مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
گفتگو
جشنواره تئاتر رضوی یکی از بزرگ ترین رخدادهای فرهنگی و هنری کشور پس از انقلاب اسلامی ست. این رخداد بسترساز ایجاد آثار هنری در جهت ترویج فرهنگ رضوی و اشاعه الگویی متعالی از تئاتر در جهان امروز است. جهانی که تشنه معنویت است و از ناملایمات فرهنگی و روزمرگی اجتماعی رنج می برد. پس برگزاری چنین رخدادهایی به منظور ایجاد نگاهی نو به مذهب و جایگاه آن در جامعه، امری مؤثر می باشد. بر این اساس پژوهش حاضر با درک ضرورت موجود به بررسی نقش مذهب در شکل گیری شخصیت قهرمانان نمایشنامه های برگزیده اول، دوره هشتم تا دهم جشنواره تئاتر رضوی می پردازد. جهت بررسی متغیرهای تحقیق از روش کتابخانه ای استفاده گردید. به منظور بررسی تأثیر مذهب بر قهرمان داستان از مؤلفه های؛ نام، ویژگی های ظاهری، احساسات و تمایلات درونی، رفتار و کردار، گفتگو و کشمکش قهرمان داستان استفاده گردید. که نتایج حاصل نشان داد؛ میان نام و ویژگی های مذهبی قهرمانان تناسب معناداری وجود دارد. همچنین میان احساسات و تمایلات درونی، رفتار و کردار، گفتگو و کشمکش قهرمان داستان با تأثیر مذهب بر وی رابطه مثبت و معناداری وجود داشته و در مقابل میان جنس و سن قهرمان داستان و تأثیر مذهب بر وی رابطه معناداری وجود ندارد.
رویکردها و سیاست های صدا و سیما در تولید گفتگوهای دینی تلویزیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۴
67 - 98
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است که از میان سه منظر برای بررسی تلویزیون یعنی مخاطبان، محتوای برنامه و نظام تولید، با بررسی نظام تولید برنامه های دینی تلویزیون، سیاستها و رویکردهای تولید برنامه های گفتگوی دینی آشکار گردد. بستر یا چارچوب نظری این بررسی نیز تئوری هژمونی است که کنترل از طریق اجماع فرهنگی را حتی در برنامه های گفتگو که امکان طرح نظرات مختلف باید فراهم شود، پی می گیرد. روش نیل به این مقصود، مطالعه کیفی است که با دست اندرکاران تولید برنامه های دینی در سطوح مختلف مصاحبه عمقی صورت گرفته است تا از مجموع آن بتوان به چشم اندازی در این رابطه دست یافت. از مجموعه مباحث می توان نتیجه گرفت که در برنامه های گفتگوی دینی تلویزیون ایران، هدف گذاری، طراحی و کارشناسان میزگرد به گونه ای است که همگی به تثبیت هژمونی مورد نظر بینجامد و اجازه خدشه بر آن داده نشود که البته با معیارهای اسلامی گفتگو نیز مطابقت ندارد.
کار بست تساهل و مدارا در مدل حکمرانی امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
467 - 494
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو،با فرض اینکه نظریه مدارا راه حلی بنیادین برای دستیابی به اهداف نظام سیاسی و پذیرش متقابل مدنی است و همچنین در آثار امام خمینی(ره) جایگاهی خاص دارد، می خواهد با بررسی عقبه نظری مدارا در تمدن اسلامی و غربی، آن را در اندیشه امام پیگیری و برجسته کند. حقوق افراد و چگونگی تعامل با دیگری یکی از وجوهات اندیشه امام خمینی (ره) است که با رعایت و رسمیت یافتن حقوق و آزادی های مدنی در قول و فعل ایشان جلوه گر می شود. بررسی آثار امام خمینی(ره)، نشان می دهد که ایشان در آرای خود به تبیین چرایی تعامل مدارامحورانه در یک جامعه و تأثیرات آن در حیات اجتماعی و مذهبی پرداخته است و همچنین با سنت سیاسی رفتاری شان عملاً نشان داده اند که منش خشونت محورانه نه تنها تأثیری در اصلاحِ فردی و اجتماعی ندارد بلکه منشأ مفاسد بزرگ تر و پیچیده تر نیز می شود. این مفهوم در اندیشه امام بر مدارا از یک مفهوم پارادایمیک منتزع از متون دینی شکل گرفته و از منظر اخلاق سیاسی و فلسفه سیاسی، جزء لاینفک حاکمیت دینی و یک فضیلت اخلاقی و اصل حقوقی- سیاسی است که در عمل به زندگی صلح آمیز افراد و گروه ها با عقاید متفاوت و شیوه عمل متمایز در درون یک جامعه معین اجازه ظهور و بروز می دهد؛ لذا شیوه مناسبی برای تأسیس سرمایه اجتماعی در جامعه و کاهنده تنش های اجتماعی و سیاسی بین گروهی است. روش تحقیق در این مقاله مقایسه ای-تحلیلی است که با بررسی تاریخی سیر مفهوم در دو تمدن اسلامی و غربی و سپس تحلیل آن در اندیشه امام نهایتاً به این نتیجه گیری رسیده که توسل و تأسی به اندیشه و عمل سیاسی امام می تواند راه حل مناسبی برای بسیاری از مشکلات امروزین تمدن اسلامی-ایرانی باشد.
مدل مفهومی نحوه مواجه مناظره کنندگان با رقبا در مناظره های تلویزیونی (مطالعه موردی مناظره های انتخابات ریاست جمهوری در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
129 - 158
حوزه های تخصصی:
تجربه برگزاری مناظره های انتخاباتی در سالهای 88، 92 و 96 حاکی از آن است که این مناظره ها بجای آنکه فضایی برای دیالوگ و گفتگو نسبت به موضوعات مهم برای جامعه باشد، فضایی بوده که نامزدها به تخریب و تهاجم نسبت به رقبا بپردازند. هدف اصلی این مقاله شناسایی مدل مفهومی برای توصیف نحوه تعامل و مواجه مناظره کنندگان است تا بتوان مولفه های اثر گذار بر نحوه انتخاب راهبرد تعامل با رقبا، را تبیین نمود. در این پژوهش از روش نظریه مبنایی یا گراندد تئوری استفاده شده و داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته با 14 نفر از کسانی بدست آمده که صاحبنظر بوده و یا در فرآیند طراحی، تهیه و تولید مناظره ها نقش داشته اند. یافته های پژوهش حاکی است که هرچند ویژگیهای شخصی و شخصیت مناظره کنندگان در انتخاب رویکرد استدلال و اقناع یا کنش حمله و دفاع تاثیرگذار است، اما تغییر و بازشدن ناگهانی فضای سیاسی در دوران انتخابات، کوتاه بودن زمان تبلیغات انتخاباتی، سیاستهای رسانه در طراحی مناظره، عدم وجود سازوکارهای راستی آزمایی ادعاها، چینش نامناسب ساختار و قواعد مناظره از عواملی است که باعث شده مناظره کنندگان، از این فرصت برای حمله به رقبا و بالا بردن سطح تنش در برنامه استفاده نمایند.
بررسی و تحلیل شیوه های وصف عشق در سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سمک عیار نوشته فرامرز بن خداد، قدیم ترین اثر در حوزه ادبیات داستانی زبان فارسی است. اگر چه این داستان بلند عامیانه، از منظر هنر داستان نویسی، نقص هایی دارد، بسیار جذاب و سرگرم کننده است. سمک عیار پر از نشانه های زندگی اجتماعی است؛ ولی یکی از گفتمان های پربسامد آن عشق است. داستان با عشق شاهزاده حلب، خورشید شاه به مه پری، دختر فغفور چین، آغاز می گردد و تقریباً تمام روی دادهای آن حول محور این عشق می گردد. موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل شیوه ها و شگردهای وصف عشق، معشوق و عاشق در این داستان است. نویسندگان مقاله می خواهند بر طرز تلقی نویسنده از عشق و ملائمات آن تأمل کنند و دریابند که او برای باز نمود ویژگی های عشق و احوال عاشق و معشوق و صحنه های دیدار و به هم آمیزی عشاق، کدام ابزارهای بلاغی را به کار گرفته است. داده های این پژوهش با روش کتابخانه ای به دست آمده و پس از مقوله بندی، با استفاده از روش کیفی، تحلیل و توصیف شده است. نتایج پژوهش نشانگر آن است که در سمک عیار، عشق اساساً «جسمانی»، «اشرافی» و «مردسالار» و مرکز دایره کنش های نیک و بد اشخاص داستان است. این عشق چنان قدرتمند است که می تواند عاشق را، در طلب معشوق و رسیدن به وصال از حلب به چین بکشاند. ابزارهای بلاغی نویسنده برای تجسم این احوال، تشبیه، استعاره، کنایه و به ویژه وصف هنری، بوده است.
رابطه کاربست گفتگو با سلامت روانی و اجتماعی (براساس نمونه ای از شاغلان منطقه 6 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۲۷)
71 - 97
حوزه های تخصصی:
تغییرات در نوع بیماری های رایج به تغییر مدل ها و پارادایم های تبیین سلامت منجر شده است. رویکرد معاصر زیستی- روانی- اجتماعی بر این فرض استوار است که بیماری ها، تولیدات و نتایج کنش متقابل کنشگران با یکدیگر و نسبت آنها با عوامل فردی و زیست شناختی هستند. با وجود این، نقش ارتباطات میان فردی و رابطه گفتگویی میان طرفین ارتباط کمتر مورد توجه قرارگرفته است. مطالعه حاضر با اتکاء به آراء هابرماس براین پایه استوار است که به دلیل استعمار زیست جهان توسط سیستم، عقلانیت ارتباطی منحرف گردیده و کاربست گفتگو دچار اختلال شده و سلامت افراد خدشه پذیر شده است. هدف شناسایی رابطه بین کاربست گفتگو و سلامت افراد شاغل با لحاظ کردن برخی مختصات محیط کاری آنها است. این تحقیق که شاغلان را مورد توجه قرار داده، به صورت پیمایش و با جامعه آماری شاغلان منطقه 6 تهران و با حجم نمونه 416 نفر انجام گرفته است. نمونه گیری بر اساس روش نمونه در دسترس صورت پذیرفته و واحد تحلیل فرد است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ترکیبی محقق ساخته و استاندارد استفاده شد. روایی پرسشنامه به شیوه صوری و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه گردید. نتایج تحقیق ضمن تایید اغلب فرضیات پژوهش نشان داد که ضریب تاثیر کاربست گفتگو و ساختار سازمانی بر سلامت روانی به ترتیب 40/0 و 19/0- و ضریب تاثیر گفتگو و فرهنگ سازمانی بر سلامت اجتماعی 19/0 و 15/0- می باشد. در عین حال فرهنگ سازمانی با کاربست گفتگو دارای همبستگی معنادار و منفی با ضریب 29/0- می باشد.
پیوند عرصه عمومی و آداب گفتگو با نگاه به سه نمایشنامه از اسماعیل خلج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرصه عمومی، گردآمدن عده ای از شهروندان در یک زمان و مکان و پرداختن به کنش گفت وگو را از پیش نیازهای وقوع خود می داند. هدف از گفتگو، رسیدن به وفاق عقلانی و اثرگذاری بر دولت در تصمیم گیری ها است. یورگن هابرماس، قهوه خانه را یکی از مصادیق عرصه عمومی می داند. عرصه عمومی در قهوه خانه های ایران در مقاطعی وجود داشته اما همواره تحت نظر و فشار نظام های حکومتی بوده و نتوانسته حضوری پیوسته، پویا و مفید داشته باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی کوشید تا پیوندی میان نظریه عرصه عمومی هابرماس و قلمرو نمایشنامه های ایرانی برقرار کند. بدین منظور سه نمایشنامه از اسماعیل خلج که در قهوه خانه و میخانه می گذرند، گزینش شده اند. هدف آن بود که گمانه زنی دررابطه با وجود یا عدم وجود عرصه عمومی در دهه های 1340 و 1350 شمسی، با نگاه به این نمایشنامه ها، آزمایش و سنجیده شود. نتیجه نشان داد که عرصه عمومی در فضای میان شخصیت های این سه نمایشنامه شکل نمی گیرد. مهمترین علت این فقدان، عدم رعایت آداب گفتگو است. عدم وجود گفتگوی درست، هدفمند و سازنده میان شخصیت ها، به عنوان شهروند، موجب شده تا مراوده ای میان دولت و ملت نیز برقرار نشود، دولت از مطالبات شهروندان خود آگاه نشود و معضلات اجتماعی و زیستیِ شخصیت ها در فضای خصوصی ایشان باقی بماند.
واکاوی مؤلفه های روایی داستان های قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
یکی از کارآمدترین روش های جذب مخاطب جهت تأثیرگذاری بیان موضوع، پیام و درونمایه ی مدنظر در قالب داستان است. قرآن کریم به عنوان کتابی آسمانی که برای عبرت دهی، ارائه راهکارهای تربیتی، بیان آموزه های دینی، هدایت گری و... بر پیامبر خاتم(ص) نازل گردیده و بخش عمده آن به روایت سرگذشت واقعی ملت ها و اقوام و اشخاص اختصاص دارد، شیوه داستانی را نه بعنوان هدف، بلکه به عنوان ابزاری کارآمد در بیان آموزه های خود برگزیده است؛ در این روند به علت آنکه هدف قرآن از داستان سرایی سرگرمی نیست، قرآن کریم با بهره مندی از عناصر روایی(مقدمه، گره افکنی، بحران زایی، کشمکش، گفتگو، شخصیت پردازی و...) شیوه ای خاص و منحصر بفرد از بیان روایی با هدف عبرت دهی و هدایت گری اتخاذ کرده است. در این مقاله با هدف واکاوی ابعاد گوناگون داستان های قرآنی و کنکاش در اهداف و شیوه های پردازش آن ها، با ذکر نمونه هایی به تحقیق در جوانب مختلف روایی(فنی، موضوعی و معنایی) داستان های قرآن پرداخته شده و با مقایسه آن با اصول داستان سرایی، روش یگانه روایت گری قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت این نتیجه حاصل گردید که علی رغم تفاوت اساسی هدف داستان پردازی قرآن با آنچه در ادبیات داستانی مدنظر است، مؤلفه های روایت گری و عناصر داستانی در قرآن از پردازشی مطلوب و بافت و ساختاری هنرمندانه برخوردار است و روش ویژه ای را در روایت گری که منحصر به قرآن است ارائه می دهد.
بررسی بازتعریف گفتگومندی در آرا میخاییل باختین با نقاشی های فتحعلی شاه در دوره اول قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه گفتگو یکی از رویکردهای مطالعه تصاویر در زمان معاصر است و از جمله موضوعاتی است که به طور عمده مورد مطالعه و بازاندیشی انتقادی واقع شده است. حضور انسان در آثار هنری در همه دوره ها از موضوعات هنری بوده است. مطالعه انسان و نقش انسان در تقابل با گفتمان زیبایی شناسی در آغاز قرن بیستم از نظریه های میخاییل باختین است. او شیوه مطالعاتی خود را بر مبنای انسان، خود و دیگری و گفتگوی مابین آن ها قرار داده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه گفتگومندی و بررسی زمینه فکری گفتگو در آرا باختین به صورت زیرساخت نظری و در پیوند با نقاشی های فتحعلی شاه قاجار است. فرض پژوهش حاضر تحول معانی و جایگاه گفتگو در پیوند با هنر نقاشی قاجار است که انسان مدار است. ابتدا حوزه نظری باختین و مطالعه گفتگومندی و جایگاه تک صدایی و چندصدایی مورد بررسی قرار گرفته است و بر این مبنا جایگاه آن در نقاشی قاجار با مطالعه موردی نقاشی از فتحعلی شاه قاجار تحلیل و بررسی شده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که گفتگومندی در آثار نقاشی دوره ابتدایی قاجار چگونه است؟ روش پژوهش حاضر کیفی و بر اساس روش شناسی تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای بوده است. نتایج یافته ها حاکی از آن است گفتگو گرایی در هنر نقاشی دوران قاجار وجود داشته و به صورت عاملیتی فعال و پویا در تعامل با مخاطب به صورت تک صدایی و چندصدایی با محوریت انسان نمایان می شود. تک صدایی بیشتر از چندصدایی در نقاشی های ابتدایی قاجار وجود داشته است.
نمود "بدن گروتسک" در نقاشی های محمد سیاه قلم بر مبنای اندیشه میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۱ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳
21 - 30
حوزه های تخصصی:
اکثر پژوهش های انجام گرفته با موضوع سیاه قلم، باتوجه به هویت و زمینه فرهنگی آثار محمد سیاه قلم شکل گرفته اند. نقاش مشهور اما ناشناس نیمه دوم سده نهم هجری که بیشترین حجم آثار او در مرقع های کتابخانه توپقاپوی استانبول نگهداری می شود. این نوشتار، فارغ از دغدغه هویت و بافت فرهنگی آثار سیاه قلم، از اشکال و فرم های کارناوالی میخائیل باختین یاری جسته و منحصراً با نگاهی عمیق و تازه به جهان گروتسکی سیاه قلم پرداخته است. باختین، فیلسوف و نظریه پرداز بزرگ سده بیستم است و مفاهیم و ایده هایی همچون گفتگو، دیگری، کارناوال و.. را در نظریات خود اعمال کرده است. ایده های او تقریباً دودهه است که به عرصه هنرهای تجسمی راه یافته و ساختار مناسبی را در حوزه نقد این آثار برای هنرپژوهان بناکرده است. باتوجه به این که نگاه ویژه باختین درخصوص کارناوال و "بدن گروتسک" می تواند رویکرد مناسبی برای تحلیل دنیای گروتسکی سیاه قلم باشد، این پژوهش، عناصری از پیکره های سیاه قلم را که بر روی عملکردهای بدن گروتسکی باختین تمرکز دارند با روش تحلیلی تطبیقی تصویرکرده است. بدن موردنظر باختین، بدنی است که منحصر به فرد و منفک از باقی جهان نیست، بدنی است بی شکل و رها شده که پی درپی با مرگ و زندگی همراه است. پیکره های سیاه قلم این قابلیت را دارند که به واسطه این ویژگی ها، با این بدن در هم آمیخته و رها شده تعبیر و تفسیر شوند.
بررسی جایگاه و مفهوم گفتگو و پرسشگری در آموزه های حضرت علی(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۰ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۷
117 - 150
گفتگو و پرسشگری بخش مهمی از بیان است که به عنوان مهم ترین سرمایه بشری به شمار می رود و انسان را به بسیاری از امور توانا و قادر ساخته و علوم و دانش های زیادی را پدید آورده و در انتقال دانش های تجربی و افزایش داده ها و اطلاعات، تصحیح و بازسازی آن ها نقش مهمی ایفا کرده است. اسلام بیش از هر دینی به گفتگو به عنوان یک اصل جهت آگاه سازی مردم از حقایق هستی وآشنا ساختن آنان با روش تکاملی خود و دستیابی به آیین و روش برتر، پافشاری کرده است. بنابراین پژوهش حاضر به منظور بررسی جایگاه و مفهوم گفتگو و پرسشگری در آموزه های حضرت علی (ع) انجام شده است که از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، تحلیلی- توصیفی است. حوزه این پژوهش شامل کتاب های نهج البلاغه، تحف العقول، میزان الحکمه، غررالحکم در رابطه با مباحث گفتگو و پرسشگری بود که به روش هدفمند نمونه گیری شدند. ابزار گردآوری اطلاعات فیش های محقق ساخته بود. در این تحقیق ابتدا داده های مورد نیاز از بررسی متون اسلامی استخراج شد. سپس تجزیه وتحلیل داده ها باکدگذاری موضوعی شامل سه مرحله (کدگذاری باز، محوری و گزینشی) با استفاده از نظام مقوله بندی قیاسی انجام شد. یافته های تحقیق حاکی از آن است تحلیل معانی گفتگو، پرسشگری و انواع آن در آموزه های حضرت علی(ع) شامل 17 بُعد است. معانی گفتگو (سخن حکمت آمیز، سخن همراه با اندیشه، سخن به موقع و سخن حق)، معانی پرسشگری (پرسش برای رفع جهالت نه آزار، اشتیاق به دانستن، پوشاندن عیب ها، تلاش برای افزودن آگاهی، پاسخ اندرزگویانه و شناخت حق از باطل)، انواع گفتگو (دفاع از حقیقت، گفتگوی مفاهمه ای، گفتگو با هدف مشخص) و انواع پرسشگری (پرسش به موقع، پرسش نیکو، پرسش هدفمند و پرسش اکتشافی) است.
بررسی حضور «دیگری» و «معنای زندگی» در آثار و اندیشه های مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
جهت گیری هستی شناختی مبنی بر روی آوردن به «دیگری» برای مارتین بوبر، نوعی شیوه زندگی است که آثار و افکار خود را بر آن بنیان نهاده است. وی به عنوان فیلسوف گفتگو با طرح ارتباط «من-آن» و «من-تو» دو رویکرد اساسی خود درباره «دیگری» را به وضوح تصویر و دست یابی به «معنای زندگی» را منوط به قرار گرفتن در ارتباط «من-تو» کرده است. بوبر معتقد است رابطه «من –تو» به عنوان ارتباطی «سوژه-سوژه» قابلیت ادراک عشق را داراست. عشق در این نگاه، اشتیاقی پرشور برای زندگی معنادار است که تنها از مسیر مواجهه و «گفتگو» با «دیگری» رخ می دهد. بنابراین ادراکی فراتر از خود و حاصل مشارکت با «دیگری» است. در نگاه بوبر، روابط واقعی مسیر فرد برای مواجهه ای راستین با «روح» یا «تو ابدی» و کشف معنای زندگی است و برای دستیابی به این معنا و رسیدن به ظرفیت کامل انسانی، حضور «دیگری» و جهان اطراف ضروری است. در نگرش او، بحران «بی معنایی» و «دیگری ستیزی» انسان معاصر تصویر کاملی از شر است؛ آنچه او تجربه آشوب می نامد برخاسته از عاملی است که انسان را به سوی این وضعیت سوق داده، و آن «بحران گفتگو» است. اندیشه بوبر میان «دیگری هراسی» و فقدان معنای زندگی از سویی و «ناگفتگو»، از سوی دیگر، ارتباط برقرار می کند. این مقاله ضمن تبیین «گفتگو» به عنوان رویکرد هستی شناختی بوبر به «دیگری»، در پی بررسی نقش «دیگری» و شرایط تحقق روابط اصیل برای کشف «معنای زندگی» است. نکته حائز اهمیت دیگر، جزئیات خاص آثار بوبر پیرامون ویژگی ها و مهارت روی آوردن به دیگری است که به جهت یابی گفتگو کمک می نماید.
شبکه های اجتماعی(تلگرام) به مثابه حوزه عمومی (با تأکید بر گروه های پیام رسان تلگرامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۷
139 - 168
شبکه اجتماعی را می توان عرصه پیچیده از روابط انسانی قلمداد کرد که در عصر حاضر و در میان کنشگران اجتماعی ظهور کرده است. هدف پژوهش حاضر بررسی مولفه های اصلی تشکیل دهنده حوزه عمومی و تطبیق آن با شبکه اجتماعی تلگرام می باشد. این تحقیق با روش کیفی و بهره گیری از رویکرد تحلیل محتوا صورت گرفته است؛ برای این پژوهش در بازه زمانی یک هفته تعداد 9 گروه تلگرامی بصورت هدفمند انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفته اند. مطالعات نشان می دهد شبکه اجتماعی تلگرام علارغم ظرفیت های بالقوه و بالفعل خود که فرصت مناسبی برای انتشار و نقد و بررسی مطالب مربوط به واقیعت های اجتماعی، امکان آزادی بیشتر و ... را دارد. این شبکه را نمی توان به مثابه حوزه عمومی قلمداد کرد، اما می تواند به امر شکل گیری حوزه عمومی کمک شایانی داشته باشد. قابل ذکر است که از میان مولفه های حوزه عمومی؛ " مطرح شدن موضوعات مدنی" بیش از سایر مولفه ها به حوزه عمومی نزدیک شده است اما مولفه" آزادی بیان، برابری در گفتگو و ایجاد فضای گفتمانی" شکل تضیف شده و تغییر شکل یافته ای از حوزه عمومی را به نمایش می گذارند.
تحلیل و مقایسه پیرنگ خسرو و شیرین نظامی و یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از محوری ترین عناصر داستان که طرح کلّی داستان بر اساس آن شکل می گیرد، پیرنگ است. در شناخت عناصر داستان، شناسایی عوامل مؤثّر بر انسجام پیرنگ و انطباق آن با عناصر داستانی اجتناب ناپذیر است. حیاتی ترین وجه پیرنگ، تحلیل شبکه علّی و معلولی در طول محور عمودی داستان است؛ به هر میزان که این شبکه در بافت داستان نفوذ داشته و پیشبرد داستان را بر عهده داشته باشد، طرح داستان از انسجام بیشتری برخوردار است. در پژوهش حاضر، با تحلیل دو متن داستانی خسرو و شیرین نظامی و یوسف و زلیخای جامی- که متأثّر از آن است-، پس از انطباق عناصر پیش برنده طرح داستان مشخّص گردید که پیرنگ داستان یوسف و زلیخا به علّت وجود شبکه گسترده علّی و معلولی و بسامد زیاد حوادث و اعمال داستانی از انسجام بیشتری برخوردار است، درحالی که متن داستانی خسرو و شیرین به دلایل: حجم زیاد عنصر گفتگو، تعدّد اتّفاقات تصادفی، وجود حوادث به دور از واقعیّت که عنصر حقیقت مانندی داستان را به پایین ترین سطح کشانده است، تعداد زیاد ابیات حاشیه ای که با متن داستان بی ارتباط است، عدم وجود حالت تعلیق در متن داستان و... دارای پیرنگ گسسته ای است.
غلبه تک صدایی در عشق ورزی شاعران سبک خراسانی (با نگاه به تغزّلات فرّخی، عنصری و منوچهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
133 - 162
حوزه های تخصصی:
اگر نگاه ما به فرهنگ و جامعه، نگاه زبان محور باشد؛ تک صدایی و گفت وگو، دو روی کرد زبانی خودکامگی و تکثّرگرایی است. در تک گویی، یکی در مقام گوینده است و دیگری در مقام شنونده و محکوم به سکوت. این مکان ممکن است حجله عروسی، کلاس درس، مشورت در امر سیاسی، اتّحادیه کارگری و یا دیگر صنف های اجتماعی باشد. درمجموع، جامعه بر مبنای تک گفتاری استوار است. عشق ورزی زمینی، بخشی از بدنه هویّت فرهنگی و هنجار اجتماعی ما را تشکیل می دهد و در ادبیّات، به صورت گسترده بازتاب یافته است. مطالعه روابط عاشق و معشوق، زاویه های پنهان جامعه را عریان می کند- بویژه عاشقان نامداری که رفتار شان تبدیل به الگوی جمعی می شود و ناهنجاری ها را به هنجار بدل می کنند. این نوشتار، در پی نمایاندن ریشه های مقوله «ناز و نیاز» است و تلاش می شود تا علل عشق ورزی مبتنی بر تک گویی مستبدانه را برشمارد و آن را به عنوان بخشی از کلیّت فرهنگی-تاریخی این جامعه، بررسی نماید.
بررسی عنصر گفتگو در شعر نسیم شمال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
235 - 262
حوزه های تخصصی:
گفتگو یکی از مهم ترین ابزارهای انتقال محتوا در یک اثر ادبی به شمار می آید که از دیرباز، مورد توجّه نویسندگان و شاعران زیادی بوده است. سیّداشرف الدّین گیلانی معروف به نسیم شمال (1249 1313 ه . ش) که یکی از مردمی ترین شاعران عصر مشروطه محسوب می شود نیز به اشکال مختلف از این عنصر ویژه استفاده کرده است. مقاله حاضر پژوهشی است در شعر او، از این منظر که شاعر چگونه، به چه میزان و در راستای بیان چه موضوع هایی از عنصر گفتگو بهره برده است. در این پژوهش، ابتدا اصطلاح گفتگو و انواع آن معرفی گردیده سپس گفتگوهای مذکور و زیرمجموعه هایشان با ذکر نمونه هایی مورد تحلیل قرار گرفته اند و همچنین به تبیین و ارزیابی مضامین به کاررفته در آنها پرداخته شده است. نتایج به دست آمده، نشان دهنده سه نوع گفتگو در شعر او است: گفتگوهای چندسویه در سه شعر، به شکل گفتگوی روایی، تریبونی و نمایشی، گفتگوهای دوسویه در شش شعر، به شکل مناظره و گفتگوی معمولی، و گفتگوهای یک سویه در 190 شعر به کمک جملات خطابی ندایی، امری و پرسشی.
تحلیل عوامل و پیامدهای شکاف ارتباطی و گفتگویی بین نسل ها در خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ابعاد شکاف ارزشی و نگرشی و هنجاری بین نسلی، پدیده شکاف ارتباطی و گفتگویی بین نسل فرزندان و والدین در خانواده است.هدف مطالعه حاضر تحلیل عوامل و پیامدهای شکاف ارتباطی بین نسلی در خانواده ایرانی است. با بهره گیری از روش کیفی و رویکرد گراندد تئوری با 20 نفر از پژوهشگران و مطالعات نسلی در ایران مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند انجام شد. مهمترین عوامل علی «مسئولیت سنگین اقتصادی و اجتماعی خانواده»، «کاهش فراغت جمعی خانواده محور»، «از دست رفتن مرجعیت و والدگری والدین» و «فقدان مهارت ارتباطی بین والدین و فرزندان» و مهمترین عوامل زمینه ای، «جهان بینی و ارزش های متمایز نسل ها» و «اختلال در منابع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مولد گفتگو» و مهمترین عوامل مداخله گر «به رسمیت نشناختن هویت نسلی فرزندان درخانواده» و «حضور قدرت سیاسی درعرصه تولید گفتگو» هستند. مهمترین کنش ها و راهبردها شامل«فقدان مکانیزم آموزش ارتباطات گفتگومحور»، «عدم توانمندسازی والدین برای پذیرش ارزش ها و جهان زندگی نسل فرزندان» و «فقدان سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی و ارتباطی خانواده محور» بوده و مهمترین پیامدها شامل «عدم شکل گیری خانواده مدنی گفتگومحور»، «کاهش کارایی و بهره وری بین نسلی» و «کاهش همدلی و مشارکت بین نسلی برای ساختن حال و آینده مشترک» هستند.
برساخت گفتگو میان زوجین یزدی: به سوی یک نظریه زمینه ای(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۴
۱۴۵-۱۰۹
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به اهمیت برقراری روابط سازنده در میان خانواده ها؛ پژوهش حاضر به مطالعه و تبیین فهم و تجربه گفتگو در میان زوجین در خانواده های شهر یزد پرداخته است. روش: در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش نظریه زمین ه ای و همچنین نمونه گیری نظری و هدفمند استفاده شد و 31 نفر از زوجین خانواده های متعارف شهر یزد انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه عمیق صورت پذیرفت. یافته ها: اطلاعات گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی در قالب 168 مقوله فرعی و 17 مقوله اصلی دسته بندی شد و در قالب یک مقوله هسته ای با عنوان «پروبلماتیک گفتگو- تک گویی در خانواده ها» ارائه گردید. در این میان محدودیت های ساختاری، عاملیت محور و ارتباطات تحریف شده باعث می شود گفتگو به تجربه ای غامض در میان خانواده ها تبدیل شود. نیاز انسان به گفتگو، موضوعات گفتگوناپذیر و عدم شناخت گفتگو به مثابه اوقات فراغت و همچنین ناهمسانی های گفتگویی در میان خانواده ها این وضعیت مسئله مند را تقویت می نمود. همین موضوع به استراتژی های مثبت و منفی در راستای کنش های گفتگو محور و زوال عاملیت منجر شد و آسیب های روانی و ارتباطی و ارتقا روابط خانوادگی و سلامت جامعه را به دنبال داشت که در قالب مدل پارادایمی ارائه گردید. بحث: نتایج این پژوهش نشان داد گفتگو در میان خانواده ها در قالب دوگانه گفتگو- تک گویی تجربه ای غامض و مسئله مند می باشد و با توجه به اهمیت آن در بهبود وضعیت خانواده و جامعه و نیازمندی اعضای خانواده به گفتگو، گفتمان سازی و آگاهی بخشی در این زمینه بسیار ضروری می باشد.
مقایسه میان تفاسیر هایدگر و گادامر در باب دیالکتیک افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هایدگر و گادامر به افلاطون رجوع می کنند تا راهی برای بحران بی معنایی تمدن غربی پیدا کنند. هایدگر معتقد است افلاطون به دلیل طرح آموزه ایده ها، آغازگر فراموشی وجود و مسبب بحران غرب است. او به تمثیل غار افلاطون رجوع می کند تا چگونگی این فراموشی را وضوح ببخشد. در این تمثیل، دیالکتیک به معنای سیر از عالم محسوس به عالم معقول است. هایدگر در تفسیرش از افلاطون به همین معنا توجه می کند و سایر معانی دیالکتیک از قبیل گفتگو، روش ترکیب و تقسیم و ... را نادیده می گیرد. البته او در درس گفتار سوفسطائی افلاطون دیالکتیک را به سخن مرتبط می کند و به نقد آن می پردازد. به طور کلی هایدگر دیالکتیک را معضلی برای فلسفه می داند. برخلاف هایدگر، گادامر به معانی مختلف دیالکتیک در فلسفه افلاطون توجه می کند و سیر تکاملی آن را مدنظر قرار می دهد. تأکید گادامر بر گفتگوی موجود در محاورات سقراطی و همچنین روش ترکیب و تقسیمِ موجود در محاورات متأخر سبب می شود که او فلسفه افلاطون را فلسفه ای پویا و زنده لحاظ کند. در نظر گادامر گفتگو و دیالکتیک موجود در محاورات افلاطون می تواند ما را از بحران کنونی غرب نجات دهد. این نوشتار درصدد است با روشی توصیفی-تحلیلی، این نکته را بررسی و تبیین کند که چگونه پرداختن به معانی مختلف دیالکتیک سبب می شود که هایدگر و گادامر دو تفسیر متفاوت از افلاطون ارائه دهند.
بررسی تصویرسازی دو عنصر گفت وگو و شخصیت در داستان حضرت موسی(ع) در قرآن کریم
منبع:
مطالعات ادبی متون اسلامی سال ۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
137 - 157
حوزه های تخصصی:
در عصری که ادبیات عربی و غیر عربی فاقد داستان به معنای نوین آن بود، ناگاه قرآن کریم، داستان هایی را در قالب و ساختاری نوین عرضه کرد. قصص قرآن بسیار نمایشی و محسوس هستند و از عواملی که به این مسأله کمک می کند، عناصر مختلف داستانی است. از مهم ترین و تصویرسازترین عناصر داستانی در قصص قرآنی، می توان به دو عنصر گفتگو و شخصیت اشاره کرد که در نمایش حوادث داستان بسیار مؤثربه شمار می روند، آن گونه که حادثه را بدون شخصیت و شخصیت را بدون گفتگو نمی توان تصور کرد و در هیچ دوره ای جدال بین انبیا و کفار و گفتمان ایشان با مردم عادی از این عناصر خالی نبوده است. از این رو نگارنده در این مقاله کوشیده است تا با روشی توصیفی – تحلیلی به بررسی دو عنصر گفتگو و شخصیت در داستان حضرت موسی7 بپردازد و ابعاد زیباشناختی آن را تبیین کند. از یافته های چنین تحقیق برمی آید که یکی از مظاهر اعجاز قرآن کریم، از وحدت و انسجام بین آیات نشأت می گیرد و این تناسب و هماهنگی در بین عناصر متعدد داستانی به وضوح قابل مشاهده است. این اتحاد به منظور تحقق اهداف دینی در سراسر داستان های قرآنی است؛ به گونه ای که همه اجزادر کنار هم یک ساختار منسجم و هماهنگی را تشکیل داده اند