مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۲۱.
۶۲۲.
۶۲۳.
۶۲۴.
۶۲۵.
۶۲۶.
۶۲۷.
۶۲۸.
۶۲۹.
۶۳۰.
۶۳۱.
۶۳۲.
۶۳۳.
۶۳۴.
۶۳۵.
۶۳۶.
۶۳۷.
۶۳۸.
۶۳۹.
۶۴۰.
علامه طباطبایی
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
27 - 56
حوزههای تخصصی:
علامه نظریه اعتباریات را در تحلیل پدیده های مختلفی از قبیل معرفت، زبان دین، ارتباط ظاهر با باطن دین به کار گرفته است. به نظر علامه، زبان دین اعتباری است؛ یعنی مجموعه ای از اعتباریات زبان دین را در بخش معارف تشکیل می دهد که به حقایق بر می گردند.بحث از اعتباری مقابل حقیقی در آثار مرحوم علامه طباطبایی به دو صورت گوناگون مطرح شده است: (۱) بحث معرفت شناختی و بحث هستی شناختی. افزون بر این دو از پدیدارشناسی اعتباریات نیز می توان سخن گفت. مراد از «پدیدارشناسی اعتباریات» بررسی چگونگی ظهور روابط انسان با عالم و اشیاء دیگر در قالب امور اعتباری است. نسبت انسان با اشیاء دیگر بر چهار نوع است: حقیقی حقیقی؛ حقیقی اعتباری؛ اعتباری حقیقی؛ اعتباری اعتباری. این سنخ اخیر، رابطه اعتباری با چیزی است که انسان آن را بدون برگشتن به حقیقت و صرفاً بر اساس ارتباط با اعتباریات بی اساس دیگر می پذیرد. این گونه اعتباریات را «اعتباریات پوچ» نامیدیم. یکی از مهم ترین گونه های نیهیلیسم که در فضای سایبر به چشم می خورد نیهیلیسم اعتباری است و صورت های مختلفی از آن در این فضا به چشم می خورد. تکنولوژی و فضای مجازی با خود انبوهی از اعتباریات پوچ را به همراه آورده است و آدمی را در سیاهچال نیهیلیسم اعتباری گرفتار کرده است. راه دست شستن از آنها تنها بازگشت به اعتباریات حقیقی است؛ اعتباریاتی که ریشه در حقیقت دارند. رابطه وجودی که بشر جدید با فضای سایبر و تکنولوژی پیدا کرده، جایگزین رابطه با امر قدسی و خدا شده است.
نوآوری علامه طباطبایی در مبادی فعل ارادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
57 - 82
حوزههای تخصصی:
فلاسفه، مبادی علمی و شوقی و عملی را آغاز افعال انسان برمی شمارند. از دیدگاه علامه طباطبایی اراده، در فرآیند فعل، مبدئی مستقل از مبادی علمی و شوقی است. این پژوهش با روش تحلیلی، توصیفی به نوآوری علامه در این زمینه می پردازد. فارابی و ابن سینا با اعتقاد به فاعلیت بالعنایه، منشأ اصلی فعل را علم دانسته، شوق و اراده را به عنوان لازمه ی علم، مبادی فعل می دانند. ملاصدرا با اعتقاد به فاعلیت بالتجلی، علم اجمالی در عین کشف تفصیلی را به عنوان منشأ اصلی فعل تحلیل کرده و اراده را به عنوان لازمه ی شوق، مبدء فعل می داند. به این ترتیب که با شدت یافتن شوق، اراده حاصل می شود و اراده از جنس شوق است. علامه علم و شوق را منشأهای اصلی فعل نمی داند. از دیدگاه ایشان، وجود، منشأ فعل است. علم و شوق، صفات ذاتی هستند، نه فعلی. به عنوان علت ناقصه در تحقق فعل تأثیر می-گذارند، اما علت تامه، وجود بوده و با اراده به مرحله ی عمل می رسد، پس از دیدگاه علامه، اراده، منشأ اصلی در تحقق فعل است.
مواجهه فیلسوفان اسلامی با معرفت شناسی غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
83 - 109
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی اسلامی یکی از دانش های نوپا در منظومه دانش های فلسفی است. نوشتار حاضر قصد آن دارد که با روش تحلیل عقلی هویت معرفتی این دانش، ضرورت و نسبت آن با دیگر دانش های بشری را تبیین کرده، سپس ماجرای این علم را در میان علوم اسلامی به تصویر بکشد. بنا بر مهمترین یافته های این مقاله، فیلسوف بزرگ معاصر علامه طباطبایی را باید بنیان گذار این دانش در جهان اسلام دانست که پس از ورود فلسفه های مادی و اندیشه های پوزیتویستی غرب به ایران به درستی ضرورت این امر را برای مقابله عالمانه با این اندیشه ها دریافت. پس از ایشان، دیگر فیلسوفان مسلمان معاصر این مسیر را ادامه دادند و با تنظیم، تبویب و تدوین مسائل معرفت شناسی موجب گسترش این دانش گردیدند و با نظریه پردازی به تعمیق و تحکیم مسائل آن پرداختند، چنانکه دیدگاه های معرفت شناختی را در حل مسائل سایر دانش ها به خصوص معرفت های دینی به کارگرفتند. به کارگیری معرفت شناسی در تبیین معارف اسلامی و دفاع از آنها در برابر هجمه دیدگاه های وارداتی از الهیات مسیحی یکی از درخشان ترین نتایج حضور و گسترش این دانش در قلمرو علوم عقلی اسلامی بوده است. به نظر می رسد در آینده نیز یکی از مهم ترین ثمرات این دانش می تواند تأمین مبانی معرفت شناختی علوم انسانی مطلوب باشد.
تضادهای اجتماعی در اندیشه علامه طباطبایی (ره) مبتنی بر تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تضادهای اجتماعی همواره یکی از عمده ترین و مهمترین معضلات زندگی جمعی انسان ها و مانعی بر سر راه تعالی آنها بوده است. لذا حل و فصل آنها همواره مورد توجه ویژه ادیان الهی قرار گرفته است. بنیانی ترین لازمه حل تضادهای اجتماعی نیز، شناخت گونه ها و عوامل اصلی آنها است. علامه طباطبایی (ره) به عنوان یک فیلسوف متأله و نظریه پرداز اجتماعی مبتحر، به خوبی از عهده این مهم برآمده است. هدف پژوهش حاضر، پاسخ به دو پرسش است که از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) تضادهای اجتماعی چندگونه است؟ و عوامل و زمینه های اصلی رخ داد آن چیست؟ در پاسخ به این دو سوال، با روش مطالعه کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی آیات مرتبط با موضوع مبتنی بر تفسیر المیزان مورد بررسی قرار گرفته است. از نگاه علامه طباطبایی (ره) تضادهای اجتماعی به دو نوع کلی طبیعی و دینی تقسیم می شود. ایشان وقوع تضادهای اجتماعی را امری حتمی و گریزناپذیر می دانند. چراکه مسئله مدنیت و رکن اصلی آن یعنی عدالت اجتماعی چیزی است که انسان آنها را بر اساس اضطرار پذیرفته است نه به مقتضای طبع اولی خود. این اضطرار معلول چند امر است: وجود ویژگی فطری استخدامگری در انسان، کیفیت خلقت او و نیازهای گسترده اش. حال اختلاف طبایع انسان ها نیز باید بر این تشکیل اضطراری اجتماع افزوده گردد. این دو علت عمده موجب رخ داد تضاد طبیعی در میان انسانها شده است. در نتیجه شرایع الهی برای رفع این نوع تضاد ظهور پیدا کردند. اما وجود حسادت و طغیان در میان عالمان و حاملان دین، نوع تضاد دینی را بر تضاد قبلی مضاعف نموده است.
خاستگاه اجتماع انسانی از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مباحث اجتماعی و ناظر به جنبه های مختلف انسان با هویت جمعی در اندیشه و تتبعات و نوشته های علامه طباطبایی جایگاه ویژه ای دارد. ذهن ساختارمند این اندیشمند ممتاز اسلامی، موجب طرح و بحث از مبانی و ساختارهای ایجاد و حرکت اجتماع انسانی شده است؛ به گونه ای که می توان تفکر اجتماعی را یکی از نقاط ثقل اندیشه دینی ایشان به حساب آورد. پژوهش حاضر به روش توصیفی – تحلیلی، مبانی اندیشه ای علامه طباطبایی در بحث از خاستگاه اجتماع انسانی و نوع ارتباط میان آنها را دنبال می کند. نتایج پژوهش نشان می دهد، سازوکار تشکیل جامعه بشری، منشا اجتماعی بودن، ایجاد محدودیت در آزادی فردی، تعاون و همکاری جمعی، تشریع قانون و تشکیل و تاسیس حکومت و شیوه حکمرانی، به عنوان مبانی و پیش فرض های ساخت اجتماع انسانی در اندیشه علامه، رابطه منظومه وار داشته و به مثابه دانه های زنجیر به هم متصل، ریسمان محکمی در زمینه حدوث و بقای جامعه انسانی را شکل داده اند. این نگاه ساختارمند به مباحث و مسائل اجتماعی، علامه را وارد اندیشه ورزی در حوزه زندگی اجتماعی نموده است. ایشان در اندیشه های اجتماعی، به ساخت جامعه از متن و درون و از پایین به بالا نظر دارد و هرم قدرت با وجود اهمیت، در اولویت دوم اندیشه های ایشان در مسائل اجتماعی و حکمرانی است.
مطالعه تطبیقی معنای زندگی از منظر سورن کری یر کگور و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
91 - 108
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی یکی از بزرگ ترین دغدغه های بشر امروز است که رنج ها، روزمرگی، پوچی، مرگ و... ضرورت آن را می طلبد. سورن کرکگور با ترسیم سه ساحت در زندگی انسان، انتخاب یکی از آنها را اولین و مهمترین انتخاب هر فرد می داند و معتقد است جهش از ساحات حسانی و اخلاقی به ساحت ایمانی است که می تواند فرد را در دل رنج ها و سختی ها آرام کند و زندگی وی را معنا بخشد. علامه طباطبایی با استعانت از آیات قرآن، قائل به دو ساحت دنیوی و اخروی است و انتخاب دین در ساحت اخروی را معنابخش زندگی فرد می داند. نتیجه این پژوهش، شناخت ساحات زندگی انسان، به ساحت «حسانی دنیوی»، «اخلاقی دنیوی»، «دینی دنیوی» و «دینی اخروی» می باشد. دو ساحت «حسانی اخروی» و «اخلاقی اخروی» نیز ذیل ساحت «دینی اخروی» تعریف می شود. نتیجه دیگر این پژوهش، تفاوت میان ساحت «دینی دنیوی» و «دینی اخروی» است که در ساحت «دینی دنیوی» هرچند فرد پایبند به مناسک دینی است اما چون با اهداف دنیوی، به انجام مناسک می پردازد، این ساحت، وی را در بن بست دنیا دچار پوچی خواهد کرد. این پژوهش با جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای از اسناد نوشتاری و روش داده پردازی توصیفی-تحلیلی به تطبیق معنای زندگی از منظر این دو اندیشمند پرداخته است.
عوامل برهم زننده نظم و ثبات اجتماعی حق محور در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر مبتنی بر روش «تفسیر موضوعی قرآن کریم»، به دنبال شناسایی عواملی که از منظر قرآن کریم، نظم و ثبات اجتماعی را تهدید می کنند، است. از این رو ابتدا به بررسی محور ثبات زا در قرآن کریم پرداخته شده تا به این وسیله بتوان، عوامل مقابله کننده آن را به عنوان عوامل برهم زننده نظم و ثبات اجتماعی مورد شناسایی قرارداد. قرآن کریم عنصر «حق» را به دلیل ریشه دار بودن در توحید، فطری بودن و معیار حقیقی داوری در اختلاف، به عنوان محور ثبات زا معرفی می نماید. از منظر قرآن کریم، وجود این محور ثبات زا موجب می شود که اختلافات، ناامنی و آشوب خاتمه یابد و حیاتی توأم با نظمی انسانی به ارمغان آید. از آنجایی که سؤال اصلی پژوهش حاضر، «چه عواملی موجب برهم زدن نظم و ثبات اجتماعی می شوند؟» است و محور ثبات زا مدنظر قرآن «حق» است، به برررسی عوامل مقابله کننده با «حق» پرداخته شده و عواملی چون حاکمان طاغوتی، بزرگان و اشراف مشرکین و شیطان رجیم به عنوان برهم زنندگان نظم و ثبات اجتماعی مورد شناسایی قرار گرفتند که با تمسک به گستره وسیعی از روش ها سعی دارند تلاش های انبیاء الهی جهت استقرار حق را با چالش روبرو نمایند.
معناشناسی، وجودشناسی و کارکردهای ولایت نزد علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه انسان کامل از دیرباز همواره مورد توجه و علاقه اندیشمندان بزرگ بوده است و این موضوع یکی از مهم ترین ارکان عرفان اسلامی است. انسان کامل،ویژگی های متعددی دارد واز مهم ترین ویژگی ها،خصیصه ولایت است. دراین جستاردرصددیم تا ولایت انسان کامل راازدیدگاه علامه طباطبایی بررسی کنیم و پرسش اساسی این پژوهش آن است که معناشناسی، وجودشناسی و کارکردهای ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی چیست؟ از دیدگاه علامه فقط خدا ولایت دارد و تنها ولی، خداوند است و به این دلیل به نظر او ولیّ خدا به کسی گفته می شودک به مقام ولایت الهی رسیده باشد. ضرورت انسان کامل تنها برای عالم انسانی نیست، بلکه ضرورتش برای کل عالم است، یعنی انسان نه تنها برای طی مراتب کمال به انسان کامل نیاز دارد، بلکه کل عالم برای بقا و حفظش نیاز به انسان کامل دارد. علامه هر یک از موجودات عالم را اسمی از اسمای الهی می داند که در میان آن ها «انسان» جامع جمیع همه اسمای الهی است. دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: 1. نگارندگان علاوه برضرورت وجودی انسان کامل که غالباً محو مباحث ضرورت وجود انسان کامل درعالم پیرامون این موضوع بحث می شود، به ضرورت سلوکی وضرورت معرفتی انسان کامل نیز پرداخته اند وهریک ازضرورت های سه گانه دلایلی جهت اثبات ضرورت وجود انسان کامل درعالم هستند. 2. علامه طباطبایی درکتاب المیزان به تبیین چهارقسم ازاقسام ولایت پرداخته است که عبارتنداز: ولایت تکوینی خداوند، ولایت تشریعی خداوند،ولایت تشریعی پیامبر(ص) و ولایت تشریعی علوی. 3. نگارندگان دو کارکرد کلامی و معرفتی ولایت را از آثار علامه طباطبایی استنباط نموده اند.
تربیت عرفانی از منظر علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
85 - 100
حوزههای تخصصی:
در فلسفه تعلیم و تربیت معاصر به تربیت عرفانی جایگاه اندکی داده شده است و یکی از نظریه پردازان آن علامه طباطبایی (1360-1281 ش) در رساله لب اللباب و آثار دیگر خود به معرفی تعلیم و تربیت عرفانی می پردازد و در رساله الولایه این تربیت را در قالب سیر و سلوک علمی و عملی به صورت تطبیقی مطرح می نماید. در طرح نظر خود از عرفان نظری و هستی شناسی عرفانی و آشنایی با حقایق دین آغاز می کند و در عرفان عملی به تأثیر دعاها، مراقبه، ذکر و فکر، خلوت و طهارت، نیت و ارادات و مانند آن می پردازد و کلیدهای تربیت عرفانی را در منازل و مقامات سلوکی دنبال می کند و طرحی جامع برای برنامه ریزی در تدوین یک الگوی تربیتی ارائه می دهد که در این مقاله تلاش می گردد عناصر اصلی آن شناسایی و معرفی شوند.
تبیین مراتب و عوالم هستی از منظر علامه طباطبایی با تکیه بر آرای فلسفی، قرآنی و عرفانی ایشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۳
139 - 150
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر سعی بر این است تا نظر علامه طباطبایی به عنوان یک فیلسوف متأله، مفسر بزرگ و آشنا با گستره اندیشه و مبانی عرفان اسلامی معاصر در باب مراتب و عوالم هستی و ارتباط آن با اسماء و صفات الهی و عالم امر و خلق مورد بررسی و اعتقادات فلسفی، قرآنی و عرفانی وی مورد مداقه قرار گیرد.
آنچه از مطالعه آثار علامه طباطبایی به دست می آید این است که وی در تقسیم بندی مراتب عالم دارای دست کم سه دیدگاه فلسفی، قرآنی و عرفانی بوده است و با توجه به هر کدام از این سه دیدگاه، تقسیم بندی جداگانه ای انجام داده است. وی در آثار فلسفی خود از سه عالم سخن می گویند: عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده و مادیات؛ نیز در تفسیر المیزان که با روش تفسیری آیه به آیه انجام گرفته است موجودات و عوالم هستی را به عالم امر و عالم خلق تقسیم نموده است اما در دیدگاه مبتنی بر آموزه های عرفانی، از عالمی که از لحاظ مرتبه وجودی مقدم بر همه عوالم فلسفی است یعنی عالم اسماء و صفات بحث کرده است. لذا مراد نگارنده بر این است تا علاوه بر تبیین دقیق این سه دیدگاه، همخوانی یا عدم همخوانی این دیدگاه ها را مشخص و دیدگاه قرآنی و عرفانی وی را با دیدگاه فلسفی مورد تطبیق و بررسی قرار دهد.
روش کار در این مقاله به صورت توصیفی – تحلیلی و با مراجعه به منابع دست اول و منابع کتابخانه ای صورت گرفته است.
تبیین ضرورت های سه گانه انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۴
38 - 55
حوزههای تخصصی:
شناختن انسان کامل و پی بردن به ابعاد وجودی او جهت پیروی از وی در امور از گذشته همواره مورد توجه و علاقه اندیشمندان بزرگ بوده است. این موضوع یکی از مهم ترین ارکان عرفان اسلامی است. نگارندگان در این تحقیق قصد دارند تا به تبیین ضرورت های سه گانه انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و علامه طباطبایی بپردازند. پرسش اساسی این پژوهش آن است که ضرورت وجود انسان کامل از دیدگاه علامه طباطبایی و ابن عربی چیست؟ ضرورت انسان کامل تنها برای عالم انسانی نیست، بلکه ضرورتش برای کل عالم است یعنی انسان نه تنها برای طی مراتب کمال به انسان کامل نیاز دارد بلکه کل عالم برای بقا و حفظش نیاز به انسان کامل دارد. در این پژوهش نخست مراتب وجود از دیدگاه علامه مورد بررسی قرار می گیرد و توجه ویژه ایشان به عالم اسمای الهی تبیین می شود. ابن عربی و علامه هر یک از موجودات عالم را اسمی از اسمای الهی می دانند که در میان آن ها «انسان» جامع جمیع همه اسمای الهی است. ابن عربی براساس رویکرد علم الاسمایی خود به تبیین رابطه حق، انسان کامل و عالم می پردازد. از دیدگاه ابن عربی، انسان کامل نزدیک ترین تجلی به خدا محسوب می شود و می گوید انسان کامل واسطه فیوضات حق به ممکنات است. علامه نیز ولیّ خدا را کسی می داند که به مقام ولایت الهی رسیده است و انسان ها از او تبعیت می کنند. رویکرد علامه در مورد این موضوع به آیات قرآن و اصول و مبانی عقلی استوار است. یکی از دستاوردهای این پژوهش آن است که نگارندگان علاوه بر ضرورت وجودی انسان کامل، که غالباً محور مباحث ضرورت وجود انسان کامل در عالم پیرامون این موضوع بحث می شود، در مورد ضرورت سلوکی و ضرورت معرفتی نیز پرداخته اند و هر یک از ضرورت های سه گانه دلایلی جهت اثبات ضرورت وجود انسان کامل در عالم هستند.
مسئله جاودانگی نفس در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
121 - 136
حوزههای تخصصی:
دیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالش برانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئله سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیه صدرالمتألهین و بهره گیری از اصولی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری اشتدادی، وحدت حقیقت نفس و تشکیک در مراتب وجود، تقریری نو از معاد و جاودانگی نفس ارائه نموده است. این نوشتار میکوشد با طرح موضوع جاودانگی، نسبت آن را با اهداف و غایات انسانی که همان تحقق تمامیت حقیقی انسان با معاد و جاودانگی نفس است، تبیین نماید. در این راستا، نظر علامه طباطبایی درباره وجود جوهری نفس و اثبات جاودانگی آن، و همچنین وجوه نوآورانه اندیشه وی در بحث جاودانگی و نتایج و پیامدهای معرفتی آن را مورد بحث و بررسی قرار داده ایم و به اشکالات مطرح شده علیه جاودانگی نفس، با توجه به مبانی علامه، پاسخ داده ایم.
نقد و بررسی آرای تربیتی ژان پل سارتر از دیدگاه فلسفه تربیتی علامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
138 - 170
حوزههای تخصصی:
فلسفه تربیت به مطالعه هدف ها، فرایند، ماهیت برنامه ها، عمل و نتایج تعلیم و تربیت می پردازد .هدف از پژوهش حاضر نقد و بررسی آرای تربیتی ژان پل سارتر از دیدگاه فلسفه تربیتی علامه طباطبایی می باشد. ماهیت وکیفیت این پژوهش، روش پژوهش، توصیفی تحلیلی (تحلیل اسنادی ) است. در این پژوهش ابتدا به اصول فلسفی سارترو سپس به آرای تربیتی از دیدگاه سارتر و در نهایت رابطه معلم و شاگرد از دیدگاه وی پرداخته شد. در بخش بعدی نیز به اصول فلسفی علامه طباطبایی و سپس آرای تربیتی از منظر علامه و در نهایت به رابطه بین معلم و شاگرد در دیدگاه ایشان پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آرای تربیتی از نظر سارتر، نسبیت گرایی، درک مفهوم آزادی، یادگیری فرد، افزایش حس مسئولیت، تربیت خلاق، فعال بودن شاگرد می باشد و علامه نیز اهداف تربیتی را در دو دسته اهداف غایی که رسیدن به توحید می باشد و اهداف واسطه ای از جمله اهداف اعتقادی، اخلاقی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی تقسیم بندی کرده است. ما با توجه به آرای علامه طباطبایی در صدد نقد و بررسی این آرا می باشیم.ازجمله انکار وجود خدا و آزاد بودن کامل انسان و هدایت نکردن وی توسط شخص آگاه که با توجه به آرای علامه طباطبایی این موارد مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
بررسی پیامدهای تربیتی روش پژوهش تبارشناسی دینی از دیدگاه فوکو و نقد آن براساس دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی پیامدهای تربیتی روش پژوهش تبارشناسی از دیدگاه فوکو و نقد آن بر پایه دیدگاه علامه طباطبائی پرداخته می شود. علامه در تعلیم و تربیت به دو بنیاد و پایه مطلق و نسبی هستی شناسانه مفاهیم، متافیزیک گرایی و خدامحوری توجه دارد. به عقیده وی میان امور مطلق، نسبی و خداشناسی رابطه انکارناپذیری وجود دارد؛ اما فوکو با توجه افراطی به امور نسبی از اهمیت بنیادین مضمون مطلق، معنویت و نیز توحیدمحوری و متافیزیک گرایی غافل مانده است. از روش پژوهش تبارشناسی فوکو، تصوری پاره پاره و غیرتکاملی از تاریخ، گسست، برون بودگی، نام گرایی، هویت های متکثر و منحصر بودن استنباط شده است. تربیت موردنظر علامه طباطبائی دارای ویژگی هایی همچون تأکید بر روش پژوهش تبارشناسی یکپارچگی و هدفداری تاریخ و نظام هستی، اعتقاد به اطلاق ذاتی، توحیدمحوری واعتقاد به دانش پیشینی است؛ این موارد می تواند به عنوان ملاک نقد تعلیم و تربیت فوکو مورد استفاده قرار گیرد. بدین منظور این مقاله از روش عقلانی منطقی استفاده می کند. روش پژوهش تبارشناسی علامه به دلیل توجه همزمان به بعد نسبیت و مطلق بودن و توحیدمحوری، دیدگاه کامل، و همه جانبه تری نسبت به تعلیم و تربیت متربیان دارد.
بررسی و نقد نفس الامر از نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابتکارات فلسفی علامه طباطبائی تبیین جدید ایشان از بحث نفس الامر است. ایشان با رد نظریه عقل فعالِ محقق طوسی و نفس الشیء محقق لاهیجی و حکیم سبزواری و همین طور با رد انحصار نفس الامر در قضایای عدمی قائل می شوند که نفس الامر همان ثبوت اعمی است که نفس در دو مرتبه و با دو توسعه به صورت اضطراری آن را اعتبار می کند و این اعتبار از سنخ اعتبار عقلی است. این ثبوت اعم، مرادف با وجود اعم بوده و شامل وجود های خارجی و ذهنی و اعتباری است و مطابَق تمام قضایای صادق در این ثبوت اعم محقق هستند و ملاک صدق و کذب تمام قضایای ماهوی و غیرماهوی تطابق با همین ثبوت اعم است. در این مقاله برآنیم علاوه بر ارائه تبیینی صحیح و روشن از نظر علامه طباطبائی و رد نظریه عقل فعال و نفس الشیء، تفاوت نظر علامه و مشهور وضوح بیشتری بیابد؛ چراکه علامه طباطبائی برخلاف مشهور، با تأمل در اصالت وجود، مطابَق حقیقی و خارجی داشتن قضایای ماهوی و قضایی را که متشکل از معقولات ثانی هستند انکار می کند و نفس الامر را منحصر در قضایای عدمی و حقیقیه نمی کند. نظر علامه طباطبائی در عین استواری، اولاً از جامعیت کافی برخوردار نیست و شامل اعتبارات عقلایی و وهمی نمی شود و ثانیاً چگونگی تطابق در این نظریه از وضوح کافی برخوردار نیست. براساس نظریه مختار، نفس الامر همان وجود به معنای اعم است که شامل وجود حقیقی، وجود ذهنی، وجود اعتباری عقلی و عقلایی و وهمی می شود.
مقایسه آراء فخر رازی و علامه طباطبائی درکیفیت رابطه صفات با ذات خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
۹۸-۸۱
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل خداشناسی ،کیفیت رابطه صفات ثبوتیه کمالیه با ذات خداوند است، عینیت ذات با صفات، زیادت صفات بر ذات و نظریه نیابت سه قول مطرح در این مورد است. مسئله تحقیق در این نوشتار بررسی مقایسه ای آراء فخر رازی و علامه طباطبائی درکیفیت رابطه صفات ثبوتیه کمالیه با ذات خداوند است. روش این مقاله از نظر اسنادی کتابخانه ای و از نظر محتوایی توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق نشان می دهد فخر رازی گرچه در این مساله گرایش اشعری داشته و قائل بر زیادت صفات بر ذات است اما در باور خویش ثبات رای نداشته است، ولی علامه طباطبایی قائل بر عینیت ذات و صفات بوده و بر آن ثبات قدم داشته است.
علامه طباطبایی و لیبرالیسم؛ تطبیق و نقد مبانی و شیوه های مواجهه عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
۱۳۲-۱۱۱
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی، با تکیه بر مبانی عقلانی و وحیانی فرهنگ اسلام شیعی، با آراء و گفتمان های رقیب و معارض عصر خود، ازجمله لیبرالیسم به مواجهه نظری و عملی پرداخت. این پژوهش در صدد است، با مراجعه به منابع مکتوب و اسناد و آثار علامه طباطبایی، روش توصیفی و تحلیلی، دو نوع مواجهه ایشان با جریان لیبرالیسم را تحلیل و ارائه کند. ایشان در این مواجهه از واقع گرایی هستی شناختی، اصل تشکیک وجود و اصل علیت از مبانی هستی شناختی؛ کارآمدی ابزارهای معرفت ازجمله حس و عقل و وحی، از مبانی معرفت شناختی و دوساحتی بودن انسان، فطرت و سعادت از مبانی انسان شناختی با ارائه دقیق و نظام مند بهره برداری می کند و در مواجهه عملی، با تشکیل حلقه های فکری و علمی همچون: حلقه تفسیر قرآن کریم و ...، اشاعه آموزه های قرآن، سنت و حکمت در این اجتماعات، به سوی اهداف علمی و اعتقادی مطلوب خود گام برداشته است.
بررسی مقایسه ای حیات طیبه از منظر علامه طباطبایی و آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۳۱۶-۲۸۳
حوزههای تخصصی:
یﮑﯽ از مهم ترین دﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎی ﺑﺸﺮ، چگونگی داشتن حیاتی پاک، آرام و بی آلایش با کم ترین رنج و سختی و حیاتی جاودانه است. این ﭘﮋوﻫﺶ، با روش تحلیلی و مطالعه اسنادی، در پی پاسخ به این ﺳﺆال اﺳﺖ ﮐﻪ »ﺣﯿﺎت ﻃﯿﺒﻪ از دیﺪﮔﺎه ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎیﯽ و آیت الله مصباح به چه معنا است و راه های وصول به آن کدامند؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که از منظر علامه، حیات طیبه در همین دنیا و حیاتی جدید و مختص مردم مؤمن دارای عمل صالح است. اما از نظر آیت الله مصباح، نفس طیبه دارای حیات طیبه، درجاتی دارد که اگر کسی انسان بالفعل شد و به مرحله بالاتر از حیات معقول رسید، دارای حیات طیبه خواهد شد. از نظر ﻋﻼﻣﻪ، یﮑﯽ از عوامل نیل انسان به حیات طیبه، عبادت و بندگی اوست که از خودشناسی وی نشات می گیرد، اما استاد مصباح علاوه بر خودشناسی، بر نقش کلیدی میل و گرایش فطری انسان و محبت و کشش به خداشناسی نیز تاکید دارد. همچنین هر دو استاد ترک لذت های زودگذر دنیایی و نقش بندگی و پذیرش ولایت ائمه(ع) و ایمان قرین با عمل صالح را در وصول انسان به حیات طیبه مؤثر می دانند. از منظر استاد مصباح، آنچه مطلوب بالذّات است، «ارزش ذاتی» است، که مصداق آن «کمال انسان» و مصداق کمال انسان هم «تقرّب به خدا» است که اوج کمال و سیر انسان و فلسفه اصلی خلقت انسان است.
ارزیابی و نقد رویکرد ناظر به مؤلف در هرمنوتیک عینی گرایی اریک هرش با تأکید بر دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
137 - 150
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که هرمنوتیک عینی گرایی اریک هرش، چگونه براساس معیارهای ناظر به مؤلف نظریه تفسیری علامه طباطبایی نقد و ارزیابی می شود. بررسی توصیفی تحلیلی دیدگاه هرمنوتیکی عینی گرایی اریک هرش نشان می دهد او با اعتقاد به مراد و مقصود مؤلف و توجه ویژه به ثبات معنا و جلوگیری از دخالت دنیای ذهنی مفسر در فهم معنای اثر، در مقابل ذهنی گرایی تفسیری و پیامدهایی چون تکثرگرایی و نسبیت ایستاده و رویکرد ناظر به مؤلف، خود را براساس معیارهایی چون تأکید بر مؤلف، قابلیت تعین معنا، تمایز میان معنای متن و واکنش مفسر ارائه می دارد. نقد و ارزیابی دیدگاه او بر مبنای نظریه تفسیری علامه طباطبایی حکایت از آن دارد که با وجود آنکه هرش این معیارها را در رویکرد ناظر به مؤلف خویش به سبب حفظ نقش و مراد مؤلف، گسترش کمی و کیفی فهم از متن و اثر بدون محدودیت خواستار بوده، دیدگاه مؤلف محوری او منجر به محدودیت هایی در فهم متن، برداشت های غلط و آمیخته با انحراف در تفسیر یا از میان رفتن مراد مؤلف شده است.
دیدگاه علامه طباطبایی در معنای «معروف» و تأثیر آن بر قلمرو قاعده معاشرت به معروف و تفسیر ماده 1103 قانون مدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منبع اصلی قاعده معروف امر قرآنیِ «و عاشروهنّ بالمعروف» است. علامه طباطبایی واژه «معروف» را که چندین بار در قرآن به کار رفته، به معنی رفتار متعارف دانسته است. آنچه این برداشت را تأیید می کند، تقابلی است که در قرآن میان رفتار به معروف و رفتار ضراری برقرار شده است. نتیجه این دیدگاه آن است که در زندگی زناشویی، ایجاد ضمانت اجرایی و مسئولیت حقوقیِ ترک معاشرت به معروف، مشروط به معاشرت غیرمتعارف یا همان معاشرت ضراری است. همچنین چنانچه مبنای ماده ۱۱۰۳ قانون مدنی قاعده مزبور باشد، تکلیف مندرج در آن تنها زمانی تکلیفی قانونی و دارای ضمانت اجرا می باشد که ترک حسن معاشرت به رفتار ضراری و غیرمتعارف یا به نشوز عام منتهی شود. در این پژوهش، با هدف ارائه دیدگاه علامه طباطبایی درباره واژه معروف و آثار فقهی و حقوقی آن، پس از گردآوری منابع به شیوه کتابخانه ای، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مفهومی داده ها پرداخته شده است.