مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۶۱.
۵۶۲.
۵۶۳.
۵۶۴.
۵۶۵.
۵۶۶.
۵۶۷.
۵۶۸.
۵۶۹.
۵۷۰.
۵۷۱.
۵۷۲.
۵۷۳.
۵۷۴.
۵۷۵.
۵۷۶.
۵۷۷.
۵۷۸.
۵۷۹.
۵۸۰.
علامه طباطبایی
منبع:
آینه معرفت سال بیستم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۳
39 - 52
حوزههای تخصصی:
فلسفه از جمله علومی است که همواره مورد هجمه مخالفان یا تأیید موافقان بوده است. عده ای قواعد فلسفه را فاقد حجیت دانسته اند و عده ای آن را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات و روایات، دخیل می دانند. از جمله روش هایی که می تواند کاربرد این گونه قواعد را در تفسیر متون دینی به منصه ظهور برساند بررسی گستره این قواعد در تفاسیری است که با گرایش فلسفی نگاشته شده است و بررسی تفسیر المیزان که به قلم مفسری فیلسوف به رشته تحریر در آمده است می تواند کاربرد فلسفه را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات شریفه قرآن نمایان سازد. در این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی کاربرد قواعد فلسفی در تقسیر آیات مربوط به توحید ربوبی مورد بررسی قرار می دهیم. دستاوردهای این پژوهش نشان می دهد که قواعد فلسفی تا چه میزان در تفسیر متون دینی کارایی دارد. ایشان در تفسیر آیه 73-84 انعام با طرح قاعده «نیاز معلول به علت در مرحله بقاء» استدلال ابراهیم علیه السلام بر توحید ربوبی را به تصویر کشیده اند. همچنین او از قاعده «معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد» و قاعده «سنخیت بین علت و معلول» در تفسیر آیه 258 بقره و رد استدلال نمرود بر اینکه زنده می کند و می میراند، بهره جسته است. ایشان برای تبیین برهان تمانع در تفسیر آیه 22 انبیاء نیز دو قاعده فلسفی «منحصر در فرد بودن نوع مجرد» و «سنخیت بین علت و معلول» را به کار می گیرد.
نگره خلود کفار در عذاب جهنم: بررسی نظریات فیض کاشانی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۴
133 - 160
حوزههای تخصصی:
تقریباً همه دانشمندان مسلمان ، در اصلِ جاودانگی و خلود در دوزخ اتفاق نظر دارند، اما این که خلود در دوزخ مستلزم عذاب دائم و ابدی است یا ممکن است همراه با انقطاع عذاب باشد. مسئله ای است که محل اختلاف آراء واقع شده است. از نظر فیض کاشانی هیچ ملازمه ای بین خلود در دوزخ و عذاب دائم وجود ندارد. بنابراین با توجه به مسئله شمول رحمت واسعه الهی عذاب مخلدین در دوزخ ، منحصر به مدت معینی است که پس از سپری شدن این مدت دوزخیان از نعیمی که متفاوت با نعیم بهشتیان است بهره مند می شوند. از نظر علامه طباطبایی، قرآن کریم صراحتاً به خلود عذاب اشاره دارد و منقولات و روایات متعدد ، نیز موکد این مطلب می باشد. بررسی دیدگاه های مختلف در این زمینه ما را به این نکات رهنمون می سازد: الف) خلود از جمله مسائلی است که به علت صفت فناپذیری در دنیا مطرح نیست. در نتیجه این مسئله مختص به روز قیامت بوده که پس از برپایی آن در مورد نعمت و نقمت مطرح خواهد شد؛ ب) خلود در دوزخ از مباحث مورد تأیید آیات و روایات است که در گروه ها و قشرهای مختلف متفاوت است؛ ج) برخی به تاویل آیات و روایات مبادرت ورزیده اند و به تفکیک مباحث خلود در دوزخ بدون خلود در عذاب قائل شده اند.این مقاله درصدد است ، با روشی تحلیلی و توصیفی به بررسی نظریات فیض کاشانی و علامه طبا طبایی در این مهم بپردازد.
بررسی نحوه مواجهه تفسیری علامه طباطبایی و محمد شحرور با نظریه فرگشت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
123 - 142
حوزههای تخصصی:
محمد شحرور در روشی مشابه با علامه طباطبایی بهره زیادی از قابلیت آیات در تفسیر خود برده است. این دو مفسر از نظریات علمی جدید غافل نبوده و در تفسیر آیات قرآن کریم متعرض این نظریات هم شده اند. نظریه «انتخاب طبیعی» داروین که امروزه با عنوان «نظریه ترکیبی فرگشت» مورد پذیرش زیست شناسان قرار گرفته، توجه این دو مفسر را به خود جلب کرده است. ایده اصلی نظریه فرگشت یعنی خلقت تدریجی و اشتقاق موجودات زنده از نیاکانی مشترک، به یونان باستان برمی گردد و این ایده در کنار ایده رقیبش یعنی «ثبات انواع» پیش از نزول آیات قرآن کریم در محافل علمی مطرح بوده است. این مقاله با روش تطبیقی نحوه مواجهه تفسیری علامه طباطبایی و محمد شحرور را با نظریه فرگشت انسان مقایسه کرده است. براساس دیدگاه علامه، ظهور نزدیک به صراحت آیات قرآن نشان می دهد که نسل انسان های کنونی به یک زوج یعنی آدم و همسرش می رسد که خود از پدر و مادری متولد نشده اند، اما علامه این برداشت را قطعی ندانسته و از امکان تأویل آیات مربوطه خبر می دهد. طباطبایی صریح ترین مستند خود را تشبیه شدن حضرت عیسی علیه السلام به حضرت آدم علیه السلام در قرآن می داند، حال آنکه به طور قطع نمی توان وجه تشبیه این دو پیامبر به یکدیگر را نداشتن پدر دانست و شواهدی تاریخی وجود دارد که دلیل این تشبیه، بشر و مخلوق بودن ایشان است. شحرور معتقد است که نظریه فرگشت با قرآن تعارضی ندارد و می کوشد آیات را بر اصول این نظریه تطبیق کند که این تلاش در مواردی با تکلف همراه است. او دمیدن روح در شخص آدم علیه السلام از میان نوع آدمی را نقطه عطفی می داند که باعث برآمدن انسان امروزین از نوع آدمی شده است. نوع آدم یا همان آدمیان بر خلاف اسلاف خود یعنی بشر گوژپشت، مستوی القامه بوده ، بر دو پا راه می رفته اند و زندگی اجتماعی داشته اند.
نقد اخلاقی پاسخ های فلسفه ی اسلامی معاصر (علامه طباطبایی و شهید مطهری) به مسئله ی شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله دیرپای شر، که خود شامل مجموعه ای از مسائل است، به طور کلی، به سه طریق تقریر شده است: (1) مسئله منطقی شر (ناسازگاری منطقی وجود خدا و صفات او با وجود شر)؛ (2) مسئله شاهدمحور شر (شر را شاهدی علیه معقولیت خداباوری دانستن)؛ (3) مسئله اگزیستانسیال شر (ناسازگاری باورهای دینی با تجربه زیسته شخص). مهم ترین دفاعیه های فلسفه اسلامی معاصر (برگرفته از اندیشه های علامه طباطبایی و شهید مطهری)، که در پاسخ به مسئله منطقی شر مطرح شده، عبارت اند از (1) موهوم بودن شر؛ (2) عدمی بودن شر؛ (3) نسبی بودن شر؛ (4) ضرورت وجود موجودی که خیر آن بیش از شرش است (ضرورت شر قلیل در برابر خیر کثیر)؛ (5) منشأ اثر بودن ماده در شرور؛ (6) ضرورت شر برای تحقق خیر؛ (7) ضرورت شر برای درک خیر؛ (8) شر را حاصل جزءنگری دانستن؛ (9) شر را حاصل دیدگاه انسان دانستن؛ (10) شر را حاصل اختیار دانستن. از نظر فلسفه دین مدرن نقدهایی اخلاقی به دفاعیه ها و تئودیسه های سنتی وارد شده که فلسفه اسلامی معاصر را نیز در بر می گیرد. نقدهای اخلاقی مانند (1) دفاعیه پردازی شر؛ (2) انفعال در برابر شر؛ (3) نگاه ابزاری به انسان و رنج او؛ (4) نقض خودمختاری انسان؛ (5) غفلت از تنوع خصلت روانی انسان ها، غفلت از میزان، تنوع و پراکندگی رنج؛ (6) غفلت از رنج حیوانات، کودکان و معلولان. بررسی این انتقادات لزوم اصلاح، تکمیل، ابداع و ارائه گونه های جدیدی از دفاعیه ها در فلسفه اسلامی را ضروری می سازد که به طور خاص به جنبه عملی شر نیز توجه داشته باشد.
واکاوی فعل اختیاری و چگونگی تکوّن آن در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
115 - 139
حوزههای تخصصی:
«اختیار» به معنایى که انسان به نظر ساده و سطحى مى پذیرد، تحقق ندارد. عوامل بسیاری- آگاهانه و ناآگاهانه- در تحقق فعل خارجی دخیل هستند. در پژوهش حاضر با روش تحلیلی، منطقی به دیدگاه علامه طباطبایی(ره) پرداخته می شود که چه مراحلی را در بروز رفتار بیرونی فرد ترسیم نموده و کدام دلیل درونی یا بیرونی را سبب جهت دهی رفتار فرد معرفی می کند. لازمه پاسخ به این پرسش بررسی مبادی فعل و عوامل انگیزشی مؤثر بر آن مبادی است که جمعاً مراحل فعل را شکل می دهند. با غور در آثار علامه و تحلیل بیانات ایشان فهمیده می شود که هر فعلی مسبوق به یک سری مبادی درونی و بیرونی از سنخ ادراکی، تحریکی است که طی چند مرحله(9 مرحله درونی و دو مرحله بیرونی) به وقوع فعل می انجامد. عوامل درونی عبارت اند از: قوای نفس، علل غایی، گرایش ها، ادراکات، شوق، اراده، قوه عامله، عمل و ملکات نفسانی. علاوه بر این، محیط بیرونی و بعث و هدایت های الهی نیز در نوع عمل و انگیزش فعل دخیل هستند. این مبادی و لایه ها با فعل محقق در خارج تأثیر دوسویه به مثابه قوس صعود و نزول داشته و تأثیر مستقیمی بر فهم معنای اختیار، ملاک فعل اختیاری و دامنه آن دارد.
ادراکات اعتباری: سنجش تعاریف ارائه شده و عرضه تعریف بدیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
139 - 168
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبائی از تعابیر گوناگونی برای تعریف ادراکات اعتباری بهره برده اند؛ اما هیچ یک از آن ها تمامی شاخص های یک تعریف مطلوب، مانند جامع بودن، مانع بودن، روشن تر و شناخته شده تر بودن معرِّف نسبت به معرَّف و غیره را دارا نیستند. لذا این نوشتار درصدد است تعریفی از ادراکات اعتباری ارائه کند که حتی الامکان ضمن رعایت الزامات فوق و انطباق حداکثری با این نظریه اعتباریات، چیستی و حدود این ادراکات را به مثابه آیینه ای تمام نمای منعکس نماید تا زمینه فهم دقیق و بهره گیری از این نظریه هرچه بیشتر فراهم گردد. ابتدا در تعریف پیشنهادی تفکیک مفاهیم و گزاره ها صورت پذیرفت. تعریف مفاهیم اعتباری از دو عنصر محوری تشکیل شده است: اولی امر عامی است که مَقسم واقع می شود و همان «تصورات ذهنی» است. دیگری فصلی است که مفاهیم اعتباری را از حقیقی (شامل مفاهیم ماهوی و معقولات ثانی) متمایز می کند. فصل مذکور با بررسی تفصیلی، از میان چهار وصفِ پرکاربرد و محوری مفاهیم اعتباری شامل «تعلق به حوزه عمل»، «عدم تحقق مستقل از ذهن»، «حاصل اعطای حدود اشیاء بودن» و «ساخته افعال ذهنی بودن» انتخاب شد. درنهایت بر رابطه اراده انسان و دواعی باطنی او با ادراکات اعتباری برای جلوگیری از برخی سوءبرداشت ها و فهم بهتر آن نظریه تأکید شده است. خلاصه تعریف حاصل: مفاهیم اعتباری، مفاهیمی هستند که افعال ذهنی، چیستی (ماهیت) آن ها را رقم می زنند. این افعال ارادی با بهره گیری از احساسات و دواعی باطنی در تصورات تصرف کرده و آن ها را پدید می آورند. مجموع این مفاهیم و روابط آن ها، نفس الامری را تشکیل می دهند که گزاره های اعتباری از آن حکایت می کنند.
ملاک اختیار از نظر علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
145-159
حوزههای تخصصی:
اختیار ازجمله مسائل پیچیده در الاهیات اخص است، مخصوصاً اختیار واجب تعالی که به ظاهر با ضروری دانستن تحقق فعل از او ناسازگار است؛ یعنی اگر او فاعل مختار است، نباید فعلش ضروی باشد و اگر فعلش ضروری است، نباید فاعل مختار باشد. ضرورت فعل، مستلزم موجَب بودن اوست، نه اختیار. هر یک از حکما درمورد ملاک اختیار، خواه در انسان و خواه در واجب تعالی، نظرات متشابه و متفاوتی ارائه داده اند. علامه طباطبایی یکی از این حکماست که در نوشته های خود ملاک های ظاهراً متفاوتی در این زمینه تعیین کرده است، اما بررسی و تحلیل این ملاک ها به این نتیجه می انجامد که همه آن ها بیان های متفاوتی از یک ملاک اند: مقید نبودن فاعل به هیچ یک از دو طرف فعل و ترک، یا تساوی فاعل نسبت به فعل و ترک که در اصطلاح آن را امکان بالقیاس می گویند.
وجود رابط و مستقل از دیدگاه علامه طباطبایی، استاد مصباح یزدی و استاد جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
161-172
حوزههای تخصصی:
وجود رابط و قسیمِ آن، مستقل، ازجمله مسائل و محمولات فلسفه است که در حکمت متعالیه، هم در حوزه قضایا و هم در عالم اعیان درباره آن بحث و بررسی شده است. در عالم قضایا، وجود رابط، که حقیقت آن رابط و در غیر بودن است، اگر همان نسبت حکمیه باشد، به عنوان جزئی از هل مرکبه موجبه ضرورت دارد، اما اگر همان نسبت حکمیه نباشد، از لوازم قضیه خواهد بود که به تبع تصدیق و حکم، در ذهن نقش می بندد. در عالم اعیان، کلیه ممکنات، اعمّ از جواهر و اعراضِ وجودات، رابط اند و تنها حق تعالی است که مستقل لحاظ شده است. این مطلب اثر شگرفی بر دیگر مسائل فلسفی بر جای گذاشته و بررسی آن براساس نظریه علامه طباطبایی موضوع این مقاله است.
بررسی انتقادهای علامه طباطبایی به دیدگاه ملاصدرا درباره «تعریف حدی شیء به وسیله فصل»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
73 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از نوآوری های منطقی ملاصدرا بر اساس نظریه اصالت وجود، این است که «تعریف حدی شیء منحصر در فصل اخیر آن است» که البته این فصل، نحوه وجود خاص آن شیء است و همه اجناس و فصول پیشین را به نحو بساطت و اجمال دربر دارد. علامه طباطبایی به عنوان یکی از مهم ترین شارحان ملاصدرا این دیدگاه او را نپذیرفته و سه اشکال را نسبت به آن مطرح کرده است: 1) اکتفا به فصل با مقام تفصیل حد مناسب نیست 2) خارج بودن جنس ها و فصل های پیشین از حقیقت شیء مستلزم انقلاب در ذات و ذاتیات شیء است 3) خارج بودن جنس ها و فصل های پیشین از حقیقت شیء با «لبس بعد از لبس» در حرکت جوهری منافات دارد. این مقاله پس از اشاره مختصر به دیدگاه ملاصدرا درباره انحصار تعریف حدی شیء به فصل اخیر، انتقادهای سه گانه علامه طباطبایی را با نگرشی انتقادی بررسی کرده است. بررسی این انتقادهای سه گانه به این نتیجه منتهی شد که هیچ یک از اشکال های علامه طباطبایی به دیدگاه ملاصدرا وارد نیست و مقصود ملاصدرا از خارج بودن اجناس و فصول پیشین از ماهیت شیء، خارج بودن اجناس و فصولِ حاضر در مرتبه تفصیل است، نه اجناس و فصول مندمج در مرتبه اجمال و بساطت فصل اخیر. همچنین در خلال بررسی و پاسخ گویی به انتقادهای علامه طباطبایی، برخی از ابعاد پنهان دیدگاه ملاصدرا نظیر فعلیت ثبوتی اجناس و فصول پیشین در مقابل فعلیت وجودی آنها روشن شد.
کارکردهای عقل عملی و تبیین مبانی عمل اخلاقی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی کارکردهی عقل عملی از دیدگاه علامه طباطبائی و تدوین مبانی عمل اخلاقی بر اساس آن، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی از نوع تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. ایشان عقل نظری را دارای کارکرد ادراک حقیقی، تشخیص حق از باطل و کارکرد عقل عملی را ادراک اعتباری و تشخیص خیر از شر می داند و احکام مربوط به اعما اختیاری را صادر می کند. یافته های پژوهش دلالت دارد بر اینکه عقل عملی دارای سه کارکرد ادراک (علم)، تشخیص باید و نباید، حکم به انجام عمل می باشد. در قسمت ادراک(علم)، عقل عملی با برخورداری از الهام الهی و ساخت ادراک اعتباری عمل می کند. در قسمت تشخیص باید و نباید برای رسیدن به حسن اخلاقی باید از فطرت سالم و قانون الهی که همانا دین قیّم است بهره گیرد و در کارکرد حکم به انجام عمل، عقل عملی به کمک قوه فعال و طی مراحل نیاز، ایجاد احساس درونی، ساخت ادارک اعتباری، دادن نسبت باید(ضرورت)،شوق، اراده، حکم به انجام عمل می دهد و در نهایت با انجام عمل به لذت برای انساان حاصل می شود. عملی اخلاقی است که در پی لذت اخروی باشد نه دنیوی. در پایان پس از گردآوری اطلاعات و بررسی آثار علامه طباطبائی به روش کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل به روش تحلیل محتوای قیاسی این نتیجه حاصل شد که علت اصلی انحراف عقل عملی پیروی از هوای نفس است و رمز رسیدن به اخلاق حسنه علم نافع و عمل صالح و برخورداری از تربیت صالح است.
بررسی تطبیقی دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی دربارۀ متشابهات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر صدرالمتألهین و علامه طباطبایی، آیات قرآن ظاهری دارند و باطنی، که هنگام مواجهه با آیات متشابه باید به ظواهر آیات اصالت داد و از آن غافل نشد. از نظر هر دو اندیشمند، فهم متشابهات به افراد و ظرفیت و شایستگیشان بستگی دارد؛ بعبارت دیگر، فهم متشابهات امری نسبی است. بعقیده آنها، راسخان در علم، تمام معنای متشابهات را میدانند و در واقع برایشان متشابهی وجود ندارد. البته ملاصدرا بر اساس نظریه توحید خاصی، معتقد است مراتب هستی از عالی تا دانی، همه بر یکدیگر ترتب وجودی دارند. بر همین اساس، او بر این باور است که بدون آنکه نیازی به تأویل آیات متشابه یا قول به تجسیم در باب ذات باریتعالی باشد، میتوان بر مبنای اصول فلسفی عرفانی دیدگاه توحید خاصی، ظواهر الفاظ آیات را حفظ نموده و همه آیات متشابه را بر ظاهر معنای آنها حمل کرد و لفظ متشابه را توسعه معنایی داد. اما علامه طباطبایی، قائل به ارجاع متشابهات به محکمات است و متشابهات را بر اساس محکمات تفسیر میکند. او به امکان و وجود تأویل برای تمام آیات قرآن، اعم از محکمات و متشابهات، معتقد است؛ متشابهات پس از ارجاع به محکمات، از تشابه خارج شده و محکم میشوند. در این پژوهش، دیدگاه ملاصدرا بدلیل آنکه دارای مبنا بوده، نسبت به نظر علامه ترجیح داده شده است.
مطالعه ی تطبیقی نقش تفکر انتقادی در فرایند تعلیم و تربیت از منظر علامه طباطبایی و یورگن هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هجدهم زمستان ۱۴۰۱شماره ۴
123 - 146
در این پژوهش کوشش شده است که با واکاوی شاخص های تفکر انتقادی و تأثیرات آن بر عناصر آموزشی شامل اهداف، روش تدریس، برنامه درسی و نقش معلم، دلالت های تربیتی کاربردی با مقایسه آراء فلسفی و تربیتی علامه طباطبایی با هابرماس، ارائه شود. متناسب با سؤالات پژوهش، روش تحلیل توصیفی، تطبیقی و تحلیل محتوای کیفی به کار گرفته شده است. جهت تحلیل داده ها از چارچوب مفهومی برگرفته از تعاریف صاحبنظران استفاده شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، فیش برداری از نمونه هایی از مقالات و آثار مکتوب دو فیلسوف بوده که به صورت هدفمند، گزینش گردیده اند. از تکنیک های زاویه بندی پژوهشگر، بازبینی مجدد، مطابقت یافته ها با نتایج تحقیقات مشابه و زاویه بندی نظری، جهت تأیید اصالت و اطمینان پذیری یافته ها استفاده شده است. یافته ها بیان گر آن است که مؤلفه های تفکر انتقادی در زمینه های پرسشگری، مباحثه و گفتگو، عقلانیت، استدلال منطقی، آزاداندیشی، تربیت اخلاقی و حقیقت جویی از نظر هر دو فیلسوف مشترک می باشد. دلالت های تربیتی منتج از دیدگاه این دو فیلسوف نیز شامل: تربیت اخلاقی مبتنی بر عقل و فطرت، رهایی از جهل و سلطه و رسیدن به قرب الی الله، حقیقت گویی، آزاداندیشی ، روش مشارکتی مبتنی بر گفتگوی سازنده و کنش ارتباطی در راستای علم و عمل معلم می باشد که هر یک منطبق بر عناصر آموزشی ارائه شده است.
ارزیابی تطبیقی آرای امام خمینی و علامه طباطبایی در نحوه تمثل جبرئیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۰
۱۳۶-۱۱۹
دو قول مشهور تمثل مُلکی و تمثل خیالی جبرئیل برای مریم (س) دو نظریه رقیب است که در میان محققان معاصر، طرفدارانی دارد که دلایلی برای اثبات موضع خود و رد نظرات گروه دیگر بیان می کنند. در این تحقیق آرای امام خمینی و علامه طباطبایی به عنوان نماینده نظریه پردازان تمثل ملکی و تمثل خیالی گزینش شد و مساله این تحقیق ارزیابی تطبیقی نظرات آنها، با براهین عقلی، مبانی عرفانی و ادله نقلی بود. در این تحقیقِ کیفی، در جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای و در تبیین داده ها از روش تحلیل تطبیقی بهره گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که تبیین مباحثی مانند خلق به همت، تناظر احکام قوس صعود با قوس در امکان تروح و تجسد و قاعده امکان اشرف کوشش هایی در جهت درک بهتر ارجحیت رای امام خمینی مبنی بر تمثل ملکی نسبت به نظریه تمثل خیالی از منظر علامه طباطبایی صورت پذیرفت. مطابق این پژوهش، بر نظریه تمثل خیالی اشکالاتی نظیر عدم امکان توجیه تعامل مشترک و ترتب آثار عینی بر این تجربه درونی وارد شده است.
نوآوری های علامه طباطبایی در فلسفه عمل واقع گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال پانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۵
۷۰-۵۱
چیستی و چگونگی بروز رفتار ارادی از انسان، یکی از بنیادی ترین مبانی انسان شناختی است که می تواند در شاخه های مختلف علوم انسانی سرنوشت بسیاری از توصیفات و تجویزات در باب زندگی انسان را دستخوش تغییر و تحول کند، امّا از همه بیشتر دانش اخلاق اسلامی و تربیت برآمده از آن نیازمند تبیین دقیق فرآیند اراده و عمل در انسان است. این مقاله ابتدا نیم نگاهی به جریان های علمی رایج در این حوزه دارد و سپس با روش تبیینی و تحلیلی و کتابخانه ای به دیدگاه علامه طباطبایی و امتیازات این دیدگاه نسبت به سایر نظریّات بدیل خواهد پرداخت، دیدگاهی که توانسته است با تکیه بر پدیده روانی اذعان و بسط و تحلیل آن در فلسفه عمل، گونه ای بدیع از ارتباط جهان درون و بیرون انسان را در فضای فلسفه عمل تبیین کند که به رغم برخورداری از نقاط قوت سایر دیدگاه ها،بدون افتادن در دام اراده گرایی و نسبی اندیشی، اقتضائات واقع گرا بودن اخلاق اسلامی را نیز تأمین کند.
شبکه روابط در ملکوت با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حضور پُررنگ انواع مختلفی از تعابیر و اشاره ها به «ملکوت» در قرآن کریم، نشان دهندۀ اهمیت توجه کردنِ انسان ها به این عوالم و خصوصیات آنهاست؛ هم چنین اشاره به احدیّت، عرش و کرسی، ام الکتاب و کتاب مبین، خزائن و لوح محفوظ، محو و اثبات و قدَر، مشیّت و قضاء و غیره با ذکر صفات مختلف، نشان از تفاوت آنها و کارکردهای آنها دارد؛ در این مقاله تلاش شده است تا براساس تفسیر آیات مرتبط با این موارد و مبتنی بر تفسیر المیزان، پس از تجمیع و تحلیل هر کدام از تعابیر به کار رفته در مورد ملکوت الهی، به کشف روابط میان آنهاپرداخته شود. نتایج به دست آمده از این تحلیل ها نشان می دهد که عالم ملکوت الهی از ذات بینهایت آغاز شده و به مرتبۀ احدیت تنازل می کند و سپس علم الهی تجلی می نماید، سپس مشیّت الهی ظهور پیدا می کند، سپس امر، سپس قدَر و در نهایت قضاء الهی. هم چنین امر الهی ابتدا خزائن را ایجاد می کند سپس به امّ الکتاب و کتاب مکنون تنازل می نماید، سپس به لوح محفوظ، سپس کتاب مبین، سپس امام مبین، سپس مفاتح الغیب، سپس عرش و در نهایت به کرسی رسیده و از آنجا در عالم خلق جاری می شود. تحلیل این مراتب می تواند در دانش های مختلف علوم انسانی برای دست یابی به زیرساخت های بنیادین تفکر، احساس و رفتار فرد و جامعه و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر مورد استفاده قرار گیرد.
ارزیابی تطبیقی مبنای تفسیری تحریف ناپذیری قرآن کریم از منظر علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
مصونیت قرآن از تحریف از مهم ترین مبانی تفسیری اغلب مفسران (از جمله علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی) است. علامه طباطبایی مبنای تفسیری عدم تحریف قرآن را، در هفت بخش به تفصیل تبیین نموده است که عبارت است از: همانندی قرآن کنونی با قرآن عصر رسول الله$، معتبر دانستن روایات عدم تحریف قرآن ، نقد دلایل معتقدان به تحریف قرآن، تحلیل جمع قرآن در عصر ابوبکر، تحلیل توحید مصاحف در دوره عثمان، تحلیل جمع قرآن بین الدفتین در زمان صحابه و نقد و بررسی روایات موهم به تحریف. در مقابل آیت الله جوادی آملی در تبیین این مبنای تفسیری، بر اموری چون دلایل عقلی، دلایل نقلی، تواتر قرآن، شهادت تاریخ، هماهنگی قرآن با عترت، شهرت محققه به گواهی علمای فریقین تاکید دارد. مقایسه مبانی دو مفسر، نشان می دهد که در اصل مصونیت قرآن کریم از تحریف هر دو با یکدیگر اشتراک نظر دارند و این از مبانی مشترک صدوری، دو مفسر در تفسیر قرآن است اما در مقابل در تبیین جزییات موضوع، با یکدیگر اختلاف نظرهایی دارند که واکاوی این اشتراکات و اختلافات، نشان دهنده ی یک نوآوری در دیدگاه های آیت الله جوادی آملی است. در این مقاله، با روش توصیفی- تحلیلی و به صورت تطبیقی به دیدگاه دو مفسر یاد شده در خصوص مبنای تحریف ناپذیری پرداخته شده است. نتیجه آن که از جمله مبانی حضرت آیت الله جوادی آملی آن است که، ایشان ترتیب آیات درون سوره ها و ترتیب سوره ها را توقیفی می داند و جمع و تدوین مصحف شریف را به زمان حیات رسول الله$ نسبت می دهد، در حالی که حضرت علامه طباطبایی جمع و تدوین قرآن به صورت کامل را در زمان حیات پیامبر$ نمی داند و معتقد به اجتهادی بودن ترتیب سوره هاست. همین موضوع، ریشه اختلاف دیدگاه دو مفسر در تبیین مصونیت قرآن از تحریف است، که به نظر می رسد، سخن آیت الله جوادی آملی صحیح تر باشد. همچنین آیت الله جوادی آملی، استدلال علامه طباطبایی را در اثبات تحریف ناپذیری قرآن، مستلزم دوری رقیق دانسته و به نقد سخن ایشان پرداخته است، که به نظر می رسد ملاحظه دقیقی است.
معیار عوارض ذاتی در اندیشه محقق اصفهانی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۸۵
33 - 56
معیارشناسی عوارض ذاتی که نقش مستقیمی در مرزبندی دانش ها دارد، از گذشته دور مورد گفتگو بوده، درباره آن دیدگاه های مختلفی ارائه شده است. در این میان، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق) وشاگردش علامه طباطبایی (۱۲۸۱-۱۳۶۰ش) ضمن بهره گیری از تراث پیشینیان، به تحلیل و ارزیابی دیدگاه مشهور میان منطق دانان پرداخته، تأملات ژرفی ارائه نموده اند. جستار حاضر می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی این دو دیدگاه را با استفاده از آثار مختلف شان تنظیم، تقریر، مقایسه و ارزیابی نماید. از رهگذر این نوشتار آشکار می شود که محقق اصفهانی در مسأله تمایز علوم، میان مقام تعریف و جعل تفکیک نموده، ملاک تمایز علوم در مقام تعریف را «موضوع» و در مقام جعل، «غرض» می داند؛ چنانکه ضمن نقد دیدگاه مشهور میان منطق دانان و نیز نقد دیدگاه محقق خراسانی، معیار عارض ذاتی را «نفی واسطه در عروض عرفی» می داند. علامه طباطبایی میان علوم برهانی و غیربرهانی تفکیک نموده، تخصیص محمولات به عوارض ذاتی را ویژه علوم برهانی و مقتضای یقینی بودن مقدمات برهان می داند و بر اساس همین ویژگی به ترسیم ویژگی های عارض ذاتی می پردازد. در این دو دیدگاه علی رغم دقت های فراوانی برخی کاستی ها نیز وجود دارد که در مقاله حاضر بدانها پرداخته ایم.
بررسی تطبیقی نظر علامه طباطبایی و آیت الله خویی (مطالعه موردی آیات 15 و 16 نساء)
منبع:
پژوهشنامه تأویلات قرآنی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸
194 - 215
از جمله شاخه های علوم قرآنی که اغلب از طرف دانشمندان و صاحب نظران علوم قرآنی مورد بحث و اختلاف قرار می گیرد مساله ی نسخ در آیات قرآن کریم است. برخی منکر وجود نسخ در آیات قرآن هستند و برخی با تقسیم بندی آن به انواع مختلف برخی از انواع آن یا نوعی از انواع آن را در آیات قرآن قبول دارند. آیت الله خویی از میان مفسران قرآن، پدیده نسخ را در مورد آیات قرآن قبول ندارند و تنها آیه ی نجوا را از موارد نسخ قرآن به قرآن می دانند. از جمله آیاتی مفسران دیگر پدیده ی نسخ را نسبت به آن قائل هستند آیات 15و 16 سوره نساء است که علامه طباطبایی نیز در این خصوص قائل به نسخ هستند. پژوهش حاضر ضمن تحلیل و مطرح کردن نظریات این دو بزرگوار مساله عدم نسخ در دو آیه مذکور را مطرح می نماید. آیت الله خویی نسخ در آیه 15 نساء را نپذیرفته و حکم آن را به جهت پیش گیری از گناه و تکرار کار زشت می داند اما علامه معتقد است که این آیه با آیه ی 16 نساء و آیه 2 سوره مبارکه نور نسخ شده است.
ارزیابی برهان واقعیت علامه طباطبایی از منظر اصل سادگی سویینبرن(مقاله علمی وزارت علوم)
برای اثبات وجود مبدایی برای عالم، استدلال های گوناگونی صورت گرفته است. برهان صدیقین گونه ای استدلال است که در آن، با تأمل در حقیقت وجود، مبدأ وجود استنتاج می شود. استدلال علامه طباطبایی به سبک برهان صدیقین است که «برهان واقعیت» نام گرفته است و تقریر ساده تری به نظر می رسد. مفهوم سادگی از آغاز درخشش بر لبه تیغ اکام، در دستگاه های فکری، معیار داوری میان تبیین های علمی و فلسفی در نظر گرفته و روایت های گوناگونی از آن ارائه شده است. در این میان، روایت ریچارد سویینبرن دقیق تر و پرمایه تر به نظر می رسد؛ زیرا او سادگی را هم به معنای نحوی و هم به معنای هستی شناختی آن در نظر گرفته و جنبه های گوناگونی برای آن بر شمرده است. سویینبرن سادگی را معیار محتمل بودن یک نظریه و دلیل صدق آن می داند. مقاله حاضر، نخست روایت سویینبرن از اصل سادگی را بازگو می کند و سپس در پرتو این اصل می کوشد نشان دهد تبیین علامه طباطبایی ساده ترین و بهترین تبیین درباره مبدأ هستی است.
طرح مفهوم آزادی منفی و نقد آن بر اساس مبانی قرآنی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
نوشتار حاضر در پی آن است تا با تکیه بر روش تفسیر متن محور و بر اساس مبانی قرآنی علامه طباطبایی به ارزیابی انتقادی مفهوم منفی آزادی بپردازد. در این راستا ابتدا سعی می شود تببینی جامع از این مفهوم ارائه شده و سپس با تکیه بر آیات قرآن کریم به نقد مبنایی آن پرداخته شود. فردگرایی به عنوان اصل اساسی آزادی منفی، ارائه دهنده روایتی استقلالی از انسان است که مبتنی بر آن خواست فردی تبدیل به محور تعیین کننده آزادی های بشر می شود. حال آنکه چنین درکی از انسان در تعارض با حقیقت وی به عنوان خلیفه خداوند متعال قرار دارد. در نگاه قرآنی انسان از آن جهت که خلیفه خداوند متعال است از آزادی و گستره حاکمیتی وسیع بهره مند می شود؛ اما این بهره مندی به نحو استقلال، اولی و فی نفسه نیست، بلکه به نحو ثانوی و تبعی است. تکیه بر خواست فردی(طبع استخدامگر بشر) امری است که حیات اجتماعی انسان را استبدادی می کند. تنها در صورتی انسان از استبداد رهایی یافته و از آزادی های خویش و زیست انسانی متعاون بهره مند می شود که عنصر «حق» در حیات اجتماعی حاکمیت یافته، در منازعات محور داوری قرار گرفته و تعیین کننده چارچوب آزادی های فردی و اجتماعی باشد.