مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
گفتگو
حوزه های تخصصی:
مولانا وظیفه انتقال بخشهای مهمی از روایتهای داستانی خویش را به عهده گفتگوها نهاده است برخی از این گفتگوها مخاطب خاصی ندارد؛ به بیانی دیگر، یکی از قهرمانان داستان یا خود راوی در لحظه های عاطفی و هیجانی شدید به گفتگو با خود می پردازد و از این راه، هم به پیشبرد ماجراهای داستانی کمک می کند و هم پرده از محتوای ضمیر خودآگاه یا ناخودآگاه خویش بر می دارد تا خواننده نسبت به آنها اطلاع یابد و بدین طریق، تک گوییهای مثنوی شکل می گیرد. تک گویی بر اساس هدف نویسنده، ساختار و شکل زبانی خویش به سه نوع، (1 درونی (2 نمایشی و (3 حدیث نفس یا خودگویی تقسیم می شود.
گونه های تک گویی در تبدیل زاویه دید بیرونی به درونی نقش بسیار مهمی دارد و غالبا با شیوه اصلی روایت مولانا تناسب کامل دارد که داستانها را با کانون روایت کاملا باز و از زاویه دید دانای کل آغاز می کند؛ اما بتدریج زاویه دید و کانون روایت خود را بسته و محدود می سازد.
این مقاله که به شیوه سندکاوی تهیه شده و نتایج خود را به شکل تحلیلی - توصیفی ارایه داده به منظور بررسی گونه های مختلف تک گویی در مثنوی به نگارش در آمده است.
بن مایه های نمادین و شگردهای روایی در رمان «ارمیا» از سری داستان های دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ادبیات مقاومت» در حوزه روایی آن به دلیل توفیق در ایجاد هماهنگی متقن ذهنیت با عینیت و هم گونی احساس و اندیشه راوی و مخاطب، روایت گیر را به بازاندیشی و تلقی دیگرگون از حقیقت وامی دارد؛ و با حرکت در طیف معانی و واژه ها و ایجاد تقابل در ارزش ها، اندیشه ها و باورها، خواننده را از واقعیت موجود به واقعیتی پررنگ تر می کشاند و دیگرباره حقایق و واقعیات را فرایاد او می آورد؛ و در نهایت با تمرکز بر شعور یا خردجمعی (ذهن برتر یا ناخودآگاه) و دست یابی به رگه هایی از ذهنیت جمعی، روایت گیر را به اوج شعور و آگاهی سوق می دهد.
«رمان ارمیا» به عنوان اثری ارزشمند در حوزه ادبیات مقاومت، با بهره گیری از بن مایه های نمادین، ایجاد «لذت زیبایی» از طریق توصیف های برجسته و جاندار، رستاخیز واژگان (برجسته سازی و تشخص کلامی) در به کارگیری تعابیر متفاوت و دیگرگون، جریان سیال ذهن (تک گویی درونی) و گفتگو (دیالوگ) در نیل به اثری فراگیر و ماندگار توفیق یافته است.
در این گفتار با استفاده از شیوه تحلیلی-توصیفی، شگردها و کارکردهای روایت پردازی و تعابیر نمادین در «رمان ارمیا» مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
زمینه های گفتگویی طنز در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتگو در آثار میخاییل باختین اصطلاحی است که سرشتی روش شناختی دارد. وی گفتگو را روشی برای روبه رو شدن با اموری می داند که تن به برخورد سلطه جویانه نمی دهند. بنابراین، این اصطلاح در تقابل با برتری طلبیِ نیروهای تک آوا قرار می گیرد. جنبه های گفتگوییِ طنز، خنده و کارناوال در اندیشه باختین نیز در همین ویژگی ریشه دارند. هدف مقاله حاضر بررسی زمینه های است که با پرورش عناصر گفتگویی و کارناوالی، به شکل گیری عناصر طنزآمیز در مثنوی انجامیده اند. از این رو، ابتدا براندازی آوای برتر به عنوان روشی تنیده در ساختارِ صوری و معنایی مثنوی بررسی شده است. در بخش دوم، بازتابِ این روش در طنزآمیز کردنِ حکایات مثنوی دنبال شده است. در این حکایات، ورود صدای مسلط به فضایی عمومی و همنشینی آن با صداهای سرکوب شده، به ایجادِ فضایی کارناوالی و همراه با خنده می انجامند. می توان گفت، طنزپردازی مثنوی، زاییده روشِ براندازنده و فرارونده آن برای تفسیر جهان اند نه عناصری برای تزیینِ متن.
آموزش تفکر به کودکان راهی برای دستیابی به صلح جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقق صلح در جوامع حاضر، بدون ترویج و نهادینه کردن آن، ناممکن است. نهادینه کردن صلح آموزش مداوم و بی وقفه می طلبد. برنامة آموزشی فلسفه برای کودکان (فبک) مدعی است که با روش خاص خود، یعنی حلقة کندوکاو فلسفی، می تواند در این راستا گامی مؤثر بردارد. در واقع، حلقة کندوکاو مدل کوچکی از جامعه است که معلم و دانش آموزان در آن اصول حاکم بر جامعة صلح آمیز را درعمل تمرین می کنند.
در این پژوهش سعی کردیم، با تحلیل مؤلفه های برنامة فلسفه برای کودکان و نوجوانان و تشریح مؤلفه های پدیدة صلح و همچنین بررسی نتایج اجرای برنامة فبک در سطح جهان و ایران، نشان دهیم که چگونه این برنامه، با تقویت مهارت های فکری و رفتاری کودکان و نوجوانان، می تواند گفت وگو را به جای تنازع، و صلح را به جای جنگ بنشاند و آن ها را نهادینه کند
گفت وگوی عرفا و ابلیس
حوزه های تخصصی:
این مقاله به گفت وگوی عارفان با ابلیس پرداخته است. در مجموع سی و هشت1 گفت وگو از متون ادبیات عرفانی انتخاب شده که آن ها را از جهات گوناگون همچون تصویر ابلیس، زمان و مکان، جملات، آغازکنندة سخن ، یک طرفه یا دوطرفه بودن گفت وگوها در دیدار با ابلیس، آشنابودن او برای عارفان، عناصر داستان و مانند آن بررسی کرده ایم. نتیجة چند مورد به صورت آماری داده شده است.
کاوش نظری در کرسی های آزاداندیشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت و شگردهای شخصیت پردازی سعدی در"" گلستان
حوزه های تخصصی:
قصّه و داستان، از قدیم در میان مردم رایج و مورد توّجه آنان بوده است. انسان ها، در تمام ادوار، از گذشته ـ یعنی آن هنگام که شب ها در کورسوی روشنایی نور شمع، به قصّه های به ظاهر ساده و بیش تر تخیلی که سینه به سینه نقل شده بود، گوش میکردند ـ تا امروز ـ که پیچیده ترین آن یعنی «رمان» ها را میخوانند ـ در زوایای اطوار شخصیت ها و قهرمانان آن ها، از گیاهان و جانوران گرفته تا آدم ها، به تماشای زندگی و برخورد با زندگیهای گوناگون مینشینند و از آن، درس و عبرت میگیرند. در واقع، قصّه به اندازة تاریخ، در تهذیب و تربیت آن ها، نقش دارد. حتّی بیش از تاریخ. زیرا عوالمی که در قصّه برای انسان تصویر میشود و معرفتی که در دنبال کردن سرگذشت قهرمانان آن از فرهنگ و جزئیات دیگر، عاید خواننده میگردد، در حوصلة هیچ تاریخی نمیگنجد و همین موضوع است که موجب توجه و علاقة تمام طبقات مردم به قصّه میشود. قصّه ای که مهم ترین عنصر در پیش برد آن، شخصیت یا قهرمان آن است.
مردم به سبب اعمال این شخصیت ها به آن ها دل میبستند یا از آن ها متنفّر میشدند و این امر باعث میشد که آنان، قصّه و داستان را پیگیری کنند.
هرچه این شخصیت ها، واقعیتر و راست تر بودند، بیش تر به دل خوانندگان مینشستند. هر چه آنان، در بدی و خوبی مطلق نبودند، یعنی گاهی خوب و گاهی بد، مردم با آنان بیش تر احساس خویشی میکردند.
گاهی میشد که در قصّه، ماجرا فقط از زبان راوی بیان میشد و شخصیت ها خیلی فعّال نبودند، امّا باز هم چون روح زندگی داشت و با زندگی مردم گره خورده بود، جذّاب و شنیدنی بود.
حتّی گاهی میشد که قهرمانان و شخصیت های قصّه کاری نمیکردند، بلکه قصد و انگیزة آنان بود که قصّه را پیش میبرد. امّا باز این قصّه ها نیز برای مردم شنیدنی بود.
زیرا مردم میفهمیدند که این انگیزه است که به اعمال یک شخصیت، ارزش اخلاقی میبخشد.
بنابراین، به ترین و جذاب ترین قصّه ها، در بین مردم آن هایی بود که به ترین شخصیت ها و به ترین درون مایه ها را داشتند و به ترین شخصیت ها، آن هایی بودند که از جامعه و وقایع آن، شکل گرفته بودند.
با نگاهی به "" گلستان"" از این منظر، یعنی شگردهای سعدی در شخصیت پردازی متوجه امتیاز دیگر این اثر ارزش مند میشویم؛ ویژگیی دیگر که پرده از رازهای خرمی و جاودانگی "" گلستان"" برمیدارد.
تبیین شاخص های فلسفی گفت وگو در فلسفه ورزی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفت وگو، به سبب ویژگی های هستی شناسانه اش، در طول تاریخ فلسفه همواره مورد توجه واقع شده است و شماری از فیلسوفان آن را شیوه ای درخور و شاید مناسب ترین روش برای پرورش تفکر منطقی افراد دانسته اند. در برنامه فلسفه برای کودکان نیز گفت وگو یکی از عناصر بنیادین و از جمله ویژگی های بارز این برنامه است. این مقاله با چنین توجهی نخست مترصد آن است تا ویژگی های بنیادین گفت وگو را، با تأکید بر رویکردهای گادامر و افلاطون، تبیین کند و سپس نقش آن را در پرورش روح فلسفی کودکان مشخص نماید و سرانجام به مناسب ترین شاخص های گفت وگو به منظور تقویت اندیشه ورزی در کودکان بپردازد.
شخصیت و شخصیت پردازی در حدیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدمت روایت با انسان برابری می کند. از همان آغاز بررسی موضوعات ادبی، نشانه هایی از توجه به روایت دیده می شود. در بوطیقای ارسطو، عناصر بعضی از انواع روایی مثل تراژدی و حماسه مورد توجه قرار گرفته اند. در داخل یک کلّیت روایی، عناصر مختلف چون طرح، شخصیّت، زمان، مکان، زاویه دید و... در راستای همدیگر، همچون یک کلّیت منسجم عمل می کنند و در نهایت باعث خلق ساختار روایی آن متن می شوند. سنایی برای ملموس ساختن و تبیین هر چه بهتر مفاهیم تعلیمی مورد نظر خود در حدیقه از حکایت های زیادی استفاده کرده است. این بخش روایی حدیقه دارای ساختاری متمایز از کلیت کتاب می باشد و در آن از عناصر روایی- ساختاری مختلف در کنار یکدیگر بهره برده می شود. در این تحقیق با دیدی ساختاری به زوایای مختلف مبحث شخصیّت و شخصیّت پردازی حکایت های حدیقه سنایی که یکی از کتاب های باارزش ادبیات عرفانی می باشد، پرداخته شده است.
دیالوگ، دیالکتیک، امتزاج افق ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گادامر فهم را عملی دیالکتیکی میداند که از در آمیختگی افق مفسر و افق متن پدید میآید. این فهم دیالکتیکی، بر خلاف نگرش روشنگری، غیرروشمند وپیش بینیناپذیر است. به این سبب، گادامر فهم را یک رخداد یا واقعه میخواند. بر طبق این نگرش، فهم دیگر انکشاف منفعلانه یک ابژه بر سوژه نیست، بلکه عبارت است از تفاهم یک سوژه با سوژه دیگر در فراشد گفت و گو. بدین ترتیب حقیقت چیزی نیست که از قبل وجود داشته باشد و سوژه صرفا آن را کشف میکند؛ حقیقت در گفت و گو و با گفت و گو پدید میآید. ساختار گفت و گو مبتنی بر پرسش و پاسخ است. مفسر برای حل مسائل امروزین خود به پرسشگری از متن میپردازد و متن را به سخن در میآورد. متن نیز که برخاسته از سنت و حامل سنت است، با پاسخ های خود موقعیت هرمنوتیکی مفسر را به پرسش میگیرد. حاصل این گفت و گو، گشودگی متن به سوی مفسر و گشودگی مفسر به سوی متن است و پایان آن امتزاج افق ها و ارتقای مفسر به فهم و افقی گسترده تر.
حوزة عمومی و گفتگو در فضای مجازی شبکه های اجتماعی (بررسی تأثیر شبکه های اجتماعی مجازی بر گفتگوی میان فرهنگ ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دغدغه های فزاینده نسبت به حفظ و ارتقای امکان همزیستی مسالمت آمیز و عادلانه در سطوح ملی و فراملی، اهمیت گفتگو را به طور بی سابقه ای مهم کرده است. به همین دلیل، عوامل و زمینه های مؤثر بر گفتگو موضوع پژوهش های گوناگون قرار گرفته است. از جملة این عوامل، شبکه های اجتماعی مجازی هستند که عرصه های مختلف زندگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهند.
هدف نوشتار حاضر، مطالعة تأثیر شبکه های اجتماعی مجازی بر گفتگو میان فرهنگ ها در حوزة عمومی مجازی است. در این چارچوب، استدلال می شود که هر چند ارتقای امکان برقراری ارتباط و دادوستد اطلاعات امکان گفتگو را ارتقا می دهد، محدود و مخدوش کنندة آن هم است. محدودیت مورد نظر اساساً از توزیع نابرابر امکان های مرتبط با این گونه فناوری ها ناشی می شود و وضعیت خاص حوزة عمومی مجازی هم گفتگو میان فرهنگ ها را مخدوش می کند. در واقع شبکه های اجتماعی مجازی، به واسطة حوزة عمومی مجازی که پدید می آورند، گفتگو میان فرهنگ ها را محدود و مخدوش می کنند.
از تاریخ تا داستان؛ تحلیل عناصر مشترک بین تاریخ و داستان
حوزه های تخصصی:
تئاتر، سینما، تاریخ، سفرنامه و خاطره از «روایت» بهره می گیرند اما داستان به شمار نمی آیند. در این گونه های روایت ابزار ارتباط متفاوت است هر چند ممکن است در اصل روایت تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته باشند. تاریخ داستانی است که واقعیت دارد. برای مثال اگر از روی یک داستان فیلمی ساخته شود، یا نمایش نامه ای بر روی پرده اجرا شود، فقط ابزار بیان روایت عوض می شود. یعنی در همه این آثار «داستان» عامل زیر بنایی است. پس در همه آثاری که به شکلی نزدیک به داستان هستند می توان روایت را مشاهده کرد. تاریخ به خاطر نقل پی در پی حوادث که شاهان و امیران، قهرمانان آن هستند به داستان نزدیک می شود و در تاریخ عنصر روایت به کار می رود که توالی زمانی دارد. علاوه بر این «گفتگو»، «حقیقت مانندی»، «صحنه سازی» و «کشمکش» از عناصر مشترک بین داستان و تاریخ است. اما داستان به دلیل این که با ظرافت هنری ساخته می شود و دارای قاعده و قانون خاص است (مقدمه، پیرنگ، شخصیت پردازی، فضاسازی و...) به مقوله هنر تعلق دارد در حالی که تاریخ چون همانند داستان، هنری و با قاعده ساخته نمی شود، به مقوله علم تعلق دارد. پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل عناصر مشترک بین داستان و تاریخ می پردازد. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که داستان و تاریخ از زمان ارسطو با یکدیگر ارتباط داشته اند و هنوز هم این ارتباط میان این دو قالب وجود دارد.
اجتهاد نوین، محور فرهنگی پویا؛ لزوم آموزش دیدگاه فرهنگی اسلامی
حوزه های تخصصی:
اختلاف نظر یک سنت فطری است و گفت وگو و هم زیستی، دیدگاه واقع بینانه آموزش دینی و فرهنگ اسلامی به منظور کشف حقایق و بیان امور پنهان است. وقایع تغییر پذیر و حوادث نوین، ما را با ضرورت نوآوری همیشگی و مستقیم در تفکر اسلامی روبه رو می سازد. اجتهاد وسیله نوآوری در فقه جامعه و تفکر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... است.
روند نوآوری از قاعده انعطاف پذیری در اسلام نشأت می گیرد که در واقع به اجتهاد شرعیت می دهد و نگارنده ضمن تبیین روند نوآوری و انعطاف پذیری آن، مصادیق آن را برمی شمارد.
بررسی دلالت های ضمنی گفت وگو در داستان رستم و اسفندیار از دیدگاه علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بلاغت سنتی، دو سطح معنایی واژه ها و گزاره ها با اصطلاحاتی چون معنای ظاهری و باطنی، معنای حقیقی و مجازی، معنای اولیه و ثانویه، و دلالت صریح و دلالت ضمنی شناخته می شوند. علم معانی که در کنار بیان و بدیع، یکی از اصلی ترین شاخه های علوم بلاغی است، کارکرد مج ازی جملات و دلالت های ض منی آن را بازمی شناسد. مب انیِ این علم نشان می دهد گاه افق معنایی متن از طریق دلالت های ضمنی جملات حاصل می شود. ازآنجاکه در علم معانی دلالتمندی سخن با توجه به حال مخاطب و اقتض ای موضوع دریافت می شود، با دسته بندی گروه ه ای هم سخن و تحلیل گفت وگوهای آنان در موقعیت های مختلف داستان می توان به طور مشخص و مستدل به معانی مجازی گفت وگوها و کارکرد هنری آن دست یافت؛ چنانکه در داستان رستم و اسفندیار می توان استدلال کرد: 1. پردازش درونمایه و تأثیر عاطفی داستان رستم و اسفندیار بر معانی مجازی گفت وگوها استوار است. 2. گفت وگوهایی که در معنای حقیقی و اولیه فهمیده می شوند، یا کارکرد داستانی دارند و به نقاط فصل و وصلی شبیه هستند که رویدادها را به یکدیگر متص ل می کنند یا کارکرد عاط فی دارند و احساسات شخصیت ها را به صورت مستقیم بیان می کنند. 3. طیف دلالت های ضمنی می تواند درونمایة داست ان، کانون عاطفی روایت، وضعیت تراژیکی داست ان و ویژگی های شخصیت ها را در داده های کمّی و عینی بازنماید؛ چنانکه زیربنای مشترک معانی مجازی کلام اسفندیار، اعتراض و انتقاد از دو قدرت مسلم شاهنامه رستم و گشتاسب است و ایستادگی او را در برابر سنت حماسی فاش می کند؛ یا بسامد تقریباً یکسان معانی «مقاومت» و «سازش» در گفت وگوهای رستم از یک سو شخصیت پیر و با تجربه او را نشان می دهد و از سوی دیگر جایگاه برزخی او را در داستان مشخص می نماید.
معارف شیعه و بررسی نحوة انتقال تاثیر گذارآن در جوامع غیر اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از جمله کارکردهای دین در عرصة اجتماعی، کارکرد انتقال معارف دینی به جوامع بشری است. با آنکه در برخی از ادیان، این کارکرد ظهور خارجی کم رنگی دارد، در برخی از ادیان مانند اسلام، این کارکرد برجسته است. در اسلام، برای ارائة معارف دینی، قرائت های گوناگونی مانند اهل سنت و تشیع به چشم می خورد که به تناسب توان، ظرفیت و قابلیت، به جوامع بشری عرضه شده است. در این مقاله، ضمن بهره گیری از روش نقلی ـ تحلیلی به بررسی چگونگی انتقال معارف شیعیان در جوامع غیراسلامی با هدف دستیابی به میزان تأثیرپذیری آن از یک سو، و کشف نقاط آسیب و مانعِ در مقابل آن از سوی دیگر، پرداخته شده است. نوآوری مقاله در حوزة رویکردی به این مسئله، توجه به شرایط فرهنگی ـ اجتماعی ادوار گوناگون اسلامی است. اینکه تا چه حد تفکر شیعی توانسته است در جوامع غیراسلامی پایگاه اجتماعی پیدا کند، نتیجه ای است که از فحوای مقاله قابل استنتاج است.
اسلام و مسیحیت؛ امکان گفت وگوی دو مکتب از دیدگاه هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسلام و مسیحیت بیشترین پیروان را در دنیا دارند. بیشتر پیروان این دو دین خود را در طریق نجات می دانند و به همین دلیل، دعوت مسیحیان به پذیرش دین اسلام شاید همواره موفقیت آمیز نباشد. سؤالی که برای متفکران پیش می آید این است که در این شرایط، چگونه می توان به همزیستی مسالمت آمیز رسید؟ بهترین شیوة گفت وگوی ادیان، گفت وگوی پیروان ادیان است. در گفت وگوی ادیان، مشابهت ها و نقاط افتراق میان دو دین بیان می شود و بسیاری از سوءفهم ها برطرف می گردد. امروزه بیش از پیش ضرورت این بحث مشخص شده است. یکی از متفکرانی که دغدغة این بحث را داشته هانری کربن، فیلسوف فرانسوی، است. وی گفت وگوی اسلام و مسیحیت امکان پذیر می داند. این مقاله آراء وی را در این خصوص نقد و تحلیل می کند.
الظواهر الأسلوبیة فی سورة الأنعام (نمودهای سبک شناختی در سوره ی انعام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی یکی از شاخه های نقد ادبی است که از دانش زبان شناسی و بلاغت در تحلیل متن بهره جسته و در بررسی نقدی و ادبی اثر برسه عنصر اصلی متن، نویسنده و مخاطب تکیه می کند. سوره انعام یکی از سوره های بلند قرآن کریم است که موضوع اصلی آن بیان اصول سه گانه عقیده اسلامی است، و تمام واژگان و عبارات و تصاویر هنری موجود در آن در پی اثبات یگانگی و حقانیت خداوند است. این پژوهش با تکیه بر روش تحلیل سبک شناختی توصیفی بعد از مقدمه ای کوتاه در بررسی مبانی نظری سبک شناختی و ظواهر آن به بررسی مهمترین ظواهر سبک شناختی در سوره انعام پرداخته و با تکیه بر پنج مبحث تکرار، تقدیم و تأخیر، استفهام، التفات و گفتگو تلاش می کند تا سبک های ارائه شده در سوره را واکاوی نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد که تکرار واژگان و عبارت ها و جمله ها از مهمترین ظواهر سبک شناختی است و سبب انسجام موضوعی و هنری در بیان و تأکید توحید شده است. تقدیم و تأخیرها در سوره به هدف تاکید وحدانیت خداوند آورده شده است و مخاطب را به تامل در موضوع مورد بحث وا می دارد. گفتگو در سوره ابزاری هنری برای بیان حقانیت خداوند و پیامبر(ص) می باشد که گاهی با تصویرهای حقیقی در آمیخته می شود تا روشی مؤثر برای تبلیغ دین اسلام و اعتراف مشرکان و منکران به حقانیت خداوند باشد.
مقاله به زبان فرانسه: گفتمان بلاهت در رمان «طرف خانه سوان» (La bêtise langagière dans Du côté de chez Swann)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راویِ پروستی - همانند خود نویسنده - در خانواده و محیطی اجتماعی رشد می یابد که در آن هوش از ارزش و منزلت فراوانی برخوردار بوده است. برای این نویسنده، همچنان که برای ژیل دلوزِ فیلسوف، «هیچ چیز به اندازه آنچه در سر یک احمق رخ می دهد، آدمی را به تفکر وا نمی دارد» ( 2003، 101 ). رمان در جستجوی زمان از دست رفته اغلب به عنوان بنای ادبیِ با شکوهی در نظر گرفته شده که بر پایه زمان، عشق و آفرینش هنری ساخته شده است، اما چیزی از این رمان کاسته نخواهد شد اگر آن را به چشم یک «دانشنامه- مدرن- حماقت بشری» بنگریم. با گرد آوردن طیف گسترده ای از پرتره ها و گفتمان های انسان های احمق و تبدیل آن ها به موضوعی طنزآمیز، راویِ پروست مسیر هنری خاص خود را برای «از بین بردن بلاهت» می یابد. از دیدگاه فلسفی، تنها شکل گیری تفکر می تواند شکل گیریِ بلاهت را توضیح دهد. ما بر این باوریم که که این نوع حماقت فلسفی اثرات خود را در سطح گفتمانی و ارتباطی نیز برجای می گذارد، چرا که بلاهت پیش از ظهور در عمل در گفتمان شخص ظهور می یابد. بلاهت در گفتمان طنزآمیزترین اشکال را به خود می گیرد و گفتمان را به ورطه کلیشه های خودکار می اندازد. در فرآیند تجزیه و تحلیل گفتمان بلاهت نزد شخصیت ها، هر دو بعد مربوط به شکل گیریِ حماقت در گفتار، و نیز موفقیت یا شکست گفته ها را مورد مطالعه قرار داده ایم.
عدالت، گفتگو و امنیت بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی جایگاه عدالت و گفتگو در رویه های امنیت بین الملل است. چگونه گفتگو می تواند امنیت بین المللی عادلانه تری به همراه داشته باشد؟ واقع گرایی، لیبرالیسم و سازه انگاری، از جمله نظریه هایی هستند که می توانند به خوبی جایگاه گفتگو را توضیح دهند. روند جهانی شدن و پدیدارشدن موضوع بنیادگرایی، عملاً گفتگو را وارد حوزه نظریه و عمل می کند. به عبارتی، گفتگو با جهانی شدن رابطه ای دوسویه دارد، یعنی جهانی شدن، گفتمان فوق را تسریع و این گفتمان نیز به روند جهانی شدن کمک خواهد کرد. گفتگو و عدالت از منظری دیگر، به طور عملی و به واسطه رواداری و کنش ارتباطی که بر مبنای عقلانیت ایجاد شده، می تواند به طرد بنیادگرایی منجر شود. این مقاله، نخست به تبارشناسی دو مفهوم گفتگو و عدالت می پردازد، سپس ارتباط این دو مقوله را با امنیت بین الملل، با استفاده از نظریه های روابط بین الملل مشخص نموده ودر پایان، جایگاه گفتگوی فوق را در رابطه با دو موضوع جهانی شدن و بنیادگرایی مورد کندوکاو قرار خواهد داد.