مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۸۱.
۵۸۲.
۵۸۳.
۵۸۴.
۵۸۵.
۵۸۶.
۵۸۷.
۵۸۸.
۵۸۹.
۵۹۰.
۵۹۱.
۵۹۲.
۵۹۳.
۵۹۴.
۵۹۵.
۵۹۶.
۵۹۷.
۵۹۸.
۵۹۹.
۶۰۰.
علامه طباطبایی
یکی از مسائل مهمی که در دوران معاصر توسط علامه طباطبایی در مباحث فلسفی راه پیدا کرده است، کاربرد برهان لمّی در دانش فلسفه است. دیدگاه علامه طباطبایی دو رویکرد مختلف از سوی فلسفه پژوهان معاصر را پدید آورده است. برخی دیدگاه ایشان را پذیرفته اند و در مقام دفاع از آن برآمده اند و گروهی دیگر دیدگاه ایشان را مورد نقد و ارزیابی قرار داده اند. در جستار حاضر، تلاش شده است با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکردی انتقادی، دیدگاه دو گروه یادشده، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. در پایان این نتیجه بدست آمده است که دیدگاه علامه طباطبایی با وجود نوآوری هایی که دارد، بر مبانی استوار شده است که خالی از اشکال نیست. افزون بر آن، این دیدگاه بر تعریف جدیدی از برهان لمّی و إنّی استوار است که برخلاف دیدگاه رایج در دانش منطق می باشد.
حلیت ذبایح اهل کتاب از منظر مفسران اسلامی با تآکید بر تسنیم و المیزان (بر اساس آیه پنج سوره مائده)(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله حلیت یا حرمت ذبیحه اهل کتاب، از دیرباز محل بحث مفسران و فقیهان بوده است. اختلاف نظر در این موضوع پیرامون این است که آیا حلیت ذبیحه، مشروط به مسلمان بودن ذبح کننده است، یا شامل ذبح اهل کتاب، نیز می شود؟ فقهای مسلمان در مواجهه با این مسئله، به دو دسته تقسیم شده اند: اندکی از فقیهان امامیه و غالب فقیهان اهل سنت به حلیت گوشت حیوان ذبح شده توسط اهل کتاب معتقدند و غالب فقیهان امامیه، ذبیحه اهل کتاب را حرام می دانند. در این مقاله به روش تطبیقی، نظر دو مفسر بزرگ شیعه معاصر، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی، بررسی شده است. دو مفسر قائل به حلیت ذبایح اهل کتاب اند، اما آن چه که باعث اختلاف مفسران در این مسئله شده است برداشت هر یک از آن ها در معنای لفظ «طعام» است. علامه قائل است که مراد از طعام، حبوبات است و حلیت ذبایح اهل کتاب را شامل نمی شود، و آیت الله جوادی آملی با استدلال های قرآنی و عرفی و هچنین شواهد داخلی و آیه بر آن است که، طعام به معنای خصوص جو و گندم نیست، بلکه شامل غذای مطبوخ و مرطوب نیز می شود. در نتیجه ظاهر آیه مورد بحث حلیت طعام مطبوخ اهل کتاب، اعم از مذبوح و غیرمذبوح را بیان می کند و لازم آن دو چیز است: ۱. طهارت اهل کتاب؛ ۲. حلیت ذبیحه آن ها.
بررسی مشرب عرفانی علامه طباطبایی
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
71 - 87
علّامه طباطبایی دارای شخصیّتی چند وجهی در زمینه علوم تفسیر، فقه، فلسفه و عرفان است، امّا شأن عرفانی ایشان نسبت به ابعاد دیگر علمی ایشان، کمتر مورد توجّه قرار گرفته است؛ با توجّه به این که علّامه از چهره های عرفانی شیعه در دوران معاصر هستند؛ بنابراین بررسی مشرب عرفانی ایشان حائز اهمّیت است. علّامه در آثار مختلف خود نظرات مهمی را درباب عرفان مطرح کرده است. در پژوهش حاضر، با استفاده از روش توصیفی و کتابخانه ای تلاش شده است که مشرب عرفانی علامه و دیدگاههای ایشان درباره عرفان بررسی و تبیین شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که علّامه طباطبایی عرفان راستین را به عنوان یکی از راه های کشف حقیقت می داند که با دین اسلام، هم جهت است. بنا بر نظر ایشان، عرفان یک جریان معنوی برخواسته از دین اسلام است که در واقع همان اخلاق قرآنی محسوب می شود. ایشان طلب عرفان را امری فطری می دانند و معتقدند که انسان ها همواره در پی کسب معرفت نسبت به مبدأ هستی هستند و این فطری بودن، همه انسان ها را دربرمی گیرد و فقط شامل عدّه خاصّی نیست.
نقد و بررسی انگاره تاریخ مندی تمثیلاتِ قرآنی با تأکید بر آراء علامه طباطبایی
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
85 - 100
بافت متنی، شرایط نزول و مخاطب اولیه ی قرآن کریم از یک سو و فرض جاودانگی و جهان شمولی قرآن کریم از سوی دیگر بستر طرح شبهات و سؤالات مهمّی را به خصوص ناظر به اجزای متن قرآن کریم به وجود آورده است. یکی از این شبهات ناظر به تمثیلات قرآنی و تاریخ مند بودن آن ها مطرح شده است. مطابق چنین نگرشی، تمثیلات قرآنی بازتاب تامّی از فرهنگ عصر نزول بوده و جز برای مخاطب اوّلیه کارایی ندارند. پژوهه ی حاضر با روش توصیفی تحلیلی در واکاوی داده ها تلاش دارد نظریه ی تاریخ مندانگاری تمثیلات قرآن کریم را مبتنی بر آراء قرآنی علامه طباطبایی به بوته ی نقد و نظر قرار بدهد؛ یافته های تحقیق حاکی از آن است که تاریخ مندانگاری قرآن حاصل برقراری نسبتی میان داده کاوی درون قرآنی درباره ی تمثیلات قرآن با ادبیّات معهود عصر نزول است. این قسمت ضمن آن که دارای نقصان محتوایی است، اساس تاریخ مندانگاری قرآن را مخدوش می کند، اساساً بر پایه ی اصل جاودانگی و جهان شمولی قرآن، عمومیّت تأویل پذیری آیات و بررسی مصادیق تمثیلات قرآن به لحاظ عمومیّت و اطلاق آن ها، نمی توان تمثیلات قرآنی را بازتابی تامّ از فرهنگ زمانه ی عصر نزول قلمداد کرد.
مقایسه انگیزش اخلاقی در اندیشه های علامه طباطبایی و مک ناتن
مقایسه اندیشه های علامه طباطبایی و مک ناتن در زمینه ی انگیزش اخلاقی در دو حوزه یعنی منشا انگیزش و درونی یا بیرونی بودن منابع انگیزش قابل ارزیابی است. در حوزه منشا انگیزش مک ناتن تنها به موقعیت انجام فعل و درک شخص در آن موقعیت اشاره می کند واین در حالی است که علامه به سه مؤلفه یعنی توجه به فواید دنیوی، توجه به فواید اخروی و جلب رضایت الهی اشاره نموده و درک شخص در موقعیت رانیز به یکی از این سه مؤلفه برمی گرداند. نکته قابل تامل در رویکرد مک ناتن، عدم توجه او به دین و رابطه ی اخلاق با دین است؛ امری که در دیدگاه علامه قابل انکار نیست. در حوزه درونی یا بیرونی بودن منابع انگیزش اخلاقی نیز بایستی به این نکته اشاره کرد که علامه منابع انگیزش را بیرونی می داند چراکه توجه به فواید دنیوی، توجه به فواید اخروی و جلب رضایت الهی اهدافی خارج از وجود انسان هستند؛ اما مک ناتن معتقد است که درک شخص در موقعیت بر اساس انگیزه درونی وی اتفاق می افتد.
بررسی مقایسه ای معنای زندگی از دیدگاه علامه طباطبایی و مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از دغدغه های مشترک علامه طباطبایی و مارتین هایدگر معنای زندگی بوده است. مراد از معنی زندگی نزد آنها هدف از زندگی می باشد؛ که هر کدام با توجه به مبانی فکری خود به آن پاسخ داده اند. رویکرد علامه در رویارویی با معنای زندگی فراطبیعی می باشد؛ هایدگر به نقد معنای زندگی مدرن و تفکر مابعدالطبیعی سنتی پرداخته و معتقد است غفلت مابعدالطبیعی سنتی سبب شده است که به جای هستی شناسی بنیادی به شناخت موجودات پرداخته شود. علامه از طریق صفت حکیم بودن خدا، هدفدار بودن جهان خلقت از جمله انسان را اثبات می-کند. وی معتقد است زندگی در پرتو اعتقاد به خدا و پایبندی به اخلاق و رفتار انسانی معنا پیدا می کند. ولی از نظر هایدگر آنچه باعث معناداری دازاین می شود « در جهان بودن» است. هایدگر برخلاف علامه بر این باور است که انسان خودش ارزش ها را بوجود می آورد و نمی توان معیار بیرونی برای ارزش ها قائل شد. وی دازاین را بر اساس توجه به مرگ و رهایی از تسلط دیگران به اصیل و غیر اصیل تقسیم می کند. هر دو فیلسوف به معناداری زندگی معتقدند با این تفاوت که علامه معتقد است انسان معنای زندگی را کشف می کند اما هایدگر می گوید دازاین معنای زندگی را جعل می کند و مبنای فکری علامه برای اثبات معنای زندگی قرآن و فطرت انسان است در حالی که هایدگر مبنای فکری هایدگر وجدان و مرگ دازاین می باشد شماره ی مقاله: ۱۴
نسبت سنجی فلسفی افعال، تفکر و اختیار انسان با لذت و الم از دیدگاه علامه طباطبایی
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال چهارم تیر ۱۴۰۱ شماره ۳۶
120 - 130
لذت از اموری است که انسان همواره آن را جست و جو کرده و به دنبال آن است و از آلام دوری می کند چرا که این مسأله با سعادت دنیوی و اخروی اوگره خورده و به دلیل اهمیت موضوع همواره فلاسفه به آن پرداخته اند. سرور در برابر حزن نه تنها امروزه بلکه قرن هاست که ذهن اندیشمندان را برای طرح و بحث این موضوع را به خود مشغول کرده است. و نیز نکته بسیار مهم رفع آلام برای زندگی بهتر و رسیدن به کمال می تواند عاملی برای طرح این موضوع باشد.و سوال مهم از ماهیت لذت و الم و تاثیر آن در زندگی انسان که بسیار حائز اهمیت است و ما سعی داریم در اینجا به نظر علامه طباطبایی در این زمینه بپردازیم. مساله اصلی این پژوهش این است که دیدگاه علامه طباطبایی در مورد لذت و الم چیست؟این تحقیق ،تحقیقی است که به مباحث مطرح شده در فلسفه و الهیات می پردازد و روش تحقیق انتقادی است که محقق تلاش می کند علاوه بر گزارش اطلاعات حاصل از تحقیق به ارزیابی داده ها و اثبات ان نیز بپردازدو نگارنده سعی دارد به بازسازی اندیشه های این فیلسوف بپردازد. یافته های تحقیق حاکی از است علامه طباطبایی از آن جایی که در عوالم وجودی ، عقل را بالاترین عالم میان عوالم سه گانه میداند و آن را از لحاظ وجود و هستی نزدیک ترین به مبدأ اعلی و عالم عقول مجرد میداند ، عقیده دارد نظام عقلی بهترین و استوارترین نظام ممکن است و آن را قوی ترین عالم می داند چون فعلیت آن تام است.ایشان بالاترین نوع لذات و آلام را لذات و آلام عقلی می داند و آن را شدیدترین و قوی ترین لذات و آلام نفس می داند چون مجرد از ماده و دارای ثبات و دوام است.
بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و دیوید هیوم در باب معجزه
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال چهارم آبان ۱۴۰۱ شماره ۴۰
99 - 114
در سنت اسلامی، یکی از مباحث مهم و اساسی در خصوص معجزه، بحث از دلالت معجزه بر نبوت پیامبران است. اندیشمندان اسلامی عمدتاً معجزه را دلیل بر صدق مدعی نبوت می دانند نه بر صدق تعالیم او؛ زیرا به اعتقاد آنان رابطه ای میان یک عمل خارق العاده و صدق تعلیمات کسی که چنین امری را انجام داده است وجود ندارد. می توان گفت وجه مشترک دیدگاه اسلامی در دلالت معجزه، صدق مدعی نبوت پیامبر است. دیدگاه اندیشمندان غربی در این مورد، انسجام و روشنایی لازم را ندارد. از میان اندیشمندان مسلمان علامه طباطبایی بر خلاف بسیاری، راه شناخت انبیا را منحصر در معجزه می داند. و از میان اندیشمندان غربی نیز دیوید هیوم در تعبیرات خود معجزات را اثبات ناپذیر و نامتحمل می داند. با عنایت به به مطالب پیشتر ذکر شده، نگارنده در پی آن است تا با استفاده از رویکرد توصیفی _ تحلیلی و از نوع کتابخانه ای و اسنادی با استفاده از ابزار فیش برداری از کتب و مقالات گوناگون، به مقایسه دیدگاه این دو متفکر بپردازد و آرای متفاوت آنان را در رابطه با موضوع معجزه بیان کند. که نتیجه حاصل از مقایسه بدین شرح است که دیوید هیوم مدلول معجزه مشخصا نقض قانون طبیعت می داند در حالی که علامه طباطبایی مدلول معجزه را فقط صدق مدعی نبوت می داند.
ارزیابی دیدگاه علامه طباطبایی مبنی بر ذاتی انگاری حجیت بناهای عقلایی
منبع:
پژوهشنامه اصول فقه اسلامی سال سوم ۱۳۹۹ شماره ۳
27-48
یکی از نهادهای پرکاربرد در اصول فقه شیعه، بناء عقلاست که گاهی از آن با عنوان سیره و یا عرف نیز تعبیر می شود. طبق باور اصولیان، حجیت بناهای عقلایی در گرو تحقق عنصر معاصرت با معصوم است تا از این رهگذر بتوان امضای شارع ذیل سیره را مورد واکاوی قرار داد. نظر به اشتراط معاصرت سیره با معصوم، حجیت بسیاری از سیره های مستحدث و نوظهور، با چالش مواجه خواهد شد. برخی از پژوهشگران کوشیده اند تا با ذاتی انگاری حجیت سیره و نفی شرط معاصرت، حجیت عموم سیره های عقلایی را ثابت کنند. تأمل در مقالات نگاشته شده، حکایت از آن دارد که تمسّک بسیاری از این نویسندگان به کلمات علامه طباطبایی و استظهار ذاتی انگاری مطلق سیره ها از عبارات ایشان است. در این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی به نگارش در آمده ضمن ارزیابی دیدگاه علامه طباطبایی، ثابت شده که ایشان هرگز در صدد ذاتی دانستن حجیت تمام سیره ها نیست؛ بلکه فقط سیره های کبروی -آن هم با تفسیر خاصی که وی دارد- را حجت ذاتی می داند که البته به نظر می رسد تمسّک به بناء عقلا و ذاتی دانستن حجیت آن در همین سیره های اندک نیز با اشکال مواجه است.
نقد و بررسی اشکالات وارد بر نگرش علامه طباطبایی در تفسیر خزائن الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
131 - 162
تفاسیر مختلف از واژه «خزائن» در آیه شریفه «وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر: 21) سبب تشتت آرای مفسران در این زمینه گردیده است. از جمله اندیشمندانی که به تبیین این آیه همت گماشته اند، علامه طباطبایی است که با صبغه فلسفی می کوشد ضمن توجه به معنای ظاهری آیه و با تکیه بر اصول فلسفی همچون تشکیک وجود، تفسیری متناسب با آموزه های دینی برای خزائن الهی ارائه دهد. برخی از پژوهشگران بر تفسیر فلسفی ایشان از خزائن اشکالات متعددی را وارد کرده اند که گاه ناشی از بدفهمی از عبارات ایشان است. نوشتار حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی، ضمن مروری بر رویکرد تفسیری علامه طباطبایی در آیه مذکور، به نقد و ارزیابی اشکال های مطرح شده به تفسیر ایشان می پردازد. بررسی ها بیانگر آن است که علامه با درنظرگرفتن مراتبی در عالم وجود، می کوشد تحلیلی وجودی از این آیه برای نزول فیض و رحمت الهی در مراتب مختلف هستی ارائه دهد؛ از این رو موجودات محدود و مقدر که در ابتدای امر همان امور جسمانی اند، پیش از نزول و ظهور در عالم ماده، حقایقی ورای این عالم دارند که خزائن نامیده شده و متعلق به عالم امرند. این خزائن چون قبل از تنزل و تقدرند، محدود به حد و قدر مادی نیستند؛ اگرچه محدود به حد معلولیت (قدر امکانی) اند
مرگ اندیشی از دیدگاه علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) و اروین یالوم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و هفتم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
156 - 181
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مرگ اندیشی از دیدگاه علامه طباطبایی و اروین یالوم است. برای بررسی این موضوع از روش تحقیق توصیفی تحلیلی استفاده شده است. برخی نتایج نشان داد که یالوم هرچند مانند برخی دیگر از متفکران وجودی گرا، مرگ را پایان بخش زندگی انسان می داند، اما اندیشیدن درباره مرگ را برای زندگی معناآفرین و ارزش بخش تلقی می کند. از نظر یالوم، از جمله عوامل مهمی که انسان ها را متوجه مرگ (خودشان) می کند، واقع شدن یا در مواجهه نزدیک قرارگرفتن با مرگ، عامل زمان، بررسی دقیق رؤیاها و خیال پردازی های فردی، وسایل کمکی مصنوعی و غیره است؛ و از جمله درمان های عملی اضطراب مرگ ایجاد اثری هنری، بودن در کنار افرادی ک ه در شرف مرگ هستند و غیره می باشد؛ از دیدگاه علامه طباطبایی، آن چیزی که با مرگ از بین می رود، همان بعد جسمی انسان می باشد و آن چیزی که باقی است و از یک نشئه به نشئه دیگر می رود، همان بعد روحی انسان می باشد. از دیدگاه او، جهان هستی از خداوند متعال نشئت گرفته و در قدرت تدبیرگرانه حق متعال قرار دارد.
ساخت و عامل در نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه ساخت یابی گیدنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ساخت و عامل به مثابه یکی از مسائل بسیار تأثیرگذار در علوم اجتماعی، نقش تعیین کننده ای به ویژه در مباحث روش شناختی، قدرت، نظم و مسئولیت اجتماعی دارد. در فضای فکری متفکران اسلامی، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی از جمله دیدگاه هایی است که می تواند نقش تعیین کننده ای در مباحث ساخت و عامل داشته باشد. آن بخش از نظریه اعتباریات علامه طباطبایی که در مقاله ششم کتاب اصول فلسفه رئالیسم و رساله اعتباریات تقریر شده، با تقریر خاصی که از مقولات عقل عملی ارائه داده است، می تواند دستاوردهایی مانند تعریف عاملیت در اجتماع، تعریف ساختار و مشخصات ساختار در اجتماع را پدید آورد. ظاهراً ورود این نظریه به مباحث اجتماعی در کنار دیدگاه هایی مانند نظریه ساخت یابی گیدنز می تواند ظرفی تهای مناسبی برای آن ایجاد کند. گیدنز در نظریه خود، دوگانگی ساخت و عامل را کنار نهاده و بر مفهوم دوسویگی ساخت تأکید کرده است که در آن عامل ها در ایجاد ساختار و ساخت بر نحوه عمل عامل نقش دارد. در مقاله حاضر، با تحلیل نظریه طباطبایی در اعتباریات به عنوان وجوه ساختاری مشترک در افعال انسانی، نشان داده شده است که بحث ساخت و عامل در آثار طباطبایی و گیدنز، در توصیف ساخت به عنوان کیفیات مشترک عاملان اجتماعی، اراده و چیستی نقش عاملیت، از وجوه مشابهی برخوردار است که توجه به آن ها می تواند ظرفیت های مناسبی برای ایفای نقش نظریه اعتباریات در علوم اجتماعی ایجاد کند.
شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه اجتماعی علامه طباطبایی در پرتو مقایسه تطبیقی با فلسفه اجتماعی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، برون رفت علوم اجتماعی از وضعیت پروبلماتیک در تمدن اسلامی به مواجهه نظام معرفتی و متافیزیکی این تمدن با «ازجاکندگی معرفتی» دوران جدید منوط شده است. در تبیین این موضوع، آرای علامه طباطبایی به محک آرای ایمانوئل کانت برده شده است. کانت در مواجهه با پدیده یادشده، با انتقال خدا از حوزه شناخت به حوزه اخلاق و تبدیل انسان به موجودِ «خودآیین» و قرار دادن «دین در محدوده صرفاً خرد»، تحول بزرگی را در متافیزیک مغرب زمین ایجاد کرد که حاصل آن، ارائه دریافتی جدید از جامعه انسانی (جامعه به عنوان هستی خودبنیاد و مستقل) بود و همه این ها به فراهم شدن «شرایط امکانِ» علوم اجتماعی جدید، یعنی امکان «درک منطق پدیده های اجتماعی در استقلال خود» منجر شد. اما علامه در مواجهه با پدیده «ازجاکندگی معرفتی» هر چند با آغاز کردن فلسفه خود با «انسان» و به ویژه با طرح مفهوم «اعتباریات»، قلمرو آفرینش گری عقل انسان را گسترش داد، با «ناقص» دانستن عقل و فطرت انسان، تبدیل شدن انسان به موجودی «خودآیین» را ناممکن و بنابراین، قلمرو دین را محیط بر قلمرو عقل دانست. حاصل این نگاه، ارائه دریافتی از جامعه به عنوان هستی غیرخودبنیاد و غیرمستقل بود. با این حال، وی با ارائه دریافتی عقلایی از کلام و الهیات اسلامی، خطوط کلی اما مقدماتی را برای تحولِ پارادایمی در دریافت از «انسان» و رابطه او با خدا و شکل گیری سنت مستقل علوم اجتماعی در جهان اسلام فراهم کرد.
بررسی مقایسه ای نقشِ زنان در پایگاه مادری در اندیشه علامه طباطبایی و امینه ودود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم مادری همواره یکی از شایان توجه ترین مفاهیم در ارتباط با زنان است، با وجود آیاتی در شرح و توصیف کیفیت رابطه ی زنانگی و مادری ، به نظر می رسد تا چند دهه ی اخیر با در نظر گرفتن منحصر به فرد بودن این ویژگی بیولوژکی برای زنان، این رابطه، امری بدیهی و روشن انگاشته می شد. اما با به چالش کشیدن مفهوم مادری از جانب اندیشه ها و اندیشمندان فمنیستی، متفکران مسلمان با ارجاع به تفاسیر آیات قرآن که در ارتباط با موضوع تربیت و مراقبت از کودک قرار می گیرد بیش از پیش تلاش کرده اند تا ارزش ها و اصول رویکرد اسلامی را نسبت به این مسئله به طور دقیق مشخص کنند. بسیاری از پاسخ ها به چالش های فمنیستی منجر به ارائه ی تفاسیر جدیدتر و حتی به گونه ای همسوتر با تفکرات فمنیستی شده است. بنابراین پرداختن به ابعاد گوناگون مفهوم مادری و مشخص کردن جایگاه آن در وضعیت پیش رو امری ضروری است .در این مقاله نگارنده پس از تعریف، تجزیه و تحلیل مفهوم مادری، با استفاده از روش مقایسه ای به گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای و بررسی مقایسه ای نقش زنان در پایگاه مادری از دیدگاه علامه طباطبایی و امینه ودود پرداخته است.
بررسی آراء علامه طباطبایی در زمینه نحوه هستی جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی آراء علامه محمدحسین طباطبائی (1281 1360 ه . ش) در زمینه نحوه هستی جامعه می پردازد. نگارنده بر این نظر است که آراء ایشان در این زمینه، متضّاد، متنافی و غیرقابل جمع است. در حالی که ایشان در آثار فلسفی محض خود همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم بر اعتباری بودن اجتماع تصریح می کنند، در آثار تفسیری فلسفی (theosophic) خود بر عینی و واقعی و حقیقی بودن جامعه تأکید دارند. روشن است که این دو دیدگاه، کاملاً منافی و ناسازگار با یکدیگر است. مقاله حاضر به بررسی آراء علامه محمدحسین طباطبائی (1281 1360 ه . ش) در زمینه نحوه هستی جامعه می پردازد. نگارنده بر این نظر است که آراء ایشان در این زمینه، متضّاد، متنافی و غیرقابل جمع است. در حالی که ایشان در آثار فلسفی محض خود همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم بر اعتباری بودن اجتماع تصریح می کنند، در آثار تفسیری فلسفی (theosophic) خود بر عینی و واقعی و حقیقی بودن جامعه تأکید دارند. روشن است که این دو دیدگاه، کاملاً منافی و ناسازگار با یکدیگر است.
مفهوم ارزش در برنامه ریزی مسکن: مطالعه تطبیقی مدل هدانیک مسکن با دیدگاه ارزش شناسی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیاز مبرم امروزه ی برنامه ریزی مسکن کشور، تنها نظریه و تکنیک های جدیدتر نیست بلکه بومی کردن رویکردهای فوق در راستای توسعه ی مسکن مطلوب جامعه ی ایرانی نیز ضرورت دارد. روش ارزش گذاری «هدانیک» مرتبط با شناسایی ارزش مسکن، سال ها مورد استفاده های متعددی قرار گرفته است. نگاشت حاضر که با راهبرد تحقیق تطبیقی و روش استدلال منطقی انجام شده است، بررسی مفهوم ارزش در مدل هدانیک مسکن که دارای منشأ غربی است، در مقایسه با دیدگاه ارزش-شناسی علامه طباطبایی است. طباطبایی در بین متفکران اسلامی، با طرح نظریه اعتبارات و با تقریر خاصی که از مقولات اعتباری و عقل عملی ارائه میدهد، امکان دستیابی به مفهوم ارزش در یک جامعه اسلامی را ایجاد نموده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نگاه فردی- مبنا در مدل هدانیک، موجب شده است که ارزش، در واقع برآیند ترجیحات فردی ای در نظر گرفته شود، که بیشترین تکرار را داشته است و ضریب اهمیت بیشتر یک ویژگی، سبب شده است که بصورت یک منفعت عمومی مد نظر قرار بگیرد؛ آنچه طبق دیدگاه علامه، نمی تواند لزوماً ضامن کمال و سعادت غایی انسان باشد. در عین حال، برخی ارزش های شناسایی شده در مدل، ویژگی های فیزیکی و محیطی ای هستند که بصورت الگو در شهرهای ما رواج یافته اند. با عنایت به دیدگاه ارزش شناسی علامه، شناسایی مفهوم ارزش در برنامه ریزی مسکن شهری جوامع اسلامی، هم سو با اندیشه های برگرفته از فلسفه اسلامی و حوزه اخلاق از یک طرف و ارزش های جمعی حاکم بر جامعه و موثر بر کالبد از طرف دیگر، می تواند عامل کلیدی در اصلاح، تکمیل و انطباق مدل ارزش هدانیک با اندیشه ی اسلامی حاکم بر جامعه باشد.
تفکر انتقادی در فرایند تعلیم و تربیت از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در زمینه جایگاه تفکر انتقادی در اندیشه های فلسفی تربیتی علامه طباطبایی انجام گرفته است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی ابعاد و مؤلفه های تفکر انتقادی و اثرات آن در فرایند تعلیم و تربیت و ارائه دلالت های ضمنی تربیتی جهت کاربرد در نظام آموزش و پرورش ایران است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده، جامعه پژوهش را کلیه اسناد منتشر شده مرتبط با اندیشه های فلسفی-تربیتی علامه طباطبایی در پایگاه های اطلاعاتی موجود؛ تشکیل می دهد. روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای بوده و در قالب فعالیت های تحلیلی از تلخیص و عرضه داده ها و نتیجه گیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و همچنین به منظور استخراج دلالت های ضمنی تربیتی از روش نشانه شناسی استفاده گردیده است. نتایج به دست آمده نشانگر آن است که مؤلفه ها و ابعاد تفکر انتقادی از دیدگاه علامه طباطبایی شامل: توجه به تربیت اخلاقی، پرسشگری و بحث و تبادل نظر، علم آموزی، تهذیب و تزکیّه نفس، استدلال منطقی به منظور اثبات حقایق، آزادی و اختیار در نقد و بررسی نظرات، سعه صدر در مواجهه با مسائل و مشکلات، خردورزی و عقلانیت، رهایی بخشی از جهل و کشف واقعیت ها و رسیدن به توحید و قرب الی الله می باشد. دلالت های تربیتی در خصوص جایگاه تفکر انتقادی در فرایند تعلیم و تربیت از منظر علامه نیز دربرگیرنده عناصر مختلف تعلیم و تربیت شامل محتوای برنامه درسی، تدریس و ویژگی های معلم بود که با وجود اینکه در بستری از اندیشه های اسلامی مطرح شده اند؛ در بسیاری از وجوه با نظریات تفکر انتقادی معاصر در غرب، هم خوانی دارند.
الاتجاه الأثری فی المیزان، دراسهًْ خاطفهًْ جامعهًْ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات قرآنی (فدک سبزواران) سال اول بهار ۱۳۸۹ شماره ۱
125 - 136
حوزه های تخصصی:
تفسیر اثری در جهان اسلام، بویژه در مکتب تشیع، پیشینه ای تاریخی دارد، که درخور پژوهش هایی گسترده، وعمیق می باشد.در این میان دو تفسیر اثری شیعی برجسته که نخستین آن البرهان، اثر سیدالبحرانی، ودیگری نورالثقلین، اثر شیخ الحویزی است، برای همه اهل تحقیق آشنا می باشد.هر دو مفسر یاد شده از بزرگان مفسرین قرن یازدهم بشمار می آیند.پس از این دو، مدتی مدید در حدود سه قرن یا بیشتر، این رویکرد متوقف شد، تا اینکه سرانجام در آسمان تفسیر اثری شیعی، سومین ستاره پدیدار شد، وبا ظهور خود، به برهان استوار رهنمون گشت، وبا انوار استدلالی خود، سرآمد جهانیان شد.این تفسیر المیزان نام دارد که بکوشش مفسر بزرگ، علامه سیدمحمد حسین طباطبایی رحمه الله علیه، مدون گردید.نویسنده این مقاله بر آن است این تفسیر بزرگ را که به گفته پیشینیان، همچون خورشید نیمروز است، مورد بررسی قرار دهد.
تفسیر المیزان و معیارهای نقد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات قرآنی (فدک سبزواران) سال دوم بهار ۱۳۹۰ شماره ۵
173 - 190
حوزه های تخصصی:
تفسیر المیزان، با استفاده از«تفسیر قرآن به قرآن» و استخراج مقاصد الهی با استناد به آیات همگون، توانسته است مبهمات بسیاری از آیات الهی را تبیین کند و یکی از بی نظیرترین تفاسیر را به جهان اسلام تقدیم کند. یکی از ویژگی های برجسته «المیزان»، شیوه های نقد علامه طباطبایی، بر آرای تفسیری دیگر مفسران است، که در این مقاله نگارنده کوشیده است تا با مطالعه بیش از نیمی از تفسیر المیزان، گونه های نقد را در آن جستجو کند. علامه طباطبایی، با معیارهایی چون ناسازگاری با ظاهر آیات، ناهمگونی با صدر و ذیل آیه، استفاده از سیاق آیه، بهره جویی از قواعد نحوی و واژه شناسی، استفاده از تاریخ، شناخت مکی و مدنی و نقدر مطلق انگاری علوم تجربی، نگره های دیگر مفسران و رویات را نقد کند. در این نوشتار به دیدگاه علامه در مورد «زبان قرآن»، به عنوان یک موضوع مبنایی، در تفسیر و نقدر آرای دیگران و نیز به نظریه «عدم حجیت ظواهر قرآن»، که به خطا به همه اخباریون منسوب است اشاره شده است.
تحلیل دیدگاه سیوطی درباره آیات مبیّن با تأکید بر اندیشه های علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال ششم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۴
121 - 146
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث علوم قرآنی که توسط عالمان این علم مورد توجه قرارگرفته، موضوع «مجمل و مبیّن» در قرآن کریم است. جلال الدین سیوطی درکتاب «الإتقان فی علوم القرآن» فصلی با عنوان «فی مجمله ومبیّنه» دارد و آیاتی را که از نظر او دارای اجمال هستند و نیز آیات مبیّن را برشمرده و معانی مختلف آن ها را بیان کرده است. اسباب و عوامل اجمال که توسط سیوطی بیان شده، در تمامی نمونه هایی که وی در کتاب «الإتقان» به آن ها پرداخته است، قابل جست وجو و پی گیری نیست. این پژوهش کوشیده است به اقسام مبیّن(مبیّن متّصل و منفصل)، تفاوت دیدگاه جلال الدین سیوطی و علامه طباطبایی در مبیّن بودن آیات و نیز چگونگی برطرف کردن اجمال آن ها بپردازد.