندی به نتایج آن پرداخته است. نتایج این مقاله نشان می دهد که از منظر علامه، رعایت اصول منطقی، شرط لازم؛ و رعایت تقوا، عمل به علم قبلی و همچنین ورود در ولایت الهی جزو شروط کمال برای دستیابی به عقل سلیم است. طغیان غرایز، پیروی از گمان و همچنین تقلید بدون پشتوانة عقلی به عنوان مهم ترین مانع برای دستیابی به عقل سلیم، و پیروی ازهوای نفس و تسلط قوة واهمه عواملی برای عدم پایبندی به نتایج عقل سلیم محسوب می شود.
رئالیسم عرفی و عقل گرایی پراگماتیک؛ (تبیینی در ماهیت رایزنانه ی عقلانیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عمده ترین پیامدهای چالش پسااثبات گرایی در معرفت شناسی، حاکم شدنِ دوگانه های تقلیل گرایانه حول تقابل های مفهومی ای چون واقع گرایی و سازه انگاری یا عقل گرایی و نسبی گرایی بوده است. پرسش اصلی شکل دهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه می توان همچنان تبیینی از «عقلانیت» به مثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیه ی این مقاله بر این است که این تبیین را می توان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقل سلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایه ریزی می شود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزاره های علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را می توان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقاله ی پیش ِرو به برجسته ساختنِ این مشخصه ی مشترک در میان طیفی از نظریه پردازانِ فلسفه ی علم و معرفت شناسیِ علوم اجتماعی می پردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان می یابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریه ای بنا می شود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجام بخش آن است.
الهیات سیاسی ایده ی شهروندی در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نخ تسبیح شهروندی جدید در غرب، عنصر مدنی است؛ عنصری که هابز آن را بنیاد نهاد و لاک به نوعی تقویت اش نمود و روسو علی رغم نقدهای جدّی بر آن و واردکردن عناصر سیاسی، ناسیونالیستی و از همه مهمتر اجتماعی-اقتصادی، هم چنان عنصر مدنی را به عنوان عنصر مقوم شهروندی جدید حفظ کرد و نهایتاً ایده ی شهروندی توانست علی رغم تعارض ها و حتی تباین ها در عالم نظر، به مبنای زیست سیاسی در ساحت عقل سلیم غربی تبدیل شود. اما نقش عنصر مدنی مزبور در جریان تجدد سیاسی در ایران، به هیچ وجه پررنگ نبود. به زعم ما این امر را باید از منظر رتوریک حاملان فکر تجدد سیاسی در ایران مورد ملاحظه قرار داد؛ رتوریکی که به یک معنای بسیار مهم دالّ بر اتخاذ استراتژی این متجددان در نبردی که بالضروره در ساحت الهیاتی-سیاسی رخ نموده بود. در واقع پرسش این است که نتایج صحنه ی نبرد الهیاتی-سیاسی در ایران معاصر، از حیث تحول در انگاره ی شهروندی، چه آثار و نتایجی در پی داشت. تجدد سیاسی با تکیه بر این ایمان به عنصر مدنی یا عنصر حق بی قید و شرط انسان در وضع طبیعی، خود بر بنیادی الهیاتی استوار شده بود و اتفاقاً همین عنصر مدنی بود که با هسته ی سخت الهیاتی-سیاسی در شبکه ی عقل سلیم ایرانی بیشترین تعارض را داشت و همین محمل دگردیسی های این انگاره در نسخه ی منتهی به انقلاب اسلامی ایران بود.
خوانش بافت محور شهید مطهری از داستان موسی(ع) و خضر(ع) و دلالت های آن در تفکر عقلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به خوانش عقلی شهیدمطهری از داستان موسی(ع)وخضر(ع) در قرآن کریم می پردازد. وجه عقلی این خوانش به استفاده از مفهوم فلسفی بافت در تحلیل رفتار طرفین داستان، تحلیل عقلی و غیرباطنی رفتار موسی(ع) و نیز دلالت هایی در تفکر عقلانی وانتقادی است. در نگاه مطهری بافت فکری طرفین داستان از جهاتی قیاس ناپذیر و متمایز از یکدیگر است و آن ها دچار موقعیتی تکافوآمیز هستند. نوع نگاه مطهری به او فرصت داده که از دریچه دید موسی(ع) هم به ماجرا بنگرد و رفتار موسی(ع) را هم در بافت فکری خودش کاملاً موجه ببند. لذا موسی(ع) از سرسپرده ای منفعل و واقعاً ناشکیبا در برخی خوانش ها به مقلّدی مسئول و ممیِّز در پرتو عقل سلیم مبدّل می شود. در این نگاه دیگر پرسش از غلبه خضر بر موسی یا بالعکس از میان می رود و سلوک معقول موسی(ع) در برابر خضر(ع)، به میزان قابل توجهی کارکردهای تربیتی کل داستان را نسبت به دیگر خوانش ها دگرگون می سازد. در خوانش مطهری عموم انسان ها در جهان سه بعدی موسی(ع) زندگی می کنند نه جهان چهار بعدی خضر(ع) که شامل علم به آینده است. آنها در قلمروهای بسیار اندکی صاحب نظرند و در بسیاری قلمروها مقلِّد؛ لذا نه تنها به لحاظ هستی شناختی و معرفتی بلکه به لحاظ روانی هم به بافت فکری وزیستی موسی(ع) نزدیک ترند و می توانند از واکنش های عقلی او الگو بگیرند.