مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۴۱.
۵۴۲.
۵۴۳.
۵۴۴.
۵۴۵.
۵۴۶.
۵۴۷.
۵۴۸.
۵۴۹.
۵۵۰.
۵۵۱.
۵۵۲.
۵۵۳.
۵۵۴.
۵۵۵.
۵۵۶.
۵۵۷.
۵۵۸.
۵۵۹.
۵۶۰.
علامه طباطبایی
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
75 - 98
حوزه های تخصصی:
میل به جاودانگی از ابتدا با حیات بشر عجین شده و هر کس در هر سطحی، حتی منکران معاد نیز به این مسئله اندیشیده و میل به جاودانگی را انکار نمی کنند. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی به بررسی مسئله بقا و جاودانگی نفس پرداخته، دیدگاه علامه طباطبایی و آنتونی فلو را درباره چالش برانگیزترین مباحث مربوط به جاودانگی نفس، مسئله سعادت و شقاوت ذاتی و این همانی شخصیت بررسی می کند. علامه طباطبایی درباره وجود جوهری به نام نفس چه نظری دارن؟ نظر علامه در مورد نفس، کیفیت تجرد و جاودانگی آن برآمده از حکمت متعالیه ملاصدراست. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیه ملاصدرا و با بهره گیری از اصولی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری اشتدادی و وحدت حقیقت نفس تقریری نو از معاد و جاودانگی نفس ارائه می کند. از طرف دیگر از نظر فلو آیا وجود هویت مستقلی به نام نفس و بقای آن امکان پذیر است؟ فلو هویتی مستقل در انسان به نام نفس، ذهن یا روح را انکار کرده و در رد بقا و جاودانگی نفس از هیوم، راسل و طرفداران نظریه فیزیکالیسم پیروی می کند. در این نوشتار کوشش نویسنده بر این است که به تبیین نظریه علامه و فلو در فناناپذیری نفس بپردازد؛ همچنین نظر علامه طباطبایی درباره وجود جوهری به نام نفس و استدلال وی در اثبات جاودانگی نفس بررسی خواهد شد. قصد داریم میزان قوت و ضعف استدلال ها و نظرات فلسفی آنتونی فلو را تبیین نموده، اشکالات وی در رد جاودانگی نفس را از دیدگاه علامه پاسخ دهیم.
بررسی تحول نگرش کلامی قاعده لطف به مسئله شمول گرایی در نجات (علامه طباطبایی و جوادی آملی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
395 - 409
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار با تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی و جوادی آملی درباره قاعده کلامی - فلسفی لطف در مسئله شمول گرایی در نجات، چگونگی تحول این نگرش در دو اندیشمند و فیلسوف معاصر مورد مطالعه قرار گرفته است. اهمیت این نوشتار در تحلیلِ چگونگی ارتباط رویکرد این دو متفکر در بحث حقانیت ادیان و نتایج آن در بحث شمول گرایانه آن ها در خصوص مسأله نجات است. در این میان علامه طباطبایی به نوعی شمول گرایی در حقانیت و نجات است که طبق قاعده لطف به حداکثری بودن نجات قائل است؛ اما جوادی آملی به انحصارگرایی در حقانیت قائل بوده و به حداقلی بودن آن از نظر نسبی قائل است. این تحقیق که به روش توصیفی – تحلیلی و با مطالعه تطبیقی آثار این دو اندیشمند به دست آمده است نشان داده است که علی رغم تقریر واحد این دو متفکر از قاعده لطف در شمول گرایی در نجات، برخی مبانی و رویکردهای آن ها در ارائه این تقریر از جمله در موضوع بهره مندی از قاعده لطف با هم متفاوت است و نشان از تحول کارکرد این قاعده در فلسفه و کلام اسلامی معاصر دارد.
دلالت های نظریه اعتباریات علامه طباطبایی در آموزش دادن ارزش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال دهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸
169 - 199
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، تحلیل و تبیین نظریه اعتباریات علامه طباطبایی (ره) و استنباط دلالت های آن در آموزش ارزش ها بوده است و برای انجام دادن تحقیق از روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد استنتاجی و شیوه اسنادی استفاده کرده ایم. در این پژوهش به منظور تبیین ماهیت ارزش ها، براساس استنباط انواع اعتباریات ارزشی ازدیدگاه علامه، دلالت های تربیتی نظریه اعتباریات در تعلیم ارزش ها استخراج شده است. علامه ازجمله فیلسوفانی بوده که بحث اعتباریات را ابداع کرده و برای تبیین چیستی، چرایی و مفهوم شناسی ارزش ها، علوم و ادراکات اعتباری را پشتوانه ارزش ها قرار داده است. یافته های پژوهش نشان می دهند از نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، پانزده اصل برای آموزش دادن ارزش ها، شامل تبیین پایه های مطلق ارزشی، تهییج احساسات، عقلانیت، نتیجه گرایی، حُسن و قبح ذاتی امور، معنویت فطری، توجه به بُعد معرفت شناختی، توجه به ویژگی تکاملیِ آموزش دادن ارزش ها و باورهای پیشین مخاطب، انگیزه سازی ، تعیین حُسن و قبح فعلیِ افعال، مسامحت در آموزش دادن ارزش ها، اصلاح وضعیت محیطی، استفاده از ارتباط کلامی و غیرکلامی برای آموزش دادن ارزش ها، و تناسب داشتن روش با موقعیت را می توان احصا کرد.
بازشناسی مفهوم «تربیت» در نظریه ی اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکثر معانی تربیت در جوامع مختلف به عنوان چالشی برای دست یابی به وحدت مفهومی برای آن مطرح شده است. علامه طباطبایی در نظریه ی اعتباریات، زمینه مناسبی برای تبیین تکثر اعتبارات اجتماعی به وجود آورده است. در این پژوهش سعی می شود با بسط نظریه اعتباریات، مفهوم «تربیت» به عنوان یکی از اعتباریات بعد از اجتماع تبیین شود. بر این اساس «تربیت» در نتیجه شهود توأمان ضعف ها و استعدادها و بر اساس انگیزه محبت و رحمت و به منظور تضمین بقاء نوع، اعتبار می شود. در ادامه مقاله جهت تدقیق نسبت حقیقت و اعتبار در نظریه اعتباریات، چهار مفهومِ «محل اعتبار»، «مبدأ اعتبار»، «وجه اعتبار» و «اثر اعتبار» از یکدیگر تفکیک شده و بر اساس آن صورت بندی جدیدی از «لغویت» و «عدم لغویت» اعتباریات ارائه می شود. بدین ترتیب نسبت حقیقت و اعتبار در «تربیت» بر اساس مفاهیم چهارگانه فوق تبیین شده است. بر اساس این تحلیل، تربیت (به معنای اعتباری اجتماعی) مبتنی بر مشاهده تربیت تکوینی و انتقال ضرورت تکوینی موجود در آن، به رابطه ی دو انسانِ مختارِ معتبر است. بنابراین بر اساس مؤلفه های تربیت تکوینی می توان گفت، تربیت معنایی اعتباری است که در ظرف اجتماع در مورد فرآیندی که میان دو یا چند نفر در جریان است بکار می رود که متضمن تحقق کمالاتی برای متربیان، دوسویه بودن، تدریجی بودن، غایت مندی و محوریت مودت و رحمت است.
نقش اصطلاح نامه در کشف معنایی مفهوم ذنب رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) و استغفار رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم)در قرآن (با تکیه بر آیه 2 سوره فتح) با تطبیق دیدگاه علامه طباطبایی و طبری
منبع:
مدیریت دانش اسلامی سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
161 - 190
حوزه های تخصصی:
گستره عصمت پیامبر اکرم| از مباحث اختلافی مفسران شیعه و سنی است که ذیل برخی آیات نافی عصمت، مانند آیه 2 سوره فتح، مطرح می شود. این آیه به صراحت، از وجود گناه بنده و بخشش آن از طرف خداوند برای رسول اکرم| حکایت دارد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، به تطبیق دیدگاه علامه طباطبایی(ره) و طبری، دو تن از مفسران برجسته فریقین، در کشف معنای واژه در آیه، و آیات همنوا پرداخته است. درنتیجه با وجود تفاوت هایی در مبانی اعتقادی ، هر دو مفسر، قائل به معنایی متفاوت از «ذنب» و «استغفار» مطرح در آیه، نسبت به دیگر آیات همنوا هستند. طبری براساس قرائن خارجی، از روایت عایشه و دستور استغفار به پیامبر| در آیه 3 سوره نصر، بدون ارتباط مستقیم با معنای لغوی، آن را به مرتبه ای از شکر تعبیر می کند که تعبیری جدید در واژه بنابر اصطلاح عرفانی است. طباطبایی براساس سیاق آیات، گناه مطرح در آیه را به تصور گناه مشرکان نسبت به رسول اکرم| برمی گرداند و بخشش از آن را به معنای پاک کردن آثار حاصل از دشمنی و پیامدهای کینه مشرکان به پیامبر| می داند که مطابق معنای ریشه واژه در ادبیات است.
دیدگاه انتقادی علامه طباطبائی در لغت شناسی المفردات راغب مورد مطالعه: سوره های مائده و انعام
حوزه های تخصصی:
یکی از منابع مهم و مورد نیاز مفسران در تفسیر آیات قرآن ، کتاب های لغت است و می توان از میان کتاب های لغت سده چهارم هجری ، به کتاب ارزشمند مفردات راغب اصفهانی; اشاره نمودکه همواره مورد توجه مفسرانی همچون علامه طباطبائی 1 قرار گرفته است. این جستار برآن است تا به بررسی آراء و نظرات علامه طباطبائی1 نسبت به گفته راغب اصفهانی ; در واژگان َولیّ ، عَصم ، قهر ، وجه، إجتباء ،صنم و مشتقات آن در سوره های مبارک مائده و أنعام به روشی توصیفی – تحلیلی و به وسیله ی گرد آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای بپردازد. ایشان در بهره گیری از این منبع در ذیل تفسیر برخی از آیات ابتدا معنای ارائه شده واژه توسط راغب اصفهانی ;را به طور کامل شرح داده است و در پاره ای از واژه ها نظرات راغب اصفهانی ; را نپذیرفته و نهایتاً اصلاح و نقد ،تکمیل وبه شرح کامل واژه مبادرت نموده است .
بررسی انتقادی مفهوم ایمان در الهیات مسیحی لیبرال از منطر علامه طباطبایی
منبع:
فرهنگ پژوهش تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰ ویژه فلسفه و کلام
31 - 56
حوزه های تخصصی:
در یک مقایسه و بررسی اجمالی میان متون و منابع الاهی دانان مسلمان و مسیحی روشن می شود که مفهوم ایمان در نظر مسلمانان، تحول چشمگیری به خود ندیده است. در مقابل، مفهوم ایمان میان اندیشه های الاهی دانان مسیحی به ویژه در دوره معاصر، دستخوش تغییر و تحولاتی بسته به امواج مختلف فکری و فلسفی ایشان بوده است. از سوی دیگر، یکی از عوامل مهم شکل گیری الاهیات لیبرال را می توان در تجربه دینی جستجو کرد. ایمان در الهیات لیبرال مسیحی با تغییرات مفهومی و ماهوی مواجه است. معنای دلبستگی واپسین، تجربه دینی، مشارکت در ملکوت خداوند از این دسته اند. از کلمات علامه طباطبایی به خوبی می توان به یک اسلوب در مورد تعریف ایمان و لوازم آن رسید. از منظر ایشان، آنچه در ایمان به طور خلاصه عنصر محوری محسوب می شود، التزام به داشته های قلبی است. از این رو تفاوت محوری این نگرش با لیبرال ها را در همین التزام می توان یافت.
بررسی انتقادی نسبت تجرد ادراک با ثبات تغیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۱)
57 - 78
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی در توجیه مباحث معرفتی گره خورده به تجرد، از جمله توجیه تجرد ادراک های حسی و توجیه سریان علم در جهان ماده و چگونگی معلوم واقع شدن امور مادی، ثبات تغیر را پیش می کشد و در استدلال خود می گوید تغیر در تغیر خود ثابت است. هدف اصلی این نوشتار آن است که بکوشد به گونه ای جامع به بررسی انتقادی همین تعبیر پارادوکسیکال ثبات تغیر و نسبت آن با تجرد ادراک بپردازد. ما در این مقاله بیش تر به نقدها و اشکال های خاص خود بر ثبات تغیر خواهیم پرداخت: تفاوت معنای تجرد با معنای ثبات در امور مادی ثابت؛ مجرد شدن سکون؛ مجرد شدن کل جهان مادی؛ از میان رفتن یکپارچگی و اتصال در یک ثبات واحد؛ خلط همیشه بودن حرکت/تغیر با حرکت/تغیر همیشگی؛ مثال نقضی در مورد نیاز به تجرد در ادراک و صور ذهنی؛ و در نهایت مشکل تسلسل. و از آن جا که برخی از معاصران نیز تعبیر پارادوکسیکال ثبات تغیر را ناخوش آیند یافته اند، به نقدها و بررسی های آن ها نیز اشارة کوتاهی خواهیم داشت.
ادراکات اعتباری به مثابه خوانشی غیر یوروسنتریک در بستر جامعه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کسب معرفت توسط انسان از سه راه عقل، حس و قلب حاصل می شود و هر کدام کارکردی ویژه دارند. یکی از مفاهیم مهم در بررسی سیر شکل گیری ادراکات در انسان، ادراکات اعتباری، چگونگی شکل گیری آن ها و جایگاه آن ها در تقسیم-بندی انحاء معقولات و جایگاه آن ها در تحلیل و بازسازی نظریه اجتماعی است. روابط انسان ها با یکدیگر و رابطه انسان با محیط پیرامون خود در محدوده مفاهیم اعتباری قرار می گیرند، لذا شناخت دقیق اعتباریات، نحوه بازسازی و جایگاه آن ها در تفکر علامه طباطبایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش به تحلیل بازسازی ادراکات اعتباری در تفکر علامه طباطبایی با روش تحلیلی توصیفی پرداخته می شود که می توان بر اساس آن نظامات اخلاقی و اجتماعی را شکل داد. ابتدا سیر ادراکات از حس تا اعتباریات در انسان تحلیل می شود، سپس به معرفی انواع معقولات در انسان و سپس به مساله ادراکات اعتباری در اندیشه علامه طباطبایی و چگونگی بازسازی آن در تفکر علامه در چارچوب نظریه اجتماعی پرداخته خواهد شد.
توسعه موضوعی فلسفه نزد علامه طباطبایی و تکوّن نظریه اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
5 - 27
حوزه های تخصصی:
تفاوت موضوع فلسفه نزد فیلسوفان به نحو قابل تأملی بر طرح و ارائه نظریات و نوآوری های علمی و درنتیجه گستره و کارکرد فلسفه اثرگذار است. نگاشته حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه علامه طباطبایی با توسعه موضوعی فلسفه، زمینه طرح نظریه اعتباریات در فلسفه را فراهم نمود؟ رهیافت به دست آمده نشان می دهد علامه طباطبایی با توسعه موضوعی فلسفه، زمینه ارائه نظریه اعتباریات در این دانش را مهیا می کند. با توجه به گستره موضوعی فلسفه نزد علامه، می توان فلسفه را بر دو قسم دانست که موضوع یکی عام تر از دیگری است: 1. «فلسفه الهی» که موضوع آن وجود عام یا «موجود بما هو موجود» است. 2. فلسفه در معنایی عام تر که موضوع آن «مطلق واقعیت» است و تمام واقعیات اعم از «وجود عام» و «وجودات خاص» و نیز «حقایق» و «اعتباریات» را شامل می شود. مفاهیم اعتباری اگرچه خود نمایانگر امر عینی و واقعی نیستند، به واسطه پیوند با موضوع فلسفه های عمومی یعنی واقعیت، سهمی از حقیقت پیدا می کنند. این امر، زمینه تحلیل هستی شناختی اعتباریات را در فلسفه با موضوع مطلق واقعیت فراهم می آورد.
نوآوری علامه طباطبایی در مسئله نسبت اختیار و ضرورت علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
5 - 30
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول فلسفی متناقض با بحث اختیار، قانون ضرورت علّی است. جبر فلسفی از جوانب متعددی اختیار را تهدید نموده و سبب ایجاد شبهاتی در این زمینه شده است. فیلسوفان و متکلمان بر اساس مبانی فکری خود با این مسائل مواجهه متفاوتی داشته اند. این پژوهش در صدد است ضمن بیان نظرات علامه و نحوه مواجهه ایشان در خصوص مسائل پیرامون اختیار به نوآوری های ایشان در این زمینه اشاره کند. در پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی، شبهات وارده از جانب علیّت بر مسئله اختیار تبیین و با تدبّر و تفحص در آثار علامه و تحلیل بیانات وی، این مسائل بررسی گردیده و بدان ها پاسخ داده شده است. علی رغم شباهت سخنان علامه با سایر فیلسوفان در این زمینه، نوع پردازش مطالب و نقش مبادی ایشان در پاسخ های ارائه شده، وجه تفاوت دیدگاه علامه را از سایرین نشان می دهد؛ به صورت ویژه نظر ابداعی علامه در گزینه های زیر مشهود است: تلازم بین وجوب و امکان به جای تقدم و تأخر، منشئیّت وجود مطلق برای تمام عالم به جای علم، تعریف اختیار به رهاشدن از غیر و خودشکوفایی (وجود شکوفایی)، شکل گیری رابطه طولی از تمام حیثیّت، عینیّت فاعلیّت خداوند و فاعل مختار در فعل.
آرای علامه طباطبایی در اثبات خدای تعالی از طریق برهان إنّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
57 - 78
حوزه های تخصصی:
استدلال های تجربی مبتنی بر برهان إنّ از جمله استدلال های مورد تمسک علامه طباطبایی در اثبات وجود خداست که قابلیت کاربردداشتن آنها برای عموم مردم که توان درک استدلال های عقلی را ندارند یا به علت غرق شدن در مسائل مادی و تجربیات، رجوع به فطرت خدادادی برایشان سخت شده است، از مزایای این براهین نزد او به شمار می آید. مقاله حاضر با پرداختن به این دسته استدلال های علامه که شامل سه قسم برهان نظم، حدوث و حرکت می شود، مسئله وجود خدا را به نحو تجربی از منظر وی شناسایی کرده است.
مقایسه تطبیقی جاودانگی در حکمت صدرایی و اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
5 - 27
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله مقایسه تطبیقی جاودانگی در حکمت صدرایی و اندیشه علامه طباطبایی است. ملاصدرا بر اساس قاعده «النفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» نفس را حقیقتی می داند که ابتدا مرتبه ای جسمانی دارد و با حرکتی اشتدادی به مرتبه تجرد مثالی و مرتبه عقلی نایل می شود. او بدن انسان را همچون پوسته ای می داند که با مرگ دنیوی، نفس آن را کنار می گذارد و در برزخ با مثالِ «جزئی » و در عالم عقل، عقل «جزئی » است. جاودانگی نزد ملاصدرا باقی بودن انسان به بقای جزئی است. علامه در مسئله جاودانگی شارح ملاصدرا نیست، بلکه نظر مستقلی در این خصوص دارد. از دیدگاه علامه انسان نه یک وجود سیال اشتدادی، بلکه واجد سه لایه وجودی است که هر لایه کار مختص به خودش را انجام می دهد. همه انسان ها دارای ادراک عقلی اند؛ اما شهود عقلی –که وابسته به ایمان و تقواست- برای تعداد بسیار کمی از انسان هاست. همه انسان ها افزون بر جاودانگی مثالی، جاودانگی عقلی نیز دارند. بدن پوسته نیست، بلکه ماده برای بدن دیگر و باقی است؛ این جاودانگی در بعد عملی انسان است.
تبیین دیدگاه علامه طباطبائی درخصوص معاد جسمانی و پاسخگویی به شبهات آن در تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
87 - 106
حوزه های تخصصی:
معاد جسمانی همواره یکی از موضوعات مهم و مورد بحث در میان فیلسوفان بوده است. در این میان، علامه طباطبائی نظرات جدیدی را در این رابطه ارائه کرده و معتقد است که بدن انسان در عالم آخرت دوباره زنده شده و به سوی روح حرکت می کند و به آن ملحق می شود. وی برای نفس انسان جایگاهی مهم و بنیادین قائل شده بدین معنا که فانی نمی شود و در اثر حرکت جوهری، کمال و فعلیتی خاص پیدا می کند. ایشان همچنین نظر دیگر فلاسفه مبنی بر نزول نفس و اتحاد با بدن را رد کرده و با دلایل عقلی اثبات می نماید موجودی که کمال یافته، محال است مجدداً به مرتبه پایین تر نزول یابد. یکی دیگر از مهم ترین مباحث ایشان که در واقع پاسخی به شبهات مطرح شده در خصوص معاد جسمانی است، مسئله رابطه عینیّت و مثلیّت بدن و نفس در دنیا و آخرت می باشد که در این مقاله پژوهشی تلاش شده با مطالعه تحلیلی و توصیفی تفسیر المیزان، مجموعه نظرات کلی علامه طباطبایی پیرامون معاد جسمانی با رویکرد پاسخگویی به شبهات این حوزه، تبیین شود. در باب مثلیت و عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی در این مقاله تاکید می شود که با توجه به مبانی فلسفی علامه طباطبائی می توان هر دو دیدگاه ایشان نبست به مثلیت و یا عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی را پذیرفت بدون آنکه با یکدیگر تضادی داشته باشند.
آسیب شناسی تمدن های بشری مبتنی بر دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
135-154
حوزه های تخصصی:
تبیین کارآمدی دین در تمام بخش های زندگی بشری نیازمند بازشناسی مفاهیم مرتبط با ساختارها و سیستم های اثرگذار در اداره جامعه مانند مفهوم تمدن می باشد که باید از منابع دین استنباط شود. از اینرو شناخت آسیب شناسی تمدنی از منظرِ قرآن کریم نیازمند بازخوانی آراء و نظرات مفسران در این باره است. نگاه تفسیری علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در زمینه آسیب شناسی تمدنی نوآوری و جامعیت ویژ ه ای دارد که با تلفیق نگاه فلسفی بر تمدن و تاریخ صورت گرفته است. در مقاله حاضر، آسیب شناسی تمدنی در اندیشه علامه واکاوی گردیده است و با روش توصیفی – تحلیلی دیدگاه ایشان بیان شده است. این مفسر شهیر معاصر در ذیل آیات مربوط به سرنوشت و اقوام و ملل گذشته به بیان دیدگاه قرآن درباره انحطاط جوامع از جایگاه والای انسانی و صراط مستقیم و خط سیر الهی پرداخته و متمدن بودن جوامع را تنها در پیشرفت مادی ندانسته و انحطاط اخلاقی و معنوی را سقوط حقیقی آنها می داند و علل آن را در فساد، انحراف از مسیر فطرت، کفران نعمت، ظلم و ستم، اسراف و تبذیر، خیانت، ترک امر به معروف و نهی از منکر، تکذیب آیات خدا معرفی می کند.
تببین فلسفی – روان شناختی حقیقت نفس و رابطه آن با بدن از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
97 - 120
حوزه های تخصصی:
.پژوهش حاضر با هدف تبیین فلسفی - روانشناختی - ارتباط نفس با بدن بر اساس اندیشه اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی انجام شد. یافته ها به روش تحلیل محتوای کیفی (توصیفی – تحلیلی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بررسی ها نشان داده است که علامه طباطبایی در مباحث قرآنی نیز مبانی فلسفی را تکیه گاه اصلی بحث قرار داده است و در برخی از موارد از روش تفسیر قرآن به قرآن فاصله گرفته است. علامه طباطبایی به تبعیت از حکمت متعالیه، اعتقاد دارد تعلق و ارتباط نفس و بدن از دیدگاه علامه طباطبایی ذاتی و حقیقی بوده به گونه ای که هرگز قابل تفکیک و جدایی از هم نیستند. نفس و بدن با تمام ساختار عصبی و هورمونی دو جوهر با ماهیت متفاوت است. نفس غیر مادی و بدن جسمانی و دارای فعل و انفعالات مادی می باشد. واقعیت آدمی همان نفس او است و بدن نقش ابزاری برای نفس دارد. فعل و انفعالات در قلمرو موجود انسانی فعالیت های نفسانی است و فعالیت های جسم به عنوان ابزار و علت های زمینه ساز با فعالیت های نفس همراه می شوند نه اینکه امر مستقلی به نام فعالیت بدن وجود داشته باشد. در تحلیل روانشناختی رابطه نفس و بدن نیز، موارد متعدد تأثیرات نفس بر بدن و بدن بر نفس ذکر شد. فهم درست در این مقوله به علت یابی در پدیده های رفتاری و کنترل آنها کمک می کند. تفسیر و تحلیل درست از رابطه نفس و بدن و بررسی نظریه های متفاوت می تواند مبنای پایه گذاری اصول علمی در این زمینه باشد.
رابطه علم و دین در مسئله پیدایش انسان از دیدگاه تفسیر المنار و المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴۱
129-150
حوزه های تخصصی:
امروزه بررسی مناسبات میان علم و دین در گرو تعیین موضع در قبال مسئله پیدایش انسان است. نسبت میان آموزه های قرآنی و یافته های تجربی در این مسئله، پرسشی است که علامه طباطبایی و رشید رضا در تفسیر آیات مربوط به انسان و پیدایش او درصدد پاسخ به آن برآمده اند. در این میان مؤلف المنار در تلاش هرچه بیشتر برای برقراری و اعلام هم نوایی کامل میان این دو است. در مقابل المیزان به صورت جدی سعی در به چالش کشیدن روش مند و هدف مند علوم تجربی دارد. اگرچه سلوک المنار در حل این مسئله از انفعال مؤلف در برابر علوم تجربی حکایت دارد، اما در مقابل نویسنده المیزان از روش های گوناگونی برای رد علوم تجربی بهره برده است. با این همه، هیچ یک از تفاسیر المنار و المیزان مبانی معرفت شناختی رویکرد خود را، حتی تلویحاً، بیان نکرده اند. از این رو دستیابی به الگوی جامعِ مناسبات علم و دین از این رهگذر بسیار دشوار است.
نظریه سلولی اخلاق با تأکید بر آرای علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۷
87 - 110
حوزه های تخصصی:
در تئوری های متنوعی که در حوزه فرااخلاق مطرح است، اصول اخلاقی در یکی از دو راهیِ جهان شمولی یا جهان ناشمولی قرار می گیرد. اما نگارنده در این جستار تلاش کرده تا راه سومی باز کند؛ راه سومی که در آن، اخلاق به مثابه سلولی زنده تلقی شده مشتمل بر هسته و سیتوپلاسمی که بحسب حضورشان در بافت (=دین) و سیستم خاص (=زیست بوم و زیست نوع انسانی)، ظهور مصداقی متفاوتی پیدا می کند؛ البته این سلول اخلاقی در همه بافت ها و سیستم ها هسته سخت غیرفروکاهشیِ جهان شمول دارد، اما این هسته بحسب دین و زیست بوم های متفاوت و زیست نوع های مختلف، ظهور متفاوت پیدا کرده؛ ظهوری که قدر مشترکی با هسته اولیه و تفاوتهایی با آن دارد؛ هسته های جدید، بحسب مفهوم و فضایل چهارگانه و عینیت آنها مشترک با هسته اولیه و بلحاظ مصادیق جدیدش، هویت غیرجهان شمول دارد و متفاوت با هسته اولیه است؛ همانند سلول زنده که در بافت ها و اندام های مختلف، ظهور و کارکردهای آن تغییر می یابد. بنابراین پرسش پایه این جستار عبارت است: چگونه می توان اخلاق را از دیدگاه علامه طباطبایی هم جهان شمول و هم وابسته به زیست بوم و زیست نوع و غیرجهان شمول دانست؟ دستاوردهای این پژوهش عبارتند از: نظریه سلولی مستنبط از علامه طباطبایی سه هسته متنوع دارد که اخلاق بحسب هسته نخست، جهان شمول و غیرفروکاهشی است، اما بلحاظ مصادیق متفاوت هسته دوم و سوم، غیرجهان شمول، یعنی، منطقه ای، گروهی و گاهی شخصی است. گفتنی است: نظریه اخلاقی یاد شده بحسب هسته سخت یک و دو هیچ یک از مختصات و الزامات نسبی گرایی اخلاقی را واجد نیست. همچنین، رفتار هایی که در نظریه های اخلاقی رایج از مصادیق کارهای افراطی است در نظریه سلولی، می تواند برای گروهی، رفتار افراطی و برای طیفی دیگر متعالی و ضروری باشد.
دیدگاه لایب نیتس درباره اختیار انسان و نقد آن از نظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۰
39 - 64
حوزه های تخصصی:
مسئله اختیار از مسائل مهم و دیرین کلامی- فلسفی است که غالب ادیان به آن پرداخته اند و فیلسوفان دین نیز با نگاهی نو این موضوع را مورد مداقه و بررسی قرار می دهند. این نوشتار به بیان، بررسی و نقد دیدگاه لایب نیتس می پردازد و در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که ایا در نظام فلسفی لایب نیتس می توان انسان را مختار دانست یا نوعی ضرورت انگاری اسپینوزایی بر آن حاکم است ؟ لایب نیتس برای اینکه اختیار در انسان را نفی نکند ضرورت را دو قسم می داند: ضرورت مابعدالطبیعی(هندسی) و ضرورت مشروط (اخلاقی). او می گوید خداوند واجد صفت خیر است و در آفرینش موجودات اصل کمال را مراعات می کند و لازمه این مراعات این است که قدرت انتخاب در کار باشد؛ پس مخلوقات فقط از ضرورت مشروط برخوردارند و ضرورت ذاتی در کار آنها نیست و همین ضرورت مشروط مثبت اختیار آنهاست. علامه طباطبایی هم اختیار را امری فطری دانسته و بیان داشته است که قاعده ضرورت سابق الشی ما لم یجب لم یوجد هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد.
مقایسه تقسیم عوالم هستی از منظر علامه طباطبایی و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۲
1 - 20
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی با تمسک به آیاتی از قرآن کریم به تشریح دوگانه ای هستی شناسانه در تقسیم عوالم با عنوان دوگانه امر و خلق می پردازند. از منظر ایشان عالم خلق، همان عالم ماده است و عالم امر که باطن عالم ماده است شامل عالم مثال و عالم عقل می شود. از سوی دیگر در عرفان اسلامی دوگانه ای با عنوان جهت حقی و جهت خلقی مطرح است که مشابهت قابل توجهی با دوگانه امر و خلق در قرآن دارد و در آن از حیثیت غیر استقلالی و عین الربطی ظهورات ذات الهی، تعبیر به «جهت حقی» و از انتساب وجود به موجوداتِ عوالم سه گانه (عقل، مثال و ماده) تعبیر به «جهت خلقی» می شود. در عین حال تفاوت هایی در تقسیم عوالم از منظر علامه طباطبایی و عرفان اسلامی وجود دارد؛ زیرا طبق دوگانه امر و خلق در بیان علامه طباطبایی، عالم مثال و عالم عقل از عوالم امری محسوب می شوند ولی طبق دوگانه جهت حقی و خلقی در عرفان اسلامی، این دو عالم از عوالم خلقی هستند. حال در این مقاله تلاش شده است پس از تشریح تفصیلی دوگانه قرآنی امر و خلق و دوگانه عرفانی جهت حقی و جهت خلقی نشان داده شود که به رغم تفاوت ظاهری در تقسیم عوالم طبق این دو نظر، تفاوتی بنیادین میان آنها نیست و می توان با تکیه بر ابزار مفهومی جدیدی که در هر دو نظام فکری مستتر است ولی به آن تصریح نشده است یعنی مفهوم «غلبه جهت حقی» و «غلبه جهت خلقی» دستاورد ها و دقت های هستی شناسانه هر دو نظریه را به طور توامان با یکدیگر محل توجه قرار داد.