مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
کشف معنا
حوزه های تخصصی:
پرسش «معنای زندگی چیست؟» موضوع پژوهشی است که گَرِت تامسن در کتاب در باب معنای زندگی مفصل به آن پرداخته است. او هدفداری را صرفا شرط لازم معناداری می داند و بر آن است که زندگی دارای ارزش ذاتی است، نه اینکه فقط ابزار دستیابی به هدف متعالی یا غیرمتعالی باشد. تامسن معنای زندگی را حالت زندگی شخص نسبت به حقیقت استعلایی جهان می داند. از نظر او فهم معنای زندگی باید دلالت های عملی برای روشی داشته باشد که با آن روش زندگی می کنیم. او همچنین ارتباط یافتن فرد با ارزش های ورای خود را عامل دیگری در معناداری یاد می کند و معتقد است در عشق که پیچیده ترین نوع روابط انسانی حاکم است، دو طرف رابطه ی عاشقانه به نوعی ماآگاهی دست پیدا می کنند و از این رهگذر در ارزش های یکدیگر سهیم می شوند و فرایند زندگی خود را معنادارتر می سازند. در پایان تامسن از طرح زندگی هر انسان یاد می کند که پیش فهم های هر فردی بر آن اثر می گذارد و تفسیر فرایند زندگی هر فرد بر پایه ی همین طرح صورت می پذیرد. در این مقاله اندیشه های تامسن در بررسی این دیدگاه ها معرفی، نقد و سنجیده می شود.
تبیین و تحلیلی انتقادی بر رابطه «مرگ اندیشی» با «معنای زندگی» در فلسفه کرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
235 - 258
حوزه های تخصصی:
کرکگور از پایه گذاران مکتب اگزیستاسیالیسم و از جمله کسانی است که از سویی با رویکردی انتقادآمیز به مبادی مسیحیت موجود و از سوی دیگر، با نقدی بنیادین بر روش عقلانی در حوزه «دین»، مشتاقانه در پی یافتن معنای شورمندانه ای برای زندگی است. از منظر وی زندگی معنادار سخت پیچیده در زندگی دینی و به عبارتی حیات و ممات انسان در سپهر ایمانی است و دقیقاً در همین راستا بوده که وی جست وجوگری واقعی برای به چنگ آوردن بن مایه اصیل و معناداری برای حشر و نشر در حیاتی نو و بالنهایه کسب ایمان شورمندانه به خداست. او با تأملی مؤمنانه و با غور در اندیشه ای عمیق معطوف به «مرگ» در سه ساحت استحسانی، اخلاقی و دینی دست یازیده تا سرانجام در یک سیر دیالکتیکی استعلایی به سپهر ایمان دینی برسد که در آن سپهر، فرد فقط در ارتباط با امر مطلق و به تعبیر خودش «یکه در برابر یکه» به سر برده و در بالاترین کمال معناداری زندگی که همانا مرحله زندگی اصیل یا اگزیستانسیالیستی است، در ساحل امن ایمان متعبدانه بسان قهرمان تراژیکش حضرت ابراهیم(ع) آرام گیرد. مقصود این خامه ضمن تبیین و تحلیلی انتقادی بر اندیشه فیلسوف متأله دانمارکی در نسبت سنجی میان دو جوهره مذکور، در این نکته بنیادین است که «مرگ اندیشی» بشر، تنها رهاوردش می تواند صرفاً امکان و ظرفیتی برای وصولش به ساحت دینی باشد و در حقیقت دستیابی و چنگ زدن به ارزش ها و فطرت الهی (که به ودیعه در ماهیت انسان به امانت نهاده شده) است که می تواند بن مایه های اصیلی را برای کرکگور به ارمغان بیاورد. نکته ظریف دیگر اینکه رویکرد او به «جعل معنا» در تبیین مقصود از معنای زندگی به جای «کشف معنا» می تواند رویکرد سلطه جویانه ای برای انسان معاصر رقم بزند، چنانکه تاریخ سیطره طلبانه انسان جدید، گواهی صادق بر این مدعاست..
خلق معنا یا کشف معنا؟ مطالعه، ارزیابی و هم افزاییِ دیدگاه های اروین یالوم و ویکتور فرانکل پیرامون معناداری زندگی در بستر فلسفه درمانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
156 - 185
حوزه های تخصصی:
درمان اگزیستانسیال یکی از روش های نوین در عرصه روان درمانی است که در راستای شناسایی و حل دغدغه های واپسین انسانی شکل گرفته است. اروین یالوم و ویکتور فرانکل دو تن از بلندنامان این عرصه اند که با وجود اختلاف نظرهایی که با هم دارند توانسته اند با پژوهش های شایانی مرزهای این شاخه نوپا در روان درمانی را گسترش بخشند. یالوم بر این باور است که بر اساس نگرش اگزیستانسیال، می باید معنا را در زندگی آفرید؛ اما فرانکل که پایه گذار روش معنادرمانی است، با دینی انگاشتن نهاد همه انسان ها، معتقد است معنای زندگی از جنس یافتن است نه آفریدن؛ با این وصف که این معنا یا «لحظه ای و وابسته به شخص» است و یا «کلی» که ابرمعنا دانسته می شود. این جُستار با روش توصیفی تحلیلی تلاش دارد ضمن بررسی دیدگاه های این دو روان درمان گر، نقاط قوت و ضعف هر کدام را مشخص کند. بر این اساس، روشن شد که یالوم اگرچه دین و سنّت را منبع مناسبی برای معناداری زندگی می داند، اما به هیچ وجه آن را در مبنای نظریه خود دخالت نمی دهد. در مقابل، فرانکل با توجه به اهمیت نهاد دین و خدا در زندگی، گرایش معنوی خود را با ارائه نظریه ابرمعنا و امکان وجود ابردنیا روشن کرده است. پس از این مرحله نویسندگان به این نتیجه دست یافتند که دو دیدگاه خلق معنا و کشف معنا علی رغم تفاوت در ظاهر، تهافت ندارند؛ بلکه امکان هم افزایی و اتخاذ یک رویکرد مکمّل نسبت به یکدیگر را نیز دارا هستند.
نقش اصطلاح نامه در کشف معنایی مفهوم ذنب رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) و استغفار رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم)در قرآن (با تکیه بر آیه 2 سوره فتح) با تطبیق دیدگاه علامه طباطبایی و طبری
منبع:
مدیریت دانش اسلامی سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
161 - 190
حوزه های تخصصی:
گستره عصمت پیامبر اکرم| از مباحث اختلافی مفسران شیعه و سنی است که ذیل برخی آیات نافی عصمت، مانند آیه 2 سوره فتح، مطرح می شود. این آیه به صراحت، از وجود گناه بنده و بخشش آن از طرف خداوند برای رسول اکرم| حکایت دارد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، به تطبیق دیدگاه علامه طباطبایی(ره) و طبری، دو تن از مفسران برجسته فریقین، در کشف معنای واژه در آیه، و آیات همنوا پرداخته است. درنتیجه با وجود تفاوت هایی در مبانی اعتقادی ، هر دو مفسر، قائل به معنایی متفاوت از «ذنب» و «استغفار» مطرح در آیه، نسبت به دیگر آیات همنوا هستند. طبری براساس قرائن خارجی، از روایت عایشه و دستور استغفار به پیامبر| در آیه 3 سوره نصر، بدون ارتباط مستقیم با معنای لغوی، آن را به مرتبه ای از شکر تعبیر می کند که تعبیری جدید در واژه بنابر اصطلاح عرفانی است. طباطبایی براساس سیاق آیات، گناه مطرح در آیه را به تصور گناه مشرکان نسبت به رسول اکرم| برمی گرداند و بخشش از آن را به معنای پاک کردن آثار حاصل از دشمنی و پیامدهای کینه مشرکان به پیامبر| می داند که مطابق معنای ریشه واژه در ادبیات است.
نسبت «حضور دیگری» و «معناداری زندگی» در اندیشه ی ژان پل سارتر و مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
129 - 157
حوزه های تخصصی:
ژان پل سارتر و مارتین بوبر هر دو به انسان، مسائل و اضطراب های وجودی او توجه کرده و درباره آن ها فلسفه ورزی نموده اند. ازجمله ی این مسائل، موضوع «دیگری» و «معنای زندگی» است. هدف پژوهش حاضر بررسی حضور «دیگری» و تأثیر آن در «معناداری» یا «بی معنایی» زندگی ازنظر این دو متفکر است. آراء سارتر در جایگاه یک اندیشمند خداناباور درباره «دیگری» در دو رویکرد ظاهر می شود؛ ابتدا دیدگاه افراطی او نسبت به «دیگری» که به حدی بدبینانه است که او را جهنم می نامد و ارتباط «من» با «دیگری» را مبتنی بر «ستیز» می داند. زندگی در این نگاه پوچ و بی معناست. سارتر در آراء متأخرش رویکردی اعتدالی پیدا می کند و معتقد است که باید به «جعل معنا» برای زندگی پرداخت و «دیگری» می تواند در این معنایابی نقش مؤثری داشته باشد. از طرفی، مارتین بوبر، اگزیستانسیالیستی الهی است که «دیگری» و «معنای زندگی» را در پیوندی عمیق با یکدیگر می بیند. در اندیشه ی او دستیابی به ارتباط اصیل و در پی آن کشف «معنای زندگی» تنها وقتی ممکن است که «تو»یی وجود داشته باشد. البته «تو» مراتبی دارد و بلندمرتبه ترین «تو»، «توی ابدی» است که در سایه ی «فیض» او، «معنای زندگی» کشف می شود.
سیاق لغوی: مفهوم و کارکرد آن در فهم حدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۱۹ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
3 - 25
حوزه های تخصصی:
از دیرباز دانشمندان اسلامی و به خصوص فقیهان، در صدد کشف راه ها و روشهای متعدد فهم حدیث، یکی از دو منبع اصیل فکر و عمل اسلامی بوده اند، از جمله این راه ها و روشها، دقت در سیاق لغوی متن حدیث است و علما از سیاق در کشف معنا، شناخت انواع علل و موانع فهم حدیث، حذف، اصلاح و تنقیح احادیث آسیب دیده بهره جسته اند و عدم ملاحظه این روش، گاهی منجر به معانی غیر مراد از حدیث می گردد.در این مقاله، که به روش کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل و تبیین داده هاست، ابتدا به تعریف سیاق و انواع آن و اهمیت آن در فهم کلام، و سپس نحوه کاربرد سیاق لغوی در تبیین و فهم بهتر و صحیح حدیث، و ابعاد آن، یعنی سیاق کلمات و سیاق جملات پرداخته می شود و ضمن آن به مباحث مرتبط اشاره می شود تا به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که سیاق لغوی چه نقش مهم در فهم متن حدیث دارد.
پرسش ها درباره معنای زندگی
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
5 - 34
حوزه های تخصصی:
نویسنده موضو ع های گوناگونی را در زمینه معنای زندگی مطرح و ارزیابی می کند. از نظر او معنای زندگی به طور سنتی با آموزه های مابعدالطبیعی و الهیاتی پیوند خورده است و فرد طبیعت گرا یا باید وارد بحث نشود و یا مسیر دیگری را در پیش گیرد و به جای کشف معنا به دنبال خلق آن باشد. انسان می تواند به دنبال اهداف ارزشمند باشد اما این در صورتی می تواند به زندگی معنا دهد که همراه با رضایت و خودسازی باشد. معنای زندگی زمانی قوی است که ابتدا به صورت مسئله مطرح شود و سپس راه حل خود را پیدا کند. اگر معنای زندگی مبتنی بر طرح مسئله نباشد ضعیف خواهد بود زیرا در این صورت، انسان می داند چگونه زندگی کند همانطور که پرنده می داند چگونه لانه بسازد. خداپرستانی که معناداری را در گرو فناناپذیری می دانند منطق معنای زندگی را تحریف می کنند اما در مقابل، طبیعت گراهایی که می گویند معنای زندگی ربطی به مرگ ندارد بیش از اندازه ساده انگاری می کنند. نظر مسیحیت در مورد معنای زندگی در معرض دو انتقاد اصلی قرار دارد: اول، شرور موجود در زندگی انسان ممکن است آنقدر رنج آور باشند که حتی خوشبختی بی نهایت در بهشت نیز نتواند آنها را جبران کند. دوم، اینکه خدا از خلق انسان هدفی دارد و انسان با تحقق بخشیدن به آن می تواند به زندگی اش معنا دهد مستلزم تحقیر انسان و سلب استقلال اخلاقی او است. معنا دادن به زندگی از راه پرستش خدا دارای مشکلاتی است که مشکلات خود خداپرستی هستند. بررسی شباهت مفهوم «معنا» در زندگی و در زبان از موضوع های دیگری است که نویسنده به آن می پردازد.